کدام مسیر را انتخاب کرده ای؟ هموار یا سنگلاخی؟! - صفحه 47

729 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خداهست گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    باسلام

    دیدن این فایل یه تجربه ای رو یادم اورد چندین روزپیش خیلی درگیرقوانین زمینی شده بودم،وتمرکزمو برای کارکردن روی ذهنم ازدست داده بودم،کارا طبق خواسته ام پیش نمیرفت وهی تقلا میکردم ودست وپامیزدم که دیگه خسته شدم همه چیو رهاکردم اومدم توخونه یه گوشه نشستم وخسته ازهمه چی وهمه بدوبدو ها ….

    به خودم میگفتم اشتباهم کجابوددیدم بله ذهنم ازکنترل خارج شده

    باخودم وخداحرف میزدم خدایاچیکارکنم؟توبگوباهام حرف بزن چرابرای رشدمالیم کمک نمیکنی؟چرابهم ثروت نمیدی؟

    عصربودشدیدا خسته بودم اومدم سراغ سایت واین فایل فایل هدایتیم بود،دفتروخودکارموبرداشتم یه چنددیقه ازحرفای استادنگذشته بودنگو همون لحظه خوابم برده

    توخواب دیدم توخونه خودمم همش میدوم اینور اونور،مضطربم،نگرانم،همش دنبال یه درمیگردم خودمومیزنم به اینور اونور تاراهی پیداکنم

    که یه نفرکنارمه هرجامیرم ،صداش بودولی خودش نبودهیچ تصویردجسمی کنارم نبودولی وجودشو حس میکنم حرفاشومیشنوم ویه صدایی خیلیییییی بلندبلندهمش تکرارمیکنه بسم الله الرحمن الرحیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    دیدین توتالارها صدای باندهارو بقدری بلندمیکنن که اون اهنگه میره تومخت تامغزواستخونت نفوذمیکنه وناخوداگاه توذهنت تکرارمیشه؟!

    دقیقا باهمون صدای بلند هی تکرارمیکنه

    وبالای چندهزارباررررهمش بسم الله الرحمن الرحیم تکرارمیشد

    واونی که کنارم بودولی خودش نبودونمیدیدمش میگفت یه لحظه وایسا تقلانکن ،میشنوی؟

    بگو بسم الله الرحمن الرحیم

    بگو تکرارکن

    اونقدرررر دیگه گفت وایسادم اروم اروم گفتم بسم الله الرحمن الرحیم

    اونی که کنارم بود میگف بلندتربلند هی صدام بلندترمیشد

    بعدکه باتمام وجودمممم داشتم بااون صداهه همزمان تکرارمیکردم وفریادمیزدم بسم الله الرحمن الرحیم

    شروع کردبه سوره حمدخوندن

    الان میگم چشام اشکی میشه

    هرایه رو چندبارتکرارمیکردجوری که انگار معنیشو درک میکردم میفهمیدم باتمام وجودم

    وای خدای من وقتی رسید به ایه ایاک نعبدو وایاک نستعین اینو چندصدبارتکرارکرد

    منم باگریه وفریادتوخواب تکرارش میکردم

    توواقعیت هم این ایه رو عجیب دوس دارم وتوخواب هم باشنیدن وتکرارش قلبم منقلب میشد

    خلاصه سوره حمدوچندین بارخوندن برام باصدایی که بلندیش تامغزواستخونم میرفت…

    یهو ازخواب پریدم دیدم همه جاتاریکه داره اذان مغربو میگه

    وبلافاصله بعدِبیدارشدن ناخوداگاه تکرارمیکردم بسم الله الرحمن الرحیم وحمدمیخوندم

    تایکساعت تمام من توبهرِ این خواب بودم

    اومدم توگول تفسیربسم الله الرحمن الرحیم وحمدرو دراوردم وتاحالا این معانیشونه جایی دیدع بودم نه شنیده بودم وهمش اشک بود که ازچشام سرازیرمیشد

    میگفتم خدایاببخش منو،گرفتم حرفتو

    الله یکتا توچقدشنواوبینایی وبه همه چی حواست هست

    یکم بعدنمازموباخوندم ولی اینبارباحضورقلب….

    یه ساعت نشده بود که یه اتفاقاتی افتاددرامدم ببشترشد وازدوسه جا ورودی مالی داشتم وخداداشت معنی ایاتی رو که میخوندبرام،عملی برام یاداوری میکرد

    خیلی حس عجیبی بود

    همسرم زیادبه خواب واینااعتقادنداره وقتی براش تعریف کردم برخلاف همیشه که مسخرم میکرد بادقت گوش کردوبغض کرده بود گفت من جای توباشم درطول روز مدام اینارو تکرارمیکنم

    وهرروزبهم یاداوری میکنه ختم بسم الله وسوره حمدرو گفتی؟

    خدای وهاب وبخشنده ام شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد مهدی عباسی گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    به نام خدا

    روزشمار تحول زندگی من روز 53

    آیا برای موفقیت و ثروت باید زجر کشید؟

    طبق گفته استاد اکثر سناریوها و زندگی نامه افراد موفق چنین هستند،اگر فیلم یا نوشته 1 ساعت باشد 55 دقیقه آن صرف تمرکز روی بدبختی ها و زجرها است و فقط چند دقیقه موفقیت را نشان میدهد.

    این باور هم خیلی نزدیک است به باور برای موفقیت در شغلی باید چندین سال خاکش را خورد،چون افرادی آن را باور میکنند جهان همان شرایط را فراهم میکند.

    برای نمونه من همکاری دارم که چند وقت پیش باهم صحبت میکردیم می‌گفت:(بالحن نصیحت،چون از من خیلی بزرگه)یک جایی تو زندگیت باید زجر و زحمت بکشی،اوایل،اواسط یا اواخر بالاخره این رنج هستش و خودش می‌گفت من تصمیم گرفتم اوایل زندگی آن این رنج را بکشم آن تا باقی عمر راحت و بدون رنج زندگی کنم.دقیفا همین اتفاق برایش افتاد و حدودا در سن 40 سالگی به خانه و درآمد و ماشین خوب و … رسید.

    اینکه استاد میگن جهان مثل آیینه عمل میکند همین است.غیر ممکن هست به آیینه بخندی و بهت اخم نشان دهد،باور ما هرچی هست همان را به ما بازمیگرداند بدون تغییر در چیز دیگری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    زمانی که حرفی را از دیگران شنیده یا مطلبی را می خوانیم بررسی کنیم که آیا به ما در داشتن باور بهتر کمک خواهد کرد یا خیر و اگر به ما کمکی نمی کند آن را نپذیریم. زندگی نامه های افراد موفق همیشه از اتفاقات بسیار نا جالب زجر و تقلایی که آنها متحمل شده تا به هدفشان دست یابند سخن گفته و موفقیت آنها را بسیار کوچک تنها در قسمت پایان آن نمایش می دهند و این نیز به این دلیل است که اکثر مردم دوست دارند داستان زجر و بدبختی دیگران را بشنوند و اینگونه سود بیشتری می برند. به هر سمتی که توجه کنیم از همان جنس باور را در ذهن خود شکل داده و همان گونه نتیجه می گیریم.

    خداوند هیچگاه نمی خواهد که ما با زجر و بدبختی به اهداف خود برسیم بلکه دوست دارد به آسانی و درک و عمل کردن به قانون ما را به مسیر رسیدن به خواسته های مان هدایت کند.

    نیاز نیست سختی کشیده. اگر به زندگی افراد موفق نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که آنها همیشه به دلیل باورهای مناسبشان در زمان مناسب در مکان مناسب قرار داشته و به راحتی به سمت اهداف خود هدایت می شوند و هیچگاه برای هدفی که به آن علاقه داشتند زجر نکشیده اند بلکه با لذت و شادی مسیر رسیدن به هدف خود را طی کرده اند. کار کردن بر روی باورها فرایندی زمانبر بوده و یک شبه امکان پذیر نیست.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 984 روز

    به نام خدا

    سلام به همگی

    نمیدونم چرا بعضی ها دوست دارن این حرفهارو باور کنن و زجر بکشن

    من که اصلا دوست ندارم توی زندگی و کارم زجر بکشم

    کاملا این جمله غلطه چون وقتی قبلا کارگر بودم و برای دیگران کار میکردم خیلی زجر میکشیدم بی خوابی داشتم اعصاب خردی داشتم تمام شدن حقوق در اخر ماه رو داشتم خرجهای اضافی داشتم و اصلا هم به هیچ جایی و هیچ موفقیتی نرسیدم

    اما وقتی هدایت شدم به این مسیر و روی شغل مورد علاقم کار کردم خیلی راحت نعمتها میان .از جایی که فکرش رو نمیکنم برام مشتری سفارش میاد.درامدم در اول کار کمه اما همین کم بودن بسیار زیاد برکت داره و هیچ وقت تموم نمیشه .روابطم با همسر و دیگران بسیار عالی شده .هزینه های اضافی صفر شده .

    پس مسیر زجر و بدبختی یه جاییش میلنگه اگه داریم زجر میکشیم به این معنی نیست که باید این رنجها رو بکشیم و صبور باشیم تا اوضاع عوض بشه نه همچین چیزی نیست و داریم خودمون رو گول میزنیم.

    مسیر درست که باشه و با لذت باشه همیشهشادی هست ارامش هست نعمتها و ثروتها هست هدایت شدن به زمانها و مکانهای درست هست و این مسیر درست از باورهای توحیدی میاد

    چند روز پیش با خودم حرف میزدم روی توحید کار میکردم که به یه باور مخرب در خودم رسیدم که ترس داشتم که دیگه مشتری نیاد و سفارش نداشته باشم و پول توی حسابم دارم کم میشه و نتیجه هم همین بود سفارشو مشتری خیلی کم شده بود و پول هم کم

    وقتی این باور رو پیدا کردم دیدم ای وای چه شرک مخفی داشتم .من که دارم میگم خدا از بی نهایت طریق میتونه به من پول و نعمت بده و مشتری بیاره دیگه نباید ترسی داشته باشم نباید نگرانی و اضطراب و دلهره داشته باشم وقتی این احساسات رو دارم یعنی دارم از پول دور میشم

    همون روز باور رو تغییر دادم و فردا صبحش توی یه فایلی شنیدم که این هم هدایت خداوند بود که میگفت خدایی که میتونه این همه برگ درختان دنیا رو هر کدوم یه جوری نقاشی کنه پس میتونه از من هم حمایت کنه و اونجا دیگه دلم غرص شد که دیگه جای ترسی نمیمونه و خدا برت میاره

    این جمله رو توی دوره 12 قدم شنیدم که استاد گفتن وقتی تصمیم بگیری روی خودت کار کنی جهان هم کمکت میکنه که راحتتر باور کنی و خداراشکر این چند روز مشتری اومدو سفارشات زیاد شد

    اینجاست که استاد میگه وقتی قوانین رو یاد بگیری ‌ ازشون استفاده کنی دیگه توی مسیر درست قرا میگیری و شکستی هم نداری همه چیز بهت الهام میشه

    خدایا شکرت بابت قوانینی که برامون گذاشتی

    خدایا شکرت بابت قدرتی که بهمون دادی

    خدایاشکرت بابت مسیری که هدایتم کردی

    خدایا شکرت به خاطر تمام چیزهایی که دادی و ندادی

    استا ازت سپاسگذارم بایت فایلهای رایگان که برامون گذاشتید

    هر جا هستید ثروتمندتر و موفقتر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    امیر بهاری گفته:
    مدت عضویت: 2255 روز

    بنام اجابت کننده خواسته هایم به آسانترین و باعزت ترین شیوه ممکن..

    خدایا شکرت که پاسخ فر کانسهامو همواره میدی و تو این مدتی که تمرکزی دارم روحس و حال خوبم کارمیکنم و حو اسم به ورودیهام هست هی هر روز داری ایده های ثروت افرین که خلیی خیلی اسون باشه رو بهم میدی نشونه هاش هم همین فایله دیگه و کلی کامنت و نشونه دیگه خدایا شکرت…

    استاد میخواستم ازت تشکر کنم که چقدر نگاه زیبایی داری به مسائل و چقدر خدارو زیبا در ذهنت ساختی که همه چیو برات آسون در بهترین وتاپترین حالتش فراهم میکنه..

    بقول مولانا آسان گیر برخود کارها کز روی طبع سخت گردد جهان بر مردمان سخت کوش..

    استاد جانم همین چند وقت پیش داشتم تو اینترنت سرچ میکردم راجب افرادی که از سنین بالا فوتبال رو شروع کردن و به موفقیت رسیدن یکی از سایت ها عکس آقای انگولو کانته رو نشون داده بود(مدافع فرانسوی سابق تیم چلسی) که دو تا عکس کنارهم بود یه عکسش برا سال 2007 با لباس کار و یه فرغون به دست که پر بود از آجرهای گلی و یه عکس دیگه که برای سال 2017 اگه اشتباه نکنم که با پیراهن تیم چلسی کاپ قهرمانی چمپیونز لیگ تو دستاش بود خب این درسته یه باورو میرسونه که بله میشه از یه سطح پایینی به موفقیت های زیادی رسید اما همون فرغون پره اجر که جلوش بود ممکنه برای کسی که قانون ندونه که بلللله اگه بخوام موفق شم تو فوتبال باید برم همزمان سخت کار کنم و فرغون فرغون خشت(اجر گلی) بدم بالا که بعدش موفق شم ویا بقول شما الان هر مصاحبه ای رو میبینی یا هر بیوگرافی رو تو گوگل میخونی فوکوس کرده روی شکست های عاطفی و مالی و از دست دادن عزیز اون طرفی که موفق شده و درحالی که طرف روزهای خوب و راحت ولذت بخش هم تو مسیرش داشته….واقعیت جهان همینه اونطوری که باورش کنی اونجوری بهت پاسخ میده البته استاد جان و دوستان عزیزم اینو بگم من هم مثل همه ادمهای دنیا انسان کاملی نیستم و دارم با نوشتن همین کامنتها تکاملمو طی میکنم برای اینکه بیام تو اون مسیر صاف و زیبا و خوش اب و هوا و باصفا چون عمریه تو همون سنگلاخیخ یه گاری بستم به خودمو دارم میلی متری حرکت میکنم و حداوند منو لایق دونست و اون گاری رو گذاشتم زمین و اروم اروم دارم میام تو جاده زیبا..به لطف الله دارم بوی نتایج بزرگ رو هم حس میکنم و مطمعنن خیلی زود میام و توفایلهای دیگه و شایدم تو همین فایل از معجزات میگم براتون چون واقعا دارم هر روز کار میکنم برای رسیدن به اون جاده لذت بخشه و هر روز حس و حالم بهتر از روزقبله و هر روز سپاسگزارترم …خدایا شکرت بابت فضلت..کامنت قشنگم رو با جمله قشنگ یکی از دوستان تموم میکنم که نوشته بود خدایا از فضلت بهم بده نه از عدلت یعنی عدلش طبیعیع و میده به همه و فضلش هم شامل حال بنده های بایمانش میشه..شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    به نام نامی یزدان

    سلامی گرم به همراه نسیم خنک ب استادان عزیز و دوستانم

    صدای من رو میشنوید از پارک، روی چمن ها به همراه نسیم خنکی ک برام نشانگر وجود خداوند در این نزدیکی است و هو معکم عین ما کنتم، با ارکست زنده زیبای پرندگان ک تسبیح گوی پروردگارشان هستن.

    استاد توی این قسمتی ک گفتین مسی ب آسانی ب خواسته ها و آروزهاش رسید و همه دستی شدن تا این فرد ب موفقیت برسه ب آسانی با همزمانی ها با اومدن دست های کمک کننده و پدری ک دنبال کارهاش میره.

    برای خود من این اتفاق افتاده

    یه باور اشتباهی ک من داشتم این بود ک تا یک فرد موفق می دیدم میگفتم خب معلومه منم اگر همچین پدر پولداری داشتم ب این موفقیت و ثروت می رسیدم. چون یه نمونه هایی دیدم اطرافم و جالبه همون نمونه ها خواهر و برادرهایی داشتن ک هیچ غلطی نکرده بودن و همیشه ناراضی بودن و غر میدن و دست شون ب سمت بابا بوده و همیشه هم متوقع.

    بعد با خودم میگفتم خب ببین باباهه ب دخترش کمک کرده سرمایه داده تا ب این موفقیت رسیده ولی پسرش رو کمک نکرده.

    بعد دیدم نههه بابا اون دختره رو پای خودش وایستاده، از پدرش توقع نداشته، کلی حرکت زده، تلاش کرده، خواسته خواسته خواسته و جهان هم بهش از طریق پدرش کمک کرده.

    حالا میتونست اصلا پدر پولدار نداشته باشه ولی شخصیت اون دختر قائم ب ذات بود رو پای خودش بود از کسی توقع نداشت به جز خودش، خودش رو مسئول خوشبختی آینده اش میدونست.

    اصلا پدر کیه جهان اومده کمکش

    جهان دیده این فرد عرضه داره میخواد پیشرفت کنه موفق بشه و ب پیشرفت جهانش کمک کنه و دستاش رو در قالب حالا یا پدر یا افراد دیگه میفرسته.

    یاد مثال عرشیا و برادرش افتادم ک پدر عرشیا کمکش میکرده، ذهن من همون موقع گفت خب معلومه عرشیا پدرش پولدار بوده تونسته ساپورتش کنه خرج اش رو تو امریکا گفته میدم برا چند ماه. منکه پدر پولدار ندارم پس هیچی ولش

    ولی عزیز من ایا تو کنترل ذهن های عرشیا رو دیدی؟

    آیا تو مهارت کسب کردن های عرشیا رو دیدی؟

    آیا تو تغییر باورهای عرشیا، ترس هاش، شجاعت هاش،تغییر رفتارهاش رو دیدی؟ کسی ک از بهترین غذای دنیا ایراد میگرفت ولی الان آنچنان چشم مثبت نگری تو خودش ساخته ک فقط و فقط نکته مثبت و خوبی های اون جایی ک هست رو میبینه .

    آیا تغییر شخصیت اش رو دیدی در پشت صحنه ؟

    میفهمی بچه 19 ساله بره آمریکا ینی چی؟ خودتو ک 4 سال بزرگتری ازش عرضه شو داری فکر کردنشم می ترسونتت.

    چرا همیشه تا میخوای یه موفقیتی ببینی میچسبی ب اینکه بقیه رو شریک بدی و تلاش های خود اون فرد نادیده بگیری؟

    حالا هر فرد موفق میبینم ب خودم گوشزد میکنم ک اون فرد خواسته خودش خواسته و حرکت کرده چه پدرش پولدار میبود چه نمی بود.

    یادم میاد من از 19 سالگی فقط از خودم توقع داشتم، خودم رو مسئول وضعیتم میدونستم، مسافرت ها، لباس هایی ک میخوام، تفریحاتی ک میخوام و همون 19 سالگی رفتم سرکار و از پدرم درخواست پول نکردم ولی خواهر بزرگم همچنان از پدرم توقع داره و میگه وظیفه ات هست.

    حالا از کجا ب این درک رسیدم از تجربیات زندگی خودم.

    از اینکه دیدم وقتی من حرکت کردم و خواستم از خدا پدرم چه عاشقانه بهم پول داد و کمکم کرد، حتی از خرجی خونه میزد برای جور کردن سرمایه من، یه مدت شرایط اضطرار بود بهم میگفت تو نمیخواد غصه هیچی رو بخوری خودم بجات غصه میخورم .حتی کار پشت کار برمیداشت بدون استراحت چندان ک ب من پول بده. ک حتی یک بار ازم نپرسید پول مغازه رو چکار میکنی و همینجور بهم سرمایه میده، پول کرایه رو پرداخت با اینکه من توی 2 هفته اول پول کرایه رو بدست اوردم ب لطف خدا. شاید تا الان تو این یه ماهو نیم حدود 50 میلیون بهم پول داده.

    ولی آیا واقعا پدرها بین فرزندان شون فرق میزارن؟ چرا پدر من تو این یه ماهو نیم ب من این مبلغ پول داده ولی ب خواهرام حتی نزدکیشم نداده ؟

    واقعا پدرمه ک پول میده و کمکم میکنه ؟

    یاد اون آیه افتادم ک خدا ب پیامبر میگه ای پیامبر تو سنگ ننداختی ما سنگ انداختیم.

    ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند.

    خدا برای تو سرمایه میشود، خدا برای تو پدر میشود، خدا برای تو مغازه ای میشود ک همه میگن بهترین جا زدی، خیلی خوب گرفتی با این قیمت، آفرین ادامه بده.

    خدا همه چیز میشود همه کس را. ب شرط ایمان ب شرط پاکی دل

    من ک 1 درصد ایمان نشون دادم بهش، ب خدا هیچ ادعایی ندارم. من ک هنوز خیلی راه دارم بابا .استاد این حرف های شماست توی فایل توحید عملی.

    این راه ادامه داره، حالا ک دیدم لطفت رو. ببخش مرا ک فراموشکارم.

    ببخش مرا ک آرزویم آزادی زمانی بود و حالا دارمش، ک خواستم از پتانسیل هام برای خودم استفاده کنم، از مسئولیت پذیری و درستکاری ک بقیه بهم میگفتن تو اداره، ک مرا رها ساختی از سختی های گذشته ام ک خودم میدونم، ک بار گران را از دوشم برداشتی و مرا اینچنین آسان کردی برای آسانی ها.

    دیروز یکی از پسربچه های محل ک گاهی میاد ب من سر میزنه از سرکار خیاطی خسته اومد مغازه ام و نشست رو صندلی کنارم یه نگاه بهم کرد گفت خیلی راحتی اینجاهااا میشینی رو صندلی پاتو دراز میکنی، ب خودم همون لحظه گفتم اره والا مشتری هم خودش میاد من میشینم رو باورام ‌کار میکنم.

    بعد دیدم اره من اول جاده صاف و جنگلی رو دارم طی میکنم، خیلی لذت بخشه خیلی، ب خدا گفتم آره خیلی حال میده بیا ادامه بدیم.

    من درسهام رو پس دادم، خیلی هم پیچیده نبود ها فقط باید کنترل ذهن میکردم و خوبی های اتفاقات رو برا خودم بولد میکردم. همون تقوا فقط تقوا.

    فقط خواستم دوباره بگم ب خودم خدا همه چیز میشود همه کس را ب شرط ایمان

    و حالا ک میری سراغ مرحله بعد و درخواست بزرگترت نترس اون همون خداییه ک معجزات قبلی رو جوری نفهمیدی چی شد براورده کرد.

    آیا ایمان نمی آوری ؟

    سپاسگزارم، در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فاطمه شاکری گفته:
      مدت عضویت: 1925 روز

      سلام دوست هم فرکانسی چقدر الان تو موقعتی که هستم نیاز داشتم به خوندن این کامنت ممنونم از خدای هدایتگرم ممنونم از شما اینطور دلمو اروم کردی چقدر حرفات دلنشین بود

      گفتی خدا برای تو سرمایه میشود، خدا برای تو پدر میشود، خدا برای تو مغازه ای میشود ک همه میگن بهترین جا زدی، خیلی خوب گرفتی با این قیمت، آفرین ادامه بده

      من با باورهای محدود کننده ام کاری کردم بوتیکی که عشقشو داشتم جمع کردم نه بدهکار بودم نه طلبکار 4 سال تلاش کردم خورد خورد تمام خشتهارو با تکامل چیدم بدون حتی قرض وام امروز جمع کردم خودمو اینبار تسلیم خداوند کردم تو کار خدا دخالت میکردم اینبار گفتم هر چی تو بگی من تسلیمم

      الهی شکر به هر خیری که بهم برسه از طرف خداوند محتاجم

      ممنونم از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        سلام فاطمه جان دوست عزیزم

        خوشحالم ک کامنتم ب شما ایمان رو یادآوری کرد، خوشحالم ک دستی شدم از سمت خداوند ک ایمان رو در شما تقویت کند. بارها گفتم ک این خدا حتی خودش توی ایمان مارو هل میده، خودش خودش.

        دیشب یه آیه ای از قرآن توجه ام رو جلب کرد ک میگفت، خدا ب دل مومنان آرامش میده ک بر ایمان شون بیافزاید. یعنی این آرامشه رو هم مدیون خودشیم. اگر آرامش نداشته باشیم هیچ قدمی نمی تونیم برداریم، همه باورهای خوب هم منشا اش داشتن آرامش بیشتر، نگران نبودن و نترسیدن عه.

        ترس،نگرانی، کمبود، ناامیدی، عجله، حرص، کار ذهنه. ولی اون صدایی ک ته قلبت نوید میده، امید ب روزهای بهتر و شرایط بهتر میده، اون همون خداست عزیزم، ب اون صدا توجه کن و صداشو زیاد کن.

        نجوا هست برا خودش، بزار باشه ولی صداش کمه نمیشنوی، اون صدای ایمان و اعتماد میچربه بهش.

        عزیزم این بار پرقدرت تر و با ایمان تر و آسان تر بدستش خواهی اورد، چون تو یکبار این راهو رفتی، این اتفاقات بظاهر بد، نقطه عطف زندگی مونه.باعث رشد و بزرگ تر شدن مون میشن، باعث میشن خدا رو بهتر بشناسیم و اعتماد بیشتری کنیم بهش.

        وقتی من بره کنار ایمان میاد و کارها راحت راحت لذت بخش و آسان انجام میشه.

        الخیر فی ما وقع

        اینارو من ننوشتم، نامه ای از سمت خدا برای بنده ای ک هدایت میشود ب خواندنش.

        در پناه الله باشید دوست عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1906 روز

      سلام ناعمه جانِ عزیزم.

      مرسی که از احساسات و تجربیات و ادراکت نسبت به خودت و زندگیت نوشتی.

      بسیار کیف کردم از خوندنشون.

      خب امروز از دلم رد شد ناعمه چه میکنه با مغازه ی جذابِ لوازم تحریرش؟

      که الان دیدم اینجام، پایِ یه کامنتی از تو، که اتفاقا به مغازه ات هم مربوطه.

      روز به روز موفق تر و خوشحال تر باشی عزیزم.

      من شجاعت، جسارت، کنترل ذهن ات رو تحسین میکنم.

      برای من زیباست از دختر 23 ساله ای بخونم که روی پای خودش ایستاده، شغلِ خودش رو خلق کرده، از این بخونم که خواسته و توکل کرده و جهان هم به کمکش اومده…

      خداوند ابزار و جهانش رو به کمک ناعمه فرستاده تا مسیرش ساده تر و هموارتر شه براش.

      چرا؟

      چون ناعمه فکر کرده، تحلیل کرده، با این نتیجه رسیده به خدا توکل کنه، روی خدا فقط حساب کنه نه دیگران و پاسخش رو هم دریافت کرده.

      ناعمه دندونِ لقِ وابستگی به غیر رو کنده و پاداشش رو گرفته.

      از گفتگوهای ذهنی ات در رابطه با موفقیت، ثروت، خانواده ی حمایتگر نوشتی.

      از نگاهت، نسبت به موفقیت و مسیر آقای عرشیا نوشتی، با شجاعت.

      خیلی خوشم اومد.

      خودت به بهترین پاسخ ها رسیدی در رابطه با طرز فکرِ قبلیت…

      این شجاعت میخواد و تحلیلِ درست که تو انجامش دادی برای خودت.

      و نوشتن ازش باعث میشه من و خیلی های دیگه بخونیم، یاد بگیریم، بهتر درک کنیم، عمل کردن مون هم بهتر بشه.

      ممنونم از کامنت خوبت عزیزم و بی نهایت موفق باشی تو زندگیت، همونطور که انتخاب خودته و دوست داری، همراه با لذت بردنِ فراوان از هر ثانیه ی زندگیت.

      الهی شکرت برای اینکه هدایتم میکنی به کامنتهای خوب، چه بخونم چه بنویسم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        سلامی ب خنکی هوای زیبای فیلبند ب سمانه جانم، امروز آخرین روز سفرم هست دارم از تک تک لحظاتش لذت میبرم، مثل اون دقیقه آخر شنای استاد و دوستان شون خخخخخ

        من همیشه شما رو تحسین میکنم، از قلب پاک و تحسین گر و دوست داشتنی ات، از محبت بی دریغی ک پاسخ های فراوان می نویسی، عشق میپراکنی و قلبی پاک و خدایی داری عزیزدلم.

        مطمئنم این عشق ورزیدن ها چندیدن برابرش ب خودت از طریق بینهایت دستان چه فیزیکی چه فرکانسی برمیگرده.

        امروز از خدا خواستم احساس لیاقت رو بیشتر بهم یاد بده، دیدم عههه کامنت شما، پاسخ دوستانم کلی بهم احساس لیاقت داد.

        یاد آیه ای از قرآن افتادم ک خدا میگفت مومنان نسبت ب یکدیگر مهربانند

        بازهم سپاسگزارم بابت پاسخ تون، گفتم آخ جون سمانه جان تحسین گر، کامنت هات کلی ب آدم عزت نفس میده عاشقتم مننن.

        همه جی خودشه سمانه جان. شجاعت، جسارت، ادارک. من فقط یه ذره ایمان و توکل نشون دادم، ک اون هم باز نجواها و ترس ها همراهش بود، ولی خدا قلب مومنان رو با نور ایمان آرام میکنه.

        در پناه الله باشی دوست عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    یک باور غلط

    همیشه باید سختی کشید تا به راحتی و آسایش رسید

    چرا به راحتی و آسانی نتوانم به اهداف خودم برسم؟

    چرا به آسانی نتوانم هر چیزی را که می خواهم داشته باشم ؟

    این خود یک باور جدید و یک باور عالی است که خیلی ها نمی توانند آنرا درک کنند و به این دست پیدا کنند

    می شود براحتی و اسانی هم هر چیزی را که می خواهی به دست آورد فقط کافی است که من روی باورهای خودم کار کنم و خودم را بشناسم و با ساخت باورهای مناسب در جهت اهداف خودم براحتی و آسانی به هر چیزی که دوست دارم دست پیدا کنم

    وقتی که من باورهای خوب را برای خودم بسازم

    وقتی که من الگوهایی خوبی در مسیر هدف خودم را داشته باشم

    وقتی که من برای خودم این ارزش را قایل باشم که می توانم براحتی به خواسته های خودم دست پیدا کنم

    وقتی که من بتوانم به بهترین شکل ممکن طرز نگاه خودم را تغییر بدهم بی شک من در این راه موفق خواهم بود و براحتی و آسانی می توانم به هر چیزی که می خواهم دست پیدا کنم و آنها را برای خودم براحتی و آسانی بسازم

    تا شکست نخورم موفق نمی شود

    این یا باور غلط است

    چرا من بدون شکست موفق نشوم؟؟؟

    چرا من بدون اینکه به دردسر بیفتم به موفقیت و پیروزی برسم ؟؟؟

    اینها می تواند باورهایی درست و عالی در جهت داشتن یک زندگی عالی و ساده و روان باشد

    خداوند را شاکرم که می توانم براحتی و آسانی این فایل ها را بشنوم و روی خودم کار کنم و موفق بشوم

    فقط کافی است که باور کنم که می شود

    می توانم

    همین باور کردن من را به مسیرهایی عالی و خوب هدایت می کند

    هر چه بیشتر نوع نگاه و دید خودم را تغییر بدهم نتایج متفاوت تر هم بیشتر دریافت خواهم کرد

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    امیرحسین صفری گفته:
    مدت عضویت: 770 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم

    مسیـــــر همــــــوار یا سنگـــــــلاخی :

    این فایل در مورد یک جمله ای از یک فرد بزرگی هست که میگه :

    :— (( جاده ای که هیچ دست اندازی ندارد احتمالا به هیچ جا نمیرسد ))—

    خیلی از افراد خیلی علاقه دارن به اشتراک گزاریه جملات بزرگان

    امـــــــــــا :

    ما هر چیزی رو زمانی باید بپذیریم که به ما احساس بهتری بده و پذیرشش به پیشرفت ما کمک کنه ، به باورهای تقویت کنندمون کمک کنه . (( حالا هر باوری هست از هر کسی هست و هر چقدر آدم مهمی هست )) اصلا هم مهم نیست که کی گفت مهم اینه که به ما کمک کنه .

    یعنی ما هر فیلمی رو نگاه کنیم که بر اساس داستان موفقیت یک شخصی باشه میان به صورت بزرگنمایی شده اون مشکلات ، دردسر های اون فرد رو نشون میدن و بعد اون فرد هم میاد کلی پشتکار به خرج میده و تحمل میکنه تا موفق میشه .

    همه ی کتاب ها و فیلمهایی که در مورد موفقت افراد هست یه همچین داستانی داره که اون فرد چقدر بدبخت بوده ، شرایطش بد بوده ، پول نداشته ، تحقیرش کردن ، بهش تحمت زدن ، دزد وسایلش رو برده ، دیگران در حقش نامردی کردن و بعدا این آدم یه سری کارهایی کرده که شده موفق . و تمرکز این دست فیلم ها و کتابها روی اون بخشی هست که طرف کلی بدبختی کشیده و روی نیمه ی پر لیوان و اون دست اورد بزرگ اون فرد تمرکز ندارن و فقط آخر فیلم نشون میدن که اون فرد یه جایزه ای برده و ملت هم دارن تشویقش میکنن .

    خیلی از ماها اینطور باور کردیم که رسیدن به موفقیت نیاز داره که ما خیلی زجر بکشیم ، خیلی بدبختی بکشیم ، خیلی بیچارگی بکشیم و وقتی که این موضوع رو باور میکنیم و میپذیریم به مسیر هایی هدایت میشیم که باید زجر بکشیم تا به نتیجه برسیم مثل کسی که یه لیوان آبو نمیتونه بره از یخچال بخوره و باید بره توی کوه ها و دشتها تا یه ذره آب بخوره .

    مثل اینکه خیل ها در خیلی کشور ها باور کردن برای اینکه کارت پیش بره باید رشوه بدی باید یه کار غیر قانونی انجام بدی ، یا مثلا برای اینکه به جایی برسی باید خیلی زجر بکشی و به قول این دوستمون جاده ای که دست انداز نداره به جایی نمیرسه یعنی اگر شما یه جاده ی صاف دیدی حتما یا به دریاچه ی نمک میره یا به جهنم. و اگر یه جاده ی پر چاله چوله ای دیدی یعنی به جای درست میره .

    امــــــــــــــــا :

    در واقعیت هر جاده ای که به جای درستی میره حتما جاده ی صاف و مناسبی هست

    استاد میگه : پدر من به شدت علاقه داشت که به من بگه نابرده رنج کنج میسر نمیشود و همیشه دوست داشت بگه که بدونه اینکه پدرت در بیاد به جایی نمیرسی و خیلی از مردم هم این اعتقاد رو دارن نه به خاطر اینکه زندگی اونطرف اینطور بوده باشه بلکه به خاطر اینکه مردم دوست دارن یه همچین چیزی ببینن .

    اصلا فرض کنیم میخوان فیلم نامه ی یک انسان موفق رو بنویسن

    زمانی که نشون بدن اون فرد کلی بدبختی کشیده کلی زحمت کشیده کلی سختیارو تحمل کرده کلی توحین هارو تحمل کرده بعد به موفقیت رسیده این فیلم بیشتر دیده میشه ؟

    یا سناریو اینجوری نشون بدن که همون آدم از مسیر درست وارد شده و هیچ دردسری هم نکشیده ،راحت کارشو کرده درسشو خونده به جاهای خوب هدایت شده و یه سری مسائل کوچیکی که توی زندگیش که توی زندگی همه هست رو تحمل کرده (( مثل بی خوابی و بی پولیو ، تحمت و تحقیر )) و بعد موفق شده ؟؟

    پس : به این دلیل هست که کتاب ها و فیلم ها اینطوری نوشته میشن

    حالا چرا خیلی از افراد اینجوری فکر میکنن ؟؟؟

    چون فکر میکنن غیر از این راهی نیست ، اصلا خیلی از ماها وقتی یه چیزیرو خیلی راحت به دست میاریم بهش شک میکنیم و میگیم نکنه این حروم باشه نکنه این موفقیت اشکال داشته باشه نکنه خداوند دوست نداره .

    امـــــــــــا باید بدونیــــــــــم که :

    این جهان آیینه ی باورهای ماست و هر چیزی که بشنوی ، هر چیزی که ببینی ، هر چیزی که بهش توجه کنی ، هر چیزی که تجسمش کنی ، هر چیزی رو که به خاطر بیاری باورها شکل میگیرن و وقتی که باورش کنی ، جهان اون باورهارو به تو ثابت میکنه .

    استاد میگه : من امدم و باورهامو عوض کردم و روی باورهام کار کردم و همه چیز خیلی راحت اتفاق افتاد یعنی تنها سختی ای که داشت برای من کنترل ورودی ها و ایجاد باورهای مناسب بود ( البته اگر بشه اسمش رو بزاریم سختی ) نه کوه کندن نه تلاش کردن سخت ، نه جاده های سنگ لاخ رفتن .

    و خیلی دوست دارم این خانواده ی صمیمی و کسایی که دارن با من کار میکنن چیزهایی رو قبول کنیم که به رشد ما کمک میکنه ، به سلامتی ما کمک میکنه ، به ثروت ما کمک میکنه . هیچ انسانی کامل نیست و هر کسی ممکنه باورهای اشتباهی داشته باشه و ما باید سعی کنیم حرفهایی رو بپذیریم که به پیشرفت ما کمک کنه ، که به ما کمک میکنه شاد تر باشیم ، به ما آرامش بیشتر بده .

    وقتی ما میشنویم که جاده ای صاف به جایی نمیرسه ناخود آگاه استرس میگیریم ، نگران میشیم و میگیم اگر من میخوام به جایی برسم باید پدرم در باید اما واقعیت اینه که ما برای رسیدن به خواستهامون نیاز نداره که زجر بکشیم و ما در قران حضرت سلیمانها داریم که درخواست کرد و بهش داده شد و هیچ زجری هم نکشید .

    نتیجه : خداوند برای اینکه نعمت هارو به ما بده نیاز نداره که زجر بکشیم ما اگر باورهای مناسبی داشته باشیم و فرکانسهای مناسبی به جهان ارسال کنیم نعمت های همسنگ و هم فرکانس با اون باورها رو دریافت خواهیم کرد .

    پس : بشین باورهای خوب برای خودت بساز ، بشین الگوهای خوب انتخاب کن ، بشین افرادی رو پیدا کن که الگوی خوبی هستن .

    استاد میگه : اولین الگویی که من پیدا کرده بودم سر ریچارد برانسون بوده که توی یه مستندی گفته من برای رسیدن به این موفقیت اذیت نشدم و خیلی راحت به اونجا رسیدیم و ما یک سری شرکتهارو راه اندازی میکردیم و میفروختیم و به درامد میرسیدیم .

    خیلیا هستن وقتی به موفقیتی میرسن برای اینکه جذابتر نشونش بدن میان فقط بدبختیاش رو میگن مثلا طرف میگه ما انقدر توی زمین خاکیا پا برهنه بازی کردیم که به اینجا رسیدیم

    سوال اینه : اگر پا به رهنه بازی کردنه که میلیونها نفر دارن این کار رو میکنن پس چرا اونها به جاهای خوب نرسیدن ؟

    اگر فوش خوردن ، تحمت شنیدن ، دزدیده شدن وسایل دلایل موفق بود که میلیونها آدم باید موفق میشدن .

    یعنی : آدم ها توی مسائل و مشکلاتی که توی زندگیشون هست با هم برابرن .

    پس : دلیل موفقیت بدبختی کشیدن ، زمین خوردن ، شکست خوردن نیست .

    خیلیای دیگه بر این باور هستن که تا شکست نخوری موفق نمیشی . شکست پایه ی موفقیت است ، کی گفته این حرفو ؟؟؟

    استاد میگه : من از اون موقع که از قانون استفاده کردم تجربه ی وحستناک و شکست نداشتم تقریبا هر کاری که کردم نتیجه داده حالا ممکنه نتایج کوچیک باشه یا بزرگ . یعنی این نبوده که شکست بخورم بعد از شکستهام درس بگیرم

    نــــــــــــــــــه

    چون وقتی تو در مسیر درست باشی و باورهای درست داشته باشی ، مسیرهای درست بهت الهام میشه و هدایت میشی و خداوند هدایت میکنه انسانرو ، انسان درست کار و با ایمانرو به مسیر های درست و انسان نادرست و ناپاک رو به مسیر های نادرست هدایت میکنه .

    و وقتی که ما در مسیر درست و باورهای درست باشیم در هر قدمی که بر میداریم ، هر کاری که شروع میکنیم نتیجش درست میشه به چه شرط به این شرک که باورهات درست باشه .

    بلاهایی که سرمون میاد به خاطر باورهای نادرست هست :

    باورهامون رو دست کنیم هیچ بلای عجیب غریبی نخواهد بود و هر جا که ایمانمون قوی باشه نتایج هم قوی خواهد بود و اگر ایمان ما ضعیف باشه نتایج ما هم ضعیف خواهد بود .

    پس : بیایم از افراد مناسبی که خیلی راحت به خواستهاشون رسیدن الگو برداری کنیم و اونهارو باور کنیم و همین که اینهارو باور کنیم به مسیر های راحت هدایت میشیم .

    فرض کنیم برای رسیدن به قله بینهایت مسیر هست ، یه مسیر سنگلاخ ، یه مسیر وحشتناک که از صحراهای سوزان میگذره یه مسیر هم هست که سوار هلیکوپتر میشی و در دمای هوای عالی میبرتت و سر قله پیادت میکنه .

    خیل افراد هستن که این روش آخریرو اصلا قبول نمیکنن چون میگن چیزی که راحت به دست بیاد راحت از دست میره یا میگن کل حالش به اون سختیه هست .

    استاد میگه : من یکی که اصلا با زجر و بدبختی حال نمیکنم و اونایی که میگن باید سختی و بدبختی باشه تا حال بده به همون مسیرها هدایت میشن . اونایی که میگن تا بلا سرمون نیاد قدرش رو نمیدونیم به همون مسیرها هدایت میشن .

    استاد میگه : من هر چیزی که راحت تر به دست بیاد بیشتر قدرش رو میدونم خداروهم سپاسگذارم بخاطرش .

    ثروت فقط پول نیست ولی من این ادعارو کردم که آدمی هستم که هم آرامش داره هم پول بیش از نیازش داره هم سلامتی داره هم روابط خوب داره و هم احساس خوب به خدای خودش داره و همه چیزهای خوب رو داره و همه چیز رو به راحتی به دست آورده .

    پس : برای اینکه به خواستهامون برسیم نیاز نیست که زجر بکشیم نیاز هست که روی خودمون (( باورهامون )) کار کنیم و این کار کردن روی باورهامون به شدت نیازه .

    استاد میگه : من با لذت و عشق روی باورهام کار میکنم چون اعتقاد دارم جواب میدهد با عشق کار میکنم چون هر وقت روی باورهام کار میکنم نتیجش رو همون لحظه میبینم که حالم خوب میشه دریچه ی قلبم بازتر میشه و بعدش نتایج خیلی بزرگ ایجاد میشه .

    اینا گفته شد تا بپذیریم هر آنچه در زندگیمون وارد میشه به خاطر باورها و اعتقادات ما هست و باورها و اعتقادات رو یک شبه نمیشه تغییر داد چون یک شبه به وجود نیومدن اما نتیجه ی کار کردن روی باورها غیر قابل باور هست که چقدر میتونه بزرگ باشه . .

    پایان

    در پناه الله مهربان شاد ، سالم ، ثروتمند ، و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    به نام خداوند مهربان

    به نام او که هیچوقت دیرنمیکند

    سلام به همگی عزیزانم و عشقای من

    امروز روز 53ام این سفر شگفت انگیزه

    امروز هوا بارونیه و بسیار خوب بارون دیروز تمام گردوخاک تابستون که روی درختا و طبیعت نشسته بوده شسته و واقعا طبیعت تازه شد و برگ درختان تمیزتر و دیدنی تر

    و من چقدر حالم خوبه و احساس آرامش دارم

    و این فایل که واقعا عالیه و احساس آرامش داره حرف های استاد خنده های استاد عزیزم و همه و همه زیباس و یه جمله زیبا بود تو متن این فایل که نوشته بود :به اندازه سختی ها و رنج هایی که میکشی موفق نمیشی بلکه باورهایی که داری یا میسازی تعیین کننده اینه که از چه مسیری به خواسته هات می‌رسی مسیر هموار یا سنگلاخ ،

    چقدر خداوند قدرت رو به ما داده به دست ما به دست باورها و فرکانس های ما بدون هیچ گونه قضاوت و دخالتی از جانب خودش و عوامل بیرونی (خدای من چقدر هیجان انگیزه و در عین حال بی نهایت آرام بخش وقتی به این جمله فکر میکنم که (من با باورهام به خداوند و جهان شکل میدهم و خداوند چیزی رو میخواهد که من میخواهم )واقعا استاد بی نظیری شما و تحسین میکنم ،میلیاردها بار تا الان شاید از هر جنبه ای تحسین کردم شما رو

    که آنقدر در مسیر درست حرکت کردین و انقدر خالص قوانین خداوند و درک کردین و انقدر زیبا با زبانی ساده توحید و قوانین را به ما می آموزی .

    این باور که برای موفق شدن با سختی کشید حداقل برای من تا چند وخ پیش خیلی ریشه ای بود و الان شاید کمی بهتر شدم و همواره باید الگوهایی مثل مسی و ریچارد برانسون و آدمهایی که به راحتی به خواسته هاشون رسیدن و مرور کنیم و راجبشون حرف بزنیم با خودمون و جهان هم با هدایتمون به سمت الگوهای بیشتر این باور مارو تایید و تقویت کنه و مدام بهتر و بهتر بشیم .

    این باور که مطمعنم در 99درصد ما هست و اکثرا ریشه اییه در ما فقط و فقط به خاطر دیده ها و شنیده ها در 100درصد فیلم ها و کتاب ها نه 99درصد در تمام مردم جامع که راجب موفق شدن و یا ثروتمند شدن کسی حرف زدن اینطوری گفتن از بدبختی ها و زجرا و نخوریا و نداریا فقط ،چون نمیدونن و باور ندارن داستان باورهارو ،و به نظرم دلیل اینکه این باور اینطوری شیوع پیدا کرده یکیش بخاطر حرفی که استاد زد که باید برا مخاطب هیجان داشته باشه و مردم دوس دارن اینطوری بشنون و ببینن البته اونایی که براشون مهم نیس کنترل ورودیشون یا اونایی که به قول استاد میگن لذتش به همون سختیس و داریم همچین آدمایی رو که انقدر این باور براشون تکرار شده که عین وحی منزل و عین آیه ای از قرآن پذیرفتن که باید سختی کشید و خیلی ها از عدم عزت نفس و بودن در مسیر نادرست فکر میکنن که با کشیدن زجرو سختی لایق خواهند شد برای ثروت و پول و همین اتفاقم براشون میفته ،چون اینطوری باور کرده بودن و باوردارن حتی و همه ی اینا بخاطر نشناختن خودمون و موجودیت و مقام خودمون و آگاهی نداشتن به قوانین الهی هس و تازه میان راجبه این باورهای غلط کلی جملات انگیزشی میسازن مثل همین جمله که جاده ای که دست انداز نداره احتمالا به جایی نمی‌رسه ،چقدر این حرف بی منطقه برام چون این فایل و بارها گوش دادم و به قول استاد اصلا جاده هایی که درست و حسابین به جاهای درست و حسابی ختم میشن

    وگرنه جاده ای که در دله کوه و دره ها وایناس که نه به جای درست حسابی میرن فوقش منتهی میشن به دره و شوره زار و کویر ولی جاده ای که به کاخ ریاست جمهوری مثلا ختم میشه مطمعنا خیلی بهش توجه میشه و خیلی همواره بدون دست انداز.

    یا خیلی جملات دیگه مثل شکست پایه موفقیته و چقدر تناقض داره با قوانین خداوند و به مسیر سخت هدایت می‌کنه به مسیر شکست هدایت می‌کنه این باور مخرب انسان و چرا ؟؟؟چون خداوند بدون قضاوت به باورهای ما پاسخ میده. اصلا به نظرمن شکستی وجود نداره که همش تجربس و حتی بهتر از تجربه یه اسم قشنگ دیگه داره به نام تکامل که ما طی میکنیم و میرسیم به خواستمون یا همون مسیریه که مارو در مدار خواستمون قرار میده و باور من این مسیرو تعیین می‌کنه سنگلاخی باشه یا هموار ؟؟؟!!!

    و واقعا دارم فکر میکنم اون نه هایی که من شنیدم و ازشون بازخورد گرفتم و هی بهتر شدم و اگه بخوام اسم شکست روشون بزارم که الان باید خیلی وقت پیش تو همون وهله اول انصراف میدادم هر چند حتی اون نه ها به خاطر باورهای من بوده و هی که داره باورهام بهتر میشه تعدادشون میاد پایین و من می‌دونم که من شکل میدم به اینکه چطوری باشه مسیر و جهان مترجم فرکانسای منه به شکل اتفاقات و شرایط و موقعیت های هم سنگ با کانون توجه من پس باز هم منم که تصمیم میگیرم مسیر هموار باشه یا سنگلاخ با ورودی هایی که از طریق گوشهام ،چشمهام و…به خودم میدم

    مورد بعدی که اینم به دلیل کمبود عزت نفسه که طرف اصن کشته مرده ی اینه که بیاد بگه من سختی و زجر کشیدم و پدرم دراومد تا برسم چرا ؟؟؟!!!! چون نیاز شدید داره به جلب توجه چون نیاز داره به تأیید دیگران و تحسین دیگران ،برا همینم استاده عزیزم و تحسین میکنم چون ندیدم کسی انقدر در مسیر درست قدم برداره و ثابت قدم باشه و انقدر درست بیان کنه مسیر رسیدن به خواسته هارو و این نشان از عزت نفس بالای استاده که براش زیاد به اون شکل جلب توجه اصن معنایی ندارد همیشه سعی می‌کنه خلوت گزینی کنه براش تعریف ها و حتی تخریب ها مهم نیس و این عزت نفس بالای ایشون و میرسونه که وقتی به این موفقیت های عظیم رسیدن بیشتر و بیشتر متواضع تر و افتاده تر شدن و بی ادعاتر و اینها همه پاداش بودن در مسیر درسته این منش و این شخصیت استاد نیازی نداره که بگه زجر کشیدم چون همش عشق بوده و عشق چون در مسیر علایقش حرکت کرده چون روی تجربه هایی که کرده اسم شکست نزاشتع و همیشه توکل داشته و من باید باور کنم که جزو اون یک درصد آگاه به قوانینم‌ و هیچ نیازی به زجر کشیدن نیست و آنقدر باید روی عزت نفسم کار کنم تا به این درک برسم کامل که حتی اگر میلیاردها نفر اینجوری به موفقیت رسیدن با سختی به خاطر باورهاشون بوده و با باورشون مسیرشونو انتخاب کردن و من به راحتی و بدون هیچ‌ زجری به همه چی میرسم ،چون جهان و خداوند برای موفقیت من نیاز ندارن من زجر بکشم آخه خداوند با طبیعتش داره فریاد میزنه که نیاز به زجر کشیدن نیس ،چون پرنده برای پرواز زجر نمی‌کشه ،چون درخت برای رشد کردن زجر نمی‌کشه فقط روند طبیعیشو طی می‌کنه و طبیعی ترین حالت زندگی برای من وقتیه که در اوج سلامتی و ثروت و معنویت و لذتم و طبیعت من اینه و هر چیزی به غیر از این نشان از باورهای محدود من میده ، رسیدن به موفقیت مثل تلاش بچه برای اینه که از چهار دست و پا رفتن بیاد بالا و راه رفتن یاد بگیره ،حالا الله وکیلی آیا ما تا الان به این فکر کردیم که بچه ای برای یاد گرفتن اینکه راه بره زجری میکشه؟؟؟؟تا حالا اینطوری فکر کردیم ؟؟!!!من که فکر نکردم ،چون اون رونده طبیعیه اون داره تکاملشو طی می‌کنه و خودش خبر داره از این موضوع برا همینم اولش دوقدم می‌ره و میفته و می‌خنده بعد با تشویق مادرش سه قدم برمی‌داره و میفته و باز می‌خنده و بلند میشه و تا خسته نشده ادامه میده اما با لذت ها با لذت که داره یادمیگیره که دوقدمش شده امروز مثلا چهار پنج قدم و اون این روند و داره میبینه و من که فکر نکنم بچه ای برای اینکه موفق بشه راه بره زجر می‌کشه یا مثلاً ندیدم پدرمادری تو مکالمه هاشون بگن که آره بچه مام داره راه رفتن یاد میگیره و پدرش دراومده و داره زجر و سختی می‌کشه !!!!؟؟؟شما دیدید؟؟؟؟نه معلومه که نه چون پدرو مادره اون بچه اگاهن به اینکه این یک رونده که باید طی بشه ،اما غافل از اینکه اکثریت جامعه آگاه نیستن به اینکه باوراشون تعیین کنندس وگرنه با هر بازخورد و نشونه می‌فهمیدن که دارن بهتر میشن و از مسیر لذت می‌بردن مثله اون بچه که در مسیر یادگیری چطوری راه رفتن لذت می‌بره .

    یا مثلاً موقعی که بچه داره دندون در میاره و مدام گریه می‌کنه پدرو مادرش شاید کمی به خاطر احساسات انسانی و پدر یا مادر بودن نگران باشن اما باز هم می‌دونن که این زجر نیست این روندیه که باید طی بشه و اون بچه بعده بزرگ‌شدن اصن یادش نمیاد که موقع درآوردن دندوناش چقدر گریه کرده و بعضی موقع ها بیهوش شده از گریه کردن .

    پس این باورهای مخرب ما بخاطر عدم آگاهیه نسبت به قوانین هستی، به خاطر عدم آگاهی از ماهیت خودمون عزت نفسی نداریم و مثله برگی در بادیم .وگرنه همش یک رونده در رسیدن به هر خواسته ای که باید طی بشه نه با زجر باعشق و آرامش داشتن و پی بردن به اینکه زندگی مسیره نه مقصد .

    خدایا هدایت مان کن به ساختن باورهای قدرتمند کننده

    خدایا هدایت مان کن تا هرروز خداگونه تر شویم و هرروز ساده تر و ساده تر بگیریم موضوعات و مسأله هارو

    خدایا آسانمان کن برای آسانی ها

    خدایا مارا از مسیرهای هموار و زیبا و از بهترین و زیباترین و لذت بخش ترین مسیرها به خواسته هامون برسون چون تو توانایی چون من هر چی بگم و هر باوری بسازم قادری تا همونطوری بهم جواب بدی پس هدایت کن و کمک کن تا بهترین باورهارو راجب خواسته هام بسازم بهترین و آسانترین و لذت بخش ترین باورهارو چون من لایق ترینم بدون هیچ گونه دلیلی بدون هیچ‌گونه سختی کشیدنی ،من لایق ترینم برای دریافت الهامات تو و هدایت های تو ،من لایق ترینم برای استفاده نامحدود از تمام نعمتهای مادی و معنوی تو فقط به خاطر اینکه انسانم و به این کره خاکی پا گذاشتم و نه هیچ عامل دیگه ای ،من لایق ترینم فقط برای اینکه روح من خداییه و من موجود باارزشی هستم بدون هیچ توجیه اضافه ای بدون هیچ حرکت دیگری بدون هیچ سختی کشیدنی برای لایق شدن ،من لایق ترینم بدون هیچ دلیلی ،من لایق ترینم بدون هیچ گونه دلیل و منطق و توضیح اضافه ای .

    تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    بنام الله روزی رسان بی حسابم

    سلاااام سلااام سلااام

    روز53

    خدایا ازت هدایت میخوام ک بتونم بنویسم

    کدام مسیر؟؟ و انتخاب کردی؟؟

    راحت وصاف و هموار یا سنگلاخ

    منم خیلی شنیدم ،نابرده رنج گنج مسیر نمیشود

    و همیشه دوسداشتم رنج و سختی بکشم تا گنج بدست بیارم

    من یادمه برای کنکور هم فک میکردم باید خودمو حبس کنم توخونه، قطع ارتباط کنم باهمه چی

    با شادی وتفریح و..

    فقط مینشستم تو اتاق و جسمم تواتاق بود

    و فکرم همه جا بود الا درس خوندن و بعد میدیدم 2ساعت کتاب دستم بوده و ی خط هم نخوندم و آخرم رشته ای ک میخواستم قبول نشدم

    انگار دوسداشتم بقیه بگن آفرین خیلی خوب درس میخونی و اگه اینجور ادامه بدی ب خودت سختی بدی قبول میشی

    چقد خوبه ک میتونم این آگاهی ها رو بشنوم الهی شکرت

    کلا تلاش فیزیکی زیاد یعنی هیچ امیدی ب خدا نداری و فقط خودتو میبینی ک هر کاری انجام میدی تا ب هدفت برسی

    ولی خب هیچ فایده ای نداره

    چون تو داری فرکانس زجر و سختی و میفرستی و بیشتر اونها رو ب زندگیت دعوت میکنی

    واقعا همه چی باوره

    زندگی ما نتیجه باورهای ماست

    زندگی ما حاصل ورودی ها و افکار و خاطرات گذشته ماست

    هرچی جلوتر میرم انگار هی داره مفهوم و تاثیرات باور تووزندگیم گسترده تر میشه

    باور چیه ک همه چی بهش برمیگرده

    فکری ک مدام تو سرم میچرخه

    خاطره ای ک مدام جلو چشمم رد میشه

    تایید اون فکر تو سرم توسط بقیه

    و هیییی قوی تر و غالب تر میشه

    تاییدش توسط اخبار

    معلم

    دوستان

    خانواده

    اون فکر میشه ملکه ی ذهن

    و ارسال میشه ب جهان و بازتاب همون ب صورت شرایط موقعیت ها

    افراد وارد زندگیم میشه

    حالا درمورد حرفه ای ک دوسدارم

    ی سری باور های مخرب دارم

    ک با خیاطی باید زجر و سختی بکشی اینقددد کار کنی

    چک و چونه بزنی

    واینکه تو فیلم ها همیشه خانم های فقیر و بی سرپرست از طریق خیاطی زندگیشونو ب سختی میگذروندن

    و حتی خواهر خودم ک خیاطی یادم داد ی روز گفت زکیه اشتباه کردی از لاین آرایشگری دراومدی

    اومدی سمت خیاطی

    خیاطی زحمت داره اذیت میشی

    آرایشگری پول توشه

    ن تنها خواهرم حتی داداشام هم همینو گفتن بهم

    من با وجود اینکه تو کار قبلی م هم موفق بودم ی جورایی هدایت شدم ب خیاطی

    واقعا خیلی حس خالق بودن بهم میده و کلی انرژی میگیرم وقتی با دستای خودم ی ک لباسی و خلق میکنم و ب ی پارچه ی شکل زیبا میدم انرژی میدم زندگی میدم

    تا بتونه خدمت کنه ب انسان

    ازش محافظت کنه

    کل جمعیت جهان 6شایدم8میلیارده

    ک پوشاک لازم و ضروریه براشون

    هرلحظه وهر ثانیه نیاز ب لباس جدیدی دارن ک من باعشق وباحوصله دوختم و لذت میبرم از دیدن کارم تو تن تک تکشون

    چون تونستم ارزش خلق کنم و با خدماتم باعث گسترش جهان بشم

    و اینکه من هیچ سختی نمیکشم برای دوخت کارهام

    چون من عاشق خیاطی ام و عاشق خلق اثر از خودم چون ب خودم افتخار میکنم و میبالم

    مطمئنم خدایی ک تا اینجا هدایتم کرده ازاین ب بعدم هدایتم میکنه

    استاد دیروز فایل قبلی 52و خیییلی گوش دادم و متوجه ی سری افکارم شدم درمورد کارم

    اینکه من فک میکردم باید تاهمیشه ب این روند تو خونه کار کردن ادامه بدم و مسیر و تعیین کرده بودم برای خدا

    حرف های شما منو خییلی درگیر کرد

    اینکه گفتید کسی ک بخواد کار براش زیاده اگه خودش بخواد

    من درمورط خودم فک کردم من چون دوسندارم برای کسی کار کنم

    همین جور راکت موندم تو اول راه

    ن ورودی مالی دارم و نه هیجان اول مسیر ک شروع کردم بکار

    این شد ک فک کردم باید از ی جایی شروع کنم تا ی مجرایی برای ورود پول ب زندگیم باز کنم

    اول گفتم هرکاری باشه انجام میدم تا حرکت کنم و برم مرحله بعد

    ولی گفتم چرا نرم تو ی تولیدی پوشاک کار نکنم ک هم آموزش میبینم هم پول دریافت میکنم

    هم تجربه م بیشتر میشه و چم وخم کار دستم میاد

    ک پوشاک مجید ک شعبه اصلیش اندیمشکه یادم اومد

    حسم گفت سرچ کن

    اسمشو سرچ کردم و اومد بالا

    چقدددد ذوق کردم خدااای من

    العی صدهزاررر بارشکرت

    هرروز داره باقدرت پیش میره

    و تو4استان نمایندگی داره

    تو تهرانم ب زودی میزنه و چن جا دیگه

    تو جام جهانی 14یا15کشور از برند مجید استفاده کردن پوشبدن لباسشو چ حس فوق العاده ای بهم دست داد

    الهی صدهزار بارشکرت

    تو مصاحبه ای ک سعید ساعدی با ایرنا داشت گفته ک سال89پزشک تیم ملی بوده و ی روز ک با بازیکتان تیم ملی رفتن خرید لباس ورزشی دیده با چه ذوقی لباس کفش گرم کن ورزشی و..

    میخرن گفت اونجا این جرقه تو ذهنم خورد ک من میتونم ی برند پوشاک ورزشی داشته باشم ک کل ورزشکاران جهان بپوشن

    و بعد دیدم شماره تماس گذاشتن برای ارتباط ازش شات گرفتم

    واومدم سایت هدایت شدم ب یکی از کامنت های عقل کل

    ک نوشته بود

    ..من میام خواسته م رو میگم چون خدا خواسته ک انداخته بدلم

    پس خواسته ی من خواسته ی خداست..

    این تو ذهنم بلد شد و تمام گرفتم اولش گفت کلا خط اشتباهه بعد دیدم ی شماره رو جابه جا نوشتم

    دوباره تماس گرفتم ی خانمی جواب داد:

    گفتم من شماره شما رو از اینترنت گرفتم دوسدارم باهاتون همکاری کنم اگه امکانش باشه

    همین وگفتم فقط

    گفت کدوم بخش میخوایین کار کنید

    گفتم بخش خیاطی

    ی شماره تماس بهم داد گفت خانم فلانی مسئوله استخدامه با ایشون تماس بگیرین

    تماس گرفتم دو بوق خورد قط شد

    دیگه تماس نگرفتم آخرای تایم کاری شون بود

    گفتم خیره ان شاالله

    هراتفاقی بیفته ب نفع منه اگه قرار باشه زنگ بزنم هدایت میشم باز

    سپاسگزارم استاد بابت این آگاهی های نابتون

    خدا ب زندگی و عشقتون برکت بده ان شالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: