علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2 - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-06 01:34:492024-02-14 06:09:30علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند وهاب من
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
خداوند را هزاران بار شکرت بخاطر این روز پر از خیر و برکت و پر از شادی و آرامش.
خداوند رو شاکریم بخاطر بینایی و بصیرتی که بهمون داده تا بتونیم با قوانین بدون تغییرش هماهنگ بشیم و از زندگی حال حاضرمون استفاده کنیم.
خداوند رو هزاران بار شاکرم بخاطر دوستای خوبی که خداوند بهمون داده تا از مسیر زیبای زندگی بهترین استفاده رو ببریم..
خداوند رو شاکریم بخاطر قوانین دقیقش و نظام و آفرینش قدرتمندش.
خداوند رو هزاران بار شاکریم بخاطر وجود انسانهای شریف و صالحین که همچنان مشغول کار نیک هستند.
خداوند رو شاکرم بخاطر استاد عزیز و مریم جان و دوستای موحد که بدون هیچ چشمداشتی، بدون هیچ عوض و درخواستی، بدون هیچ گرو کشی….با ارزشترین سرمایه خودشون یعنی زمانشون رو بدون عشق بی قید شرط گذاشتن این وسط که ازش استفاده کنیم…همه مون در واقع از این سفره پر برکت داریم استفاده میکنیم و لذت میبریم.
خداوند ان شالله ما رو در این مسیر برکت بده تا بیشتر از نعماتش بهرهمند شویم…ما تسلیم درگاه الهی هستیم و به آنچه میدانیم صبوری میکنیم…ما تلاش خودمون رو میکنیم و بعد از اون منتظر نظام خداوند هستیم تا کار خودش رو و سمت خودش رو انجام بده…
یاد بخشی از فصل 6 کتاب رویاها میافتم استاد که گفتین:
کار من زور زدن برای خلق اتفاقات نیست….
کار من صبوری کردن و گذاشتن اینه که قوانین خداوند کار کنند..
اینکه فرکانسهای من به حد بالایی برسند که خودشون اتفاقات رو رغم بزنند….اینکه خلق اتفاقات دلخواهم باید نتیجه طبیعی فرکانسهای قدرتمند کنندهام باشه…
بعد از چندین بار خوندن….بعد از سالها داشتن این کتاب..تازه این مفهوم رو بهتر درک کردم استاد…بخاطر همین هم تو مدار دوره جدید بنظرم نبودم…وگرنه بحث پولش نیست اصلا.
چقدددر ما واقعا کار داریم برای تغییر بنیادین برخی باورها…
یه ساله شایدم بیشتر….دارم رو یه باگم کار میکنم…ولی هنوزم درست نشده….کمتر شده ولی بازم کار دارم…دیشب بود فکر کنم به خودم گفتم خسته شدم اصلا میخوای بیخیالش بشی ولش کنیم؟؟
جواب ذهنم رو ندادم…لباسام پوشیدم رفتم سرکلاس…قبل کلاس نت گوشی رو باز کردم با قلبی تسلیم نوشتم خدا واقعا من نتونستم….تو خدایی…تو بلدی…تو نشونم بده…تو شدی خدای من تو گفتی بندگی من…منم میگم چشم…بازم کار دارم میدونم…خیلی جاها شاید سرم خم نشه جلوت ولی همه تلاشم رو میکنم…
تو خدای منی ازت رزق بی قید و شرط میخوام
تو خدای منی ازت رابطه عاطفی با فرد مناسبی رو میخوام
تو خدای منی ازت شجاعت تو دل کارها رو میخوام
تو خدای منی ازت سلامتی میخوام
تو خدای منی ازت هدایت میخوام
تو خدای منی و من ازت عشق فراوان میخوام…
یه سری از اینا نوشتم و بعد به شکلی گفتم یالا بده!
اینم فقط به این خاطر بود که خودم باورم بشه که بابا این خداهه میتونه بده اگه قبولش کنی.
با کلامت استاد که گفتی ما کارمون اینه این احساس رو در درونمون زنده کنیم…نور امیدی به دلم زده شد که رها کن…خودش واقعا همه چیزو درست میکنه و میاره تو زندگی اگه رها کنی و خودت رو لایق بدونی….
در تلاشم این قسمت زندگیم رو درست درستش کنم…
در تلاشم از تمام مسابقهها و رقابت با دیگران بکشم خودم رو بیرون…
در تلاشم تا خودم رو از تمام مقایسه کردنها بکشم بیرون..
در تلاشم تا خودم رو در مسیر صراط مستقیم نگه دارم…
در تلاشم تا در مقابل تماااام خود انتقادیهای ذهنم بگم: الخیر فی ما وقع…
من در حد خودم تمام تلاشم رو کردم و تسلیم لطف پروردگارم…من کافیام.
تو مجموعهای که کار میکنیم یه سرپرستی بود همیشه از من تعریف میکرد جلو دیگران ولی مهم تعاریف ایشون نبود…مهم اون احساس درونی من بود و هنوزم هست که احساس میکنم کافی نیستم و باید بهتر بشم…تا حدی خوبه آدم روی مهارتهاش کار کنه ولی عمق فاجعه اونجاست که حتی با تعریف دیگران بازم تو خودت چیزی نبینی و خودت رو حتی لایق تعاریف و تمجید دیگران ندونی…
تمامش ریشه در لیاقت ما داره میدونم…اصلش رو هم استاد چندین بار چه فایل رایگان و چه فایل دوره گفته….ولی تو این نبرد ذهن با روح مهمه کی ببره و کی ببازه…
من حامی دیدگاه روحم هستم و خودم رو لایق و کافی میدونم و تمام تلاشم رو در زمان بیداری خودم صرف این میکنم تا خودم رو بیشتر تحویل بگیرم…بخودم و کارهایی که انجام دادم ایول بگم و بقول استاد 19 ها رو ببینم….
همه ما چوب این بی لیاقتی هامون رو خوردیم…امیدوارم حالا که واقعا جز عده اندک با لیاقت تو این آگاهیها غوطه ور هستیم…قدر خودمون و موقعیتمون رو بدونیم و برای خلق فردایی بهتر الان تلاش کنیم… البته من روی صحبتم با خودم هست و سعی دارم بیشتر خودم از این حرفها استفاده کنم. بازم از دوستای عزیز که باعث رشد این فضای پاک میشن واقعا سپاسگذارم چرا که همه عین یه ستاره تو دل آسمون میدرخشن و همهشون زیبابینن و زیبا صفت. واقعا سپاسگذار خداوندیم بابت این برکتی که در زندگی ما و کاملا در دسترس و مهیا به شرط کسی که واقعا با پاکی دل در این مسیر قدم بزاره
سلام مصطفی جان، دوست خوبم
خیلی متشکرم که وقت گذاشتی و این کامنت را نوشتی.
الان نیت کردم تایک کامنت خوب بخوانم، چون تو یک موقعیت کامنت لازم هستم. جایی نشستم و تا یک ساعت آینده باید بشینم و فقط منتظر باشم تا نوبتم بشه.
چی بهتر از خوندن کامنت بچه ها، برای ورودی خوب داشتن؟
اونجا که هر چی رو میخواستی، نوشتی و به خدا گفتی: بده! خیلی قشنگ بود، یک ایده عالی که همین الان بدرد منم میخوره
ازت ممنونم
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی
علی عزیز
مچکرم از کامنت و پاسخ قشنگت.
واقعیتش همینه که تو ذهن خودم باید با هرچی که جای خدا رو گرفته وارد شم و پاکش کنم. جای تاسف داره واقعا تو جامعهای که دم از خدا زده شده بزرگ شدم و قدرت دست همهچی تو ذهنم هست غیر خدا.
امیدوارم با تلاش شبانه روزیم همهچیز رو پس بزارم جای درست خودش و فرمانروای جهان رو بزارم در راس قدرت که همه چیز از اوست و یاد بگیرم که از خودش فقط بخوام
به نام رب، پروردگار و تنها قدرت جهان
الهی به امید تو
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایستهی مهربان که این روزها جای بیشتری در قلبم باز کرده و سلام به بهترین و همدلترین اعضای خانوادهی بزرگ و دوست داشتنیم
استاد، این جلسه انگار قشنگ در مورد من صحبت میکردید. این احساس عدم لیاقت خیلی خیلی در زوایای ذهن پنهانه، طوریکه شاید خیلیها مثل خودم به این علائم دقت نکرده بودیم که میتونه بدلیل احساس عدم لیاقت باشه و تصورمون این بوده که از این لحاظ، مشکلی نداریم.
تست میزان احساس لیاقت ،
میتونه کمک کننده باشه. یادم افتاد که قبلا تو فایلهای مختلف اشاره کرده بودین که خیلی راحت میشه از این راه، تشخیص داد و پیداش کرد.
به این صورت که همین الان، هر کسی با توجه به زندگی که داره و شرایطی که در تمام جنبههای زندگیش داره می تونه متوجه بشه که چقدر خودش رو لایق یا نالایق میدونسته.
منم یه چرخی توی تمام جنبهها زدم و دیدم که نه!!!!!! اونجور که باید لایق نمیدونستم. البته این معنیش ناشکری نیست خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که چرخ زندگیم به قولی انقدر روان میچرخه که اصلا قابل مقایسه با قبل نیست. ولی خب هنوز خیلی جای بهتر شدن هست و هنوز راه زیادی در پیش دارم که خودم رو بطور کامل لایق بهترین زندگی و بهترین و بزرگترین نعمتهای خدا بدونم.
در مورد همین بهترین و بزرگترین نعمتها و ثروتها، نه تنها لایق نمیدونم، بلکه هنوز باورش هم نکردم وگرنه چرا وقتی میشنوم مثلا کسی به درآمد ماهی یک میلیارد رسیده، چشمانم از تعجب گرد میشه و دهنم شکل حرف اُ انگلیسی میشه! پس معلوم میشه هنوز باور نکردم که برای من هم میشود، چه برسه به اینکه خودم رو لایق این ثروت بدونم.
اینجاست که میفهمم خیلی کار دارم و حالا حالاها باید روی احساس لیاقت تمرکز بگذارم و کار کنم و پله پله بالا برم تا جایی که حداقل وقتی مثالهای اینچنینی رو میشنوم تعجب نکنم و برام عادی باشه.
وقــتی بـرام عــادی شـــــــد
و دیـگـه تـعــجـب نـــکـردم
یعـــنی بــاورش کـردم
و میتونم خودمو لایق همچون درآمدی در ماه بدونم.
وقتی یکی دو هفته پیش، داشتم سوره مریم رو میخوندم، در همون دو صفحهی اول، دو تا درخواست بزرگ از خداوند دیدم که باورش از نظر هرکسی سخت و نشدنی بود ولی در هر دو مورد خداوند فرمود :
…هُـوَ عَـلَیَّ هَـیِّـن : این کار، بر من آسان است…
(در آیات 9 و 21)
خب، این کد به این قشنگی که خدا داره تو این کتاب نشون میده. یعنی مثلا در مورد یک دختر پاکی مثل مریم که تو عمرش دست هیچ مردی بهش نخورده و ازدواج هم نکرده، فکر می کنید چطور ممکنه که باردار بشه! دیگه کار از این سختتر و نشدنیتر؟!!!! که خدا میگه این، بر من آسان است!
واقعا استاد درست میگید که خدا در این کتاب، باورهای ما رو تقویت میکنه یا حتی باور جدید میسازه. هُدٗى وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ
کتابى که مایۀ هدایت و پندی است برای خردمندان
وقتی از هیــــــچ، یک انسان جدید بوجود میاره، درآمد ماهی یک میلیارد که دیگه اصلا چیزی نیست و من اگر نمیتونم این قدرت و موهبت و نعمت و ثروت رو برای خودم تصور کنم، چیزی جز احساس عدم لیاقت نیست.
حالا باید یادم نره که وظیفهی من اینه که طرف خودم رو خوب انجام بدم و باقیش رو بسپرم دست خدا. طرف خودمم اینه که با کمک استاد و کمک جلسات احساس لیاقت، روی این احساس، خوب کار کنم، تمارین رو انجام بدم و سعی کنم هر روز، یک ذره از قبلم بهتر باشم و بعدش هم بسپرم به خدا و صبور باشم تا نتایج در تمام ابعاد، در زمانهای مناسب، بسمت من سرازیر بشه.
چون دیگه میدونم آرزوها و رویای من هرچقدر هم که برای من بزرگ باشه، برای خدا، هُـوَ علیَّ هَـیِّنـه.
فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ
وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِکَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِبۡکَٰرِ
پس صبر کن؛ زیرا وعده خدا حقّ است
و برای اشتباهت طلب بخشش کن
و هـر صبح و شـب
به تسبیح و نیایش پروردگارت مشغول باش
به نام خداوند بزرگ و مهربان
به نام یگانه معشوق من الله نازنین من
الهی به امید تو
الهی به لطف تو
الهی به عشق تو
الهی به بزرگی تو
زنده گی مان را به خودت میسپارم برای ما هم امکان پذیر بساز که هیچ چیز برای تو سخت و بزرگ نیست این ماییم که سخت و بزرگ میسازیم تو بزرگی تو مهربانی تو پرقدرتی
سلام حوری نازنینم
سلام حوری خداگونه من
سلام به آن قلب بزرگ و خدا گونه ات
کمنتتت را چی زیبا نوشتی
عجب بوی توحید و عشق خدا میداد
چقدررر ایمانم محکم شد
چقدرررر قلبم قدرت گرفت
چقدررر روحم آرام شد
خدایااااا کرور کرور شکرت
میدانی حوری جان همین چند لحظه پیش یک واکنش از یکی نزدیکانم دیدم که بازم در باره آینده من بود
زهنم آمد شروع کرد
در باره آینده تو دیگران تصمیم میگرد
تو به هر کس از آرزو ها و خواسته های بزرگت میگویی نرسی چطور میشود
………………….
من فقط یک جمله گفتم و آرامش ساختم
گفتم همین واکنش به خودی خود نه بد هست نه خوب
این من هستم که معنا میدهیم اگر همین یک امتحان الهی باشد که خداوند بیبیند پاکیزه به حرف به من ایمان دارد یا واقعی ایمان دارد
من با این نگران شدنم پیش خدا شرمنده نمیشوم ؟؟
من با این نگران شدنم مشرک نمیشوم ؟؟
این چیز ها در زنده گی من میاید تا به من بگوید پاکیزه تسلیم تر باش
پاکیزه بدان خدا هست یکی حواسش برت هست
پاکیزه به خدا توکل کن
پاکیزه متوکل تر شو
پاکیزه خدا حواسش هست
آنقدررررر آرام شدم فکر کردم خدا رو به رویم نشسته و با عشق به رفتار من نگاه میکند که چی واکنش انجام میتم فقط لبخند زدم و گفتم
خدایااااا کرور کرور شکرت من تسلیم هستم
میسپارم به خودت هر چی اراده داری همان میشود
و بعدا کمنت خودت را دیدم
و در وقت خواندنش آنقدر قلبم شاد شد و بالای خودم افتخار کردم و این هم نشانه تایید خدا بود که سربلند و برنده شدی آفرین
خدایااااا عاشقتم
خدایاااا کرور کرور شکرت
به خدا همه چیز آسان هست
خداوند بی نهایتتت بزرگ هست
دوستتت دارم حوری جانم
روی چون ماهت را میبوسم
عشق خداوند را برایت میخواهم
به نام پروردگارم که تنها قدرت جهان است
پاکیزه جانم سلام
عجیب عاشق ایمانت شدم. چقدر قشنگ از خدا میگی از عشق خدا میگی.
همیشه در حال خوندن کامنتهایت ناخودآگاه متوجه میشم اشکهایم جاری شده و عشق خدا و بندگان توحیدیش در قلبم میجوشه.
خدا رو شکر میکنم که در بهترین زمان و بموقع، به این کامنت هدایت شدی و چیزی که برای من و تو، سخت و نشدنی هست رو از زبان خدا شنیدی که میگه این کار برای من آسونه و کاری نداره!
همانطور که خودت گفتی، هیچ کس جز خدا، هیچ قدرتی در زندگی و آیندهی ما نداره. باید اینو هزاران بار به خودمون بگیم و آرام باشیم.
پاکیزه جان، عاشق نیایشهات هستم، چقدر قشنگ در نوشته هایت به قدرت خدا و رحمان ورحیم بودنش اشاره میکنی، چقدر قشنگ از زبان خدا میگی و این گفتگوی عاشق و معشوق از زبان شیرینت شنیدن دارد.
مرسی که برام نوشتی و شادی دیدن نقطه آبی رو بهم هدیه دادی. میدونی؟ وقتی اون نقطهی آبی رو کنار پروفایلم می بینم یه حسی شبیه اینه که مهمان دارم و باید برم ببینم چه کسی به میهمانی خانهام آمده و این یه هیجان و شادی برام داره. عاشقتم. ممنونم که زنگ این خونه رو زدی و با خودت شادی و عشق و توحید رو آوردی.
در پناه خدا شاد باشی
سلام پاکیزه جان
چقدر شما گلی آخه
چقدر دختر باعشقی هستی. چه قلب مهربون و صاف و شفافی داری. چه دل دریایی و بزرگی داری. چقدر چشمان زیبابین زیبایی داری، چقدر قشنگ دوستان رو تحسین می کنی و از مهربونیت دریغ نمی کنی. چقدر خوب و عالی به نکات مثبت توجه می کنی. واقعا تحسین می کنم این همه مهربونی و خوبی شما رو و آرزو می کنم به هر آنچه که در زندگی می خواهی برسی و از یک مسیر بسیار زیبا و سرسبز و قشنگ، خرامان بروی و سوت زنان تا به مقصد لذت ببری. در پناه خدای بزرگ و مهربان باشی
(به نام خداوندوهاب ام)
سلام به استادعباس منش وخانوم شایسته وعوامل این سایت فوق العاده قوی وتوحیدی ودوستان بزرگوارم
وقتی کامنت خانوم آواب(نفیسه)ی زیبا
رومیخونم که راهکارهایی ازطرف خدابراش فرستاده میشه که باهرترفندی به عجوزه
پیر کریه المنظرعدم لیاقت حمله میکنه تاازتاج وتخت سلطنت وپادشاهی به پایین بکشوندش یا کامنت پرمعنای خانوم پاکیزه بارکزی زیبا رو میخونم که بانگران نشدن اش ایمانش روبه خدانشون میده چون نگرانی واحساس بد رو شرک میدونه وباخوندن کامنت پرمعنای خانوم حوری باختری زیباکه میگه(هوعلی هین):این کاربرای من خداآسان است
لحظه به لحظه بیشترایمان میارم که احساس لیاقت وخودارزشمندی همون توحید،توحید،توحید
من دراکثرتضادهام ازخداوند
گله مندمیشدم وبه خدا اعتراض میکردم که من دارم روی خودم کارمیکنم پس چرا کاری برام نمیکنی
درصورتی که خداعاشق اینه بهم کمک کنه وتمام کارام روان پیش بره وعاشق منه پیشرفت کنم ولی تاسعی نکنی ذهنتوکنترل کنی ویکم لااقل حالتوبهترکنی خداکمکی نمیتونه بکنه اصلا
سمیرجان
چقدرسپاسگذارم ازکامنت های پربارتون وچقدرخوبین شما
بچه های سایت
یکی از یکی فوق العاده تر
وچقدرخوشبختم من وچقدرخوبم من که به بهترین سایت موفقیت درجهان هدایت شدم که پایه واساس و
شالوده اش بر پایه ی توحیده
خداروهزاران بارشکر
دوستدارشماسمیر
باسلام خدمت استادنازنین وخانم شایسته عزیز و حوریجان گرامی دستت پرقوت خانم حوری باختری ماشاالله به شما شاگرد اول های کلاس خیلی به جا مثال میزنید خیلی زیبا نوشتی وازقران هم مثال آوردی واشاره به نام سوره وایه سوره کردید دستتون پر قوت باشه وخیلی آیه معناداری رو آوردیدممنون از دیدگاهتونویکی دیگه از مثالهاتدرامد میلیاردی بود که عالیتعبیرش کردیدکه فراوانی هست وماهافقط بایدیاد بگیریم توی این کلاس خدا به استاد مان عمر نوح روهدیه بدهد انشاالله که مارا باخدای مهربونمون آشنا کرد یکی یکی حتما مشکلاتمون حل میشه به امید خودش واستاد عزیز مان از خدای مهربان برای همه مان ثروت آگاهی به قوانین خداوندوسلامتی وهمه ی چیزهای خوبوعالیرو برایخانواده عباس منش.وحوری خانم وهم فرکانسی هام آرزومندم خخدا نگهدار،
به نام خدا
سلام به حوری خانمِ باعشق
ممنون از کامنت پر از نکته که نوشتید و تست احساس عدم لیاقت عالی بود. هر کسی واقعا از کیفیت زندگیش می تونه متوجه این موضوع بشه.
چقدر کامنت شما برام نشانه داشت. و مثالهاتون به درک و فهم احساس عدم لیاقت بهم کمک کرد مخصوصا مثال ثروت. من هم با توجه به این مثال، رقم های بالا را باور ندارم در حالی که فکر می کردم باور دارم. چقدر خوب گفتید که: وقــتی بـرام عــادی شـــــــد و دیـگـه تـعــجـب نـــکـردم یعـــنی بــاورش کـردم
و تفاوت بین باور کردن و قبول داشتن را بخوبی متوجه شدم.
مثل همیشه عالی نوشتید و کد قرآنی را چقدر عالی کدگشایی کردید. یادآوری قدرت خداوند در کامنتتون خیلی احساسم را عالی کرد : …هُـوَ عَـلَیَّ هَـیِّـن : این کار، بر من آسان است
خیلی خیلی سپاسگزارم
به نام خداوند یکتا
سلام به همگی دوستان عزیزم و استاد و مریم خانم گرامی.
بسیار خوشحالم این دوره فوقالعاده آماده شده ایشالا با توکل به خلاف و نچسبیده به خواسته ام که خریداری این دوره باشه این دوره ارزشمند رو بگیرم و استفاده کنم.
خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت این همه نعمت و زیبایی در زندگیم.
هر چی بیشتر میگذره دارم بیشتر درک میکنم قوانین الهی رو که چطور سعادتمند زندگی کنم و تلاش کنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه.
خدایا صد هزاران مرتبه شکرت.
خیلی این باور مهمه که تو همه جوره خودت رو لایق بهترین هه بدونی اینکه بدون سن و جنس و قد و پول و توانایی هات خودت رو لایق بدونی که بهترین ها رو برای خودت جذب کنی،این حس بسیار مهمه و جا داره خیلی روش تاکید کنیم و کار کنیم چون هر چی بیشتر به اون چه که داریم توجه کنیم زندگی ما با کیفیت تر و بهتر از قبل میشه.
خدایا دمت گرم بابت این دوره فوقالعاده و هدایت بی نظیرت.
خدانگهدار تون باشه
سلام استاد جانم
چقدر دیدن شما لذت بخش است و چقدر عشق در کلام شما، قدرت در صدای شما و احساس لیاقت در چهره ی شما به وضوح دیده و حس میشود.
استاد پارسال بود که عدم احساس لیاقت مرا به یک چرخه ی معیوب انداخت، بارها در کامنت هایم نوشتم که سیلی میخوردم ولی اعراض میکردم در حالی که مسیله ای اساسی در وجودم بود و من باید به جای اعراض آن را حل میکردم.
از پارسال افتادم به جان ایجاد احساس لیاقت در وجودم.
شروع کردم به دوست داشتن خودم.
نوشتن توانایی هایم. یک لیست درست کردم و بارها خواندم و هر بار که کار جدیدی میکردم به لیست توانایی هایم اضافه کردم.
بهبود پیدا کردم و دوره ی نقاهتم را گذراندم تا دوره ی حل مسایل آمد و آن دوره کمال گرایی را در من بهبود داد.
میدانید، کمال گرایی تو را به ورطه ی عدم احساس لیاقت میکشاند.
آنجا که اگر کاری انجام دهی ولی کامل نباشد، حتی اگر به اندازه ی یک درصد نقص داشته باشد، ذهنت میخواهد تو را بخورد و به تو بگوید تو خوب نیستی، تو لایق نیستی، فلانی راببین، و و و
بازم بهبود بهتری حاصل شد.
رسیدم به توحید. دیدم ریشه ی احساس لیاقت از توحید است. از باور به خودت و خدایی که خلق زندگی ات را نه تنها به تو سپرده بلکه آسمانها و زمین را مسخره تو کرده است؟ چرا؟؟؟
چون تو لایقی
آری
چون تو لایقی
و بعد رسیدم به این نقطه که برای پرواز و خلق اتفاقات زندگی ات دو بال نیاز داری، یکی باورهای هم جهت با خواسته است و بال دیگر احساس لیاقت.
زیرا خودم بارها پولهای فراوان، موقعیت های رویایی و معجزه وار خلق کرده بودم ولی به یک دلیل ساده، آن هم عدم احساس لیاقت آنها را نپذیرفته بودم.
چقدر ساده!!!
موقعیت شغلی را خلق کردم که چون به خودم باور نداشتم، به قدرت خدای یگانه، هادی، رحمن و رحیم باور نداشتم، چون خودم را لایق نمیدیدم، پس زدم و دو دستی و با دستان خودم به شخص دیگری تقدیم کردم.
آری، خلق هر خواسته، باورهای توحیدی نیاز دارد به همراه احساس لیاقت.
استاد جانم سپاسگزارم برای شما، و دیدن روی ماه شما.
خدایا شکرت
مرا به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت دادی، راه کسانی که به آنها ثروت، سلامتی و خوشبختی دادی، که بتوانم به واسطه ی ثروت سلامتی و خوشبختی ام، به تجربیات زندگی ام بیفزاییم. تجربیاتی که توشه ی راهم خواهم بود برای روز ملاقات با معبود، با مبدأ.
سلام به دوست عزیز سپاسگزارم از کامنت زیبایی که نوشتی و به نکته عالی اشاره کردین من هم چندین بار این کارو کردم من تو این مسیر الهی به ماشین رسیدم با نداشتن احساس لیاقت پسش زدم به خونه ویلایی رسیدم اونم از دست دادم تازه با از دست دادنشون تازه احساس خوشحالی داشتم و البته یه جای دیگه هم داشتم این کارو میکردم که جلوشو گرفتم به لطف خدا گفتم این دفعه دیگه خودم رو محروم نمیکنم که اونم گوشی ایفون بود که همسرم خودش گفت برات میخرم من خوشحال شدم بعدش پیش خواهر کوچیکم گفتم ایفون میخوام چیکار با این که تو خواسته هام بود یاد این جرف استاد افتادم که میگیرم اگه دوست نداشتم عوضش میکنم که به همون خدا یه ذره پشیمونی که نکردم تازه دوست دارم بهترشو بگیرم و چقد من با این گوشی کلی عکس های زیبایی گرفتم چقد باهاش ایمانم قوی تر شد که خواسته امسالم رو گذاشتم ماشین مورد علاقه ام هیوندا i20 به لطف خدا همش میبینمش تحسین میکنم و میگیرم همون طور که گوشی ایفون گرفتم خدایاشکرت سپاسگزارم از شما دوستان عزیز و استاد وخانم شایسته عزیز در پناه خدا شاد و موفق باشید دوستون دارم
مهم ترین احساسی که می توانیم برای خود ایجاد کنیم و بیشترین تاثیر را داشته باشد روی احساس خوب احساس ارزشمندی است . (احساس خوب = اتفاقات خوب)
جهان به اندازه ای که ما برای خودمان ارزش قائلیم برای ما ارزش قائل است .
افراد و حتی ثروت ، به اندازه ای که ما خودمان را لایق ثروت می دانیم ، به اندازه ای که خودمان را لایق احترام می دانیم ، به اندازه ای که خودمان را لایق خوشبختی می دانیم ؛ به همان اندازه خوشبختی و احترام و آدم های خوب وارد زندگی مان می شود.
جهان داره به افکار ما پاسخ می ده
به دلایل زیادی ممکن است احساس لیاقت ما از دست رفته باشد و ممکن است احساس بی ارزشی کنیم .
اگر بتوانیم نشانه های آن را بشناسیم ؛ روی خودمان کار کنیم و تغییر کنیم ؛ زندگی ما در تمامی ابعاد عوض می شود.
استاد عزیزم سلام . بی نهایت سپاسگزارم بابت تهیه و خلق یک فایل جدید و نیز سپاسگزار خداوند هستم بابت هدایت شما در این مسیر .
لذت می برم از حیاتم حالا که در تمامی ابعاد به سمت مثبت آن را جهت می دهم و آگاهانه با استفاده از موهبتی که خالقم به همه ی انسانها عطا کرده اند یعنی قدرت عقل ، اختیار و تصمیم گیری انتخاب می کنم روی چه موضوع هایی تمرکز کنم و هر بار که به صورت ریشه ای روی باوری کار کرده ام ، در تمامی ابعاد و تمام جنبه های زندگی ام تغییر کرده ام .
ما به عنوان انسان مدام در حال تغییر هستیم و نیز دنبال شیوه و نگرش جدید برای خلق زندگی بهتر .
خوشحالم بابت این دوره ی فوق العاده ، هرچند هنوز آن را تهیه نکرده ام اما انرژی اش حتی از همین خارج دوره به من می رسد و با فایل های رایگان همین حوزه بسیار بسیار باورهای مخرب خودم را شناسایی کرده برای تغییرشان می کوشم.
استاد
بسیار دوستتان دارم و برایتان بهترین ها را از خدای بخشنده و مهربان خواستارم .
مسیر زندگی تان هر روز سرسبز تر و هموار تر و زیبا تر شود . پرندگان بخوانند و صدای رودخانه در فضا بپیچد . همه جا عطر گلها و گیاهان خوب باشد و نور طلایی خورشید ، سپیدی مهتاب همواره مسیرتان را روشن تر کند .
در این جهان شگفت انگیر همواره برایتان خیر ببارد ،
از هر جهت و هر سو .
بسم الله الرحمن الرحیم
چقدر هدایت جالبی برای من به این فایل اتفاق افتاد.
اول اینکه مدت فایل 11 دقیقه اس و این موضوع معمولا داخل سایت کمتر پیش میاد و بیشتر محتوا ها بالای 20 دقیقه هستند و به من فهموند که برای یه محتوا حتما نباید طولانی مدت داخل سایتم بارگزاری کنم و میشه… و یک بار دیگه جایگاه باوورها رو به رخم کشید
نکته دیگه هم تمرکز بر همون 17 از 20 بود نه اون 3 چیزی که از بچگی تو مغزمون کردن چرا 17 شدی؟ ولی هیچ وقت نگفت کسی ایولا که 16 نشدی دمت گرم مگر وقتی همه خراب کرده بودن …
بهم یاد داد داخل کسب و کارم و وبسایتم به این توجه نکنم که سایتم سرعتش کمه هنوز، من کد نویسی بلد نیستم و …
به جاش به آپدیت بودن و جامع بودن وبسایتم و متفاوت بودن اون داخل حوزه کاریم توجه کنم..
چیزی که واقعا حالمو خوب میکنه توجه به چیزاییه که ساختم ولو کوچولو نه چیزایی که هنوز به دست نیاوردم… من تونستم فلان و فلان و فلان رو بسازم پس خیلی قدرتمندم و میتونم بقیه رو هم بسازم و تیک بزنم
همه جملات یه طرف
همون جمله تمرکز 17 به جای تمرکز به روی 3 یه طرف
بسیار عالی بود
سپاس از خدا و شما استاد عزیزم که امروز هم یه نکته بسیار جالب متوجه شدم.
شاد و پیروز در پناه الله یکتا باشید
به نام خدای بخشنده مهربان عشق و معجزه و ثروت
سلام به استاد جانم ،سلام به استاد بی نظیرم ،سلام به استاد سخاوتمندم ،سلام به استاد جذابم ،سلام به استاد خوشتیپ و خوش لباسم ،سلام به ابراهیم زمانه ،سلام به پیامبر مهربانی ها
سلام به همراه و یار مهربان استاد عزیزم خانم شایسته دوست داشتنی
سلام به دوستان خوش قلب و خوش قلم بهترین سایت دنیا
استاد عزیزم این آهنگ هایده رو به شما تقدیم میکنم
من از لب تو منتظر یه حرف تازم تا قشنگ ترین قصه ی عالم رو بسازم
تو معنی بهترین کلامی مفهوم تمامه شعرهامی منظور و مراد هر پیامی
تو قبله هر امیدواری تو مظهر فخر هر تباری برتر زه لطافت بهاری
تو رئوفی تو شریفی تو به حرمت سکوتی تو عزیزترین عزیزی تو به عمقه ملکوتی
من از لب تو منتظر یه حرف تازم تا قشنگترین قصه عالم رو بسازم
استاد عزیزم چی بگم از این فایل های احساس لیاقت ،واقعا نمیدونید همین فایلهای رایگان احساس لیاقت چقدر باعث تغییر تو رفتار من شده و چقدر بهم کمک کرده
استاد عزیزم این قبلاً هم گفتم ،ولی الان هم بازم براتون تعریف میکنم اینبار از نتایجم میخوام بگم
استاد من چند سال با یه آقایی بودم ،که با هم همکار هم هستیم ،که من بخاطر ترسهام بخاطر وابستگی هام بخاطر شرک با این آقا بودم و این آقا خیلی تو هزینه های زندگی کمک حال من بود و همیشه کنارم بود منم که بخاطر ترس از دست دادن همیشه مثل چسب دوقلو بهش چسبیده بودم ،با اینکه تو کار خودم بهترینم ،ولی همیشه بخاطر باورهای شرک آلودم فکر میکردم که چون این آقا تو کارم هوای منو داره من موفق هستم و اگر این آقا نباشه همه این موفقیت ها از بین میره ،تا اینکه من با شما و فایل های رایگانتون آشنا شدم ،کلا حالم خوب بود ،و همش بخاطر وجود این آقا خداروشکر میکردم که تو زندگیم هست و حسم خوب بود ،ولی باورهای شرک آلود و احساس بی لیاقتی و ترس از دست دادنش همیشه با من بود ،تا من قدم اول و خریدم،اونجا متوجه شدم که من چقدر باورهای شرک آلود دارم و همین طوری با خودم تو کلنجار بودم ولی بازم جرات جدا شدن از ایشون رو نداشتم ،تا اینکه خدا حالیم کرد و چشم و گوشم باز شد و متوجه شدم این آقا میل به همجنس داره ،دیگه چاره ای بجز جدا شدن از ایشون نداشتم ،بهش گفتم دیگه نمیخوام باهات باشم ،اونم اینبار راحت قبول کرد ،ولی حالم خیلی بده شد ،هم کمک های مالی قطع شد هم این آقا شروع کرد به لجبازی تو کار با من ،که حتی شرایط طوری شد که تصمیم گرفتم بیخیال کارم هم بشم ،با اینکه کارم و خیلی دوست دارم و تو کار خودم بهترینم ،که یه کامنت تو قسمت سوالات قدم اول گذاشتم که من چنین مشکلی برام پیش اومده و میخوام بی خیال کارم بشم ،که یکی از بچه های خوب و مهربان سایت ،،،،آقای صادق زاده عزیز ,, ،که از خدا میخوام بهترین ها رو نصیبشون کنه ،،،توجواب کامنت من گفتند کارتو ول نکن و بجاش روی باورهای توحیدی خودت کار کن و خدا رو تنها یار و روزی رسان خودت بدون و روی باور ارزشمندی خودت کار کن .
من شروع کردم روی باورهای توحیدی خودم کار کردن و حالم انگار یخورده بهتر شد ،وسعی کردم تمرکزم و بزارم روی کار و افزایش درآمدم البته فایلهای آموزشی دوره قدم یک رو هم شب و روز گوش میکردم ،دیگه ترس هزینه ها و قطع شدنش رو از طرف این آقا نداشتم و با خودم میگفتم خدا تنها روزی رسان من هست و همون خدایی که تا حالا کمکم کرده و من و لنگ نزاشته از این به بعدم کمکم میکنه ،واقعا هم خدا کمکم کرد ،برام رسوند.از خدا ممنونم که بازم دستم و گرفت و تنهام نزاشت هزاران مرتبه شکر .ولی از لحاظ احساس ارزشمندی من نمیدونستم چطور احساس ارزشمندی کنم یه لینک آقای صادق زاده عزیز برام فرستادن ،مطالعه میکردم ولی بازم با اینکه رابطه ام با اون آقا قطع شده بود همش حواسم میرفت سمتش و عادت های بد گذشته سراغم میومد ،مثلا تا تلفنش زنگ میخورد شاخک های من تیز میشد ببینم چی میگه یا با کی صحبت میکنه ،یا وقتی میرفت من مثل میمون سندباد از درو پنجره آویزون بودم ببینم کجا میره و چکار میکنه و همش تو عذاب بودم ،چون احساس بی ارزشی و بی لیاقتی رو خیلی تو وجودم داشتم و هنوزم دارم ،ولی با اون فایل اول احساس لیاقت که شما گذاشتید،من تازه فهمیدم که ای داد بر من این رفتارها همش بخاطر احساس بی لیاقتی هست نمیدونستم چطور باید درستش کنم ،ولی با خودم گفتم حالا که فهمیدم دلیلش این بوده دیگه این رفتارها رو نمیکنم و واقعا نکردم ،هر موقع هم رو عادت میخواستم مثل اون کارها و بکنم با خودم میگفتم خودت و ارزشمند بدون مگه تو چی کم داری که اینطوری خودت و کوچیک میکنی ،هی به خودم میگفتم تو ارزشمندی و لایق بهترین رابطه با بهترین شخص هستی و اون ویژگی های خوب خودم و برای خودم پررنگ میکردم و مینوشتم و بخاطرش شکر گزاری میکردم،و با خودم گفتم اگه یه رابطه بهتر میخوای استاد گفته باید تمرکزتون وبزارید رو ویژگی های مثبت خودتون و طرف مقابلتون ،تا قبل اون فایل همش از اون آقا ناراحت بودم که چرا این همه مدت با احساس من بازی کرده و من سر کار بودم و خودم احمق فرض میکردم و بیشتر احساس بی ارزشی میکردم و اون آقا هم بیشتر انگار باهام لج میکرد ،ولی هر چی بود تو خودم بود به اون آقا اصلا بی احترامی نکردم و چیزی نگفتم و سعی کردم خوبی هایی روکه بهم کرده رو به یاد بیارم که البته اونم خدایی کم نبود ،یاد خوبی هایی که بهم تو این چند سال کرده و محبتی که به خودم دخترم کرده و خریدها و هزینه هایی که برام کرده و اینکه آدم مودبی بوده هیچ وقت تو این چند سال حتی یبارم با صدای بلند باهام صحبت نکرده و همیشه بهم احترام گذاشته و باهام مهربون بوده ،افتادم یاد اینکه ما هر جا یا هر رستورانی که غذا میخوردیم اول غذا برای دخترم میگرفت ،میگفت رفتی خونه براش ببر ،میگفتم نمیخواد میگفت نه دوست دارم راحت غذا بخوری و غذا بهت بچسبه و به فکر دخترت نباشی ،یااینکه هر چی دخترم میخواست پولش اون میداد یا براش میخرید ،یااینکه خودم هر مشکلی داشتم کنارم بود و از نظر مالی واقعا چیزی از من دریغ نداشت همش به اون ویژگی هایی که تو وجودش بود فکر میکردم و تحسین میکردم .مهربونیش.مودب بودنش وخوش لباس بودنش .سخاوتمند بودنش و دیگه به اون مسئله فکر نکردم .خلاصه کلا تمرکزم و گذاشتم روی خودم و سعی کردم حالم خوب باشه و خوشحال باشم .
استاد شاید باورتون نشه تو همین مدت کوتاه که فایل احساس ارزشمندی اومد و من شب و روز گوشش کردم و فقط حواسم به خودم و کارم بود دیگه فضولی نکردم و فقط به اون آقا احترام گذاشتم و دیگه از خودم و ایشون ناراحت نبودم،دیدم اون آقا انگار بیشتر پیش من تومحل کار میمونه بیشتر تو کاراش از من کمک میخواد و انگار توکار حتی بیشتر از قبل هوای منو داره .تا اینکه چهارشنبه اومد گفت میشه با هم صحبت کنیم گفتم باشه ،یکم که باهم صحبت کردیم ،گفت برات پول زدم گفتم نمیخواد گفت من خودم دوست دارم ،این کار و برای دل خودم انجام میدم و تو نور چشم منی و من تورو همیشه مثل یه دوست خوب دوست داشتم و دارم و گریه کرد و گفت کنارم باش مثل یه دوست منو تنها نزار و من همه اون کارهایی که قبلاً برات انجام میدادم و بازم بادل و جون واست انجام میدم.من فقط یه کلمه بهش گفتم که تو که اینطوری بودی برای چی با من بودی ،بخاطر قیافه ام ،گفت اولش بخاطر قیافت جذبت شدم ولی بعد بخاطر معرفت و مهربونیت نتونستم ولت کنم ،گفت من همیشه بهت گفتم که تو رو فقط بخاطر وجودت میخوام نه از روی هوس ،اونجا دیدم ،واقعا راست میگفت همیشه به من میگفت من تو رو فقط بخاطر وجودت میخوام ،دیدم اینجام من مقصر بودم ،دیدم من خودم و بهش زیادی چسبوندم دیدم این من بودم که دنبال سکس باهاش بودم ،دیدم من اشتباه کردم ،دیدم مقصر صفر تا صد این رابطه و وضعیت خودمم .
استاد نمیگم همه چی عالی و گل و بلبله .ولی من الان حالم بهتره ،الان دیگه وابسته نیستم
الان دیگه خودم بیشتر دوست دارم
الان دیگه خودم و بخشیدم بخاطر اشتباهاتم
الان دیگه فقط خدارو تنها حامی و روزی رسان خودم میدونم
الان دیگه از دست کسی ناراحت نیستم
الان انگار دیگه خودم و ارزشمند میدونم
الان خودم لایق یه رابطه بهتر میدونم
الان دیگه تجربه بدست آوردم
استاد من خدارو باور کردم ،من دیگه فهمیدم واقعا برگی بدون اذن خدا از درخت نمی افته
من فهمیدم که واقعا چیزی رو نمیتونم کنترل کنم،اگرم بخوام نمیشه فقط زجر و عذابه
استاد من دیگه واقعا در برابر قدرت خدا تسلیمم.من فقط باید سمت خودم رو درست انجام بدم و خدا رو باور کنم ،وبزارم خدا هم کار خودش و انجام بده .
من ازش یه رابطه خوب با یه آدم خوب و میخوام باورش دارم میدونم که فقط کار خودشه ،چطوری و از کجاش و من نمیدونم ،اون اربابه قدرت دست خودشه ،گنجها و نعمت ها دست خودشه ازش میخوام و با تک تک سلولهای بدنم و وجودم باورش دارم ،میدونم بزودی زود بهم میده
استاد این دنیا که تو بهشت هستی از خدا میخوام اون دنیا هم جاتون تو بهشت باشه
خیلی دوستتون دارم
در پناه خدای مهربان شاد و پیروز و سربلند و سعادتمند و ثروتمند باشید
سلام مریم عزیزم . چقدر عالی نوشتید و چقدر خالصانه . کیف کردم از خوندن کامنت شما دوست عزیزم . انشاءالله مسیر زندگیتون همواره پر از خیر و برکت و آرامش باشه . طعم زیبایی رابطه ی خوب دو طرفه و پر از عشق و احترام و زیبایی رو بچشید و لذت ببرید از لحظه به لحظه زندگیتون .
سلام عزیزم
واقعیتش وقتی کامنت و نوشتم و ارسال کردم ،یخورده حالم بد شد ،با خودم گفتم شاید نیازی به اینهمه افشاگری نبود ،ولی بعد گفتم اشکالی نداره این یه ردپاست ،من دارم رو خودم کار میکنم ،باخودم گفتم مریم قرار نیست اوضاع همیشه اینطوری بمونه ،توکه داری روی خودت کار میکنی ،پس همه چی تو زندگیت تغییر میکنه ،پس امید داشته باش که همه چی اونطوری میشه که تو میخوای .
اینا رو با خودم گفتم دلم آروم شد .
ازت ممنونم دختر زیبا بخاطر این آرزوی خوب و قشنگی که برام کردی ،کلی انرژی و حس خوب گرفتم .
منم کلی آروزی خوب برات دارم
امیدوارم روزا و شباتون رنگی و شاد و پر از نعمت و ثروت و حال خوب و روابط خوب باشه
مریم جانم دلم میخواد قسمتی از تجربیاتم درباره ی کامنت رو باهات به اشتراک بگذارم .
من واقعا چندین ساله دارم با استاد کار میکنم و از اولین روز هم ایشون اولین استاد من بودند و فقط به آموزه های ایشون گوش کردم .
من دوره های عزت نفس ، حل مسائل و 12 قدم رو خریدم مشترکا با خواهرم که ایشون هم کاربریشون جداست .
من روی کامنت گذاشتن خیلی حساس بودم . یعنی بیچاره آبجیم میخواست یک کامنت بگذاره من چند روز اخم میکردم که نه نباید کامنتی با اسم من منتشر بشه .
منم بازیگر نویسنده و کارگردان هستم و همش میگفتم نععع اگه کامنتی با اسم من منتشر بشه بعدا آبروم میره و اخبار ناجالب راجع به من پخش میشه .
اصلا سر کار من با مردم بود و ترس من هم مردم .
گذشت گذشت گذشت و من همچنان نه خودم کامنت میگذاشتم و نه میذاشتم خواهرم با کاربری من کامنت بگذاره از ترس اون روز کذایی .
من در شغل خودم به موفقیت های بسیار زیادی رسیده بودم و همش یک جای کارم میلنگید و نمیفهمیدم اصلا کجا و چه باور مخربی دارم و بعد با همین کامنت ها شناسایی و بر طرف شد .
تو یکی از قدم ها استاد کلی مثال زد یخ ذهن من باز شد و یواش یواش تازه 6-7 ماه بعد شروع کردم کامنت گذاشتن و دیگه از خودم گفتن .
مریم جان میتونم بهت بگم زندگی من به دو دسته تقسیم شد
من قبل از اینکه کامنت بگذارم و بخونم
من بعد از اینکه کامنت میگذارم و میخونم
وای مریم باید بهتون بگم مقاومت من در حدی زیاد بود که میخواستم همین چند هفته پیش به استاد ایمیل بزنم بگم این عقل کل رو باید جمع کنید چون همه دارن خیلی دیگه راحت میشن بماند که خودم حالا دارم تو عقل کل نظر میذارم و کلی قانون رو مرور میکنم .
حالا بهت بگم چی شد بعد از کامنت گذشتن های مستمر من راجع به خود واقعیم .
به مرور یخ خودم با خودم باز شد و پذیرفتم که آقا انسان ممکن الخطاست و میتونه اشتباه کنه و من هم در برهه هایی پشت نجواها رفتم ، با شیطان رفتم ، توبه هم کردم ، باز ده بار توبه هم شکستم اما اما اما واقعا روزی بنیادین واقف شدم به خودم . واقعا هر کدوم از دوره های استاد زیر و رو میکنه آدمو . فرقی هم نداره چه رایگان و غیر رایگان همش یکیه از اصل .
من واقعا خیلی تغییر کردم و هیچ ربطی به چند سال قبلم ندارم .
حالا هم ممکنه بعضی وقت ها اشتباه کنم ، اشباه تصمیم بگیرم ، با آدم اشتباه برم و … اما سریع متوجه میشم و برمیگردم .
از اول مهر که من شروع کردم به دوباره دیدن 12 قدم و شروع دوباره ی تمرین ها و انجام حتمی همه ی تمرین ها ، نمیدونی چه بیگ بنگی درون من شکل گرفت . وقتی شروع کردم به کامنت گذاشتن اصلا باورهام زیر و رو شد و با خودم میگفتم اعععععععع این همه کثیفی کجای مغز من بوده آخه ؟ چطور همچین چیزهایی در باورهای من بوده ! حالا ان شاءالله میبینی در 12 قدم من برای هر جلسه کامنت گذاشتم و دیگه همه چیزم رو گفتم . نمیتونم بگم نوشتن از خودم تا چه حد به من کمک کرد و من رو با خودم رو به رو کرد .
این که تصمیم گرفتی در زندگیت تحول ایجاد کنی تحسین برانگیزه و من بسیار خوشحالم . امیدوارم تمام قدم ها رو تا آخر بری و نتایج شگفت انگیزت رو در پایان قدم 12 ببینیم و بشنویم و لذت ببریم .
ان شاءالله ببینمتون ، همه ی بچه های 12 قدم رو در بهترین شرایط و بریم منزل استاد کیف کنیم همگی و شب ها تا صبح بشینیم دم دریاچه راجع به قانون حرف بزنیم و بگیم چه معجزاتی دیدیم و چه هدایت هایی دریافت کردیم . ایمان دارم به اون روز شگفت انگیز و صدای خنده ی استاد مدام تو گوشمه وقتی ما داریم از این روزهامون میگیم که تازه تاتی تاتی کردن با قانون رو یاد گرفته بودیم … شکر الله . خوشحالم از اینکه با شما مریم عزیزم هم دوره هستم و پیشنهاد میکنم دوره ی عزت نفس رو هم در کنار 12 قدم تهیه کنید . اون دوره کلا 9 جلسه هست و باورتون نمیشه از همون جلسه اول یهو همه چیز تغییر میکنه و با خودتون رو به رو میشید و کامنت ها رو که میخونید یهو مث جت تغییر میکنید .
بحث تغییر کردن نیست ها منظورم
دید جدید و نگاه جدید به این دنیا و باور های جدیدی که کمک میکنند زندگی فوق العاده ای رو برای خودمون رقم بزنیم .
یک مطلبی در یکی از پادکست های روانشناسی گوش کردم که دلم میخواد باهاتون به اشتراک بگذارم :
حضور در پیله ی بسته ، اگرچه امن است اما ما را لارو نگه میدارد . برای تبدیل شدن به پروانه ی بزرگ و دگردیسی کردن ، لازم است پیله را کنار بزنیم و با پوست جدیدمان که حساس است به هوا و … به جلو حرکت کنیم . دگردیسی را حاصل کنیم و بپذیریم ما موجودی پویا هستیم و نه ایستا
و مریم جان مطلب دیگری که دوست دارم با تو دوست خوبم به اشتراک بگذارم این است :
در خودشناسی بعد از اینکه به این میرسیم که من که هستم ، به این نتیجه میرسیم که من چه میتوانم باشم؟
یعنی استعدادها ، توانمندی ها و ویژگی هایم را زندگی کنم و در تمام سطوح زندگی کنم و آن زمان سبک زندگی من مخصوص به من خواهد بود و این زیباست.
حالا ما با کامنت ها یواش یواش از پیله میایم بیرون و با خود شگفت انکیزمون رو به رو میشیم . کی ؟ زمانی که با این محصولات فوق العاده و حتی فایل های رایگان شروع میکنیم به درست کردن ریشه ای خودمان و همان دگردیسی و انسان جدید …
مریم جانم چقدر خوشحالم برایت نوشتم عزیز دلم .
راهت روشن باد و مسیرت سرسبز و هموار .
ان شاءالله همواره برات عشق بباره از در و دیوار .
شکر الله بابت این کامنت کلیدی و هدایتی .
شکر الله بابت استاد عباسمنش فوق العاده ام .
شکر الله بابت تک تک اعضای این سایت فوق العاده .
استاااااااااااااد اگه این کامنتو خوندید بدونید نوید عاشقتونه
به نام خدای مهربان عشق و معجزه و ثروت
سلام عزیزم ،چه عشق و آرامش و آگاهی های نابی تو کامنتتون هست ،عالی اشک تو چشام جمع شد
نوید عزیزم خداروصد هزار مرتبه شکر که تونستین به ترس هاتون غلبه کنید و حرف مردم براتون مهم نباشه ،خیلی خوشحال شدم از این تغییر ی که توی خودتون بوجود آوردین ،چون این ترس پاشنه آشیل خیلی از ماهاست ،حتی خود استاد هم همیشه میگن ترس از حرف مردم همیشه پاشنه آشیل خود ایشون هم بوده و کلی روش کارکرده
من حتما 12قدم و تا آخرش با عشق و علاقه و امید و انگیزه دنبال میکنم ،تو همین مدت نزدیک 4ماهه که دارم روی قدم اول کار میکنم ،هر بار یه چیز جدید دارم یاد میگیرم وکلی تغییر تو زندگیم بوجود اومده ،اصلا انگار همه چی توی وجودم داره زیر و رو میشه ،نمیدونم من تو قدم اولم اینطوریه ،چون من همون اول تصمیم داشتم بعد از یک ماه قدم دو رو تهیه کنم ،ولی دیدم من نزدیک 4ماهه هنوز تازه دارم آگاهی ها رو حضم میکنم ،بااینکه شب و روز دارم روش کار میکنم و گوش میکنم ،ولی الان دیگه احساس میکنم به قدم 2نیاز دارم و برای ماه جدید قدم 2رو تهیه میکنم به امید خدای مهربان
تو برنامه هام تهیه دوره عزت نفس و ثروت 1و احساس لیاقت هم هست
ولی نمیدونم الان مغزم جواب بده یا نه بخاطر همین تصمیم گرفتم قدم به قدم با حس خوب و آرامش و بدون عجله پیش برم ،به یاری خدا
نوید عزیزم چه تجسم قشنگی کردی صدای خنده های استاد تو گوش منم پیچید اینکه همگی کنار هم باشیم و با استاد بگیم و بخندیم و صحبت کنیم ،واقعا لذت بخشه امیدوارم اتفاق بیفته بزودی زود
دقیقا این حرفتون رو قبول دارم که ما با کامنت نوشتن انگار از پیله خودمون بیرون میایم و خودمون رو بهتر میشناسیم ،واقعا چه مثال قشنگی زدین
در هر صورت ازتون سپاسگزارم بخاطر این حس قشنگ ،این آگاهی های نابی که لطف کردی و باهام به اشتراک گذاشتی
منم خیلی خوشحالم که برام نوشتی عزیزم
کلی آرزوی خوب برات دارم امیدوارم تو همه جنبه های زندگیت همیشه موفق و سربلند و پیروز و سعادتمند و ثروتمند باشی
شکر الله بخاطر وجود شما و بچه های نازنین سایت
شکر الله بخاطر وجود نازنین استاد عزیزم
در پناه خدای مهربان باشید
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
خداروشکر که من در فرکانسی هستم که میتونم این آگاهی های ارزشمند و به ظاهر رایگان رو ببینم و یاد بگیرم و در زندگی خودم ازشون استفاده کنم واقعا استاد ایندفعه دست گذاشتید روی موضوعی که به شدت در من و البته فکرمیکنم در99 درصد جامعه بیسیک و اصلی هست و هرچقدر که شما بیشتر علائم رو میگید من بیشتر درک میکنم که کاملا در زمینه احساس لیاقت تهی هستم و باید به صورت تمرکزی روی این اصل و اساس کار کنم چرا که من هم در شغل خودم دچار همین کمبود احساس لیاقت هستم من یک کمک پرستارم و کار کمک پرستار تامین نیازهای اولیه بیماران هست و من در این زمینه فوق العاده عمل میکنم ولی از اونجایی که احساس لیاقت ندارم کارهایی که انجام میدم رو کاملا بدیهی و طبیعی میدونم این در حالیه که با چشم خودم دارم میبینم که صدها نفر قبل از من و بعد از من بودن و هستن که نمیتونن یک هزارم کارایی که من برای بیماران انجام میدم رو انجام بدن اونطور که من ارتباط میگیرم بقیه هرگز نمیتونن ارتباط بگیرن بارها شده همه با قدرت گفتن فلان بیمار نمیتونه غذا بخوره به پزشک بگید بیاد و براش ان جی تعبیه کنه(لوله تغذیه ای که به وسیله اون غذا رو به معده بیمار میرسونن)بعد من میرم و به راحتی به بیمار غذا میدم بعد همه انگشت به دهن میمونن که بابا چطور تونستی اینکار رو انجام بدی ما خودمون رو کشتیم ولی نشد بعد من به جای اینکه خودم رو تشویق کنم توی ذهنم میگم احتمالا شانس آوردم که بیمار غذا خورد و من رو جلوی همکارانم ضایع نکرد هزاربار اتفاق افتاده ها و منم هر هزاربار گفتم شانسی بوده هزار بار شده من یه جوری تزریقات انجام دادم که طرف چه بیمار بوده چه خانواده ام گفتن یه جوری آمپول میزنی که آدم اصلا متوجه نمیشه چقدر خوب بلدی و…من اصلا انگار نه انگار میگم خوب طبیعیه دیگه و هزار تا از این مثال ها دارم که به بهترین شکل کارم رو انجام میدم تعریف و تحسین بقیه رو کاملا میگیرم اما دریغ از یک بار تشویق خودم توسط خودم واقعا چقدر این موضوع دردآوره ولی همین که فهمیدم مشکل از کجاست به قول استاد نصف بیشتر راه رو رفتم و بقیه اش دیگه تکرار و تمرین و استمرار هست.
استاد این حرف تون رو که میگید احساس لیاقت در تمام جنبه های زندگی ما اثر داره رو کاملا با پوست و گوشت و استخوانم درک میکنم من به صورت آزاد هم به منزل افراد برای درمان بیمارانشون میرم که بهش home care میگن و همیشه و همیشه خیلی خیلی زیاد توسط خانواده بیماران بخاطر کارم،تمیزی ام،اخلاق خوبم،مهارت بالا در شغلم،رابطه ای که با بیماران برقرار میکنم و…تحسین میشم اما بخاطر عدم احساس لیاقت همیشه موقع قیمت دادن و پول گرفتن کمترین قیمت رو با صدای لرزان به مشتری میگم که گاها خود مشتری تعجب میکنه و میگه آقا اینکه خیلی کمه بعد من میگم نه زیاد هم هست و بارها شده خود مشتری یه پولی میزاره روی دستمزدی که من گفتم و بهم میده یعنی احساس لیاقتم اینقدر فاجعه است بعد که از خونه مشتری میام بیرون بخاطر اینکه حریف نجواهای درونم بشم که در گوشم فریاد میزنن باااابااااا تو کم کسی نیستی خانواده میگه هیچکس نتونسته با پدر من(که میشه بیماری که من براش کار انجام دادم) ارتباط برقرار کنه تو چطوری تونستی باااابااا چرا اینقدر خودت رو دست کم گرفتی تو خیلی تو شغلت مهارت داری باید دستمزدت هم در حد مهارتت بگیری و….و منم بخاطر اینکه حریف این نجواها بشم میگم بابا من بخاطر خدا پول کم گرفتم بخاطر خود بیمار پول کم گرفتم درسته اینجا پول کم گرفتم مطمئنم جای دیگه خدا برام جبران میکنه و…و با این دلایل مسخره خودم رو تبرئه میکنم و امیدوار به آینده و باز هم بیمار بعدی همین اتفاق مثل یک الگوی تکرار شونده تکرار میشه و من هم دوباره میگم بیمار بعدی و این چرخه معیوب ادامه داااااااااشت تا رسیدم به فایل قسمت 4 قدم دوم از دوره دوازده قدم اونجا بود که استاد درباره باورها و قیاس این کاری که دارند انجام میدن با شغل مورد علاقه شون یعنی ملک و املاک توضیحاتی دادند که من به خودم اومدم و زنگ هایی در ذهنم به صدا دراومد و همچنین همزمانی جالب اون فایل با دوره احساس لیاقت و این سلسله فایل های ارزشمند باعث شد که دیگه من کاملا بفهمم چرا یک قرون من دوهزار نمیشه فهمیدم که من در زمینه احساس لیاقت و باورهای ثروت در شغلم که اتفاقا مورد علاقه ام هم هست ایرادات اساسی دارم و خدا میدونه اگه احساس لیاقت و باورهام رو درست کنم چه نتایج خارق العاده ای در انتظارمه که در آینده حتما درباره تغییر این باورها و احساس لیاقتی که میخوام ایجاد کنم و درهایی از نعمت و ثروت که به روم بازشده بیشتر و بیشتر خواهم نوشت.
استاد عزیز مثل همیشه بی نهایت سپاسگزارم
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های زیبا.
سلام استاد عزیزم
ممنون از فایل عالیتون که هر چی دقیق تر گوش میدم انگار داره منو مثال میزنه
من در تمام 22سالی که داشتم همیشه دنبال اعتماد به نفس بودم .در کودکی رفتارهای اطرافیانم باعث شد که این کمبود در من پررنگ تر بشه و در نوجوانی هم احساس میکردم در برابر دوستام که در شرایط مشابه بودیم من چیزی کم دارم و نمیتونستم احساس باارزشی داشته باشم
فک میکردم اگر سعی کنم ظاهر خفن ترو خوشگلتری داشته باشم این کمبود از بین میره ودر من اعتماد به نفس به وجود میاره
ولی بعد فهمیدم که مشکل از عزت نفسه منه .سعی میکردم که جبران کنم مثلا میرفتم جلو ایینه قربون صدقه خودم میرفتم و فک میکردم عزت نفسم از راه توجه کردن به زیبایی های صورتم بر میگرده ولی نه استاد اشتباه میکردم
عزت نفس من به ظاهر من مربوط نیست بلکه به روح من برمیگرده .هیچ وقت سعی نکردم این روح خودمو بشناسم و درکش کنم یا بهش محبت کنم همیشه میخواستم توجه و محبتم رو برا بقیه بزارم تا تایید اینارو نسبت به خودم دریافت کنم
درسته استاد تمام اینا برمیگرده به احساس لیاقت .من حتی خودم رو لایق این ندونستم که وقت بزارم خودمو بشناسم.
با اینکه میدونستم اگ خودمو بشناسم میتونم به خدا وصل بشم میتونم قشنگتر و با لذت بیشتری زندگی کنم .
همیشه بقیه رو در الویت قرار دادم و برتری دادم بهشون نسبت به خودم .
ولی میدونم اگ این احساس لیاقت به وجود بیاد در من میتونم به جای یک قدم هزار قدم برم جلو .میتونم به اندازه تمام سالهایی که ار خدای خودم دور بودم بهش نزدیک بشم .میتونم سبک زندگی که دوس دارمو داشته باشم بدون اینکه نظر بقیه برام مهم باشه و میتونم خود خودم باشم و مطمئنم حتی شکل ارزو ها و رویاهای من تغییر خواهد کرد چون خودم رو لایق چیزهایی میدونم که تا اونموقع نمیدونستم .
از خدای خودم میخام که هدایتم کنه تا این دوره رو بخرم و شروع کنم چون اون بیشتر هرکسی میدونه که وجود من چقدر با این احساس لیاقت به شکوه واقعی خودش میرسه .
ممنون از خدای خوبم که هدایتم کرد به این فایل و استاد عزیزم و مریم جان مهربون برای این فایل عالی
سلام و صد سلام
وای استاد جااااانم من دیشب خوابتون رو دیدم و چقدر حس و حالم عالی شد با اینکه توی خوابم یه اتفاق منفی افتاد ولی من فقط تمرکزم روی جنبه مثبتشه و کلی حال میکنم امروز .استاد جان دیشب خواب دیدم یه جایی بودیم با خانوادم بعد شما اومدید با یه ماشین خفن رد شدین و چند نفر هم که انگار خانودتون بودن توی ماشینتون بودن من با دیدنتون جیغ زدم که واااااای استاد و اومدم پیشتون شما هم که چقدررر مهربون بودید استاد عزیزم بهتون گفتم میشه خواهش کنم بمونید با من عکس بگیریم شماهم گفتین چشم بعدش که رفتم لباس مرتب بپوشم بیام شما هم منتظرم بودین(。بعدش استاد جان داداش بزرگم اومد گفت هرگز نمیزارم بری با یه مرد عکس بگیری و یه چوب گنده برداشت که نمیزارم از خونه بری بیرون و شماهم که منتظر .خخخخ وای استاد چقدررر گریه کردم و داد میزدم که به خداااا اون استاااااادمه خواهش میکنم بزار برم و همینطور که داشتم توی خواب داد میزدم و گریه میکردم از خواب بیدار شدم بعد خاستم حسم بد بشه و فکر بد بیاد که آخرش که بد شد ولی گفتم نه همینکه استاد رو. تو خواب دیدم خودش خیلی خوب بود و بقیشو وللش
خداروشکر میکنم من اینکه خوابتون رو دیدم معنیش اینه که این روزها خییییلی بیشتر از قبل دارم تصویر و صداتون رومیبینم و میشنوم و دارم تمام تلاشم رو میکنم که هر روز روی خودم کار کنم و دارم با کلی تضاد دست و پنجه نرم میکنم
استاد جانم هر روز از خدا کمک میخام پناهم باشه …تکیه گاهم باشه ….وکیلم باشه ..هر روز ازش هدایت میخام و نشانه میخام و میخام که قلبم رو باز کنه و چشمهام رو بیناتر کنه برای دیدن نشانه هاش
استاد جانم اگه شما خدارو بهم نشون نمیدادید و نمیشناختید الان اعظم چه بلاهایی سرش میومد توی این تضاد ها ..نمیدونید استاد که اگه خدارو نداشتم الان وضعم چجوری بود تنها و تنها دلخوشی من این خداییه که شما بهم نشون دادید وقتی که نفسم میگیره از فشار تضادها فقط و فقط میگم من خدارو دارم ..من خدارو که دارم .
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
در شب ظلمانی ام ماه نشانم بده
یوسف مصری ز چاه گشت چنین پادشاه
گر که طریق این بود. چاه نشانم بده
بر قدمت همچو خاک ناله کنم سوزناک
گل شد از این گریه خاک. روح به جانم بده
سرخوشیه این جهان. لذت یک آن بود
آنچه تو را خوشتر است. راه به آنم بده