غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 39

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل اولیائی گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    سلام

    تجربه من از ورودیها و نتیجه اون در داستان ازدواج من ( سال ۸۶) کاملا مشهوده:

    من دانشجو بودم و کار من فقط برای رفع شهریه و خرج دانشگاهم بود

    پدر و مادرم از لحاظ مالی قادر به حمایت نبودند

    هنوز درسم تمام نشده بود

    و هیچ گونه پس اندازی نداشتم

    اما از ته دل دوس داشتم ازدواج کنم و مستقل باشم

    باوری که داشتم این بود که من هر طوری بشه می تونم از عهده یک زندگی بر بیام

    نشانه هایی برام اومد و یکی از دوستان قدیمی خواهر خانومش رو بهم معرفی کرد و من طی یک جلسه صحبت گفتم من باید برای امتحانات آماده بشم و برای عید می آییم خواستگاری

    بعد امتحانات یک ماه رفتم بندر عباس و کار کردم و کل پول من ۵۰۰ هزار تومان حقوق دریافتی همان ماه بود

    خلاصه ما رفتیم خاستگاری و اتفاقی که افتاد این بود که همسرم و خانواده ایشون موافقت کردن و ما زن و شوهر شدیم

    حالا وضع اونا این بود:

    پدر بازنشسته بانکی و سرمایه دار

    و برای دختر قبلی کلی وسواس و سخت گیری داشتن

    اما من با تمام شرایط بالا ، هیچ حرفی از اینکه شغلت چیه؟ برای آینده چه برنامه ای داری؟ پول و پله چقدر داری ؟ آیا می تونی خونه رهن کنی و …نشد

    فقط باجناقم تا تونسته بود از من تعریف کرده بود و اونا هم بخاطر اطمینان به او کار رو به او سپرده بودن

    هیچ حرفی از جهیزیه و مهریه و … نشد بلکه من و همسرم دو نفری تمام شرایط ازدواج رو در حد توان +۱۴ سکه تعیین کردیم

    جالبه من قبل از ازدواج هیچ گونه ورودی در مورد مراسمات ازدواج و هدیه ها و طلا و غیره و غیره نداشتم و از همه مهمتر خواسته ام بود که شدیدا میخواستم و انگار به هیچ حاشیه دیگه فکر نمی کردم

    جالبه که مادر و خوار و اطرافیان هم که در این موضوع همراه من بودن هیچ گونه ترس و نگرانی ای به من منتقل نکردن و طوری بود که بعدها همسرم به من میگفت برعکس اون من کاملا آروم بودم و او بخاطر این آرامش من حرصش میگرفته.

    چند ماه بعد با پیشنهاد باجناقم طبقه همکف خونه اش که نیمه کاره بود رو تکمیل کردم و به مدت ۴ سال نشستم.( فقط مواد اولیه خریدم و بقیه کارها رو پدر و برادر و خودم انجام دادیم)

    کار پیدا کردم و زندگیمو چرخوندم . همانطور که باور داشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ابوالفضل اولیائی گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    سلام

    چیزی که من متوجه شدن اینه که کانون توجه ما و ورودیهای ما موجب تقویت باورهای ما میشه و باورهای ماست که موجب تصمیمات و نحوه عملکرد و رقتار ما میشن و اینها هستند که موجب تغییر زندگی میگردند

    برای اینکه متوجه بشیم که آیا ورودیها و کانون توجه ما در مسیر خواسته های ماست باید به احساس مان توجه کنیم

    ورودیها + کانون توجه

    احساس برای کنترل درستی آنها

    و ادامه این روند

    = باورها

    و اگه این باورها هماهنگ با قوانین ثابت و محکم الهی باشن موجب نتایج عالی میشن در غیر اینصورت جز بد نمی بینی

    و باز احساس دخیل میشه

    مرور و توجه به نتایج هم موجب ورودیهای جدید و تقویت باور و ایمان میشه

    و این دور تا ابد ادامه داره

    پس کنترل ورودیها و ذهن و احساس باید همیشگی باشه

    مثال :

    مواد اولیه در هر تولیدی در حکم ورودیهای آن است اگه ما از مواد اولیه بی کیفیت استفاده کنیم ، محاله محصول ما باکیفیت باشه

    برای تولید یک پنیر خوب باید شیر خوبی استفاده بشه

    براس تولید یک لباس خوب باید از پازچه خوبی استفاده بشه و ..

    خیلی وقت ها محصول اصلا شبیه مواد اولیه نیست اما از جنس مواد اولیه است.

    پس مواد اولیه در خروجی بسیار مهمه

    اگه میخوای روابط خوبی داشته باشی

    اگه میخوای احساس خوب مالی داشته باشی

    اگه میخوای سلامت و پر انرژی باشی

    باید وردیهای خوبی داشته باشی

    این یک قانونه

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فرشته محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    با سلام خدمت استاد خوبم و مریم عزیزم

    واقعا چ فایل عالی بود این فایل.کاملا منطقی. من خودم به شخصه هیچگاه از این جنبه به این موضوع نگاه نکرده بودم.ما همیشه به دنبال بهترین مواد غذایی هستیم که برای بدنمان مفید باشد ویتامین های مقوی داشته باشد تازه باشد در کل بهترین چیز ممکن باشد تا از بدنمان محافظت کنیم و همیشه به این چیزها خیلی توجه میکنیم. یا اگر غذا خوری ببینیم که بهداشتی نباشد یا کثیف باشد قطعا از اون مکان غذا تهیه نمیکنیم.همیشه عادت کردیم که به این مسئله توجه کنیم که غذای با کیفیت و مواد غذایی سالم و با کیفیت را وارد بدنمان کنیم.ولی در مورد ذهن اصلا!!!!ذهن که مهم ترین مسئله است و تمام اتفاقات زندگی ما از باورهای ذهنمان نشأت میگیرد اصلا به ان توجهی نداشتیم و هرچه که دیدیم و شنیدیم را وارد مغزمان کردیم و حتی پیگیری درست یا غلط بودن این ورودی ها را هم نکردیم.ما مثل کسی که سر یک سفره نشسته و برایش فرقی نمیکند که چه کسی غذا رو پخته, آشپز بهداشت رو رعایت کرده, حتی عایا این چیزی که داره میخوره باب میل اون هست یا نه فقط خوردیم و خوردیم. اما من تصمیم دارم که از سر این سفره بلند بشوم و هر چیزی نخورم.نمیخواهم هر ورودی وارد ذهنم کنم.به لطف الله خیلی وقته که تلویزیون در خانه ما وجود ندارد و فقط از این دستگاه برای مشاهده فایل های استاد عزیزم استفاده میکنیم. ولی ورودی های دیگری نیز هستند که باید اونها رو کمتر کنم تا بتوانم نتیجه بهتری بگیرم مثل ارتباط با افراد نامناسب یا شبکه های اجتماعی و…

    خیلی از افراد هستند وقتی میبینند که ما تلویزیون نداریم کلی تعجب میکنند ولی از وقتی این وسیله از زندگی ما حذف شده خیلی شرایط بهتره.از خیلی از اخباری که حتی ناخواسته وارد ذهنمان میشد یا باعث نگرانیمان میشد دور شدیم.تایم بیشتری داریم برای باور سازی.و خیلی مزایای دیگه…

    هرشب فایل های زندگی در بهشت رو میبینیم. فایل های روزشمار تحول زندگی و بیشتر کاربرد ما از تلویزیون در این راستا هست.😀

    ولی خیلی از افراد حتی نمیتوننند به این قضیه فکر کنند و اصلا تصور زندگی بدون تلویزیون برایشان سخته.من چند نفری وقتی متوجه شدند ما تلویزیون نمیبینیم تعجب کردند میگفتند مگه میشهههههه😀پس چیکار میکنید تو خونه.

    ولی ب لطف الله این مسئله در زندگی ما حل شده وخیلی جالبه با اینکه استفاده ای نداریم از تلویزیون ولی خبرهایی که باید ب گوشمون برسه از جاهای دیگه متوجه میشیم.خداروشکر میکنم به خاطر این قدرت چرا که خیلی ها حتی نمیتونند این رو تصور کنند.ولی غذای روح خیلی مهمه. برای رسیدن ب خواسته هایمان باید این ناخواسته هارو حذف کنیم تا آرام شویم نگرانی هارو از خودمون دور کنیم تا بتوانیم در مسیر الهی الهامات رو دریافت کنیم اگر نگران باشیم و حالمون خوب نباشه هیچ کدوم از الهامات رو دریافت نمیکنیم.

    خدایا شکرت

    استاد قشنگم دوست دارم❤❤😍

    مریم عزیزم دوست دارم❤❤😍

    در پناه الله شاد باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    امید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    سلام استاد عزیزم

    خداوند را شاکرم که هفتمین روز تحول زندگی را آغاز کردم.

    واقعا استاد چقدر این فایلها با محتوا و عالی هستند انگار تیرو به هدف میزنن.

    دقیقا ما همه انسان ها به تغذیه اهمیت میدهیم چون بخشی از آن این است اگر غذا یا خوردنی فاسد بخوریم در همان لحظه تاثیر خودشو نشان میدهد با تهو و….

    اما غذای ذهن اگر ما ناخواسته هایی گوش بدهیم یا ببینیم در همان لحظه تاثیر خودشو نشان نمیدهد.

    اما مطمئن هستم که عواقب آن بسیار سخت تر از فاسد بودن غذا هست..

    استاد کارهایی برای دادن غذای مناسب به ذهن انجام دادم:

    استاد خداروشکر چند سالی ما تلوزیون را از خونه حذف کردم.

    صحبت کردن درباره خواسته ها بصورت آگاهانه را شروع کردیم.

    انجام تمرین ستاره قطبی به جدیدت در حال انجام هستیم.

    اما استاد خیلی از مواقع این کنترل ذهن را به دست گرفتن سخت میشود اما از قبل خیلی بهتر هستم.

    مورد بعدی سرچ های گوشی هست که کلا حذف یا محدود شده است.

    توکل کردن به خداوند به عنوان تنها قدرت این جهان خیلی به من آرامش میدهد و در طول روز بخاطر هر اتفاق خوب و جالب از خداوند سپاسگزاری میکنم که اینکار حالمو خوب نگه میدارد.

    از شما هم ممنون هستم که همیشه آگاهی هایی گران بها در اختیار ما قرار میدهید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فهیمه و علی دوست داشتنی گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    به نام عشقم که من رو هدایت کرد ان الله مع الصابرین

    خدایا شکرت بخاطر این اگاهی های بینظیر این تجربه های ارزشمند

    شلام خدمت استاد گلم و مریم جان عزیز

    نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بگم اما از خدا میخوام او بگوید و من بنگارم خدایا مچکرم استادجان خیلی باید این توصیه تون رو جدی بگیریم که قبل از اینکه شروع کنیم به کار کردن روی باورها ابتدا اون شرایط و موقعیتی ‌‌ک در ان هستیم ‌‌چ از نظر سلامتی چه از نظر شغلی ارتباط با خدا ارتباط با خودمون و ارتباط با دیگران و اوضاع مالی بنویسیم و یه جایی بزاریم که بهش دسترسی داشته باشیم چون تغییرات اونقدر اروم و بدیهی پیش میرن که ما اصلا متوجه نمیشیم که کجای زندگی پیشرفت کردیم و قبلا کجا بودیم. من این کار رو کردم اما بعضی وقت ها فراموشم میشه که قبلا آرزوی بودن در همچین جا و موقعیتی رو داشتم و شیطان و دست اندرکارانش همه بیکار نشستن و دارن رو مخ ادما کار میکنن 😴😴من وقتی اون دوران‌جاهلیتم رو به یاد میارم وقتی میبینم چه احساس بی ارزَشی میکردم برای حرفام و افکار و زندگیم و برای خودم احترام قائل نبودم چقد انگار همه ادما میفهمیدند و بدترین رفتار رو با هام داشتن و همه اینام بخاطر ورودی های نامناسبی که به خوردم داده بودم و همون رو از کائنات تحویل میگرفتم😩😩 اما وقتی جایگاه الانم رو نگاه میکنم که چقد از همه نظر پیشرفت کردم سلامتی، مالی و روابط 😀😀تا اندک مشکلی پیش میاد و حالم داره بد میشه و نگرانی و استرس سروپای وجودم رو میگره میگه فهیمه ببین از مدار خارج شدی اگر برنگردی و ورودی هات رو کنترل نکنی و مهم تر از همه احساست رو خوب نکنی و شاد نباشی برمیگردی به همون دوران جاهلیت و بدبختی و همان رفتارها و تکرار و تکرار و…

    پس بهترین کار اینه که شاد باشی خوشحال باشی و خودت رو بسپاری به خدا خداییی که تا اینجا اوردتت اگه بهش توکل داشته باشی و الخیر ما فیه وقع داشته باشی تا اخرش هدایتت میکنه و میبردت اون بالا بالاها. پس فقط شاد باش بخند و لذت ببر از زندگی.😃😂😂🎊🎊 عجله در کار نیست

    بابا شاید دو روز دیگه بیفتی بمیری همین دوروز که زنده هستی رو شاد باش و اونجوری که دوست داری زندگی کن.

    خدا رو شکر میکنم که بار دیگر این فرصت بهم داده شده تا در جمع گرم خانواده صمیمی استاد عباس منش باشم. دوستتون دارم و همه تون رو به الله یکتا و تنها قدرت جهان میسپارم . پیروز و برقرار و دلزنده باشید😊😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکربابت این هدایت ناب. استاد کلمه کلمه صحبت های شما را با تک تک سلول‌های بدنم حس کردم. کل داستان زندگی همینه. من دارم سعی می کنم ورودی های ذهنمو کنترل کنم. در حال حاضر تو حذف تلویزیون واخبار وشبکه های اجتماعی تلاش های خوبی داشتم ولی درزمینه حذف آگاهانه ی آدمهای منفی اطرافم کمتر موفق بودم من متوجه شدم کانون اصلی ورودی های منفی ذهنم پدر ومادرم هستند، با اینکه از وقتی روی خودم کار می کنم جهان خیلی کارها را برام کرد وارتباط من رو با آدم‌های منفی اطرافم خیلی کمتر کرد ولی هنوز ارتباط کمی بین من وپدر ومادرم وجود داره واونقدر تاثیرات منفی اونها زیاده که با یک بار صحبت کردن با اونها دقیقا متوجه حجم بالای انرژی های منفی که از اونها دریافت می کنم میشم. واقعا کنترل ورودی ها سریعا ما رو به مدارهای بالاتر صعود میده. امیدوارم روزی بتونم آگاهانه کنترل کامل بر ورودی های ذهنم داشته باشم. این فایل هم مثل بقیه فایل های آگاهی بخش فوق‌العاده بود. عاشقانه دوستتون دارم. 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    سلام به همگی

    تمام اتفاقات زندگیتون رو کانون توجه تون بوجود میاره.

    همونقدر که روی غذا خوردن و تمیز بودن غذا حساسین روی کانون توجه تون حساس باشین تا از در و دیوار هرچی میخواین براتون بباره بدون اینکه زحمت خاصی براش بکشین.

    نکاتی که به دلم نشست رو نوشتم که یادم نره :)))

    در واقع باید مراقب باشیم چی میبینیم و چی میشنویم همونقدر که به چی میخوریم فکر میکنیم. غذای سمی نمیخوریم چون زود میمیریم. غذای سمی به ذهنمون میدیم چون تدریجی مارو میکشه نمیفهمیم خودکشی کردیم.

    باید تلاش کنیم نکات مثبت هر اتفاقی رو ببینیم تا چیزهای مثبت بیشتری رو وارد زندگیمون کنیم.

    چیزهای منفی تماشاگر زیاد داره بهتره ما جمعیت رو که دیدیم راه رو عوض کنیم و بریم سمت اون عده ی اندکی که ایمان دارن میتونن زندگیشون رو تغییر بدن و تلاش میکنن هر روز نسبت به قبل بهتر بشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مهدی فوادیان گفته:
    مدت عضویت: 2448 روز

    سلام به همه دوستان همفرکانس خدا را بی نهایت شکر که در صراط مستقیم هستیم

    از استاد عزیزم بسیار متشکرم با این آموزشهای بی نظیر وعالی

    تمام داستان اینکه بتونیم ورودی ذهن رو کنترل کنیم وغذای مناسب براش تهیه کنیم وقتی ورودی مناسب وارد ذهن بشه لاجرم خروجی هم مناسب خواهد بود.ورودی یعنی داری به چی توجه میکنی.چی گوش میدی.در مورد چی حرف میزنی.نگاهت دیدنت.فکرت. لمس کردنت .خوردنت.همه ورودی محسوب میشه.اگه من دارم شیر میخورم که یک غذای پاک و سالمه ولی احساس خوبی ندارم ورودی خوبی نیست .عزیزان این اتفاق همین امروز برام افتاد داشتم شیر میخوردم به خودم نگاه کردم دیدم احساسم خوب نیست به خودم گفتم چرا اینجوری داری شیر میخوری احساست رو خوب کن بعد بقیه شیر رو بخور.

    هر موقع میخام احساسم بهتر بشه شکر گزاری میکنم بعد شکر گزاری بقیه شیر رو خوردم اصلا قابل مقایسه نبود مزه اون شیری که اول خوردم و مزه شیری که بعد از شکرگزاری خوردم.این داستان به همه ما میتونه کمک کننده باشه فقط کمی تامل کنیم و موقع خوردن از خوردن غذا لذت ببریم وتمام حواسمون رو به خوردن اون غذای لذید بدیم.

    در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    گندم گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    به نام خداوند وهاب

    به نام خداوند رزاق

    به نام خداوند واسع

    سلام به استاد عزیز و مریم بانو

    سلام به دوستان و همراهان

    در ابتدا میخوام بگم که خوشحال هستم که یک هفته از روز شمار تحول زندگی من سپری شد و این هفت روز خیلی سریع گذشت . من هر روز مشتاق تر هستم که فایل جدید رو دانلود کنم و ببینم. یجورایی به این سایت و این فضا معتاد شدم. بهترین حساسات رو و بهترین فرکانس هارو زمانی که در این فضا ستم به جهان ارسال میکنم. البته در تمام این چند روز سعی کردم تمرکزم بر کنترل ذهنم باشه و خلاصه و چکیده تمام مباحث همین اصل “کنترل ذهن” هستش که منجر میشه به “احساس خوب” و = “اتفاقات خوب”.

    امروز کمی به رفتار خودم در برخورد با افراد (در روابط) دقت کردم و متوجه شدم از طریق همین کنترل ذهن در مدت کوتاهی تونستم تغییرات بسیار زیادی داشته باشم به طوری که افراد مقابل در رابطه انتظار دیدن همچین رفتارهایی از من ندارند. بلکه انتظار دارند که مثل گذشته رفتار کنم و پرخاش کنم و ناراحت و عصبی شوم.

    راستش خودم هم متوجه این تغییرات نشده بودم. اما امروز در موقعیتی قرار گرفتم که قبلا هم در موقعیت مشابهش قرار داشتم و دیدم که آفرین بر خودم که چقدر قانونمند شده ام و چقدر آرام تر شده ام و چقدر اعتماد به نفس من و حرمت نفس من بیشتر شده. متوجه شدم که خیلی بشتر هم به خودم دارم احترام میگذارم و هم به طرف مقابلم. و اینها همه از کنترل ذهن و کنترل توجه در لحظه به لحظه زندگیم حاصل شده. الان من متوجه میشم که وقتی استاد از خلق شرایط صحبت میکنند، دقیقا منظورشون چی هست. الان درک میکنم چون خودم خالق آرامش کنونی ام هستم.

    خداوند عادل و حکیمم را سپاس سپاس سپاس سپاس

    استاد عباس منش عزیز و مریم بانو وجودتان را سپاسگزارم

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    رضا بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    بنام پروردگار عالم ربّ مطلق❤

    درود بر استاد عزیزم سید دلها😍😘❤

    در خصوص این فایل باید بگم تا قبل از پی بردن به این قانون که احساس خوب = اتفاق خوب است، تمام ذهنم درگیر دریافت آهنگهای غمگین و حرف های منفی بود، بقدری که سالها من فقط پیراهن یا تکپوش مشکی میپوشیدم و روحیم خراب بود، چون خودمم ترانه مینویسم و میخونم، دیگه همش غمگین اوضاعم غمزده و منفی بود.

    اما خداروشکر از وقتی پی بردم به این قانون، بطور کلی از تلویزیون، اخبار،ترانه های غمگین دور شدم و حتی ترانه هایی که مینویسم عاشقانه و مثبت هستند.

    خداروشکر بابت این آگاهی‌ها و قوانین ثابت جهان که خداوند اون‌هارو مقرر کرده تا هر لحظه زندگیمونو به بهترین شکل بسازیم.

    در مدار خدا مانا باشید.❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: