داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2 - صفحه 2

702 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب سلمان زاده» در این صفحه: 11
  1. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2575 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    کاظم عزیز سلااااام

    خدای من شکرت که در هر لحظه ما رو هدایت میکنی فقط کافیه ساکت باشیم تا بشنویم، ما فقط سمت خودمون رو انجام بدیم و روی خودمون کار کنیم و باورهامون رو رشد بدیم با ورودی های مناسبی که نوش جان میکنیم

    میدونی کاظم عزیز منم الان که به کامنتت که درمورد آنچه در «دوره عزت نفس» می‌آموزی‌، در یک نگاه رو نوش جون کردم و کلی تحسین ات کردم، میخواستم خارج بشم ولی یه حسی بهم گفت برگرد و یکی دیگه از کامنت های کاظم رو بخون، چند ثانیه اول مقاومت کردم و گفتم نمیخواد حالا قبلش کلی کامنت های دیگه خوندم و از کاظم عزیز هم اون کامنتش رو خوندم ولی تسلیم اون حس شدم و اومدم این کامنتت رو هم خوندم و چقدر خوب شد که گوش دادم بهش 😍

    مخصوصا اون جمله آخری که گفتی:

    ساکت باش و فقط به ندای قلبت گوش کن

    یاد این شعر زیبا افتادم

    گفتم:

    ای عشق من از چیزِ دگر می‌ترسم

    گفت:

    آن چیز دگر نیست

    دگر هیچ مگو

    من به گوش تو

    سخن‌هایِ نهان خواهم گفت

    سَر بجنبان که بلی

    جُز که به سَر، هیچ مگو

    کاظم عزیز هر لحظه ات توحییدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: