غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 44

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2061 روز

    سلام خدمت دستی از خدا برای رساندن آگاهی ناب به من. خداقوت

    باز هم صحبتی با خودم

    فاطمه جان اتفاقها و جهان بیرون تو آینه باورهای درون توست. اگر رفته و موضوعی تو رو آزار می ده مثلا طول کشیدن تکالیف پسرت در حال حاضر بدون این هم مشکل از توست پس روی خودت و باورهای کارکن. هیچ اتفاقی نمی افته اگر مشق ها دیر تمام بشه ، اگر درست نباشه، یا حتی موضوعی که تدریس می شه خوب فهمیده نشه ، فقط حال خوب خودت رو حفظ کم و از زاویه ای نگاه کن که احساست خوب بشه‌ مثلا او هم باید سیر تکاملی رو طی کنه و یاد خواهد گرفت یا …

    خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    وحیده اکرامی فر گفته:
    مدت عضویت: 1760 روز

    َسلام به استاد عزیزم، مریم جان عزیزم و همه دوستان همراهم امیدوارم همه حال دلشون عالی باشه

    باز هم تشکر میکنم بابت این آگاهی جدید و فایل بینظیرتون و مقایسه غذای جسم و غذای روح، از اونجایی که من به غذای خودم و خانوادم خیلی اهمیت میدم کاملا درک میکنم چقدر موضوع غذای روح مهمه. روحی که اگه سلامت باشه جسم من هم سلامته، من

    با بهترین غذاها وقتی غذای روحم رو تأمین نکنم فایده ای برام نداره و جسمم همیشه در عذاب و درد هست.

    در گذشته بخاطر افکار بیمار گونه و وسواس فکری که داشتم، بخاطر بودن در گذشته همیشه حال جسمم بد بود دردهای شدید، معده درد و سردرد داشتم، دردهای شدید دوران قاعدگی، و خدا رو هزاران بار شکر میکنم از زمانی که با استادعزیز آشنا شدم و شروع کردم به کار کردن روی خودم و ذهنم و ورودی های ذهنم اصلا درد ندارم یا اگر دارم خیلی کم هست و نیازی به دارو نیست.

    از زمانی که توجه کردم به مثبتهای زندگیم، همسرم و دخترام و اطرافیانم حالم عالی شد، شادی واقعی رو تجربه کردم، لذت از زندگی رو درک کردم و در آرامش هستم.

    در مورد بیماریها به هیچ وجه نه میخونم نه اجازه میدم کسی باهام صحبت کنه، موزیکهای بد گوش نمیدم به جای اون کلی موزیک شاد و انرژی مثبت دانلود کردم و اونا رو گوش میدم، تلویزیون نگاه نمیکنم، با افرادی که قبلا اطرافم بودن و زیاد اهل ناله بودن و غر میزدن ارتباط ندارم یا کم ارتباط دارم.

    و چقدر خداوند تو این زمینه کمکم کرده و کمک میکنه.

    دوره های سپاسگزاری راندا برن رو خیلی زیاد انجام میدم و سپاسگزاری وحشتناک حالم رو خوب میکنه و دائم اتفاقات عالی برام میافته.

    رفتارم با خانوادم بهتر شده چون آرومتر شدم و همه این ها رو مدیون خدای مهربون و عاشقی هستم که همیشه حواسش به من بوده و هست و به همین خاطر استاد مهربانی و عشق رو سر راهم قرار داد تا بتونم از تجربه و عشقش استفاده کنم و خودم و زندگیم رو بسازم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    ممنونم استاد عزیزم و مریم عزیزم که اینقدر برامون وقت و انرژی میزارین. شاد باشید و تندرست

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فاطمه پاکزاد گفته:
    مدت عضویت: 1887 روز

    🌱 بنام الله یکتا 🌱

    به لطف خدا فایل هفتم هم شنیدم

    چقدر رو این مورد موفق بودم خدا میدونه

    هم غذای جسمم نسبت به قبل با کیفیت تر شده

    هم غذای روحم

    همیشه سعی میکنم اگاه بشم

    هرچیزی رو نمیخورم

    هرچیزی رو نگاه نمیکنم

    تلویزیون رو حذف کردم

    شبکه های اجتماعی

    دوستانی که هیچ سودی برام نداشتند

    الان تنهاام ولی با خداام یعنی در واقع تنها نیستم

    یادم باشه

    توجهم توجهم توجهم به چیه

    من همیشه از پنجره اشپزخونه اسمون رو میبینم

    پرنده ها رو

    برگای خوشگل درختا

    زنبورها

    خورشید

    الان تو شرایطی هستم که به شدت تحت فشارم

    ولی به لطف خدا تقوا پیشه میکنم

    دیشب در اغوش خدا گریه کردم ولی گلایه خیر

    خیلی تحت فشار هستم ولی ناامید نشدم و نمیشم

    مطمئنم وقتی تو این شرایط سخت

    توجهم رو نعمتهام میبرم

    و صبر میکنم

    و نگاهم به خداست

    میدونم

    پاداش دارم

    هرچند پاداشی هم نمیخام

    یه عالمه نعمت هست الان تو زندگیم

    از خدا میخام ایمانمو بالاتر ببره

    از خدا میخام کمکم کنه سپاسگزار واقعی باشم

    و هدایتم کنه برای سپاسگزاری کردن

    و رسیدن به اون حس ناب شاکر بودن

    و از خدا میخام منو از مشکلاتم بزرگتر کنه

    و همیشه کنارش باشم

    اینم از رد پای هفتم💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سروش قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2140 روز

    سلام به دوستان عزیز خوش دل خودم. من اومدم کامنت بزارم برا این فایل ولی هیچ ایده ای ندارم ینی هرچی هی فکر کردمم چیزی به ذهنم نرسید راستش پس میخوام دلمو بدم دست خودش تا بگه.

    من امروز صبح از خواب بیدار شدم و اومدم سراغ سایت و رفتم به سمت کامنت های با بیشترین امتیاز در بخش فایل های دانلودی و کامنت آقای علی خوشدل رو خوندم که چقدر این آدم برامن الهام بخشه یعنی خداروشکر که هدایت شدم به سمت خوندن کامنت هاش. این آدم سن و سالی حدود سن من داره ولی بسیار موفق تره حداقل از لحاظ مالی که میشه با عدد و رقم گفت. توی کامنتش نوشته بود تویی که داری غر میزنی خدا لعنت کنه فلانی و پدر فلانیوو آیا تاحالا یکبار تونستی جلوی ذهندو بگیری که حالتو بد نکنه یکبار تونستی دهنتو ببندی و حرف ناپسند نزنی(البته این مضمون حرفاشه) من با خودم فکر کردم دیدم کههه خب خیلی کم تونستم ایناکرو انجام بدم و هربار انجامش دادم نتیجه مورد نظرمو گرفتم وقتایی بوده که ناامید ناامید بودم ولی بازم ادامه دادم و گفتم بزار ی قدم دیگه برم چون مییییدونستم این راهی که توش قرار گرفتم درسته و فقط نتونستم خوب پیمایشش کنم پس ادامه میدم. اومدم به خودم بگم سروش تویی که دنبال ی زندگی رویایی میگردی برای خودت به همون اندازه هم باید ذهن شفاف و رویایی داشته باشی. آخه ذهنی که رویایی نیس از کجا میاد ی زندگی رویایی می‌سازه؟ ذهنی که بیماره به خاطر ورودیهای هرروزش ورودی هایی که تو داری اونو در معرض قرار میدی خب این چطوری بیاد برات زندگی رویایی بسازه؟ یکم برا خودت خلوت کن و راجبش فکر کن اینکه هداااایت شدی به این فایل و دقیقا تو این زمان با وقت آزاد تر از قبل خب دلیل داره دیوونه خدا میخواسه بت بگه خُُُب ببین عشق من بیا بامن باش تا بت بگم راه چیه تا بتونی بفهمی کجای کار ایراد داری و فقط دلتو بده دست من بزار خودم ببرمش جلو براد تو فقط تسلیم باش بعدم نشین کلی چرت و پرت گوش بده و ببین. نشین ی آهنگی که داره میگه واای رفتی و من بدبخت شدم و دهنم سرویس شده رو گوش کن، نشین فیلم نجات سرباز رایان و چمیدونم بینوایان و کلیییی چرت و پرت دیگه رو ببین و گوش بده که اعصابتو بریزه به هم. خب اگه اینارو میخوای که نتیجشم عصبی شدنه ناراحت بودنه احساس بد داشتنه آرامش نداشتنه داغون بودن تجربه های نادلخواهه نداشتن احساس آرامشه حال بده رابطه داغونه و… کلی بدی های دیگه. توکه اینو نمیخوای خب پس بیا اونی که من بت میگمو انتخاب کن برو تو طبیعت اون پروانه خوشگلی که داره آروم آروم از پیله سر بیرون میاره رو ببین، اون ببعی کوچولو رو ببین که انقد زیباست آدم دلش میخواد بغلش کنه کلی باش حرف بزنه و لذت ببره اینا حال آدمو خوب میکنه. بشین ی فایل خوب گوش بده ی سفرنامه گوش بده فایل ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است رو گوش بده بشین روی کاری که دوسش داری فقط کار کن. بقیه چیزا به دردت نمیخورن آخه. بشین با خونوادت صحبت کن ی خاطره باحال بگید بخندید بشین با عشقد صحبت کن تمام عشق وجودتو بش ابراز کن. اینا همه میشن ورودی های خوب میشن احساس خوب آقا ورودی خوب منظور احساس خوبه وردوی بد ینی احساس بد خیلی راحت و خوب.

    من هنوز رنج و لذت این فایلو ننوشتم و ایده ایم براش ندارم ولی میخوام برم سراغش و بنویسم هرچی خدا بم گفت میگم چشم و می‌نویسم. بعدم میام اینجا براتون میگم 😁

    عاشقتونم 😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام و درود با همه دوستانم

    به روز هفتم خوش آمدیم

    استاد چقدر مثال خوبی زدید واضح و ملموس و قابل درک،لپ مطلب رو راحت و ساده گفتید و منو به فکر فرو برد که این ورودی ها ی ذهن رو چقدر راحت بدون هیچ فیلتری به ذهنمون وارد میکنیم بدون یه ذره وسواس

    استاد عزیزم شما چقدر بندگیتون رو خوب به جای میارید پر قدرت و محکم و مطمعن که من هر وقت گوش میسپارم چقدر آرام و مطمعن میشم که منم میتونم💪 ،شما از کجا به کجا رسیدید خداروشکر

    ارزش تلاش و تمرکز و کنترل رو داره،اینقدر پاداشها بزرگ و زیبا هستن که در برابر یه تمرکز کوچولو چقدر پاداش برات میاد مائده های آسمانی برای شما پهن شده به واسطه کنترل و ایمانتان

    چه سفره پر برکتی پهن بود خداروشکر استاد عزیزمم

    چه غذاهای خوشمزه پاک که نمیدونم خیلی هاشون چی بود‌ 😊😊

    ولی اینو هر چی جلو میرم احساس میکنم آرام آرام مدارم داره عوض میشه همین آمدن بیشترم از قبل توی سایت نشانه خوبیه که ورودی پاک و‌مناسبی دارم به خودم میدم و توجهم از نا خواسته های اطرافم کم شده

    من قبلن خیلی دوست داشتم دوستانی داشته باشم که بریم گردش و سفر ولی الان فقط میخوام تنها باشم و روی خودم کار کنم،اصلن نمیدونم روزها چه جوری میره اصلن وقت بیکاری ندارم خیلی با خودم حال میکنم من همسری داشتم قورقور و بداخلاق این نشانه که اخلاقش ۱۸۰درجه عوض شده و روی خوبش رو دارم میبینم و مهربان شده و صبور حال خودم خوبه و سلامت و شاد و پر انرژی هستم و همش در حال سپاسگزاری پروردگارم هستم و این خدایی جدیدی که باهاش دوست شدم و همراه منه در کنار منه و این شوق نوشتن کامنت همه نشانه درست بودن مسیر و راهمه و بقیه خواسته هام که در بهترین زمان و مکان مهیا میشه برام و بهم این فکر احساس خوبی میده ینی برو سمیه برو راهت روشن و درسته خدا با تواه و حامی تواه

    خداروشکر هزاران بار شکر برای دستان پر برکت خداوند برای ما و زندگی ما

    خدا حافظ و نگهدارتون باشه استاد عزیز و ارزشمند

    این فایل های ارزشمندی که رایگان در اختیار ما قرار میدید با شور و انرژی بالا فایلهای که مانند کوه نوره و دریای نوره و این ها هر روز شمارو موفق تر میکنه

    چه روز خوبی بود روز هفتم عالی و پر بار مثل همیشه

    بار الها مارو جزو بندگان هدایت شده ات قرار بده🤲🤲

    خدایامن اجازه هدایت رو به خودم میدم هر چی بیشتر جلو میرم این منم که جلو هدایتت رو گرفتم باباورهای محدود کننده ام و مواظب نبودن ورودی هام،که باعث مسمومیت ذهنم شدم ولی داروشو پیدا کردم منو یاری کن برای شفای این ذهن با قدرت خودت که به من میبخشی ولطف و مهربانیت که‌ من لایق و ارزشمندم بدون مکث داره میاد و من مینویسم خدایا شکرت برای این فایل و کامنتی که براش گذاشتم و رد پای محکم و خوبی شد در برف و رسیدن به قله خدایا شکرت برای این رد پا در این سایت الهی و پر برکت

    سپاسگزارم

    شاد و سلامت باشید🙏🙏❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    ردِّ پای من در روز هفتم سفرنامه

    مشتاق باشم:

    همانطور که برای سلامتی جسم و بدنم دست به سمت هر غذا و خوراکی نمیبرم، اگر همانقدر مراقب باشم که هر ورودی نامناسب را به ذهنم نخورانم قطعا خوشبختی را در تمام ابعاد زندگیم تجربه خواهم کرد،

    به همین راحتی و آسانی، کاملا طبیعی بدون هیچ گونه تقلای بیشتر جسمانی.

    چقدر منطقی است بدانم هر آنچه تاکنون در زندگی دارم دقیقا حاصل فرکانس های ارسالی است که به دلیل ورودی های ذهنم در گذشته داشته ام، و این ورودی از طریق کانون توجهم به ذهنم وارد میشود.

    پس چه زیباتر میشود عمل به این علم که از اکنون تا ابدیت ذهنم را کنترل کنم و هرگونه اطلاعات را واردش نکنم، تا دقیقا همان خروجی را از او بگیرم که دانسته ورودی اش را داده ام.

    بی شک شباهت جالب ذهن من و کامپیوتر، این موضوع را برایم ملموس تر و منطقی تر میکند که ذهن من مثل یک پردازشگر عالی و بی خطاست که هر اطلاعاتی را بعنوان ورودی به آن بدهم دقیقا خروجی ای هم جنس ورودی ها به من میدهد. و جالبتر اینکه ذهن من میلیونها بار دقیق تر و قدرتمندتر از کامپیوتر است.

    پس ذهن و کانون توجهم را بر ورودی هایی میگذارم که به من احساس بهتری دهد و مرا سپاسگزارتر کند و خواسته های بیشتری را وارد زندگیم کند.

    پس برای خودم ارزش قائل باشم و به خود احترام بگذارم و:

    در هر مکانی حضور پیدا نکنم،

    چشمم را به هر تصویر و صحنه ای ندوزم،

    گوشم را به هر کلام و نجوا و صدایی نسپارم،

    زبان به هر سخن و واژه و استعاره ای نگردانم،

    با هر کسی همنشین و همدل و هم صحبت نشوم،

    قدم در هر بی راهه ای نگذارم و باهر بیگانه ای هم مسیر نشوم،

    و در یک کلام توجهم را به ناخواسته هایم معطوف نکنم

    چرا به هر آنچه نازیباست توجه نکنم؟

    زیرا من قدرت خلق زندگیم را با ارسال درخواست ها و فرکانسهایی دارم که جزئی جدانشدنی از قانون پایدار الهی است، و این بد توجهی دقیقا همان تیر خلاصی است که به زندگیم میزنم، چرا که حواسم نیست نتیجه اش را خواهم دید.

    چرا خواهم ؟ زیرا این توجه مانند غذای جسم نیست که ملموس باشد و همان لحظه نتایج سالم یا ناسالم بودنش را با بهتر یا بدتر شدن جسم ببینیم،

    بلکه نتایج این توجهات ذهنی مدت دار است.

    پس با شور و اشتیاق از اکنون متعهد میشوم، همان اندازه که مراقب ورودی های جسمم هستم، حداقل به همان اندازه نیز مراقب ورودی های ذهنم باشم.

    سپاس از خدای بخشنده ام

    و سپاس از مهربانی شما،

    دوستدارتان بارانِ فروردین ماهِ ۱۴۰۰🌻🌻🌻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    حسین باقری گفته:
    مدت عضویت: 1693 روز

    با سلام خدمت همه دوستان عزیز🙏

    خداروشکر میکنم که در فرکانسی قرار گرفتم که این فایل رو گوش کردم.خدایا شکرت.

    چه مقایسه واقعا خوبی کردین استاد.که همونطور که به فکر غذا هستیم و با وسواس انتخاب میکنیم،اصلا به فکر غذای روح و ورودی های ذهنمون نیستیم.من تا به امروز مراقب ورودی های ذهنم نبودم ولی این جمله و صحبت شما استاد عزیز، یکاری با من کرد که به خودم گفتم واقعا وقتی اینقدر به فکر غذا هستی برای صبح ظهر شب، وقتی مسافرت میری، وقتی رستوران میری و…. ولی اصلا به غذای ذهنت هیچ توجهی نمیکنی.

    با خودم عهد بستم که از این لحظه مثل وسواس در غذاخوردن، وسواس در ورودی های ذهنم داشته باشم و هر فکر منفی یا بدی رو به ذهنم وارد نکنم.هر تصویر بدی رو نبینم و هر حرف یا صدای منفی یا بدی رو نشنوم.خدایا سپاسگذارم.خدایا شکرت.

    باز هم ممنون از استاد عزیز و خانم شایسته برای تمام زحماتشون💐💐🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2294 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    همونقدر که برای غذای جسمون اهمیت میدیم آیا همونقدر برای غذای روحت اهمیت میدی؟ آیا همونقدر حساسی؟

    چه آهنگی رو گوش میکینم ؟ چه صداهایی رو میشنوییم ؟ چه کتابی رو میخونیم ؟ چه فیلمی رو میبینیم؟ چه سریالی رو میبینم ؟ با چه آدم هایی صحبت میکنیم ؟ اصلا داریم به چه چیزهایی توجه میکنیم؟ داریم به بیماری توجه میکنیم؟ داریم به سلامتی توجه میکنیم؟ داریم به فقر توجه میکنیم یا به ثروت؟ داریم به چی توجه میکنیم تو لحظه به لحظه زندگیمون؟

    خداراشکر خیلی بهتر شدم ولی خیلی خیلی هم جای کار دارم تازه دارم قدرت کنترل کانون توجه رو درک میکنم

    چقدر به ورودی های ذهنت توجه میکنی؟

    جهان هستی شرایط واتفاقاتی رو برای ما رقم میزنه که نتیجه فرکانس های ارسالی ماست. این ورودی های ذهن ما داره زندگی مارو رقم میزنه .

    با توجه به چیزهای نامناسب که احساست رو بد میکنه واین فرکانس رو به جهان هستی ارسال میکنی وجهان هستی هم اتفاقات ، شرایط موقعیت ها افرادی رو برات میاره تو زندگیت که هم سنگ و هماهنگ وهم مدار با کانون توجه تو باشه

    همونجوری که مواظب غذاخوردنمون هستیم مواظب ورودی های ذهنمون باشیم.

    تمام اتفاقات زندگی ما بواسطه آن چیزیست که داریم بهش توجه میکنیم.

    خود خدا بارها تو قرآن گفته اون چیزی رو که بهش فکر میکنید بهش توجه میکنید همون چیزیست که در زندگیت رخ میده اون چیزی که پیشاپیش به جهان هستی ارسال میکنید.

    تمام اتفاقاتی که تو زندگیتون میفته بواسطه آنچه که خودتون انجام دادید. و خداوند بربندگانش ظلمی نداره.

    اگه میخواید پیشرفت کنید گه میخواید موفق بشید باید تمام وجودتون رو بزارید برای این کار.

    اگر میخوایم خوشبخت بشیم باید تمام تمرکزمون رو بزاریم روی توجه به نکات مثبت- وتوجه به آنچه که به ما قدرت میده – واجازه بدید تمام کانون توجه شما به سمت خواسته هاتون بره. اجازه بدید باورهای مخربومحدود کننده گذشته با تغییر افکار با تغییر کانون توجه اون ها هم تغییر کنند.

    از اونجایی که دوست دارم مثل استاد عباسمنش چشمان زیبابین داشته باشم وخوشبختی و آزادی در همه ابعاد رو تجربه کنم وبه هر خواسته ای که میخوام برسم من شبکه های اجتماعی تلویزیون و خیلی از آدم بها به جزخانواده ام کنترل کردم ولی همین تعداد کم باز ورودی نامناسب میده وراهکاری که پیدا کردم واز امروز شروع کردم به انجامش این هست:

    اگر استاد عباسمنش تو موقعیت الان من بود چجوری نگاه میکرد به این مسائل چطوری رفتار میکرد؟ چه نکات مثبتی رو پیدا میکرد بخاطر چه چیزهایی شکر گزاری میکرد. ؟؟ ومنم همون کار رو انجام بدم وامروز انجام دادم فقط لبخند رو لبم نشسته وحالم خیلی خوبه ؟ چه نقاط بهبودی رو تو کارم پیدا میکرد؟

    خدایاشکرت شکرت شکرت

    ورودی های ذهن ما = غذای روحمون

    این کانون توجه ماست که داره تمام اتفاقات زندگیم رو رقم میزنه .

    خدایاشکرت شکرت شکرت

    سپاسگزارم از استاد وخانم شایسته عزیز وهمه دوستان

    ردپای من در پله ۷ ام از سفر تحول زندگیم

    خدایا سپاسگزارم که هر روز علم وعمل صالح مرا افزایش میدی وکمکم میکنی در مسیر مستقیم پایدار باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1608 روز

    بنام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گلم

    امیدوارم یه روزعالی روشروع کرده باشین

    این فایلتون خیلی خوبه استاد و کاملادرکش میکنم چون من دردوران مجردی خیلی پرانرژی دوست داشتنی بودم و همه دلشون میخواست بامن باشن تومدرسه توفامیل همیشه شادبودم هرجامیرفتم شادی میبردم همه اززیباییم وصدای خوبم استایلم تعریف میکردن وکلا خیلی اعتمادبه نفس بالایی داشتم و مثبت اندیش بودم حالاچرا چون هیچوقت تلویزیون نمیدیدم و گوشی هم نداشتم امازمانی ک نامزدکردم پدرشوهرم ک عاشق اخباربود ودائم پیگیربوداز۲۴ساعت ۲۳ساعت اخبارمیدید حتی وقتی ماخواب بودیم تاصب بیداربود ومنوبدجوروابسته اخبارکرد وکم کم اتفاقات بد برای من شروع شد روابطم ازبین رفت اعتمادب نفسم کم شد دیگ خودمودوس نداشتم واونموقع یه برنامه به اسم شوک بود ک نمیدونم چرا بهش علاقه داشتم ودائم پیگیرش بودم کلا فیلمای مافیایی وخلافکاری و اینامیدیدم نمیدونم چراآخه یه دختر۱۹ساله پیگیرایناباشه ونمیدونستم ک چ غذاهای سمی ب ذهنم دادم وبقول شما این اثراتشو بعدازازدواج واردزندگیم کرد ینی هرروز روزی ده بار ب شوهرم میگفتم قلیون نکشی بعدش سیگاربعدش ماری جواناس بعدش بنگ بعدش شیشه خلاصه داشتم ذهنه اونو آماده برای ورودش به دنیای موادمیکردم بااینک شوهرم کاملا پاک وسالم بود ومتاسفانه دقیقا به همین شکل پیش رفت وتاموادمخدرکشیده شدوخوشبختانه دیگ وقتی رسیدبه موادمخدرمن باقانون آشناشده بودم و فهمیدم ک ای دادبیداد ایناهمش کارمن بوده خودم این اتفاقاروواردزندگیم کردم وشروع کردم ب تغییر دیگ تلویزیون نمیبینم ونمیذارم کسی هم ببینه فقط آهنگای شاد واینکه بجزاینستاگرام ک اونم پیج های مربوط ب شمارومیبینم چیزی ندارم وخداروشکر باکمک الله یکتاشوهرم موادمخدروترک کرده وسیگارو فقط یه مدلش مونده ک اونم خودش اصن ب طرزعجیبی شروع کرده ب کنارگذاشتنش خیلی چیزهاهست ک نمیشه توکامنت گفت ومن الان میدونم ک چجورورودیهاموکنترل کنم وازالله یکتا وشماک دست اونین بی نهایت سپاسگذارم ک منوبه راه راست هدایت کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: