غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید مهدی سجادی نیا گفته:
    مدت عضویت: 1943 روز

    سلام استاد عزیزم

    واقعا راست میگید که اگه برای صدمین بار هم این فایل ها رو نگاه کنیم نکات تازه ای درش پیدا میکنیم

    من قبلا بعضی فایل ها رو سرسری نگاه میکردم رد میشدم

    اگه سرسری نگاه میکنی( چه فایلای استادو چه کامنت های بچه ها رو) رد میشی یعنی تو مدار درک این فایلا نیستی

    یعنی هنوز خیلی جای کار داری

    و اما در مورد آگاهی های این فایل

    تا حالا فقط به عنوانش توجه کردید؟

    غذای روح – شما وقتی کلمه غذا رو میشنوید چی تو ذهنتان میاد؟

    شارژ کردن جسممون

    دوباره انرژی بگیریم

    خُب پس هر روز هم باید حواسمون به روحمون هم باشه

    یعنی باید هر روز روی خودمون کار کنیم

    یعنی چی؟

    یعنی وای بر اون روزی که نسبت به این دانش الهی غره بیای

    یعنی وای بر اون روزی که دیگه به خودت مغرور بشی و بگی که من دیگه قانون رو فهمیدم

    واقعیت اینه که زندگی مثل ی سرسره ست

    برای صعود کردن باید از پله بالا بری و دست از نرده ها بگیری نیفتی

    ولی برای افول کردن کافیه ی های به خودت بدی و بعد خیلی راحت سر میخوری میری در آغوش گرم شیطان

    ببخشید اگه خوب نتونستم منظورمو برسونم هنوز یاد نگرفتم خوب بنویسم

    دارم سعی میکنم بهتر شم

    امیدوارم لذت برده باشید

    در پناه الله یکتا شاد باشید سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و اخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته خوش قلب و همه عزیزای سایت.

    با تک تک سلولام سپاسگذار خداوند و همچنین خودم هستم که روز هفتم سفر رو پشت سر گذاشتم.واسه من عمل به تعهد خودم که بدون وقفه دیدن هر روز یک سفر و تعهدم به خانم شایسته برای نوشتن یک کامنت برای هر سفر خیلی خیلی مهمه.

    واقعا سپاسگذاری اصلی ما از خداوند و از استاد عباسمنش و خانم شایسته و اقا ابراهیم و خانم فرهادی(و احیانا بقیه همکاران) این هست که به آنچه میشنویم عمل کنیم.

    این حداقل سپاسگذاریه که اگر در فایل امروز استاد گفتن حداقل به اندازه غذاخوردن مواظب ورودی هامون باشیم، به حرفشون گوش کنیم.

    چهارماه و نیم پیش در همون اوایل شروع عضویتم استاد گفتن ورودی ها رو کنترل کنید.همون روز اینستا رو پاک کردم.

    زمانی که برای دیدن کلیپهای حتی ارزنده اینستا میگذاشتم رو کاملا اختصاص دادم به فایل های سایت بصورت کاملا تمرکزی.

    حدودا یکماهی به دلایلی که خیلی هم مهم نبود باز نصب کردم و هفته پیش به خودم گفتم بیا بجای اینستا روزشمار تحول زندگی من رو شروع کن.

    و مجدد پاک کردم و امروز به لطف الله روز هفتم رو سپری کردم.

    ایده من در مورد کنترل ورودی ها اینه که جایگزین کنیم.به جای مسایل حاشیه ای ورودی های خوب جایگزین کنیم.این توصیه رو میکنم چون خودم عملی کردم.

    استاد به نظر من ماها ذایقه هامون خراب شده و زمانی که سعی کنیم ذایقمون رو اصلاح کنیم کم کم بوی بد و مسموم بودن ورودی بد رو مثل غذا میفهمیم.دیدید ادم یجایی اگه بوی بد بیاد دوست داره ازش دور بشه؟

    ورودی های بد رو انگار همینطور به وضوح میتونیم حس کنیم.من حتی کسی تلفن بهم بزنه حس میکنم که انرژی مثبتی داره انتقال میده یا حس منفی.

    همون حسی که یه غذای بد بو داره رو حس میکنم.البته همیشه باید بهتر شد.میدونید چیه بچه ها.مهم اینه ما جوری زندگی کنیم که شرمنده خودمون نباشیم.من اگه الان در حد یه کامنت گذاشتن که خانم شایسته ازم تعهد گرفته دریغ کنم یا در حد اینکه استاد امروز گفتن ورودی کنترل کنید توجه نکنم، شرمنده خودم میشم.

    اینهمه استاد ازمون میخان که دنبال علایقتون برید چون ده سال دیگه با یه نفر همصحبت نشی و بگی اره من اگه فلان کارو میکردم الان فلان بودم.

    مگه جهنم چیه؟جهنم یعنی حسرت خوردن.حسرت اینکه بخاطره هزار جور باور درست به دنبال علاقمون نرفتیم تا خودمونو کشف کنیم.

    این قولم به استاد میدم که از امروز بیشتر از قبل مواظب ورودی هام باشم.صحبت امروزتون هک شد در ذهنم.بخاطر اینکه حداقل سپاسگذاری از خداوند و شما اینه که اونی که میشنویم رو عمل کنیم.شما وقت و انرژی و هزینه کردی این فایلهای رایگان رو در دسترس ما قراردادی.چکیده سالها زحمتت.مگه نه اینکه اگر بشنویم و عمل نکنیم مدیون شما خواهیم بود.

    انشالله با نتایج عالی روزی ملاقاتتون میکنم استاد و شما رو غرق در بوسه های خودم میکنم.

    توکل به الله.خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    وحیده گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    بسم‌ الله الرحمن الرحیم

    روز هفتم سفرنامه

    سپاسگزارم از استاد و مریم عزیز و دوستای خوبم

    خیلی این فایل عالی بود، من خودم آخر اخبار خون ها بودم و همیشه هم به اینکه انقدر اطلاعاتم بالاست و برای هر بحثی حرفی واسه گفتن دارم به خودم افتخار میکردم و گوشیم پر کانالهای خبر تلگرام بود و نمیدونستم که همین توجهم به اتفاقات نامناسبه که انقدر اتفاقات نادلخواه رو جذب میکنم

    گفتم تلگرام و الان خواستم این نرم افزار جذابو تحسین کنم ، هربار که آپدیت میده قسمتهای کوچک و بزرگی از نرم افزارشو بهبود میده و من کلمه ی بهبود دائمی استاد تو گوشم میشینه. با بهبود دائمی این نرم افزار انقدر قدرتمند شده.

    واقعا نکته ی خیلی فوق العاده ای گفتین که چون اثر لحظه ای توجه به نکات نامناسب رو همون لحظه نمیبینیم بعدا اتفاقات رو اسمش رو بدشانسی یا… میذاریم، من خودم بعضی وقتها میدونم که نباید مثلا به یه اتفاقی توجه کنم یا پیگیرش بشم یا راجع بهش صحبت کنم ولی با خودم میگم حالا یه بار که عیب نداره و دقیقا همون یه بار باعث میشه تو یه سیکل توجه به ناخواسته ها بیفتم ، این موضوع رو دقیق نمیفهمیدم و الان متوجه شدم همون یه باری که عیب نداره دقیقا بقیه اتفاقاتم همراهش میاره… یه کامنت از یکی از بچه ها خوندم که نوشته بود وقتی که ما میایم ورودی های نامناسب رو حذف میکنیم حالا باید ورودی مناسب بدیم به مغز وگرنه دقیقا عین موقعی هایی که کامل سیر نشدیم و هی میریم سر یخچال و هله هوله میخوریم ذهن دنبال مطلب میگرده و این دقیقا مشکل من بود که ورودی های منفی رو حذف کرده بودم ولی ورودی مناسب هم کم به مغزم میدادم و انگار همش دنبال یه چیزی بودم و به قول دوستمون این سایت با این همه فایل و کامنت بهترین ورودی هست

    و به قول یکی دیگه از بچه ها اینجا مثل یکی از برنامه های زمان بچگیمونه که بچهه در کمدشو باز میکرد و وارد یه دنیای جدیدی میشد، واقعا برای منم سایت مثل سرزمین جادوییه که بهم میگه هرچی رو میخوای خودت و فقط خودت میتونی بسازیش و میتونی خوشبخت زندگی کنی واقعا الهی شکرت بخاطر اینکه به این مسیر هدایت شدم و الان دارم انقدر احساس خوشبختی و ارزش و لیاقت میکنم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    پریناز کمالی گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    به نام خدایی که همیشه حواسش به ما هست و به بهترین شکل ما رو هدایت میکنه

    سلام خدمت استاد عزیزم .سلام خدمت خانوم شایسته ی عزیزم و سلام خدمت همه ی دوستانم در خانواده ی صمیمی عباس منش 💖💖💖

    روز هفتم سفرنامه :

    وقتی که متوجه میشیم که زندگی ما رو کانون توجه ما رقم میزنه و با کنترل ورودی های ذهنمون چه نتایج فوق العاده ای برامون رقم میخوره و با توجه کردن به چیزهایی که میخوایم و با تغذیه ی ذهنمون با ورودی های مناسب در وهله ی اول به چه احساس خوبی میرسیم و هماهنگ میشیم با خود واقعی مون ، اون موقع مصمم میشیم برای کنترل ورودی های ذهنمون .

    دیگه میدونیم که با توجه به چیزهایی که حسمونو بد میکنه داریم اتفاقات وشرایط بد رو به زندگیمون دعوت میکنیم . پس دیگه سراغ اخبار ، آهنگ ها و فیلم ها وسریال های غمگین نمیریم . موقع صحبت با دیگران به جای غر زدن و صحبت کردن از ناخواسته هامون از قشنگی ها حرف میزنیم . به جای قضاوت دیگران بهشون عشق میورزیم . به جای صرف کردن انرژی در شبکه های اجتماعی ، انرژی ذهنیمون رو روی چیزهای دیگه ای میگذاریم . حواسمون به گفت و گو های ذهنیمون هست و به چیزهای بیهوده و اتفاقات و فکرایی که بمون حس بد میده اجازه ی ورود نمیدیم و بی توجهی میکنیم بهشون و یا توجهمون رو سمت دیگه ای میبریم .

    باورهای ما ، دریچه ی نگاهمون به زندگیه پس با کنترل ورودی های ذهنمون برای تغییر باورهامون قدم برمیداریم.

    ” تمام اتفاقات در زندگی ما بدون استثنا به واسطه ی آن چیزی است که داریم بش توجه میکنیم”. پس میدونیم که ما میتونیم دنیای خودمون رو خلق کنیم و هیچ عامل بیرونی ای در اون نقشی نداره. هیچ شخصی ، هیچ قدرتی و هیچ شرایطی ، نمیتونه مانع رسیدن ما به خواسته هامون شه . پس ارزشش رو داره. ارزشش رو داره که حواسمون به ورودی های ذهنمون و کانون توجهمون باشه .

    خدایا شکرت 💚💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1685 روز

    به نام خدا💖

    روز هفتم

    تمام کانون توجه را رو خواسته ها بذارید

    باتمام وجود تلاش کنید تغییر کنید

    این جمله خیلی واسم باارزشه،باید تمام تمرکزم رو خواستم باشه باید ذهنمو کنترل کنم هرطور که شده

    بهترین روشی که واسه تو خوبه چیه؟چطوری میتونی ذهنت رو کنترل کنی؟

    ذهنم درگیر گذشته است و حتی اگه محبتی از کسی ببینم به رفتار بد گذشته ربط میدم و میگم میخواد فریبت بده و دروغه،البته این باور غلط که همه مردم بد هستن و اهل زرنگ بازی و اگه کار خوبی هم واست انجام دادن حتما چیزی ازت میخوان،توسط خانواده به ذهنم تزریق شده و همیشه باور داشتم و فکر میکردن همه ادما بدن بخدا همه هم واسم بد بودن خوبی هم میکردم بازم بد بودن😂😂😂 ولی الان خداااااااروشکر فهمیدم همه اینا به خاطر باورها و فرکانس های من بوده

    خب حالا که فهمیدی چطوری میخوای باورهاتو عوض کنی و به جاش باورهای درست جایگزین کنی؟

    اول باید ذهنمو از گذشته رها کنم

    خب چطور؟ سعی میکنم با منطق جوابش رو بدم و بهش بفهمونم که نه عزیزم اینطور که تو هم میگی نیست،واقعیتی وجود نداره همه چی به زاویه دید من وجود داره معمولا قانع میشه ولی بعضی وقتها هم که قانع نشد بهش میگم ببین عزیزم تو با این حرف ها فقط داری گذشته رو مرور میکنی بازم توقع رفتار بد داری وقتی اینا رو مرور میکنی مثل اینکه استفراغ رو بخوری چون استفراغ هم یه چی که از بدنت خارج شده رفته مثل گذشته، میشه دوباره خوردش؟!!!!تو چطوری همش گذشته رو مرور میکنی😲😲

    انقد این صحنه رو واسه ذهنم واقعی کردم که هرموقع بهش میگم حالم واقعا بد میشه و اونم بیخیال میشه.ببخشید ذهن سمجم تقصیر خودته فعلا این بهترین روشه ما تازه اول راهیم قول میدم به زودی از روش دیگه ای استفاده کنم😅😅

    واسه ورودی های مناسب هم فقط فایل های استاد گوش میدم

    تلویزیون،اهنگ نامناسب،کتاب نامناسب،اینستا تعطیل

    متهدانه هم دارم فایل های سفرنامه رو گوش میدم و کامنت های دوستان رو میخونم

    خدااااااجونم شکرت امروزم با کمک تو به تعهدم عمل کردم

    صدیقه جونم عزیزم ماشاالله بهت واقعا یه هفته عالی رو پشت سر گذاشتی،به خود عزیزم افتخار میکنم عاااااااشقتم😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1504 روز

    سلام

    عرض ادب و احترام

    عرض ارادت خدمت استاد بزرگوار ، خدمت خانم شایسته و سایر دوستان محترم.

    مثالی بزنم از ورودی ذهن چند نفر از دوستانم که چند روز پیش منو به فکر برد؛ اینکه استاد میفرمایند بچه هاتون رو بجای پولی بار آوردن بهش عزت نفس بدین و اینم خودش تغذیه ورودی ذهنه برای بچه هامون.

    چند روز پیش که دلار از ۲۵هزار تومن عرض مدت کوتاهی شده بود ۳۱هزار تومن و منم که شغلم لوازم خانگیه و مرتبط با دلار ، جالبه بدونین که من اصلا دنبال قیمت لحظه ای و روزانه و حتی هفتگی دلار نیستم ، من جنس رو میخرم حالا به هر قیمتی و سودم رو میکشم روش و میفروشم ، و اصلا شاید بگم ۲ – ۳ سالی میشه که دنبال بالا پایین شدن دلار نیستم، و کلا اعصابم رو خرد نمیکنم که گرون شده بود من ارزون فروختم و … و شکر خدا تا الان هم ضرر نکردم، درحالی که بیشتر همکارام یا سایر مغازه داره گوششون به اخباره که الان چند شد حالا یک دیقه بعد چند شد و کلا خواب و خوراک و زندگیشون رو واس خودشون زهر کردن.

    عرض میکردم ؛ چند روز پیش که دلار از ۲۵هزار تومن طی مدت کوتاهی شده بود ۳۱هزار تومن چند نفر از دوستان یه جایی بودیم و باهم بحث و اختلاط میکردن و من ذهنم رو سعی میکردم رو این ورودی ها که همش درمورد بدبختی بود و پس روی و گرانی و … ببندم؛ دوستان یکی میگفت من ۱۰۰۰دلار خریدم واسه پس انداز ، یکی میگفت من ۵۰۰۰دلار خریدم پلکانی خریدم پلکانی فروختم اِل شد بِل شد ؛ یکی میگفت ۱۰/۰۰۰ دلار و … هر کی یه چیزی داشت واسه گفتن ؛ در این هین پسر یکی از دوستان که باباش تو کار صادراته از آهن گرفته تا قیر و پسته و سنجد و فرش و … و از بس خداروشکر همیشه باباهه تو کیف و خوشگذرانی و باغ و دشت و کوه و … و همیشه هزار ماشالله احساس عالی داره که درآمدش و سودش با شتاب درحال پیشرفته و با وجود اینکه سنش ۷۰سالی میشه و بعید بدونم راجب جذب و قوانین چیزی خونده یا شنیده باشه ولی فطرتا خودش استاد جذب شده واس خودش و قانون رو درک کرده ، وقتی پسره وارد جمع شد بقیه دوستان همزمان باهم گفتن آهااااااان اصل کاری اومد و فلان ، گفتن آغا تو بگو چقدر دلار خریدین ؛ پسره گفت: دلار ؟ خریدیم ؟ واس چی ؟ چرا ؟ بخریم ؟

    گفتن آره دیگه ، خودتو نزن به اون راه ، دلار که گرون میشه ، الانم شده ۳۱تومن ، چقدر دلار خریدین که سود کنین؟

    جواب پسره، شگفت آور بود، خط بطلانی کشید رو سایر دوستان ☺ گفت : دلار رو واس چی بخریم؟ دلار همیشه هس دیگه، ما همیشه دلار داریم ، خریدمون دلاریه، فروشمون دلاریه ، گاو صندوق شرکت پر دلاره ، گاو صندوق خونه پر ولاره ، حالا واسه چی بخریم !!!!

    با خودم گفتم ببین ورودی ذهن رو خداااا !!

    اولا، اینا که ۹۰درصد کارشون با دلاره پیگیر بالا پایین شدن دلار با این شدت و حدت نیستن، دوما ، پسره کخ از بچگی یاد گرفته دلار همیشه هست (باور فراوانی) الان که بزرگ شده و کارا رو دستش گرفته باز باور داره که همیشه هست ( و باز فراوانی) اون روز به روز با سرعت فوق العاده ایی در کارش پیشرفت میکنه ، اونیکه کارش به دلار ربطی نداره جوری پیگیر خرید و فروش دلاره و همیشه دنبال اخبار بدبختیها و گرونیاس و مدام درحال گفتگو در مورد بدبختیه ، هی پس رفت و کمبود و تحلیل رفتنه سرمایه اش رو میبینه و اگر هم سودی بکنه و پیشرفت مالی داشته باشه ، تو سایر جنبه های زندگی موفق نیست.

    من با خودم عهد کردم هم مواظب ورودی های ذهنم باشم و هم تا حد امکان ورودیهایی رو به ذهن پسرم بدم که وقتی ازش پرسیدن بگه دلار؟؟ دلار که همیشه هست 💪💪💪.

    و من الله توفیق 🌹❤

    استاد عزیز و دوستان بزرگوار ، آرزو میکنم در اوج سلامتی و سعادتمندی همیشه غرق در پول و ثروت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    علیرضا نقدیان گفته:
    مدت عضویت: 1747 روز

    سلام به دوستان زیبا و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش

    برگ هفتم سفرنامه

    .

    همیشه دوست دارم توی کامنت ها از نتایج بگم و اینکه چجوری میشه استفاده کرد و همون چیزهایی که بهم گفته میشه رو بگم

    در مورد کنترل ورودی ها:

    وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم از زمان که دارم روی قانون کار میکنم به شدت داره ورودی های من تنظیم میشه بدون اینکه من کار خاصی بکنم حتی صمیمی ترین دوست هایی که داشتم و همیشه همدیگه رو میدیدیم بدون اینکه بحثی و چیزی بین ما به وجود بیاد جهان بین ما فاصله انداخته به این معنا که من تغییر کردم نه اونا آدم های بدی باشن همه پاره ای از وجود خدا هستند و خدا همه رو به یک اندازه دوست داره اما به کسی که اون یک درصد وظیفه بندگیش رو دوست داره یه نگاه ویژه ای داره مثل یک معلم .

    بعد دیدن فایل برای خودم نوشتم که باید چند ده برابر اینکه فکر میکنی که غذای بد نخوری ( از اونجایی که من آدم بسیار شکمویی هستم) باید مراقب ورودی ها باشی شده من تو مکان هایی قرار بگیرم که افراد باور های نامناسبی رو میگفتن اما نظاره گر بودم و میشنیدم که خدا میخواد از زبون این آدم ها چه چیزایی رو بهم بگه و چجوری میخواد باهام صحبت کنه حقیقتا خیلی هم وسواسی نیستم که آقا من الان اینجا برم ممکنه فلنی باشه اونجا و… چون از خودم و خدای خودم مطمئن هستم که همواره منو توی بهترین زمان ممکن قرار میده و من هم دارم روی خودم کار میکنم اگر هم توی موقعیت به ظاهر بدی قرار بگیرم یه خیری توش هست ( الخیر فی ما وقع).

    از زمان کنکور من خیلی چیز ها یاد گرفتم (سال 98 ) و خیلی درس ها برای من داشت که خیلی بهم توی زندگی کمک کرد سعی میکنم اونهایی که مرتبط با این فایل هست رو بگم:

    اینکه از همون زمان من تلویزیون ندیدم و مخصوصا اخبار و فیلم خیلی به خودم میبالم که خیلی از فیلم های غیر تلویزیونی که خیلی ها میبینند رو ندیدم و این خیلی به من کمک میکنه که باور های محدود کننده کمتری به گوشم رسیده حتی فیلم هایی که خیلی پر مخاطب هست مثل تایتانیک و گاد فادر و… رو من فقط اسمشون رو شنیدم که افراد میگن و واقعا میبینم که سراسر وجود من پر از آرامشه پر از حال خوبه و سلامتی و نشاط و ثروت و خوشبختی و حالم خییلی خوبه.

    اینکه از همون زمان کنکور متوجه شدم که وقتی یه هدفی تو زندگیت داری دیگه نباید مثل بقیه فکر کنی باید یه جور دیگه فکر کنی تا نتیجه متفاوت بگیری تا بتونی راحت برسی به اون خواستت و تمرکزت رو یه تایمی بزاری رو اون کاری که میکنی و مهم نباشه که برات بقیه چی میگن و چجوری فکر میکنن مهم اینکه تو خودت رو چجوری میبینی حتی ممکنه نزدیکترین افراد به تو بخندن و تو رو دست کم بگیرن که ذره ای مهم نیست

    اینها چیز هایی بود که بهش هدایت شدم که بنویسم و خیلی خوشحالم که اینجا و کوچیک جمع بزرگام !

    ارادتمند شما علیرضا نقدیان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1356 روز

    با سلام به سایت عباسمنش عزیز…

    خدا رو هر روز سپاسگزاری میکنم بابت قوانین عزیزش…

    دقیقا من به این نقطعه رسیده ام..و میدونم اکثرا افراد بهمین خاطر در زندگیشون مشکلات پشت سر هم دچارش میشینن…بخاطر همین ورودی های نامناسب هست…

    این ناآگاهیا باعث شده 99 صدوم در صد مردم در فقر هستن…نسبت به خوردن غذاشون خیلی وسواس بخرج میدن.ولی بخاطر وردی هاشون بصورت ناخودآگاه ه روز غذاهای کثیف رو وارد جسم و روحشون میکنن…..

    که وقتی زندگی های اطرافیان رو نگاه میکنم..ختی خودم در چند ماه گذشته دقیقا همین نظرات شما جلوی چشمم میاد!..

    الان فهمیدم تمام مردم در فقر هستن…و نمیخوان خودشون تغییر بدن…

    خداوند در قرآن گفته من هر کی رو بخوام هدایت میکنم…

    من از خودم از غذای که وارد ذهنم کرده بودم واقعا خسته شده بودم…میدونی چرا؟چون سواد قانون دنیا رو نمیدونستم..فکر میکردیم هر چه ناراحت باشیم خدا دلش برامون میسوزه…چیزی که از گذشتگانمون وارد روح و و ذهنمون شده…چیزی که الان تمام نردم گریبان اینجور طرز فکری هستن…

    من هر لحظه از شما و از خداوندم سپاسگذاری میکنم..نعمتی در دنیا بهم هدیه داده که اگه شب روز سپاسگزاری کنم کمه….

    من این هفته یچیزی پیش روم قرار گرفت که با نگاه توحیدی دنیام تغییر کرد🙏

    و باعث شده در عرض 5ساعت کمتر یا بیشتر تصمیم بزرگی تو زندگیم گرفتم آینده خیلی خوشبخت میشم…چون قلبم و خداوند منو هدایت کرد ..

    تمام زندگیامون بر حسب فرکانس هاو باورهامون هست..هر چه داریم و اتفاق میفته برامون همین دو تا کلام هست…

    چیزی که قبلا به فکرمونم نمیگنجید…

    الان که قرآن میخونم و آیه ها رو نگاه میکنم..میبینم چقدر قرآن راه سعادتو خوشبختی رو به انسان نشون داده…

    ولی انسانها فقط قرآن رو فقط به زبان عربی میخونن…و هیچ دقتی به ایه ها نمیکنن..

    بسیار تو این موضوع نگاهمون ضعیف هست..

    همه ایات خدا راه توحید هست..چیزی که من الان به این نقطعه رسیدم..

    تمام اتفاقها زندگیمون به کانون توجهمون هست…

    چیزی که اکثرا مردم ازش دریغ هستن…

    استاد عزیزم ممنونم بابت صحبتای زیباتون الان دلم از دنیا خیلی آرام گرفته…

    قبلا یچیزی تو قلبم اینقدر صدا میداد یچیزایی بهم نیگفت ولی نمیدونستم چی میگه..الان به ارامش رسیدم…هر چه وارد دوره های رایگانتون میشم برام سیری ناپذیره..

    ممنونم ممنونم ممنونم..بابت قوانین تغییر ناپذیر خداوند بزرگم😘😘😘

    در پناه حق برای تمامی عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    Sina Amirkhani گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته نازنین

    کنترل ذهن و کانون توجه مثل یک آبی توی دست میمونه که اگر حواست بهش نباشه از لای انگشت‌ها به بیرون میریزه .

    تا قبل آشنایی با سایت روزگار خودم رو با توجه به نکات منفی و ولگردی توی فضای مجازی سیاه کردم .

    خودم رو ،کشورها ، مردم ، اتفاقات ، و همه چیز رو قضاوت میکردم .

    از صبح که پا میشدم تا شب به سختی میتونستم حال خوبی رو تجربه کنم ، گیج ، سرگردان و مهره بازی دست اتفاقات و شرایطه جهنمی بودم که همشون از توجه من به نکات منفی سرچشمه میگرفت .

    این موضوع فضای مجازی ، یکی از موضوعاتی بود که، بعد از یک ماه آشنایی با سایت تعطیل کردم به سرعت تغییر کردم. به سرعت .

    اینقدر حال خراب تجربه کرده بودم و اینقدر در جهنمی که برای خودم درست کرده بودم ، دست پا زده بودم که دیگه جایی برای اشتباه نداشتم .

    جالبه ، وقتی فضای مجازی رو تعطیل کردم و قضاوت ها رو کمتر کردم و سکوت کردم ، به خدا دوباره ایمان آوردم ، چون من تا قبل از سایت به خدا باور نداشتم و با کلی دلیل مسخره ، چنین چیزی رو رد میکردم .

    با اولین بار توجه به نکات مثبت و اولین حال خوب و اتفاق خوب ،مثل چسب چسبیدم به فایلهای صوتی و تصویری ، با کلی مقاومت ذهنی ادامه دادم ، همه چیز تغییر کرد. روابط شخصیت ایمان به خداوند احساسات و بخصوص شرایط مالی .

    الان من توی مهدکودک این دانشگاه هستم ولی ایمانم به قدری رشد کرده که به شدت از بی ایمانی میترسم .

    یعنی احساس می‌کنم اگر لحظه ای ایمانم رو از دست بدم ، مثل شیشه ای از هم متلاشی میشم و انگار همه چیز و مثل فضای مجازی و نجواهای ذهنی آماده هستند تا از یک فرد بی ایمان پذیرایی کنند .

    موضوع بسیار مهمی که متوجه شدم و از استاد یاد گرفتم ، این هست که فقط توجه کافی نیست ما باید هرروز روی خودمون کار کنیم ، یعنی اگر کاری برای خودمون انجام نمیدیم به خودمون توجه نمیکنم ، و آگاه نیستیم نسبت به نشانها نیستیم ، جاش رو حال بد و قضاوتهای ذهنی پر میکنه فضای مجازی پر میکنه کارهای اشتباه پر میکنه .

    یعنی یا داری روی خودت کار میکنی و لذتش رو میبری ویا هرروز داری درد میکشی و فقط صورتت رو سرخ نگه داشتی .

    من سپاسگذارم از استاد که تو زندگی ما فاصله ای انداختی ، تا ببینیم داریم چیکار می‌کنیم .

    خدا میدونه اگر همینطور به اون زندگی قبلی ادامه میدانم الان کجا بودم و یا قرار بود چه اتفاقات ناگواری بیفته .

    استاد سپاسگذارم ازت

    خداوندا صد هزار مرتبه شکرت خداوندا صد هزار مرتبه شکرت

    سینا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    معصومه کهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1361 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روز شمار تحول زندگی من

    روز هفتم

    من از وقتی با این آگاهی ها آشنا شدم خودآگاه یا ناخوداگاه ورودی هام رو کنترل کردم تا حدودی.تلویزیون رو حذف کردم از زندگیم…با اینکه بهش وابسته بودم.اما به لطف خدا با گوش دادن به فایلهای استاد خود به خود اتفاق افتاد…

    فضای مجازی رو خودم خیلی کنترل کردم…کانالها و پیجهای نامناسب رو حذف کردم…دیگه تمایلی ندارم با کسی درد دل کنم و در موردمشکلاتم یا ناراحتی از دیگران حرف بزنم..‌

    اما هنوز نتونستم کنترل ذهن و تمرکز بر نکات مثبت رو در وجودم پایدار کنم …هنوز گاهی فکرهای منفی بر اثر یه اتفاق تو ذهنم میچرخه و سخته ازش رهاکنم خودم رو…

    مثل امروز…

    اونوقت با خودم حرف میزنم…با خدای خودم…برای اینکه ذهنم آروم بشه..

    به خودم میگم تو اگه میخوای تو خونه قشنگت تو محله عالی زندگی کنی، هرجور دوست داشتی خرج کنی،هر جا دوست داشتی بری مسافرت ،با کیفیت زندگی کنی…ماشین زیر پات باشه،هر جا خواستی بری،بچه ها رو ببری گردش،اینور اونور،شهر بازی، خرید و رستوران…بی حساب و کتاب کارت بکشی…از اون کارت بی نهایتت…اگه میخوای اون چیزی رو که دوست داری تجربه کنی تنها راهش همینه،که این ذهنو کنترل کنی…نذاری منفی ها بیان…تو هر اتفاقی نکته مثبتش رو پیداکنی …

    قطعا هست…تو هر اتفاقی یه نکته مثبت حتما وجود داره که بتونی بهش توجه کنی‌‌‌…برای اینکه از آدمها خوبی ببینی باید به خوبی های آدم ها توجه کنی…در موردش حرف بزنی..شکرگزاری کنی…

    اگر تو این منفی ها بمونی اگه به سبک زندگی قبلیت زندگی کنی تو همون سطح میمونی، به اونچه که میخوای نمیرسی…

    اینجوری سعی میکنم ازاهرم رنج و لذت استفاده کنم…

    از خداوندمیخوام که همه مارو در مسیر کنترل ذهن موفق فرماید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: