یک پاسخ ساده اما بسیار کارا - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

263 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا مهدی پور گفته:
    مدت عضویت: 613 روز

    بنام الله یکتا

    سلام ب استاد عباسمنش عزیز

    این اولین تجربه ی من و کامنت گزاشتن رو سایت هستش

    و این فایل نشانه ی امروزم بود ک بهش هدایت شدم

    چقدر استاد قشنگ توضیع میده ک، وارد حاشیه نشید تمرکزتون روی اهدافتون باشه ،سعی نکنید افراد رو قانع کنید یا اینکه خودتون رو بهشون ثابت کنید دوست دارم این فایل رو بارها و بارها گوش بدم تا ملکه ی ذهنم بشه و این باور استاد ک چقد بی توجه هستش راجب قضاوت های ک دیگران راجبش دارند رو در خودم بسازم

    خداروشکر میکنم برای دریافت این اگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات و خالق آفرین من ،،

    الله اکبر از این نشانه های امروز من ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای حضور و هدایت لحظه به لحظه ات در زندگی بی نظیر که خودت عطا فرمودی ،،

    بازم ی مبحث طلایی دیگه استاد عزیزم فرمودن و منی که سرم رو به نشانه تأیید تکان میدهم و زیر لب میگم آره درسته آره ،،

    عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ،،

    بچه ها واقعاً دارم به این نتیجه میرسم که همه چی خودشِ ،،

    اصلاً نمیشه این حس و بیان کرد فقط باید درکش کنیم ،،

    واقعاً این شعر مولانا طلاس

    هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی

    که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی

    بزن آب سرد بر رو بجه و بکن علالا

    که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی

    که چراغ دزد باشد شب و خواب پاسبانان

    به دمی چراغشان را ز چه رو نمی‌نشانی

    بگذار کاهلی را چو ستاره شب‌روی کن

    ز زمینیان چه ترسی که سوار آسمانی

    دو سه عوعو سگانه نزند ره سواران

    چه برد ز شیر شرزه سگ و گاو کاهدانی

    سگ خشم و گاو شهوت چه زنند پیش شیری

    که به بیشه حقایق بدرد صف عیانی

    نه دو قطره آب بودی که سفینه‌ای و نوحی

    به میان موج طوفان چپ و راست می‌دوانی

    چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت

    به فلک رسد کلاهت که سر همه سرانی

    چه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشد

    سفر درشت گردد چو بهشت جاودانی

    تو مگو که ارمغانی چه برم پی نشانی

    که بس است مهر و مه را رخ خویش ارمغانی

    تو اگر روی و گر نی بدود سعادت تو

    همه کار برگزارد به سکون و مهربانی

    چو غلام توست دولت کندت هزار خدمت

    که ندارد از تو چاره و گرش ز در برانی

    تو بخسپ خوش که بختت ز برای تو نخسپد

    تو بگیر سنگ در کف که شود عقیق کانی

    به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی

    که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی

    خمش ای دل و چه چاره سر خم اگر بگیری

    دل خنب برشکافد چو بجوشد این معانی

    دو هزار بار هر دم تو بخوانی این غزل را

    اگر آن سوی حقایق سیران او بدانی

    دیگه هیچی نمیشه اضافه کرد به این شعر

    همه رو مولانا گفت ،،

    همه رو ذات الهی مقدس وجودی اون بیان کرد ،،

    همین ذاتی که توی وجود منو توعم هست و هر روز داریم میخوابونیمش و میگیم عه هیس ساکت باش ،،

    ولی امام از زمانی که بیدار بشه ،،

    به قول دوستمون کودتاااااااه میکنه حاجی ،،

    استاد عزیزم از صمیم قلبم برات بهترینا رو میخوام چون بیدارم کردی بیدارمون میکنی هر روز از خواب غفلت ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای احساس لیاقت فوق العاده که از بَدو تولد به همه ما هدیه فرمودی و منرا اشرف مخلوقاتت آفریدی ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که سلامت و ثروتمند و شاد و آرام هستم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1868 روز

    سلامی از اولین روز آبان و اولین بارون پاییز شیراز.

    موضوعی که میخوام راجع بهش حرف بزنم درباره درگیر شدن با حواشی هست.

    دوستانی که دانشجو هستند یا این دوران و تجربه کردن میدونن که اگر بخوای تو دانشگاه دنباله روی حاشیه باشی،حاشیه بسیار زیاد وجود داره.

    سال اول دانشگاه که بودم ، با یه نفر دوست شدم که خیلی کنجکاوی داشت و خیلی اغراق میکرد.یعنی چی؟

    کنجکاوی میکرد راجع به افراد کلاس،مثلا فلانی با فلانی خیلی نردیکن بنظرم از هم خوششون میاد یا مثلا فلانی رو دیدی چی گفت؟ وااای دختره خیییلی پرروعه خیلی فلانه …و این حرفاشو با اغرااق خیلی زیاد میگفت.

    ناخوداگاه منم درگیر شده بودم. ذهنم پر بود از اطلاعات به درد نخور از بچه ها که اکثرا باعث میشدن که نسبت بهشون بدبین باشم و دوما باعث میشد که خودم از قضاوت و نظر بقیه بترسم و برام مهم باشه…

    خلاصه که با هدایت خدا رابطه من با این دختر تموم شد و بعدش فهمیدم که چقدددددر افت فرکانس داشتم. من مونده بودم با یه عالمه نشتی فرکانسی که باید درستشون می‌کردم. خیلی تلاش کردم براش خیلی انرژی گذاشتم .

    سعی کردم اصلا فوضولی نکنم.هر کسی با هر کسی میخواد وارد رابطه بشه ، هر کسی هر چی دلش میخواد بگه،هر چی دلش میخواد بپوشه…

    خیلی وقتا ذهنم میخواست اون شخص و قضاوت کنه،راجع بهش اظهار کنه اما جلوش و میگرفتم.

    جلوی ذهنم و گرفتم تا اطلاعات اضافی به مغزم ندم.

    و نتیجه فوق العاده بودم.زندگیم پاک پاک بود. تمرکزم فقط روی خودم و پیشرفتم بود و جالب اینه خداوند یه دوست عزیز دیگه ای رو آورد توی زندگیم که اصلا راجع به کسی صحبت نمیکنه..

    خلاصه یکسال از این اتفاق گذشت و در حال حاضر جمعبت دوستام زیاد شده. گستره آدمایی که باهاشون در ارتباطم بزرگ تر شده.

    به خودم اومدم دیدم اینقدر سر خودم و شلوغ کردم که از خودم غافل شدم و عملا وقتی ندارم که با خودم خلوت کنم.

    دیگه کنترل ذهنی نداشتم از یه جایی به بعد.

    دخترا میشینن دور هم از فلاتی و فلانی میگن و منم دیدم ناخوداگاه داره از غیبت کردن خوشم میاد.داره از فوضولی کردن خوشم میاد…

    امروز به لطف هدایت خدا به یاد خودم آوردم که باید اعراض کنم . یاد خودم آوردم که توجه به حواشی و وارد کردن اطلاعات بی خلصیت به مغزت تنها کاری که میکنه اینه که فرکانسات و بشدت به هم میریزه.

    من میخوام اعراض کنم و میتونم.

    چون زود فهمیدم میتونم به راحتی درستش کنم.

    من میخوام حواسم و جمع کنم توی جمع دوستام اگر کسی راجع به یه ادم دیگه صحبت کرد من تایید یا تقض نکنم.من حتی گوش نکنم.

    میدونم ابتدای کار سخته و حتی میدونم که اولا خوشم میاد غیبت کنم ،ممکنه ناخوداگاه فوضولی کنم، بخوام راجع به کسی صحبت کنم…

    اما اینم میدونم که میتونم تغییر کنم و میتونم خودم و از منجلاب حواشی بی خاصیت بیرون بکشم.

    خداوندم ازت کمک میخوام که مثل همیشه در این مسیر کمکم کنی و بهم قدرت بدی که بتونم خیلی عالی ازش عبور کنم.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مجید معتمد گفته:
    مدت عضویت: 3869 روز

    درود بی کران استاد عباس منش نازنین و خدا قوت به تیم همراهتون و دوستای خوبم در خانواده عباس منش

    استاد عزیزم بسیار تشکر میکنم برای این فایل بسیار عالیییی منم دقیقا دیروز با همسرم دقیقا داشتم در مورد همین موضوعات و قوانینی که باعث آشناییش فقط فقط شما بودین چون من از سن هیجده نوزده سالگی فکر میکنم سال هفتاد و شیش یا هفت بود با قوانین موفقیت کتابها و کلا سمینارها آشنا شدم ولی خدا رو گواه میگیرم با وجود این پیشینه اون همه کتاب … از زمانی که با شما و محصولاتتون آشنا شدم تغییر صدوهشتاد درجه در زندگیم در باورهام و اینکه همه چیزهایی که یاد داشتم رو شما به شکلی عالی و نو دوباره به من یاد دادید،استادم من همه دقیقا در ابتدا آشنایی با شما درگیری فراوانی با خودم داشتم و شروع به استفاده از محصولات رایگان شما کردم و اونجا بود که همه چیز تغییر کرد در همه ابعاد خیلی حرف دارم و از اونجایی که در ابعاد کلمه و نوشته نمی گنجه حفظ می کنم ولی امیدوارم و امیدوارم به لطف یکتای مهربان که روزی میرسه که از نزدیک ببینمتون و به خودتون بگم از تغییرات از معجزه ها استاد خوبم سپاس و سپاس دیروز داشتم دعاتون میکردم که یکتون ده هزارتا شه الانه میگم میلیون تا شه فقط میتونم سپاس گزار باشم از خدای مهربان که من رو تو این مسیر آشنایی با شما مسیرتون و قوانین حاکم بر دنیا کرد سپاس از شما از تیم زحمت کشتون در ایران و تشکر خاص از دوستان گلم در خانواده عباس منش برای دیدگاه های خوبشون که قد هزار هزار تا کتاب می ارزه سپاسسسسسس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    مریم شجاعی پور گفته:
    مدت عضویت: 3852 روز

    سلام به استاد گرامی وتمام گروه ، خواستم بگم که واقعا حرفهای استاد درسته وما نباید وارد حاشیه بشیم .توجه نکنیم به چیزهای که دوست نداریم چون مارو از مدار دلخواهمون دور میکنه استاد از نجابتتون در جواب به مخالفاتون خیلی لذت بردم.ودومین مطلبی که میخوام بگم اینکه باید خیلی مواظب حرفایی که می زنیم باشیم چون روی بعضیا تاثیر فوق العاده ای میذاره مثلا همین کسی که استاد ایمیلش خوندند بسته روانشناسی ثروتو خریده بودند ولی تحت تاثیر حرفای یه مخالف اونو کنار کذاشتند.من هم روانشناسی ثروت وخریدم وخیلی ازش استفاده کردم ولذت بردم راستش گوش کردن اون بهم آرامش میده با اینکه شاغل نیستم درامدمون دو برابر شده البته طی یکسال ونیم با اینکه همسرم خیلی استفاده نمی کنه فقط بعضی وقتا با اصرار من گوش میکنه یه کار نسبتا خوب پیدا کرد طی دو ماه یعنی ما 9دی ماه 93بسته رو خریدیم اسفند ماه بهش زنگ زدن بعداز عیدبره سرکار،ومن واقعا لطف خداوندودیدم که وقتی ایمانت قویتر میشه چطوری درها رو به روت باز میکنه،یه خاطره ای که از این بسته دارم وهمیشه اونه برای خانوادم تعریف می کنم اینه که وقتی داشتم به اون قسمت از صحبت های استاد گوش می کردم که می گفت با استفاده از این بسته شانس میاری مثلا بهت زنگ میزنن که بیای سرکار تو ذهنم به خودم گفتم این هیچوقت برای ما پیش نمیاد دقیقا نمی دونم چند هفته گذشت که دوست همسرم تلفنی با اون صحبت میکرد گفت بیا بریم این شرکت نیرو میخواد وهردو برای گزینش رفتن وهمسر من انتخاب شد ولی متاسفانه دوست همسرم رو برنداشتندوفروردین ماه همسرم سرکار رفت ومن از خداوند وهاب بسیار سپاس گزارم چون ایشون درسن جوانی چهل و سه سالگی باز نشست شده بودن وحدود یکسال بیکاری داشت اونو افسرده می کرد خیلی خدای خوبم رو شاکرم که منو با استاد وگروهشون آشنا کرد والان همه خانوادم ایمان آوردن وخواهرم وخواهر زاده هایم از دیگر محصولات خریداری کردند واستفاده می کنند هر چند قبلا خیلی منو مسخره میکردند وتا من حرف میزدم میگفتن عباس منش باز حرف زد خیلی ممنونم از خدای خوبم که شمارو سر راه من قرار داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1034 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این آگاهی ها

    خدایا شکرت که هدایت شدم و قدم اول رو خریدم و به لطف تو می‌خوام شروعش کنم

    خدایا شکرت وسپاس گزارم بابت آرامشی که دارم

    خدایا شکرت بابت شخصیتم که از هر لحاظ تغییر کرده و همواره در حال بهتر شدنه

    بحث نمیکنم ، جدی نمی‌گیرم ، لبخند میزنم به راحتی ، مسعولیت پذیرم و قدرت این و دارم که تمام باخت ها و تحربیاتمو بپذیرم و به خودم ربطش بدم و خودمو مقصر می‌دونم تا رشد کنم ، در هر شرایطی بسیار آرام و منطقی هستم ، و با همه ی اینها خودمو با تمام نقصهام و کم و کاستی هام دوست دارم ،عاشقه خودمم ، خودی که همیشه با من بوده ، من عاشق خودمم همینجور که هستم همین الانه الانه الان ، و سپاس گزار خداوندم بابت این صلح درونی که بسیاری به دنیا میان و از دنیا میرن ولی غافل از اینکه از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟؟؟به کجا میروم؟؟!!

    استاد عزیزم با تمام وجودم تحسین میکنم شمارو که حرف و عمل شما یکیه و تمام شاگردهای شما اون فرکانس صداقت شمارو دریافت میکنن و این یکی از بزرگترین سرمایه های شماست ،

    یک پاسخ ساده اما بسیار کارا ، قانون چیه ؟؟؟

    قانون اینه که میگه به ناخواسته توجه نکن و تمرکز خودتو بزار روی خواسته ها اگر میخواهی رشد کنی اگر میخواهی عدو بشه سبب خیر اگر میخواهی آرامش داشته باشی و لعلک ترضی شوی ، همین کلمه ناخواسته یک دنیاست و کلمه خواسته هم یک دنیای دیگه و جهان مادی به این شکله ترکیبی از هر دوی اینها ،ناخواسته چیه ؟؟؟همه ی چیزهایی که به من حس بدی میدن و من دوس ندارم در تجربه زندگیم اونارو داشته باشم ،حالا چیکار کنم ؟؟؟خیلی راحت فقط و فقط به قول قرآن روی برمیگردانم ، همین هرچیزی اضافه این باشه میشه توجه ، غیبت میکنن توجه نکن ،تهمت میزنن توجه نکن ، حرف نادرست راجب تو میزنن توجه نکن ، فش میدن بهت روی بگردان ،به خدا فش میدن؟؟؟ توجه نکن ،اللله اکبر دیگه خدا چجوری بگه که آقا داستان همینه تو حتی اگه به منم فش دادن که دیگه خدای مهربان خودش رو مثال زده میگه حتی اگر به منم فش دادن توجه نکن ، توجه تو قدرت داره ،توجه تو یک انرژی خلاقه بیا اینو در مسیر خواسته هات به کار بگیر در مسیر چیزهایی که دوست داری در تجربه زندگیت باشن ، خب تنها راه اینکه به ناخواسته توجه نکنیم چیه ؟؟؟اینه که به خواسته توجه کنیم ،همین یعنی من اگه نمی‌خوام به مثلا بحث دیشبم با همسرم راجب موضوعی که ناراحتم کرده توجه نکنم ،راهش اینه که به درخت کنار خیابون توجه کنم ،به تمیزی ماشین ،به لبخند زیبای یه دختر کوچولو ،به نعمت هایی که دارم

    راجب استاد عزیز بگم که واقعا استاد حرف و عملش یکیه و بارها در تمام موارد ثابت شده که حرفهایی که میزنه از یک اعتقاد درونی میان و اینو تو نتایج میشه دید ، اینکه با این همه غیبت و تهمت پشت سرش ایشون حاضر نیست بیاد دفاع کنه ازخودش؟؟؟چرا چون گفتم هر چیز اضافه ای به غیر روی برگرداندن و توجه رو گذاشتن روی خواسته ها میشه خلاف مسیر قانون ، اونوخ دیگه عدو سبب خیر نمیشه چون من نتونستم ذهنمو کنترل کنم تا خدا وارد عمل بشه ، سوال میپرسم چرا باید استاد از خودش دفاع کنه ؟؟؟علت این کار چیه ؟؟؟اصن رو چه حسابی بیاد دفاع کنه ؟؟؟

    مثال میزنم اگر من با تمام وجودم عاشق خودم باشم و به مسیرم ایمان داشته باشم و برای خودم ارزش قایل باشم و احترام بزارم ، خب اصن یکی بیاد بگه تو فلانی و فلانی و فلان ؟؟؟خب من باید بیام وارد بحث بشم که نه من اینجوری نیستم و من خوبم و به خدا من خوبم ، پس اگر من دارم سعی میکنم که از خودم دفاع کنم یا بگم به خدا من خوبم یعنی من باور دارم که کافی نیستم و باید یه کاری بکنم که کافی به نظر بیام ، یعنی اینکه من خوب نیستم و می‌خوام با یک سری رفتار ثابت کنم که خوبم ،

    اگر من دارم دست و پا میزنم که بگم من خوبم ،یعنی من درونا باور دارم که خوب نیستم و دارم دست و پا میزنم که ثابت کنم خوبم ، ولی اگه باور داشته باشم که من کافیم من خوبم من فوق العادم دیگه چه نیازیه با هر بار غیبت و تهمت و پشت سرم حرف زدن ناراحت بشم یا بخوام خودمو ثابت کنم؟؟؟یعنی می‌خوام بگم که یک سری باور قدرتمند داره پشتیبانی می‌کنه از این روی برگرداندن به ظاهر ساده ، یک احساس لیاقت واقعی ،یک عزت نفس و متکی به خود و خدای خود بودن باعث میشه که طرف به راحتی توجه نکنه به ناخواسته (حالا به شکل غیبت ،تهمت و یا هر ناخواسته ای )حتی انسان میتواند به درجه ای برسه که همه‌ی کسایی که پشت سرش بد و بیراه میگن و ببخشه و براشون طلب آمرزش کنه و این قدرتیه که خداوند به انسان داده ،این سرشت الهی ماست به عنوان انسان ،و همه چیز در درون ماست ،و جهان چیزی نیست جز بازتاب درونی ترین باورهای ما ،

    پس نیازی نیست که ما واکنش نشون بدیم و از خودمون دفاع کنیم ،چون ما کافی هستیم و خوب هستیم و آگاه ،

    اونی که داره پشت سرمن غیبت می‌کنه در یک مدار بسیار نامناسبیه و یادم باشه که پشت سر آدم موفق وباارزش غیبت میکنن پس من با ارزشم اگر کسی پشت سر من غیبت می‌کنه ودر مدار موفقیتم ،ولی اگر بخوام به غیبت و توهین توجه کنم و جواب بدم اون آدم منو از مدار موفقیت میکشونه به مدارنامناسبی که توش هست و حرف خدا هم همینه که تو توجه نکن تو مسیر تو برو تو واکنش نشون نده ،یک درصد اتفاقیه که رخ میده و 99 درصد واکنش من نسبت به اون اتفاقه که نتیجه رو رقم میزنع ،پس واکنش من در برابر ناخواسته :اعراض .

    الهی سپاس گزارم بابت تمام آگاهی هایی که به ما میدی ،خودت همواره مارو درمسیر درست هدایت کن .

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام استاد عزیز و دوست داشتنی

    باهمسرم سر موضوعی به مشاجره افتادیم و او سرموضوعاتی که من خودم رو تربیت کرده بودم که اعراض کنم از من شاکی بود که چرا موضوع خانوادگی را به او نگفتم. میگفت که به من بی احترامی کردی با نگفتنش. خلاصه من سعی میکردم تحمل کنم و برایش دلیل منطقی بیاورم که من به خودم یاد دادم که اعراض کنم و کاری به کار بقیه نداشته باشم هرچقدر بیشتر تلاش میکردم کمتر موفق میشدم اصلا هیچ راهی برای قانع کردن او وجود نداشت. آخر سرهم من سرموضوع دیگه ای به بهانه ناراحتی قبلم چنان از کوره در رفتم و فریاد زدم و گریه کردم و احساس عجز و ناتوانی کردم راجع به قانع کردن او .. از دست خودم خیلی ناراحت شدم که چرا نتونستم جلوی بچه هام اعراض کنم و آنها را هم ناراحت کردم و ترساندم. از خدا هدایت خواستم و رفتم سراغ نشانه سایت و خدا این گونه من را هدایت کرد که تلاش برای دفاع از حق و راضی کردن دیگران تلاشی عبث و بیهوده است و نیازی به دفاع از خود نیست. دفاع از خود همان نشتی فرکانسی است کا من همیشه با آن از همین طریق روبه رو هستم. جالبه این موضوع را در ذهنم و قلبم بستم و گفتم به همین گونه برخورد میکنم. کم تر از 5دقیقه صدایم زد و باهام حرف زد خیلی اصولی درخواست کرد و من فقط سکوت کردم و گفتم باشه‌ نه مجادله ای برای اولین بار بدون دعوا نتوانستیم بحث را ببندیم.

    ممنون استادجان شما نوری از طرف خدا برای هدایت من به سمت خدا بودید. من خیلی کم در سایت پیام مینویسم برخودم واجب دونستم جهت سپاسگزاری و ادای دین تاثیر مثبت این فایل رایگان اما بسیار گران و ارزشمند این پیام را بنویسم.

    باعث افتخار که من شاگرد شما هستم و سالها درخواستم از خدا همین گونه زندگی کردن به شیوه خدا گونه بوده است.

    خدا به من گفت که درسته در اعراض قوی شدی اما تا زمانی که با دیگران سرثابت کردن خودت قسم میخوری و حرص میخوری که حرفت را ثابت کنی در مسیرناخواسته و نشتی فرکانسی هستی.‌.

    استاد خیلی دوستت دارم خدا حفظت کنه. در پناه الله باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    به نام خالق سبز بهاران

    خداوند طراوت، جویباران

    سلام و صد سلام

    من عید سال 1398 با استاد آشنا شدم و تازه وارد حوزه قانون جذب و مثبت اندیشی شدم،حتی گوشی لمسی هم نداشتم و با لب تاب فایل های استاد را تو سایت های دیگه و نه سایت خودشون میدیدم.چون اصلا فکر نمیکردم که استاد سایتی داشته باشن

    یادمه اولین فایلی هم که از استاد دیدم یه قسمتی از سریال زندگی در بهشت بود که استاد داشتن میرفتن قایق سواری و تو اون خونه ی هشت خوابه زندگی میکردن و بعدا یادمه میگفتن که این خونه را برای خانواده ام خریدم که اگه اومدن آمریکا هر کدوم اتاق خودشا داشته باشه

    ذوق و شوق فراوانی داشتم که اصلا تو این مسیر اومدم و هستم یادمه فایل های صوتی استاد را دانلود کرده بودم و با ام پی تری پلیر در باغ گوش میدادم و روی فلش ریخته بودم و توی ماشین هم گوش میدادم اون زمان وضع مالی اصلا جالبی نداشتم شاید ته حسابم 500 هزار تومن یا اگه خیلی بود 1 میلیون و نه بیشتر و به خودم قول داده بودم که مهر 98 که بادام ها را فروختم حتما باید یه گوشی لمسی بخرم تا بتونم فایل های تصویری استاد را ببینم خلاصه همین جور ادامه میدادم و حرف های بقیه اساتید را هم همزمان گوش میدادم چون هنوز نمیدونستم کدوم استاد حرفاش برای من بهتره و به دلم میشینه،چندان مصمم هم نبودن و همون کارهای قبلی را هم انجام میدادم غیبت میکردم،کینه داشتم،ناراحت میشدم،خودما قربانی میدونستم و ….

    خلاصه مهر از راه رسید و ما گوشی سامسونگ آ10 خریدیم دیگه کیف میکردم که دیگه آقا من میتونم به اینترنت وصل بشم و فایل های استاد را گوش بدم.

    وارد سایت استاد شدم فایل ها را گوش میدادم ولی اصلا هنوز چیزی به عنوان ثبت نام نمیدونستم و میل چندانی نداشتم بعد از اون اصلا کامنت گذاشتن را نمیدونستم خلاصه حال بد من کم کم در حال بهبود بود و منم کم‌کم و آهسته آهسته مصمم تر میشدم که فایل ها را جدی بگیرم نه اینکه فقط گوش بدم

    شاید یک بار فایل های استاد را گذاشتم کنار و رفتم سمت استاد دیگه ای ولی باز برگشتم چون حرف های اون استاد به دلم نشست

    تو مسیر زیاد بالا پایین شدم ولی نا امید نشدم،ولی از مسیر خارج نشدم،ولی بی خیال این مطالب نشدم

    چون داشتم نتیجه میدیدم منی که حالم خیلی خراب بود داشت حالم بهتر میشد.منی که حتی به خودکشی هم فکر میکردم و هی به خودم میگفتم اگه امسال شرایطم بهتر نشد دیگه امسال خودکشی میکنم،داشتم بهتر شدن حال خودما میدیدم،بهتر شدن اوضاع مالی را میدیدم منی که پول بنزین ماشین نداشتم کم کم اوضاع مالیم داشت بهتر میشد،منی که ماشینم خراب میشد پول درست کردنش را نداشتم و همون جور خراب جلو در رهاش میکردم داش زندگیم بهتر میشد

    واقعا مقصر خودم بودم چون پُر بودت از افکار منفی و 24 ساعت شبانه روز با خودم کلنجار میرفتم که در حق من ظلم شده و حق منا کشیده بالا و رفته که رفته،خودما سرزنش میکردم به خاطر کارهایی که قبلا انجام داده بودم و اعتماد بی جا کرده بودم به نزدیک ترین فرد زندگیم و خداوند چنان ضربه ای را به من زد تا بفهمونه بله حساب کردن و اعتماد کردن به غیر من نتیجه اش همینه

    ماه ها و سال ها طول کشید تا خودما ببخشم،اون شخص را ببخشم و افرادی را که فکر میکردم به من خیانت کردن و انتظار بی جا ازشون داشتم.

    الان که حدود 2 ساله با اراده ای بیشتر دارم استاد را دنبال میکنم و سعی میکنم عملی تر رو به جلو برم احساس شادتر و بهتری پیدا کردم

    این خود افشایی را کردم برای افرادی که بعدا این کامنت را میخونن و شاید در شرایطی مشابه من قرار گرفته باشم و گر نه من دیگه خوشم میاد که خاطرات بد گذشته را یادآوری کنم و نه حس ترحم دیگران را نسبت به خودم جذب کنم،

    من تمام آدم هایی که به نظرم در حقم ظلم کردن را بخشیدم و هیچ کینه ای ازشون ندارم

    همه اون اتفاقات افتاد تا منا تبدیل کنه به آدمی که الان هستم

    هر چیزی که مرا نکشد مرا قوی‌تر خواهد کرد

    به هیچ عنوان نخواهیم دیگران را قانع کنیم

    به هیچ عنوان با دیگران نجنگیم برای اینکه خودتون را ثابت کنید

    به هیچ عنوان دنبال اثبات خودمون به دیگران نباشیم

    به هیچ عنوان شاکی نشیم از حرف هایی که دیگران پشت سر شما می زنند

    تمرکزتون را بزارید روی هدف خودتون،احساستون را خوب نگه دارید،توجهتون را روی خواسته هاتون بزارید،تمام افرادی که می خوان شما را زمین بزنن به نعمت کار خواهند کرد

    و اما استاد سید حسین عباسمنش

    استاد که یکی یک دونس،تک دونس

    عشق منه استاد

    فردی ساده،خودمونی،خوش بیان،شیوا،پر محبت

    واقعا شاید یکی از دلایلی که من با استاد این همه عشق میکنم همین سادگیش هست دقیقا مثل من

    به قول خودش پولدار شدم ولی طرز حرف زدنم،طرز راه رفتنم،طرز لباس پوشیدنم،نه طرز ریش گذاشتن و نه هیچ چیز دیگه ای آنچنان تغییر نکرد(بزن یک دست زیبا به افتخار استاد)

    چون تغییرات باید از درون اتفاق بیفته و تو همون درون بمونه

    بله وقتی ما از درون درست و اصولی تغییر کنیم و خدایی بشیم

    دیگه حرف زدنمون خدایی میشه،راه رفتنمون خدایی میشه،لباس پوشیدنمون خدایی میشه

    خدایا شکرت بابت بخششم

    خدایا شکرت بابت دل پاک و بی کینه ام

    خدایا شکرت بابت عدم حسادتم به هیچ کس

    خدایا شکرت بابت سلامتی بدنم

    خدایا شکرت بابت احساس فوق العاده ام

    خدایا شکرت بابت حس شادی درونی فوق العاده ام

    خدایا شکرت بابت تمام اتفاقات فوق العاده زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: