یک پاسخ ساده اما بسیار کارا

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

یکی از ویژگی‌هایی که سهم عمده‌‌ای در موفقیت من داشته، این است که من هرگز وارد حاشیه نمی‌شوم. منظورم از حاشیه، هر موضوعی است که بخواهد حواس من را از اهدافم منحرف کند. هر موضوعی که بحث کردن درباره آن، تمرکز من را از آنچه می خواهم، بردارد …

 

وقتی تلاش می‌کنید تا دیگران را قانع کنید که حق با شماست…

وقتی بخاطر قضاوت اشتباهِ دیگران ناراحت شده یا احساسِ مظلوم واقع شدن می‌کنید..

وقتی برای اثبات خودتان بحث می‌کنید..

وقتی تلاش می کنید تا ثابت کنید که کارِ شما یا دیدگاهِ شما صحیح است، یعنی کانون توجه‌تان را روی چیزی گذاشته‌اید که نمی‌خواهید، و طبق قانون، ناخواسته‌های بیشتری را در تجربه‌تان فعال می‌کنید…

قضاوت‌های بیشتر… بحث های بیشتر و دور شدن بیشتر از آنچه که واقعا می‌خواهید

این بسیار فریبنده است که بخواهیم همواره از خودمان دفاع کنیم، بسیار فریبنده است که بخواهیم در مقابل قضاوت نادرستِ دیگران بایستیم و ثابت کنیم که حق با ماست اما این کاری است که هیچ نتیجه‌ای در بر ندارد

برنده فردی است که تصمیم می گیرد با بی‌توجهی به این مسائل که من آنها را “مسائل حاشیه‌ای” می‌نامم ، و معطوف نمودن کانون توجه‌اش به اهداف و خواسته‌هایش، فقط ارتعاش آنچه را که می‌خواهد، در تجربه‌ی زندگی‌اش فعال کند.

به این دلیل است که من در هیچ موردی هیچ علاقه‌ای به اثبات چیزی به دیگران ندارم… زیرا قانونی که برای آموختنش یک دهه از تجربه‌ی زندگی‌ام را صرف کردم و سعی کردم با مطالعه قرآن و کتب مختلف، تحقیق و تجربه پیرامون آن به دیدگاهی بسیار عمیق و خالص از موفقیت دست یابم، به من یاد داده است فقط و تنها فقط تمرکزم را بر چیزهایی بگذارم که دوست شان دارم و به من احساس خوبی می‌دهند…

به شما قول می دهم اگر بتوانید همین یک مهارت را در خودتان ایجاد نمایید، آنگاه اتفاقات و شرایط به نحوی رقم می‌خورد که همواره همه چیز به نفع شما پیش برود…حتی اگر افرادی برای ضربه زدن به شما برنامه‌ریزی کنند، آنگاه تنها چیزی که برای شما رخ می‌دهد، به قولِ شاعر این است:

عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد…

منظور از “اگر خدا خواهد”  همان “مشیت الهی” یا قوانینِ کیهانی است…


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

263 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه گندمکار» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1868 روز

    سلامی از اولین روز آبان و اولین بارون پاییز شیراز.

    موضوعی که میخوام راجع بهش حرف بزنم درباره درگیر شدن با حواشی هست.

    دوستانی که دانشجو هستند یا این دوران و تجربه کردن میدونن که اگر بخوای تو دانشگاه دنباله روی حاشیه باشی،حاشیه بسیار زیاد وجود داره.

    سال اول دانشگاه که بودم ، با یه نفر دوست شدم که خیلی کنجکاوی داشت و خیلی اغراق میکرد.یعنی چی؟

    کنجکاوی میکرد راجع به افراد کلاس،مثلا فلانی با فلانی خیلی نردیکن بنظرم از هم خوششون میاد یا مثلا فلانی رو دیدی چی گفت؟ وااای دختره خیییلی پرروعه خیلی فلانه …و این حرفاشو با اغرااق خیلی زیاد میگفت.

    ناخوداگاه منم درگیر شده بودم. ذهنم پر بود از اطلاعات به درد نخور از بچه ها که اکثرا باعث میشدن که نسبت بهشون بدبین باشم و دوما باعث میشد که خودم از قضاوت و نظر بقیه بترسم و برام مهم باشه…

    خلاصه که با هدایت خدا رابطه من با این دختر تموم شد و بعدش فهمیدم که چقدددددر افت فرکانس داشتم. من مونده بودم با یه عالمه نشتی فرکانسی که باید درستشون می‌کردم. خیلی تلاش کردم براش خیلی انرژی گذاشتم .

    سعی کردم اصلا فوضولی نکنم.هر کسی با هر کسی میخواد وارد رابطه بشه ، هر کسی هر چی دلش میخواد بگه،هر چی دلش میخواد بپوشه…

    خیلی وقتا ذهنم میخواست اون شخص و قضاوت کنه،راجع بهش اظهار کنه اما جلوش و میگرفتم.

    جلوی ذهنم و گرفتم تا اطلاعات اضافی به مغزم ندم.

    و نتیجه فوق العاده بودم.زندگیم پاک پاک بود. تمرکزم فقط روی خودم و پیشرفتم بود و جالب اینه خداوند یه دوست عزیز دیگه ای رو آورد توی زندگیم که اصلا راجع به کسی صحبت نمیکنه..

    خلاصه یکسال از این اتفاق گذشت و در حال حاضر جمعبت دوستام زیاد شده. گستره آدمایی که باهاشون در ارتباطم بزرگ تر شده.

    به خودم اومدم دیدم اینقدر سر خودم و شلوغ کردم که از خودم غافل شدم و عملا وقتی ندارم که با خودم خلوت کنم.

    دیگه کنترل ذهنی نداشتم از یه جایی به بعد.

    دخترا میشینن دور هم از فلاتی و فلانی میگن و منم دیدم ناخوداگاه داره از غیبت کردن خوشم میاد.داره از فوضولی کردن خوشم میاد…

    امروز به لطف هدایت خدا به یاد خودم آوردم که باید اعراض کنم . یاد خودم آوردم که توجه به حواشی و وارد کردن اطلاعات بی خلصیت به مغزت تنها کاری که میکنه اینه که فرکانسات و بشدت به هم میریزه.

    من میخوام اعراض کنم و میتونم.

    چون زود فهمیدم میتونم به راحتی درستش کنم.

    من میخوام حواسم و جمع کنم توی جمع دوستام اگر کسی راجع به یه ادم دیگه صحبت کرد من تایید یا تقض نکنم.من حتی گوش نکنم.

    میدونم ابتدای کار سخته و حتی میدونم که اولا خوشم میاد غیبت کنم ،ممکنه ناخوداگاه فوضولی کنم، بخوام راجع به کسی صحبت کنم…

    اما اینم میدونم که میتونم تغییر کنم و میتونم خودم و از منجلاب حواشی بی خاصیت بیرون بکشم.

    خداوندم ازت کمک میخوام که مثل همیشه در این مسیر کمکم کنی و بهم قدرت بدی که بتونم خیلی عالی ازش عبور کنم.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: