غذای روح چگونه تأمین میشود؟ - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-29.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-23 15:45:142024-06-08 22:33:03غذای روح چگونه تأمین میشود؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز هفتم …مدتهاست که روی کنترل ورودی هم دقت میکنم و نتییجشم دیدم م هر روز دارم سعی میکنم همون طور ورودی منفی نمیدم وودی مثبتمو بیشتر کنم چون میدونم چقد مهمه که بتونی در هر لحظه تمرکت روی زیبایی ها باشه
خداوند رو سپاس گذار این فایل از سفرنامه هستم.
ممنونم از توضیحات استاد که با این فایل به من یاد آور شد که باید ورودی های خودم رو کنترل کنم.
دیگه با کسی بحث نمیکنم و اگر دیدم کسی اصرار میکنه که درست است و حق با اون هست، بزارم همونجور باشه و میگم حق با شماست.
این هم نوعی تغذیه ذهن است که قول میدم مراقبش باشم و از ورودی های خوبی که به ذهنم میدم لذت هم ببرم.
ممنون و متشکرم از استاد عزیززززز
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
چقدر خوبه ما به ذهنمون خوراک سالم و خوب و همیشه تازه بدیم
تا بتونیم با تمرکز بر خواسته هامون اتفاقهای خوب رقم بزنیم و لحظه به لحظه زندگیمون لذت ببریم چرا که ما خودمون خالق زندگیمون هستیم و هر اتفاقی تو زندگی برامون می افته باعثش خودمون هستیم
پس باید مواظب افکار باشیم که چه چیزی وارد ذهنمون میشه
خدایا سپاسگذارم برای لحظه به لحظه زندگیمون برام اتفاق می افته
خدایا شکرت بخاطر سلامتی و خوشبختی و دوستهای خوب و شادی و ازادی و ثروت فراوان را برای من فراهم میکنی
خدایا سپاسگذارم
🙏🙏🙏🙏
ممنون از شما دوستان و همچنین از خانواده دوست داشتنی عباس منش
❤️❤️🙏🙏🌹🌹
سلام خدمت استاد عزیز و نازنینم آقای عباس منش گل.
سلام خدمت خانم شایسته و اعضای محترم مسئول سایت.
و سلامی به شادابی بهار خدمت اعضای خانواده عزیزم که با شریک کردن آگاهی ها و تجارب خود به من کمک میکنند.
آگاهی که من از این فایل گرفتم را به دو دسته تقسیم میکنم قسمت اول دو سه دقیقه اول ویدیو و قسمت دوم مابقی ویدیو.
1-استاد عزیز با دیدن این غذا های خوشمزه چقدر کیک کردم چقدر لذت بردم آجیل ها زردآلو خشک شده میوه های تازه پرتقال❤ آناناس،سیب، توت فرنگی، بخش آب میوه ها که اصلا دهنم آب افتاد، تخم مرغ ها کیک ها کلوچه ها شرینی ها دونات ها و کلی غذا های دیگه که نمیشناختم.
تمام این تصاویر فراوانی نعمت های خداوند را نشان میدهند تمام این تصاویر جوایز کارکردن روی باور ها و کنترول کانون توجه را نشان میدهند، مرسی استاد که این تصاویر را برای ما تهیه کردی نوش جونت.
2- تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا به وسیله کانون توجه ما وارد زندگی مان می شوند ولی چون یک بازه زمانی بین اولین نقطه از توجه کردن به یک موضوع تا خالص شدن فرکانس های همان موضوع وجود دارد اکثرا ما متوجه این مهم بودن کانون توجه مان نشده ایم وگرنه چه کسی حاضر است فقر را تحمل کند در حالیکه میتواند ثروت را تجربه کند هیچکس، درست مثل زمانی که کسی حاضر نیست خود را از یک ارتفاع بلند به پایین بیندازد چون از قانون جاذبه آگاه است.
ما بایدبه همان مقدار که به قانون جاذبه اعتماد داریم باید به قانون احساس خوب مساوی است به اتفاقات خوب هم اعتماد داشته باشیم. واین اعتماد زمانی در ما ایجاد می شود که آگاهانه برای مدتی حداکثر کانون توجه مان را روی نکات مثبت بگذاریم و افکار مان را کنترول کنیم و همچنین با مطالعه نوشته های خانم شایسته و کامنت های دوستان عزیز من در این سایت و مهم ترین نکته دیدن و شنیدن بی انتهای فایل های استاد عباس منش گل گل و گل.
استاد من چند وقتی میشه که تصمیم گرفته کامنت های دوستان را در فایل های دانلودی مطالعه نمایم از وقتی که این کار را شروع کردم کنترول افکار و کانون توجه برایم آسان تر شده، باور و ایمانم نسبت به قانون عمیق تر شده و دوستان عزیز جدیدی را نیز در سایت پیدا کردم، استاد جانم مرسی که این بخش های متنوع را در سایت ایجاد کردی مرسی قد یه دنیا، راستی تو این روز های که همه جا تعطیل است خواندن کتاب رویاهای که رویا نیستند و مطالعه کامنت های دوستان همراه با نوشیدن قهوه خیلی کیف می دهد و یک ورودی بسیار قوی محسوب می شود تا باشد که در مرحله نخست احساسم بهتر و آرامشم بیشتر شود و ثانیا مسبب افتادن اتفاقات عالی و دلخواه در آینده باشد. من طعم قهوه را زیاد دوست همچنین از بوی قهوه خیلی لذت میبرم ایشالا هر وقت به خارج از افغانستان سفر کردم از همان ماشین های قهوه سازی که استاد در فایل آماده سفر که در آروی شان فیلم برداری شده بود یکی برای خودم میخرم.
راستی همین روز ها میام و از نتایج که تو این مدت بدست آوردم می نویسم.
هر جا هستید متمرکز بر روی نکات مثبت باشید.
قانون جذب ینی چی؟؟
ینی اینکه توجه ما باعث میشه همون چیزارو توی زندگیمون ببینیم
توجه به خواسته ها باعث پیشرفت ما میشه
توجه به نا خواسته ها نتایج بد بدنبال میاره.
همین نکته رو ک بدونیم و بهش عمل کنیم
دنیامونو عوض میکنه.
توجه به نکات مثبت هر چیزی مثل هوای خوب، غذای خوشمزه، کمک افراد ب ما، رفتار خوب پدر و مادر، ی احترام، ی دوست دارم ووو
ایشالا ک همگی بتونیم به فایلهایی ک میشنویم و میبینیم عمل کنیم. چون ایمان همواره در کنار عمل میاد و به قول استاد” ایمانِ بدون عمل، مفت نمیارزه”
به نام خدایی که عاشق منه حامی منه و عاشق و حامی همه است ،روز۷سفرنامه
درمورد اهرم رنج ولذت :من وقتی ب گذشته نگاه میکنم موتور این اهرم توی ذهنم روشن میشه،قبل از آشنایی با استاد و قوانین و بعدازآشنایی با استاد و قوانین چون تو همین مدت کوتاه نتایج ب طور واضحی تغییر داشته و هی ب خودم یادآوری میکنم که محمددلیل نتایج کار کردن روی ذهنت بودها کنترل ورودی ها بود و….
اینجوری سعی میکنم روی ریل بمانم
سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم
خدای من چقدر مهمه این کانون توجه و چقدرررر تاثیرگذاره از وقتی که به این موضوع تا حدی دارم توجه میکنم میبینم چطوری هرچیزی به وسیله خودم داره برام بوجود میاد
دارم تمام سعی ام رو میکنم تا جایی که میتونم توانایی مو در کنترل این موضوع بالا ببرم
بعد از اینکه تونستم حداقل به 50درصد توجه ام مسلط بشم دوباره میام و از دستاوردهام میگم
خداروشکر میکنم بابت این مسیر عالی که به سمتش هدایت شدم
هفتمین روز از سفر به اگاهی ها
دیروز داشتم یه فایل از استر هیکس گوش میدادم. در مورد توجه به ناخواسته ها که میگفت اگه از یه غذایی بدتون میاد و حالتون رو بد میکنه. آیاهر روز میخوریدش و حالتون بد میشه و آیاهر روز به همه میگین که به این غذا نزدیک نشن چون خیلی بده؟من میدونم خوب نیست ولی میگم مجبورم بخورم. نمیدونم چی میخواد بشه. اونقدر که انتخاب محبوب منو میشه. مشاهده میکنیم بهش توجه میکنیم و در موردش فکر میکنیم و در موردش میخونیم و تو شبکه های اجتماعی مربوط بهش عضو میشیم. جهان هم برای متخصص کردن ما در این زمینه کوتاهی نمیکنه. در واقع توجه به ناخواسته ها همینه که غذای کثیف و بدمزه رو وارد ذهن و کانون توجهمون میکنیم. آرزو میکنم که هر لحظه تو کنترل ورودی و خروجی ذهنمون توجه داشته باشیم وموفق باشیم. الهی آمین🙏
… بعد از یه خواب کوتاه اما عالی، با ذهنی خالی و آرام تصمیم گرفتم یه سر به سایت بزنم که حال خوبم رو بهتر کنم.
وارد سایت شدم، گزینه نشانه امروز تحریکم کرد برم سمتش…!
این صفحه برام باز شد …
با خودم گفتم که :
“چه عنوان قشنگی! غذای روح! ”
” استاد چه لباس خوشرنگی به تن دارن! ”
” چه پس زمینه قشنگی داره این فیلم! ”
مقدمه نوشتاری فیلم رو خوندم …
تک تک جملاتش تایید کننده اهداف و تعهدی بود که همین امسال با خودم در میون گذاشته بودم. خوشحال بودم که همه چی دوباره برام مرور شد و این مرور هروزه که ملکه ذهنم میشه.
فیلم صبحانه هتل، باور فراوانی منو تقویت کرد و از طرفی خودش حکم سریال تمرکز بر نکات مثبت رو برام داشت!
و چقدر قشنگ فرمودن که غذای روح، ورودی های ماست و عقل حکم میکنه غذای خوبی رو به خوردش بدیم!
و بااااز هم رسیدم به تعهدی که همین امسال با خودم بسته بودم…. تمرکز بر تکات مثبت اطرافم بدون اینکه بخوام الکی ذهنم رو درگیر مسائل مختلف مثل پول و روابط و آینده کنم.
و چقدر قشنگ فرمودن که با تمرکز بر نکات مثبت، نتایج خود به خود وارد زندگی میشن بدون اینکه نیاز به انجام کار خاصی باشه.
اینا همه بهم میگن که فقط بر روی همین موضوع تمرکز کنم و ادامه بدم. همین یک کار به ظاهر ساده، ستون اصلی کاره! پایه کاره و تا نباشه امکان نداره خواسته های بیشتری وارد زندگیم بشه! هرچقدرم زور بزنم و جون بکنم و فکر و جسمم رو درگیر کنم!
آخ که چقدر احساس غرور و شکرگزاری دارم از این که خداوند منو هدایت کرد وارد اتوبان سعادت بشم و حرکت کنم و با احساس لذت، با توجه به نکات مثبت و ارسال فرکانس سپاسگزاری، همون نعمت های همیشگی رو که برام عادی هستن رو بیشتر دریافت کنم… بیشتر و بیشتر … تا زمانی که آماده ی ارتقاء مدارم بشم!
در واقع به این نتیجه رسیدم که …
مگه هدف من دریافت خواسته های بیشتر نیست؟!
مگه نمیخوام به اهداف ریز و درشتم برسم؟!
خب تنها راهش اینه مدارم ارتقاء پیدا کنه به مدار بالاتر… یعنی جایی که ظرفم برای دریافت خواسته های بیشتر، بزرگتر باشه.
خب تنها راع ارتقاء مدار اینه که از مدار فعلیم لذت ببرم و شکرگزار باشم!
چه طوری؟!
خب اینم معلومه ….
تنها راهش اینه جفت چشام رو باز نگه دارم و حواسم رو جمع کنم تا نعمت های مدارم رو ببینم و ازشون لذت ببرم و استفاده کنم.
تا همونا بیشتر بشن …. تا جایی که ظرف دستم پر بشه و آماده ی دریافت ظرف بزرگتر، یعنی مدار بالاتربشم!
سلام دوستان عزیزم
روز هفتم سفر نامه
من از زمانی روی ورودی های ذهنم کنترل دقیق و زیادی رو آگاهانه انجام دادم که به این باور رسیدم که افکارم ( که تکرار اونها باورهای من رو می سازه ) از جنس انرژی هستند و انرژی، فرکانس و طول موج داره …
وقتی به این درک رسیدم که افکار من به جهان هستی فرکانس میفرسته و جهان پاسخی هم سنگ همون فرکانس رو به شکل اتفاقات و شرایط و آدم ها وارد زندگیم می کنه..
به نظرم کسی که به این درک برسه دیگه جرات نمی کنه به هر چیزی توجه کنه ( حداقل آگاهانه ) … و حتی اگه ناآگاهانه هم به ناخواسته ای توجه کنه چون این اصل رو درک کرده سریع پاسخ جهان به توجهش رو میفهمه و قاتون دوباره براش اثبات میشه …در واقع بعد از درک قانون تا فاصله زمانی که بتونیم عمل به قانون را در خودمون تثبیت کنیم …هر اشتباهی که می کنیم داره کمک میکنه به درک و اثبات بیشتر قانون برای ما.
در مورد خودم …من کلا از نوجوانی …تا الان هیچ تمایلی به اخبار ، تفسیرهای سیاسی و اجتماعی و …نداشتم و همیشه یکی از انتقادهایی که از طرف پدرم و دوستانم بهم وارد میشد این بود که تو از اوضاع کشور و جهان هیچ خبری نداری ..چی گرون شد ؟ اصن برای چی گرون شد ؟؟ از سیاست….از اینکه کی عزل شد ؟ کی محکوم شد ؟ ….و خب با این ویژگی میخوای یه فرد تاثیر گذار و فرهیخته بشی !!؟؟
حالا بعد از سالها متوجه شدم من به طور غریزی از این موارد دوری می کردم …چون احساس منفی و پوچ بودنش رو حس میکردم ..و ترجیح میدادم به جای این ها یه کتاب جدید بخونم ( اگر چه الان با درک قانون متوجه شدم خواندن کتابهای زیاد هم خوب نیست به علت تعدد زیاد دانسته ها که نتیجش گیج شدن و شک و تردید زیاد هست..که البته تجربش کردم )
در واقع بعد از درک قانون نیازی به تغییر عادت در مورد توجه به اخبار و سیاست و …نداشتم . اهل خاله زنک بازی و غیبت و اینا هم نبودم ..
چون من خیلی عالی این اعراض را ناآگاهانه انجام میدادم منتها ناخالص تر از حالا
اما حالا قرارگرفتن در جمع های خانوادگی و فامیلی و یا سر کار که شروع به بحثهای سیاسی و اجتماعی …میکردند برای من یه چالش بزرگ شده بود …دقیقا یادمه زمانی که تازه با قانون آشنا شده بودم ; تو مهمانی ها چقدر با خودم درگیر میشدم و چه سردردهای شدیدی میگرفتم که تا اون لحظه تجربه نکرده بودم …هر حرف ناخواسته ای که میشنیدم مدام توی ذهنم مقاومت میکردم ..مخالفت میکردم ..میگفتم اینا فرکانس منفیه …این یکی شرک …این غیبت …خدایا من دارم اینا را میشنوم ..حتما نتایج منفی اش رو جذب می کنم…
یعنی دچار ” ترس” از شنیدن ، دیدن، به یادآوردن و صحبت کردن در مورد هر چیز منفی شده بودم و این ترس به طور غیر ارادی حال من رو بد میکرد….حتی باعث شده بود با بقیه در مورد این که دارن اشتباه می کنن بحث کنم ( توجه منفی ) …بدون اینکه متوجه باشم داشتم مسئولیت حال خوبم رو به عهده دیگران میذاشتم …همه باید مثبت صحبت کنند تا من احساس خوبی داشته باشم…تا من بتونم فرکانس خوبی بفرستم
احساس میکردم دیگه نمی تونم توی این خانواده ، جامعه ، سر کارم ….به راحتی ظاهر بشم …چون تازه داشتم میدیدم که چقدر همه جا پر از ورودی های بدردنخور و منفیه…
کلی شاکی شده بودم که آخه من چطوری این همه ورودی نامناسب رو نشنوم؟ ..چون روی دیدن و به یادآوردن و خواندن تسلط و کنترل بیشتری داریم …
مخصوصا که من شنیداری هم بودم و واقعا از این طریق زود یاد میگرفتم ..
خود استاد میگفت شما روی خودتون کار کنید جهان شما را جدا میکنه …ولی من با خودم میگفتم با این همه ورودی داغون هر چقدر روی خودم کار کنم ..این مدار من چطوری تکان بخوره ؟؟
و شروع کردم به دنبال راهکار گشتن…
راهکار اول🤔😑
یه مدت تصمیم گرفته بودم تو هیچ جمع و مهمونی شرکت نکنم ..حتی از جمع چند نفره خانواده خودمون هم فراری بودم..ولی این راه حل ،مسئله رو حل نمی کنه فقط کمک کننده هست .تا آخر عمر نمی تونیم که از همه آدم ها فرار کنیم !!
راهکار دوم …هنزفری 😁
اینقدر توی گوشم هنزفری میذاشتم که مامانم تو خونه با اس مس باهام حرف میزد !!!😂😅
مثلا بیرون رفتی نونم بگیر… یا.. دارم شام میکشم ….
یا.. نیم ساعته مهمونا اومدن چرا نمیای ؟؟؟..
بنده خدا میگفت من هر وقت باهات حرف میزنم تو گوشت هنزفریه و نمیشنوی!
سرکارم هم بقیه قبل از صحبت کردن با ایما و اشاره میگفتن من باهات کار دارم …میشه هنزفری رو برداری !!!
سرپرستم ازم گله داشت که آخه آدم چقدر در روز آهنگ گوش میده !!!!
البته نمی دونست دارم عباس منش گوش میدم😁
مصرف هنزفری و گوش پاکن ام خیلی زیاد شده بود …
اصن یه بودجه هر ماه میذاشتم کنار… میگفتم خب اینم پول خرید هنفری های این ماهم…
کلا من داستانی داشتم با این کنترل ورودی ها :)
تا اینکه …کمی بعد تر با کتاب قدرت حال اکهارت تل آشنا شدم و شروع کردم به تمرین …
در واقع وقتی ، در لحظه ، توجه ام رو روی جریان انرژی هستی( یا جریان تنفس ) در جسمم میذارم و مقاومت و مخالفتی با هر آنچه در اطرافم در جریان هست نمی کنم ….فقط حضور دارم و از حضور خودم در کالبدم لذت میبرم …آرام ..بدون اینکه واکنشی نشان بدم و احساسی رو تجربه کنم هر آنچه بیرون اتفاق میافته تاثیری بر من نداره ..چون میذارم این شرایط ناخواسته بگذره …من دیگه با توجه کردنم، انتخابش نمی کنم ..دیگه احساس منفی و بدی را در آن لحظات تجربه نمی کنم …
و البته به مرور زمان این قانون کبوتر با کبوتر ..باز با باز… جهان را دیدم..حمایت جهان از خودم و تلاشم برای بهتر شدن رو دیدم..و اون ترس وسواس گونه ای که داشتم کمرنگ شد و الان با آرامش بیشتری دارم این مسیر رو ادامه میدم..الان هنزفری هم دارم …ولی هر جا که نتونم هنزفری بزارم یا حتی خودم نخوام ..دیگه نگران نیستم
در کل اگه شرایط جوری نباشه که محیط را ترک کنم، توجهم را به درون خودم میبرم یا طبق فرمایش استاد توجهم را روی چیز دیگه ای در بیرون میذارم این راهکارها مکمل هم هستند و ازش نتیجه گرفتم و دارم روش کار می کنم
براتون تغییر مدار صعودی آرزومندم
به امید الله مهربان❤
من عاشق این تکه کلام استاد شدم
۲۴ اسفند سال ۱۳۹۸