تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-08-08 08:57:552024-08-08 09:05:31تسلیم بودن در برابر خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان سلام ب استاد عزیز ومریم بانو ودیگر دوستان گرامی فایل با دقت تمام گوش دادم کامنت دوستان رو خواندم لذت بردم مطالب ارزشمندی گفته شده از خدای مهربان خواستم منم همیشه تسلیم اراده خدا باشم وبه او توکل کنم وب قدرتش ایمان داشته باشم خدایا ازتو بهترینهارو میخوام خدایا شکرت از اینکه مرا هدایت کردی تا در این سایت شب وروزم را سپری کرده تا ب اگاهی میرسم خدایا ازت ممنونم بابت هدایتهای ک دریافت میکنم دوستان از خوندن کامنتهای ارزشمندتون سپاسگزارم ب خدای مهربان میسپارمتون بدرود
به نام خدا که به شدت کافیست
به شرط بندگی وپاکی دل و ایمان
سلام مجدد خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و تمام عاشقان این مسیرتوحیدی
آنقدر این فایل مثل تمام فایل های دانلودی دیگه و فایل های دوره هر آگاهی داشت که از صبح تا حالا همش دارم گوشش میدم و همه برنامه های دیگه رو ول کردم و فقط دارم این فایل رو گوش میدم و هر دفعه یه چیزایی یادم میاد که واقعا نمیتونم کامنت نکنم و یه دلیل دیگه اش هم اینه که خیلی مربوطه به شرایطی که الان خودم نوش هستم و مثل معجزه بود برام تا در این حال وهوایی که هستم به خاطر به سری تصمیمات یه سری هدایت ها اقدام تا و نتیجه ها بتونم خودم رو بیشتر درک کنم به خود شناسی برسم و بفهمم دلیل بعضی از اتفاقات چیه خدا رو شکر میکنم و ادامه میدم این کامنت رو امید وارم بتونم به خودشناسی خودم کمک کنم و یه در پای خوبی از خودم بزارم سپاسگزارم
واقعا هر چی فکر میکنم وقتی که ازش خواستم تا من رو به مسیر علاقه ام و شروعش هدایت کنه الهامات و هدایت هر خیلی واضح شروع شد و قدم به قدم من رو هدایت کرد و همون طور که فرمودیداستاد عزیزم واقعا هدایت و تسلیم بودن آرامش خاصی به آدم میده یه حس درونی از یقین از اطمینان میده و من واقعا تو این مسیر تا الان هر قدمی روبرداشتم با هدایت و نشانه خودش برداشتم بهم گفت برو سفر رفتم گفت با این آدم حرف بزن درباره موضوعی که میخواد حرف زدم گفتم چشم گفت برگرد برگشتم گفت الان باید تکلیف مستقل بودند روبروشن کنی گفتم چشم گفت بابتش با فلانی حرف بزن حرف زدم راهش پیدا شد و انجام شد بهم گفت حالا باید یه خورده صبر کنی گفتم چشم بعد از یه جایی به بعد میخوام بگم کاملا درست میگی استاد وقتی خودت میای و اون حس تواضع و خوشوع رو شاید نا خودآگاه از روی خدا بر میداری و میخوای بگی خودم بلدم و میدونم و هی میگی مسیر رو دارم میبینم و اتصال رو قطع میکنی اینطوری میشه که سر در گم میشی میمونی توی برزخ واقعا خدت روشمر میکنم که برگشتم به مسیروباز ادامه دادم قشنگ فهمیدم خودم از مسیر خارج شدم و حسم نشانه اش بود چقدر زیبا گفتید استاد تسلیم بودن با آرامش میاد واقعا تا جایی که تسلیم بودم و هدایت را دریافت میکردم یه احساس گشایش قلب یه حس اعتماد یه حس اطمینان و یقینی داشتم که مطمئن بودن الان خدا داره باهام حرف میزنه میگه اینکار رو بکن و انجامش میدادم و نتیجه اش مشخص بود و زمانی که تکیه ام و حسا بم رو از خدا برداشتم و تسلیم نبودم قشنگ مشخصه از حسی که دارم و اینکه قشنگ حس میکنم که انگار گم شدم تو جنگل و هی دارم دور خودم میچرخم مثل بچه ای که دست مادرش رو ول کرده و تو یه بازار شلوغ گم شده نمیدونم دارم چیکار میکنم هی دارم زور بیخودی میزنم تلاش بیهوده میکنم هی دارم بیشتر فرو میرم اره خداوند هر لحظه هدایت میکند اونی که دریافتش نمیکنه من هستم اونیکه یادش میره منم خدا یادش نمیره خدا خوابش نمیبره منم کره چی هست ایراد از من هست و من باید دوباره خودم را با اون فرکانس هماهنگ کنم تا دوباره بهم بگه و منم بگم چشم و فقط انجام بدم و پیش برم قدم به قدم
خدتیا من نمیدونم و تو میدونی خدایا من توانایی کنترل هیچی رو ندارم خدایا کنترل همه چیز از دستم در رفته نمیدونم داره چی میشه کمکم کن صبر کنم و یه خورده آرام باشم خدتیا من نمیتونم همه چی رو کنترل کنم و مدیریت کنم خدایا خودت کنترل کن کمکم کن بر کردم به مسیر هدایتم و همه چیز خوب پیش بره خدایا میدونم تو فقط خیر میدی خدایا کمکم کن آگاهانه خودم رو جمع و جور کنم خدایا من نمیدونم این راه های که من بهش فکر میکنم سر راست و راحت نیست خدتیا میدونم چند بار تو این مسیر روعقل خودم حساب کردم و نتیجه اش رو هم دیدم خدایت من راهی از خودم ندارم مسیر روبلد نیستم خدایا همان طورکه اول مسیر دستم رو گرفتی و دلم رو قرص کردی خودت بازم ادامه اش بده خدایا من هیچی از خودم ندارم خدایا خودت بگو خودت هدایتم کن خدایا تو بی نهایت راه تا رو بهتر از من بلدی خدایا تو بی نهایت همه چیز را میدانی و بارها بیشتر از عقل من قدرت داری و میفهمی و راه را از چاه تشخیص میدهی خدایا خودت دستم را بگیر خدایا من تسلیمم و اعتماد میکنم و توکل میکنم خدایا یقین دارم تو یاری ام میکنی و هدایتم میکنی خدتیا همه این نتایج و قدم های درستی که رفتم تا اینجا اعتبارش به توست من که کاری نکردم همه رو تو گفتی و من فقط از تو مدد گرفتم و انجامش دادم خدایا من که چیزی از خودم ندارم خدایا من طاقت پس کله ای ندارم کمکم کن درس هام درست بگیرم و نخورم زمین حتما خدایا کمکم کن تا بگیرم به سنگ نخورده و تقش در نیومده ه کجا باید تغیر کنم و درست ادامه بدم خداا کمکم کن خدایا من هیچ تصمیمی در باره مسیر رسیدن به خواسته ام ندارم خدایا تو خواسته من رو میدونی و نقص هام رو عیب خاکهامون میدانی نقطه قوام را میدانی نقطه ضعفم رو میدانی خدایا من نمیدونم چی برام بهتره کدوم مسیر بهتره کدوم راه هموار تره خدایا من اجازه میدم تو من رو هدایت کنی به بهترین ها در این مسیر خدایا من منتظر نشانه هایت هستم میدانم تو هر لحظه داری هدایت میکنی میدانم خدایا کمکم کن تا راه درسات روبرم خدایا تو داری از اون بالا من رومیبینی و بهم میگی الان کدوم قدم رو بردارم خدایا تو هستی و هر لحظه من رو هدایت میکنی خدایا من هیچی نمیبینم خدایا من نمیدونم بعدش چی میشه فقط میدونم تو هستی و حتی اگر به مو برسه چیزی ولی نمیذاری پاره بشه خودت دستم رو میگیری من فکری ندارم که بگم کدوم مسیر نزدیک تره و بهتره خدایا تو میدونی من میپذیرم که من حالیم نیست خدایا کمکم کن در این سیکل تکاملی خودم بمونم که هدایتت را هر لحظه دریافت کنم و ادامه بدم این مسیر را خدایا همه کارها رو در همه چیز خودت انجام میدی مثل هزاران بار که دیدم حسش کردم که انجام دادی همه چیز را پس بازهم میشه خدایا میپذیرم وقتی من تسلیم باشم تو قطعا به وعده ات عمل میکنی خدایا بهم صبر بده من به قدرت تو اعتماد و اطمینان دارم که دستم رو میگیری خدایا کمکم کن تا توکل کنم و تسلیم بشم خدایا خودت آرامم کن کمکم کن تا حسم را خوب نگه دارم تا اتفاقات خوب بیوفته
من ماجرا جویی وازادی و آرامش و لذت را میخام
خدایا من نمیخوام خودم رو تورا بهتر و بیشتر بشناسم هر جا با هر کی با هر چی بگی هر نشانه ای و هدایتی بگی روانجام بدم
خدتیا هر آمادگی و هر مهارتی هر ارزشی هر اخلاقی و رفتاری هر آموزشی خر چی باید یاد بگیرم خودت خدایتم کن تا آماده بشم در این مسیر خدایا من آماده تغیرم خودت بهم نشانه بده من عقلی ندارم از خودم هر چی هست از اعتبار تو ست من حریف هیچی نیستم تو همه چیز را از من میدانی و از شرایطم میدانی خودت هر چیز که برای الان من خوبه رو سر راهم قرار بده
خدایا من تنها تو را میپرستم و از تو یاری میجویم من را هدایت کن به مسیر کسانی که به آنها نعمت دادی و نه مسیر کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان
متشکرم استاد عزیزم خدت رویکرد میکنم بازهم به خاطر این فایل فوق العاده وزیبا
دوستتون دارم
برای هممون بهترین ها رو از خداوند خواستارم چون لیاقتش رو داریم
شاد و موفق و پیروز و سربلند سعادتمند وثروتمند باشید در دنیا و آخرت
یا حق
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
میخام یه داستان بگم یه داستان جالب که همین چند روز پیش اتفاق افتاد :
خداوند در قرآن میفرماید که من از جایی که فکرش رو نمیکنی بهت برکت میدهم…
رزق میدم …
چند روز پیش یعنی حدود 2هفته پیش نیاز داشتم شدیدا به پول شخص بنده مشاور املاک هستم و قرار بود ظهر ساعت 12برم یه خونه رو کارشناسی کنم بنده کارشناس تخصصی منطقه 2 هستم تهران صادقیه …
اون خونه که ساعت 12قرار بود برم ببینمش بهم گفت ساعت 3بیا گفتم چشممم ساعت 3 حرکت کردم نرسیده به اون خونه یه دستبند پیدا کردم که اصلا بهش نمیخورد طلا باشد گذاشتمش توی کیفم و از خاطرم رفت تا زمانی که شب به یادم امد و به دوستم نشانش دادم و اون گفت این بدل هست اصلا جنس ندارد و کیفیت ندارد و بهم گفت بزارش توی مایع سفید کننده حدود یک ربع گذاشتمش هیچیش نشد بعد رفیقم گفت بدون فاکتور ازت نمیخرند گفتم چرا میخرنددددد
فردا صبح حسم گفت برو سمت فلکه صادقیه و ببر بفروش حرکت کردم رفتم یه پاساژ بود کلا طلا فروشی بود رفتم داخل هیچکس ازم نخرید و هر مغازه ایی که وارد شدم بهش میگفتم با قدرت تمام که این طلا رو پیدا کردم ازم میخرید با قدرت
خداوند شاهد هست …
هیچکس نخرید گفتم خدا شاهده گفتم بریم هدایت میشیم داشتم میرفتم یه جوان گفت دلار یورو حسم گفت بگو طلا دارم بهش گفتم گفت بیا بریم منو برد یه مغازه طلا فروشی اونجا تست کرد وبه قیمت بیست پنج میلیون نیم ازم گفت میخره گفتم چشم واریز کن به حسابم با اپلکیشن موبایل (پایا) برام واریز کرد و ساعت11 صبح بود گفت تا ساعت 3میشینه به حسابت گفتم خداروشکر خیلی خوشحال بودم …
ساعت شد 4واریز نشد شد 5واریز نشد بعد گفتم خدایا شکرت نشد هم نشده …
به الله یکتا قسم به خدا قسم تا اینو گفتم یه پیامک واریزی امد به مبلغ بیست پنج میلیون ششصد پشت سرش باز یه پیامک واریزی دیگه امد به مبلغ بیست پنج میلیون شش صد گفتم شاید پیامک اشتباه هست رفتم با کارتم موجودی گرفتم دیدم نه الان موجودی حسابم پنجاه یک میلیون دویست میباشد ….
خیلی عجیب بود با یکی از دوستانم که از بچه های سایت هم هست به اشتراک گذاشتم گفت خرجش نکن تا فردا صبر کن حتما بهت زنگ میزنن و …
اما
اما
اما
قلب من میگفت مگه فلان وسیله 50میلیونی رو نمیخواستی الان اگه ایمان داری همین الان خرید کن …
گفتم
چشمممممممممممممممم
چشممممممممممممممممممم
قلبم دستور داد گفتم چشم
همون شب رفتم و وسیله مورد نظرم رو خرید کردم با خیال راحت و الان 3هفته یا شایدم 2هفتس دارم ازش استفاده میکنم…
نتیجه :
ایمان و اعتماد به خداوند نتایجی رو به ارمغان میاورد که در مخیلات بقیه هم نمیگنجد
سپاس گذارم
با درود و وقت بخیر آقای حسین دانش خواه عزیز
چقدر کامنت شما برام درس داشت و چه نشونه ی خوبی هم بود .. چند روزه که روی فایل های دانلودی باورهای ثروت ساز دارم کار می کنم و بخودم قول دادم که یکی به یکی فایل های این قسمت رو کارکنم و ببینم و برای هر کدامشان کامنت بنویسم و شما یک باور فوق العاده قدرتمندی رو در افکار من ایجاد کردید .. ،
چنان روزی رسان روزی رساند
که صد عاقل از آن حیران بماند
واقعا از معجزات خداوند و هدایت هایش در حیرت موندم هر چند برای خودم بارها و بارها معجزات الهی پیش آمده ولی هر دفعه انگار باید بسمت این نشونه ها هدایت بشم تا بیشتر درک کنم و این شوق و اشتیاق در من بوجود بیاد که خداوند از جایی که فکرشو نمی کنیم بهمون رزق میده و بخودم گفتم ببین رویا جان هیچوقت برای پول بدست آوردن هیچ مسیری رو برای خداوند تعیین نکن .. با اینکه همیشه میگم من تسلیم و رها هستم ولی انگار هنوز واقعا تسلیم خداوند نیستم و همینجا این باور در من بوجود آمد که پول و ثروت میتونه از خیلی راهها خودشو بما برسونه ولو اینکه زیر پامون پیداش کنیم .. خدایااا شکرت
آقای دانش خواه عزیز ممنون و سپاسگذارم که آمدید این داستان قشنگ رو برامون نوشتید و تا باورهام قوی تر بشه تا ایمانم بیشتر بشه و تحسین تون کردم که چقدر باورهای پول و ثروت در شما قدرتمند بود که اینقدر قشنگ خداوند شما رو هدایت کرد که در ساعت 3 برای قرار کارشناسی خانه برید و در همون لحظه هم
دستبند طلایی زیر پاتون پیدا کنید واقعا خداوند معجراتشو از راهی که فکر نمیکنیم بهمون میرسونه و بعدش بازم بسمت فروشش از مسیرهایی هدایت شدید و پولش بحسابت تون واریز شد ..
یک جمله ای در نوشته اتون دیدم که تسلیم بودن رو به زیبایی توضیح دادید
اینکه گفتید ساعت شد 4واریز نشد شد 5واریز نشد بعد گفتم خدایا شکرت نشد هم نشده …
و اینجا همین جمله ی شما کار خودشو کرد و شد آنچه که باید میشد تحسین تون کردم و از اینکه توانستید آن وسیله ی پنجاه میلیونی تون رو خریداری کنید بهتون تبریک میگم
براتون بهترینع بهترین رزق و پول و ثروت و نعمت و برکت و سلامتی و خبر و خوشی رو آرزومندم
شاد و موفق و پایدار باشید
سلام حسین عزیز
توضیحاتت خیلی جالب بود و من چندین متن از نظراتی که زیر فایلهای دانلودی رو گذاشتی خوندم.
من یه سوال داشتم از شما . با توجه به متنهاتون نشون میده در این زمینه تغییرات اساسی ای داشته اید و همچنان این تغیرات رو دارید. در خصوص مسائل مالی بعد از شروع آموزش از این سایت و دوره ها وداده های استاد رشد محسوسی داشتید؟ واقعا رشدتون بعد آموزش قابل قبول بود؟ اگر واقعا موفقیت مالی داشتید امکانش هست بفرمائید چطور این اتفاقات براتون رخ داد؟ میخوام از گفته های شما به ضعف عای خودم در خصوص عدم تغییر پی ببرم
شما چه کردید و کائنات بعدش براتون چه کرد؟
آیا با الهامات هم و گفتن به شما هم چیزی داشتید که خودتون ناگهان سورپرایز شه؟
ممنون میشم راهنمائیم کنید؟
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به علیرضای عزیز
در نهایت باید عملکرد ما مثلا در حوضه مالی تغییر کند و این عملکرد باید ادامه دار باشد یعنی یک ماه یا یک سال نباشد باید عادت های ما تغییر کند و هرکسی تلاش کنه میتونه به موفقیت هایی برسد اما و وقتی به موفقیت یا به اصطلاح نوک قله میرسیم ماندن در اون شرایط کار هرکسی نیست حقیقتا اگر استاد عباس منش 10سال هست که در شرایط عالی هستند و رو به رشد هستند یعنی بازی رو بلد هستند و میشه پای صحبت هاشون نشست و وقت گذاشت بنده نتیجه گرفتم اما دوست عزیز بنده توهم نزدم دیگه بنده عمل کردم و تونستم نتایج بگیرم نتایج خوبی هم بود و عمل
اگر دنبال نتایج هستیم باید عملکرد داشته باشیم باید باور صحیح و عملکرد صحیح داشته باشیم به صورت منظم بعد نتایج از راه میرسد به صورت لاجرم
واقعا چیز عجیبی نیست توصیه میکنم زیاد فکر نکنید و زیاد درگیر نشید بیشتر شروع کنید به عمل کردن به هرانچه تا به الان اموخته اید . دوست عزیز اصلا توصیه میکنم با کسی هم مشورت نگیر فقط به اموزه های استاد عمل کن فقط عمل چرا میگم مشورت نگیر به صورت زیاد چون گیج میشی و وقتی گیج بشی دیگه حرکتی نمیکنی …
من به شخصه فقط به ندای قلبم گوش میدم من الان دیگه شرایط بازاریابی توی ایران ید طولایی دارد اما من به قلبم گوش میدم هزاران ادم برمیگردن هزار تا چرت و پرت میگن که اینجا اینو بگو اگه مشتری این رو گفت این بگو من اغا صداقت درستی پاکی اینا رو بلدم واقعا بازاریابی بلد نیستم …
ببینید اقا علیرضا من واقعا هیچی نمیدونم خدا سرشاهده هیچی نمیدونم من فقط سعی میکنم به قلبم گوش کنم و عمل کنم به هرانچه تا به الان درک کردم ….
باور درست بساز و عمل کن همین
سپاس گذارم
سلام و درود بر شما دوست و هم خانواده عباس منشی عزیز داستان جالبی بود ولی یه سوالی ذهنمو مشغول کرد اگه اون طلای که یافتین صاحبی داشته باشه چی بالاخره خدا که از آسمان نینداخته پایین اگر که مثلاً تو حیاط خونتون افتاده بود ولی این که آدم تو خیابان پیدا کنه.آخه دوستم میگفت یه پاکبان یه کیف تراول یه میلیاردی پیدا میکنه و به صاحبش برمی گردونه.مرسی از شما و کامنت تون امیدوارم نتایج همینطور فوق العاده و عالی داشته باشین و مسیرتون پرپول.
به نام خدا
سلام و عرض ادب
ببین محمود جان نگاه من اصلا این نیست که این صاحب داره و از این چیزا نه از دید بزرگتر به قضیه نگاه کن نمیتونم بهت درست بگم اما هدایت جوریه که چونه نمیزنی باهاش و میفهمیش و انجامش میدی ببین اصلا من نمیفهمم که چرا این اتفاقات افتاد اما میدونم که از وقتی روی باورهای ثروت افرینم کار کردم پول به طرز عجیب و غریب وارد حساب من میشود و من واقعا تمام سعی خودم رو میکنم که دست خدا رو باز بزارم واسه همه چیز واقعا بعد از قضیه طلا فهمیدم که چطور وقتی تسلیم باشی خدا این انرژی چطور به آسانی هدایتت میکنه به سمت خاسته هات نشانش این هست که خاسته هات به صورت طبیعی و به آسانی وارد زندگیت میشه
سپاس گذارم عزیزم
بنام خدای هدایتگر م به راه راست .به راه کسانی که به آنان نعمت داده ونه راه گمراهان .با سلام خدمت استاد گرانقدر سید بزرگوار.واین همزمانی با استاد عرشیانفر.چقد ر شنیدن این فایل حالم و خوب کرد و مرور شد داستان هدایت و اون جاهایی که تسلیم شدم .درک داستان پیامبر اسلام که از وقتی که مدرسه میرفتم برام سوال بود که چطور میشه خدا بایه انسانی صحبت میکنه .اصلا درکش نمیکردم .ولی این فایل جواب سوال چندین ساله ی من وداد سپاس گذارم استاد
داستان هدایت خودم رو مینویسم که هروقت یادم میاد به شدت سبک میشم مثل همون موقع
چند سالی بود به خاطر اموالی که یک نفر ازما کلاهبرداری کرده بود همش وهر روز دادگاه بودم که.چون طرف پولدار بودو بانفوذ که البته من هم با قانون آشنا نبودم .هر حکمی میگرفتم .راه به جایی نمیبردم .تا دیگه خسته شدم واز سر عجز به خدا سپردم .بخدا از همون لحظه ورق برگشت.اینقدر حالم خوب شد احساس سبکی عجیبی میکردم .فکر میکردم دارم میرم اسمون .دلم قرص شد میگفتم دیگه برام مهم نیست که چه اتفاقی می افته.. دقیقا از جایی که می سپاری دیگه همه ی درها باز میشه برات .ولی متاسفانه ما انسانها.ا دوباره توی روزمره گیا غرق میشیم و همه چیز یادمان میره .خدا رو شکر که دوباره سعادتی شد تا کامنت بنویسم .و حال درونیم روباخانواده ی خودم به اشتراک بزارم سپاسگزارم از همه ی دوستانی که کامنت من ومیخونن
درود و عشق بر سلاطین….
خدا قووت بر یاران…
پسر چقدر عالییییی بود این فایل آگاهیی…
چقدر هدایتی و به موقع بود…
این روزا من بدجور توی بزنگاه درک هدایتم…
یک بزنگاه هایی هست توی مسیر رسیدن به خواسته ها که آدم همین که از آیندش خبر نداره و نمیدونه لحظات بعدی چطور میتونه تورو به خواستت برسونه یا چطور سدی بشه برای نرسیدن به خواسته ات…
که به قولی میگن خدایا داده ات نعمته و نداده ات حکمت…
ما زمانی میتونیم به حکمت رخداد های پیش آمده در مسیر رسیدن به خواسته به درک عالی برسیم که بتونیم اول توکل کنیم بعد پا در مسیر بزاریم بعد ایمان داشته باشیم ایمان یعنی باور قلبی به خداوند…
بعد اعتماد داشته باشیم به خدا که خدایی که گذشته رو ساپورت کرده میتونه آینده رو هم با قدرتش پوشش بده…
به هر حال مرد عمل میخواد توی این مسیر پا گذاشتن
توی مسیر ناشاناخته ایی که از یه ثانیه بعدشم خبر نداری…
توی مسیری که غربت داره تنهایی داره درد داره فشار داره حرف داره غصه داره ترس داره بتک داره
هرجور بچاییی که فک کنی توی این مسیر چاییده میشی قشنگ میندازدت بالا پایین دوتا پشتک واروو میزنه که عیارتو بسنجه…
البته بستگی داره چقدر توی زندگیت تضاد دیده باشی یعنی بدبختی کشیده باشی…
چقدر آماده دریافت و درک باور های توحیدی باشی…
هرچقدر آماده تر باشی… همونقدر حرف های استاد رو باور میکنی و هرچقدر حرف های استاد رو قبول کنی همونقدر برات مسیر هموار میشه و سوت زنان و آروم و قدم به قدم عالی پیش میره دیگه پشتک واروو نمیخوری و به راحتی هدایتی مسیر رو پیش میگیری…
بعضیا هنوز داغن هنوز درد رو حس نکردن هنوز فکر میکنن طبیعیه فقیر باشن هنوز فکر میکنن بدبختی کار خداست که سرشون نازل شده…
تا زمانی که داغ باشی نمیفهمی از کجا داری میخوری…
یکم که فشار زیاد شد یکم دیگه به نتونستن رسیدی یه به قولی به غلط کردن راضی شدی به سیم آخر و از عمق مافوق وجودت میگی خدایا کمک…
اون وقته هدایت میاد اون وقته که نجات پیدا میکنی… و مسیر برات هموار میشه…
البته بازم میگم بسگی به میزان عیار درونی خودت داره که کجای کاری…
آه ک من چقدر درد کشیدم آه که چقدر سوختم آه که میدونستم مسیرم اشتباس ولی باز تکرارش میکردم …
آه که بعد از کلی زد و خورد فهمیدم کجای کارم …
ولی بازم هر موقع ماهی رو از آب بگیری تازس..
و میشه از نو شروع کرد و تکاملتو طی کرد و از نو ساخت …
اول باوراتو بساز…
بعد باقیشو بسپار به خدا…
ببین چطور سفارش میدی و به راحتی رسوندن پیک پیتزا حتی راحتر دریافت میکنی…
آه که خوشبحال دوستانی سر زمان مناسب و مکان مناسب بیدار بشن و پا در مسیر آگاهی بزارن و حرکت کنن و ادامه بدن…
و برن طعم هدایت رو بچشن دیوانه بشن از دیدن معجزه های خداوند…
استاد دوست دارم و عاشقتم زمانی که میری توی عمق بحث راجب قوانین و با آگاهی که انگار از عرش خدا منتقل میکنی به سمت ما دیوانمون میکنی…
که به قول شاعر که میگه
عقل و هوش و دین نگردد جمع با دیوانگی
خانه پردازست چون سیل فنا دیوانگی
ابر را خورشید تابان زود می پاشد ز هم
کی شود پوشیده در زیر قبا دیوانگی؟
من عاشقتم دیوانه کننده دیوانگان این دیوانه کده
خدارو بی نهایت سپاس گزارم که دست خدایی برای دیوانه کردنمون
شکر وجودت
دیوونه همتون سهند (:
به نام خدا
««««هدف : زندگی کردن در بهترین ویلای شخصی خودم با عشق با لذت با شادی و با سلامتی »»»»
خدایا من تسلیمم
خدایا من تسلیمم
خدایا من تسلیمم
من این تسلیم بودن را باور کردم و داشتم ویلاهای لوکس را می دیدم که خداوند من را هدایت کرد
دو تا ترمز به من گفت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
برای خوشبختی هام شکر
««« حتما باید یه چیزی یه دارایی را از دست بدهم تا یه خواسته را صاحب شوم و بدست بیاورم »»»«
یعنی خداوند بهم گفت ::
صاحب این ویلایی که داری می بینی چی را از دست داده تا این ویلا را صاحب شده ؟؟
هیچی چیزی را ….
یه مثال یادم اومد …
یه آقایی را در شهرمون هست که ایشون کارخانه سیمان دارند و در حرفه ی املاک و ساختمان سازی و آپارتمان سازی هستند
زمینی را خریداری می کنند
چون کارخانه سیمان دارند زود ساختمان را بالا می برند
و رها می کنند و
آرام آرام ساختمان را کامل می کنند و همه ی آپارتمان ها و واحد هاشون را پیش فروش می کنند
و زمین بعدی واحدهای بعدی ساختمان های بعدی
ووووو همین سلسله ادامه دارد…..
حالا ذهن چموش و شیطانی من آیا این آقای همشهری من چی را از دست می دهد ؟؟؟!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا کمبود در ذهن ایشون جایگاهی دارد ؟؟؟؟؟؟!!!!!!
پس نتیجه اینکه هیچی تموم شدنی نیست
هیچی را از دست نمی دهم تا یه چیز دیگه را صاحب شوم
این باور خیلی مخرب است و باید بیشتر روش کار کنم
چون خیلی از دارایی هام را از دست می دهم
چون وقتی دارم خرید می کنم
میگم : تموم شد خرید کردن دیگه!!!!!!!!!!؟
و استپ کامل می خورم
دوباره استارت
دوباره استپ
دوباره استارت
ووووو
………
حالا برای ویلا . برای ماشین و برای هر خواسته ی دیگه ای هم همینه .
خدایا خودت درست کن
من ناتوانم
من ناتوانم
من ناتوانم
خدایا هر چی دارن از تو دارم
خدایا خودت کمک کن
من تسلیم تو هستم
…..
برای بدست آوردن به خواسته باید همسرت را از دست بدهی یا طلاق بگیری یا فرزندت را از دست بدهی….
اینها همه در ذهن من مرور میشه
منتظر نتیجه هم هستم
همه چیز باور است
باید درستش کنم تا دریافت کنم
خدایا توبه
تو چقدر بزرگی
خوشحالیم برای این هست که در حد خودم در حد کله ی پوکم فهمیدم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
…..
موقع خریدن اقلام مثلا چند وقت پیش یادمه داشتم یه کالایی را می خریدم و اونقدر سریع و تند تند از این مغازه به اون مغازه می رفتم که دیگه من که نمیام…..
نمی دونم چرا ؟؟؟؟!!!!!
می گفتم : من که دیگه خریدی ندارم
و نتیجه اینکه تا مدتها از خرید کردن خبری نبود!!!!…..
بعد تعجب هم می کنم که چرا من خرید نمی کنم ؟؟؟؟!!!!!!
امشب با آرامش کامل با حس خوب به آرامی در مغازه رفتم . سلام و احوالپرسی . راه رفتم . سوال پرسیدم . اقلام را دیدم
خربدهام را انجام دادم
و خارج شدم
و همین روند همیشه و همیشه و همیشه ادامه دارد
خدا را صد هزار مرتبه شکر
خدا را صد هزار مرتبه شکر
خدا را صد هزار مرتبه شکر
…….
استاد در دوره روانشناسی ثروت دو می گویند :
کارمندانی که سابقه ی کاری بالایی دارند را استخدام کنید
طرف 7 سال در یک شرکت کار کرده این انسان شایسته است
می خواهم این را بگم که باید بمونیم سر جایگاه خودمون تا وقتی که ثابت کنیم که من می توانم من می توانم من می توانم نه اینکه بهانه هایی بیاوریم که اصلا راه گشا نیستند
یعنی اونی که 7 سال در یک شرکت کار کرده
به نبودن به تموم شدن به رفتنش از اون شرکت
اصلا فکر هم نکرده
خدایا صد هزار مرتبه شکر
خدایا بزرگی که داری شکر
باز هم بهم بگو
باید باور درست را برام بسازی من نمی دونم و تو آگاهی
من بنده و تو خدا
من ناتوان و تو توانا
……
……….
…………..
با سلام و وقت به خیر خدمت شما استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
فعلا فقط یه بار فایل رو گوش کردم و واقعا این فایل ارزش طلا داره،وقتی ما به خداوند توکل کنیم،دیگه اضطراب و استرس در مورد زن و بچه و اینده خودمون و اونا و شغل و در کل همه چیز زندگی مون رو به قدرت برتر میسپاریم،یعنی ما به اندازه توانمون تلاش میکنیم ولی همیشه روی خدا حساب میکنیم و از کوچکترین تا بزرگترین خواسته مون ،روی هدایت خداوند حساب میکنیم،من قبلا روند کاری ام این بود که مثلا فلان سوره رو میخوندم فقط به امید اینکه ثوابش رو تو اون دنیا بهم بدهند،حالا شما استاد گرامی ،میگین که هر روز صبح به محض بیدارشدن ایه ایاک نعبد و ایاک نستعین رو بگیم و باور داشته باشیم که خداوند ما رو یاری میکند و ازش هدایت بخواهیم.
واقعیت اینکه اکثر افراد رو میبینیم که دچار بیماری های روحی هستن و اصلا ارامش ندارند،این در حالی هس که موقعیت شغلی و مالی خوبی دارند،اما خیلی مواقع باید ارام بخش بخورن یا حتی دایم پیش دکتر بروند،یعنی فشار روانی خیلی زیادی رو تحمل می کنن،این رنج از اونجایی میاد که با عقل خودمون میخواهیم همه چیز رو کنترل کنیم،و چون عاجز از این کار هستیم نتیجه ش ،ناهماهنگی درون میشه که به شکل اضطراب دایمی هس،استاد شما میگین خداوند ما را خلق کرده و برخودش واجب کرده که ما رو هدایت کنه،در صورتیکه قبلا با این باور که ما چون گناهکار هستیم از درگاه خدا رانده شدیم و حالا با احساس گناه دادن به خودمون ،بیاییم بارگناهانمون رو کم کنیم،اصلا آموزش های شما اشتی دادن ما با خالق ورب خودمون هس،یه دنیا ممنون و سپاسگزارم از شما که معنای توحید رو برای ما باز میکنید ،چون تا قبل از شما ،اصلا چنین موضوعاتی رو نشیده بودم ،با اینکه خودم رو ادم مذهبی میدونم ،باز هم تشکر ویژه ازتون دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم عاشقتونم من
الان که هم فرکانس شدم با این فایل در حال گوش دادن اهنگ راکی 1هستم که کلی بهم انگیزه میده استاد هم همیشه میگن الحمدالله اصن نمیدونم کجا بودن استاد و با کی دارن حرف میزنن چون حاشیه س اگه لازم بود خودشون میگفتن اینجا تو سایت
ولی میبینم تسلیم ترینم واقعا استاد شما بهم یاد دادن و این قدرته منه این بُرده منه همه میگن ارمغان چیکار میکنی همه عاشقتن همه حاضرن برات همه کار کنن و واقعا دستای خدا رایت آن تایم خودشونن میرسونن تو زندگیم الحمدالله و هر لحظه م با هدایت الله دارم زندگی میکنم
خداروشکر برای این هماهنگی برای این در صلح بودنم فقط استاد یه بحثه وابستگی گیر افتادم باز که دارم درستش میکنم و بازهم تسلیم
ودر نهایت شعر زیبای مولانا که
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
عاشقتونم استاد
یه چیزی که همیشه یادم اومد الان تو ذهنم هک شده تو دوازده قدم بحثه هدایت الهی بوده که ما نمیدونیم خدا از چه طریقی و چه روشی مارو به خواستمون میرسونه شاید یه اتفاقی بیفته وقتی البته حالمون خوبه و داریم رو خودمون کار میکنیم البته اگر اتفاق بدی بیفته دقیقا اون اتفاق همون شرایطی هست که مارو به خواستمون و هدفمون میرسونه
همینطور خدا مثله هلکوپتری میمونه که داره از بالا ما و شرایط مارو میبینه و برای همین باید تسلیم باشیم از هر مسیر بهتر مارو به سمته اهدافمون هدایت میکنه پس باید رها کنیم خودمون رو به خدا واگذار کنیم چه جوری به خواسته رسیدن وظیفه ی ما نیست وظیفه ی ما فقط تسلیم بودنه و من چقدررر به خودم افتخار میکنم که شاگرد استادی هستم که فقط دارم درس پس میدم خدمتشون و من چقدر تو این زمینه ی تسلیم بودن با وجود دوره های استاد و خود استاد و مریم جون تو زندگیم قهار شدم الحمدالله شکر و واقعا تمومه قرآن و آگاهی های استاد رو دارم با تمومه وجودم زندگی میکنم هر لحظه الحمدالله برای وجود مقدستون استاد عباسمنش عشق و مریم جون خوشگلم که یکی از بزرگترین نعمت های زندگی من هستین الحمدالله برای بودنتون که هر روز صبح تو دبتر شکرگزاری و ستاره قطبی بابتون و بابته دوره هاتون شکرگزاری میکنم
عاشقتونم
فعلا
در پناه الله یکتا باشین
به نام خدای مهربان
سلام و درود و عشق ارمغان جان
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
سپاسگزارم بابت این ابیات توحیدی
با تمااام وجودم شجاعت و توحیدی بودن و تسلیم بودنتون در برابر رب العالمین رو تحسین میکنم
دوستتون دارم
در پناه الله یکتا پیروز و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾
به نام خداوند رحمتگر مهربان (1)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾
ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان (2)
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾
رحمتگر مهربان (3)
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾
[و] خداوند روز جزاست (4)
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾
[بار الها] تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم (5)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾
ما را به راه راست هدایت فرما (6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿7﴾
راه آنان که گرامى شان داشته اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان (7)
،،،،،،،،،،،،،٫،٫٫.،،،،،،،،.،،،،،،،….،،،،،،،،.،،،،،،.،،،
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته جان عزیز و بینظیرم
درود خداوند بر شما استاد توحیدی و گرانقدرم من درس توحید و تسلیم بودن رو با شما آموختم و رشد کردم و بزرگ شدم و در مصیبتی که به اذن پروردگار اتفاق افتاد در زندگی ام با عنایت و بزرگی الله توانستم خوب عمل کنم و تقوی کنم و از دست دادن مادر عزیزم رفیق همیشگی ام بود رابطه ی ما رفاقت بود و عشق…
و من در این اتفاق معنای واقعی تسلیم بودن رو آموختم خیلی خوب خودم رو کنترل کردم و جهادی اکبر کردم و هرلحظه با اموزشهای مقدس شما و قرآن ادامه دادم و لحظه ای کوتاهی نکردم سوگواری کردم غمگین بودن خودم را بروز دادم اما به شدت حواسم به احساسات و حالتهای درونی ام بود و استاد عزیزم تمام این عملکرد و اتفاقات را مدیون اموزشهای مقدس شما هستم …
من معنای واقعی تسلیم بودن را زمانی آموختم ک مادرم بیمار بود و ما تلاش بینهایت میکردیم برای بهبودی اما قدرت و اذن پروردگار چیز دیگری بود اراده و هدایت پروردگار چیز دیگری بود و معنای تسلیم بودن را با تمام وجودم آموختم این اتفاق و مصیبت خیلی سخته واز جمله تضادهای سنگین به شمار می اید اما من فقط و فقط درسهای توحیدی و تسلیم بودنش را با جان و دلم آموختم و هرلحظه گفتم سپاسگزارم پروردگارم من در امر و مالکیت شما دخالتی نمیکنم و دقیقا استاد صحبت های شما در توحید عملی 5 رو تکرار کردم و گفتم خدایا درسته مادر من بوده اما این بنده ی شماست مال شماست مالک شمایی و من تسلیمم من عاجزم من فقیرم به درگاهت یا رب و به هرخیری محتاجم و فقیر پس شما هدایت کنید و آسان کنید این مسیر و این مرحله از زندگی ام را…
««ایاک نعبد و ایاک نستعین»»
الهی و ربی من لی غیرک …
استاد عزیزم این فایل بینظیر بود و هیچ از جلسه هفت دوره مقدس کشف قوانین کم نداشت بینظیر بود بینظیر بینظیر
جلسه ای نجات دهنده زندگی ساز و توحید خالص اصل و اساس جهان هستی ربوبیت…
عاشقتونم استادم هرلحظه هر قدم هر نفس هر اتفاق زندگی ام سراسر تسلیم بودن و آموختن هست و من مهمترین تسلیم بودن زندگی ام را بازگو کردم و مکتوب کردم مروری باشه برای تسلیم شدنهای بیشتر و قوی تر زندگی ام مخصوصا وقتی احساسات غم و ناراحتی سراغم می اید…
من تسلیمم و تسلیم بودن را خداوند با توحید عملی به من خوب آموزش داد در واقع هدایت کرد من را واارد میدان کرد و من هم توانستم به نسبت سعی و تلاش خودم خوب عمل کنم و من تسلیمم تسلیمم تسلیمم تسلیمم …
زمانی که آرزو داشتم مهاجرت کنم از منطقه ی امن زندگی ام و هیچ ایده ای نداشتم و رها کردم و تسلیم شدم و هدایت شدم و بازهم طعم تسلیم بودن را چشیدم…
……………………..
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿156﴾
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم (156)
أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿157﴾
بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند
(157)
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ ۚ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿١١﴾
هیچ مصیبتی جز به فرمان خدا نرسد. و هر کس به خدا ایمان بیاورد، خدا قلبش را [به حقایق] راهنمایی می کند؛ و خدا به همه چیز داناست. (11)
—————————————-
الهی صد هزاران بار سپاس برای تمرکز این لحظه ام در سایت مقدس و پناهگاهم
الهی صد هزاران بار سپاس برای نعمت هدایت و توحیدم و تسلیم بودن
الهی صد هزاران بار سپاس برای نعمت استادم این صحبتهای الهی و خالص و مقدس
الهی صد هزاران بار سپاس هرلحظه هرنفس هر قدم…
سلام استاد
وقتی این فایلو گوش دادم تو دلم گفتم من چرا یادم نمیاد یه همچین هدایتی بهم شده باشه بعدش یادم افتاد یه ماه بعد اشنایی با شما همون دورانی که کلا از بچه دار شدن ناامید شده بودم وکلا دوا درمون رو کنار گذاشته بودم و کلا قیدش رو زده بودم و داشتم به فایل قانون افرینش گوش میدادم که چند وقت قبل دهتر عمم برام فرستاده بود چون دیده بود چقد پریشونم و تو زندگیم مشکل دارم که تا اخر عمرم ممنونشم،
داشتم گوش میدادم که شما گفتی خداوند به انسان وحی میکنه خدا به زنبور عسل هم وحی میکنه خدا فقط به پیامبرا وحی نمیکنه ما که از زنبور عسل کمتر نیستیم…
هیچ وقت اون چند ثانیه از زندگیمو فراموش نمیکنم داشتم تی میکشیدم چنان قلبم باز شد و یه ارامشی بهم دست داد اصلا وصف نشدنیه اونجا فکر کنم برای اولین بار تو عمرم قلبم گشوده شد…
شبشسر نماز بودم یه صدای واضح خیلی خیلی خیلی واضح تو گوشم برو دکترت و درمان نازایی رو ادامه بده…
قشنگ انگار دم گوشم اروم یکی اینو گفت و من گفتم من که بیخیالش شدم اخه ولی بازم همینو گفت
من اونشب به تمام اون چند سال بی نتیجه فکر کردم ولی اینبار فرق میکرد دوباره فردا پس فرداش وقت گرفتم از دکترم و رفتم و در طول پروسه ی درمان انقد ارامش داشتم طوری که من خواستم رو گرفتم فقط باید زمانش طی بشه تا ببینمش
و من انقدر اروم بودم که حد نداشت ارامش ایمان و شادی تمام مدت با من بود
من از وقتی یادمه عاشق دوقلو بودم اونم دوتا پسر… وقتی رفتم دکتر سونو کرد فهمیدم دوتان انگار دنیارو دادن بهم یا حتی قبلش وقتی جواب ازمایش خونم اومد و دیدم مثبته و عدد بتام انقد بالاس چنان گریه ای میکردم و فقط میگفتم خدایاشکرت
الان همه ی اینارو با اشک تایپ میکنم و میگم خدایا شکرت من انقد لایق بودم من هنوز یه ماه نبود با استاد اشنا شده بودم اصلا نمیدونستم سایتی وجود داره اصلا نمیدونستم استاد چه شکلیه فقط اون فایلای قانون افرینش مرتب گوش میدادم هر لحظه در حال گوش دادن بودم…
استاد یادمه وسط بارداری گفتن فلان ازمایشو باید بدی چون مشکوکه سونو تو اینترنت میخوندم خیلی ها استرس داشتن جوابش پونزده روز بعد حاضر میشد ولی من خیلی اروم بودم اصلا یه ارامش محض انگار یه فیلمی رو از قبل دیدی میدونی تهش خوب تموم میشه وقتی دوباره میبینی سر اون صحنه های استرسی ارومی چون میدونی چی میشه تهش دقیق همونطوری میدونستم چیزی نمیشه و همش ایات مادر موسی رو میخوندم جواب ازمایش اومد و همه چیز نرمال و عالی بود
خدایا شکرت
رویا جانم، الان که مینویسم خیلی وقته که توی سایت رد پایی نذاشتم.
برای من این روزا نگم ناجالب ترین، بهتره بگم عجیب ترین روزهای زندگیمو دارم میگذرونم
که اگر از طریق استاد، خدا هدایتم نکرده بود که برگردم به مسیر هدایتش، واقعااااا نمیدونم این روزارو چطوری میگذروندم،،، تصوره این روزا بدونه حضور و احساسه خدا، غیرقابل گذروندن میشد
باورت نمیشه به پهنای صورتم اشکام داره میاد
این جملت که:
«انگار یه فیلمی رو از قبل دیدی میدونی تهش خوب تموم میشه»
دیوانم کرد
فقط دستمو بردم بالا و با خودش حرف زدم،،، از شرکی که ده ساله گذشته داشتمو ازش دور شده بودم توبه کردمو گفتم تو آخره فیلم زندگیه منو بساز، تو بسازی قشنگتره، من تسلیم تو ام
آخره مناجاتمم گفت «بیا بیا بنویس که چند وقت دیگه که برگردی این کامنتت رو بخونی مطمئنا ایمانت قوی تر میشه،،، چون روزای زیباتر توی راهه،،،هنوز سکانس های فوقالعادش مونده و صابر باش که من همیشه هستم»
مثل استاد که خدا فرستادش تا دستش باشه واسه اون جوونا، مطمئنم شما رو هم برای من فرستاد که قلبمو یه جور دیگه باز و آروم کنه
سپاس فراوان از خدای توابم که منو به حاله خودم نمیذاره
سپاس فراوان از استاد و مریم جون که یکتاپرستی رو بهم یاد دادن
و سپاس فراوان از شما دوست عزیز و همه همسفران عزیزم که با خوندنه کامنتاتون درس میگیرم تا انشاالله توحیدی زندگی کنم
سلامی گرم به رویا جان عزیز
در کامنت شما یه پیغام از طرف خدا برای من داشت
اونم این بودش که گفتید “”انقد ارامش داشتم طوری که من خواستم رو گرفتم فقط باید زمانش طی بشه تا ببینمش””
منم برای خواسته هایی با خدا قرار داد بستم
الان هیچ نشونه ای ازش نیست
ولی من امید دارم
و امروز با اینکه دو سه چیز توی دفتر صبحم نوشته بودم و نشد
بازم گفتم خدایا شاید قرار نبوده الان بشه
شاید یه درسی برام داره این نشدن ها
فقط گفتم خدایا بهم ایمان و صبر بده تا این نشدن ها رو تاب بیارم تا میوه صبرم رو بهم بدی
ممنونم که برامون نوشتی عزیز
قدم دو قلوهات بسیار مبارک باشه
سلام دوست عزیز
امیدوارم حالتون عالی باشه بی قید و شرط
سپاسگزارم از شما بابت کامنت زیبا و ارزشمندتون ک ی فرکانس خیلی خوبی داره و میشه درکش کرد
ی جمله ی خیلی خیلی فوق العاده و ارزشمندی توی کامنت شما هست ک منو گرفت
شما فرمودید ؛ انقدر آرامش داشتم طوری ک انگار خواسته ام رو گرفتم و فقط باید زمانش طی بشه
این شرایط رو منم تجربه کردم
دقیقاً ب همین شکل و با همین احساس
من در مورد ی خواسته ی خیلی مهمی ک از نظر من خیلی مهم شده بود ، تقریباً 1 هفته قبل از اینکه تجربه کنم مطمعن بودم ک تجربه میکنم
یعنی احساس من قبل از تجربه اینطور بود ک من بالاخره ب خواسته ام رسیدم و اینو قشنگ میفهمیدم و برام عین روز روشن بود ک تجربه اش میکنم
اولین بارم بود ک همچین احساسی داشتم
احساس اطمینان صددرصد احساس یقین و احساس آرامش خاطری ک از اطمینان تجربه خواسته میومد
خیلی دوست دارم ک بازهم تجربه کنم
خیلی پاک خیلی خالص و خیلی مقدسه
بازهم از شما دوست عزیز سپاسگزارم ک باعث شدید من احساس خوب رو تجربه کنم و برام یاد آوری بشه ک قانون چطور داره کار میکنه
براتون بهترینها رو آرزو میکنم