غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 57

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1418 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    اره واقعا ما ادم ها ظاهر بین هستیم یعنی چیزی را که نمیبیینیم را باور نمیکنیم و بهش فکر نمیکنیم و برامون مهم نیست مثل روحمون

    اما واقعا بابید جلوی ورودی های بد و نامناسب ذهنمون رو بگیریم و به خودمون کمک کنیم که سریع تر و راحت تر به ثروت برسیم .”

    شاید کسی مثل من که اهنگ های زیادی رو گوش میداده باید از هرس کردن اهنگ ها شروع کنه و کم کم سعی کنه که همشون رو حذف و با فایل های درست و خوبی جایگزین کنه ، شاید با ادم های سمی کمتری صحبت کنه ، صحبت های کم تری راجب ناخواسته هاش بکنه و…

    امید وارم که در نهایت خوشبختی به سر ببرید ، دوست دار شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    سلام به استاد مهربانم

    من انقدری که حواسم هست غذایی که خوشم نمیاد و نخورم اصلا اهمیتی به غذایی که وارد وجودم میکنم نمیدم، یعنی اصلا اصلا اصلا، چون هنوز به عمق این قانون که این من هستم که تمام اتفاقات زندگیمو دارم خلق میکنم پی نبردم، هنوز درکش نکردم، هنوز برام واضح نشده که یعنی چی که میگن تو درخواست بده تو باور کن که چیزی و که میخوای تجربش میکنی امکان نداره جهان به این باورت پاسخ نده حالا درخواستت هرچقدر هم محال ولی تو بهش میرسی، وقتی این قانون و درک نکردم فکر میکنم چیزهایی هست که از کنترل من خارجه، که من چیزهایی رو نداشته باشم یعنی من و خدا تو دنیایی که نمیدونم کجاست از قبل به توافق رسیدیم که این جوری باشم و بعد ذهنم و کنترل کنم و با همین وضعیت موجود به خوشبختی برسم، یعنی خودم رو تا این حد ناتوان از رسیدن به جزیی ترین خواسته ها میدونم، ولی از طرفی شنیدم اگه تو بخوای هر چقد خواستت غیرممکن باشه ولی تو بخواه برای تو ممکن میشه، به خدایی فکر میکنم که میتونه کوه رو جابجا کنه، این همه کهکشان خلق کنه که اصلا نمیدونیم چه جوریه و چند تاست و چرا اصلا این همه!؟ خدایی که به یه بچه یاد داده چطور شیر بخوره، خودش رشدش میده راه رفتن بهش یاد میده حرف زدن بهش یاد میده بزرگش میکنه و این سیستم عجیب و غریب رو تو بدن ما راه میندازه که ما اصلا خبر ازش نداریم و همه رو خودش کنترل میکنه، خدایی که وقتی دستمون بریده میشه جوری ترمیمش میکنه انگار نه انگار بریده شده بود، خدایی که این همه معجزه اطرافمون دیدیم از ادمهایی که کل دکترا گفتن میمیری ولی شفا گرفت خدایی که میگه مهم نیست بقیه چی میگن تو از من بخواه من بهت میدم بزار بقیه بگن معجزه شده، چقد دلم میخواد این حرف هارو از ته دلم باور کنم، نیاز به یک آرامش واقعی دارم، نیاز به خدا دارم نیاز به محبتی که فقط مال خدا باشه و در دلم باشه، خدایا مطمئنم روزی میرسه که من میشم آهنربای خوش شانسی، آهنربای هرچیزی که میخوام، و میدونم اون زمان فاصله زیادی با کامنتهای الانم دارم، اینا ردی هست که دارم از خودم بجا میزارم تا بعدا یادم بیاد کجا بودم و الان کجام

    اگر این حرف استاد حقیقت باشه که تمام اتفاقات زندگیمونو کانون توجه ما رقم میزنه و مسیرش فقط از راه کنترل ذهن و توجه به نعمتها میگذره میخوام این حرف استاد و امتحانش کنم، میخوام این قانون و امتحان کنم

    حتما از نتایجم براتون مینویسم

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فرهاد سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2058 روز

    رد پای روز هفتم

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته که با فراهم کردن این دوره کلی به ما لطف کردن.این حرفو چندین بار که دارم میگم که از استاد و خانوم شایسته بسیار بسیار سپاس گذارم که خالصانه و بدون هیچ چشم داشتی این همه فایله رایگان برای ما تهیه کردن و مهم تر از اون اینکه هر چه را که میدانند و بهشون گفته شده را بی کم و کاستی به ما میگن این اخلاق،این رفتار نشان دهنده ی رسالت این دو است.

    بریم سراغ اگاهی های فایل:

    خیلی خلاصه اگر این چند دقیقه را بخواهم تعریف کنم این میشود که:

    ذهن ما در هر لحظ در حال فکر کردن است،فکر به چی؟هر چیزی که میشنویم،میبینیم،میخوانیم و…. .

    در ذهن ما یک بایگانی از موضوعات مختلف وجود دارد،موضوعات این بایگانی از ورودی های ذهن نشات میگیرد.

    حالا اگر کسی میخواد که به چیز های خوب فکر کنه باید موضوعاتی رو به ذهن بده که ذهن به اون ها فکر کنه متاسفانه ذهن ما انقدر به این افکار مریض و باور های محدود کننده عادت کرده که تغییر اونها کار سختیه.

    ذهن مثل یک سطل میمونه.اگر موضوعات بد را رنگ سیاه و موضوعات خوب را رنگ سفید در نظر بگیریم.باید حواسمون باشه که چه رنگی رو داریم به این سطل میریزیم.باید منشا های رنگ سیاه را پیدا کرد و انها را اگاهانه مسدود کرد و منشا رنگ سفید را پیدا کرد(که نیاز به زحمت نداره همین سایت خودش کارخونه رنگ سازی سفید است)بعد رنگ سفید را وارد این سطل کرد تا ارام ارام رنگ از سیاه به سفید تبدیل شود.

    زمانی که این رنگ سفید شود انقدر ارام،خوشحال و با ایمان و تسلیم میشوی که دیگر دوست نداری حتی اسم رنگ های سیاه را بشنوی چه برسد به اینکه برایشان وقت بزاری.

    اما مهمترین اگاهی و سنگین ترین جمله ای که استاد در این فایل گفتن این بود که:تمام اتفاقات زندگی ما بدون استسنا به واسته ی انچیزی است که ما به ان توجه میکنیم.

    من خودم به نقش کنترل ورودی های ذهن تا حدودی پی برده ام و کمی انرا درک کرده ام اما ان جمله حتی گفتنش هم برایم سخت است چه برسد به باور و درکش.

    وقتی استاد میگوید من کلی راه رفته ام و این راه را به عنوان نتیجه به شما میگویم کمی درکش برایم سخت است چون کتاب ها توضیح پشت این جمله وجود دارد.اما قبول کرده ام که نمیدانم و میخواهم که به این موضوع پی ببرم،تکه های پازل را کنار هم بگزارم و به یک نقش کلی برسم.

    سپاس از همراهی شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نیلوفر افشون گفته:
    مدت عضویت: 1467 روز

    سلام استاد جانم سلام مریم عزیزم

    استاد من یکی بودم ک به قول شما هرچی اشغال غذای نامناسب دوراقع غذاهای ارزون بی کیفیت و اشغالی وارد روحم میکردم و میزاشتم این کرم های این غذاهای اشغال مغزم فکرم روانم روحم بخورن و من متلاشی کنن تا زمانی ک باشما اشنا شدم و تصمیم گرفتم جدی تر حرفهای شما دنبال کنم و اولین قدم جدی محکم برای جلوگیری ار این همه اشغال پاک کردن اینستا واتس اپ تلگرام بود و کلا هر گونه چیزهای مجازی ندیدن تلویزیون گوش ندادن اخبار هر گونه برنامه ای ک خبرهای دنیا جهان به من نشون میده پاک کردم و واقعا استاد اگ بگم هیچ وقت اندازه الانم ارامش نداشتم دروغ نیست بخدا ارامش ارامش ارامش الان میتونم صدای خدای درونم بشنوم الان میتونم به الهاماتم گوش کنم برم جلو الان وقت دارم ک روی خودم ترسهام کار کنم اون موقع برای فرار از کار کردن پناه میبردم به این شبکه ها الان هیچ جایی ندارم جز اینجا ‌ک بهش ۲۴سر بزنم ببینم گوش کنم میدونید استاد ما عادت کردیم خیلی راحت اجازه هر چیری اشغال به خودمون بدیم ولی بعد دیدن این فایل تصمیم گرفتم محکم جدی با اراده جلوی شیطان و افکار منفی درون مثله یک سرباز وظیفه شناس وایسم و نزارم هیچ کس هیچ چیز هیچ مسله ای ن من ن افکار روان روح با ارزش و خداییم خش بندازه یک ثانیه درگیرش کنه میخوام اینجا بنویسم ک به خودم جدی تر قول بدم نیلوفر نباید بزاری افکار الکی درگیرت کنن نباید بزارم فکر های گذشته یا فکر اینده من از پا در بیاره نباید بزارم و نمیزارم من به خودم قول میدم خودم درگیر سایت کارن کنم ک از همه چیز دور باشم و غرق در دنیای زیبای خودم باشم و چی بهتر با ارزش تر این

    استاد من چند ساله ک دوستایی ک بهم انرژی منفی میدن یه خط قرمز بزرگ کشیدم چند روز پیش تولد دوست صمیمی بود ولی چون توی یک رابطه عاطفی شکست بدی خورد و از اولا ادم خیلی مثبتی نبود برای تولدش دعوت شدم نرفتم خیلی ناراحت شد ولی گفتم هیچ چیزی با ارزش تر خودم نیست من اگ میفرفتم کلی باور انرژی نفی دریافت می کردم و خیلی خوشحال شدم نرفتم و استاد یک حرکت اس ک انجام دادم رابطم با فامیل بشدت کم کردم و فکر کنم این یکی از سخت ترین کارست ولی من دارم کم کم میکنم طوری ک حتی دارم سعی میکنم وقتی تو توخونه دربارشون صحبت میشه هم نشنوم ک حسم بد نشه و یا ناخواسته مقایسه حسادت کنم استاد الان ک اینجا این چیزای نوشتم فهمیدم تو این مدتی ک با شما بودم چقدر تغیرات کولاکی داشتم و الان میخوام محکم تر برم جلو ک بتونم حرکت های اس بیشتری کنم

    عاشقتونم استاد جان و مریم عزیزم🧡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    این فایل بی نظیره ویکی ازفایلایی ک با تعهد ب تک تک آگاهیاش بایدعمل شه ونتیجه واقعا عالیه کنترل ورودی اصل اساسی ومهمه درتغییرباورهاوتغییرشرایط و درتمام فایلها و دوره ها درموردش گفته شده ووقتی کنترل ورودی داشته باشیم دیگ تغییرباورهای قبل خیلی راحت ترانجام میشه وخداروشکرمیکنم ک من اینکاررو ب شدت انجام میدم

    استادعزیزم ممنونم بخاطراین فایلهای ناب

    درپناه الله یکتااااشاااادباشید🥰😍😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    لیلا تیموری گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    به نام الله یکتا

    روز هفتم از روز شمار تحول زندگی من

    با سلام خدمت استادعزیزم ، عزیز دلشون و مایک دوس داشتنی و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش

    خدایاااااا شاکرم که تونستم آگاهی های این فایل رو هم به صورت کامل و از عمق جونم ، درک کنم ‌.

    استاد میخوام یه چیزی بهتون بگم ، شاید نامرتبط باشه به این فایل .

    من از وقتی که یادم میاد همیشه از خدا میخواستم که عشقش رو تو دلم بکاره و شیرینی نزدیکی به خودش رو بهم بچشونه جوری که شیرین تر و خواستنی تر از خودش هیچ چیزی برام وجود نداشته باشه …

    الان که اینو دارم مینویسم خیلی هیجان دارم چرا که بعد از گذشت ۳۵ سال از عمرم الان دارم متوجه حضور خدا به معنای واقعی در کنارم میشم .

    جوری که چه بد باشی و چه خوب، بازم خدا عاشقته

    مث یه مادر که فرزندش رو همه جوره قبول داره .

    شاید اینم همون نتیجه کنترل کردن ورودی های نامناسب ذهن باشه

    قبلا ترسی که از خدا داشتم برام خیلی پر رنگ تر از عشق و محبت بهش بود که اینم حاصل ورودی های اشتباهه ذهنیه که همش ما رو از عذاب الیم ترسوندن .

    به لطف خدا ، به خواست خدا ، و کمک شما تونستم این باور رو بشکنم و الان با تمام وجودم میتونم بهشت و جهنم رو لمس کنم .

    بهشت یعنی ایمان و امید و داشتن خدایی به این بزرگی

    جهنم یعنی غفلت از این منبع عااالی و غایی..

    خدایا چطور این همه وقت من ازت غافل بودم .

    الان هر جایی که نگاه میکنم میبینمش … الطاف بیکرانش رو ، زیبایی هاش رو … الان زبون خدا رو متوجه میشم

    چقدر ساده میگه ، ایمان بیارید تا بی نیازتون کنم ..‌

    هر چقدر خدا رو شکر کنم از بابت هدایت من به سایت شمااااا، باز هم کمه ..

    واقعا سپاسگزارم از خدای مهربونم بابت اینکه بهم کمک کرد از خواب غفلت بیدار شم.

    سپاسگزارم بابت وجود استادی بی نظیر مثل شما

    سپاسگزارم بابت قدم گذاشتن تو مسیر روز شمار تحول

    سپاسگزارم که دستمو گرفته و رها نمیکنه و مراقبمه ❤

    خدا جونم تشکر ..

    خداجونم دوستت دارم

    استاد مهربونم ، مریم جان و مایک عزیز ، و همسفرهای ویژه خییلی دوستتون دارم .

    در پناه الله یکتا، شاد ، سربلند ، سعادتمند ، ثروتمند و سلامت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Ayda Zinati گفته:
    مدت عضویت: 1527 روز

    ردِپای روز هفتم…

    روزِ هفتم رو جا گذاشته بودم بجاش روز هشتم رو کار کردم🤔اممماا برگشتممم

    خب…

    غذای روح

    غذای جسم

    داشتم به این فکر میکردم اگر روی ورودی ذهن کار نکنیم تاثیراتش ممکنه به قیمت از دست دادن همه چی باشه اما چطوریه که به غذای جسممون بیشتر اهمیت میدیم؟!

    بعد با توجه به متنی که خانوم شایسته گذاشتن در مورد این فایل

    فهمیدم که رنجش ناشی از غذای نامناسب رو حسابی درک کردیم!

    و انقدررر حواسمون بوده که ناآگاهانه این کارو به راحتی انجام میدیم سختمون نیست،نمیگیم حالا این دفه ام یه غذای فاسد بخورم دفه بعدی نمیخورم

    من اومدم اهرم رنج و لذتش رو نوشتم و یه اتفاق توی مغزم افتاد بوووم💥

    وااااقعاااا منو تشویق کرد به اینکه حواسم باشه و خوده مغزمم نخواد که بپذیره ورودی منفی رو

    استاد گفتن بخاطر اینکه یه فاصله ای هست بین ورودی ذهن و اتفاقات و شرایط زندگی بخاطر همین ممکنه به اشتباه بیوفتیم

    اما نکته مثبتش اینجاست:

    این مزیته این جهانه که هر ورودی،هرفکری و هر توجهی همون موقع به شکل اتفاقات زندگی ما درنیاد

    دقیقا همون موضوعی که توی مستند رازم بهش اشاره شده

    میگه اگر تصورات و افکار ما همون موقع اتفاق میفتادن اونقدرام جالب نبود

    بیایید فرض کنیم که الان به یه فیل فکر و یا توجه کنیم و یه دفه یه فیییل بیاد جلومون😂😒

    اصلاااااا اتفاق خوشایندی نیست!!!

    و اماااا بازم خیلییی خوبه که هر چی میخوریم همون موقع روی جسممون تاثیر میذاره اگر قرار بود کم کم اتفاق بیفته جسممون ممکن بود اصن ناابود بشه و ما متوجهش نشیم

    ولی خبر خوب اینه که اگر درک کنیم ارتباط بین ورودی،احساسات و خروجی و اتفاقات زندگیمون رو کاااملا حواسمون هست که چیکار میکنیم

    من باید خیلی روی اهرم رنج و لذت این موضوعا کار کنم چون جای رنج و لذت توی ذهنم عوض شده البته کار کردم و خیلییی بهتر شده ولی بازم جای کار داره^.^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1437 روز

    سلام عزیزان و همسفرانم

    امروز تولد منه و من توی این روز قشنگ که اولین روز زندگی منه به خودم قول دادم که حواسم به خورد و خوراک ذهن و روح و بدنم باشه..امروز تصمیم گرفتم با قدرت و حساسیت بالا مراقب خودم و ذهنم و ورودیهایم باشه و از خدای مهربونم خواستم این هدیه رو به من بده که صدای قلبم از هر صدایی بلندتر باشه برام،و چیزهای دیگه هم ازش خواستم من بندش هستم اونم خدا و ارباب منه و امروز اولین وتنها روز زندگی منه همین امروز میخوام🥰😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    Reza JahanBakhsh گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    سلام به همه به استادم و خانم شایسته عزیز

    بنیادی ترین اصل مسیر ی توحید و موفقیت همین مفهوم است و متعهد بودن به آن، غذایی روح، کنترول بر ورودی های ذهنمان، یعنی اگر شما هرچقدر تمرینات که از دوره ها را درک کردید را انجام بدهید و خیلی هم متعهد به آن باشید اما اگر ورودی های ذهنتان را نادیده و در مقابل ورودی های ذهنمان وسواس نداشته باشیم خیلی خیلی سریع نا امید می‌شویم و اصلا نتیجه و تغییری در کار نخواهد بود.

    مثل بیماری می‌ماند که فقط دارو مصرف می‌کند بدون توجه به غذاهای که وارد بدنش میشود.

    رضا به بنیادی ترین اصل جاده موفقیت اش به ایمان کامل رسیده و با تمام جسم جانش متعهد به آن است، به گفته استاد ما باید تمام وجودمان را بگذاریم روی این موضوع و مه گذاشتیم و خدا را شکر و خدا را بی نهایت شکر🤩 بابتش خیلی خودم را تحسین میکنم.

    چند ماه ی می‌شود اصلا فلمی ندیدیم، که تصمیم دارم یک مجموعه مستند های انگیزشی و هرچیزیکه در ایجاد باورهای مناسب و هم راستا با خواسته هایم باشد را تهیه کنم و بعد ببینم.

    تلویزیون، که اصلا منی که روزها برای دیدن برنامه های که قرار بود شب پخش شود تمام روز را منتظر می‌نشستم و با خودم قسمت های جدید برنامه هارا مرور می کردم و در افکارم به کرکتر ها نقش می‌دادم🤣

    آهنگ های غمگین که رفتن به فنا، آهنگ هم خیلی کم می‌شنوم آن هم اول محتویاتش بررسی می‌شود بعد با سیستم راه دار احساساتم اگر تایید شد می‌شود گوش کرد.

    دوستانم حذف شدند همون هایکه خیلی باهم بودیم و میخندیدم و کلی حال میکردیم، اما چیزی جدید برای گفتن باهم نداشتیم غیر از بحث روی مشکلات و بدبختی ها، که جا هایشان در حال پر شدن با بهترین ها هستند🤩

    و سرگرمی اصلی ام چت در تلگرام بود که همین یک ماه قبل تمام شد، نه فیس‌بوکی نه انستا یی

    و خدا را بی نهایت سپاسگذارم بابت ایمانی که به قلب ام داد و شجاعتی که باعث شد همه این سم ها را از خودم دور بریزم و سبک و متعهد و با ایمان پولادین به پیش در حرکت باشم.

    رضا در مسیر است و با تمام نیرو به پیش در حرکت و منتظر یک عالم اتفاقات که قرارست فردا و پس فردا ها برایش سرازیر شود، منتظر یک عالم حال خوب، آرامش و لذت و ثروت و ایمان و آگاهی و تغییر.

    عباسمنش عزیزم ممنونم از تو برایت در دنیا و آخرت بهترین ها را آرزو میکنم

    خدایا شکرت🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سیده راضیه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1997 روز

    سلام به دوستان عزیزم …

    هفت روزه که مسمتر دارم کامنت میزارم و فایل میبینم وکلی حال دلمو خوب میکنم …

    آگاهانه …(.)…

    استاد گفت که هرچیزی که وارد زندگی ما میشه ما روی اون موضوع توجه کردیم …

    من اون زمان که تو نتورک بودم ی خانمی رایگان برای بچه های اونجا کلاس گذاشت درمورد قانون جذب و اینا …

    من تو اون کلاس با این قانون آشنا شدم …

    کتاب زیاد میخوندم درمورد موفقیت ..

    مثلا : قانون جذب ، جادوی شکر گذاری ، اثر مرکب ، چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد ؟ ، قورباغه ، 12 ستون موفقیت افراد سمی ، بیشعوری و و و و و و

    کلاس رفتن و کتابهایی که خوندم خیلی برای برنامه ریزیم کمک کرد …

    اهداف روزانه و ماهانه و سالانه …

    نوشتن کارهایی که باید در طول روز انجام بدم …

    مثلا به موقع حضر شدنم سر کلاس ها و برنامه ریزی برای 2 الی 3 روز آیندم …

    برای منی که قانونی هستم و پایبند قانونم و دوست دارم که همه چی روی نظم باشه عالی بود …

    حالا بگم از این قانون جذب …

    خب از اونجایی که من سطل ذهنیم خای بود و همه چی رو زود باور میکردم قانون جذب رو هم بدون هیچ مقاومتی قبول کردم …

    خب افرادی بودن تو اون کلاس که زیاد جدی نگرفتن ولی من خیلی جدی گرفتم و بخاطر این قانون مندیم خیلی مراعات میکردم که چی میگم …

    فقط مراعات صحبت هام رو میکردم و نمیدونستم که ورودی ها شنیده ها و دیده ها هم جزوش میشه …

    یه روز تو کلاس خیلی صحبت از این شد که چقدر دزد زیاد شده و و چقدر مردم بیچاره تر شدن و از این جور حرفا …خب از اونجایی که ازدواج کردم و بیشتر خونه خانواده همسرم میرفتم اونجا هم خیلی از این صحبت شد که آره چقدر فلانه و چقدر فیساره …

    خب من صحبتی نمیکردم و همسرم مثل من زیاد پیگیر اینچیزا نبود و جدی نگرفته بود …

    آقا و خانمی که شما باشین …

    به قول معروف چشمتون روز بد نبینه ….

    به 1 هفته هم کشیده نشد که همسرم که سالن آرایشگاهی داره دزد زد …

    از اونجا من خیلی قانون جذب رو درک کردم و خیلی مراعات میکردم …

    ولی باز هم نمیدونستم که شنیده ها و دیده ها جز ورودی های ذهنی هستن …

    نمیدونستم که به هرچیزی که فکر کنی وارد زندگیت میشه …

    من به بدی ها خیلی توجه کردم و وارد زندگیم شد طوری شحص محترم برای زندگیم تصمیم میگرفت …

    امسال سال 1400 هست و من از استاد شنیدم که ورودی های ذهنی دیده ها ، شنیده ها ، گفتارهای ما هستن …

    و من از وقتی که ادامه این موضوع رو فهمیدم بیشتر هواسمو جمع کردم ، آگاهانه ارتباطمو با کسایی که منفی بودن کم کردم ، آگاهانه از فضای مجازی که خیلی نشتی انرژی داشت برام اومدم بیرون

    آگاهانه با ذهنم بحث میکنم و حسادت هامو کم میکنم و طوری با ذهنم بحث میکنم که انگار یه راضیه دگ روبه رومه و دارم باهاش بحث میکنم تا از اون من بودن خودش و حسادت هاش و کینه ای بودنش و کلی رفتار های بدی که از حسادت کردن برای خودش درست کرده بود رو بزار کنار و خودش باشه …

    یوقتایی تو خواب دارم باهاش بحث میکنم و نمیزارم برام تصمیم بگیره …

    کنترل ذهن مثل رانندگی کردن میمونه شما وقتی اجازه بدی به ماشین تا تورو کنترل کنه تورو به کشتن میده باید با ترمز و دنده و فرمون اونو کنترل کنی تو هوای بارونی یجوری رانندگی میکنی تو های برفی جور دگ و حتی موقعه ای که هوا صافه هم طور دگ ای رانندگی میکنی چون میدونی هوا برفی باشه و زمین یخبندون ماشین سر میخوره و یا تو برف گیر میکنی یا اگه هوا بارونی باشه بخاطر خشکی لاستیکت و خیس شدن زمینی که روغن داره ماشین دوباره لیز میخوره بخاطر همین کنترل میکنی و نمیزاری که خسارت به خودت و ماشینت بزنه …

    برای ذهن هم همونه باید کنترلش کنی با قانع کردنش با کارهایی که حالتو خوب میکنه با توانایی هایی که داری و به رخش میکشی با کارهای خوبی که برای دیگران انجام دادی و خوبی دیدی و به رخش بکشی با سوالشو با سوال جواب دادن با یوقتایی تو ذهنت داد زدن سرش و بگی به تو مربوط نیست دگ حرف نزن و از این جور چیزا که خیلی هم سخته کنترلش کردن ….

    درسته من وقتی آگاهانه ذهنمو کنترل کردم کلی آرامش پیدا کردم …

    کلی اتفاقات خوب برام افتاد که توجه میکردم به اتفاقات خوب ….

    کلی از رفتارهامو بخاطر ساختن اعتماد به نفسم و شخصیتم گذاشتم کنار …

    کلی حاااااااااااااااااااااااال دللللللللللللللللللللللم خوبه …

    کلی خوشحالم ………

    یروز با خودم گفتم قرآن رو معنیش رو بخونم …

    فک کنم تو سوره بقره بود که خدا گفت ما به نیت شما پاسخ میدیم …

    همون فرکانسه و جهان مثل آیینه با ما رفتار میکنه …

    همونیه که میگیم خوبی کنی خوبی میبینی و بدی کنی بدی میبینی ، همونیه که به هر دستی بدی از همون دست میگیری و چیزایی که از خانواده و جامعه به صورت مختلف ضرب المثل شنیدیم …

    میخوام اینو بگم این جهان با ادا های شما کاری نداره با ظاهر شما کاری نداره

    جهان قانون داره …

    خودتون رو گول نزنید …

    من یزمانی ادا درمیوردم که حالم خوبه …

    یزمانی ادا درمیووردم که دارم روی خودم کار میکنم و من پول دار میشم و من بنز سوار میشم و میلیونر میشم ولی هیچ خبری نبود ..

    چون توی دلم باور نداشتم ، چون از داخل حالم خوب نبود، چون حسادت داشتم ، چون حسرت میخوردم …

    اگه همه چی به ظار بود الان دگ خیلی از دورو بریای من باید ماشین لوکس و خونه لوکس و اونور آبی میبودن به گفته های خودشون …

    ولی هییییییییییییییییییییییچ …

    ما باید درک کنیم که همه چی دلی باید باشه ، حال خوب داشتن ، احساس خوب داشتن ، لذت بردن ، شاد بودن و و و و و و

    بیایید نیتمونو خوب کنیم …

    یه کادویی میدیم به یکی با حال خوب بدیم نه اینکه انتظار داشته باشیم برگردونه ، یه لبخندی به یکی میزنیم بدون منت باشه ، یه تبریک خوشبختی به تازه عروس و داماد میگیم بدون حسادت و حسرت باشه …

    خودمون باشیم …

    دلی کار کنیم …

    ذهنمون رو کنترل کنیم …

    ارتباطمون رو با افراد حسود ، افراد بد دهن ، بد بین ، اخبار هایی که هیچ چیز نداره جر اینکه پوچ بودن خودشون رو بیشتر ثابت میکنن ، کم کنیم یا قطع کنیم …

    آگاهانه دوستان …

    آگاهانه قطع کنیم …

    نگران نباشیم چون بهتریشون میاد …

    فقط باید جا رو برای اونها خالی کنیم …

    هیچ وقت نمیشه با دست دوتا هندونه برداشت …

    دوستون دارم … موفق باشید …()…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: