غذای روح چگونه تأمین میشود؟ - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-29.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-23 15:45:142024-06-08 22:33:03غذای روح چگونه تأمین میشود؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند هدایتگرم،
سلام به استاد عزیزم خانوم شایسته عزیزم ودوستان عزیزم
اول اینکه واقعا سپاسگذارم برای این قسمت سفرنامه، واقعا فوق العاده س و خیلی خوشحالم که تو این مسیر و سفرنامه هستم…
و ای کاش قدر بدونیم که چقدر چقدر چقدر این فایل های دانلودی ارزشمند هستد چقدر تاثیر گذار و بینظیر هستند واقعا سپاسگذارم…
عوام مردم میگن که باید مطلع بشویم از خبرهای توی جامعه اینکه اخبار چی میگه، قیمت ها چجوریه و و و ….
آیا با خبر بودن و با خبر شدن اتفاق خاصی واقعا میوفته برامون؟ زندگیمون دگرگون میشه؟!!!
ان شاءالله که من همیشه خودم به شخصه تا اخر عمرم بی خبر بمونم و بی خبر باشم از جامعه،
وقتی این فرکانس ها کانون توجه ما هست که اتفاقات رو رقم میزنه چرا توی فرکانس منفی و ادمای منفی و اتفاقات منفی بمونیم، پس چه بهتر که بی خبر بمونیم تا اخر عمر،
اینکه با ورودی های مناسب حداقل دستاوردی که داره حال خوب نصیبمون میشه احساس خوب نصیبمون میشه احساس امید رشد کردن و سلامتی جسم و روحمون، آیا واقعا ارزشش رو نداره!!!!
اون چیزی که بهش توجه میکنیم بهش فکر میکنیم همون چیزی هست که در زندگی ما رخ میدهد، چیزی که پیشاپیش به جهان ارسال میکنیم،
تمام اتفاقات زندگیمون سلامتیمون به خاطر ان چیزی است که خودمان انجام دادیم و فرستادیم خداوند بر بندگان ظلمی نمیکند،
شبکه های اجتماعی چیزی جز چرندیات ندارد،
اما چون فاصله ی زمانی بین اتفاقاتی که وارد زندگیمون میشود و کانون توجه ماست ما درک نمی کنیم….
خداوند منبع خیر و نیکی است ما از خداییم و درون مان خدایی است و به خداوند متصل هستیم….
به نام خداوند روزی دهنده
برگ هفتم از سفرنامه
قطعا میتونم بگم هیچ چیزی تو زندگی من به اندازه اهرم رنج و لذت تاثیر گذار نبوده که یکاری رو انجام بدم یا یکاری رو انجام ندم
کارهایی که از نظر بقیه جزو غیر ممکن ها حساب میشده ولی با این روش خیلی راحت بدست آمده
من وقتی با این مسیر آشنا شدم و مدتی شاید گذشته بود،اومدم برای خودم بعضی چیز ها رو تصویر سازی کردم،اون اهدافی که داشتم که حالا تو نوبت اول سلامتی بود،دوست داشتم بعضی ا تضادهام که مربوط به سلامتیم بود رو اول از همه حلشون کنم
خب من اهرم رنج و لذت رو تا حدودی یاد گرفتم و شروع کردم به نوشتن و از فرداش عملی کردم
اما اون اولین باری که من اینکار رو انجام دادم یجایی برای من سخت میشد؟ن همیشه بلکه یه روزایی سخت میشد.دلیلش این بود که من ورودی مناسب داشتم میدادم به ذهنم ولی کاملا کنترل شده نبود.من عاشق موسیقی ام و خیلی موسیقی گوش میدم (هم بعنوان شنونده و هم بعنوان کسی که تو این زمینه فعالیت میکنه و از این آهنگ ها الگو میگیره).دقت کردم و دیدم چیزی که روی من بیشترین تاثیر رو داره و باعث یمشه گاهی تو اهرم رنج و لذت و این مسیری که دارم میرم سخت شه ترانه هایی هستش که دارم گوش میدم.چیزایی که میشندیم تو ترانه بر خلاف چیزی بود که دنبالش بودم.کاری که کردم این بود که آمدم و آهنگ هایی که با مضامین مثبت بودند رو سوا کردم و تو یک پوشه جداگانه ریختم،همین عامل باعث شد دیگه اون خوراک نامناسبی که داشتم با ترانه ی آهنگ ها به ذهنم میدم رو قطع کنم و روند پیشرفتم بسیار بسیار پیش رفت و عالی شد
بابت این فایل فوق العاده و توضیحات این فایل از استاد و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم
با سلام خدمت استاد گلم خانم شایسته عزیز و دوستان بی نظیرم🍃🌺🍃🌺🍃🌺
روز هفتم سفرنامه😍
واقعا چه مثال فوق العاده ای زدین استاد. دیگه از این قشنگ تر و گویاتر هم میشه توضیح داد؟؟
واقعا چطوره که ما اینقدر به غذا جسممون اهمیت میدیم و حتی گاهی بسیار وسواس گونه رفتار میکنیم ولی برای غذا روحمون نه.
حتی در مورد بچه هامون از همون کودکی خیلی برامون مهمه که چه غذایی بهش بدیم تازه و سالم باشه..غذا کم و زیاد نشه. وعده هاش به موقع باشه و فکر میکنیم 100درصد بچه داری همینه دیگه. به بچه غذای خوب بدیم و نهایتا تمیز و مرتب باشه . درسته که اینا مهمه ولی نه اونقدر که ما اونو اصل و اساس فرض کردیم. اگه اینقدر که به فکر غذای جسمشون بودیم به فکر غذای روحشون هم بودیم چی میشد؟ چقدر بچه های شاد، پرانرژی، با اعتماد به نفس و عزت نفس بالاتری تربیت میکردیم
و واقعا چقدر آدمای زیادی میبینیم که بسیار به جسمشون اهمیت میدن هم از لحاظ لباس و تیپ و هم غذا ولی اصلاااااا از همنشینی و هم صحبتی باهاشون لذت نمیبریم. چرا؟ چون اونا فقط به غذای جسمشون اهمیت دادن و برعکس هر چی آشغال و مواد متعفن و فاسد و خراب هست رو وارد ذهنشون میکنن. اونا فقط ظاهر زیبایی دارن ولی از درون زباله دان هستند.
آیا ما هم دوست داریم تبدیل به زباله دان بشیم به مرور؟ کی دوست داره واقعا؟
کاش به خودمون تعهد بدیم فقط برای یکهفته غذای خوب و سالم به ذهنمون بدیم. فقط یکهفته.. آیا در خودت میبینی که فقط یکهفته توجهت به زیباییها به خوبیها به فراوانی ها به علایقت باشه؟ در خودت میبینی تو که سالیان سال افسار ذهنت رو رها کرده بودی و به هر سمت و سویی رفته الان آگاهانه فقط یکهفته بتونی کنترلش کنی؟ و لااقل زمان خیلی بیشتری از قبل رو توجه کنی به موارد مثبت و سالم؟ من که تعهد میدم 💪💪
یعنی خییلی از دست خودم ناراحت میشم اگه نتونم این کارو انجام بدم اصلا چنین توقعی ندارم از خودم که نتونه
من باور دارم که میتونم و انجامش میدم💪
و بعد از یکهفته میتونم ببینم نتیجش رو. که الان حال و روز و زندگیم بهتره یا قبلا
و میام انشاءالله تو فایل چهاردهم سفرنامه مینویسم در مورد حال و روزم و اتفاقات زندگیم.
که توی این یکهفته تونستم کنترل کنم افکارم رو و بهترین و سالمترین و لوکس ترین غذا ها و نوشیدنی ها و دسرها رو بهش بدم یا نه؟ که اگه تونستم حس و حالم و زندگیم در چه حالیه..
در مورد اهرم رنج و لذت که خانم شایسته نازنین فرمودن من تا حالا بهش فکر نکرده بودم. البته میدونم که چیه و میخوام الان اینجا بنویسم هر چی که به ذهنم میاد…
من میتونم به زندگی قبلم ادامه بدم و مطمئنا یه عالمه اتفاقای بد و ماجراهای ناگوار و اخبار ناراحت کننده همیشه به وفووور وجود داره در زندگیم. ولی اینجا تصمیم با منه اگه بخوام به این اتفاقات توجه کنم و فکر کنم و حرف بزنم و حرفای بقیه رو گوش بدم و غیره اولین نشانش اینه که حال جسمیم بد میشه به شدت بدمیشه و من ممکنه سردرد یا معده درد و کلا بدن درد بگیرم فشارم بیفته و دچار سرگیجه و بی حالی و غیره بشم. اینا رو که میگم تجربه کردم که برام رخ میده و بعد اینکه به شدت سر بچه هام داد و فریاد میکنم و اصلا حوصلشون رو ندارم و اونام به خاطر رفتار من همین رفتارو کپی میکنن و سر همدیگه داد میزنن و مطمئنا رفتارم با همسرم به شدت بد میشه و اونم با من بسیار بدرفتاری میکنه و من گریه میکنم و من از زندگیم خسته میشم و من ناتوان میشم از این حجم مشکلات و ناراحتی که رو سرم ریخته و یاد تمام بدبختی های دیگه میفتم و ترس و وحشت از آینده و تمام وجودم میشه شرک و بی ایمانی و اینکه حتی خدا هم منو نمیبینه و بدبختی از در و دیوار وارد زندگیم میشه……..خدای من چقدر آزار دهنده… ولی واقعیت داره اگه بخوای به اتفاقات منفی توجه کنی و آشغال به خورد روحت بدی همه اینا اتفاق میفته و تو بارها و بارها با تمام وجودت تجربه کردی😬😢😔
و اماااا😍😍 اگه بخوای به اتفاقات مثبت به خواسته هات به چیزایی که دوست داری به زیباییها و فراوانیها توجه کنی و دائم سپاسگزار باشی اون موقع بر طبق قوانین بدون تغییر خداوند از اون جنس اتفاقا بیشتر و بیشتر در زندگیت متجلی میشه.
شده که حال جسمیت خوب نبوده و یه خبر خوب شنیدی یه اتفاقی یه حرفی یا مثلا یه چیزی برنده شدی و تو اون لحظه به کل فراموش کردی دردت رو و حال جسمیت کاملا خوب شده باشه؟؟
من واقعا تجربه کردم که داشتم از تب میسوختم ولی با تلفن یه دوست خوب که صحبت کردم باهاش بعدش دیدم انگار خوب خوبم و اثری از مریضیم نیس
اولین تاثیر توجه به نکات مثبت اینه که حال جسمیم هم خیلی بهتر میشه و بیشتر میتونم با بچه هام بازی کنم و بیشتر انرژی دارم و چون اتفاقات بهتری در زندگیم در حال رخ دادنه پس رابطم با پسرامم خیلی عالی تره و خیلی کمتر داد میزنم و خیلی باحوصله تر رفتار میکنم و اونام متقابلا خیلی آروم ترن و احترام بیشتری میذارن به هم. و رابطم با همسرم خیلی عاشقانه تر و بهتره و بالطبع عشق بیشتری هم دریافت میکنم و سپاسگزارترم و باز طبق قانون چون حالم خوبه و سپاسگزارم اتفاقات بسیار بهتر و قشنگتری وارد زندگیم میشه. طوری که انگار داخل بهشت دارم زندگی میکنم و زندگیم سراسر خوشی زیبایی لذت و شادیه و هر لحظم سرشار از عشق بینهایته. خداوندا سپاس سپاس سپاس😇😊😍
اره عزیزم این اهرم رنج و لذت تو هست. ببین کدومش رو میخوای انتخاب کنی و بعد تو ذهنت بیار که هر کدوم انتخاب کنی نتیجش چی هست..
واقعا خداوند رو با تمام وجودم سپاسگزارم بابت استاد عباسمنش عزیزم و مریم شایسته نازنینم که روشنگر راهمون هستن در این مسیر و خالصانه این آگاهی ها رو در اختیار ما قرار میدن.
خیلی دوستون دارم براتون آرزوی بهترینها رو دارم 💖💖💖💖💖💖💖
به نام خدای یگانه
در هفتمین روز سفر پربرکت هستم که موضوع این قسمت غذای روحه
خدمت شما عزیزان عرض کنم که من قبلا پسری به شدت عشق اخبار و تلویزیونو اهنگای غمگین بودم ولی به لطف الله مهربان ک منو هدایت کرد به این مسیر شروع کردم به کار کردن به روی خودم و دیگ از فیلم و سریال دوری میکنم حتی بخاطر اینکه من اخبار گوش نکنم اومدم زیرزمین خونمونو مرتب کردم و توی زیر زمین زندگی میکنم چون بابام عشقه اخباره و جونش بسته به اخبار …. و فقط اهنگای با موضوع خوبو گوش میدم و بیشتر کتاب میخونم و از موقعی من با این مسایل اشناشدم که تو مدرسه بودم من دقت کردم در زمان امتحانات به علت اعتماد به نفس پایینی ک داشتم همیشه به دوستام الکی می گفتم درس نخوندم ک اگه نمرم خوب نشد نگن چقد خنگیو این حرفا و جالبیش این بود که اصلا نمره های خوبی نمیگرفتم و یه روز با خودم گفتم بزار به بچه ها راستشو بگم سر یه امتحانه زیست بود فک کنم اومدم به بچه گفتم حسابی خوندمو این حرفا و نمره خیییلی خوبی گرفتم جوری ک همه ی بچه ها هنگ کردن ک محمد جهانیی ک همیشه نمره ش داغون چی شده ک انقد پیشرفت کرده یهو و چن وقت بعدش با استاد عزیز اشنا شدم
به نام خدای قدرتمند و ثروتمندم که عاشقانه دوستم داره و جهان و کائنات رو به تسخیر من در آورده است.
و با سلام و درود خدمت استاد عباس منش شجاع و باهوشم و خانم شایسته خستگی ناپذیر و دوستان ثروتمندم.
من قبل از آشنایی با قانون جذب در سال ۸۴ وزنم ۹۰ کیلو بود و به خاطر اینکه بچه های محله بهم می گفتند که چرا اینقدر چاق شدی بهم بر میخورد و البته خودم هم از این وضعیت جسمی راضی نبودم و تصمیم گرفتم رژیم بگیرم و شروع کردم و ۲ وعده در روز غذا می خوردم :صبحانه و ناهار و در اوایل سال ۸۵ وزنم به ۷۳ کیلو رسید و ورزش بدنسازی رو شروع کردم تا وزنم رو همین قدر نگه دارم و تا اوایل ۸۸ رفتم و رها کردم و البته در این مدت ورزش پیاده روی و بارفیکس رو دارم انجام میدم و خدا رو شکر از وضعیت فعلی جسم قدرتمندم راضیم.
من در زمینه سلامت و بهداشت دندانهایم هم موفق بودهام چون یادمه بابام چه شبایی که از درد دندان تا صبح بیدار بود و وقتی دندانش را میکشید به غیر از درد و بی خوابی تا چند روز مجبور بود غذاهای آبکی بخوره و البته یکی از داداش هایم هم اینجوری بود.
من در محله ای بزرگ شدم که چند تا از هم محلهای ها به خاطر اعتیاد از دنیا رفتند و من میدیدم که چجوری بهشون نگاه میکنند و باهاشون رفتار میکنند و اینها شد اهرم رنج و لذتم.
خدا رو شکر در زمینه مالی هم پیشرفت های عالی داشتم هر چند خودم در خانوادهای مذهبی بزرگ شدم با باورهای غلط ولی خدا را هزاران بار شکر که در این سالها نگاه ویژه ای به من داشته و دارد و در هر لحظه عاشقانه حمایت و هدایت و حفاظتم می کند.
من در بچگی به خیلی از خواسته هام نرسیدم و همیشه می خواستم فرد مفیدی برای خانواده و جامعه باشم و اینا شد اهرم رنج و لذت من برای تغییر باورهای غلطم و طی کردن مسیر تکاملم.
خدا جونم خیلی………. دوست دارم.
همه ی شما عزیزان رو به دستان خدای قدرتمند و مهربونم میسپارم.
یاحق
سلام ، من هروز یک فایل از سفرنانه صمیمی رو با عشق میبینم و و دنیال نکات کلیدی برای تثبیت باورهام در کشپن ها و کلیپ میگردم و هروز با عشق نظرات خودم رو مینویسم
.
در روز هفتم سفرنامه ، الگوهای رفتاری عالی در کپشن و کلیپ برای باور ارزشمند بودن پیدا کردم که خانم شایسته و استاد به قدری برای خودشون ارزش قائل هستند که برای غذاشون وسواس زیاد به خرج میدهند و و این از باور ارزشمند بودن می اید این الگوی رفتاری خوبی است که من از آن تقلید کنم و بهش عمل کنم
.
ولی نطر شخصی من در مورد کنترل کانون توجه و روش های من برای اینکار :
.
برای کنترل کانون توجه قدم اول باید کانون توجه رو بشناسیم چون ما چیزی که نمیشناشیم رو نمیتوانیم کنترل کنیم و دوم باید ابزار مناسب برای کنترل کانون توجه در دست داشته باشیم:
.
کانون توجه ما محلی است که اطلاعات و ورودی های ما از انجا وارد ذهن میشوند. که چشم ها و گوش ها و افکاری که در سرمان مرور میکنیم کانون توجه ما حساب میشوند
.
ابزارهای لازم برای کنترل کانون توجه عبارتند از:
.
۱.عاشق خودمان و خود واقعیمان(خدا) باشیم
۲.نظام ارزشی خودمان رو مشخص کنیم
۳.روش من برای کنترل کانون توجه
۴.چگونه بفهمیم در حال ارسال چ فرکانسی هستیم؟
_
.
۱.عاشق خودمان و خود واقعیمان (خدا) باشیم
.
باید اینقدر خودمان رو دوست داشته باشیم که حاصر باشیم با خودمان وقت بگذرانیم ، باید اینقدر خدا رو دوست داشته باشیم که حاضر باشیم باهاش تنهایی وقت بگذرانیم اکثر آدم های دنیای برایشان سخت ترین کار وقت گذراندن یا خودشان است . انگار که روحشان رو فروخته اند وقتی که چند دقیقه تنها میشوند خودشان رو با هزاران چیز بدرد نخور سرگرم میکنند . چون ارزش های واقعی زندگی را نمیدانند اگر واقعن میدانستن به هیچ وجه اینکارو نمیکردند ، این دنیا به طرز عجیبی به آگاهی نیاز دارد ، اگر خودمان رو دوست داشته باشیم و لحظه لحظه زندگیمان را ارزشمند بدانیم و بدانیم زندگی همین احساس خوب داشتن و همین ثانیه های در حال گذر است
.
ادم ها تا وقتی به احساس خوب نرسند و در ان بمانند
و بعد دوباره احساس خوب را از دست ندهند قدر و ارزششان را نمیفهمند
.
اگر پادشاه تمام دنیا شوی و احساست خوب نباشد تمام پادشاهیت بی ارزش است
احساس خوب حکم نمک در غذا را دارد ، اگر بهترین و خوش شکل ترین غذا را برایت سرو کنند ولی نمک نداشته باشد و بی طعم باشد هیچ ارزشی ندارد حکم سیر کردن خالی را دارد . احساس خوب یعنی با خدا ارتباط صحیح داشتن
_
.
باید نظام ارزشیمان رو توی زندگی مشخص کنیم:
.
باید تعیین کنیم در زندگی چه چیزی برای ما بیشتر ارزش دارد چه چیزی ما را خوشحالتر میکند ؟ خود خواسته هایمان یا مسیر رسیدن از خواسته هایمان؟ کدامش لذت بخش تر است؟ و بعد از اینکه ان را مشخص کردیم باید تمام ذهن ، تمام روح ، تمام جسم ، تمام وقت ، تمام انرژیمان برای خلق ان بکار بگیریم . اگر نظام ارزشی ما غلط باشد شکست میخوریم و این شکست به ما میگوید نظام ارزشیت را ادیت کن باید انرژی روزانمان رو خرج ارزشهایمان کنیم و این انرژی را تبدیل به ماده یا خواسته هایمان کنیم
روش من برل کنترل کانون توجه
.
من شخصا جیزهای خیلی متعدد و زیادی را در زندگی تجریه کردم وبه این نقطه رسیدم که عاشق خودسازی ، دریافت اگاهی ، و رشد دائمی هستم این زیباترین کار در زندگی من است من اگاهی و احساس خوب رو بهترین دوستانم میدانم و برای این رشد متعهد هستم ، چیزی در دونم این را از من میخواهد ، اگر خود سازی نکنم و در مسیر نباشم مریص و دیوانه و خمار و بی حوصله میشوم . هیچ دارویی بجز خود سازی و ارتباط با خدا نمیتواند حال مرا خوب کند و نئشه کند . برای اینکار نیاز به تعهد و اراده ی زیادی در اوایل مسیر نیاز است منم هم
.
۹۹.۹۹ درصد ادمهایی که به رشدم کمک نمیکنند حذف کردم
.
دنیای مجازی رو کامل حذف کردم
.
تمام آهنگ و فیلم ها رو حذف و ممنوع کردم
.
تمام زندگیم از صبح تا شب خود سازی و غرق در آگاهی کیهانی است ، و اینکار روز به روز اشتیاقم برای تلاش بیشتر ، افزایش میدهد
.
باور سازی مثل این میماند که یک دکتر به ما دارو برای درمان مریضی مان بدهد تا وقتی که این داروها رو مصرف کنیم خوب و سالم هستیم اگر داروها رو قطع کنیم دوباره تمام مریض ها کم کم عود میکنند..
_
چگونه بفهمیم در حال ارسال چه فرکانسی هستیم؟
.
وقتی به یک چیز توجه میکنی و احساست بد میشود یعنی در حال ارسال فرکانس بد هستی ، یعنی داری به باورهای محدود کنندت غذا میدهی
.
شدت احساست شدت فرکانست رو بهت نشان میدهد ، ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس به جهان هستیم ، من از طریق احساسم فرکانس هام و شدتشان را می سنجم و از تغییرات جنس احساسم میفهمم روز به روز فرکانس هام در حال تقویت هستند و در حال بهبود هستند و به همین میزان نتایج ایندم رو تخمین میزنم ، احساسات ما زبان خداوند هستند و به طور رایج با ما در حال سخن گفتن هستند و به ما میگویند در ح۷ال ارسال فرکانس خوب یا بد هستیم.
_
.
🚫نگران نباش اگر اهل رشد باشی با چند بار شکست خوردن در مسیر و ضربه خوردن عقلت سرجایش میشیند و با قوانین هماهنگتر میشود و بهتر قوانین رو درک میکنی ، وقتی خودت به ارزش کنترل کانون توجه رسیدی آن موقع مهمترین کار زندگیت کنترل کانون توجه و ذهنت میشود
.
🚫چگونه فرکانس را برای خودمان معنی کنیم؟
.
من ” فرکانس ” را اینگونه برای خودم معنی کردم تا بهتر آن را درک کنم و در خیالاتم متصور شوم
.
از آنجایی که ذهن یک شئ فیزیکی نیست بلکه یک انرژی است که در تک تک سلول های بدنمان است
..
و سلول های بدنمان در قسمت های بدنمان هستند. پس ذهن ما در تک تک قسمت های بدن ما هست.
.
فرکانس های ما ( افکار،گفتار، اعمال) ما هستند این فرکانس ها مثل نور قرمز رنگ ” لیزر ” به صورت ممتد و همیشگی در از تمام اندامهای بدنمان ساطع هستند و با دنیا اطرافمان بده و بستان میکنند
.
یعنی فرکانس های من از یک جای ثابت نه بلکه از همجای یدنم به جهان ارسال میشوند .
.
پس برای کنترل فرکانس هام من اول از همه رفتارهام و دوم گفتارهام و سوم افکارم رو کنترل میکنم
.
سلام به دوستای خوبم در این سفرنامه ی خوب و دوست داشتنی ،خواستم که بنویسم که اتفاق هایی افتادهو از خدای خودم سپاسگزارم که داره هممونو هدایت میکنه.
البته امروز که دارم این برگ از سفرنامه ام رو مینویسم یه چند روزی گذشته ولی دیدم که من باید به تعهدم هر جور شده عمل کنم و بیام بنویسم اتفاق های خوبی که برام افتاد رو.هممون باید تمااام سهیمونو به کار ببریم
من اگر بخوام توضیح خوبی بهتون بدم باید بگم من در واقع یکی از قدم های مهم زندگیم رو برداشتم(من همیشه در ذهنم بوده و الانم هست که با بچه ها کار کنم ،بچه هایی که دنیاشون متفاوته و شاید از منی که بزرگ شدم خیلی خیلی باور ها و رفتارشون خداگونه تره.
خیلی برای خودم در ابتدا و اطرافیانم جالب بود که چه نیرویی خداوند در من قرار داده که همش بچه ها به سمت من جذب میشن😁💚
و واقعا ثابت شده که توانایی خوبی دارم در ارتباط برقرار کردن با بچه ها،به خاطر همین با خودم ازقبل فکر میکردم که مثلا چی کارکنم؟!بعد فکر کردم برم به عنوان مربی مهد کار کنم ولی دوباره ذهن نجواگرم که جایگاه شیطانِ،و همش میگه نمیشه ،زشته اخه این دیگه چه شغلیه و خیلی چیز های پوچ دیگه که الان میفهمم که به قول استاد اصلاااا اصلااا مهم نیست که شغلمون چی باشه،مهم اینه که دوستش داشته باشیم و با توکل به الله پیش بریم
اینارو میگم تا بیشتر و بیشتر به خودم یادآودی کنم که میشود میشود فق ط ما باید حرکت کنیم،به قول استاد اولین قدم رو که مهم ترییینه برداریم
و از شما هم میخوام دوست عزیز که به خودت بگو میشود درباره ی هر شغلی که میخوای ویا هر چیزی میشود.به قول استاد اول باید باور داشته باشیم که همشوون دست یافتنی و ممکن هستن بعد که برامون قابل باور شد خیلی راحت تر الله هدایتمون میکنه که بهش برسیم💪💪💪💪
خلاصه همه ی اینارو گفتم که بگم من امروز اولین قدم رو برداشتم که برم و مربی گری مهد رو باد بگیرم.
وقتی داشتم فایل استاد(چند برابر کردن درامد،قسمت ۳)رو گوس میدادم.یه دفعه یه حسی بهم گفت که یدونه مهد کودک نهه زنجیره ای از مهد کودک ها(چون میخواستم از مربی گری کم کم برسم به این که خودم مهد کودک تاسیس کنم)و واقعا این هم نشا نه ای از تکامل به نظرم.🌻💪💪🌺
و از خدای خودم سپاسگزارم که منو به شما استاد عباس منش و این جمع صمیمی هدایت کرد چرا که قبلا اگه فکری هم تو ذهنم میومد که برم تو مهد کودک کار کنم هم به نظرم خیلی پایین و زشت بود،انگار که مثلا برام افت داشت😐😅
ولی الان با باور هایی که دارم سعی میکنم در خودم ایجاد کنم به چه دیدگاه ها و خواسته هایی که نرسیدم😉 و واقعا سپاسگزارم از رب العالمینم
اون موقع واقعا حس عجیبی بهم دست داد انگار یه چیز مهم رو فهمیدم.
به قول استاد بهتر هست که یعی کنیم هر رووزمون شده یه ذره ،بهتر از دیروز باشه و من دارم سعی میکنم و از الله مهربان میخوام که هدایت گر و کمک کنندم باشه و مطمئنم خداوند از قوانین هستی اش عدول نمیکند و کمک میکنه و مارو هدایت میکنه به راه کسایی که به آن ها نعمت داده و نه آن هایی که غضب کرده.🙏🙏🙏
واقعا زمانی که میام کامنت بنویسم ،وقتی دارم مینویسم یه حسی هست که میگه اینم بنویس اینم بنویس.
از خدا میخوام بیشتر و بیشتر هدایتمون کنه.🌻
استاد عباس منش نازززنین و مریم جان شایسته ودوستان عزیزم،دوستتون دارم
ایشالا هر کجا هستین خوب و سلامت و سعادمتند باشید.
به نام خدایى که تمام ورودیهایش بهشت است مگر آنکه خود بخواهم راه دیگرى را بروم که چه راهى صعب و پر خاشاک خواهد بود پس به نام او وبه یاد او وسپاس خدایى که بهترینها را برایم مى خواهد
سلام استاد جانم سلام دوستان همسفر سلام گروه پر ثمر سلام بانو شایسته درود بر همه ى شما اهل بهشت اهل ایمان وعمل❤️
زمانى که من تصمیم گرفتم از آنچه هستم به آنچه مى خواهم تبدیل شوم هنوز با شماى عزیز آشنا نشده بودم وقتى به جایى رفتم که محیط را براى خود پاک سازى کنم اصلاً خبر نداشتم روى این کره ى خاکى کسى ،کسانى هستند که من همیشه آرزوى در کنار آنها بودن را داشتم اما اکنون در تک تک لحظه ها وثانیه ها یم به خود مى بالم به شما افتخار مى کنم وخدایم را مى ستایم که قوانینى وضع کرده که هیچ تغییرى در آن نخواهد بود براى همین تو با اطمینان وعشق عملى که ایمان در پس آن است زندگیت را آنگونه که مى خواهى تنظیم وهدایت وشکوفا مى کنى چه بسا اگر در دهه ى هشتاد متوجه میشدم خداى من خدایى است که به عشق من فراتر از آنچه من فکرش را مى کنم پاسخ مى دهد اکنون هیچ کدام از آن روزهاى تلخ در دفتر زندگیم نبود ولى همین هم بسیار جاى شکر دارد که هر چه شکر گویم باور کنید نخواهم توانست آنگونه که شایسته ى رب جهان وجهانیان است بجا آورم چون هر فصل این سایت گستره ى عظیمى از نعمتها را به رویم باز کرده خدا کمکم کند بتوانم در قالب این واژه هاى بى قرار عشقم را نشان دهم وبیشتر کمکم کند درسهاى شما را در زندگیم با تمام جزئیاتش پیاده کنم چقدر دوست دارم شما را از نزدیک ببینم چقدر دوست دارم پاى حرفهاى شما بنشینم ودر خلسه ى ملکوتى خود فرو روم وبعد چشم باز کنم وانرژى دریافت شده ام را در جهان جارى کنم در واقع این روزها من با تک تک کلمات وجملات شما شبم به روز مى رسد وروزم به شب ونتایج تفکر در خدا ونشانه ها وآگاهى ها آنقدر زیاد است که به چیزى جز سعادت وسلامتى وثروت وعشق ورسیدن به خدا فکر دیگرى ندارم وهر آن که حرفى از دیگران به شنیده هاى من آهنگى ناموزون مى دهد بشکل خودکار ذهنم مى گوید توحید عملى توحید عملى یا رشته هاى عصبى من فرمان مى دهد مکانم را عوض کنم یا حرفى بر زبان بیاورم که مسیر صحبت عوض شود حتى اگر مخاطبم متوجه نشود خواسته ام مسیر حرفها تغییر کند سلام خدا وجهان بر شما وتمام نیکان عالم وتمام ایمان آورندگان به خدا ویگانگى او
آن موقع که کم کم تلویزیون را کمتر مى دیدم وبعد در جابه جاییم حتى به این فکر نکردم که بدون تلویزیون چه مى شود نمى دانستم حقیقت هدایت الله این است که سیر توحید من وتکامل من قرار است نقطه ى تلاقى من با شما واین عظمت از انرژى حیات بخش باشد!! سجده کردم وزمین خدا را بوسیدم واشک شادى از گونه هایم جارى شد فقط براى اینکه چقدر خداى من بى نقص وشکوهمند است وحقا که پادشاهى جهان برازنده ى وجود مقدس اوست من سه سالى مى شود در بالا خانه اى که در آن زندگى مى کنم چیزى بنام تلویزیون ندارم کسانى هم که به خانه من مى آمدند نگران تنهایى من بودند ولى من کسى به نام عباس منش را نمى شناختم که بگویم در دنیا آدمهاى زیادى مثل من وقتشان را بشکل دیگرى تنظیم مى کنند و دیوانه نیستند وشادند وسرخوش وعاشق زندگى ،دقیقاً کسى از همان آدمها که اکنون دیگر با او ارتباطى ندارم وقتى دید من خانه ام ساده با یک موکت قدیمى است وحتى تلویزیون هم ندارم به من گفت دیوانه نمى شوى از این همه سکوت حوصله ات سر نمى رود من خندیدم ولى ته خنده ام دلگیرى بود اما گفتم نه من چیزهاى دیگرى مشغولم… هر روز که طلوع وغروب خورشید را مى بینم مى گویم این همه عشق در تابش خورشید است بى آنکه کسى تحسین اش کند بى آنکه از تنها تابیدن خود اظهار ناتوانى کند بى آنکه به خالقش بگوید مرا چکار به این مردم ناسپاس شعله هایم را خاموش کن بگذار جهان در تاریکى فرو رود به آنهایى عاشقانه تر مى تابد که عزیزش مى کنند وگرامیش مى دارند وسلامش مى دهند هم مدار براى سپاسگزارى براى همین هر روز مى بینى وسط آسمان مى درخشد وگرما مى بخشد .وعاشقانه تر از همیشه زنده مى کند .من امسال از تابیدن انرژى شما به جریانى از منبع الهى وصل شدم بخاطر همین هم مدار بودن را با تمام سلولهایم اکنون در این سفر شگفت انگیز لمس کرده ام همان غذاى ها بیمارى زا وقتى حذف شدند شاگرد مکتب شما شدم خدوندا عاشقانه عاشقانه عاشقانه از تو سپاسگزارم
اندوه را بسپار به سایه هاى گرمى که انوار خورشید بر دیوار خانه ات نقش مى زند حرف از روزى بزن که خداوند تو را به فرشتگانش معرفى کرد تا جهان را گسترش دهد
عاشق همتون هستم ❤️
سلام سید مهربون و آگاه
ممنونم
چقدر حرفات حالمو خوب میکنه
💛💛💛
سلام دوستان
حدود سه ماهی میشه که وارد این سایت شدم و از همون روزهای اول در مورد گوش نکردن به اخبار و سخن های منفی تعهد خوبی داشتم.الان یادم نمیاد اخرین باری که اخبار رو گوش دادم یا با کسی در مورد مسائل منفی صحبت کرده باشم.
قبل از این به دلیل اینکه مخصوصا توی محیط کار همکارانی دارم که به شدت اخبار رو دنبال میکنند و از کاه کوه میسازند خیلی منفی صحبت میکردم ولی در این مدت کم و با این مراقبه رفتار و سخنم ۱۸۰ودرجه عوض شده و جالبه که بدونید حتی اعتماد به نفس ادم بالا میره زمانی که مثبت صحبت میکنه و به دیگران امید و شادی میده.
متاسفانه در مورد اصل قانون که افکار ما زندگی ما رو میسازند هنوز ایمان قوی پیدا نکردم و تنها موردی که گاهی ذهنم رو درگیر میکنه و حسم رو خراب، همین مقاومت های ذهنیه،اما با این وجود اینقدر اصول سخنان استاد قوی و بدیهی هستند که به شدت دارم روی این مقاومت ها کار میکنم تا با ایمان بیشتری حرکت کنم.خیلی مراقب ورودی های ذهنم هستند ولی نه به اندازه حساسیتم روی غذا و تلاش میکنم از این لحظه به ورودی های ذهنم مثل غذا نگاه کنم و روی این افکار و افرادی که سخنانشان رو میشنوم وسواس به خرج دهم. اگر این وسواس رو از گذشته رعایت میکردم میتونستم ببینم که الان چه شرایط فوق العاده ای رو تجربه میکردم،پس از این به بعد در مورد آینده با دقت بیشتری رفتار میکنم و در هر لحظه توجه خودم رو روی نکات مثبت معطوف میکنم.
و سلام علی من اتبع اهدی.