غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 110

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جمشید انوری گفته:
    مدت عضویت: 2324 روز

    به نام خداوندگار عشق امید و ثروت سلام به همه عزیزان این فایل نشانه امروز من بود و یادآوری دوباره از این قانون خیلی مهم که کانون توجه من تمام اتفاقات را خلق می‌کند برخلاف آن چیزی که ما از کودکی شنیدیم و فکر کردیم که خداوند مثل یک آدم هست و نظم و نظام و قانونی وجود ندارد به همین خاطر با وجود اینکه قانونو می‌دونیم اما به اندازه‌ای که باید در مورد ورودی‌های ذهنیمان وسواس به خرج نمی‌دیم

    از اونجایی که ذهن در حالت عادی اگر هیچ ورودی مثبتی هم بهش ندیم تمایل خیلی زیادی داره که یادآوری کنه نکات منفی رو چه برسه به اینکه وقتی ورودی منفی هم به این پروسه اضافه بشه از جمله تصاویر متن‌ها صوت‌ها و همچنان صحبت‌های دیگران

    جمله خیلی زیبا از استاد که فرمودند واقعا ارزش داره که با تمام وجودم هر لحظه توجهم به سمت فقط نکات مثبت باشه

    غرق در عشق و آرامش و فراوانی باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    روز هفتم

    سلاااااام به استاد عزیزم و مریم جون قشنگم

    و سلام به دوستان این سایت الهی

    امیدوارم عالی باشیدددد

    باید همیشه این سوالو از خودم بپرسم که همیشه که اینقدر به غذای جسمم اهمیت میدم آیا به همون اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم؟!

    چه آهنگی گوش میکنم؟چه کتابی میخونم؟چه فیلمی نگاه میکنم؟با چه آدمایی صحبت میکنم؟اصلاً دارم به چی توجه میکنم؟!

    اگه میخوام خوشبخت زندگی کنم،باید تموم تمرکزمو بذارم روی توجه به نکات مثبت و توجه به اونچیزی که بهم قدرت میده،سعی کنم کانون توجهم رو به سمت خواسته هام ببرم

    تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه کانون توجه و ورودی هایه که به ذهنم میدم

    به هرچیزی فکر کنی،گوش کنی،ببینی و توجه کنی،احساس تولید میشه،و با احساساتت داری ارتعاش میفرستی،ارتعاش همون چیزی ک بهش توجه کردی،و با فرستادن ارتعاشت داری لحظات آینده ات رو خلق میکنی به همین سادگی

    پس باید مراقب ورودی های ذهنیت باشی

    اقدامات من که تقریبا تبدیل به عادت شده در این مورد:

    هر روز به فایل استاد گوش کنم

    تصاویر خواسته هام رو ببینم هر شب

    تجسم خواسته ها و احساس داشتنشون

    در طول روز تحت هر شرایطی احساسم رو عالی نگه دارم

    شبکه های اجتماعی خیلی وقته حذفه

    موزیک مطلقا ممنوع،فقط برای رقص ک باید دقت بیشتری به خرج بدم برای انتخاب موزیک

    سپاسگزاری و شکرگزاری

    صحبت راجع به خواسته ها

    عدم توجه به ناخواسته ها و انچه ک حسمو بد کنه

    انتخاب یک هدف،قدم های کوچک و مستمر در اون راستا،و احساس بهتر داشتن از تیک زدن کارها

    خدایا شکرتتتتتتت

    استاد عاشقتونم :)

    پروردگارم تو آگاهی به قلبم که من تنها تو را میپرستم

    و تنها از تو یاری میجویم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رحیم اصلانی گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    به نام خدای غنی و قوی

    روز 7سفرنامه

    سلام به استاد عباس منش عزیز و خانوم مریم شایسته مهربان و دوستانم

    خدایا بینهایت شکرت بابت اینکه به این قسمت هدایتم کردی تا یادم بمونه که فقط هواسم به غذای جسمم نباشه و باید به غذای روحم و اون چیزی که ازش تغذیه میکنه و بزرگتر میشه و باعث خلق اتفاقات میشه باشم

    چطوره که اگه تو غذا مویی باشه ویا مزش بد باشه نمیخورم و اگه تازه هواسمون نباشه و بخوریم هم زود یه نوشابه ای چیزی میخوریم که مسموم نشیم و جالبتر اینکه اون احساس بد رو نمیخوایم تجربه اش کنیم پس چطوره که به وردیهای ذهنمون اهمیت نمیدیم چون زمان میبره برای اتفاق افتادنشون و چون زمان میبره و ما نمیتونیم رابطش رو با اون اتفاق ربطش بدیم فکر میکنم دلیلش همین باشه که بهش اهمیت داده نمیشه و فراموش میشه چون باور نکردیم که میتونه تاثیر بزاره و عموم جامعه که از شانسی اتفاق افتادنش صحبت میکنند در حالی که شانسی وجود نداره قانون که داره کار میکنه نه شانس

    استاد من از روز اول که صحبت های شما رو مثل وحی منزل قبول کردم سعی کردم تا هر چیز منفی رو از زندگیم حذف کنم.توی طول روز منم و خدا و برنامه ها و دوره های شما

    از هر لحظه ام برای بودن تو این مسیر استفاده میکنم این فایل رو تو ماشین دیدم و الانم همکارم با مشتریش اومد برای بازدید ملک من نرفتم و تو کوچه وایسادم سرپا و دارم کامنت می‌نویسم واینم از فضل خدای وهابم که کمکم میکنه روی تعهدی که به خودم دادم وایسم و عمل کنم از خدا هر روز میخوام ایمانم رو به خودش قویتر کنه و عملگرا تر باشم و فقط حرف نزنم.

    واقعا دیگه حوصله حرف های چرت و پرت و بی سرو ته رو ندارم و هر وقت تا کسی میخواد شروع کنه یاد این آیه قرآن در مورد حرف های لغو و بیهوده میفتم و ازشون اعراض میکنم چون روح خودم رو ارزشمندتر از این مباحث میدونم.و فرقی برام نداره که اون شخص کی باشه هر کی باشه ازش اعراض میکنم.

    تو دوره عزت نفس متوجه این شدم که کسی ارزشمندتر از من نیست و باید خودم رو دوست داشته باشم و اصل اینه که من هر لحظه با افکارو فرکانسام دارم زندگیم رو میسازم پس من به اصل باید توجه کنم نه به حاشیه ها نه به ناراحتی ها و دلخوریها.

    اول با زبون خوش اگه نزدیک باشه در صورت تکرار قیچیش میکنم

    قانون با کسی شوخی نداره منم با کسی تعارف ندارم

    خدایا شکرت بابت اینکه منو وارد این مسیر کردی

    خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    در پناه خدا شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 801 روز

    7مین گام روزشمار1403/8/10به نام آنکه عشق راآفرید.سلام به خالقم وسلام به استاددانشگاهی که کل رشته های درسی روآموزش میده وسلام به استادمریم که ناظم شده وکل درسهاروبرادانشجویان صبوردسته بندی میکنه!سلام به اساتیدنوپاوپویاکه هرشب دفترمشقمون راباعشق برمیداریم مینویسیم وازدلنوشته های یکدیگردرس جدیدتری میگیریم!ازسال1399برج11تاالان 100٪تغییرکردم هرچندقبلناهم ملاحظه میکردم ولی ازوقتی که واردقانون جذب شدم خیلی مواظبت میکنم البته درتوان خودم والان روتین زندگیم شده این تمرین خیلی برام آسونه و همیشه تصورمیکنم مثل یک نفرکه میخوادازیک کشورخارج شودویابه کشوری دیگروارد شوداز7خان رستم بازرسی می‌شود!حالاباورود،خروج یکسری دیدنی چشمانم رابایدفیلتر فعال نصب کنم،وباشنیدنها گوشهایم رافیلتر فعال نصب کنم!باورودی مثبت،منفی به گمرک مغزوذهنم که کل زندگی دنیوی واخروی مارورقم میزندوازاین 2ورودی یک شاه راه طلایی خروجی به نام زبان راکه گمرکی خیلی حساس است شارژمیکنم . این گمرک رابه گلستان تبدیل کنم بهتره!؟یااینکه استخرآب جوش بسازم ومدام بازخم زبانم وآبجوش ریختن برسردیگران همه راازبوی گنددهانم ازخودم برنجانم!؟پس بایدفیلترقوی وتحت کنترل برسرشاهراهای طلایی چشم وگوش زبانم بگذارم وذهن ومغزم راهم تقویت وهم تربیت کنم برای ورودبه زیباترین مصیرطلایی به نام قلب که این مصیرمقصدنداردبی انتهاست ولذت بخشه!وباسوت زدن ودلبری کردن بامعشوقم خدا توی این مصیر حرکت میکنم.این مصیرروبا(ص)مینویسم منظورم مصیربازگشت به سوی جان جانان است نه مسیرفیزیکی تنها. امیدوارم ردپام مثمرثمرباشدیاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهدی وجدی گفته:
    مدت عضویت: 530 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و نمامی دوستان

    روز هفتم از روزشمار زندگی من

    من امروز در ابن تاریخ به این فایل نیاز داشتم و واقعا سپاسگذارم خداوندم که روز هفتم با این فایل شروع شد

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    خدایا شکرت که دوباره قانون رو بهم یادآوری من توی گوش دادن به موزیک توی انتخاب فیلم توی حرف هایی که میخوام بشنوم و یا میخوام بزنم خیلی وسواس به خرج میدم اما دیروز انگاری این قانون رو فراموش کردم و یک فیلم نامناسب مشاهده کردم که احساس ترس و استرس رو درون من به شدن زنده کرد و خداوند رو سپاسگزار که تا دیر نشده بود بهم فهموند که نباید چنین ورودی هایی به ذهنم بدم اینقد احساسا ترس و استرس در من زیاد شد که شب رو خواب نمیرفتم و خودم کاملا متوجه شده بودم که چه اشتباهی رو مرتکب شدم و خداروشکر میکنم که این آگاهی رو برام قرار داد تا متوجه بشم و متعهد بشم که ورودی های نامناسب رو به ذهنم ندم و کنترل کنم تا بتونم زندگیم رو اونطور که دوست دارم بسازم امیدوارم هرکجا که هستید شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سمیه خطیبی گفته:
    مدت عضویت: 2177 روز

    روز هفتم

    غذای جسم وغذای ذهن

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته عزیزم

    سلام به همه‌ی همراهان عزیز

    استاد جان امروز تا سفرنامه روز هفتم را دانلود کردم

    و شروع به کار کردن گوش دادن نمودم یادم افتاد به شعری از شعرهای مولانا در دفتر اول بی ربط به سفر نامه امروز نیست

    تلخ و شیرین زین نظر ناید پدید

    از دریچه ی عاقبت تانند دید

    یعنی اهل بصیرت از دریچه عاقبت بینی می‌توانند تلخ و شیرین را درک کنند

    چشم آخر بین تواند دید راست

    چشم آخر بین غرورست و خطا

    ای بسا شیرین که چون شکر بود

    لیک زهر اندر شکر مضمر بود

    یعنی یکسری شیرینی ها در ظاهر شیرین ولی زهر مار در آن شیرینی پنهان شده

    آنکه زیرک تر ، به بو بشناسدش

    وآن دگر ،چون بر لب و دندان زدش

    کسایی که هوشمند هستند و به قول شما استاد عزیز ایست بازرسی دارند و آگاهانه انتخاب می‌کنند از راه بویایی میفهمند

    ولی دیگری که هوشمندی کمتری دارد فقط وقتی که آن را درک می‌کنه یا با لب و دندان می‌گیره متوجه می‌شه

    پس لبش ردش کند پیش از گلو

    گرچه نعره می‌زند شیطان کلو

    پس لب آن شخص چیزی که زهر داره را قبل اینکه به گلوش برسه نمی‌خوره هرچی هم که شیطان نعره بزنه بگه بخور

    وآن دگر را در گلو پیدا کند

    وآن دگر را در بدن رسوا کند

    بعضی افراد تا یه خوراک نامناسب میخواد به ذهن بده تا به گلوش میرسه متوجه میشه دیگری تا به داخل بدن میرسه

    وآن دگر را در حدث سوزش دهد

    خرج آن در دخل ،آموزش دهد

    گروهی موقع دفع متوجه میشوند چه چیز وارد بدنشان شده

    وآن دگر را بعد ایام و شهور

    وآن دگر را بعد مرگ از قعر گور

    بعضی پس از گذشت ایام و ماه‌ها متوجه میشن

    و بعضی پس از مرگ متوجه میشوند

    پس از مرگ که حجابها برداشته میشود حقایق را درک میکنند

    وتا امروز فایل خوارک جسم و ذهن را از شما شنیدم

    یادم به این شعر افتاد

    که ما باید آگاهانه ،آگاهانه مراقب ورودی‌های ذهن باشیم

    استاد ما حدود 8 سال چیزی به عنوان تلویزیون نداریم

    یه موقع اتفاقی که میفته اطرافیان میگن اتفاق به این مهمی را نمیدونی مگه اخبار نمی‌بینی

    من آگاهانه کنترل کردم حتی بچه هام که تو فضای مجازی هستند هیچ خبری را به من مخابره نمی‌کنند چون من درباره اخبار اتفاقات ناراحت کننده گوش شنوا ندارم

    چیزی به عنوان تلفن و درد و دل تو خونه ی ما نیست

    جالب اینکه افرادی که تماس می‌گرفتند و درد و دل می‌کردند به طور عجیبی چند سالی هست دیگه تماس نمیگیرند

    استاد خیلی این جهان هوشمند آفریده شده

    بسته به درخواست ما شرایط پیش میاد

    باز هم ممنونم از این سفر بسیار دلچسب ،مسرت بخش که روز من آگاهانه با این فایلها برنامه ریزی میشه .

    خیلی‌ دوستتون دارم شاد و سلامت و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    نگین ظاهری گفته:
    مدت عضویت: 424 روز

    سلام به استاد عزیز، مریم جان و دوستانِ جان

    امروز داشتم جلسه ی دوم قدم دوم از 12 قدم رو می‌دیدم که درباره ی تجسم بود و الان هم اومدم روزشمار رو ببینم که به این فایل رسیدم

    چقدر این جمله درسته و چقدر به روح و جانم میشینه که خودم با افکارم زندگیم رو خلق میکنم

    چقدر خوشحالم که با این قانون الهی آشنا شدم

    چقدر اشک ریختم و چقدر سپاسگزاری کردم از خدای مهربونم که منو با این مسیر آشنا کرد، که منو به این مسیر هدایت کرد

    از وقتی با این قانون آشنا شدم زندگیم توی همه ی جوانب تغییر کرده و به سمت بهتر شدن می‌ره

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 424 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام‌به همه عزیزان

    من خداروشکر می کنم که باهدایتش در این سایت قرار گرفتم و اینکه من از کامنت نوشتن برای خودم بعنوان تمرین شکرگزاری و توجه به نکات مثبت و کنترل ذهن استفاده میکنم، واقعا خیلی مهمه من این حرفها رو بخودم میگم که توجه کنم من یه مدت تو شبکه های مجازی سرگردان بودم یا تو اکسپلور اینستاگرام بودم یا تو کانال های تلگرام و یا زنگ میزدم به همه شروع میکردیم غیبت کردن و به طبع حالم خوب نبود و همیشه یه استرسی داشتم و این باعث شد که من خیلی حالم بدبشه ،ولی الان خداروشکر می کنم که اصل قانون رو پیداکردم الانم نمیگم کاملا ولی خداروشکر خیلی سعی می کنم ورودی هامو کنترل کنم قبلا روزی یکبارحتما یکساعت گریه میکردم و کل روزم گرفته بود ولی الان خداروشکر یکماهه من یه قطره اشکم نریختم یا اصلا ناراحت نشدم کلا خوشحال بودم و همه چیز دوروبرم خیلی ارومتر ازقبل ومیدونم که مسیرم درسته چون حالم خوبه احساسم خوبه چون الان روزانه باخدا حرف میزنم و ازش تشکر میکنم وازش میخوام که بمونم تومسیرم تا منوبرسونه به بهترینها

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    اکرم گفته:
    مدت عضویت: 1137 روز

    سلام استاد گرامی و سلام خانم شایسته عزیز

    استاد این فایل های شما هزاران نشانه دارد

    استاد چقدر این فایل شما خوب بود

    استاد من چند وقتی بود که وزنم بالا میرفت ولی گوش نمیدادم اون اراده را در وجود خودم نمیدیدم تا این فایل را گوش کردم و خدا من را هدایت کرد

    وقتی گفتی چقدر شما توجه به غذا خوردن تون میکنید چقدر وسوس بخرج میدید حواستون هست که این غذا سالم هست ? یا نه ؟دیدم بله همین طور هست وقتی جایی میریم اول میپرسم این رستوران تمیز هست ؟ آیا غذا ش خوبه یا? نه ?

    استاد میگه

    ایا برای ذهنتون کاری انجام میدهید هر حرفی را میشنوید ؟ یا احساستون را با دیدن فلیم غمگین بد میکنید

    کمی فکر کردم گفتم از روزی که با استاد اشنا شدم دیگه تلویزیون نمیبینم همه حرفی را گوش نمی دم از ادم های منفی دوری میکنم

    ولی استاد به خودم نگاه کردم دیدم چرا من به خودم توجه نمیکنم به سلامتیم گوش نمیدم شیرینی میخورم غذا چرب میخورم واهمیت به سلامتی خودم نمیدم توجه ام به نکات مثبت و منفی هست ولی توجه ام به سلامتی خودم نیست و این فایل یک نشانه بود که من بخودم بیام گفتم باید اراده قوی داشته باشم ومن این فایل را یه نشانه دیدم من یک هفته هست که اصلا شام نمیخورم در روز غذایم را کم کردم و رژیم را خیلی خیلی جدی گرفتم ومن دو روزهست که احساس سبکی میکنم انشاالله هزینه دوره قانون سلامتی را جور میکنم که هر چه زودتر دور ه قانون سلامتی را تهیه کنم و به روش قانون سلامتی جلو بروم

    استاد ممنونم که هر فایلی که در سایت میگذارید هزاران نکته هزاران ایده هزاران نشانه داردهزاران حرف که با زبان شما ازطرف خدا هست که شما بیان میکنید

    استاد مچکرم استاد ممنونم در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فاطمه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1888 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان

    ردپای هفتم

    ویس امروز همزمان شد با یه اتفاق معمولی تو زندگی من ولی نتیجه ی بزرگی برای من داشت

    چند روزی بود که من خورشت کرفس دلم میخواست ولی چون همسرم رفته بود اصفهان من ماشین نداشتم و من هم توی یه روستا تو شمال زندگی میکنم و هر چی گشتم مغازه های اطراف خونه ما کرفس نداشت،ولی من با تمام وجودم خورشت کرفس میخواستم و تمام تمرکزم روی این موضوع بود و نیست و نمیشه برام معنی نداشت.

    خلاصه که بعد از اینکه تمام مغازه هارو گشتم و کرفس پیدا نکردم به سبزی فروش محل گفتم لطفا برا من کرفس بیارین تا اومد بگه ما کرفس نمیاریم گفتم حالا لطف کنید برا من بیارید من لازم دارم و تمام مدت به خودم میگفتم میاره و منتظر بودم خلاصه فرداش زنگ زد و گفت کرفس آوردم منم با خوشحالی رفتم و کرفس گرفتم و بعد کلی مسیر پیاده رفتم تا قصابی و گوشت تازه خریدم ولی برعکس قبل اصلا مسیرش برام سخت و زیاد نبود بعد نوبت سبزی رسید دوباره ماشین نداشتم به ذهنم رسید توی گروه به دوستام پیام دادم که بچه ها من نعنا جعفری میخوام اگر کسی ماشین داره و میتونه برام بگیره به دستم برسونه.یکی دونفر گفتن این ساعت؟ گفتم اگه خدا بخواد پیدا میشه.یکی از بچه ها گفت من تو حیاطمون نعنا کاشتم برات میارم یکی دیگه هم گفت من الان تو بازار سبزی هستم برات جعفری میخرم و خلاصه تمام جهان دست به دست هم داد تا من اون شب خورشت کرفس داشته باشم.

    وقتی این ویس رو گوش دادم یهو به خودم گفتم فاطمه میدونی چرا به خورشت کرفس رسیدی ولی به خیلی از خواسته هات نمیرسی؟

    برای اینکه تمام تمرکز تو فقط روی خواسته ات بود و اینقدر این خواسته در تو قوی بود که هیچ ورودی دیگه ای رو اجازه نمیدادی وارد بشه اینکه نیست و نمیشه و بذار بعد و این ساعت نیست برات معنی نداشت

    اون روز اصلا فرصت نکردی با کسی تلفنی صحبت کنی یا بری تو اینستا یا بیخود بگیری بخوابی چون ذوق و شوق داشتی برای رسیدن به اون خواسته

    به خودم گفتم فاطمه باید با خواسته هات زندگی کنی مگه خواسته تو رشد و ارتقای خودت و شغلت و درآمدت نیست باید این خواسته اینقدر برات مهم بشه که شب و روز نداشته باشی.که دیگه فرصتی نباشه که بخوای به اینستا،اخبار،درد دل دیگران یا هر ورودی بد دیگه ای توجه کنی

    اگر این میزان از خواستن در تو باشه اونوقته که اون ایست بازرسی رو جلوی ورودی هات فعال میکنی.

    و اونوقته که زمین و آسمان مسخر تو میشه و همه چیز دست به دست هم میده تا تورو به خواسته ات برسونه.

    پس از هر راهی که میتونی این شوق رو در خودت زنده نگه دار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: