گام به گام - صفحه 14

196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هدیه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته ی عزیزم

    چقدر خوب که پروژه گام به گام ایجاد شد انگار داشتین من رو توصیف میکردین اونجایی که میگید

    (من دیگر نیازی به کار کردن روی خودم ندارم و اوضاع قرار است بدون کار کردن من روی خودم همواره خوب بماند”

    و به همین راحتی تمام خط قرمزهایی را فراموش می کنیم که تعیین کرده بودیم برای اینکه از مسیر هدایت خارج نشویم؛ حساسیت خود را درباره فیلتر کردن ورودی های ذهن از دست می دهیم؛ ذهن خود را در معرض هرگونه ورودی نامناسبی قرار می دهیم و فکر می کنیم که ما دیگر ضد ضربه شده ایم و…)

    واقعا همینطور بوده و خیلی خوشحالم که راه نجاتی پیدا کردم حالا دوباره کارکردن روی باورها را شروع میکنم و در این مسیر استمرار به خرج میدم مواظب ورودی های ذهنم خواهم بود و احساس خوب =اتفاق خوب رو هر روز تکرار میکنم و به حرفای استاد عمل میکنم مثل وحی منزل !

    راستش برای اینکه همین تصمیمم رو بنویسم صداهای ذهنم شروع به سرزنشم کردند که ننویس دوباره ول میکنی ولی ثبت کردم که یادآوری بشه و با دوباره خوندن این کامنت از مسیر خارج نشم چون که این مسیر پر از زیبایی و حس خوبه پر از اتفاقات خوب سرشار از آرامش انگار واقعا روی شونه ی خدا میشینم

    انگار رهایم در آغوش خدا …

    دوستتون دارم

    در پناه خدا باشید :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فرشید فلاح گفته:
    مدت عضویت: 659 روز

    سلام به استاد عزیزم و تمام هم فرکانسی های عزیز

    میخوام به خودم و به تمام دوستان یاد اور شوم

    که ماندن در مسیر درست و نزدیک بودن به مدار خداوند تا چه حدی زندگی رو برای ما اسان مسیر اهدافمان راه لذتبخش و بدنمان را سالم و ایمان شجاعت و ذهنیت قدرتمند را به ما میبخشد

    من از زمانی که با قانون اشنا شدم هزاران هزار باز با انسانی که بودم تغییر کردم

    درتمام جوانب زندگی ام بهبود داشتم

    درامد شغلم سه تا چهار برابر افزایش داشته

    سلامتی ام خیلی عالی شده به صورتی که من اصلا بیمار نمی شوم

    ازادی مانی من بسیار بسیار بیشتر از قبل و درامدم هم با این ازادی افزایش داشته

    انسان هایی که شبیه من و در فرکانس من نبودند از زندگی ام حذف شدند در صورتی که قبلا شبانه روزم رو با انها میگذروندم

    و اما الان دوستانی دارم ک داخل سایت هستند و هر بار ک زنگ میزنند ساعت ها باهم راجب نتایج و قانون صحبت میکنیم و لذت میبریم

    در زمینه روابط انسانی بسیار سالم صادق و پاک به زندگی ام امده که داریم باهم ازدواج میکنیم طی یک ماه اینده به امید الله یکتا خدایا شکرت

    خسارت هایی که توی کارم پیش می امد تماما از بین رفته

    و این همه نتایج شاید بتونم به جرات بگم نتیجه 5٪ من از عمل به قانون خداونده

    خیلی مواقع بوده که من در احساس بد بودم کار اشتباه رو انجام دادم و از کارهایی ک بهم الهام میشده چشم پوشی میکردم

    اما همواره و مستمر سعی میکردم اگر ساعت یاروزی در احساس بد هستم سریع دوباره خودم رو جمع جور کنم و برگردم به مسیر و این برای من واقعا جواب داده حالا متعهد شده ام که بسیار بیشتر و بیشتر وردی هایم رو کنترل کنم

    هر لحظه به خودم یاد اور بشم که زندگی من تماما به دست خودم و افکار و باور هایم رقم خواهد خورد و جهان هستی وظیفه دارد تا افکارم رو به زندگی ام دعوت کند

    حال اگر من با تعهد 100٪ تمرکزم رو روی بهبود شخصیت و کار کردن روی خودم بگذار تا کجا ها میشود که با این سیستم پیشرفت کنم الهی هزاران مرتبه شکرت بخاطر این قانونی که افریدی و این قدرتی که به من دادی تا در دنیایی پر از نعمت ثروت و خوشبختی زندگی کنم خواسته هایم رو تجربه کنم و به گسترش جهان هستی کمک کنم

    قدرتت رو بشناسم و شکر گزارت باشم ک اینگونه در کنار من پر قدرت و توانا حمایتم میکنی

    به اندازه بزرگیه وجودت بخاطر هر انچه که هست سپاسگزارت هستم ای الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    فاطمه شیروانی گفته:
    مدت عضویت: 1900 روز

    سلام وقت بخیر استاد عباس منش،من هنوزتوفیق نصیبم نشده که دوره های شمارا تهیه کنم به قول خودتون هنوز در مدارش نیستم ولی همیشه از سایت فایل های صوتی رایگان روگوش میکنم وفقط خدامیدونه که چه حس آرامش عمیقی پیدا میکنم یه حس ناب ،یه لذتی که تابه حال هیچ جاتجربه اش نکردم ،وقتی که آیه های قرآن را تفسیر میکنید حالم چنان دگرگون میشه که همون لحظه بی اختیار باخدا صحبت میکنم ازاینکه هستید ممنونم وازاینکه توحید را اینگونه ساده و روان و قابل فهم بیان میکنید بینهایت سپاسگزارم ،من تا الان معنی شرک رو نمی‌دونستم ولی الان هر لحظه بابت اینکه چقدرمشرک بودم ازخداطلب بخشش میکنم ،درصورتی که همیشه درمساجدومنابربودم ولی هیچ وقت به این زیبایی و سادگی معنی شرک توحید را نفهمیدم ،خداراهزاران مرتبه شکر میکنم که بابت وجود شما استاد عزیز وبابت دریافت این آگاهی ،خدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    معصومه عبدالهی گفته:
    مدت عضویت: 601 روز

    سلام استاد عزیز من دوره ایی از شما نخریدم البته یه کتاب شمارو خریدم ولی دوره ایی مدارم ازتون هنوز به اون تکامل نرسیدم ولییییییییبی خدای من چقدر این چندروز سوال داشتم گفتم برم توی سایت یکم بچرخم چون برخی فایل هارو ازسایت دانلود کرده بودم وگوش میدادم ولی گفتم برم سایت ببینم چه خبر پروژه گام به گام رو دیدم فایل اول وگوش کردم جواب 2تا سوالاتم وگرفتم فایل دوم جواب یه سوالم رو گرفتم خلاصه دارم گوش میدم وپاسخ هایی عالی توی هرفایل برام هست ازتون بینهایت سپاس گذارم از خانم شایسته سپاس گذارم برای ای طراحی درسایت ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    محمدرضا بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    به نام خداوند یکتا که هر چه داریم از اوست با سلام و درود بی پایان خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که واقعا فامیلی شایسته شایسته شماست . . . خیلی خوشحال هستم از این همه اگاهیهای زیبا که دوستان با رسیدن به این زیباییها و اشتراک گذاشتنش با دیگران احساس خوب وعالی را به جریان در میاورن به نظر من یکی از قوانین خیلی مهم پروردگار همین قانون تکامل هست که با توجه کامل به ان میتوانیم زندگیمان را ان طور که میخواهیم رقم بزنیم وبا برداشتن گامهای کوچک مسیرهای بسیار بسیار طولانی را طی کنیم و در انجام همه امور بکار ببریم. . من از زمانی که قانون سلامتی را تهیه کردم و به کار گرفتم تقریبا 3 سال میگذرد و در این مدت در سلامت کامل با انرزی بالا کوهنوردی میکنم که از اول امسال یک سری سنگها رو شناختم وبا پیدا کردن و تراشیدن انها احساس خیلی خوبی دارم البته سه ماهه که میتراشم و زیباییهای دیدم که هیچ ابر کامپیوتری نمیتونه این چنین نقاشیهایی رو در دل سنگ نقاشی کنه حالا شاید بپرسین این چه ربطی به این فایل داره . من با گفتن این داستان کوتاه خواستم بگم وقتی ما در یک مداری قرار بگیریم با ارسال همون فرکانسها همون نتایج رو دریافت میکنیم من با اینکه هیچ تجربه ای در شناخت سنگها نداشتم فقط با توکل و توجه به الهامات به مکانهایی هدایت میشدم که سنگهای بسیار زیبایی داشت وهر بار که به شکار سنگ میرفتم درخواستم از خدا این بود که خدایا در بهترین زمان مرا به بهترین مکان هدایت کن و البته این درخواست هر روز من از خداست وجالبه بدونین هر بار یک مکان جدید با یک سنگ جدید روبرو میشدم و اینقدر خوشحال میشدم که اشک از چشمام جاری میشد وبارها در همان بیابان یا کوه سجده شکر بجا میاوردم و همه اینها گام به گام بوجود امد و من میفهمیدم که از قانون به درستی استفاده میکنم . .درپایان خیلی خوشحال هستم که در این جمع صمیمی و خدا جو هستم ومیدانم همانطور که از نظرات دوستان بهره مند شدم این نظر من هم به دوستان کمک میکنه تا انگیزه بیشتر در راه رسیدن به علایق شون و دنبال کردن الهامات زندگی پر از شادی و ارامش را تجربه کنند . درپناه خداوند رزاق.وهاب …………باشید ارادتمند شما رضابابایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 772 روز

    1403/19/17 به نام خداسلام به خدا.سلام به استادومریم جون وهمه ی دانشجویان عزیز‌که الان توی کامنت خانم کبری مشتاقی خواندم روز16هم روزدانشجوبود.به همه دانشجویان بهشتی سایت تبریک میگم. وازصبرومقاومتتون ومقاومت خودم دربرابرذهنم به همه مون تبریک میگم وبه خداپناه میبریم. من الان توی ردپای43روزشمارزندگی چندآیه ی سوره زمرروالبته معنی هاشونوشتم چون من بلدنیستم حتی قرآنی توکامنت بنویسم!وبعدچندلحظه واردقدم44روزشمارشدم چندتاکامنت خوندم وتوی کامنت نوشته بودخدادرقرآن گفته هرچقدرجهان روبرام گسترش بدین همون اندازه مزدمیگیرین!اشکام سرازیرشدازخدام پرسیدم من بلدنیستم جهان روگسترش بدم پس مزدی ندارم!؟داشتم کامنت طیبه جان رومیخوندم که هم نقاشه وهم گُل سرمیبافن ازخداخواسته 2ساعت بیشترنخوابه بقیه انرزیشوتوزندگی به کارببیره حالاجسمی و…..هرچی؟درحال کامنت خوندن بودم اصلامن متوجه نشدم دستم به کجایی صفحه ی گوشی خُردکه این صفحه بازشد!؟خدایاتوچکارکردی بامن!؟یعنی استادنمیدونم من تسلیمم نه براگسترش جهان هستی بلدم کارانجام بدم!نه توی سایت یافضای مجازی کاری انجام بدم!نه توخانه غیرازخانه تمیزکردن وغذاپختن وغیره که به قول بچه‌ها به شوخی میگن مامان مسئول انجام کارهای الکیه خخخخ خداروشکرمیکنم وبه بچهامیگم شماکارهای الکی خونه روانجام بدین!وبهرحال خدامنو توی اصل قرفه های قرآنی دعوتم کردبخداازبس که به این جورآگاهی هاعلاقه خاصی دارم. یک آن رفتم توی فایلی که سوال پرسیده شده کتاب مرجع موفقیتی که خوانده ایدرومعرفی کنیدداشتم نظرهارومیخوندم لذت نبردم بازهم ناخودآگاه دستم به صفحه خورداون صفحه روگم کردم. خدایاشکرت چون من اصلابه هیچ کتابی علاقه نداشتم وندارم بدون تعارف ولی کامنتهاروخیلی دوست دارم بخونم به خصوص این روزشمارزندگی رو والان خدامنودعوت کردبه آیه های اول سوره بقره شایدازبچگی تاحالا1000باراین آیه هاروتوی دوره ی قرآن،توی مراسم ختمهاوحتی اززبون استادشنیدم!ولی الان که آیه های سوره زمرروکامنت کردم وتوی ردپای43روزشمارگذاشتم وازاین طریق جهان روگسترش دادم وازآنچه خدابه من روزی داده توکامنت گذاشتم شدانفاق!که این آیه هاروخودخدابرام سرراهم بادرک وفهم معنی کردچون من تمام قدتسلیم خدایم وهم راست و صداقت استراحت طلبم، خوب بخورم؛خوب بپوشم،خوب بخوابم جایگاه خوابم عالی باشه وبه اندازه ی کافی بخوابم بعدحال دارم زندگی روشروع کنم وگرنه من کسلم.الان لذت بردم ازاین دیدن این صفحه وقدمهایی که طراحی شده مثل برنامه کودکهاکه من خیلی دوست دارم لذت بردم تاحالاندیده بودم صفحه ی روزشماروگام به گام روجدا،جدامیرفتم ولی الان هردوتاشو یکجادیدم کیف کردم. حتماتاالان چشمم نامحرم بوده که این صفحه ازسایت روندیدم!خخخخ آیه های اول مبارکه ی سوره ی بقره االم2این کتاب(قرآن)که هیچ تردید دردرستی آن نیست وراهنمای متقین است.خدایامتقین کیست!؟آیامن میتونم ازمتقین باشم!؟ که دیگه باورهای محدوکننده روبتونم خوب پاک کنم باعملم !وباورهای قدرتمندکننده روجای گزین کنم!خداجون من بچه ی نارسی هستم وحتی7ماهه به دنیاآمدم فقط برای گسترش جهان هستی!خودِتوپس به منم بگومن کیستم؟!وچرابرای چی به دنیاآمده ام!؟ازخلقت من چه آیِ دی برات داره!؟برام آشکارکن پنهان کاری تاکی!؟چگونه پرده ی حجاب بین خودم وخودت راکناربزنم تاحالاباهام خیلی شوخی کردی ویهوی سوپرایزم کردی!الان بگونقشه ی بعدیت چیه!؟آیه ی 3متقین کسانی هستندکه هرلحظه به غیب ایمان می آورندصلوه میکنن وازآنچه به آنهاروزی میدهیم انفاق می‌کنند.خوب خدایامگه همین قدمهایی که توی مدارهروزبالامیرویم روزی نیست ؟!خوب کامنت میزارم مگه این انفاق نیست !؟بایدحتماپول وغذاانفاق کنیم !؟نه! خدایارزق وروزی فقط پول وخوراک نیست! استادمیگه حتی یک لبخندانفاق کن پس چرامن اینقدپاشنه آشیلم روی پول دادن به نیازمندان است!؟ ومدام خودم رومسئول نیازمندان میدونم! استادبیشترتوی ذهنم دختردایی عزیزدلمه یکی دوباربه درددلش خیلی کم تلفنی واجازه زیادندادم زیادحرف بزنه کمکش کردم وامروزبراش پول واریزمیکردی فرداپیام میدادمانون نداریم.!و به هر کسی که میگیم کمکمون کن میخوان ازمنودخترم سواستفاده کنن! حدودا4سال پیش بودکه این اتفاق برام پیش اومد. زنگ زدم صداموبردم بالاآنچه دونستم گفتم :بعدگفت: به خدا من پیام نمیدم دخترم بوده گفتم :چه جورمادری هستی که ازدخترت وگوشی دست دخترت دادی خبرنداری!؟جلودخترتوبگیر!استادخیلی حرفهای زشت میزدکه مظلوم نمایی کنه ازاون موقع 2بار دیگه کمکش کردیم وحتی شماره عزیزدلم وپسراموداشت داشت ازهمین حرفهای نامربوط میزدکه کلابچه هانمیدونم چکارکردن که کلاپیام هم بده من نمیبینم که عذاب وجدان بگیرم میدونم این یک پاشنه آشیل منه که پول ساختن روبلدنیستم ازبس که خودموگنه کارمیدونم خدایاتوی این بهشت برین ازت میخوام سرم روبه خودم وزندگی وخواسته وداشته هایم گرم کن آمین.وانقدرهمه پول داشته باشن که نیازی به کسی نداشته باشه!4افرادی که همواره اصولی که برتووبرپیامبران پیشین شده ایمان دارن ودرهرلحظه به غیب ایمان دارند.بله اصل چیزی که به کل پیامبران نازل شده !غمگین نباش شادباش ودرهنگام انجام هرکاری که انجام میدهی برای رضای خداباشدکه میشودگسترش جهان هستی احساس خوب=اتفاقات خوب،احساس بد=اتفاقات بدکنترل ذهن =کنترل زندگی داشتن تقوی وداشتن باورهای قوی قدرتمندوثروتمندوپاک کردن باورهای محدودکننده واتفاقات خوب وخیرازسمت خداست اتفاقات شرازسمت خودما کریدیت کارهای خوب به خداتوکل ،ایمان،یقین،امید به خداداشتن وازتوی اتفاقات به ظاهربدخوبیهاروبیرون بکش!واینهاهمه میشه اصل ساخت وساززندگی هفمندانه به نام یکتاپرستی ونابودکردن شرک آره اینهارواستادبه ماگفته که فرکانس ماهمون خداست که ازرگ گردن به ما نزدیکتره ونزدیکترین فرکانس به خداسپاسگذاریه وصلوه همون لذت بردن درهرلحظه ی زندگی میشه ایمان به غیب تاهمینجایادگرفتم خدایادرعمل کردنش برهمه ماآسان بگیر.آیه ی 5_این افراباچنین ویژگی شخصیتی همواره هدایتهای خداوندرادریافت میکنندو ازرستگارانندخدایامن لیاقت دریافت این هدایتهای الهی والهامات الهی رادارم وهمینجاقول میدم که به خودم وخانوادم بیشتراحترام بگذارم استادعزیزومریم جون ازشمابی نهایت سپاسگذارم ودرباره به دانشجویان عزیزهم خداقوت میگم که کامنت منوخوندن وهم تبریک جانانه بهشون میگم عاشقتونم خدایابرای یادگیری آسان کتاب زندگی ام وآشنایی با صاحب اختیارم رامیخواهم من باید خدارا بیشتربشناسم وخودم راهم به من معرفی کن که برای چه کاری به دنیا آمده ام واضح به من بگو .وازکامنت آقای حسن گرامی خیلی لذت بردم خداقوت موفق باشی یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2221 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان و رزاق و وهابم

    سلام، سلامی به گرمی آش زمستان به درخشندگی شعله های آتش، به زلالی آب باران، به محکمی کوه استوار، به وسعت دریای بیکران به شما عزیزای دلم

    روزشمار:روز ششم

    همین لحظه بهترین زمان برای شروع است

    من برای این فایل میخوام به شروع دو کار قبل از آشنایی با استاد و بعد از آن اشاره کنم

    قبل از آشنایی با استاد، میخواستم که لباس فروشی در مغازه ای خودمان راه اندازی کنم، هیچ سرمایه ای نداشتم، یک تک پوش طلا داشتم فروختم و یک مقدار لباس بصورت اینترنتی سفارش دادم و بعد یه مقدار از دیلم گناوه جنس آوردم و اون موقع واقعا لباس مناسب بود. بعد از مدتی احساس کردم نیاز به پول بیشتری دارم که جنس بیارم. پدر و مادرم یه ماشین داشتند فروخته بودند و پول اون رو گذاشته بودند تو بانک هر ماه یه مقدار سود به اونها میداد، منم با خواهرم صحبت کردم که این پول ها رو به من بده جنس بیارم و ماهانه همون سود رو بهشون میدم. خلاصه من کلی جنس از شیراز سفارش دادم و مغازه ام پر جنس شد، و شروع به فروش بصورت نقد و قرضی کردم و بدون اینکه تکاملم رو طی کنم و بعد از مدتی کل سرمایه رو از دست دادم و لباس فروشی رو جمع کردم و برای برگردونند پول پدر و مادرم مجبور شدم وام بگیرم که همسرم اون رو پرداخت کرد.

    اگه من قبل از این با استاد آشنا میشدم اول باید می رفتم یه مدت در یه مغازه لباس فروشی، فروشندگی می کردم و کم‌کم لباس می آوردم و بعد از آشنایی با چم و خم خرید و فروش لباس تکم رو می‌فروختم و کم کم از سود فروش اون به لباس فروشی ام جنس اضافه می کردم و تا الان یک فروشگاه میشد، با مشتری هایی که داشتم. واقعا فروش خوبی داشتم از شهرهای دیگه هم می آمدن از من خرید می کردند. با اینکه مغازه ی محله ای بود.

    بعد از آشنایی با استاد هدایت شدم به کار کوتاهی، اول خواستم در همون مغازه کار را شروع کنم، ولی دیدیم من نیاز دارم در سالن باشم تا با چم و خم کار آشنایی پیدا کنم بعد از حدود 6 ماه کار کردن در سالن، همون مغازه رو راه اندازی کردم، بدون هیچ. یه بوفه مانند بود که قسمت جلوی تخت خوابمان بود که درآورده بودیمش، این شد ویترین. دو تا آینه نیم قد دیواری داشتم، این شد آینه، دو تا صندلی داشتم که روکش آنها پاره بود، با پارچه‌ای که داشتم و البته به یاد آوردم که این رو دارم و روکش صندلی ها رو عوض کردم، و خوشکل شدند. کار رو شروع کردم بعد از یکماه پول کلاس آموزش کامپیوتر رو به حسابم واریز کردند، رفتم صندلی اصلاح گرفتم بعد از مدتی که کار کردم صندلی استاد کار گرفتم، کلی وسیله آرایشگری هم گرفتم. و با خیال راحت کارهایم رو پیش میبرم. یه پیج در اینستا هم درست کردم که فیلم و آهنگش هدایتی هستند.، آنقدر این آهنگی که انتخاب میشه به اون ویدئو میشینه که خودم از دیدن آنها سیر نمیشم.

    و این هم از نتیجه عمل به قوانین.

    در پناه ایزد منان همه ی ما روز به روز توحیدی تر و سعادتمند تر باشیم الهی آمین

    این هم ردپای روزشمار روز ششم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    بنام خدا که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست ..

    سلام …

    قبل از هرچیز از خانم شایسته عزیز تشکر کنم پروژه گام ب گام رو طراحی و بر روی سایت قرار داد تا اگاهی هایی که توسط استاد در سایت قرار داده شده مدام تکرار و تکرار بشه بنظرم از قوی ترین روشهایی که ب تغییر باورها کمک میکنه تکرار همین اگاهی های سایته …

    همه چی خیلی ساده و تنها با تکرار شکل میگیره …ذهن هرچیزی رو زیاد بشنوه و ببینه در نهایت اون رو باور میکنه …حتی اگه چیزی که میشنوه دروغ یا یک توهم باشه ….

    مثلا من در گذشته از زمان کودکی تا زمانیکه بزرگ شدم و با قوانین اشنا شدم 30سال بمن گفتن :

    پول نیست ….مردم همه گرفتارند …مردم پول ندارند …مردم نون ندارندبخورند ….وضع خیلی خرابه ….همه ی مردم بیچاره اند …همه دزدند ….همه میخوان سر مارو کلاه بذارند …روز ب روز وضع داره بدتر میشه و از این چرندیات…

    این حرفهارو کی بمن میزد ؟ پدرومادرم ….کسانی که خیال میکردم خدا هستن …. چشم بسته حرفهاشون رو قبول میکردم

    بدون انکه بپرسم چرا دارم این حرفهارو باور میکنم ….!

    اشکال بیشتر ادما اینه که :حرفهای منفی رو براحتی میپذیریم اما حرفهای مثبت رو بسختی باور میکنیم

    تصور کن ذهن من بهمین راحتی ب این شکل برنامه ریزی شد …24ساعته در طول روز من این حرفهارو از پدر و مادرم میشنیدم مخصوصا سر سفره غذا ….

    من این حرفهارو از کسانی میشنیدم که بسیار قبولشون داشتم….و بسیار روی من تاثیر گذار بودند ….رفتارشون ….اعمالشون ….کلامشون …

    جالب اینجاست چیزی هم که ازشون میشنیدم واقعیت داشت چون در واقعیت هم میدیدم و همینطور تجربه میکردم ب همین خاطر ذهنم هیچ مقاومتی نداشت و بدون هیچ مقاومتی اون حرفهارو میپذیرفت و ب همین راحتی اون حرفها وارد ناخوداگاه ذهنم شدند…

    البته که جرات اعتراض هم نداشتم گرچه من اون موقع هنوز ب بلوغ فکری نرسیده بودم تا از لحاظ فکری مستقل باشم

    بنابراین میبینیم اکثر ماها ذهن مون چقدر راحت برنامه ریزی شد بدون کوچکترین مقاومتی اون حرفها که حالا باورهای ما هستن شکل گرفتن …

    ما برای ساختن اون باورها نه جملات تاکیدی نوشتیم نه تکرار کردیم بلکه خیلی راحت اونا شکل گرفتن….

    اما حالا برای تغییر اون چیزهایی که یه عمر شنیدیم …دیدیم …تجربه کردیم و درنهایت باور کردیم نیاز ب کار سخت تری داریم

    چون میخواییم دقیقا مخالف چیزهایی که شنیدیم و دیدیم عمل و رفتار کنیم …یعنی چیزهایی رو بشنویم …ببینیم …تکرار کنیم ….تجربه کنیم که دوست داریم جز باورهای ما بشه و این مقاومت ذهنی مارو بدنبال داره …

    درحقیقت ما حالا میخواییم روی نواری که یه عمر توگوشمون نجوا میکرد و پخش میشد که نون نیست …مردم همه گرفتارند ..مردم همه دزدند …پول نیست و غیره …..این جملات رو ضبط کنیم که ادمهای ثروتمند زیادن …جهان سرشار از ثروت و فراوانیه ….فرصت های پولسازی بی نهایته ….

    هرروز داره ثروت و نعمت درجهان بیشتروبیشتر میشه ….بیش از نیاز همه ی ادما درجهان ثروت هست و غیره …..اما ایا ذهن باور میکنه ؟ اونم وقتی که یه عمر چیز دیگه ای شنیده و دیده….

    دقیقا روشی که باورهای ما در گذشته شکل گرفتن اونم بدون زور زدن روش بسیار خوبیه برای تغییر اون باورها ….

    یعنی باید ذهن رو با حرفهای فرد یا افرادی بمباران کرد که قدرت تاثیر گذاریش مثل فرد یا افرادی باشه که در گذشته اون حرفهارو ب ما گفتن…مثل پدرومادر …

    فردی که حالا داره اون کارو انجام میده و حرفهاش تاثیر گذاره و بچه ها چشم بسته ب حرفهاش گوش میدن استاد عباس منش هست تا ارام ارام ذهن بپذیره اون چیزهایی که در گذشته شنیده اشتباه بود …

    البته برای عبور از ذهن منطقی و استدلالی بایدمثل گذشته چیزی که میشنویم رو ببینیم ….تا مثل گذشته راحتتر باورهای ما تغییر کنن …

    فقط با تحت تاثیر قرار دادن ذهن نظام باورها تغییر میکنه …

    تنها با تحت تاثیر قرار دادن ذهن میشه باورها یا برنامه های جدید رو بر روی ذهن نصب کرد …ما انرژی ای هستیم که در این جسم قرار گرفتیم و میتونیم ب این انرژی که از ان خلق شدیم فرم دلخواه مون رو بدیم ….

    در حقیقت باورهای ما ب خواسته های ما شکل میدن …خواسته های ما باعث ایجاد احساس خوب و هیجان میشن و سبب میشن ما پیشاپیش در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم و ارتعاش مون تعیین میکنه چه چیزی جذب ما بشه….

    اما اگر باورها و ذهنیت منفی داشته باشیم هرگز خواسته ای در ما شکل نمیگیره اگر هم شکل بگیره نسبت ب ان بی تفاوت و ب حس خواهیم بود همه چی ب باوری که داریم برمیگرده ….

    باورها هم خیلی ساده تنها با تکرار شکل میگیرند…

    این راهیه که تا اخر عمرمون ادامه داره ….

    تشکر از خانم شایسته عزیز….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1337 روز

    به نام خدا

    سلام به استادان عزیز و دوستان توحیدی

    داشتم به این فکر می کردم که من حدود 3 سال پیش که تازه وارد این مسیر توحیدی شده بودم و فایل های استاد عباسمنش رو گوش میدادم و خلاصه تصمیم گرفته بودم که خودمو تغییر بدم

    اون زمان از زبون استاد عباسمنش این حرف رو خیلی توی فایل هایی که در مورد ثروت و کسب و کار صحبت می کردند می شنیدم که میگفتن برید دنبال کاری که بهش علاقه دارید

    اون زمان من توی کار فروش بودم یعنی اگر اشتباه نکنم از سن 17-18 سالگی من وارد کار فروش شدم ، حالا انواع و اقسام فروش ها دیگه

    از فروش لوازم آرایشی و بهداشتی گرفته تا فروش آپارتمان و حتی فروش مدرک البته به صورت قانونی:)

    ولی خب هیچوقت درآمد من پایدار نبود یعنی همیشه درآمدم مثلاً میشد 10-12 میلیون تومن یه ماه بعدش میشد 5 میلیون تومن یا حتی تا چند ماه چون فروشی نداشتم عملاً درآمدم صفر بود خلاصه همیشه درآمدم بالا پایین میشد که دو تا عامل بسیار مهمی دخیل بود:

    1- علاقه نداشتن به کاری که داشتم انجام میدادم یعنی فروشندگی

    2- باورهای نادرستی که در مورد پول و کلاً مسائل مالی داشتم

    این دوتا عامل اون زمان خیلی داشتن منو توی ورودی  مالی بالا پایین می کردند

    البته خودم تا قبل از اینکه با آموزش های استاد عباسمنش بخوام کار کنم خبر نداشتم

    من فهمیدم اون زمانی که داشتم کار فروش رو انجام میدادم هیچوقت هم تمرکزی روی کارم نداشتم یعنی این نبودش که بخوام تمرکزی کار کنم مثل همین الان

    خب طبق قانونی هم که خدا گذاشته توجه منه که داره اتفاقات رو وارد زندگیم میکنه پس بنابراین باید هم هیچ نتیجه مالی پایداری توی کاری که قبلاً بودم نگرفته باشم

    بابت همین وقتی اون زمان از زبون استاد عباسمنش می شنیدم که میگفت برید دنبال کاری که حالتون باهاش خوبه ، این خواسته به دلیل تضادهایی که از کار قبلیم بهش برخورده بودم توی من خیلی زیاد شد که من دوست دارم کاری رو انجام بدم که بهش علاقه دارم

    اون زمان یعنی سه سال پیش امدم یه تحقیقی کردم از اینکه آدم هایی که ثروتمند شدند واقعاً از همون کاری بودش که بهش علاقه داشتند یا نه صرفاً بخاطر پولش که فکر میکردن از اینکار می تونند پولدار بشن رفتن سمتش

    به طور باور نکردنی همون زمان طبق تحقیقاتی که از بین میتونم به جرئت بگم بالای هزار نفر انجام دادم متوجه شدم بلاءاستثنا همه ی آدم های ثروتمند و خوشبخت فقط کارهایی رو انجام دادند که دوستش داشتند و اون کارِ مورد علاقه شون بوده حالا از کجا متوجه شدم که همه آدم های ثروتمند کارِ مورد علاقه شون رو انجام دادند چون اونا که نیومدن بگن که این کارِ مورد علاقه ما بوده

    از اونجایی که یه کاری رو به مدت طولانی تا سال ها انجام داده بودند و هر بار اون کارو گسترش میدادند

    مثلاً برادران محمدی وقتی سال 85 اگر اشتباه نکنم سایت دیجی کالا رو راه انداختن فقط امدن چند تا دونه محصولی که اصل بوده رو گذاشتن روی سایتشون و اون زمان توی خیابون انقلاب تهران دفتر زدند که کل کارمندانشون 7-8 نفر بود بعد سال به سال همزمان سبد کالاییشون بیشتر شد و تعداد کارمندانشون هم بالاتر رفت و شروع کردند کم کم توی هر شهری انبار زدن در حدی که الان شرکت دیجیکالا توی کل خاورمیانه و شمال آفریقا بزرگترین سایت خرید اینترنتی شده

    اگر برادران محمدی به این کار علاقه نداشتند مطمئناً همون سال های اولیه جمع می کردند میرفتن سراغ یه کارِ دیگه ای که به قول عوام مردم توش پول باشه چون اون زمان اصلاً مثل الان به اون صورت مردم خریدهاشون اینترنتی نبود در حالیکه اونا نه تنها این کارو ادامه دادند بلکه بسیار گسترش دادند در حدی که الان دیجی کالا درگاه پرداخت خودشو داره برای ارسال محصولاتش به درب منازل حمل و نقل شخصی خودش رو راه انداخته و سالیانه چند صد میلیون دلار از داخل همین ایران دارند پول میسازند و از همه مهم تر کسی که داره کار مورد علاقه شو انجام میده ، اون کار براش خیلی خیلی ساده و راحته…!

    همین الگوها باعث شد که من هم به شدت علاقه مند بشم که کار مورد علاقه مو انجام بدم ولی یه مشکلی بود

    اینکه من نمیدونستم اصلاً به چی علاقه دارم!

    منی که نمیدونستم به چی علاقه دارم چطور شد که وارد مسیر کاری مورد علاقه ام شدم؟؟؟

    من داشتم امروز حین فایل گوش دادن یک چیزی رو در مورد خدا فکر می کردم ‌که بهتر درکش کردم

    اینکه خدا توی قرآن 12 بار در برهه های زمانی مختلف در مورد همه چیز یک جمله ای رو آخر تمام این 12 آیه تکرار کرده

    اون جمله اینه:

    عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

    ((آنچه در دلهاست آگاه است))

    اگه بخوام یک آیه بیارم اینه:

    إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آیه 38 سوره فاطر)

    ((خدا، داناى نهان آسمانها و زمین است و او به آنچه در دلهاست آگاه است))

    این یعنی شامل همون علایقی هم میشه که من توی وجودم دارم ولی خودم ازشون بی خبرم در حالیکه خدا کاملاً میدونه و آگاهه

    بابت همین من اون موقع شروع کردم به سوال پرسیدن از خدا ، که خدایا تو بگو من به چی علاقه دارم؟

    دقیقاً همین سوال رو می پرسیدم

    اتفاقی که افتاد در مدت زمان خیلی کوتاهی خداوند خیلی طبیعی و عادی به من فهموند که تو به برنامه نویسی علاقه داری ، وقتی اینو فهمیدم شروع کردم به مطالعه کردن در مورد برنامه نویسی 

    وقتی در مورد انواع و اقسام برنامه نویسی و زبان های برنامه نویسی توی اینترنت مطالعه می کردم ، قشنگ میفهمیدم که چقدر ذوق دارم چقدر احساسم خوبه

    دقیقاً چیزی بودش که من به هیچ عنوان فکرشو نمی کردم که به یه همچین کاری علاقه دارم ولی خدا کاملاً میدونست

    بچه ها خدا چیزهایی رو میدونه که ما نمیدونیم

    ازش استفاده کنید

    از خودش ، از علم و آگاهی نامحدودش ، از قدرت های خدا استفاده کنید توی زندگیتون

    خدا کاملاً مشتاقِ که ما ازش در مورد چیزهای مختلف سوال و درخواست کنیم

    اونم بخاطر اینکه آگاهیش نامحدوده مثل یک چشمه جوشانی که هر لحظه در حال جوشیدنه و حاضر و آماده ست و فقط باید ازش هر بار استفاده کنید

    به نظر من از خدا و علم و آگاهی و قدرت هاش نباید استفاده کرد بلکه باید سوءاستفاده کرد:)))

    استاد توی فایل (ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی) گفته که باید هر روز ویژگی های خدا رو با خودتون صحبت کنید و اینجوری برای ذهنمون تکرار کنیم

    این چه اتفاقی میوفته؟

    باعث میشه با تکرار ویژگی های خداوند و تجربیات خودمون که هماهنگ با اون ویژگی هاست ، ذهنمون ناخودآگاه مطیع تر میشه نسبت به خدا و مقاومتمون در برابر هدایت های خدا کمتر میشه

    اینجوری هدایت ها رو بیشتر دریافت می کنیم چون دیگه مقاومتی نداریم یا لااقل کمتر مقاومت می کنیم مثل وقتی که خدا به من گفتش باید پروژه سایت همین مشتریمو انجام بدم با این حال به هیچ عنوان هیچ شناختی از توسعه همچین سایتی رو نداشتم ، اتفاقاً یادمه یکم هم ترس داشتم از اینکه نتونم چی ولی به قول استاد الهاماتی که خدا به آدم میکنه حس اطمینان به آدم میده بابت همین با وجود اینکه من هیچ تجربه ای از توسعه ی همچین سایتی رو نداشتم قبول کردم حتی قیمتش هم خودِ خدا به من گفتش که چقدر به مشتری بگم که تمام و کمال هم تا الان پرداخت کرد که چقدر چقدر این پروژه برای من مفید بوده چقدر باعث شد رابطه مو با خدا بهتر کنم از یه پروژه برنامه نویسی!

    خداروشکر بابت وجود پر خیر و برکت خودِ خدا توی زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      خداهست گفته:
      مدت عضویت: 968 روز

      سلام دوستِ خوبم

      چقدکامنت شما منو به فکر فرو برد

      وچقددقیق هدایت شدم به چیزی که واقعاذهنمو خیلی وقته درگیرکرده بود،کامنت خوبتون نشونه ای ازخدابودبرام،منم سه ساله بااستادوسایت آشناشدم نتایج خوبی گرفتم ولی درمورد مالی پایدارنبوده،قبل اشنایی بااستادتقریباداره 3سال میشه که نتورک کارمیکنم ضرری نکردم اتفاقا درامدهم داشتم،خیلی خوب جلومیرفتم هربار سِمَت بالادرامد بالاتر،دقیقا 2روز مونده بود که به سِمَت ودرامد دلخواهم برسم که فیلترینگ شد واوضاع ریخت به هم،وهرچی ساخته بودم به باد رفت وتقریبا درامدم صفرشدتوهمین برهه باسایت استادبیشترآشناشدم وازفایلهاش استفاده کردم خودموجمع وجور کردم ودوباره ازنو ساختم ودرامد داشت میرفت بالا که چندتافایل ازاستاددیدم درمورد نتورک،که تایید نمیکردن ومیگفتن تونتورک به همه چی میرسی بجزثروت!برو سراغ چیزیکه علاقه داری (ولی من ازنزدیک شاهدم کسایی هسدن که خیلی درامدهای عالی دارن،آزادی زمانی ومالی وزندگی لاکچری ومسافرت های انچنانی)درقسمت عقل کل گشتم اونجاهم اشاره کرده بودن که استاد تاییدنکرده ازاون موقع به بعد خیلی خیلی سست شدم کاملا باورواشتیاق وانگیزمو،نسبت به کار ازدست دادم،حس میکنم تمام تواناییمو ازدست دادم وحس میکنم ازآدمها خسته شدم ازاینکه درامدم وابسته به بقیه باشه

      ازبچگی هم به شغل معلمی علاقه داشتم وازرشته معلمی فارغ التحصیل شدم حالانمیدونم علاقه بوده یا اونقدی اطرافیانم توگوشم گفتن معلمی بهترین شغله براخانوما توباورهام رخنه کرده!

      تا فارغ التحصیلی فقط بخاطر معلمی درس خوندم ولی بلافاصله بعدازفارغ التحصیلیم کرونا اومد نتورک بهم ازطریق یکی ازدوستای صمیم که مث خواهربودیم وخیلی قبولش داشتم پیشنهادشد شروع به کارکردم،این دوستم بعدِ فیلترینگ تمرکزکرد رو آموزه های استاد،درامدخیلی خوبی هم داشت دوره های استادو گرفته بود وروخودش کارمیکردونتایج خوبی میگرفت یهو به یه بهانه ای کاملا غیب شدودیگه کارنکرد،والان باهم درارتباط نیستیم وخبری لزش ندارم اینم تاثیرمنفی داشت برام وسوال بود اون موقع برام تاوقتیکه فایلهای استادو درموردنتورک دیدم

      اما درمورد معلمی بگم بااینکه دوس دارم تجربش کنم دوسه بار آزمون شرکت کردم وقبول نشدم،

      ترمزهایی که دارم‌مانع قبولیم میشه یکیش اینه استادمیگفتن هرچیزی که آزادی منو بگیره حذف میشه خب کارمندشم 30سال تمام بایددرخدمت دولت باشم (مخصوصاکه تونتورک آزادی زمانی ومکانی رو تجربه کردم)ودیگه اینکه استادگفتن برای موفق شدن مگه حتماباید کنکورقبول بشی؟

      اما ترمزخیلی بزرگی که هس شوهرم هنوزهیچی نشده ازالان برنامه ریخته اگه رسمی بشی درامدثابت بیاری وام میگیریم باپولش خونه بزرگتر،ماشین لوکس تر،باغ و….بخریم(که بازم وام گرفتن خلاف قوانین هست)میگه ازالان روحقوق توحساب کردم استخدام بشی نمیذارم یه هزارتومن ته حسابت بمونه همشو سرمایه گذاری میکنم براآیندمون (یجورحس دلسوزی افراطی مادرانه همراه با تملک داره به داشته هاش ومیخواد اختیارهمه چی دست خودش باشه،)میگه کارکنی ازت انتظاردارم کمک خرج باشی اگه تودوس داشته باشی خرج خودت کنی منم دوس دارم درحالیکه من هیچی ازحقوقم براخودم نیمونه ،اگه توخرج نکنی منم خرج نمیکنم،خب برام زور داره توسرما گرما برو کار کن دریغ ازاینکه اختیارپولت تودستت باشه

      میگه ضمنا حق نداری منت کنی درامدتو که اونوقت زندگیمون به هم میریزه!منم هرچی دارم تصورمیکنم میبینم اگه معلم بسم اختلاف پیش میاد راستش بخاطر ارامش زندگیم ازمعلم شدن منصرف میشم بااینکه دوس دارم تجربش کنم،از یه طرف هم بیکاری وبی پولی خیلی بهم فشار روانی میده ازاینکه اینهمه سال سختی به خودم دادم وتومدارس ودانشگاه های نمونه درس خوندم اخرشم هیچی به هیچی!

      یه باور مخرب دیگه ای هم که داره که به منم انتقال داده،میگه برواستخدام شو معلمی منزلت اجتماعی بالایی داره،فردا زوری اگه اتفاقی برامن افتاد بچه ها نگهت نمیدارن میندازنت بیرون ولی درامدداسته باشی حداقل بیمه وبازنشستگی داری به کسی محتاج نیستی خیلی بهم استرس میده،نسبت به شغل معلمی این باید نباید هارو داره چون درامدش ثابت ورسمیه ولی کاری بادرامدنتورکم نداشت

      الان دربلاتکلیف ترین حالت ممکنم بی پولی وبی کاری فشارمیده بهم،شغلهای مختلفی رو امتحان کردم،سراغ یه سری کارها رفتم که حس میکردم علاقه دارم ولی نتونستم ادامه بدم انگارکه علاقم نبودن…

      نمیدونم چیکارکنم نتورکمو ادامه بدم؟معلم شم؟

      چندجادرخواست کار دادم، فقط میخوام از یه کاری شروع کنم صرفا سرگرم شم تاخداهدایتم کنه

      هزاربار ازخداپرسیدم که بهم بگه درموردشغل هدایتم کنه ولی فعلاچیزی دریافت نکردم

      اگرشمایاازدوستان میتونه راهنماییم کنه ممنون میشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1391 روز

        سلام بنده خوب خدا

        بله درسته اول برو یه جا برای خودت درآمد ایجاد کن فعلا

        دوم ببین بین نتورک یا معلمی کدوما رو عمیقا علاقه داری و توش احساس خوب داری ،همون انتخاب و ادامه بده

        سوم

        اگر جهان رو آیینه خودت ببینی و همسر عزیزت رو مجری باورهای خودت بدونی ،به نظرت کدوم باورت ایراد داره که ایشون برای درآمدتان تصمیم میگیره؟

        من خودم میگم باید روی باور احساس ارزشمندی و لیاقتت کار کنی.

        چهارم گفتید هزار بار از خدا پرسیدم،خدا خواسته شما رو میدونه ،شما رها کن با احساس خوب،صد در صد ایمان داشته باش در وقت درست بهت میگه و روی باورهات کار کن

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم خدایا شکرت سپاسگزارتم

    خدایا شکرت برای تمام داشته هایم که به من تا امروز عطا کردی

    سلام استاد و معلم و راهنمای عزیزم

    سلام مریم قشنگم

    فقط و فقط اومدم امروز روز دانشجو رو به همه دوستان و دانشجویان این سایت الهی تبریک بگم

    ان شالله که از این امتحانات زندگی و امتحانات این قوانین این جهان پهناور سربلند و پیروز بیرون بیایم

    اینکه ما دانشجویان از نتایج هم کلاسیهامون اینقدر خوشحال و ذوق زده میشیم ببین استاد وقتی نتایج این سیل عظیم شاگردانشو میبینه چه حالی پیدا میکنه دوست دارم حالشو یه روز کنارش باشم و ببینم

    و اشک شوق بریزم

    استاد عزیزم و مریم جانم بی نهایت دوستتون دارم

    خیلی خوشحالم که با دست پر میام و با احساسه خوب کامنت مینویسم

    زندگی‌ آروم دارم

    احساسم در روز بسیار عالی شده

    فرکانس خوب میفرستم تا شب

    تحسین کردن و شکر گزاری بیشتر شده

    سعی میکنم آگاهانه در زندگیم قدم بردارم

    کارهامو راحت و آسون و با ایمان قلبیم به خداوند می‌سپارم و جواب مثبت هم میگیرم از جهان

    خدایا تمام این نتایج مثبت رو اعتبارشو به تو میدهم چون تویی قدرته مطلق

    من با تو همه چیزم و بی تو هیچم

    خدایا ممنونتم

    استاد بی صبرانه دوست دارم تکاملمو طی کنم و اون روز برسه که شما و مریم جان رو از نزدیک ببینم

    و در آغوشم بگیرمتون

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    بهترینها نصیبتون دانشجویان گرامی و عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: