تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-08-08 08:57:552024-08-08 09:05:31تسلیم بودن در برابر خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
تسلیم بودن در برابر خداوند
الا بذکرالله تطمعن الغلوب در هر لحظه دلها با نام و یاد تو آرام می گیرد
إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ
آری هدایت به عهده ما است خدایااا شکرت که هدایتمان را بعهده گرفتی و امروز بلطف ایمیل های دوستان به این فایل و لایو جدید استاد عزیزم با جناب عرشیانفر عزیز هدایت شدم خدایا شکرت
خدای قدرتمندم مرا آنی و کمتر از آنی به خودم وامگذار
فتبارک الله احسن الخالقین
سلام استاد عزیزم
درود خداوند بر استاد آگاه نازنینم
تشکر و قدردانی کردن از شما از حد خودش گذشته و من ناتوانم برای این حد از علم و آگاهی شما برای این تسلیم بودن و باور سازی های آگاهانه و قدرتمند که اینقدر زیبا و روان چرخ دهنده های زندگیتان روان و روانتر شده و سبب خیر و برکت شدید که چرخ دهنده های زندگی ما شاگردان نو پای شما هم روانتر و روانتر شود واقعا براستی ساکنین این بهشت الهی همه از هدایت شدگانیم خدایاااا شکرت
سلام به تمام فرشتگانی که در این سایت و این بهشت بینظیر الهی حضور دارند
وقتی پیاده روی می کنم و بسمت کوه تپه ی حوالی خانه ام میروم در حین گوش دادن فایل های استاد خواسته هام هم در ذهنم شکل میگیره .. جدیدا یک مسیر جدیدی رو برای پیاده روی کشف کردم که قبلنا از کنارش بسادگی عبور می کردم در آن مسیر دستگاهای ورزشی هست و بعد در ادامه میدیدم که در سمت دیگرش تپه ای هست که مردم میرفتن اون بالا .. همیشه میگفتم چقدر خوبع که مردم میرن اون بالا .. چون نزدیک خونه ی خودم دوتا خیابان به کوه فاصله داشتم و همیشه میرفتم اونجا ولی یک روزی تصمیم گرفتم مسیرم رو تغییر بدم و یهویی نمیدونم چی شد این تغییر انجام شد .. اول رفتم بسمت اون دستگاهای ورزشی و با دستگاه ها کمی ورزش کردم و بعد همین طوری رفتم اون بالا ی تپه وقتی رسیدم اون بالا یهویی دیدم یک تریلر مخصوص پیاده روی داره خیلی خوشحال شدم برای اون فضای زیبایی که اصلا فکرشو نمی کردم با چنین صحنه ی رویایی و جادویی روبرو بشم
البته صبح زود به نیت دیدن طلوع خورشید رفتم که هیچکس آنجا نبود و البته کمی هم ترسیده بودم چون تک و تنها بودم .. ولی بعدش دیدم یک دختر خانمی داره با خوشحالی از اون دور دورا داره میاد پایین کمی خوشحال شدم ولی بازم جرآت نکردم بیشتر از اون ادامه بدم … هر چند از بالکن خونه ام هم بدون هیچ محدودیتی می توانستم از کوه های دوردست لحظات ملکوتی طلوع خورشید رو ببینم. آن هم براحتی و به آسونی . خواسته ای که همیشه دوست داشتم و قبل از اومدن به این خونه ی نازنین این خواسته را داشتم که بهش رسیدم… خلاصه از داستان دور نشیم که بعدش برگشتم خونه با خودم فکر کردم که صبحها اینقدر خلوته و هیچکس نیست ولی عصرها مردم رو میدیدم آن بالا ها نشستن .. یعنی هدایت خداوند بقول استاد این شکلی قدم به قدم و تکاملی بهمون گفته میشه..
بعد از چند روز دوباره تصمیم گرفتم بازم برم بسمت آن کوه تپه ولی ایندفعه عصری رفتم .. وقتی دیدم مردم با زن و بچه و پیر و جوان میرن آن بالا تازه فهمیدم چقدر اون بالا زیباست . البته بازم شلوغ نیست ولی حداقل تعدادی آدم توی اون مسیر میدیدم و یا دیدم بسمت غروب آفتاب نشستن و دارند مدیتیشن می کنند و مات و مبهوت به لحظات غروب خورشید خیره ماندن .. وای خدای من چه معجزه ای در زندگیم شده بود یعنی همچنین جایی نزدیک خونه ام بود و من خبر نداشتم !!!! یعنی دو سالی هست که من اومدم فاز هشت پردیس و من از دیدن چنین صحنه و تپه ای بی خبر بودم ؟؟؟ یعنی همیشه فکر می کردم اون کوه پایین خیابان ام بهترین جا هستش ولی الان فهمیدم از آنجا بهترش هم با شیب کمتر و منظره ی زیباتر هم بیخ گوشم بود و من بی تفاوت از آنجا میگذشتم … بعد از اون روز تقریبا هر روز میرم آنجا . یعنی تایم گرفتم که از خونه تا محل دستگاهای ورزشی 40 دقیقه است و ده دقیقه ای با دستگاه ها ورزش می کنم و بعدش تقریبا 15 دقیقه میرسم اون بالای تپه و جالبترش اینه که جرات بیشتری پیدا کردم و آن تریلر ادامه دادم تا نیم ساعت رفتم تا رسیدم به یک تخته سنگ و دقیقا همونجا نشستم روبروی خورشید و لحظات زیبای غروب خورشید رو تماشا کردم و همانجا داشتم فایل مقدماتی راهنمای عملی دستیابی به رویا و خواسته ها رو گوش میدادم (البته هر وقت میرم پیاده روی این فایل رو حتما گوش میدم ) از خداوند درخواستی کردم…
که یهویی با شنیدن این فایل خواسته ای در من شکل گرفت اینکه خدایاااااا این همه کوه و دشت و زمین پهناور رو دارم از این بالا میبینم . این شهر عزیزمو و با اون بلوار و خیابان های تر و تمیزشو با اون ماشین ها و چراغ هاشو دارم از این بالا میبینم خدایا شکرت تحسین می کنم این زیبایی ها رو خدایاااا شکرت که منو به همچین جایی هدایتی کردی خدایا شکرت که هر لحظه در مدار هدایت های الهی تو برای رشد و پیشرفت و آگاهی روز افزونم هستم خدایااا شکرت
خدایااآاا خانه ای از تو میخوام که روی همچنین ارتفاعی باشه که مالک و صاحب و ساکن این قصر الهی و نورانی تو باشم ..با درختان سرسبز و میوه ی مختلف که بتونم گل و گیاه و سبزیجات بکارم و همچنین آنچنان فضای باز و گسترده ای داشته باشم که بسادگی و براحتی هم طلوع خورشید و هم غروب خورشید را بدون هیچ محدودیتی هر روز و شب بتونم ببینم …
خدای قدرتمند من ، من در برابر علم و آگاهی تو هیچم ،همه چیز رو به خودت میسپارم ،آسانم کن برای آسانی ها .
خدایا چه تغییری باید در ذهن و و باورهام ایجاد بشه که پول و ثروت و دیگر خواسته های هدفمندم بیاد توی زندگیم؟؟؟؟
جواب آمد اینکه بشین کنار و بذار خدا برات مدیریت کنه. همین!
بیادم افتاد که در شهریور سال 1401 در آن شلوغی های قطعی اینترنت و پافشاری مالک قبلیم و تمام تضادهای یهویی که داستانشو توی پروفایلم و در کامنت هام نوشته بودم چطوری معجزه وار به این خانه ی زیباییم هدایت شدم خدایاااا شکرت برای تمام تضادهایی که نشانه های الهی تو هستند که میخوان ما رو هُل بدن بسمت بهترین ها خدایا شکرت ….. معجزاتی که اگر صد مدل براش برنامه ریزی می کردیم ولی یکجای قضیه اش می لنگید ولی وقتی بخداوند منان می سپاریش و بهش میگی خدایا خودت حلش کن
خودت بیار سر راهم
خودت برنامه ریزی کن
خودت منو هدایت کن بسمتش ..یا آن هدایت ها رو بسمت من هدایت کن دیگه جای هیچ شک و تردیدی نیست و باید کاملا صد در صد اعتماد و ایمان داشته باشیم که خودش در زمان درست و مناسب و در مکان درست و مناسب و جادویی هدایتمان می کند تا بهترین همزمانی های جادویی و اتفاق های خوب و عالی و جادویی رو برامون چیده مان و برنامه ریزی کنه خدایاااا شکرت
و باید همیشه اینو بخودمون بگیم
من دیگه نمیی فهمم هرکاری که فکر میکردم باید بکنمو انجام دادم…
مننننننننننننن نمی دووونم
توووو میدونی تو بهم بگو تو برام بیار تو برام رخ بده توبرام شکل بده توبرام بفرست….
تو مسیر رو برام کوتاه کن .. تو زمان رو کوتاهتر کن…. تووو تووو تووو
هرکار میخوای بکنی بکن من چیزی نمی دونم.. خدایا من بلدش نیستم
خودت شفا بده
خودت فرمان زندگی مو بسمت آن بهترین ها بچرخون
خودت دستمو محکم توی دست خودت بگیر و گره بزن
خودت به قدم هام نور بده .. برکت بده.. عشق بده … نعمت بده .. آسانی بده و حرکت هاشو سرعت ببخش بسمت رسیدن اهداف و خواسته ها و آرزوهای مقدس الهی ام..
وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
و من کار خود را به خدا وامیگذارم، که او کاملا بر احوال بندگانش بیناست.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
خدایاا دست منو بگیر … امروز و هر روز و هر لحظه و همیشه دستمو محکم توی دست خودت گره بزن … خدایا منو روی شانه های خودت بنشان
دستمو میدم به دست تو که منو ببری به جایی که باید ببری…
به مسیر کسانی که به آنها وفور و فراوانی پول و ثروت و شادی و شادمانی و خیر و برکت و سلامتی داده ای…
خدایا خودت آسان کن آسانی های نعمت هایت را بر من ..
خدایا خودت آسان کن راحتی های دریافت و جذب اهداف و خواسته ها و آرزو های مقدس الهی ام را بر من….
توی تمام جنبه های زندگیمون؛ هر روز به خودمون بگیم و از خودمون بپرسیم چطور ؟؟؟
یا چرا ؟؟؟؟؟
چطوری با شرایط بهتر و با کیفیت تر و با بهره وری بالاتر میتونم زندگیمو بهتر کنیم تا اون زندگیم خیلی رون تر بشه و تضادهایم کمتر بیشه ؟؟؟؟؟
یک باور جدیدی رو دریافت کردم برای اینکه باور کنیم خداوند از جاهایی که من فکرش رو نمیکنم میتونه بهم روزی برسونه. و هر روز بخودم میگم کوچه ی بن بست هر چقدر هم بسته باشه ولی سقفی نداره
و یا به تعبیر مولانای عزیز…
در اگر بر تو ببندد ، مرو و صبر کن آنجا
زِ پس صَبر ، تو را او به سَرِ صَدر نشاند
اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
مطمعن هستم اگر شاخک هامو اگر تیز کنم هدایت خداوند رو دریافت می کنم و مطمعن هستم که برای حل مسعلع ای یک راه حل و یا یک در مخفی وجود دارد که من بلدش نیستم و پیداش نکردم و باید از خداوند طلب هدایت کنم الهی آمین
خدایاااااا شکرت ..سپاسگزارم ازین که منو هدایت کرده ای به گفتن آنچییزی که برای آگاهتر شدنم مناسبه
خدایااا خودت هدایتم کن و با من حرف بزن
با بهترینع بهترین هدایت هایت و صدای بلند الهام و شهود و خواب و رویا .. چشم و دل من رو روشن کن تا بتوانم نشانه های واضح و آشکار پر رنگ ترا ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم
خدایا شکرت که هدایت ما رو بعهده گرفتی و ای خدایی که به تنهایی برایم کافی هستی ممنون و سپاسگذارم
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایا من رو آسون کن برای تسلیم و رها و آزاد بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم
خدای مهربانم شکرت به من نعمت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
خدایااآاا کمکم کن که اون باورها و نگرش های محدود کننده ام رو برای شکرگذار بودنم رو شناسایی کنم و تغییرشون بدم به باؤرهای قدرتمندی که خواسته هامو بسادگی و به راحتی و به آسونی و سهولت و زودتر از آنچه که تصورش را می کنم وارد تجربه ی زندگیم کنم
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
به نام خدای هدایتگر
سلام رویا جان
وقتی از بالایی کوه و تریل پیاده روی گفتی
وقتی غروب ک طلوع خورشید را دیدی
خیلی زیبا به تصویر کشیدن
همه عاشق زیبایی هستند
و طلوع و غروب خورشید زیبایی که همیشه در هر صحنه لذت بخش است
خدایا شکرت
دوست عزیز
سپاس فراوان از شما
سپاس بابت نوشتن و باورهای قشنگ و عالی کامنت
سپاس بابت نوشتن و سپردن به خدا
سپاس بابت کامنت عالی و زیبایی که نوشتی
متن را کپی کردم و بارها میخونم تا ملکه ذهنم شود
سپاس دوست عزیز
کارها را به خدادمیسپارم که او عهده دار من است و کاملا بر احوال بندگانش آگاه است
خدایا شکرت بابت دوستان عالی و خوبم
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
با گوش کردن این فایل بهتر از قبل متوجه شدم که چقدر تلاش میکنم شرایط زندگی وافرادی که در زندگی ام هستند بویژه فرزندم را کنترل کنم که آسیب نبینه،اشتباه نکنه واز دوستان وافرادی که ممکنه در ارتباط باشه دچار خودسرزنشی نشه
که این کنترل کردنها وتسلیم نبودن در برابر خداوند هم مسیر طبیعی رشد وتغییر شخصیت پسرم رو سخت میکنه وهم مسیر پیشرفت وآرامش خودم رو کند میکنه وهر چقدر تقلا میکنم
کمتر نتیجه میگیرم
ولی وقتی رها میکنم وتسلیم خداوند میشم که دیگران وخودم رو قضاوت نکنم ودرک کنم که خودش باید با مواجه شدن باچالش ها بپذیره که شرایط افراد با هم متفاوته وخودش رو مقایسه نکنه وحسرت اینکه الان باباش نیست وکاش بود وبراش وقت میذاشت رو نخوره
ومن نمیتونم بهش کمک کنم مگر با تغییر شخصیت خودم وکنترل نکردنش
وقتی تسلیم میشم واز خداوند کمک میخام هم فرصتی فراهم میشه که خودم رو بیشتر بشناسم، هم دستان خداوند وافراد خانواده کمک میشن که لذت بیشتری از مسافرتهای مختلف ورشد شخصیتش در کنار دوستانش وشادبودن وحل کردن چالشهاشون با هم تجربه کنه
وقتی تسلیم هستم ودر حال شناخت بیشتر از خودم با تمرکز روی انجام تمرینات وخوندن کامنتها هستم،،کارهایی که با تقلا کردن وتماسهای مکرر میخواستم حل بشه ونمیشد،،،در همان زمان چند ساعته تمرکزم روی خودم با آرامش نشونه های انجامش بصورت تماس یا پیام وحتی عذر خواهی بابت تاخیر میاد
ومن هر لحظه با شکر گزاری ورها بودن این سخت گیری وعجول بودن ووقت گذاشتن برای حاشیه هایی که بتدریج حل میشه رو باید بذارم کنار تا آرامش بگیرم ونجواها رو برای هدر دادن زمانم کنترل کنم وریشه ای تر پاشنه آشیل رو در باورهای غلط پیدا کنم تا شرک ورزیدنم کمرنگ بشه وصدای خداوند رو برای قدم برداشتن وحرکت کردن در مسیری که نمیدونم بعدش چی میشه ولی آرامش دارم رو تمرکزی ادامه بدم
سپاسگزار خداوند واستاد عزیزم،، هر لحظه با شکر گزاری حضورم در سایت ودرک وعمل بهتر از قبل هستم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
سلام استاد خوشکلم
سلام دوستان عزیزم
استاد من حدود 10 دقیقه توی لایو بهتون رسیدم
اینستا را باز کردم داشتم پیجمو چک میکردم یهو چشم خورد شما لایو دارید ولی نشد کامل ببینم
هر روز به این امید سایتو چک کردم که این فایل زیبا رو ببینم
خدارو شکر
چقدر به این آگاهی ها نیاز داشتم
چقدر دلنشین حرف میزنید استاد
انگار خود خدا داره با ما حرف میزنه
خیلی فایل زیبایی بود استاد ممنون از خدای مهربونم و از،دست خدام
در پناه خدای مهربان باشید
خیلی فوق العاده بود و خیلی بهش نیاز داشتم و سپاسگزارم واقعا دقیقا در زمانی بودم که در مورد چیزی نمیتونستم تصمیم گیری کنم و سپردمش به خدا و جواب به من داده شد. ولی فکر میکنم هنوز خوب برام جا نیفتاده. مثلا یک سوالی که من دارم اینه که وقتی به سراغ انجام کاری میریم و در اولین تلاش نتیجه نمیده چه طور باید تشخیص بدیم این به خاطر باورهای اشتباهمونه و باید باورهامون رو درست کنیم و دوباره تلاش کنیم یا الهام خداونده که میگه تلاش نکن برو سراغ یه چیز دیگه یا تلاش نکن بسپرش به من.
یا این سوال هم دارم که ما credit نتایجمون رو گفتید بدیم به خدا. اوکی، ولی اون وقت باورهای خودمون چی؟ اگر خدا کمکمون کرده پس باورهای ما نقشی نداشتن و هدایت خداوند بوده؟ پس خودمون و باورهامون نقشی نداشتیم؟
از اونجایی که این سوالات برای چند ساله که ذهنم رو درگیر کردن این درخواست رو دارم که بهشون پاسخ بدید چون جواب هاش به من و خیلی افراد مثل من بسیار کمک خواهد کرد. سپاسگزارم
سلام
باور که خودمون میسازیم خودمون درست میکنیم،و میریم جلو با باورمون توسط خدا هدایت میشه یکم مقاومتمون کمتر کنیم چون باور جدید باید مقاومت نداشته باشی تا باور قبلی که با باور جدید نمیخونه جایگزین بشه،انگار تو باور میسازی میدی به خدا که هدایت کنه…جالبه
کلا آسون کنه ما رو واسه آسونی ها
لبَّیک اللّهمّ لبَّیک
لبَّیک لا شریک لک لبَّیک
إنّ الحمد و النّعمه لک و الملک
لا شریک لک لبَّیک.
الحمد لله على ما هدانا
و له الشکر على ما اولانا
خدایا چه عیدی شد امروز
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان هم مسیرم
نمیدونم چطور بگم و از کجا شروع کنم ، خدایا هدایتم کن به نوشتن آنچه در قلبم میجوشه و منو غرق در لذت و شعف کرده
شب پیش بود که من توحید عملی 10 ، 9 و 8 رو دیدم و باتوحید عملی 10 کلی اشک ریختم و پر شدم از آگاهای های ناب توحیدی ش
دیشب از خواب از خدا خواستم بهم کمک کنه و هدایتم کنه که بنده ی توحیدی تری براش باشم .
قبل از اینکه خوابم ببره با خودم گفتم صبح پا میشم دوباره توحید عملی 10 رو میبینم ، مطالب و آگاهی های این فایل رو بیشتر از چیزی که تا الان دیدم و تکرار کردم باید ببینم تا بشینه تو عمق وجودم .
اما چه میدونستم که خدا برنامه ی دیگه ای برام داره .
صبح امروز قبل از شروع پیاده روی رفتم رو صفحه ی اول سایت که اسم این فایل بهم چشمک زد : ” تسلیم بودن در برابر خداوند؟!”
خیلی سریع متوجه شدم این همون لایو استاد هست که چند روز پیش تو اینستاگرام داشتن و من از دستش داده بودم و کلی م بابتش ناراحت شدم .
زمان درست دیدنش حتما همین امروز بود.
استاد شما حرف میزدی و من اشک میریختم ، خدا دونه دونه داشت به سوالاتم که تو این چند روز ازش پرسیده بودم جواب میداد. حتی همین الانم که دارم مینویسم اشکم بند نمیاد .
خدایا شکرت که امروز رو روز عید من قرار دادی ، خدایا شکرت که من رو در جمع هدایت شدگان وارد کردی.
کارم از این به بعد فقط بندگی توئه و بس .
تو بگو و من اطاعت کنم ، خدایا کمک کن تکاملم رو در این مسیر قدم به قدم طی کنم .
منو با چیزی بیشتر از ظرفیت و ایمانم امتحان نکن که من بنده ی ضعیف توام «یا لطیفُ إرحَم عَبدَکَ الضّعیفَ».
استاد مثال هایی که از هدایت خودتون زدین ، جایی که اعتماد کردین و بعد متوجه علتش شدین دقیقا یادم آورد هرجا که منم به صدای خدای درونم اعتماد کردم و اقدام کردم خیر بزرگی وارد زندگیم شده و کارها عالی پیش رفته و آسان شدم برای آسانی ها
چقدر مزه ش شیرینه ، اینکه از سر راه خودت کنار بری و بزاری خدا وارد میدان بشه اون قادر مطلق …اون فرمانروا …. شاه کل جهان
خدایا من تسلیمم ، من اجازه میدم تو بشینی پشت فرمون زندگی من … منم از تماشای منظره ها لذت میبرم .
هنوز یادمه 6 ماه پیش ، تو پیاده روی تمرین قانون سلامتی ، خیلی خیلی واضح شنیدم صدات رو ، که برای اولین بار باهام حرف زدی و گفتی : ” صبور باش و از مسیر لذت ببر . ”
هرچی بیشتر تو این مسیر جلو میام بیشتر میفهمم که کل داستان لذت بردن از مسیره . چقدر خوب کارا رو تقسیم کردی بین خودم و خودت
من فقط حالم خوب باشه و از مسیر لذت ببرم و تسلیم باشم و تو ما بقی کارها رو انجام بدی ؟ !
خدای بی نظیر من …
صدهزار مرتبه شکرگزارم که امروز آگاهای های این فایل رو دریافت کردم . استاد از شما ممنونم که پیام آور این آگاهی ها شدین.
قدردان شما هستم و از خدا براتون بهترین نعمتها و برکات رو آرزو میکنم.
در پناه خدا :)
به نام هدایت الله
خداوندا هر آنچه که دارم از آن توست
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان این سایت الهی خدا را شکر میکنم چقدر این فایل تسلیم بودن در برابر خداوند آرامش و درک ما را نسبت به الله بالاتر یبرد چیزی که در دوره 12 قدم در قدم 7 استاد خیلی خوب توضیح دادن یکی از بهترین و آرامشترین معنایی که من تا به حال آن را در زندگیم فراموش کرده بودم و روی ذهن و فکر خودم حساب میکردم همین تسلیم امر خداوند بود و چقدر آگاهیهای خوبی رو استاد برای ما توضیح دادند و چقدر لذت بردم
اما کسی که خالق و فرمانروای هستی است این باور را داشته باشد که بینهایت از ما آگاهتر و راهها را بهتر میداند من با اعتماد کردن و تسلیم بودن به وجود این عظمت بزرگ باید پی ببرم که خدا زمانی هدایت میکند من را که تسلیم او باشم و هر موقع در مقابل خداوند متواضع بودم زندگیم روانتر و آسانتر و همه کارها خوب پیش میرود و اگر اجازه بدی خداوند شما را همواره هدایت کند و تسلیم امر خداوند باشم همیشه این کار را انجام بدهم مسیرهای خوب و راههای زیبایی میتوانم که با تسلیم امر خداوند باشد را به آرامشی که دارم میرساند و همه کارها سادهتر انجام میشود و هدایت از سوی خداوند به من نشان داده میشود
ا ما من یادم میرود که همیشه این کار را انجام دهم که این احتیاج به تمرین داره که روزانه توکل داشته باشم چون زندگی من همه آنها را ا کنترل باید پیش ببرد و فقط خداوند قادر به کنترل میباشد پس نگاهم را نسبت به خداوند بهتر باشد تا نعمتها و چرخهای زندگیم اسانتر میشود امروز اگر هر نتایجی در زندگی من روی دهد به این معناست که تسلیم خداوند بودم هدایت یک احساس است که اگر میگویید این کار را انجام بده با تایید تسلیم به اون اطمینان که درست است انجام دهم از خداوند میخواهم هر لحظه با هدایت خودش و با شناخت بهتر از خودش تسلیم امر او باشم و خودم را فقط به او بسپارم
بینظیر بود استاد مثالهای شما چقدر احساس خوبی دارم از این فایل و امیدوارم همه دوستان سایت از تصمیم خداوند و الهامات بهره بیشتری ببرند و نتایج خوبی را دریافت کنند
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشالله
به نام خدای مهربونم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم
خدا خدا خدا
مگه میشه من خدا را توی زندگیم نداشته باشم اصلا من اومدم به این دنیا که به دنبال چی باشم اصلا من دارم زندگی میکنم برای کی ؟؟
باور کنید استاد الان دارم زندگی خودم را قبل از نشناخت خدا و الان که خدارا شناختم و دارم باهاش هر لحظه حرف میزنم و مقایسه میکنم میگم وای زینب قبلاً کو الان کو
این ارامشه این خیال راحتی اینکه بابا ول کن بسپار به خدا خدا خودش میدونه چکار کنه و وقتی میسپارم به خدا چقد سبکم چقد راحتم
البته روی ذهنم خیلی خیلی دارم کار میکنم که مقاومتها را بشکنم و هر وقت نجوی اومد خودم را استوپ کنم یعنی به ذهنم میگم یه لحظه آقا یه لحظه شما اجازه بده دیدی دیدی اونروز نگران بودی بعد سپردی چی شد هیچی همه چی به خوبی و خوشی گذشت پس نگران نباش و فکرم و ذهنم و میبرم به جاهای خوب به اون نتایجی که گرفتم و اینجوری ذهن سرش می ندارم پایین و با لب و لوچه ی آویزون میره به گوشه میشینه
استاد من از شما یاد گرفتم فکت بیارید برای ذهن و افسارش و بگیرید دستتون نزترید افسار دست اون باشه و من هی سعی میکنم از قبل بیشتر افسار را بگیرم دستم
خدا خدا خدا
خدا همه چیزه خدا اول و آخره خدا انتهایی نداره همه چیزش فضلش رزقش مهربونیش رحمتش بخشندگیش کافیه فقط باورش کنم دیگه تمومه سنگ تمومه کافیه فقط به حرفاش گوش بدم دیگه تمومه
استاد از شما و استاد عرشیانفر خیلی خیلی متشکرم
و با این فایل منو به خدا بیشتر و بیشتر نزدیک کردید
استاد شما بی نظیرید
استاد از شما میخوام که از مسافرتتون هم فایل بزارید متشکرم
من با فایلهای شما دارم زندگی میکنم
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت
بنام الله یکتا
بنام خداوندی که یگانه خالق جهان هستی است یگانه راه گشا و یگانه هدایتگر ماست
سلام بر استاد عباسمنش عزیز ، خانم شایسته نازنین و تمام همفرکانسی های توحیدی ام
خدایا این تو هستی که سمیعی ، بصیری ، دانایی ، توانایی ، آگاه به گذشته حال و آینده منی ، آگاه به ظاهر و باطن منی پس خودت دستم رو بگیر و چراغ راهم رو برام روشن کن و همون طور که موسی میگه :
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ [24]
موسى براى[گوسفندان] آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! به هر خیر و نیکى که تو بر من فرو فرستى نیازمندم.»
به هر آنچه که از تو بمن برسه محتاج و فقیرم
خدایا هزاران بار در مسیر زندگی افت و خیزان اومدم ، با عقل خودم که درکی از جهان نداشته جلو رفتم و خوردم به سنگ ، رسیدم به کویر و در نهایت عجز رو بسوی تو اوردم و برای من از جاییکه فکر نمیکردم راه باز کردی ، از جاییکه فکر نمیکردم بمن خیر و برکت و روزی دادی
خدایا به اندازه تک تک ذرات موجود در جهان هستی سپاسگزار تو هستم و سر به آستان مقدس تو دارم
زمانیکه درگیر در فقر و جهل بسر میبردم و درگیر تنش های زندگی مشترک بودم در اون زمان که پسرم رو باردار شدم و بواسطه شرایط نامساعد بارها تصمیم گرفتم که فرزندم رو سقط کنم و نشد و گفتم خدایا نجاتم بده از این حال و اوضاع و ناامیدی ، فرزندی پسر بمن عطا کردی سلامت زیبا مهربان که در عالم کودکی یار من شد نعمتی بمن دادی هدیه ای بمن دادی که شاهکار خلقت بود برای من ، فرزندی که بواسطه اون برای من نور امیدی ایجاد کردی خدایا این فرزند فقط و فقط هدیه تو بود بمن ، فرزندی که با دیدن اون هر روز شکرگذار تو بودم برای منی که در اون شرایطم کر و کور بودم به دیدن نعمتهای فراوانی که داشتم و فقط یک بهانه برای شکرگذاری داشتم و اون هم وجود پسرم بود و تا به امروز هر روز شکرگذار نعمتت بودم
زمانیکه بنابر فرکانس پایین و عدم آگاهی از قوانین جهان مجبور به تحمل شرایطی شدم که درگیر افراد ناآگاهی شدم که برای تخلیه خودشون دست به تهمت و افترا و شایعه پراکنی کردن و منی که باید در اون محیط میموندم تا یاد بگیرم که بلند شم دست بسوی تو باید دراز کنم ، شرایطی که بمن فهمموند از آدمها نباید بت بسازم در اوج اون همه هجمه ها سجده کردم به درگاهت و گفتم خدایا نمیدونم چیکار باید کنم ، چطوری باید از این شرایط سخت رها شم منو نجات بده و تو بیاری من اومدی و به سرعت از اون شرایط نجات پیدا کردم و تو به مرور بیگناه بودن منو ثابت کردی
وقتی بجای رعایت قانون تکامل پام رو گذاشته بودم روی گاز و با عقل خودم داشتم جلو میرفتم ی دفعه بخودم اومدم و دیدم که غرق در بدهی و پولهای نزول هستم ، هر طور فکر میکردم نمیدونستم چطوری باید پرداخت کنم ، چطوری باید به صفر برسم و خواستم از تو که خالق عالمی خالق جهانی که راه رو باز کنی و تو چه زیبا چه آسون چه عزتمندانه کم کم بارم رو سبک کردی
و زمانی رسید که بواسطه درخواستم از خدا برای تغییر داشت کم کم مدار منو عوض میکرد با فایلهای استاد عرشیانفر آشنا شدم یکسال همراه ایشان بودم و بعد از آماده شدن با شما و 12 قدم آشنا شدم و همزمان با شروع دوره و آشنایی با خدای قدرتمند وتوانمندم تغییرات هم اومد ارتباط با خدای جهان ،آرامش ، سلامتی ، پرداخت بدهی ها ، روون شدن چرخ زندگی و هزاران نعمت دیگه
هزاران بار منو خدایا هدایت کردی که قاصرم از گفتن تموم اونها ، خدایا من جز تو یار و پشتیبانی ندارم منو هدایت کن تا همیشه در مسیر درست باشم ، تا همیشه سر به آستان تو داشته باشم و دور باشم از شرک
همونطور که آتیش رو بر ابراهیم گلستان کردی ، نیل رو برای موسی شکافتی ، منو یاری کن در میان تمام مشکلاتم تا ذره ای نخوام شرک داشته باشم و مسیر منو باز کن بسمت نعمت و سلامتی و شادی و فراوانی که این تو هستی که منبع خیر و برکتی و من جز تو که فرمانروای قدرتمند جهان و کیهان هستی یاری رسانی ندارم و من تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
در پناه الله یکتا باشید
سلام خذمت همه دوستان عزیزم وقتی فایلو گوش کردم نشستم یه سری به گذشته ام زدم دیدم خیلی جا ها هدایتم کرد و همیشه وقتی کمک میخام برام میگ ه من بیشتر اوقات میگم خدایا هدایتم کن من نمیدونم ک کجا برم چی کار کنم تو دستمه بیگیر هدایتم کن یادم وقتی حدودی میگم دقیق یادم نبست چند سالم بود یه روز با دوستم میخاستم برم بستنی بخورم یه حسی به من گفت نرو برو خونه و احساس خبی داشت ارام شدم من قبول کردم رفتم خونه بعد از ظهرش دوستم امد گفت خب نشد نیومدی یه درگیری خیلی بزرگ رخ داد ک چند نفر اونجا زخمی شدن نمیدونم با چاغو حمله کردن خلاص من بار ها بار ها خدا شاهده به خودم میگفتم دیدی بهت گفت دیدی هروقت ذهنم میاد ک نجوا کنه من این دلیلو میاروم خیلی زیاد اینقدر قشنگ هدایتم کرده بیشترین خواستایکه میخاستم به زیباترین حالت ممکن هدایتم کرده من هیچی نمیگم میازارم همه چیز تموم بشه بعد به خودم میگم دیدی چی شد باز ت خواستی هدایتت کرد مثل پازل قشنگ مثل پازل برات میچینه و خدایکه به شدت کافیست
سلام به استادعزیزم،استادعباسمنش وخانم شایشته عزیز واستاد عرشیانفروهمه کسانیکه دراین سایت هستند واین آگاهی ها والهامات رادریافت میکنند ،میشنوند وعمل میکنند.
امروز میخواهم یک ردپایی از اتفاقاتی چند وقت پیش برایم اتفاق افتاده،دراین دیدگاه ازخود به جا بگذارم.
حدودا یک ماه پیش درمحل کارم همکارم استعفا داد وبه من پیشنهاد شد که علاوه برشیفت صبح که قبلا بودم شیفت عصر راهم قبول کنم واین شد که حقوق من دوبرابر شد یعنی 7،000،000 تومان رسیدوبعد من چون آمادگی نداشتم که درمدارماهی 7،000،000 تومان باشم باور نمیکردم که حقوقم زیاد شده بعد چندشب پیش درخواب این آیه راشنیدم که خدا گفت (قم الیل الا قلیلا) ومن آنشب ازخواب بیدارشدم وچون خیلی خسته بودم دوباره خوابیدم ولی ازشب های بعدی گوشیم راکوک میکردم که ساعت حدودا 12 شب بیدار شوم وبعد که بیدارمیشدم اول دفترم را مینوشتم که مربوط به (بهترین اتفاقات خوب دیروز چه بود؟،،،،،بهترین اتفاقات خوب امروز چه بود؟،،،،، چه اتفاقات خوبی دوست دارم فردا برایم بیافتد؟،،،،،)
وبعد شروع میکردم دوصفحه قرآن حفظ ومرور میکردم و یک ساعت بعد دوباره میخوابیدم
دوروز پیش هنگام ظهر بعدازاذان با خودم گفتم برم ازحیاط خانه انگوربچینم وظرف برداشتم وباخوشحالی رفتم کنار درخت اول گفتم خدایا هدایتم کن از کجا انگور بچینم یک سمت را دیدم وچون هیچوقت از آن سمت انگور نچیده بودم اعتنایی نکردم وازآن سمتی رفتم که هرسال میرفتم وپایم راروی پله اول آبنما گذاشتم ودرهمان لحظه چند طبقه آبنما متلاشی شد ومن فرود آمدم روی زمین با دستی خون آلود وبدنی خراش دیده ویک تکه از آبنما روی شکمم بود ودرهمان حال با صدای بلند کمک خواستم وخواهرم آمد و من بلند شدم وبا کنترل ذهنم توانستم حالم را خوب کنم وخواهرم کمکم کرد ومن داخل خانه رفتم ودستم راپانسمان کردم وبسیار خداراشکر کردم که فقط خراشیده شدم وتنم کاملا سالم است وبعد بایک چسب بخیه دستم کاملا خوب شد
دیروز که کاملا خوب بودم فایل استادعباسمنش را که گوش میکردم استاد میگفت هراتفاقی که می افتد (بما قدمت ایدیهم)(بماکانو یعملون)است .
بعد چون من مقصر خراب شدن آبنما بودم درطی یک جلسه که با داداش داشتم قرار شد ماهیانه مبلغ 3،000،000 تومان تا بهمن امسال بپردازم یعنی کلا18،000،000 تومان برای خرید یک آبنما ومن قبول کردم،
به قول استاد (وقتی درمدار آن ثروت نباشیم جهان کاری میکند،که فقط همان پولی که درمدارش هستیم را دریافت کنیم)
ومن چون درمدارماهی 7میلیون نبودم واینگونه شد.
وامروز صبح که چشمم را باز کردم واین فایل جدید استاد که درباره ی تسلیم بودن دربرابر خدا را دیدم وشنیدم باخودم گفتم یک رد پایی از اتفاقاتی که برایم افتاد ومن تسلیم خدا نبودم چون آن لحظه که به من گفته شد ازچه سمتی انگور بچینم گوش ندادم وگفتم من همیشه ازروی آبنما انگور میچیدم وبعد چه شد….
استاد عزیزم ازشما بسیارسپاسگذارم این تجربیات خودتان درباره تسلیم بودن دربرابر خداوند را به ما میگویید تاما بیشتر قوانین را درک کنیم ودر زندگی عمل کنیم،
ازهمه کسانیکه که تلاش میکنند که این آگاهی ها به ما برسد سپاسگذارم واز خداوند متعال خواهان آرامش بیشتر برای دریافت آگاهی هایی که عمل می آورد،هستم.
درپناه الله یکتا همیشه شاد وخوشبخت وسعادتمند دردنیا وآخرت باشید.