اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سحر» در این صفحه: 1
  1. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و بقیه دوستان عزیزم

    اول اینکه بگم من عاشق طبیعتم و همیشه وقتی فایل هارو نگاه میکنم از دیدن این طبیعت های زیبا واقعا لذت میبرم و احساسم خوب میشه

    در پاسخ به این فایل و پرسش هایی که مطرح شد منم دوست داشتم تجربیاتم رو بگم

    اول از کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل میخوام یکی دوتا جمله در این رابطه بگم که همه ی آدما در برخورد با شرایط و اتفاقات زندگیشون قدرت اینو دارن که نوع نگاهشون به اون مسئله رو انتخاب کنند

    1) همه چیز را میتوان از یک انسان گرفت مگر یک چیز: آخرین آزادی بشر را در گزینش رفتار خود در هر شرایط موجود و گزینش راه خود

    2)امّا آزادی انسان، آزادی از عوامل و شرایط نیست. بلکه آزاد است و صاحب اختیار که در برابر عوامل و شرایط، وضع و عکس‌العمل خود را برگزیند.

    حالا یکی دومورد از تجربیات خودمو میگم

    من میخوام از شرایط و محیطی که داخلش قرار داشتم و اینکه تغییر نگاهم چه نتایجی رو برام رقم زد بگم من خیلی وارد جزییات نمیشم ولی یه کلیاتی میگم تا راحت تر بتونم تجربه و نتایجمو بگم من والدینم وقتی یکسالم بود جداشدن پدرم سه بار و مادرم پنج بار ازدواج یکی از یکی ناموفق تر داشتن و از اعتیاد خانواده تا ناپدری نامادری و دعوا های شدید که تقریبا هر روز بود رو تجربه کردم و مشکلات مالی هم در صدر این مسائل بود خب تو چنین شرایطی بزرگ شدن و تغییر نگاه خیلی سخت بود منم حس قربانی بودن داشتم حس کسی که عالم و آدم بهش ظلم کردن ولی با وجود همه ی اینا که خیلی شاکی بودم نمیدونم دقیقا چی باعثش میشد ولی من از اون حس قربانی بودن بدم میومد دوست نداشتم با دیگران از شرایطم صحبت کنم از ترحم بدم میومد و من اون زمان سال 95 بود سنم 17 سالم بود باخودم گفتم من میخوام زندگیمو تغییر بدم اون زمان با قوانین اشنا نبودم فکرم این بود درس بخونم و به جایی برسم و من اومدم تو یک شرایط بد از نظر مالی و باوجود بحث و دعواهایی که بود رفتم جلو در پشت بوم یه فضای کوچیکی بود فرش کردم و اونجا شروع به درس خوندن کردم و سعی میکردم حالمو خوب نگه دارم و واقعا هم انگیزه داشتم و نمیزاشتم چیزی مانعم بشه و حتی یه مسیر طولانی چون کرایه نداشتم پیاده میرفتم تا به یکسری کلاسهای رایگان برسم و من که معدل نهاییم 12 بود تو کنکور رتبه 342 رو اوردم رفتم دانشگاه فردوسی و شرایط خیلی خوبی بود اونجا از نظر امکانات و باوجود اینکه نهایت تلاشمو تو درس خوندن میکردم و دنبال تغییر زندگیم بودم بازم تو وجودم عصبانی بودم از خانوادم شاکی بودم و حس میکردم بهم ظلم شده و حال روحی بدی داشتم ولی تسلیم نمیشدم وفقط به تغییر فکر میکردم و گاهی وقتی با خدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا چی تو زندگی میخوای بهم بدی که جبران همه چی بشه این جمله اعتقاد منه مخصوصا اگه چیزیو ازدست بدم الانم میگم خدایا بجاش قراره چی بهم بدی کلا با این جمله حال میکنم دیگه به خدا میگم و اینجوری شد که من به سمت این قوانین هدایت شدم و با یکسری کتاب ها آشنا شدم و شروع به خوندن کردم و کم کم تو این مسیر افتادم و دقیقا زمانی که کرونا اومد یادمه من میخواستم واسه عید99 لباس بخرم کرونا اومد و گفتم فعلا پس جایی نمیریم و پولامو اومدم یه دوره از یکی از اساتید قانون جذب خریدم و شروع به تمرین کردم و بعد یه مدت به سایت عباسمنش هدایت شدم و دیگه فایلهای استاد رو شروع به گوش کردن کردم ولی مسئله اصلی این بود که با وجود اینکه تو این مسیر بودم و تلاش میکردم زندگیمو تغییر بدم بازم اون نگاهی که بهم ظلم شده رو داشتم حتی یادمه اوایل که با این قوانین اشنا شده بودم خیلی بدتر شدم که اگه من روابطم خرابه تقصیر خانوادمه این ظلمه من که خودم نخواستم اونا باعث شدن پس چرا الان باید همه چیزو من تنهایی درست کنم ولی کم کم که اگاهی هام بیشتر شد و این کتاب انسان در جست و جوی معنا رو خونده بودم تصمیم گرفتم نگاهمو تغییر بدم و جنبه های مثبتش رو ببینم

    اینکه دیدم این شرایط از من یه آدم قوی و مستقل ساخته من میتونم هرجای این دنیا تنهایی زندگی کنم و لذت ببرم و اینکه باعث شده بزرگ بشم اینکه خیلی از مسائلی که از نظر بقیه مشکله و باعث ناراحتی میشه واسه من حتی مشکل به حساب نمیاد هرچیزی نمیتونه ناراحتم کنه و…

    اینکه گفتم خدایا شکرت اگه این شرایط نبود شاید من هیچوقت نمیرفتم دنبال تغییر زندگیم و به این مسیر هدایت نمیشدم و مثل خیلیا فقط یه زندگی عادی و روزمرگی داشتم ولی الان قوانینی رو میدونم و تو مسیری هستم که میتونم واقعا به هر چی میخوام برسم اگه کل اون سختی ها و شرایط فقط واسه این بوده باشه که من وارد این مسیر بشم خدایا شکرت و حس میکنم این مسیر همون چیزیه که به خدا میگفتم چی میخای بهم بدی جبران همه چی بشه

    و نتیجه اینکه وقتی سعی کردم به جنبه های مثبت توجه کنم و نگاهمو تغییر بدم حس قدرت پیدا کردم حس مسئولیت پذیری من تونستم مسئولیت زندگیمو قبول کنم و این حس عالیه اینکه مهم نیست بقیه چیکار کردن الان این زندگی منه و باید من درستش کنم از وقتی سعی در تغییر نگاهم کردم نتایجم خیلی بیشتر شد همه چیزم بهتر شد از نظر مالی بهتر شدم آرامش درونیم بیشتر شده و عزت نفسم بیشتر شده و این حسو دارم که الان تو مسیرم تو مسیر ساختن زندگیم درسته هنوزم یه دلگیری از خانوادم تو وجودم هست ولی دیگه سعی من اینه جنبه های مثبت رو ببینم حتی به خدا میگم خدایا من همینقدر به ذهنم میرسه الان ولی میدونم هرچقدر برم جلوتر تو بیشتر واسم نمایان میکنی که این اتفاقات و شرایط چه خیر و خوبی واسم داشته شاید الان درک نکنم ولی ایمان دارم خیر و خوبیش خیلی بیشتر از چیزاییه که میدونم و تو بهم کم کم نشونشون میدی

    الانکه این فایل رو گوش کردم به این احساس رسیدم که یروزی میتونم بگم این اتفاقات و شرایط بهترین اتفاقات زندگیم بوده که باعث شد من زندگیمو تغییر بدم پیشرفت کنم و موفق بشم و یه زندگی عالی بسازم هم واسه خودم هم خانوادم

    ممنون که وقت گذاشتین و تجربه من رو مطالعه کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: