غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 20

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3299 روز

    کنترل ورودی های ذهن کاری است که باید تا زمانی که غذا می خورم انجام دهم.

    هر ورودی که به من احساس بدی می دهد حکم همان غذای گندیده و سمی را دارد.

    و هر ورودی که احساس خوبی به من می دهد مانند همان غذای سالم و لذیذ است.

    تلویزیون را که باید کلا حذف کرد.

    و همچنین اطرفیان را با دقت انتخاب کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهشید یوسفیان گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    والحمد لله رب العالمین

    هفتمین روز سفرنامه

    سلام همراهان عزیزم

    به راستی که غذای روح مهمترین مسئله ایست که باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا هر چیزی که وارد ذهن و جان ما می شود به مرور زندگی ما را به شکل خود درمی آورد، پس چه نیکوست که این ورودی ها مناسب ترین و سالم ترین و قدرتمند ترین ورودی باشند تا هر روز بیشتر و بیشتر ذهن و جسم و جان ما شادتر، سالمتر و قوی تر شود.

    اهرم رنجی که من می توانم برای خود متصور شوم تصویر رنج و سختی خودم است درلحظه ای که به‌ورودی نامناسب آگاه می شوم و اهرم لذتم تصویر خوشبختی، ثروت و سعادتم است در حال خوبم و در حین شکر گزاری.

    در پناه رب العالمین وهاب مهتدی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    سلام به همگی

    من این فایل رو از طریق سایت هدایت شدم و چقدر فایل زیبا و تاثیر گذاری هست.

    داشتم به این فایل گوش می کردم و به حرفهای زیبای استاد گلم گوش میکردم و لذت می بردم. واقعا ما انسانها چرا اینقدر فراموش کار هستیم. من مدتهای زیادی است که با توجه از آموزه های استاد و درک خودم از گفته های ایشان اخبار رو گوش نمی دهم چه ایران و چه خارج و واقعا وقتی که جایی میرم و اخبار هست اینقدر اذیت میشم که تا حد امکان از اونجا خارج میشم و اگه شرایط جوری نباشه که خارج شم خودم را سرگرم یه کار دیگه ایی میکنم. بسیار از خدای خودم سپاسگزارم که به این راه هدایت شدم . چون که الان دارم می فهمم که خیلی از مشکلات ما از کجا آب می خوره و باورها ما چطوری ساخته شده است و الان باید با چه تلاش طاقت فرسایی این باورهای غلط را در خودم تغییر دهم .

    یکی از مشکلاتی که برای همه گان و مخصوصا خود من هست این است که فاصله زمانی بین ورودی های فکری ما و اتفاقات کمی و گاهی خیلی زیاد است و بعدا که اتفاق افتاد یا فراموش کرده ایم دلیلش را یا که آگاهی خاصی در مورد این مسائل نداریم.

    به عنوان مثال من تیر ماه امسال قصد تعویض گوشی خودم را داشتم و باورم این بود که با توجه به اینکه تاچ گوشی سامسونگ خیلی گران است ترجیحا گوشی بگیرم که تاچ اون ارزون تر باشه اگر که شکست و هرچی تلاش کردم که این باور را از ذهن چموش خودم خارج کنم نشد که نشد و این باور غلط فرکانس خودش رو فرستاد و اتفاق افتاد و تاچ ال سی دی گوشی من شکست. روزی که این اتفاق افتاد بلافاصله به یاد افکار مسخره خودم در زمان خرید گوشی افتادم و این برای من یک درس شد که تحت هر شرایط باید برای انجام هر کاری ابتدا ترمزهای مخرب و باورهای غلط خودم را اصلاح کنم بعد اون کار را انجام دهم .

    ببینید باورهای مخرب و محدود کننده ما که حاصل محدودیتهایی است که همین اخبار در زمینه های مختلف از جمله گرانی، دلار و … چه اتفاقاتی برای ما بوجود می آورد.

    ما اگر یک قند روی زمین افتاده باشه رو مینازیم دور و برای خوردن چایی از اون استفاده نمی کنیم ولی تا می توانیم افکار مخرب و گاها داغون و مایوس کننده رو وارد ذهنمون می کنیم و تازه نالان هستیم که شرایط مون خوب نمیشه . بابا کسی که بیمار شده و درد معده گرفته رو که نباید بهش نوشابه گازدار داد .

    ما تا یه کسی میاد و بهمون میگه که فلان درد رو دارم خودمون بهتر و کارشناسانه تر از بهترین دکتر متخصص در اون زمینه برایش نسخه می پیچیم در صورتی که در پیچیدن نسخه زندگی خودمون عاجز هستیم. ما کجای کار هستیم . اصلا خودمون می دونیم با خودمون چند چند هستیم. من که هنوز نفهمیده ام . فکر کنم ده هیچ عقبم.

    در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمد علي رجايي گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    سلام استاد عزیزم

    من محمد علی رجایی هستم

    استاد بهترین و بهترین مثالی که میتونستید در مورد ورودیهای ذهن بگید همین بود.تا حالا خیلی در مورد کنترل ورودیهای ذهن از افراد مختلف شنیده بودم ولی هیچ کسی مثل شما نتونست در من اون تعهدی رو ایجاد بکنه که هر لحظه مراقب ورودیهام باشم چه خوارکی دارم به ذهنم میدم

    چی میبینم

    چی میشنوم

    چی میگم

    واقعا از زمانی که این قانونو درک کردم میبینم چقد حالم بد میشه وقتی چن دقیقه تو اینستاگرامم چقد حالم بد میشه وقتی فیلمهای و سریالهای مزخرف تلویزیون و ماهواررو میبینم چقد حالم بد میشه وقتی تو تاکسی و مترو جمعهای خونوادگی همه دارن صبح تا شب در مورد گرونی بیکاری بازار خرابیو این مباحث حرف میزنن.منی که هر روز اخبارو دنبال میکردم عضو پیجهای و کانالهایی بودم که فقط داشتن غذاهای سمی و اشغال وارد ذهنم میکردن الان که دیگه همرو تقریبا نمیگم کامل چون باید تکاملم تو این مورد هم بگذرونم بیخیال شدم چقد کانون توجه ام تغییر کرده و دوسدارم بیشتر خبرها و اتفاقات خوب بشنوم دوس دارم نکات مثبت اطرافمو روشون زوم کنم به پول و ثروت و رشد بیشتر توجه و تمرکز کنم

    استاد من همین جا متعهد میشم که هر لحظه مراقب ورودیها و خوراکه ذهنم مثل غذایی که میخورم باشم و تکاملم رو طی کنم هر روز بهتر و قویتر و پر انرژی تر این مسیرو ادامه بدم

    استاد یک دنیا ازتون سپاسگذارم بابت این اگاهیهایی که تو هر روز سفر نامه به صورت رایگان و خالصانه در اختیار ما قرار میدی ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2243 روز

    به نام خدا

    هفتمین روز سفر و “غذای روح”

    چه عنوان حیاتی و مهمی!

    یادم هست اولین بار که با این فایل رو به رو شدم عنوان فایل خیلی برایم کِشنده و جذاب بود

    و از زمانی که پی به این حقیقت بردم که روح هم مثل جسم به خوراک و غذا نیاز داره و اگه تو مدیریت نکنی تغذیه اش رو هرچه دریافت کنه رو می خوره و عواقب این “هرچی خواری هم به وضوح تو کیفیت جسم و آرامش و نتایج زندگی ات موثر هست،

    تصمیم گرفتم مثل یه کدبانو که دوست داره بهترین سلیقه رو به خرج بده و خوشمزه ترین و باکیفیت ترین غذاها را به زیباترین شکل ممکن،

    برای خودش و عزیزانش تهیه و انتخاب کنه،

    در بُعد” غذای روح” هم تا می تونم کدبانو بشم و خوش انتخاب و خوش سلیقه و ماهر در انتخاب و تهیه ی بهترین ها.

    به همین دلیل، آگاهی های فایل رو با ولع بلعیدم و هوشیارتر شدم و واقف تر به چگونگی انجام این کار

    و امروز که فایل روز هفتم دقیقا با یه همزمانی عالی برام متجلی شد :

    زمانی بود که بخاطر برخورد به یه “ناخواسته” حس ام کاملا آشفته شده بود و باز هم شیطان تونسته بود با در دست گرفتن افسار ذهنم، با مرور و به یادآوردن بدترین و سیاه ترین و تلخ ترین ها برام تاریکی ها رو برجسته و نمایان کنه و همه ناخواسته های زندگی م رو به رخ ام بکشه

    و من هم تکیده و نحیف در برابرش توی لاک تنهایی خودم فرو رفته بودم و به دنبال راهی برای فرار از این رنج

    بعد از گذشت ساعت ها، این قلبم بود و خدای درونم که دوباره هدایتم کرد به صفحه ی نورانی و زیبای سایت

    و از آغازین لحظه های بودن در فضای بهشت گونه ی سایت،

    تغییر حس و حال م رو لمس کردم.

    روح ام شبیه انسانی بود که از خفقان ِِ سیاهی نجات پیدا کرده باشه و نفس های عمیق و پاک رو ببلعه و دوباره بتونه در سرزمین رویایی زندگی جولان بده

    مگه میشه اهرمی قوی تر از این وجود داشته باشه؟؟؟

    وقتی تفاوت بین ِ

    حس خوب و حس بد

    رنج و لذت

    پرواز در قعر آسمان و حبس در قفس تار

    ، در لحظه ی غذای سالم و مقوی خوردن

    و غذای فاسد و ناپاک

    برای “روح”

    اینقدر آشکار و واضح هست!

    و فقط من باید این باور رو ایجاد کنم که :

    اول :

    من هستم که می تونم باورهای ِِدر حال تغذیه و یا در حال تخریب ذهنم رو اصلاح کنم.

    و دوم :

    ورودی های انتخابی من( که من توان انتخاب دارم خود یک باور قوی است… ) :

    آنچه می شنوم

    آنچه می بینم

    آنچه می گویم

    آنچه می خوانم

    آنچه به یاد می آورم

    آنچه تجسم می کنم

    غذایی است که یا تقویت می کند باورهای تغذیه کننده ی روح ام را

    و یا تضعیف می کند.

    و سوم :

    پذیرش این نکته که کانون توجه مان در هر لحظه با ورودی های ذهن ام هست که شکل می گیرد و این کانون توجه مانند ذره بین تمام انرژی های کائنات را به سمت آنچه به آن متمرکز شده جذب می کند.

    و…

    با ایجاد لحظه به لحظه ی این باورهاست که

    انتخاب می کنی که غذای ناب برای خوراک روح انتخاب کنی ، و هر چه غذای روح ناب و پاک باشد،

    زمان ِسلامت و شادابی و سرحالی روح مان طولانی تر شده،

    و روح که سلامت باشد تو را سوق می دهد به سمت آنچه برای آن پا به این جهان گذاشته ای،

    به سمت رویاهایت

    به سمت زیبایی ها

    به سمت بهترین ها

    و لحظه به لحظه تکامل ت را طی می کنی.

    و لذتی از این بالاتر و زیباتر هست که تو در سرور به سر می بری آنگاه که روح ات سلامت و شاداب است

    از خداوند برای خود و خانواده ی نازنین ام تعهدی پولادین طلب می کنم تا همیشه غذای روح و جان خود را از بهترین ها برگزینیم.( و من با همه وجود پی برده ام که بودن در جمع خانواده ی قانونی ام :خانواده ی صمیمی عباس منش،یکی از خدای گونه ترین و مقوی ترین تغذیه های روح و جان من است)

    سپاسگزاریم ?

    دوستتان داریم ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    حمید شهسواری پور گفته:
    مدت عضویت: 2553 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    امروز ۱۳۹۸/۸/۲۱روز هفتم سفر من با همسفران گروه تحقیقاتی عباس منش هستش

    استاد عزیز دقیقا من امروز که روز هفتم سفر هستش و کانون توجه ام را کاملا گذاشتم روی

    سفر نامه و دوره جهانبینی و قسمت به نشانه ام هدایتم کن و همچنین کامنت بچه های سایت به گفته خودتون چرخ های زندگیم داره روغن کاری میشه با اینکه بدهکار هستم و درآمد آنچنانی ندارم کسانی که طلبکار هستند

    خیلی محترمانه وآرام به من زنگ میزنند یا اصلا زنگ نمی زنند روابط با خانمم بسیار عالی شده حتی کوچکترین تنشی نداریم با اینکه مشکلاتی داریم. ونشانه های جور شدن کارها نیز میبینم. وبا کوچکترین نشانه مثبت میگم خدایا شکرت که قانون داره جواب میده

    دیروز اولین اتفاق خوب این بود که در یک پرونده مالی تبرئه شدم با خانم به یک جای خوب هدایت شدیم و جای شما خالی نهار بسیار خوشمزه در محیطی عالی نوش جان کردیم یک دوست که دوست داشتم تماس گرفت و صحبت کردیم خبر سلامتی مادرم و دایی را شنیدم و اخر هم خبر خوب در رابطه با بیزینس که میخواهم راه بیاندازیم را شنیدم

    خیلی آرام هستم باگوش کردن به فایل توحید عملی یک همه چیز را سپرده ام به خداوند او هدایتم میکنه به سمت هدفم ونشانه هارو واضح برام نشان میده و گفته خودتان وقتی که خدا شما رو هدایت میکنه وتسلیم هدایت خدا هستید خودش شمارو بدون زور زدن تقلای الکی کردن هدایت میکنه به سمت برآورده شدن خواسته ها تون

    سپاسگزارم از خداوند و شما استاد عزیز و دوستان گرامی که دستی از دستان خداوند هستید

    در پناه خدواند وهاب شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    حمیدرضا محمودی گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    درود خدا بر همه ی ما

    از روزی که شروع کردم به گوش دادن روزانه ی فایل های استاد توی گارد عجیبی بودم واسه ارسال دیدگاهم و فقط به دیدن و گوش دادن فایل ها اکتفا میکردم…

    هیچ خیر و دلیلی نمیدیدم توی ارسال دیدگاهم،شایدم تنبلیم میشد…

    اما امشب واسه اولین بار تصمیم گرفتم بنویسم نمیدونستم چی باید بنویسم چی باید بگم حتی الان هم که مشغول نوشتنم نمیدونم از چی باید بنویسم اما فقط میخام که بنویسم…

    پروردگار توی کتاب آسمونیش به قلم قسم خورده،حتما معجزه ای توش هست.

    میدونم که خستم از شرایط فعلیم…

    ایمان دارم به واسطه ی صحبت های ارزشمند استاد و توجه و لطف پرودگار مهربان خیر و برکت و ثروت و سلامتی و شادی توی زندگیم سرازیر خواهد شد…

    ابتدا سپاسگذار پروردگارم هستم که من رو توی این مسیر قرار داد از استاد عباسمنش عزیزم ممنونم بخاطر تمام حس های بی نظیری که که توی این چند روز به واسطه ی فایل هاشون بهم انتقال دادن…

    از خدای مهربون میخام توی این مسیر ثبات قدم داشته باشم و شگفت انگیز ترین لحظاتو برای خودم بسازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطیما اسدی گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    صبح عالی متعالی خدمت استاد عزیزم

    چند روز پیش اتفاقی برایم رخ داد که بانشانه امروزم متوجه درک مسئله اونروز شدم..چندروزپیش غذایی رو خوردم که مطابق میل من نبود؛ولی خیلی تلاش کردم همان اندازه کمی که خوردم از معده ام خارج کنم اما کم سعی کردم مسائل بیهوده ذهنم راخارج کنم!ولی امروز به این درک رسیدم که غذای ذهنم رو بیشتر اهمیت بدم تا غذای بدنم..

    مچکرم که هستید و بما آرامش میدهید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3299 روز

    اگر بدانیم که ما قرار است در یک برهه زمانی با هر چیزی باشیم .

    اگر بدانیم در یک برهه زمانی در یک فرکانس خاص و مدار خاص هستیم.

    می توانیم بیشتر لذت ببریم و به انها نچسبیم و درس هایمان را بگیریم.

    و بعدا دلمان تنگ می شود برایشان که چه روز های خوبی را باهم تجربه می کردیم در ان مدارد.

    این شیوه فکر کردن و نگریستن بوی توحید بیشتری می دهد

    و وقتی ان را در زندگی ام اجرا می کنم یعنی توحید عملی.

    و چه راهکاری موثر تر از توحید عملی.

    با این نگاه می توانم بیشتر از این مسیر لذت ببرم دقیقا مانند گذر از یک رودخانه که

    من پارو نمی زنم و خودم را به دست جریان رود می سپارم تا هدایتم کند.

    نشانه ای امد که باید مسیرم را محکم بچسبم و ادامه دهم.

    و ساختن یک اهرم برای کنترل ورودی های ذهن .

    باید این اهرم را پیشرفته تر کنم .

    من اهمیت زیادی به تغذیه جسمم می دهم اما جالب است زمان هایی که

    من ذهنم را خوب تغذیه کرده باشم میتوانم جسمم را خوب تغذیه کنم.

    یعنی همه چز ذهنی است و بر میگردد به ورودی های ذهن.

    هر ورودی که مرا غمگین می کند و مرا می ترساند مانند همان غذای سمی و بد بود است با هزاران درجه تاثیر بیشتر.

    بنابراین باید از آگاهی ها و ورودی ها اعراض کنم و تنها اجازه ورودی هایم را بدهم که به من

    احساس بهتری می دهند که به من انرژی بیشتری می دهند که به من ایمان و جسارت بیشتری می بخشند.

    همان ورودی هایی که اتش عشق درونم را شعله ور می سازند.

    ورودی هایی تحت عنوان توحید عملی .

    همه ی این ها به خاطر این است که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا حاصل باور ها و فرکانس های من است.

    باید بیشتر کلامم را کنترل کنم.

    باید بیشتر نگاهم را شنیده هایم را افکارم را تجسمم را کنترل کنم.

    تنها تفاوتشان این است که ورودی جسم فیزیکی تر است نسبت به فرکانس ها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فتانه مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 2133 روز

    از شما استاد عزیز بسیار سپاسگزارم و خداروشکر میکنم که منو هدایت کرد تمام درس و آموزه هاتون بسیار تاثیرگزار و مفید هستن دقیقا اکثر ما توجه کمتری نسبت به غذای روح داریم و فوق العاده لذت بردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: