علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2 - صفحه 11

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    استاد عزیزم، مریم دوست داشتنی ام و دوستان هم فرکانسی ام سلااااام. بابا یه مدت به دلیل اینکه من تو مدار دریافت آگاهی های دوره احساس لیاقت نبودم، خیلی دلم تنگ شد برای دوستان مجازی ام که فعال سایت بودن و من از خواندن کامنت هاشون کلی لذت می‌بردم و درس می‌گرفتم. اما الان که اکثر آن ها در کنار هم در کنار آموزه های استاد در حال آموزش دیدن و لذت بردن از کامنت گذاشتن هستند، کلی دلم براشون تنگ شده. ولی خوب من به لطف خدا تو مدار دریافت آگاهی دوره قدم ها هستم و استارت اون دوره را زده ام و البته که به زودی زود در مدار دریافت آگاهی های دوره احساس لیاقت, قرار خواهم گرفت و خدا رو سپاس با اینکه الان توانایی پرداخت هزینه این دوره را نداشتم و طبق تعهدم باید قرضم را به کسی که خودش هم میگه عجله نکن ….اما من می‌خوام پرداخت کنم و این موضوع باعث شد که نتونم خریداری کنم، اما اصلا اصلا قصه نخوردم و احساسم را عااالی نگه داشتم و اصلا اصلا حرص این را نخوردم که هزینه اش زیاد می شود. چون من واقعا اگر بخوام، با هزینه بالا هم خریداری میکنم. به امید پروردگار

    استاد جانم، با شروع فایل های نشانه های عدم لیاقت، من هم آن ها را گوش میکنم و کلی درس میگیرم. در فایل شماره 1, الحق که خیلی کم ویژگی های که میفرمودین را داشتم. البته که با آموزه های شما. وگرنه شیمای قبل از آموزه های شما، اصلا اصلا ربطی به شیمای الان نداره. با این وجود استاد جانم، مطمینم نیازمند دوره شما هستم. در این فایل هم که نشونه هایی را گفتین که مطمینم با دقت بیشتر میتونم موردهای بسیاری را در خودم پیدا کنم که در مقابل نکات مثبت خودم، نکته منفی ام را خیلی بلد میکنم و دایم در فکر یا زبان به خودم سرکوفت میزنم. ممنون استاد جااانم

    خدا قوت

    در پناه خدا جووووون

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1516 روز

    درود بر استاد عشق ‌‌توحیدی نازنین و مریم بانوی شایسته عزیزم

    سلام به همه دوستان هم مدارم در سایت و تشکر ویژه بابت تک‌تک‌کامنتهای پر محتواتون

    این روزها همه دانشجویان فعال سایت دارند روی باورها و محدودیت ها ‌‌ترمز های احساس لیاقت درونی و‌خودشایستگی هاشون کار می‌کنند.

    استاد عزیزم به چه زبونی ما ازتون سپاسگزاری کنیم با این سری محتواهای جدیدی که برامون در مورد پرورش احساس لیاقت دارید میزارید روی سایت ، هرروز و هرروز آگاهی بیشتر ، من که هنوز این دوره رو‌نخریدم ولی این روزها دارم با همین محتوای سایت و کامنت های بچه ها و‌این کپشن ها کلی چیز یاد میگیرم ، صفحه ها پر کردم ‌‌و دوباره درب جدیدی از آگاهی به رویم گشوده شد .

    فکر که میکنم ، چه جاهایی احساس عدم لیاقت در گذشته ام پررنگ بوده ، چقدر نیاز داره هرروز و روز این مسیر تکاملی پرورش احساس لیاقت ام کار کنم …

    من صرفنظر از تمام نتایج و‌دست آورده و شکست ها و‌پیشرفت ها و نواقص ام ، فقط به این دلیل که خلق شده ام در این جهان مادی ، لایق برخورداری از تمام نعمت ها ،لذت ها ،ثروت و روابط عاشقانه و سلامتی و بهبود در تمام جنبه های زندگی ام هستم .

    به میزانی که از درون احساس ارزشمندی دارم ،جهان هستی مرا ارزشمند و لایق زیبایی هایش میداند.

    من فارغ از چهره ، تحصیلات عالی ، سن ، خانواده ، قومیت ‌‌نژاد ، اوضاع مالی و‌مهارت هام لایق بهترین هام .

    تعیین کننده تریم فرکانسی که کیفیت زندگی ام را در تمام‌جنبه ها رقم میزند ، فرکانس خودارزشمندی ام هست.

    خود ارزشمندی و لیاقت ، پی ‌و‌پایه و اساس عزت نفس و اعتماد به نفس و خودباوری من است .

    من بدون نیاز به تایید و تحسین دیگران ، مقایسه خودم با دیگران ، اثبات مهارت ها و رسیدن و‌نرسیدن به نتایج و اهداف زندگی ام ، از درون احساس لیاقت و ارزشمندی دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  3. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    علائم عدم احساس لیاقت قسمت 2.

    سلام به استاد قشنگم .به استادعزیزم..ومریم جون عزیز.

    خیلی خوشحالم از اینکه این دوره رو خریداری کردم ،منتهی دارم رو دوره ی عزت نفس کار میکنم هنوز شروع به کار کرد ،این دوره نکردم.

    ولی خیلی خیلی مشتاق هستم تا ببینم استاد برای پیدا کردن لیاقتهامون از چ راهکارهایی استفاده میکنن؟

    تو این فایل به این کوتاهی به نکته ی خیلی جالب وخوبی اشاره کردید که اکثریت فکر میکنم هرروز باهاش درگیر هستیم .

    خیلی جاها فکر میکنیم اعتماد به نفسمون خوبه وخیلی برای خودمون ارزش قائل هستیم اما اگه یه مرور ریز ولی صادقانه ای با خودمون داشته باشیم متوجه میشیم که عدم لیاقت خیلی رومون کار می‌کنه .

    من خودمو میگم .باتوجه به صحبت کوتاهی که استاد کردن متوجه شدم خیلی خودمو سر مسائل وموضوعات کوچیک آزار میدم.

    واینکه چرا به جای دیدن وتمرکز کردن به نظرات اکثریت میاییم تمرکزمونو میزاریم روی یه نظر یا یه نقطه ضعف از خودمون!

    میدونید گاهی فکر میکنم شاید به خاطر این باشه که دنبال رفع نواقص خودمون هستیم ونقص کمال گرایی رومون کار می‌کنه در نتیجه دیدن یه ضعف حالمونو بد می‌کنه .انگار هنوز باور نکردیم که هیچ وقت نمی‌تونیم کمال گرا باشیم .

    وهیچ کس تا حالا کامل نبوده که ما نفر دومی باشیم .

    برای من که اینطوره .همش ذهنم درگیر خوب بودن وپرفکت بودنه .

    یه وقتایی هم احساس میکنم خدا از من توقع بیشتر از اینا رو داره.

    ومن به عنوان یک بنده هنوز خیلی جای کار دارم وباید خیلی بهتر باشم .

    گاهی هم فکر میکنم ممکنه فرصتی نداشته باشم .

    اگه یه وقت زود بمیرم چکار کنم ؟چ جوابی به خدا بدم؟چرانتونستم همه جا عالی باشم؟

    واما آخرین ضعفم اینه که حرف دیگران برام باارزش تر از احساس خودمه.که خودش ضعفهای دیگه ای مثل تایید شدن ،قضاوت کردن،راضی نگه داشتن مردم رو در بر داره.

    همه ی اینا نشون دهنده ی اینه که از درون همه چی خراب وداغونه .

    وهماهنگی بین ذهن وروح من ،ایجاد نشده .

    وذهن فرار من هنوز درگیر موضوعاتی هست که باعث اذیت کردن من میشه.

    همین که ذهنم درگیر میشه خود آزاری هام شروع میشه .

    چرا در مقابل دیگران انقد ضعف داریم ؟!!!!

    ب نظر من برمیگرده به افکار وباورهای غلطی که مدت زمان زیادی باهاش انس گرفته بودیم ومتوجه ی آسیبهاش نبودیم .

    حالا که متوجه هستیم بازم به سختی میتونیم خودمونو تغییر بدیم .

    منظورم اینه بازم نیاز به زمان زیادی داره تا خود واقعیمون پیدا کنیم .

    چطوری زندگی کنیم که هیچ ضعفی به کسی وحتی خودمون نشون ندیم ؟.

    اونوقته که خودمونو با همه ی نواقصمون می‌پذیریم .وبا هر اشتباه یا هر چیزی از بیرون که میخاد حال ما رو بد کنه راحت مقابله میکنیم واجازه نمیدیم .

    یه جورایی رها تر زندگی میکنیم .

    هرچقدر بیشتر در مقابل واکنشها وریکشنهای دیگران ویا کلنجار رفتن های ذهنمون مقاومت کنیم وبه احساس بد نریم،آرامش بیشتری خواهیم داشت.

    دقیقن این روزا با این موضوع مواجه بودم .

    یک ماهه همسر من به خاطر بیماری برادرش اسیر رفتن واومدن تهران وبیمارستانه .

    از روز اول به خودم گفتم ناهید این اتفاق ممکنه چند ماه همسرتو درگیر کنه.

    خواهشاً بیا وبدون کوچکترین کنترلی همسرتو رها کن تا خودش هر کاری که صلاح دونست انجام بده.

    به خودم گفتم ممکنه تنها بشی ،ممکنه همسرت نتونه تمرکز روی شغلش داشته باشه ،ممکنه کمک مالی به برادرش کنه ،ممکنه تهران بمونه ،ممکنه با هر چیز دیگه ای روبرو بشه که شاید تو با دونستنش ناراحت بشی ولی همه ی اینا رو بپذیر .

    خداروشکر کن که این اتفاق برای همسر تو نیفتاده .

    اون دوست داره به برادرش خدمت کنه .وتو نباید کاری بهش داشته باشی.

    به خودم گفتم نبینم حال خودتم بد کنی .

    سعی کن طوری باشی که بعد از اتمام این اتفاق،از خودت احساس رضایت داشته باشی.

    یک ماه گذشت ،بارها وبارها همسرم ازم تشکر کرد .

    از اینکه سنگ صبورش بودم ازاینکه تو هیچ کاری دخالتی نداشتم ،از اینکه هیچ کنترلی روی رفتارهاش نداشتم .از اینکه با تنهایی ومراقبت بچه ها کنار اومدم و قور نزدم ،خیلی تشکر کرد.

    تا اینکه روز جمعه بطور عجیبی دلم گرفت وذهنم شروع کرد به نجوا سر دادن.

    ب نظر خودم هرچی صبوری کرده بودم رو خراب کردم.

    همسرم تماس گرفت ،خیلی سرد باهاش حرف زدم وبدون خداحافظی گوشیو قطع کردم .

    سعی کردم آگاهانه تمرکزمو ببرم که حال خودمو خوب کنم اما موفق نشدم .فقط از خدا خواستم اون یه کاری کنه که حالم خوب بشه که یک ساعت بعد دایی همسرم گفت ما داریم میریم تهران ملاقات اگه شما هم دوست دارید بیایید بریم .ومن رفتمو و اومدم..با دیدن همسرم حالم بهتر شد.

    ولی اون روز نتونستم با جاریم ارتباط خوبی بگیرم .

    خیلی از دسش شاکی بودم.

    ینی متوجش کردم که ما داریم یک ماهه جور تو رو میکشیم .

    جاری من انقد ریلکس وخونسرد وشل و وا رفتس که کسی به اون اعتماد نداره که از همسرش مراقبت کنه .

    به همین جهت همسر من این مسولیت رو قبول کرده .

    منم از اونجایی که نمیخاستم رفتاری داشته باشم که بعدها پشیمون بشم اجازه دادم همسرم هرطور که خودش دوست داره از برادرش مراقبت کنه .

    ولی اون روز به تنگ اومده بودم .

    خلاصه شب حالم خوب شد ولی مدام به خودم میگفتم ناهید خرابش کردی.

    تو که یه ماه صبوری کرده بودی ،ارزش کار خودتو پایین اووردی!

    ولی بااین وجود همسرم بهم گفت اشکالی نداره .من درکت کردم که چیزی بهت نگفتم.

    تازه به برادرم زنگ زده بود که برو برای ناهید لب تاپ بخر تا حال و هواش عوض بشه .

    تا آخر شب خودمو سرزنش میکردم ومیگفتم‌کاش امروز رو خراب نمیکردم .

    احساس میکردم ارزش کارم پایین اومدش .راسش ترس از قضاوت دایی همسرم را هم داشتم چون تو ماشین متوجه شدم من چقدر ناراحتم .وازاین جریانات خسته شدم.

    حتی اونا هم گفت حق داری .درکتون میکنیم .

    اما باز من از خودم گله مند بودم .

    واقعن چرا انقد به خودمون سخت میگیریم ؟!!!

    دیگران قراره چکارمون‌کنن که انقد قضاوتشون برامون مهمه .

    احساس بد من اون روز بعد از گذشت یک ماه خیلی طبیعی بود ولی من توقع نداشتم .

    خب همین کارامون عدم لیاقت رو تو وجودمون پرورش میده .

    از این تجربه ها بی نهایت داریم .

    بازم میگم خیلی خوشحالم که این دوره رو خریدم .

    بی صبرانه دوست دارم این دوره کامل بشه ومن شروع به کارکردن کنم .

    این احساس لیاقت همه جا کار می‌کنه .هم برای خودمون هم درمورد فرزندانمون هم همسر وهم بقیه .

    باید یاد بگیریم که نه تنها به خودمون احساس لیاقت بدیم طوری باشیم که احساس لیاقت راازدیگران نگیریم .

    مثل اون یه نفری که میاد میزنه تو بورجکمون ما اینطور عمل نکنیم .

    وهمیشه با تحسین کردن وتعریف کردن از بچه هامون ودیگران حال خوب بهشون بدیم .

    که جهان هم چندین برابرشو به خودمون برگردونه.

    استاد جونم عاشقتم .

    تو خیلی ماهی .خیلی دوستت دارم .

    برای من، تو بهترینی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      مهدیه گازرانی گفته:
      مدت عضویت: 1308 روز

      سلام ناهید خانوم جان دوست هم فرکانسی

      ممنونم بابت کامنت قشنگت

      خیلی لذت بردم از خوندنش

      چقدر خوبه ک تجربیات زندگی روزمرتون رو با ما ب اشتراک میزارید خیلی بیشتر صحبتای استاد و درک میکنم اینجوری هم اینکه مثال های زندگی خودمم ب یاد میاد

      بی نهایت سپاس گزارم از شما دوست عزیزم

      خوشحال میشم بازم کامنت هاتون رو بخونم

      براتون آرامش و شادی بیشتر از خداوند میخوام

      ب رب جهانیان میسپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عصمت اللا بارکزهی گفته:
      مدت عضویت: 647 روز

      سلام دوست هم فرکانس واقعن کامنتتو خیلی خوب بود من یه خواهری دارم ک عروس شده و شوهرش خیلی اخلاق خوبی بهش نداره و من چند وقتیه ک میخواستم

      خودم دست بکار بشم و برم خونه خواهرم و شر بپا کنم ولی از داستانی

      ک تعریف کردین متوجه شدم کارم اشتباه و باید بزارم خواهرم خودم

      مشگلشو حل کنه و متوجه شدم من

      هیچ کاری نمیتونم براش بکنم و بدترش میکنم واقعن ممنون از اوستاد عزیز ک این شرایتو برامون فراهم کرده و سپاسگزارم از کامنت زیباتو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1156 روز

        عصمت جان عزیز ،ما توانایی تغییر کسیو نداریم.

        حس دلسوزی ونگرانی نسبت به خواهرتون رو از خودتون دور کنید.

        سعی کنید کنترلشون نکنید.

        حتی راجع به چیزایی که جالب نیستن هم صحبت نکنید.

        شما نمیتوانید ناجی زندگی خواهرتون باشید.

        اگر بیشتر تمرکزتون رو بزارید روی خواهریا همسرشون ،متاسفانه فرکانسهای منفی به خودتون میفرستیددر نتیجه اتفاقات ناجالب برای خودتون رخ میده.

        دیدن تضادها در روابط دیگران باعث درس گرفتن برای خودمون باید باشه .تا خودمون بهتر زندگی کنیم.

        تا وقتی که کسی از ما درخواست کمک نکرده ما حق مداخله تو زندگی کسیو نداریم.

        حال خودتون رو به خاطر دیگری بد نکنید.

        سعی کنید احساستون رو با تمرکز به زیبایی ها ومثبتهای هر فردی خوب نگه دارید.

        همیشه این یادتون باشه که هر کسی هربرخورد یا واکنشی میبینه ،نتیجه ی فرکانسهای خودشه.

        اینو گفتم که به خاطر کسی حال خودتو بد نکنی واگرنه ما در جایگاهی نیستیم که بخواهیم کسیو قضاوت کنیم.

        ما فقط میتونیم روی افکار وباورهای خودمون متمرکز بشیم.

        موفق باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Sajjad Abolhasani گفته:
      مدت عضویت: 1132 روز

      سلام ناهید خانوم کامنتتون عالی بود

      خیلی بهم کمک کرد به داشته اشیلم پی ببرم

      منم در مورد روابط حالا با پدر و مادرم کلیییی عالیم کلی بگو بخند خوب و گرم صحبت کن حالا بعضا کمک مالی

      ولی فقط یه نمه یه نمه مثلا تند بشم اونم نه توهین و دعوا مثلا در حد یه کلمه سرد جواب دادن خودم سرزنش میکنم این چی بود چرا اینو گفتی کلی خوب بودی حالا خرابش کردی دیگه ارزش کل کاراتو پایین آوردی و از این حرفا

      من دوره لیاقت رو ندارم استارت دوازده قدم زدم به امید خدا

      اما استاد در دوره عزت نفس گفتند کسایی که عزت نفس پایینی دارن به خاطر یه اشتباه خودشونو سرزنش میکنن مطمئنم مشکل منم از همونجا آب میخوره در صلح نبودن با خود. مچکرم از کامنتتون منو به فکر فرو برد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1156 روز

        سلام سجادجان .

        خودتون متوجه ی ضعف خودتون شدیدکه نیاز بیشتر دارید روی عزت نفستون کار کنید تا بیشتر با خودتون در صلح باشید.

        دوره ی 12 قدمی که شروع کردید ،فوق العادس.

        حتمن در آخر قدم متوجه میشید به چ رشد خوبی رسیدید.

        حتمن هر قدم رو چند بار گوش بدید وبا عجله پیش نرید.

        اجازه بدید هر قدم خوب ملکه ی ذهنتون بشه وخوب به درک اون قدم برسید بعد برید به قدم بعدی .

        می‌دونم برای کار کرد هر دوره به خاطر هیجانی که داریم دوست داریم زود به آخرش برسیم .

        ولی این کار اشتباهه.

        امیدوارم به درک بیشتر جهان هستی برسیم تا موفقیت‌های بیشتری کسب کنیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام استاد عزیزم و مریم خانم گل

    وای استاد من عاشق کلمه به کلمه این سلسله فایل های احساس لیاقت هستم

    یعنی هر کلمه اش میشه ی آهن ربای فوق قوی و ی ترمز اصلی از وجود من میکشه بیرون که انصافا خودم هنگ میکنم که اصلا این کجا بوده تا الان

    استاد من با تمام وجودم ایمان داشتم که هیچوقت احساس لیاقت در هیچ زمینه ای نداشتم

    اما این فایل ها بهم ثابت کرد که حتی در نفس کشیدن هم احساس لیاقت نداشتم چه برسه ما بقی مسائل زندگی

    و میتونم به جرات بگم تنها راه نجات زندگی فقط و فقط همین احساس لیاقته

    وقتی من در هیچ شرایطی خودمو لایق هیچی نمیدانستم چرا افتاده بودم جون خدا که چرا اینجوری کردی چرا برای من نخواستی چرا اینجا کمک نکردی و هزاران چرای دیگه

    یعنی اینقدر خودمو لایق نمیدونستم که در روابط من حتی ی دوست معمولی هم نداشتم و هرکی سراغ من می اومد دقیقا صرفا برای سواستفاده بود طوری که هروقت دوست میگرفتم خانوادم میگفتن این اولشه تا چند روز دیگه اینم مث فلانی باهات این رفتارو میکنه و همیشه هم افرادی سمت من می اومدن که بزرگترین ضربه هارو بهم میزدن

    در صورتی که توی دوستی من هیچی کم نمیزاشتم ماشین از من هزینه بیرون رفتن از من هر وقت اونا بخوان من وقتمو واسشون خالی کنم و برم دنبالشون و جالب اینجاست که اونا هیچوقت تو شادی هاشون منو دعوت نمیکردن به این بهانه که فلانی بود و فلان شد تو نبودی و کلی از این حرفا

    و همیشه ی احساس نیاز خاصی به دیگران داشتم بدون اینکه حتی چیزی ازشون بخوام

    و همیشه هم تنهای تنها بودم

    تا اینکه ی روز گفتم من این ساناز ضعیف وله رو خاک میکنم و ی دختر قوی و با شخصیت میسازم اینجوری نمیشه

    چندماهی همه رو گذاشتم کنار و فقط روی خودم کار کردم انصافا تو این چند ماه حتی یکی از اون دوستا بهم پیام نداد که دختر کجایی زنده ای چیکار میکنی

    گفتم وقتی من اینقدر برای اونا بی ارزشم چه دلیلی داره بچسبم بهشون و مزاحمت ایجاد کنم بزار به زندگیشون برسن

    ومدت هاست تنهام و چقدر زندگیم لذت بخشه اینقدر به خودم ارزش و بها دادم که یکی از دوستان چندبار تماس گرفته ببینمت گفتم وقتم آزاد نیس هر وقت آزاد شد خبر میدم

    قبلا هر وقت مشتری ی جنسی میخواست کلی پیگیری میکردم کلی وقت میزاشتم تا هر جور شده معامله رو ببندم

    الان میگم من جنس با کیفیت و به قیمت بازار دارم اعلام میکنم اگه مشتری خواست من درخدمتم

    حتی دیگه با مشتری چت هم نمیکنم فقط تماس

    و این میزان خیلی کم احساس لیاقت انصافا درهای نعمت های فوق العاده ای رو برام باز کرده

    و هر روز میگم خدایا شکرت که با اتمام ی رابطه به من درس هایی دادی که امکان نداشت من تا اخر عمرم بهش برسم

    در زندگیم چه در روابط چه در محل کار چه در خانواده چه بین دوستان اندازه موهای سرم باج میدادم که من به چشم بیام

    که منو ببینن که منو قبول کنن و طرد نکنن

    و همیشه به بدترین شکل طرد شدم زخم خوردم و تنها شدم حتی توسط نزدیکترین فرد خانوادم حتی توسط مادرم که اینقدر عاشقش بودم

    و مدت هاست فقط خودمو انتخاب کردم برای همراهی و داشتن

    و خداروشکر اینقدر قوی بودم که هربار زخم خوردم قوی تر بلند شدم اما هیچوقت این درس احساس لیاقت و خود ارزشمندی درونی رو نگرفته بودم که چند مدت پیش چنان ضربه ای خوردم که هوزم آثارش هست

    اما خدارو هزاران بار شکر همین ضربه درس هایی به من داد ترمز هایی از من کشف کرد که انصافا اگه این اتفاق نمی افتاد عمرا من متوجه این همه ترمز میشدم

    خدایا هزاران بار شکر

    خدایا هزاران بار شکر

    خدایا هزاران بار شکر

    و من دختری که همیشه با خدا جنگ داشتم که تو دشمن من هستی و خوبی و خوشی برای من نمیخوای این روزها هر لحظه میگم خدایا با تک تک سلول های بدنم ازت سپاس گذارم که این همه تضاد سر راه من قرار گرفت تا من به خود ارزشی برسم و بدونم اصلا از این جهان و خلقتش چی میخوم

    خدایا هزاران بار شکر

    و به جایی رسیدم که این شکر گذاری چقدر به گوشت و پوست و استخوان من میشینه

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام خدمت استاد عزیز و ارزشمندم، سلام خدمت دوستان هم فرکانسی ارزشمندم

    سلام به خودِ ارزشمندم که این روزا حس ارزشمندی زیادی رو حس میکنم و خیلی از خدا کمک میخوام این حس رو پایدار کنم، این حس رو جهت بدم به سمت بهبود شرایط خودم و اتفاقات زندگی ام. با اینکه من توی دوره نیستم اما اینقدر این روزا از طریق نشونه های مختلف چه از قسمت “نشانه ی من” چه از طریق حرف ها و گفتگوهایی که میشنوم و میبینم این حس ارزشمندی در من به وجد اومده. من تو دوره نیستم اما نتیجه اش رو در درونم دارم حس میکنم که عجب شاه ترمزی در وجودم کشف کردم و استاد جان عجب دوره ایی تهیه کردند روی یکی از کلیدی ترین و شاه ترمزهای اکثریت ما.واقعا سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم برای این عشق و این روند رو به پیشرفتی که همیشه با ما هستید.

    من از خدا میخوام خودش برام این دوره رو تهیه کنه واقعا هیچ ایده ایی ندارم و نمیخوام اصلا بهش فکر کنم. چون فکرای من با همین منطق های محدودم هست که دارم. میخوام خودش هدایتم کنه. من واقعا جام بیرون از کلاس نیست. من واقعا اینقدر لیاقت دارم که سرکلاس باشم نه بیرون کلاس.چند روزه نشونه هام یا دوره روان شناسی ثروت 3 هست(قیمت بالاترین دوره تا اکنون) یا راهکارهای روان شناسی ثروت 3 یا فایل هایی که یک ربطی به کلیدهای ثروت 3 داره…وای چقدر در مورد احساس لیاقت این روزا بیشتر خوندم و شنیدم و درک کردم. اصلا یک فایل های دانلودی رو دوباره و چندین باره بهشون برخورد کردم که قبلا بارها گوش دادما، اما داره درمورد احساس لیاقت به سادگی استاد میگن. یعنی همه اگاهی ها همه جا هست. حالا اگر من تو اون کلاس نیستم(اونم بخاطر باورهای خودمه و قطعا هرجایی هستم جای درستمه، اگر استاد همچین شاگردهایی رو بخواد و من بشم اون مدل شاگرد، یکجوری وارد این کلاس میشم که فقط شگفتی به پا کنم.با احترام به استاد عزیزم مهم نیست استاد چه جور شاگردی میخواد مهم اینه من چی میخوام و من اونو بدستش میارم.)

    ==========================================

    مهم ترین احساسی که میتونیم در خودمون ایجاد کنیم کـه بیشترین تاثیر رو میتونه داشته باشه. احساس خوب ارزشمندی و احساس لیاقته

    جهان به اندازه ایی که ما برای خودمون ارزش قائل هستیم، برای ما ارزش قائل هست.جهان داره به افکار ما پاسخ میده.

    یــکی دیگه از نشانه های احساس عدم لیاقت:

    _ افراد استعدادها و دستاوردهای خودشون رو با ارزش نمیدونن و بالعکس ناتوانی هاشون، شکست هاشون و ناکارآمدی هاشون رو بسیار بسیار پررنگ بهش توجه میکنن.

    این ویژگی مشترک تمام افرادی است که احساس عدم لیاقتی رو دارند.

    وای من چقدر در قالب کمال گرایی و سخت گرفتن به خودم این عادت رو در ذهنم نسبت به ندیدن توانایی ها و کارهام دارم…وحشتناک دارم.

    اینکه خودمو دست کم بگیرم یعنی کم ارزش دانستن.

    اینکه به خودم سخت بگیرم یعنی خودمو لایق نداستن.

    خدایا تمرکز من کجای خودمه، چطور من زیبایی ها و تحسین ها رو برای بقیه میتونم انجام بدم اما به خودم میرسم اصلا نمیتونم، اصلا خجالت میکشم از خودم تعریف کنم یا تعریف بشنوم، چقدر حس گناه میکنم انگار اینکه اینجوری فروتن نیستم.اینکه خودمو ناخودآگاه با یک ایده آلی قضاوت میکنم.از خودم ایراد میگیرم یا یک موضوع نامناسب رو در خودم اینقدر بولد میکنم که انگار ضایع ترین آدم دنیام.

    چقدر خودمو سرزنش کردم، چقدر به خودم سختگیرم. چقدر با خودم مهربون نیستم.

    چقدر این جمله برای من آشنا بود استاد جان: چه فایده من این کار رو خوب بلد نیستم انجام بدم.خب چه فایده…

    من باید یاد بگیرم خودمو تحسین کنم

    من باید یاد بگیرم تمرکز کنم به چیزهای خوب و زیبای خودم.

    اگر تمرکزتون روی اونجاهایی هست که خوب عمل نمیکنید، به جهان اینو میگید از این جنس برام بیشتر تو زندگیم بیار. این کاره جهانه که به تمرکز ما پاسخ بده. تمرکزم کجاست؟!

    من باید یاد بگیرم تمرکزم بره روی نکات مثبتم.

    من باید یاد بگیرم که دیدن نکات مثبتم بشه جز شخصیتم.

    من باید یاد بگیرم فکرم رو کنترل کنم در مورد خودم ناعادلانه قضاوت نکنم اصلا یاد بگیرم خودمو قضاوت نکنم و بی قید و شرط خودمو دوست داشته باشم و از خودم ناراحت و عصبانی نباشم. من همینی که هستم دوست داشتنیه بدون اما و اگر اضافه. برای لایق بودن و با ارزش بودن واسه خودم شرط و شروط نذارم من بدون هیچ شرطی لایقم با تمام کم و کاستی ها و نقض ها و اشتباهاتم لایق و ارزشمندم. من باید یاد بگیرم اینجوری در مورد خودم فکر کنم و این بشه خط فکری جدید.

    چقدر این مسیر قشنگه…

    مسیر آسان شدن

    مسیر رها شدن

    مسیر هماهنگ شدن

    مسیر خداگونه تر شدن

    مسیر بهبودگرا شدن

    مسیر رشد و گسترش خودم

    خدایا شکرت منو در این مسیر زیبا و پرنعمت و ثروت قرار دادی.

    خدایا شکرت منو لایق و آزاد آفریدی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 925 روز

      به نام الله مهربان

      به نام خداوند هادی و هدایتگر

      سلام به استاد عزیزم سلام به مریم بانوی دوست داشتنی

      سلام به فهمیه عزیز

      دختر خوب خدا چقدر کامنتت دلنشین بود

      سپاسگزارم ازت

      داشتم امشب فقط کامنت بچها رو میخوندم همه عالی نوشته بودن اونقدر ک من واقعا لذت می‌بردم .و هی سیو میکردم ک مجدد بخونمشون

      رسیدم به کامنت شما

      شما نوشتید و من خودم رو دیدم

      شما نوشتید و من دیدم چقدر خودم رو نادیده گرفتم

      شما نوشتید و من خودم رو تحسین کردم برای تمام مدتی ک دستاوردهای بزرگی داشتم و اصلا توجه نکرده بودم

      پسر من برای رفتن به مدرسه سال اول دبستان هنوز تصمیمی نداره و سر کلاسش حاضر نمیشه

      فردا نوبت مشاوره داره ک ببرمش

      امشب با کامنتتون خودم رو تحسین کردم گفتم چیه ناراحتی مدرسه میگه تو بچه ات رو وابسته کردی

      تو فقط عاشقانه بچه‌ات رو دوست داری

      تو فقط بهشون احترام گذاشتی

      تو فقط بهشون عشق یاد دادی

      تو فقط اونها رو جزیی از خدا دیدی و دوستشون داشتی

      تو لایق بهترین هایی

      لایق این هستی ک ی پسره باهوش و با استعداد داشته باشی ب پسر سالم و دوست داشتنی

      آره بابا نگاه کن هر کی باهاش همصحبت میشه شیفته این بچه میشه اینقدر ک خوش صحبت و با معرفته و شیرین زبون

      خدایی هنوز دو جلسه توی مدرسه چرخیده با مامانا همکلام شده ببین چ ذوقی واسش میکنن

      سپاسگزار خدا باش برای خودت ک مادر خوبی بودی ک این بچه ات هست

      سپاسگزار خدا باش ک چنین فرزندی بهت داده

      هر دلیلی می‌تونه باشه شاید خیری توی این مورد هست ک بچه مدرسه نمیره بیا و کنترل ذهن کن

      بیا و اون بغضی ک توی گلوت نگه داشتی رو بریز بیرون

      تو همینجوری ک هستی لایق بهترین اتفاق‌هایی

      تو همینجوری ک هستی بهترین مادر برای بچه‌هاتی

      توی همینجور ک هستی محترمی

      بیا و بسپار ب خدا

      چند روزه ک مدارس باز شدن و تلاش کردی ک تمرکزت رو بذاری روی زیبایی ها

      الآنم خداوند هدایت کرده بری مشاوره اشکال نداره عزیزم

      پسرت دوست داره تو هم دوسش داری و این محبت باعث شده ک بسیار با ادب با معرفت مهربان و خوش سرزبان باشه و باهوش .

      شاید فراتر از مدرسه است بسپارش به خداوند

      تو هر کاری کردی بهترین کار بوده و کاری به صحبت هیچ کس نداشته باش

      من باید یاد بگیرم فکرم رو کنترل کنم در مورد خودم ناعادلانه قضاوت نکنم اصلا یاد بگیرم خودمو قضاوت نکنم و بی قید و شرط خودمو دوست داشته باشم و از خودم ناراحت و عصبانی نباشم. من همینی که هستم دوست داشتنیه بدون اما و اگر اضافه. برای لایق بودن و با ارزش بودن واسه خودم شرط و شروط نذارم من بدون هیچ شرطی لایقم با تمام کم و کاستی ها و نقض ها و اشتباهاتم لایق و ارزشمندم. من باید یاد بگیرم اینجوری در مورد خودم فکر کنم و این بشه خط فکری جدید.

      چقدر این جمله به دلم نشست و چقدر اینو لازم داشتم

      واقعا سپاسگزارم بابت تمام گوهرهایی ک کنار هم قرار دادید و ی کامنت عالی نوشتید.

      خدایا شکرت ک من توی این خانواده خوب هستم

      خدایا شکرت ک این همه خواهر برادر توحیدی دارم ک نادیده توی قلبم احساسشون میکنم

      خدایا شکرت ک چنین استاد بی نظیری دارم

      خدایا شکرت ک من لایق بهترین استاد و بهترین خانواده هستم

      خدایا سپاسگزارم ک همیشه با من صحبت می‌کنی و منو هدایت می‌کنی

      معبودم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      خدایا سپاسگزارم ک من را در پناه خودت ایمن و محفوظ قراره داده ای

      فهمیه جانم ک اسمت برازنده توست هر جا ک هستی برات بهترین ها رو آرزو میکنم در پناه الله مهربان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2171 روز

        سلام به شما دوست ارزشمندم ماریا عزیز و پر از عشقم

        عزیزم واقعا “بنام خدای هادی و هدایتگر”

        چقدر این پیامت برام هدایتی اومده، چقدر همزمانی، چقدر نشونه در نشونه شد. با چه منطقی با چه برنامه ریزی چطور ممکنه، کی اصلا قادره این کار رو بکنه.کی خبرداره از احوال و دل من یا شما.همه اینا فقط کار خداست. وقتی سوار جریان هدایت باشی و بزاری اون ببردت. میشه همینکه شگفتی میشه …….. اینجا “بهترین جای دنیاست” که در جریان هدایت داره همه چی جاری و ساری میشه. حتی پیام دادن های باربط و بی ربط مون به هم دیگه. حتی آشنا شدن ها و کامنت خوندن هامون. حتی همین به موقع کامنت ها بهمون میرسه.اصلا این همزمانی رو چطور توصیف کنم.

        بزار برات بگم در چه حالی بودم و چطور این نقطه آبی رنگ و پیغام شما به من رسید.عاشق این خدای هدایتگر و همیشه حاضر وناظرم

        این پیام قدردانی و تشکر من هـم، به خودمه، که اینجام.

        هم، به دستی که این پیام رو به من رسوند و منتشر کرد به موقع(فقط نگاه کنین چه زمانی و چطور این پیام رو به من رسوندین شگفت زده میشین.)

        این پیام و همزمانی ها هم، پیام و نکاتی داره برای شما دوست عزیز و ارزشمندم که سوار این جریان شدی و در یک زمانی دوباره این پیام بهت میرسه و میخونی(چه شما ماریا جان چه هرکسی که بعدا این جریان رو دنبال کنه و ببینه.)

        این پیام برای تشکر از خداست که ازش خواستم سورپرایزم کنه و منو اینطور واضح از حضور خودش و پیام هایی که در نشونه هاش بهم میده و حسابی سورپرایزم کرد.خدایا شکرت که همه چیز میشوی برای همه کس در همه زمان و همه جا. اینجوریه که هم اینجایی، هم اونجا، همه جا هستی و همه چیز میشوی و میشه حست کرد به شرطی پاکی دل به شرط طهارت روح…اصلا میخوام از خدا و این همه بودن هاش و هدایت و حضورش بنویسم.اصلا عــشـق کردم بی وقفه “بنویسم از این عشق و هدایت” تا یادم نره…خدایا بی نهایت سپاسگزارم برای همه چیز و همه کس در زندگی و تجربه های زندگی ام.

        ماریا جان من چند روز هست حسابی و تمرکزی دارم یک کار به تعویق افتاده ام رو انجام میدم.(مرتب کردن کل فایل ها و اطلاعات هارد و لپ تاپ، فایل های مربوط به سایت و این دُر وگوهرهای ناب که از استاد جان دارم. بیشتر از 1000 تا فایل صوتی و تصویری) دقایقی پیش من رسیدم به دسته بندی کردن فایل های تضاد و تو بخش “کلیدِ فرصتی شگفت انگیز بنام تضاد بودم و رفتم دنبال فایل های مرتبط با این کلید بگردم، درحالی که بیشتر از چهارتا پنجره تو لپ تاپم بازه تا همه رو در یکجا قرار بدم و از این پراکندگی در بیاد.و اصلا یک وضع در هم برهمی که خیلی انرژی و تمرکز میخواد و دارم با عشق چند روزه انجام میدم حتی دو سه روزه از خونه بیرون نرفتم. خلاصه همینطور که مشغول بودم یک فایل قدیمی تر توجه ام رو جلب کرد و گذاشتم تا همینطوری که میرم ادامه میدم اونو گوش بدم.اصلا یک حسی گفت اینو ببین.

        بنظرم باید لینکش رو برای شما بفرستم.

        abasmanesh.com

        اسم فایلش هم پیغام هدایتگرایانه ی تضاد(پیشنهاد میکنم این فایل و اصلا این کلید “فرصتی شگفت انگیز بنام تضاد” رو زیاد گوش کن تا کلی آگاهی هاشو بگیری.)

        وقتی داشتم فایل رو گوش میدادم همزمانی هایی شد که نمیتونم توصیف کنم اصلا یک قسمتی بود که استاد داشتن از تضاد میگفتن، که همون لحظه برام نقطه آبی رنگ اومد و همونجا با شوق و ذوق اسم شما رو دیدم و شروع کردم به خوندن و از اینطرف هم صدای استاد در بک گراند ذهنم داشت پخش میشد، تا رسیدم به جایی که متوجه شدم شما با یک تضاد مواجه شدی. تضاد مدرسه نرفتن پسرتون، تضاد وابستگی شدید،….

        و از یک طرف شما داشتین کنترل ذهن میکردین و شروع کرده بودین به تحسین خودتون و توجه به نکات مثبت خودتون و پسرتون و همینطور کار بزرگتر اینکه داشتین مثل من بازسازی و بازیابی حس لیاقت و ارزشمندی رو در خودتون ایجاد میکردین….اصلا معرکه هستی عزیزم و منم بـارها تحسینت میکنم برای اینکه مراقب افکارت هستی مراقب احساست هستی و نگرانی به خودت راه ندادی.اینقدر بهترین مادر دنیا و توحیدی هستی.ماریا جان بنظرمن اجازه دادی تا با آرامش و احساس خوب بزاری اتفاقات بیفتن و قطعا خیره.الخیر فی ماوقع. قطعا خیریتی هست که بعد متوجه میشی یا شدی نمیدونم…

        اومدم یک چیزه دیگه بنویسم یا پیشنهادهایی بهت بدم یک چیز دیگه شد…

        فقط نکته ایی که هست باید باورهای محدود کننده خودت رو شناسایی کنی و باورهای محدود کننده و ترس های پسر ناز و مودبت رو شناسایی کنی که قطعا اونا رو پیدا کنی خیلی به خودشناسی خودت و رفتارهایی که باهاش به اسم عشق و محبت یا وظیفه مادری داشتی ببینی. من امیدوارم با همین وجود پر از عشق و لایق و ارزشمندت در مسیر بهبودهای دائمی قرار بگیری و خبرهای رشد و تغییرهای مثبتت رو بخونم و لذت ببرم…

        تضادها فرصت های خوبی هستن برای فکر کردن،تضادها فرصت های خوبی هستن برای به وضوح رسیدن در مورد خواسته هامون، برای رشد کردن. خلاصه این فرصت شگفت انگیز رو قدردان و شاکر باش ماریا جان.

        با عشق و شگفتی تندتند نوشتم و قدردان این پیام ارزشمندت هستم دوست لایق من، لایق بهترین فرزند دنیا.

        برات از الله یکتا بهبودهای دائمی در درونت رو خواهانم که نمود اون رو در بیرون بصورت شگفتی ببینی.

        ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          مریم گفته:
          مدت عضویت: 925 روز

          به نام الله مهربان

          به نام رب العالمین

          به نام حضرت عشق

          به نام حضرت دوست

          به نام خدای حق خدای مسیر درست

          معبودم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

          خدایا بابت تمام آنچه ک ب من داده ای و در زندگیم جاری و ساری است از تو سپاسگزارم

          خدایا دوستت دارم و سپاسگزار تو هستم ک همیشه کنار من هستی و منو هدایت می‌کنی

          خدایا عشقی عشق ،ابتدا و انتهای عشق هستی

          با همه قلبم و با همه وجودم عاشقتم و میپرستمت

          سلام به عزیز دلم فهمیه جانم .

          خدایا چی بگم و چطور بگم که تمام اینها فقط کار خودته

          تمام این همزمانی ها فقط کارخداست

          خداوند چقدر زیبا کنار هم قرار میده مهره ها رو و چقدر لذت بخشه

          میدونید پیغام خداوند از زبان شما کی به دستم رسید

          توی انباری مدرسه نشسته بودم

          پسرم هی میرفت توی کلاس هی میومد بیرون

          میومد پیش من

          و من ازش میخواستم بره سر کلاس

          یه تایمی گفتم خدایا معبودم امروز هدایتم کن امروز بگو برای این لحظه هایی ک توی انباری مدرسه نشستم چه کاری انجام بدم من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌خوام

          اگر قراره کاری انجام بدم یا هرچی خودت بگو

          ناگهان دستم رفت سمت گوشی

          من خیلی عادت ندارم توی مدرسه گوشی دست بگیرم

          اما گوشی رو برداشتم آره کار خدا بود.

          گفت برو توی سایت استاد اونجا ی محل امن و آرومه اونجا کنترل ذهن کن خودت رو آروم کن

          و وقتی وارد سایت شدم دیدم خدایا ی نقطه آبی رنگ

          قلبم تند تند میزد گفتم خدایا چی میخوای بهم بگی جان دل بگو

          و پیام شما رو دریافت کردم

          دلم میخواست بذارم اشک هام راحت سرازیر بشن اما شرایطش نبود

          میخواستم پاسخ بدم بازم قلبم گفت دست نگهدار

          چند روزه ک گذشت هر چی خواستم پاسخ کامنتتون رو بنویسم و تشکر کنم بازم قلبم می‌گفت دست نگه دار

          چون خیلی مشغولی داشتم و با اینکه قبلا کلیپ تضاد استاد رو دیده بودم صحبتهای ایشون یادم نبود قلبم می‌گفت بذار دستت آزاد بشه کلیپ رو مجدد نگاه کن و بعداً کامنت بذار

          الان ک کلیپ رو دیدم فهمیدم خدایا همینه کار کردن روی باورهام

          نشستن و نگاه کردن ب اینکه کجاها مسیر رو اشتباه رفتم ک نتایجم دلخواه نیست

          من با خودم کار دارم

          من به یه شروع تازه نیاز دارم چقدر دیدن دوباره کلیپ بهم کمک کرد

          و یکهو قلبم گفت برو مجدد کامنتهاشو بخونم بزن روی کامنتای با امتیاز بالاتر

          و این کامنت :

          از دوست خوبمون محمدرضا ذوالفقاری عزیز

          انشاله در این ماه عزیز حسابی فرکانستون مملو از دوستی با رب شده باشه٫٫٫و منم

          خدایی که انقدر سریع الهدایته که اگه واقعا روش حساب کنی وهمون لحظه چشماتو ببندی ازش بخوای هدایتت کنه سریع بهت میگه چیکار کن٫٫٫

          فقط به شرطی که انجام بدی و نپرسی چی و کجا٫٫٫حتی واسه یه رستوران رفتن٫٫٫

          مشکل ما بیشتر اینه که همش میپرسیم آخه چجوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

          تقصیرم نداریم٫٫از بس اینکارو نکردیم و قدرت الله رو به وضوح ندیدیم باورش نداریم٫٫٫

          ما یه درخواست کوچیک مثه پراید رو چقدر راحت از خدا میخوایم ولی واسه درخواست کردن یه پورشه اصلا جرات نداریم بگیمش٫٫٫چون فک میکنیم همونقدر که این دوتا واسه ما تفاوت داره واسه خداهم همونقدرتفاوت داره٫٫٫

          و این برمیگرده به چند عامل:

          یکی اینکه الکی گفتیم الله اکبر الکی گفتیم رب العالمین اگه واقعا این دوتا واژه رو درک کرده باشیم و به این بینهایت قدرت اعتماد کرده باشیم دیگه درخواستها مهم نیس چقدر بزرگ باشن٫٫٫

          و دوم اینکه مطمئنا هنوز احساس لیاقته ایراد داره که خودمونو اندازه پرایده میدونیم ولی اندازه پورشهه نه٫٫٫چرا؟ چون ماها از بچگی دورو برمون ندیدیم کسانی رو که درخواستهای بزرگ کرده باشن٫٫٫همه ادمای دورو برمون در سطح همون بیمه و بازنشستگی و استخدام رسمی و امنیت شغلی و کارگری و همین چیزا بودن٫٫٫و اتفاقا به همه ماها هم گفته شده که شماهام نهایتا همین مقدار جای رشد دارید٫٫٫توکه دیگه بیشتر از بابات نمیتونی باشی تو خوابم پنبه دونه نبین٫٫٫فکر نون باش که خربزه آبه٫٫٫

          به قول استاد هر چیزی رو که ارزوشو داری بذار داخل داستان سرنوشتت٫٫٫

          بگو سرنوشت من اینه که بینهایت ثروتند بشم

          سرنوشت من اینه که تا اخر عمر در سلامتی کامل باشم

          سرنوشت من اینه که دوستی بینهایت با خدا داشته باشم

          و هرچیز دیگه ای که دوست داری بهش برسی رو بذارش تو داستان سرنوشتت٫٫٫

          و گول بزرگترین دروغ تاریخم نخور که ((سرنوشت تو از قبل رقم خورده))

          سرنوشت تو از همین لحظه داره همونجور که خودت میسازیش رقم میخوره٫٫٫

          دنبال بهشت بدون بها هم نباش ٫٫٫ بهانه نیار٫٫٫ بهاش رو بپرداز و حالشو ببر پورشه سوار شو هارلی دیوید سوار شو٫٫بهاش همین تمرکز واسه تغییر باوراس٫٫٫سپاسگزاریه٫٫٫کنترل ورودیه٫٫٫احساس خوبه٫٫٫که البته راحتم نیس ولی شدنیه٫٫٫٫٫استمرار استمرار استمرار

          بدون که واسه خدا فرقی نداره و توام لیاقتشو داری مثه استاد٫٫٫این هزار تا اسمی که تو جوشن کبیره اگه فقط ادم یدونه شو درک کنه واسه رسیدن به همه ارزوهاش کافیه٫٫٫فقط باور میخواد٫

          خدایا سپاسگزارم

          تمام اینها رو لازم داشتم ی جانم نشست

          خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم خدایا من فبای الا ربکما تکذبان

          کدوم نعمتت رو تکذیب کنم ک همه زندگیم سرشار از نعمت و رحمت و فراوانیه

          تمام زندگیم حضورت لطفت و نگاهت رو حس میکنم

          فهیمه جانم

          نمی‌دونم این قراره برای شما چی پیغامی داشته باشه

          فقط می‌دونم این خواست خداوند بود ک الان بنویسم و این گوهرهای ناب دوست عزیزمون رو هم براتون مجدد قرار بدم.

          از شما هم بابت نگاه قشنگتون و صحبتهای زیبایی ک در خصوص من داشتید صمیمانه سپاسگزارم

          در پناه الله مهربان باشی دوست عزیزم

          و سپاسگزارم از استاد عزیزم از شما استاد عباس منش دست خداوند ک چنین محیطی معنوی و توحیدی ایجاد کردید ک توش میشه خدا رو دید حس کرد و پرستید.

          با همه قلبم دوستتون دارم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیز وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    استاد واقعا سپاسگذارم برای این دوره ای فوق العاده واین فایل های هدیه که در اختیار ما میذارید

    از وقتی که دوره رو گذاشتید روی سایت واین فایل هارو اماده کردید به وضوح نشانه های احساس عدم لیاقت رو تو وجود خودم پیدا کردم ..

    عدم لیاقت پاشنه اشیل منه از اونجا که بارها وبارها خودمو کنکاش کردم وبرگشتم به بچگیم و به خانواده م وپدر و مادرم وبه وضوح دیدم که این احساس عدم لیاقت از کجا اب میخوره

    روزهایی که خودمو به درو دیوار میزدم که یه تایید از پدرم بگیرم وتشویق بشم واحساس ارزشمندی داشته باشم وهیچ وقت اون تشویق وتحسین رو نشنیدم

    ودر قبالش مقایسه شدم با اطرافیانم ودوستام با اینکه همیشه از همشون بهتر بودم هیچ وقت دیده نشد وهمیشه مرغ همسایه غاز بود نه برای من بلکه برای کل خانواده م

    بزرگترین سوال من تا قبل اینکه با استاد اشنا شدم این بود که چرا پدرم با این همه استعداد وتوانایی جای درستش نیست

    چرا هرکی پدرم رو میبینه میگه تو این همه دانش رو از کجا اوردی واونم که به جای اینکه این احساس لیاقت تو جودش باشه وخودش وخانواده ش تو اولویت باشندحرف مردم وعموهام واطرافیانش تو اولویت بودند وبیرون ادم بزرگی بود اما برای خودش وخانواده ش هیچ وقت ارزش قائل نبود

    که درک کنه که خودش وخانواده ش از همه مهم ترند ومادرم هم از اون بدتر

    قانونه دیگه کبوتر با کبوتر باز با باز

    قصدم این نیست احساس قربانی بودن داشته باشم که چرا خانواده م اینطور نبودن اما میخوام اینو بگم که چقدر این احساس عدم لیاقت ظربه زد به منو خواهرهام و برادرم که هنوزم که هنوزه اثار این خرابه ها چجوریه

    امروز توی تمرین ستاره قطبی از خدا خواستم نشانه های واضحی برای عدم احساس لیاقت خواستم که بیشتر درکش کنم وتغییر ش بدم

    تو مسیر که داشتم میومدم سر کار یه دختر خانومی رو دیدم با یه پسره صحبت میکرد تو همون حالتی که داشتم رد میشدم پسره میگفت من عکس همه دوستای دخترم تو گوشیمه دخترم گفت عکس فلانی چرا نیست عکس فلانی هست دوسش داری دختره گریه میکرد وحرف میزد ومیگفت اون ازمن بهتره من یه لحضه برگشتم نگاشون کردم

    نمیخوام اساس یک رابطه رو به ظاهر تطبیق بدم

    اما دختره خیلی سرتر از پسره بود خیلی سرتر خیلی خوشکل بود من پیش خودم گفتم اخه چرا بخاطر این گریه میکنه که یادم افتاد این احساس عدم لیاقت چیکار که با ادما نمیکنه این نشانه ی واضحی برای امروز من بود

    که همیشه روی احساس لیاقتم کار کنم تاروزی که زنده هستم

    چون به قول استاد این اموزش ها فارغ از اینکه چقدر کمک میکنه بهتر زندگی کنیم چند برابرش جلوگیری میکنه از ضررهاواتفاقات تلخی که اگر این اموزش ها نبود وارد زندگیمون میشد

    امیدوارم که همه به به اوج لیاقت های خودمون برسیم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1001 روز

    سلام خدا قوت به دو استاد عزیز

    خدارو شکر برای دوره احساس لیاقت تبریک میگم به تمام دوستان عزیزی که این دوره رو خریدن ماهم از تجربه هاشون لذت می بریم

    استاد من خیلی به این دوره نیاز دارم امیدوارم خداوند به وقتش روزیم کنه و بتونم خریداری کنم

    استاد با توجه به گفته های شما من هر چه از جهان چک و لگد خوردم این بوده که احساس لیاقت نکردم چه قدر همیشه خودمو دست کم گرفتم همش احساس قربانی داشتم فکر میکردم این همه همسرم بهم ظلم میکنه ولی الان می فهمم خودم بودم که خودمو دست کم گرفتم استاد ممنونم که برامون توضیح میدین راه را برامون آسانتر میکنید

    همش می خواستم خودمو قربانی دیگران کنم چه موقع میهمانی و چه برای بچه هام و همسرم…

    میدونم الان خونه ای که هستم خودم جذب کردم چون حرفهای همسرم روی من تاثیر داشت همش حرفهای منفی به خورد ذهن من میداد من هم از قوانین نا آگاه بودم

    چیزی می خواستم همسرم می گفت این از سرمون هم زیاده بقیه فامیل میدیدم که شاهانه زندگی میکنن من همش خودم سرزنش میکردم چرا من ندارم خدای من چه قدر در درونم خود خوری میکردم احساس کوچکی میکردم همش بر میگرده به احساس لیاقت

    استاد خداوند پشت وپناهتون باشه که عاشقانه برای ما توضیح میدین هر روز نگاه میکنم که استاد فایل جدید گذاشته

    حسی بهم میگه اینها برای منه با من حرف می زنه استاد از طرف خداونده

    خیلی هر روز توی دعاهام به خداوند میگم که من هم بتونم این دوره رو تهیه کنم و روی خودم کار کنم و احساس لیاقت ام رو بالا ببرم

    چند روز پیش همسرم خیلی حرفهای بدی بهم زد

    و از خواهرش میگفت که اون جایگاه بالایی داره من نباید اسم اون بیارم سر یه قضیه ساده که من ارزش اونو ندارم دنیا رو سرم خراب شد پیش خودم میگفتم مگه اون چی داره که من ندارم….بعد که فایل معرفی دوره احساس لیاقت رو گوش دادم متوجه شدم( حتی رفتار دیگران با من بر میگرده به درون خودم)

    و گفتم آره تقصیر خودمه حتما از درون احساس لیاقت بسیار پایینی دارم….

    استاد سپاسگزارم انشاالله همیشه بدرخشید خدایا شکرت به خاطر این سایت الهی

    حتما خداوند منو خیلی دوست داره که در این سایت هستم انشاالله من هم میام و از خرید دوره میگم و از پیشرفت هایی که کردم… خدایا شکرت

    خدا رو شکر برای این همه بچه های خوب سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    سپیده احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1690 روز

    سلام و درود بر استاد عزیزم ، مریم بانوی شایسته و مهربان و همه ی بچه های عزیز سایت

    .

    .

    ‌.

    خدارو بارها شاکرم برای وجود این سایت عزیز و برای این آگاهی های بشدت حیات بخش و رشد دهنده

    .

    .

    .

    استاد عزیزم واقعا خداوند رو شاکرم به خاطر آشنا کردن من با شما و این مباحث عالی

    .

    .

    .

    چقدر ازین نشانه هایی که گفتین برای من آشنا بودن استاد عزیزم …

    .

    .

    .

    یادمه یکبار به یه نویسنده ایمیل زدم و نویسنده به ایمیل من جواب داد و من داشتم بال درمیاوردم چون خودم رو لایق پاسخ او نمیدیدم.

    ولی چرا؟

    واقعا چرا؟

    فکر میکنم بدونم چرا

    چون یادمه در اون زمان شهرت رو یه ارزش میدونستم.

    نه در ظاهر ها نه حتی خودم شاید به زبان بازها منکر این قضیه میشدم حتی برای خودم ، ولی از درون برای شهرت ارزش و اعتبار قائل بودم یعنی بنظرم همین که یک آدم مشهور بود ارزش بیشتری از من داشت .برای همین هیچ وقت خودم رو لایق دیدن ، صحبت کردن و یا پاسخ گرفتن از یک آدم مشهور نمیدیدم.

    خدارو شاکرم که الان تا حدی به این درک رسیدم که شهرت هم یه مسیره که ممکنه مسیر همه ی آدمها ازونطرف رد نشه آدمها میتونن مسیرهای مختلفی داشته باشن و این مسیر نیست که به آدم ارزش میده چیزی ک از خودش تو مسیر میسازه بهش ارزش میده و اینطوری مساله ی شهرت یکم تو ذهنم کمرنگ تر شد.

    ولی این فقط به آدمهای مشهور ختم نمیشد من حتی به آدمهای معمولی ای که باهاشون در ارتباط بودم گاهی که پیام میدادم انتظار پاسخ ازشونو نداشتم!!

    چرا؟

    نمیدونم!

    کی و کجا این احساس لیاقت از من گرفته شده بود …

    چطور؟

    که من حتی بدیهی ترین چیز مثل جواب یک پیام رو هم لطفی از طرف مقابلم میدیدم !

    خداروشکر که شما استاد عزیزم ، استاد بخشنده و مومن و موحدم شما ای رجلی که از شهری اومدین و گفتین آره بابا این پیامبرا دارن راست میگن ، شما استاد عزیز … خداروشکر که خداوند مهربان و رحیم و رحمان برای چندمین بار از زبان شما بمن و بما یادآوری کرد که غلط زندگی میکردیم .غلط فکر میکردیم.درست چیز دیگه ایه .

    درست اینه که من به هرکسی که پیام میدم اون بمن جواب بده بمن فیدبک بده.درست اینه که من به هرکسی محبت میکنم او محبت من رو بفهمه و درک کنه . درست اینه که من برای هر کسی که کار میکنم ارزش من و ارزش خلاقیت و مهارتهای من رو درک کنه ارزش مهارتهای نرم من رو درک کنه و به اندازه ی حقم بمن مزد و برای کارهای اضافه بر سازمانم بمن پاداش بده.

    درست اینه.

    درست ” و کرمنا بنی آدم …” عه

    درست ” ان اکرمکم عند الله اتقکم …” عه

    درست اینه که من قبل از بریده شدن بند نافم لایق بودم و زمانی که در من رو در اون مستطیل کوچیک قبر میذارن هم لایق از دنیا میرم و در تمام طول این مدت من موجودی هستم که لایق ثروث بی حساب ، احترام بی حساب ، عشق بی حساب ، معنویت بی حساب و تقرب بی حساب به خداوندم … من لایق رشد بی حسابم …

    مگر نه اینکه ” … یرزق من یشاء بغیر حساب …”

    استاد عزیزم ممنونم که بیدار میکنید ما رو با حرفاتون دوباره به یادمون میارید که چقدر لایقیم چقدر محترمیم …

    چقدر آدمیم …

    و چقدر کریمیم …

    و چقدر …

    انسانیم و ادعونی استجب لکم …

    و چقدر این ادعونی استجب لکم احترام آمیزه

    حتی یه ثم نداره

    یعنی من اینور همیشه پشت خطم هیچ وقت قطع نمیکنم که لازم باشه تو دوباره شماره بگیری من همیشه تلفن دستمه که اگر لحظه ای خواسته ای داشتی در لحظه اجابت کنم

    چقدر ما محترمیم و لایق

    الهی شکر …

    ممنونم استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1293 روز

      سلام‌خاهر گل من

      سپیده عزیزم چقدر زیبا نوشتی

      چقدر لذت بردم

      چقدر حالم‌بهتر شد

      “”درست اینه که من برای هر کسی که کار میکنم ارزش من و ارزش خلاقیت و مهارتهای من رو درک کنه ارزش مهارتهای نرم من رو درک کنه و به اندازه ی حقم بمن مزد و برای کارهای اضافه بر سازمانم بمن پاداش بده””

      وایی خیلی این جملت عالیییییی بودد خیلی بهش نیاز داشتم

      چون میخام برم و شروع کنم به دستیاری و همه میگن ن نمیشه نمیخان دستیار

      خیلییییی مممنونم عزیزم

      کلی استفاده میکنم و باورش رو میسازم

      و دیگه ایزی ایزی تامام

      خدایا شکرت برای تمام هدایتهات

      مرسی دوست خوب من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سپیده احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1690 روز

        سلام عزیزم

        خداروشکررررر.

        چقدرررر عاااالی

        میخوان عزیزم … حتما بین این همه آدددددمی ک تو تخصص تو دارن کار میکنن کسایی هستن که دنبال دستیارن … و واقعا چرا اون دستیار تو نباشی؟

        چرا؟

        هیچ دلیلی وجود نداره …

        هر جوابی برای این چرا از احساس عدم لیاقت میاد که کاملا نادرسته و غلط و ” انما النجوا من الشیطان لیحزن الذین ءامنوا …”

        اما کور خونده چون : ” لیس بضارهم شیئا الا باذن الله …”

        ” و علی الله فلیتوکل المومنون”

        برو و اصلا به پشتت نگاهم نکن جلو مسیر خیلی روشنه و تو لایق بهترین موقعیتها هستی

        موفق باشی ، شاد و شجاع دختر ارزشمند و زیبا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1230 روز

      سلام به سپیده زیبا بین و زیبا رو

      سپیده دوسداشتنی کامنت زیباتو خوندم و لذت بردم و ازت سپاسگزارم که این کامنت زیبا رو نوشتی که باعث بشه دست به قلم بشم

      اخه چند وقت این فایلو دیدم ولی نمیدنم چرا نتونستم چیزی بنویسم خودم حدس میزنم بخاطر اینکه احساس عدم لیاقت پاشنه آشیل منه و هر وقت اومدی چیزی بنویسم ذهنم بهم گفت تو که عالی هستی و احساس لیاقت خوبه پس چیزی ننویس

      ولی خودم میدونم که تا حدود زیادی این عدم لیاقت توی زندگی من داره نقش ایفا میکنه و باید ذهن خودمو بشکافم تا این نجواهای مخرب پاکسازی کنم

      من قبل از آشنایی با استاد بشدت خود کم بین بودم با اینکه تو کار خودم بسیار ماهرم جوری که هر کس پیش من یه بار خدمات گرفتم دیوانه عملکردم میشد که چقدر ماهرانه میتونم در کمترین زمان بهترین خدمات بهش اراِیه بدم ولی این اواخر به دلیل ضادهای که بهش برخوردم این خود کم بینی بیشتر شد

      من بسیار آدم عملگرا و خلاق توی کار خودم هستم و بسیار شجاعت دارم در برخورد با چیزهای جدید البته که با آموزشهای استاد این خصوصیات من دوچندان شده و کارهایی کردم که خودمم برام خیلی تعجب آور بود اما یکسره قضیه جلب توجه بود و نیاز به تایید شدن از طرف دیگران و اینم فقط از عدم احساس لیاقت میاد

      چند وقت که متوجه شده بودم مسیری که دارم میرم ترمزهای توشه و اولین ترمز تایید شدن و جلب توجه بود پس تصمیم گرفتم روش کار کنم و هر چیزی که حس جلب توجه داشته باشه رو از خودم دور کردم

      بطور مثال :

      با لباسهای که کهنه شده بود ولی تمیز بود به محل کارم رفتم و این در صورتی بود که توی کل زندگیم اینطور عمل نکرده بودم یا حداقل به این وضوح انجام نداده بودم

      اولش برام سخت بود ولی اینقدر تکرارش کردم که دیگه نگاه بقیه روم تاثیر نداره حتی یه جاهایی با کفشی میرفتم سرکار که یکم پاره شده بود و این موضوع برای منی که داشتم سمینار برگزار میکردم خیلی جای تعجب داشت برای خودم که چطور خودمو راضی کردم این کارو بکنم ولی اینقدر تکرارش کردم که دیگه برام مهم نبود بقیه چی میگن و وقتی راحت شدم باهاش و ازش گذشتم حس کردم باری از روی دوشم برداشته شده و بی خیالتر شدم و رهاتر شدم

      همه این کارا رو کردم که به خودم یاداور بشم این خود من هستم که مهمم و نه نگاه دیگران

      بزار دیگران هر چی دوسدارن بگن مگه مهمه

      من به خودی خود بارزشم من آزاد آفریده شدم مثل پرندها که تو آسمون آبی آزادانه در حال پروازن و لذت میبرن از نعمات خدا استفاده میکنن و اصلا به کمبود حتی فکرم نمیکنن

      زمینی که داره بدون هیچ انتظاری از ما بهمون نعمت میده

      دریای که بدون هیچ منتی بهمون ماهی میده

      خدایی که بدون هیچ منتی داره به ما زندگی میده نفس میده

      خدایی که تمام نعماتشو مسخر ما کرده و همه انس جنس به سجده ما درآورده و از روح خودش در ما دمیده

      و این یعنی من به خودی خود با ارزشم من یک تیکه از خدام و باید صفات خداوند در وجود خودم ببینم و پرورش بدم

      صفاتی مثل ثروتمند بودن وهاب بودن زیبا بودن بخشنده بودن راستگو بودن وفا به عهد بودن دست دل باز بودن

      من هیچ وقت نباید به کمتر از بهترین بودن قانع باشم در تمام ابعاد زندگیم چون بهترین بودن و از خود دیروزم بهتر بودن یعنی احساس لیاقت داشتن

      سپیده عزیز خداوند ما همیشه پشت خط و منتظر زنگ ماست و هیچ وقت ما رو منتظر نمیزاره

      ساسپزارم ازت دوست عیز و لیاقتمند من

      در پناه الله یکتا شاد سربلند پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و تمامی دوستان عزیزم

    دیشب بعد از گوش دادن به این فایل ارزشمند داشتم قسمت قبلی سریال سفر به دور آمریکا رو میدیدم.وقتی استاد عزیز تو باشگاه ورزش میکردند عضله های قوی و اندام زیبایی که ساختین من رو یاد عضله هایی انداخت که تو کارم ساختم.هر کاری کردم تلاش و مطالعه شبانه روزی.هزاران هزار تمرین که فقط با عشق انجام میدادم.بارها و بارها تمرینات رو مرور میکردم.اگر به مساله ای بر میخوردم انقدر تمرینش میکردم که برام حل میشد.یادمه طراحی از سر انسان و جزییات سرو صورت واستخوان بندی قفسه و مهره ها برام یه چالش بزرگ بود.دفرمه کردن کاراکترها برام چالش بود الان وقتی برمیگردم مسیری که این چندین سال اومدم رو نگاه میکنم پیشرفتم رو به وضوح میبینم .هر اقدامی که ازم ساخته بود کوتاهی نکردم از رفتن تو دل حرف مردم و تو دل روستا و دشت و کوه و باغ طراحی کردن تا بریدن از هر جمعی چه اشنا چه غریبه.خونه ما مهمون زیاد رفت و امد میکنن.اقوام و دوستان اما تمام تلاشم رو کردم خودم رو دور کنم از فضای های منفی.کامنت های دوستان رو میخوندم دوستی گفته بود اگه یه زمانی تفریح بودن عذاب وجدان میگرفتن که الان باید سر کارشون باشن .برای من هم به همین شکل بود حتی روزهایی که کلاس بچه ها میرفتم به خاطر دوری مسیر و اینکه صبح زود باید پا میشدم نیاز به استراحت داشتم اما تمرینم سر جاش بود حتی اگه شده بود گاهی یک ساعت بیشتر میموندم بعد از رفتن بچه ها تمرینم رو انجام میدادم به ندرت یادم میاد روزی بوده باشم.هر ایده ای اومد انجام دادم چندین کتاب و محصول تولید کردم. اما به وضوح میدونم تا احساس لیاقت تحلیل رفته در درونم بازسازی و نهادینه نشه اینها دیده نمیشه و گسترششون ربط داره به این موضوع مهم.انقدر این دوره احساس لیاقت رو وجودم میطلبه انگار که آب غذا اکثیژن … سه ساله شبانه روز فایلهای قدم یک رو گوش میکنم شاید یک ساله فقط دارم جلسه 3 و 4 قدم یک رو گوش میکنم هر ایده ای تو کارم اومد به شکل فیزیکی انجام دادم باورسازی کردم اما روند کند پیش میرفت الان میدونم که حتی دلیل موندنم تو قدم یک هم همین عدم احساس لیاقت هست.ترجیح میدم اول اون رو بسازم بعد هر دوره ای رو .انگار این دوره برای من ساخته شده.وقتی تو توضیحات دوره گفتین وقتی لیاقت رو در وجودمون بسازیم کارهامون دیده میشه یه نقطه سبز تو وجودم روشن شد هر روز دوره احساس لیاقت رو تجسم میکنم که خریدم هر جلسه ای رو سایت میگزارید با تمام وجود راجبش سپاسگزاریهام رو مینویسم و خدا دیشب تو خواب نویدش رو بهم داد که به زودی روزی وجودم میکنه.خواب دیدم دانشگاه بودم و یه کلاس با شما برداشته بودم که وقتی رسیدم کلاس شما درس رو شروع کرده بودین کلاس تقریبا یه سمتش پر بود. شما تو اون کلاس ازم خواستین صندلی کنار شما بشینم.

    من عاشق کیف و بوت های چرم طبیعی هستم عاشق بوی چرم.یه مبلغی رو ساختم که میخواستم کیف و کفش و قر و فر بگیرم به عنوان جایزه به خودم اما وقتی خوب فکر کردم گفتم اونها رو میخوام اما اولویتم دوره احساس لیاقت هست و بهترین و ضروری ترین هدیه به خودم به امید خدا به زودی تهیش میکنم و سر کلاسم حاضر میشم.با تمام وجودم بابت حضورتون سپاسگزارم .خدا میدونه این دوره اگر تهیه کنم و عمل کنم چه شگفتی هایی رو در کارم ایجاد میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    در پی توحید گفته:
    مدت عضویت: 1874 روز

    به نام خدا

    سلام

    استاد بزرگ ودوستداشتنی خودم

    طبق جمع بندی حرف های شما و تجربیاتم

    من چندین بار این مدل حرفا زدم

    توجه کردن به کمبود هاست که به ما عطش برای پیشرفت میده به خصوص من که خیلی زود نمکگیر موفقیت هام وداشته هم میشم

    همونطور که به داشته ها وموفقیت هامون مون توجه می کنیم و بهش فخر می ورزیم،احساس لیاقت پیدا میکنیم، به خوبی قدردانش هستیم وبابتش از منبع قدرتمون شکر گزاری میکنیم؛همنطور باید به کاستی هامون نگاه کنیم تا خودمون را همواره به نقطه ای که بهش فقیریم معطوف کنیم ومتوقف نشیم تا ازش اشتیاق بگیریم چون اهتیاج است که اشتیاق تولید میکنه.

    این وجودیت سالم ماست که از نگاه کردن به کاستی ها عطش بسازه ونگاه کردن به داشته ها لیاقت مندی را

    نه اینکه کمود ها حسرت وافسوس و داشته ها غناعت را تولید کنه. واینکه توجه مون چند درصد به کمبود ها وچند درصد به داشته ها باشه بستگی به طرف داره،خب من خودمم خیلی نمیدونم و چه قدر وچه گونه به خصوصیات و موقعیتم توجه کنم اما از قبل خیلی بهتر شدم ؛ (“از قبل بهتر شدم ” به قول شما عبارتی که بهتر از”خوب شدم”است چون به قولتون راه همیشه ادامه داره) ودر مورد این موضوع کم اندیشه

    جمع بندی و تجربه دارم

    مثلا وقتی از امتحان مستمری درس ریاضی نمره ی15 گرفتم ،نمره ام خیلی بیشتر از نفر دوم کلاس بود ومن به این دلیل فخر ورزیدم اما خوشبختانه و ناخوداگاهانه قانع نشدم وبه اختلاف نمره ام با نفر بعدیم بسنده نشدم وکمی ناراحت بودم بعد تلاش ودقتم(تمرکزم) را بیشتر کردم ودرست یادم میاددر امتحان پایانی نمره ام 20 شد این یک نمونش بود البته در مورد این درس باور های درستی هم در من شکل گرفته بود( نیم اگاهانه)

    در کل استاد باید به قول شما مثبت اندیش باشیم یعنی از داشته ها وهم از کمبود ها بحره ببریم

    البته عشق اسان نمود اول ولی…

    چون این سلامتی فکری یک قلق ومهارت هست که به دست اوردنش اگاهی درست،اگاهی های لحظه ای وتابع شرایط ، و تمرین می خواد

    ممنونم از شما استاد بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: