تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 35

831 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1683 روز

    سلام استاد جونم

    سلام خدای عزیز دلم میدونی من عاشقتم خدا من تو این مدت ناسپاس بازی دراوردم کلی حالم بد کردم در صورتیکه تو رو دارم تو وکیل منی تو که 4 سال منو از خاک بلند کردی و عزت دادی رزق روزی کریمانه دادی من چهار سال کار نکردم اما مثل یه ملکه زندگی کردم همش کار تو بود صبر هایی که داستم از تو بود ارامش قلبم از تو بود خونه من از توست ماشینم از توست دست و پا و چشم و گوشم و عقل و مغز و قلبم و تو دادی همه چی ازتوست و تو بهم دادی منو سرحال کردی تو کردی بهم خواب راحت دادی تو دادی بهم یه حمام بزرگ دادی بهم کولر دادی بهم اب گرم برای حمام دادی بهم غذا و تنقلات دادی بهم طلادادی بهم وسیله زندگی دادی بهم قلب ارام دادی بهم از طریق ادما بهم محبت و احترام دادی بهم رفاه دادی بهم تخت راحت و نرم و گرم دادی بهم قران دادی بهم نور دادی بهم امید دادی بهم وقت و فرصت جبران دادی بهم تنهایی که ارزوشو داشتم دادی بهم استقلال دادی ازادی دادی بهم بهترین مواد غذایی دادی بهم بهترین لباس ها رو دادی بهم بهترین گوشی دادی بهم اینترنت دادی بهم پول دادی پول قبضهامو بدم بهم خنده دادی بهم امیدواری دادی وقتی بیرون بودم ارزوم یه چیکه اب بود از طریق ان ادم فوق العاده یه اب معدنی خنک دادی همینطوری مجانی بهم پول بنزین دادی بهم جرات و شجاعت دادی بهم درک قران دادی بهم ارزو دادی بهم نعمت شکرگزاری دادی اگه بخوام بنویسم باید تا ابد بنویسم خدا منو ببخش که ناسپاسی کردم تو همیشه به من محبت داری و منو دوست داری و منو مورد رحمت ویژت قرار میدی همیشه اشتباهات منو برام پاک میکنی و جاش بهترین میزاری بهم پول دادی تا انفاق کنم خداجونم منو ببخش که ناسپاس شده بود و از تو گلایه میکردم از قران یا ایه ای که نمیفهمیدم دوست نداشتم ببینم و ناسپاسی میکردم خدایا توبه منو بپزیر من غلط کردم ولی منو ببخش و مورد رحمت خیلی خیلی خیلی ویژت قرار بده امروز یه وکالتنامه باهات بستم خودم راحت کردم تویی که منو خاک بودم زنده کردی و به اینجا رساندی از این به بعدش هم به بهترین شکل منو هدایتم میکنی خدایا تسلیمتم خدایا هدایتم کن که بدون تو خاکم بدون تو هیچم پروردگارا منو رستگار و دل پاک کن چطوری باید از تو گلایه کرد چقدر باید به مقام پستی برسم که از تو گلابه کنممو بهترغر بزنم تویی که همه زندگیم و نفس ها و تپش قلبمی این زیباترین نشانه ایدبود که از دوستم امروز دیدم تو کامنتش و خداوند همه چی میشود به شرط پاکی دل به شرط معامله نکردن با ابلیس به شرط پاکی روح به شرط ایمان تویی ابر قدرت و مالک چشم و گوش و دیت و پاها تویی که بر بندگانت غالبی و احاطه داری تویی که زمام امور هستی همه دست توست تویی ارباب تویی حاکم تویی رحمان تویی غفور و توبه پزیر تویی رحیم تویی بخشنده تویی مهربان تویی پاک کننده تویی کریم تویی رزاق تویی ناجی تویی حامی تویی که مردگان را زنده میکنی تویی که کافیه بگویی باش و میباشد تویی حاکم تویی ارباب تویی که مالک همه چیزی تویی که تنها عامل حرکتی تویی که همه امور دست توست تویی که حکم میدهی تویی که شفا میدهی تویی مهربانترین مهربانان تویی وکیل تویی ولی وسرپرست من تویی که سرپرست منی و مهربانترین مهربانانی و منو مورد رحمت ویژه خودت قرارم میدی تویی اغاز و پایان تویی ظاهر باطن تویی همه کس تویی همه چیز منوببخش و در پناه خودت محکم نگهم دار که جز تو پناهی ندارم یتیم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1369 روز

      سلام ندا خانم عزیز

      خیلی ازت ممنونم که وقت گذاشتی و کامنت زیبایی نوشتی

      تحسینت میکنم که اینقدر توحیدی هستی

      آفرین بهت که تسلیم خدایی

      احسنت بهت که فقط به خدا توکل میکنی

      آفرین بهت که فقط خدا رو به عنوان رب میدونی

      چقدر خوبه که اعتبار داشته هات رو فقط به خدا میدی

      چقدر خوبه که شکرگذاری

      چقدر خوبه که شاکر نعمت های ریز و درشت زندگیت هستی

      کامنتت یه مناجات نامه الهی هست که هر روز باید خوندش

      خدا رو شکر که آرامش داری

      خدا رو شکر که خیلی شکرگذاری

      خدا رو شکر که روحیه توحیدی داری

      خدا رو شکر که فقط از خدا کمک و هدایت میخواهی

      خیلی ازت ممنونم

      برات زندگی سرشار از ثروت آرامش شادی سلامتی عشق و آگاهی آرزو میکنم.

      والحمد لله رب العالمین.

      سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ندا گفته:
        مدت عضویت: 1683 روز

        سلام دوست عزیز

        خیلی ازتون سپاسگزارم بابت کامنت پرانرژیتون و ارزوی زیبایی که برام کردین ایشالله در پناه خود خدا همیشه باشین و هممون بتونیم همیشه تسلیم خودش باشیم و هم در شرایط خوب و هم در شرایط سخت بتونیم سپاسگزار خدایی باشیم که هر چی داریم از اوست و بتونیم در شرایط سخت خودمون کنترل کنیم و باز تمرکزمون رو روی خودمون و خواستمون نگهداریم و معامله با شیطان نکنیم و ناسپاسی و غر و گلابه نکنیم من خیلی دارم سعی میکنم اما بعضی وقتا با خودم میگم ندادر حرف خیلی راحته اما در عمل واقعا یه جاهایی کنترل ذهن سخته و ناسپاس میشیم بنظرم تنها تفاوت مومن و کافر در همینه هر دوشون در شرایط خوب حالشون خوبه و سپاسگزارن اما در شرایط سخت مومن خودشو کنترل میکنه و سپاسگزاره و کافر ناسپاس میشه امیدورارم هممون همیشه اون مومن واقعی باشیم راستش قبلا که قران میخوندم مثلا شاید با خودم میگفتم موسی با خدا بود و انقدر نشانه براش امد چرا یه جاهایی اصلا ترسید اما الان که درکم بهتر سده میگم ندا زیپ دهنتو ببند موسی در برابر حاکم روانی اون زمان مرد مردونه وایستاد خیلی کار بزرگی کرد و من میبینم به جاهایی که شرایط سخته خیلی خیلی باید تلاش کنم ترسام کنترل کنم احساسم خوب کنم یعنی همه این داستان های قرانی که میخونیم واقعا پیامبرا خیلی رو خودشون کار کرده بودن و از نظر ذهنی قوی بودن امیدوارم هممون به این کنترل ذهنی برسیم آقا ناصر من مرده بودم و خدا زندم کرد من در گذشته نابود بودم خدا بهم عزت داد واقعا من خودم هیچی نیستم نه اینکه اینطوری بگم که پیش خدا خودشبرینی کنم نه واقعا از ته دلم میگم باور کنید همین الان یه لحظه یه قدم که با فکر خودم میرم جلو پدرم درمیاد و میافتم تو رنج و درد واقعا بدون خدا و قران کورم مثل کسی که عینکی هست عینک نزنه نمیبینه من بدون هدایت خدا و قران قشنگ نمیبینم هر کاری که میکنم تاره از نظر ذهنی ام عالی بوده و منطقی افتضاح میشه من یکی که واقعا اینو با پوست و گوشت و استخوانم درک کردم که هر چی دارم از خدا دارم امیدوارم شما هم در پناه خدا باشین و صدای خدا را هر ثانیه بشنوید که زیباترین صدای جهان و هر روز ثروتمندتر موفق تر سالم تر و شادتر باشید ازتون ممنونم که برام همچین کامنت زیبایی نوشتید و کلی خوشحالم کردید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    دختر محبوب خدا گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    سلام استاد

    باز هم ی فایل هدایتی دیگه

    امروز کارم که تمام شد گفتم بذار برم تو سایت ببینم چه خبره .من اکثر اوقات که میام تو سایت، مستقیم میرم عقل کل و دنبال سوال و جوابهام میگردم اینقدر که صفحه گوگلم شده عقل کل .

    اما امروز خودش گفت برو تو سایت ببین فایل جدید چی اومده .اومدم دیدم نوشته روزشمار تحول زندگی،زدم صفحه بعد،ی لحظه چشام گرد شد، دیدم نوشته تسلیم بودن در برابر خداوند .دقیقا همون چیزی که بهش احتیاج داشتم .زدم دانلود فایل .تا دانلود بشه شروع کردم متن توضیحات فایل خوندن ،با همون متن بغض کردم و اشکهام ریخت .آخه انگار خدا داشت باهام حرف میزد.اخه دو شب پیش من با خدا حرف زدم و حالا اون داشت جوابم میداد .دو شب پیش خیلی حالم بد بود ماشین سوار شدم و رفتم بیرون، تو ماشین کلی باهاش حرف زدم گریه کردم بهش گفتم من تسلیمم من دیگه زورم به خودم نمی‌رسه خودت ی کاری کن .شاید دو ساعت بیرون بودم و اشک ریختم ‌و باهاش حرف زدم آخرشم چند تا فایل مناجات گوش دادم سبک تر که شدم برگشتم خونه .

    و حالا امروز اون داشت باهام حرف میزد .از طریق این فایل .

    بهم گفت یادت نره تو هم ی روز نوزاد بودی نمیتونستی گردن بگیری ،تو هم ی روز ضعیف بودی،حالا برا خودت بزرگ شدی قد کشیدی مدعی شدی تعیین تکلیف می‌کنی راه مشخص میکنی خودت عقل کل شدی همه چی بلد شدی،خودت همه چی بلد شدی که ته رابطه هات میرسه به وابستگی و بعدشم کله پا میشی،همه چی بلد شدی که هشتت گرو نهت مونده .

    بهم گفت اگه رابطه خوب میخوای،اگه آرامش میخوای،اگه ثروت و سلامتی میخوای باید بیای پیش خودم .من بهت میگم چیکار کن.نیازی نیست زور بزنی و پدر خودتو در بیاری .همه چی پیش من .بیا پیش من ‌

    بهم گفت کی تو را به اینجا رسونده ،کی تو را از این همه فراز و نشیب ردت کرده،این همه سالی که رفتی ی شهر دیگه زندگی کردی ،اصلا کی هدایتت کرد که بری ی شهر دیگه ،کی تا حالا بهت روزی رسونده که تو حالا نگران بقیشی که چی میشه و چی نمیشه .

    تو چه می‌دونی پشت اون رابطه ای که تمام کردی و اینقدر چسبیده بودی بهش چی بوده! تو چه می‌دونی وقتی بهت گفتم از کارت بیا بیرون بعدش اونجا چه اتفاق هایی افتاده و بعدش برای تو چه اتفاق های بهتری می‌تونه بیافته .

    هربار که در گوش راستم زمزمه کرد من آرام شدم درست مثل لالایی که مادر برای بچش میخونه و آرامش می‌کنه .

    چند روز پیش شنیدم مریضی پدرم بدتر شده،ناراحت شدم اشک ریختم اما به خدا گفتم من هیچ کاری از دستم بر نمیاد خودت شفاش بده.

    و امروز به تمام جاهایی که هدایت خدا را پذیرفتم و کارها برام راحت شد فکر کردم ،از رفتن به دانشگاه حتی وقتی که قانون نمی‌دونستم ،جداشدن از ی رابطه سمی و طولانی مدت که خییییلی راحت انجام شد،مهاجرت به ی شهر دیگه ،هدایت شدن به کار مورد علاقه ام،بالارفتن درآمدم و ….

    استاد شما راست میگین قدم اول احساس عجز .قدم اول تسلیم بودن .قدم اول آرام بودن .کنترل نکردن و تغییر ندادن بقیه چیزهاس .قدم اول پذیرفتن هدایت هاس،اگه من امروز هدایت خدا را قبول نمی‌کردم و به جای باز کردن این فایل، میرفتم اینستا و تلگرام و …. به این آگاهی نمیرسیدم و کسی جز خودم مقصر نبود .

    و من از این به بعد باید به خودم بگم آیا میخوای هدایت خدا را بپذیری یا نه ؟ چون اون اینقدر مهربون و بزرگ که هدایت ما را وظیفه خودش دونسته و هر لحظه داره این کار می‌کنه .

    امروز یاد گرفتم تا جایی که میتونم برای خواسته‌هام « چرا » بپرسم و وقتی « چرایی » آن را مشخص کردم آن را رها کنم و به خدا بسپارم و براش راه مشخص نکنم زیرا که خدا چیزهایی را میبیند و میداند که من نه میبینم و نه میدانم و نه درک میکنم .

    خدایا کمکم کن در برابر هدایت های تو تسلیم باشم و آنها را با جان و دل پذیرا باشم

    خدایا شکرت برای همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1046 روز

      به نام خداوند بخشنده

      سلام خانم محمدی

      براوتن بهترین هارو از خدا میخوام بعضی وقتا میام تو سایت و یهو دستم میخوره رو پاسخ بعضی هز کامنت ها و این‌بار گفتم بیخودی نیست

      حتما چیزی هست که باید تایپ کنم

      و من چیزی هم نمیدونم فقط کامنت شمارو خوندم و از هدایت ها وتسلیم بودن های شما لذت بردم در برابر حق

      و چه اتفاقاتی براتون رقم خورده از اینکه سکان هدایت رو به خداوند سپردن

      در برابرش احساس عجز کردین و

      اذا سئلک رو در برابر قدرت خداوند اجرا کردین و الا به این نتایج خوب و زیبا رسیدین و آزادی بهتون داده درآمد داده

      و شما رو متواضع کرده در برابر خودش

      چون اعتبار همه این لذت ها با خداوند

      و اگر هم در مسیر با تضادی برخورد کردین باهدایت های خداوند و سپردن به خودش به راحتی میتونین حل کنید اون تضاد رو تضاد ها میان که خواستهارو برآورده کنن

      شما هم ی نمونه و الگوی خوب هستین از آدمی که از رابطه سمی جدا شده و خداوند اونو هدایت کرده و به خوشبختی رسیده آفرین

      در پناه تنها فرمانروای عالم

      شاد سام سلامت سعادتمند و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        دختر محبوب خدا گفته:
        مدت عضویت: 2110 روز

        سلام دوست عزیز

        ممنون از شما که من برگردوندی به این فایل و کامنت خودم

        « اعتبار همه این لذت ها برای خداست » چقدر این جملتون بهم تلنگر زد که حواست باشه همه چیز برای خداست.حتی این ستاره های پایین پیام هم برای خداست .تو هیچ کاره ای .

        من کلا با عربی میانه خوبی ندارم چون هیچ وقت معنیش نفهمیدم و درکش نکردم برای همین همیشه دعاها و حتی قرآن را فقط با ترجمه فارسی میخونم .اما تنها دعایی که عربی خوندش حالم دگرگون می‌کنه و هنوز نخونده اشکم جاری می‌کنه مناجات امیرالمومنین هست .چون اینقدر ساده هست که راحت معنیش متوجه میشی و باهاش ارتباط میگیری ‌.از وقتی یادمه هرموقع به بن بست می‌خوردم یا دنبال بهونه بودم که با خدا حرف بزنم این مناجات گوش میدادم ‌.اون شب تو ماشین همین مناجات گوش دادم و کل مسیر باهاش زمزمه کردم و اشک ریختم و الان میفهمم چرا این مناجات اینقدر حالم خوب می‌کنه چون تو کل این دعا تو تمام قدرت و اعتبار را میدی به خدا و خودت تسلیم میشی .

        مولای یا مولای

        تو مولای منی و من بنده توام و غیر از مولا چه کسی به بنده ترحم می‌کنه

        مولای یا مولای

        انت العزیز و آنا الذلیل

        انت الخالق و انا المخلوق

        انت القوی و آنا الضعیف

        انت الغنی و آنا الفقیر

        انت المعطی و آنا السائل

        انت الباقی و آنا الفانی

        انت الرازق و آنا المرزوق

        انت الهادی و آنا الضال

        انت الرحمن و آنا المرحوم

        انت الدلیل و آنا المتحیر

        انت الغالب و آنا المغلوب

        انت المتکبر و آنا الخاشع

        خدایا سپاس که امشب هم هدایتم کردی به این مناجات زیبا

        جمعه 26 مرداد 1403 ساعت 1:55 شب

        خدایا شکرت برای همه چیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          امین زندی گفته:
          مدت عضویت: 1046 روز

          به نام خداوند جان و جهانم

          سلام دوست عزیز

          مرسی که پاسخ کامنت من رو دادین

          کامنت شما منو برد به مناجات حضرت علی و ی مراقبه عالی با خداوند و خداوند جاری شد بر قلبم

          من گفتم و ساکت شدم و اون پیام داد به من که مالک و صاحب من اونه

          اون گفت و من اشک ریختم

          گفت جاری باش مثل رود بذار از وجودت استفاده کنن مثل من

          تا حالا انقد با من حرف نزده بود ولی امشب ی جور دیگه حرف زد

          انگار بنده تر شدم براش

          جنس صحبت ها فرق کرده بود

          انگار من خالط تر از قبل شدم

          آنچنان امشب خداوند بارید بر قلبم که تنها راه سعادت و خوشبختی در بودن با خداوند

          ممنونم از کامنت زیبای شما

          در پناه حق

          شاد سالم سلامت و ثروتمند باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1749 روز

    به نام خداوند بخشنده ای که به شدت کافیست

    سلامودرود خدا به استادعزیزم ومریم جانم و تمامی دوستان عزیز رشد یافته ام درمسیر الهی

    استادجان این چهارروزی که دارم به آگاهی های ناب این قسمت ازسایت مقدس گوش میکنم معجزه های زیبایی رو تجربه کردم که قطعا و یقینا به این خاطر دارم این معجزات رو تجربه میکنم چون باور کردم که من تو کل زندگیم هیچی نیستم و اون خداونده که مدیریت کل جهان رو میتونه به عهده بگیره و من واقعا هیچ توانایی خاصی ندارم ازینکه بخوام مدیریت کل زندگیم رو برعهده بگیرم،تنها وتنهاقدرت خداوند حاکمیت داره برزندگیم و این رو واقعا باتمام وجودم دارم درک میکنم و ایمانم داره درهرلحظه نسبت به فرمانروای کل کیهان بیشتروبیشتر میشه

    خداوند بی نهایت بخشندست و بی نهایت حواسش به بنده هاش هست،دروغه محضه که کسی از خداوند هدایت طلب کنه و تسلیم واقعی به درگاه اون باشه و بگه خدا برام معجزه نکرد

    بخدا قسم اگه تسلیم به درگاه خداوند باشیم خدا چنان معجزاتی رو بهمون نشون میده که وقتی برمیگردیم از اول اون اتفاق رو مرور میکنیم میبینیم که ماهیچ نقشی جز تسلیم بودن و رهایی دراون اتفاق نداشتیم،و میتونم بگم نودونه درصد از کل اتفاقات رو خوده خدا برامون پیش برده

    یک اتفاقی رو دوسه روز پیش تجربه کردم که واقعا سپاسگزارخداوندم شدم که چقدر درهرلحظه حواسش بهم هست

    هفته ی گذشته به دندان پزشک درمانگاهمون مراجعه کردم و یک نوبت برای دندانم گرفتم تا اون رو ترمیم کنم

    بعدازاینکه آقای دکتر بهم نوبت دادن،متوجه شدم که ایشون به هیچ کس به این راحتیا نوبت نمیدادن و اینکه به هیچ عنوان نوبتی برای ترمیم دندان به هیچ کس نمیدادن،وچون قرارداد ایشون با اون درمانگاه داره تموم میشه فقط نوبت محدودی برای دندان کشیدن میدادن،و برای ترمیم که دیگه اصلا هیچ نوبتی نمیدادن،اما وقتی دندان من رو معاینه کردن بدون هیچ مقاومتی برای هفته ی اینده نوبت دادند

    روزی که قراربود من برای ترمیم دندانم مراجعه کنم خودم رو سروقت رسوندم و تااومد نوبتم بشه آگاهی های این فایل رو برای خودم مرور‌میکردم و ازخداوند خواستم که دندانپزشک کارش رو خیلی عالی انجام بده،چون اکثرا دندانپزشکی شخصی رو بیشتر ترجیح میدن تااینکه دندانپزشک درمانگاه محلشون،کشیدن یا ترمیم دندانشون رو انجام بدن

    خوب من همون دندانپزشک درمانگاه محلمون رو ترجیح دادم و چون دیده بودم که همیشه این درمانگاه ازلحاظ نظافت تمیز بوده،هیچ فرقی بین دندانپزشکی شخصی و اون ندیده بودم

    خلاصه وقتی که نوبت من شد،یلحظه نجواهای شیطان شروع کرد تو ذهنم رژه رفتن که نکنه پولت رو ازدست بدی و اون دندونپزشک نتونه کارش رو درست انجام بده،نکنه چون تو درمانگاه هست خیلی به کارش اهمیت نده و دندونت رو بدتر کنه و نتونه درست ترمیمش کنه

    خلاصه بااین نجواهای نکنه نکنه…یلحظه به خودم اومدم و بااین اگاهی ها نجواها رو کنترل کردم و همین که خواستم روی صندلی درازبکشم بسم الله گفتم و نشستم و دکتر متوجه شد که من یکم استرس گرفتم و گفت چرااینهمه ذکر میگی،گفتم راستش یکم ترسیدم،بعدایشون باارامش خیلی عالیی منو آروم کردن و گفتن که اصلا هیچ ترسی نداره حالا دندونتو جوری برات ترمیم میکنم که چندین سال برات کار بده…همین جمله رو که بهم گفت انگار دلم یکمی آروم شد و گفتم خدایاخودت کاردندونمو انجام بده،من نمیدونم تو بهتر به هرکاری توانایی…

    خلاصه اون آقای دکتر محترم نزدیک به چهل دقیقه بادقت عالی کارش رو انجام داد و وقتی که ترمیم دندونم تمام شد،و خواستم برم حسابداری حساب کنم ایشون در کمال ناباوری گفتن که برو هزینه ی کشیدنِ دندان رو باحسابداری حساب کن!

    هزینه ای که ده برابر از ترمیم دندانِ من پایین تر بود!واقعا نمیتونستم باورکنم که آقای دکتر گفتن من میخوام ازینجا برم و میخوام یک کار خیر حداقل برای یکی از همشهری های این شهرتون انجام داده باشم،چون واقعا خدمت کردن به مردمان این شهر رو‌خیلی دوست دارم،و میخوام که ازشما هزینه ای بابت ترمیم دندونتون نگیرم،فقط یه هزینه ی کمی بخاطراینکه تو لیست امروز نوبتت رو‌ وارد کرده باشم برو و هزینه ی کشیدن یه دندون رو پرداخت کن!

    من واقعااز خوشحالی نمیدونستم چی بگم وچطوری ازش تشکرکنم و فقط میتونم اعتبارش رو به خدا بدم،چون اون خدابود که به من گفت نیازنیست به دندانپزشکی شخصی بری،همین درمانگاه نزدیک به خونتون بهتره،و بااینکه ذهنم مقاومت داشت ولی به اون حسی که همون خداوند بود عمل کردم و معجزه ی اون رو دیدم که بهش گوش دادم و گفتم چشم و عمل کردم

    خلاصه همون یک مقدار خیلی کمی هم که خواستم از کارتم پول بکشم،دیدم که همسرم اومد درمانگاه و خودش اون رو‌حساب کرد،و پولی که داخل کارتم داشتم دست نخورده باقی موند،خدایاشکرت

    خیلی معجزات ازخداوند ازین جنس اتفاقات رو تجربه کردم،و هی من رو دراین مسیر ثابت قدم تر کرده که مسیرم درسته،هرچند که ازلحاظ ثبات شخصیتی و اینکه اخلاقم رو تو یکسری اززمینه های زندگیم باید بهتر کنم،اما میبینم وقتی تو یک موضوعی ارامش خودم رو حفظ میکنم و یک حس رهایی و تسلیم رو درونم ایجاد میکنم معجزات پشت معجزات برام رخ میده که میدونم داره از کجا آب میخوره

    ولی وقتی که زیادی منم منم کردم و فکر کردم که خودم همه کاره هستم و رو عقل پوک خودم حساب بازکردم دیدم که به چه خاریو ذلتی افتادم،دیدم که این کبروغرور چه بلایی سرم اورده

    استادجان این کلام پرازآرامشتون رو بارها و بارها تحسین میکنم واقعا این رشد شخصیتیتون تو این چندسالی که باشما آشنا شدم بسیار تصاعدی رو به بالا داره پیش میره،و یک حس آرامتری نسبت به شما پیدامیکنم وقتی که به صحبتهای گوهربارتون گوش فرامیدم،قشنگ دارم میفهمم که من هم دارم مثل شما بایک ارامش خاصی با دیگران صحبت میکنم

    خیلی بی نهایت ازشما سپاسگزارم استاد توحیدی ام،و امیدوارم هرکجاهستید شادوپیروز و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  4. -
    حمید معدندار گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    بنام الله یکتا و مهربان

    و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم ; خواسته درخواست کننده را ، به هنگامى که مرا مى خواند، اجابت میکنم

    سلام به استاد عزیز

    سلام به همه دوستان

    می‌خوام از تجربه خودم براتون بگم

    خدایا ازت ممنونم سپاسگزارم

    نمی‌دونم از کجا شروع کنم من چند وقتی هستش به لطف خدای مهربان هدایت شدم به یه بیزینس جدید یه مسیر جدید و اتفاقات باورنکنی برام افتاده

    من یک ماشین خریدم برای اینکه بتونم بفروشم سود کنم ، یک ماه گذشت خبری نشد

    ، مشتریا میومدن می‌دیدند ولی کسی نمی‌خرید ، از اونجایی که تکاملم رو طی نکرده بودم و متاسفانه پول مال کس دیگه‌ای بود ، منم استرس زیادی داشتم چون باید پول طرف رو برمی‌گرداندم ، خلاصه دو هفته گذشت خبری نشد و اون بنده خدایی که پول به من داده بود گفت تا دو هفته دیگه من باید پول جایی بدم پولم رو می‌خوام

    آقا همین فقط کافی بود که استرس بیاد سراغ من هر روز من احساسم بد و بدتر میشه از طرف دیگه به خاطر شرک پنهانی که داشتم مه کارا رو سپرده بودم به بچه‌هایی که تو نمایشگاه بودن و یه جورایی فکر می‌کردم که اونا باید کار انجام بدن غافل از اینکه دارم شرک می‌ورزم

    هر روز که می‌گذشت من انتظارم از اونا بالاتر میرفت و بیشتر وابسته می‌شدم که اونا کارامو انجام بدم گذشت تا دو روز مونده بود به زمان باز پس دادن پولم و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده بود ، تا 48 ساعت دیگه من باید پول رو برمی‌گردوندم همینطور که داشتم فایل گوش می‌دادم و همچنان تو ترس‌های خودم گیر کرده بودم ، از خدای خودمم دور شده بودم و شرک می‌ورزید یهو یادم افتاد( الهام شد بهم) که حمید تو داری رو خودت کار می‌کنی پس کو توحید ، پس کجاست توکل به خدا ، این همه میگی خدا با منه خدا من رو دوست داره خدا حمایتم می‌کنه خدا هدایتم می‌کنم پس چرا در عمل چشمت به بنده خداست که اون برات کار انجام بده

    یعنی اینم به من الهام شد ، به من گفته شد

    من با خدای خودم صحبت کردم گفتم خدایا من نمی‌دونم ، من دیگه بریدم فردا باید این پول رو برگردونم ، من هیچی نمی‌دونم ذهن من فکر من قادر به حل این مسئله نیست تا الان رو خودم حساب کردم رو بقیه آدما حساب کردم هیچ نتیجه نگرفتم

    و من عاجز از حل این مسئله ام ، ناتوانم و نمی‌دونم باید چیکار کنم ، همه چی رو می‌سپارم به خودت خودت حل کن خودت مشتری خوبه رو بیار خودت بهترین آدم رو برام بیار من واقعاً عاجز و ناتوانم من تسلیم توام خودت بهم بگو چیکار باید بکنم فکر من دیگه جواب نمیده ، این همه رو خودم حساب کردم از این به بعد رو می‌سپارم به تو

    5 ، 6 ساعت گذشت خبری نشد و من دوباره شروع کردم صحبت کردن با خدای خودم

    خدایا مگه خودت نگفتی که من نزدیکم و پاسخ میدم به خواسته، درخواست کننده اگر من را اجابت کنن ، خب من الان خواسته دارم و ازت درخواست کردم و ایمان دارم که کارم را انجام میدی و مسئله من را حل می‌کنی

    پس به من بگو با من حرف بزن بگو که من چیکار باید بکنم من تسلیمم خدایا هرچی بگی من همون رو انجام میدم

    و همین درخواستم کافی بود

    و خدا خودش به من گفت چیکار کنم ، گفت برو خودت آگهی کن این ماشین رو

    و من به خودم اومدم و یادم افتاد که پسر به خاطر چی تا الان آگهی نکردی به خاطر اینکه این بچه‌هایی که تو نمایشگاه هستند یه وقت ناراحت نشن و این یعنی شرک یعنی که نخواستم برم تو دل ترس‌هام یعنی چند بار به من گفته شد که آگهی کن اما به خاطر این باور آگهی نکردم پس من در اصل اجابت نکردم خدا را ، یعنی اون مرحله‌ای رو که باید گوش کنم به الهاماتم خدا باور داشته باشم و عمل کنم ناقص انجام دادم

    به محض اینکه فهمیدم فردا صبح زود رفتم جلو نمایشگاه و بلافاصله آگهی کردم و سپردم به خدا

    تا ظهر چند تا تماس گرفتن و قیمت پرسیدن اما خبری از فروش ماشین نبود ، گفتم خدایا فردا باید این پول رو من برگردونم ، دیگه نمی‌دونم خودت همه چی رو اوکی کن واقعا از ته دلم استرسی نداشتم و سپرده بودم به خدا

    ظهر شد یکم زودتر رفتم خونه دیدم خبری نیست دیگه ، وقتی که داشتم ناهار می‌خوردم یه بنده خدایی تماس گرفت و گفت من این ماشینو صد در صد می‌خوام و قرار گذاشتیم که ساعت 3 بیاد سر کوچه مون

    به طرز باورنکردنی و جادویی به محض اینکه من سپردم همه چی رو به خدا ، خودش همه چی را خیلی راحت و آسان برام انجام داد

    مشتری اومد (خداوند دستانش رو فرستاد) چه پسر آقا و با شخصیتی چه انسان فوق العاده ای ماشین را پسندید و بردیم کارشناسی و برای اولین بار من خودم قولنامه نوشتم که این باعث شد اعتماد به نفسم تو این قضیه بالا بره نمی‌دونی که چه احساسی داشتم بال در می‌آوردم پرواز می‌کردم هم به خاطر اینکه ماشین فروش رفته و از همه مهمتر به خاطر اینکه خداوند من رو هدایت کرد هرچی رو که می‌خواستم برام انجام داد اصلاً نمی‌تونم توصیف کنم مگه میشه ، والا هزار نفرم دست به دست هم بدن نمی‌تونن انقدر تمیز و قشنگ همه چی رو بچینن و خدا این کار رو برام انجام داد و فرداش هم ماشین رو بردم تحویل دادم وکالت زدم تموم شد رفت ، پولم خیلی راحت اومد تو حسابم

    و این تجربه فوق العاده‌ای بود از فروختن ماشین به سبک توکل به الله یکتا و مهربان

    خدایا ازت بینهایت سپاسگزارم برای هدایت و حمایت هایت

    خیلی جالبه وقتی که تسلیم میشی همه چی درست میشه یعنی خودش همه چی رو درست می‌کنه

    الانم دو تا ماشین دارم و سپردم به خدا و نمیدونید که چطور داره هدایتم میکنه و چطور داره دستانش رو برام میفرسته تا خواسته های من رو اجابت کنه

    این همون توحیدی که استاد همیشه درموردش صحبت میکنه و بیشترین موضوع تمام فایلها تو سایته توحید توکل و ایمان به تنها منبع قدرت در کیهان من تازه دارم آروم آروم درک میکنم این حس ارتباط زیبایی رو که با خدا میتونم بر قرار کنم و همه چی رو بسپرم به خودش

    این توکل به خدا ، خشوع و غگفروتنی در برابر الله یکتا و مهربان رو باید همیشه و هر روز صبح که از خواب بیدار می شم انجامش بدم و آنقدر تکرارش کنم آنقدر توکل کنم به تنها منبع قدرت در کیهان تا تبدیل بشه به یک باور وگرنه هیچ چیزی بدون توحید پیش نمیره هیچ موفقیت و خوشبختی حاصل نمیشه

    و الان آرامش در زندگی من داره هر روز بیشتر میشه و به میزانی که در مقابل خداوند احساس خشوع و خضوع و ناتوانی میکنم و تسلیم خداوند هستم این آرامش بیشتر و بیشتر می‌شه

    وقتی که صبح میگم ( ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم) انگار یه دروازه ای برام باز میشه که من میتونم راه پیدا کنم داخل قصر باشکوهی که پر از نعمت ، برکت ، آرامش و خوشبختیه

    خدایا تنها تورا میپرستم ، بندگی تورامیکنم

    مرا به راه راست هدایت کن ، به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای

    خدایا من بدون تو هیچم ، هر چه دارم از توست و برای توست و تنها تویی که میتونی هدایتم کنی حمایتم کنی پس من خودم رو به تو می‌سپارم

    در پناه خداوند شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2197 روز

      درود و وقت بخیر خدمت شما آقای معدن‌دار عزیز خدارو شکر که امشب هم با خوش خبری روزم رو به شب رساندم و امروز همش میگفتم خدایا خوش خبری امروز چی شد؟؟؟ و الان موقع خوابیدن داشتم کامنت ها رو می‌خوندم که یهویی از طرف شما این خوش خبری برام نشانه ای شد و اینکه گفتید

      و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم ; خواسته درخواست کننده را ، به هنگامى که مرا مى خواند، اجابت میکنم

      خدارو شکر که درخواست شما به بهترین شکل اجابت شد و این ایمان و توکل و تسلیم بودن شما را تحسین می کنم خدا رو شکر ..

      هر وقت به تضادی بر می خورم خداوند منو بسمت نشانه ای هدایتم می کنه و امشب نشانه ی من بودید اینکه آمدید و با نتایج تون صحبت کردید خدایا شکرت ممنون و سپاسگذارم که خداوند به قلبتون الهام کرد و آمدید و برامون نوشتید براتون بهترینع بهترین کسب درآمد و مشتری های خوب و عالی دست بنقد ثروتمند رو آرزو میکنم و از اینکه هر دفعه با شادی و خوشحالی و با احساس خوب میآید از نتایج تون می نویسید خیلی خیلی خوشحال میشم خدایااا شکرت شاد و موفق و پایدار و سلامت و ثروتمند باشید الهی آمین

      خدایا من حمایت تو را با خودم همراه می کنم تا دستی فراتر. از دست ها و قدرتی بالاتر از قدرت ها برای من در کار باشی جهت اجابت درخواستم پس به تو پناه می برم و فقط از تو یاری می جوییم سکوت میکنم تا تو با معجزاتت دوباره ایمانم رو قویتر کنی و من باید با نتایجم صحبت کنم الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید معدندار گفته:
        مدت عضویت: 991 روز

        به نام الله یکتا

        سلام به خانم سلطانی عزیز

        خیلی ممنون و سپاسگزارم از شما بابت کامنت زیبایی که برام نوشتید مرسی از این همه انرژی خوب ، حال خوب و فرکانس خوب که ارسال می‌کنید

        واقعا تحسینتون می‌کنم به خاطر این نگاه زیبایی که نسبت به دیگران دارید همیشه برای همه خوبی می‌خواهید

        وقتی چند روز پیش داشتم اون کامنت رو برای این فایل فوق العاده می‌نوشتم ، دقیقاً یادمه آخرای کامنتم بود و هنوز تموم نشده بود که ارسال کنم خداوند دستانش رو فرستاد و یه معجزه دیگه رقم خورد یه مشتری اومد و ماشین فروخته شد به همین آسانی

        من که متحیر مونده بودم و انقدر احساسم خوب بود که اصلاً باور نمی‌کردم ، انقدر خداوند سریع العجاب باشه یعنی به محض اینکه من درخواست کردم اجابت شد خدایا شکرت خدایا چقدر راحت کارا رو انجام میدی ، چقدر فوق العاده همه چیز آسان و راحت انجام میشه

        اگه یادتون باشه من نوشته بودم دو تا ماشین دیگه دارم که سپردم به خدا و قبل از اینکه اون کامنت رو تموم کنم مشتری اومد و خیلی راحت فروش رفت و همه کارا رو خدا خودش انجام داد حالا در مورد اون اتفاق بی‌نظیر یه کامنت دیگه خواهم نوشت

        به قول استاد ما در جهانی زندگی می‌کنیم که همه چیز فرکانسِ ، وقتی در مدارش قرار می‌گیری و البته توکل می‌کنی به خداوند لاجرم هدایت میشی به همون خاصه و این اتفاقی که من تجربه کردم لااقل توی این دو هفته دو بار برام اتفاق افتاده و از این بابت خدا رو بی‌نهایت سپاسگزارم

        ممنونم از شما بخاطر احساس خوبی که منتقل میکنید

        خدایا ازت ممنونم برای این دوستانی فوق العاده ای که در این سایت هستند

        در پناه الله یکتا شاد، ثروتمند خوشبخت و سلامت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2197 روز

          درررروووود و وقت بخیر خدمت آقای معدن دار عزیز و گرامی

          نمیدؤنید وقتی توی ایمیل هام اسم شما رو میبینم چقدر ذوق میکنم چون مطمعنم که با خوش خبری های فوق العاده عالی میآید.. بخدا وقتی چراغ خوش خبری آبی رنگ مقدس سایت رو کلیک کردم خیلی بیشتر ذوق زده شدم بخدا امشب فقط و فقط دارم خبرهای خوب و عالی دریافت میکنم

          اینکه گفتید: انقدر خداوند سریع العجاب باشه یعنی به محض اینکه من درخواست کردم اجابت شد خدایا شکرت خدایا چقدر راحت کارا رو انجام میدی ، چقدر فوق العاده همه چیز آسان و راحت انجام میشه بخدا آنقدر ذوق کردم که حد نداشت مطمعن هستم آن یکی ماشین رو هم به همین آسانی و شیرین معامله میکنید و خداوند بهترین مشتری براتون میشه خدایاااا شکرت .. راستی میدونید هر وقت خوش خبری های شما رو میخونم دقیقا پشت بندش یک اتفاق خوب هم برام پیش میاد !!!! مثل همون کله پاچه ای که ویلای دوستتون نوش جان کردید بعد از یک مدت دقیقا یکی از دوستان قدیمی مون با نان سنگک و کله پاچه صبح زود آومد خونمون و دقیقا منم مهمون داشتم خاله ام اینا اومده بودن پیشم همونجا یادتون کردم و پیش خودم گفتم عجب چه جالب چقدر سریع این درخواستم اجابت شد امید دارم بازم خیلی زود منم بیام براتون بنویسم که اون خواسته ام همون خواسته ی خوشگله برام اجابت شده الهی آمین

          آقای معدن دار عزیز همیشه کامنت های زیباتون رو میخونم و لذت میبرم و با احساس خوب و عالی لبخندی زیبا بر چهره ام میشینه .. بخدا اینجا بهترین فضایی هست که وقتی میام داخلش کلا یادم می‌ره که باید برگردم به زندگی واقعیم .. هر چند من همش توی همین سایت روز و شبم و میگذرونم و تمام فکر و ذکرم همینجاست و همش دارم به فایل ها و کامنت ها فکر میکنم و کاملا دارم اینجا زندگی میکنم و قدردان ساکنین و این فضای الهی هستم خدایاااا شکرت

          منتظر کامنت های زیباتون هستم بازم ممنون و سپاسگذارم می‌خوام از نوشهه ی خودتون کپی کنم چون شما قلم تحسین برانگیزی دارید و تحسین تون میکنم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و برام نوشتید خیلی ممنون و سپاسگزارم از شما بابت کامنت زیبایی که برام نوشتید مرسی از این همه انرژی خوب ، حال خوب و فرکانس خوب که ارسال کردید

          آقای حمید معدن دار عزیز بهترینع بهترین ها رو در تمام جنبه های زندگی تون آرزومندم و امید دارم پله های موفقیت رو همین طوری تصاعدی بالا و بالاتر برید و همیشه جفت شش بیارید ( آخه وقتی تخته نرد بازی میکنم و جفت شش میارم احساس تصاعدی بهم دست میده)

          روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و شادمانی

          و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق و پول و ثروت و نعمت باشه

          سلامت و موفق و پایدار باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            حمید معدندار گفته:
            مدت عضویت: 991 روز

            بنام الله مهربان

            سلام خانم سلطانی عزیز

            خیلی ممنونم از اینهمه لطفی که به من دارید

            خیلی خوشحالم که نتایجی که تو سایت مینوسم تونسته کمک کنه

            امیدوارم بعد از خوندن این کامنت با انرژی و حال خوبی که در شما میبینم به خواسته تون خیلی سریع برسید چون جهان سریع العجابه (دقیقا مثل اون قضیه کله پاچه که خیلی زود براتون فراهم شد)

            این احساس و حال خوبتون رو تحسین میکنم

            بابت دعاهای خیرتون و خوبی ای که برای همه میخواید که قطعا به خودتون برمیگرده از شما ممنونم

            امیدوارم بهترینها نصیبتون بشه و در مدار ثروت قرار بگیرید و از درو دیوار ثروت وارد زندگی تون بشه

            در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، ثروتمند و خوشبخت باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 942 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    قل حسبی الله علیه یتوکل المتوکلون

    بگو خدا برای من کافی است توکل کنندگان تنها بر او توکل می کنند

    سلام ودرود به استاد عزیز ودوستان خوبم

    ایاک نعبد وایاک نستعین

    خدایا تنها تو را میپرستیم وتنها از تو یاری می جوییم

    چقدر حالا معنی این آیه را بهتر درک میکنم چقدر این آیه را دوست دارم هر روز صبح که از خانه بیرون می آیم تا سر کار بروم سوره حمد را با خودم می‌خوانم معنی میکنم واز خدا طلب یاری وهدایت میکنم

    معنی تسلیم شدن را بهتر می فهمم وهر جا که تسلیم خدا شدم چقدر نتایج شیرین برایم داشت

    در محل کارم وقتی همکارم انصراف داد ورفت اولش چقدر ناراحت بودم میگفتم حالا تنها با این همه مراجعه کننده وکار سنگین چکار کنم واین سیستم ما که تا مدتها کارشون هست تا یه نیرو واسه من بفرستند

    به مدیر درمانگاه گفتم لطفا زودتر اقدام کنید نامه بزنید

    سرپرست مرکز بهداشت دیدم خواهش کردم برای نیرو

    به مسوول رشته مان زنگ زدم آقای فلانی من تنها هستم کارها زیاده یه نیرو واسم جور کنید وخلاصه گفتم وگفتم ونشد ونشد

    به خدا میگفتم خدایا منم گناه دارم حالا بعد 23 سال کار کردن باید فشار کارم کمتر بشه وکارها برام آسان‌تر وسبک تر بشه نه اینکه اینقدر اذیت بشم آخه چرا باید تنها باشم آخه چه صلاحی در کاره؟

    استاد آن موقع مرتب فایلهای شما را گوش میکردم وقتای بیکاری هندزفری در گوشم ودفتر جلوم مرتب داشتم نکته برداری میکردم

    از طرف دیگه یکی از همکارانم که در بخش تزریقات بود گاهی که آزمایشگاه شلوغ میشد دلش میسوخت میومد

    کمکم نمونه گیری می‌کرد که اونم به خاطر اخطار مدیر درمانگاه که خانم فلانی چرا در اتاق خودت نیستی یکسری اختلاف پیدا کردند ودیگه پاش را تو آزمایشگاه نگذاشت حکمت این کار را هم نفهمیدم

    تا اینکه قدم اول از دوره 12 قدم را تهیه کردم بعد از انجام تستها وازمایشات می‌نشستم جلسات را گوش میکردم وچه انرژی عالی بهم تزریق شد

    در سالن تنها بودم واین تنهایی چقدر برایم شیرین ودلچسب بود چقدر تمرکزم بالاتر بود واحساس بهتری داشتم تازه متوجه شدم که چرا باید تنها میشدم

    همکارقبلیم اصلا به این چیزها اعتقاد نداشت و گاهی هم واکنش‌ منفی به اینها نشان می‌داد ولی حالا که تنها شده بودم با فراغ بال به فایلها گوش میدادم حتی در سالن موقع تست گذاشتن گوشیم را می‌گذاشتم ودر حال گوش دادن به صحبت‌های استاد کارم را انجام می‌دادم وبه عشق گوش دادن به فایلها چقدر انرژی وسرعتم برای انجام تستها بیشتر شد وکارها م زود تمام می‌شد

    من جوابها را به منشی تحویل میدادم ومی آمدم در سالن با خیال راحت کامنت می‌خواندم فایل گوش میدادم ولذت می‌بردم آنجا بود که حکمت خدا را فهمیدم من به این تنهایی نیاز داشتم

    نکته دیگری که یاد گرفتم این بود که وقتی همکار بهیارم برای خونگیری کمکم نیامد وکم کم طوری شد که به آزمایشگاه هم دیگه سر نزد به خاطر اختلاف با مدیر

    چقدر آخر وقت در تنهایی خودم تمرکز بالاتری برای گوش دادن به فایلها داشتم ودارم

    قبلا همین همکارم زیاد به من سر میزد وقتی صدای استاد را از گوشیم میشنید همش مسخره می‌کرد به طعنه بهم میگفت ول کن بابا این عباسمنش را مگه چه فایده ای واست داره بیا بیرون کارت که تموم شد دورهم بشینیم وحرف بزنیم اینم بگم که آخر وقت همکارها می‌نشستند وهر کسی از هر دری حرفی میزد که اکثر این حرفها حرفهای منفی بود توجه به کمبود ها وگاهی غیبت فلان همکار که من خدارا شکر با تنها شدنم معجزه وار از این جمع واین بحث ها جدا شدم

    قبلا وقتی همکارم میومد بهم سر بزنه زود فایل را قطع میکردم تا دوباره شروع به طعنه ومسخره کردن نکنه وقتی میرفت دوباره پلی میکردم وگوش میدادم ولی این قطع و وصل کردن‌ها کلی تمرکز م را کم می‌کرد

    اما وقتی همکارم دیگه نیامد وتنها شدم این تنهایی شیرین برام لذت بخشه راحت فایل گوش میدم بدون توجه به نظر دیگران

    از اون جمع منفی جدا شدم واز تنها کار کردنم لذت میبرم

    یکسال تنها بودم تا اینکه یه ماه پیش، یه خانم همکار واسم فرستادن که سه روز آخر هفته کمکم باشه چه خانم دوست داشتنی با انرژی مثبت با حال خوب خداراشکر

    بدونه اینکه من دیگه هی التماس رؤسا کنم که نیرو میخوام وقتی تسلیم ورها شدم وقتی دیگه از بقیه بریدم و از خدا خواستم درست شد به خاطر شرکی که داشتم

    ودیگران را بزرگ کردم یکسال تنها بودم که البته این تنهایی چقدر به نفعم شد کلی درس برایم داشت فهمیدم دیگه لازم نیست به مدیر سرپرست رو بزنم تنها تنها خدا قدرت مطلقه وهمه امور کار وزندگیم را به دستان قدرتمند او سپردم خدایا شکرت

    دوهفته پیش یکی از همکاران برگه ای برایم آورد که روش با خط بسیار زیبا نوشته بود الیس الله بکاف عبده

    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    این برگه را از انبار پیدا کرده بود میگفت پر خاک بوده وتمیزش، کرده بود این را بهم داد ومنم زدم به دیوار آزمایشگاه، تا همیشه وهر لحظه جلوی چشمم باشه وتوکلم به الله بیشتر وبیشتر بشه

    الهی شکر که هر روز هدایت می‌شویم

    خدارا شکر جزو این خانواده روحانی شدم وهر لحظه از زندگیم بیشتر لذت میبرم

    خدایا ما را به راه راست هدایت فرما

    راه کسانی که به آنها نعمت داده ای

    همه شما را به رب العالمین می‌سپارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    امیرحسین رسولی گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    سلام به همه عزیزان دل

    تجربه کوتاهی از اعتماد به خدا داشتم

    چند روز پیش که در ادامه توضیح میدم

    شکر الله که سید جان این فایلتونو دیدم و گفتید عقل خدا بیشتر از منه و ادم رو هدایت میکنه و مطمئن کمکت مبکنه

    با خودم فکر میکردم خدا از کار من یر در نمیاره یه بیزنس بر پایه احتمالاته و خدا نمیتونه توی این بیزنس کمکم کنه البته یه توضیح کوتاه بدم که شغل من معامله جفت ارز های کشور های پیشرفته دنیاس

    خلاصه بگم که این تفکر کودکانه و بچگانه و ببخشید احمقانه تغییر کرد

    دیروز بین معامله 3 ارز گیر بودم که کودمشون بهترن که گفتم خدایا کدومشون بهتره معامله کنم دلم بهم گفت برو eurnzd رو معامله کن گفتم بابا جان این که منطقی نیست و خوب نیست برای معامله و معامله نکردم و در کمال تعجب دیدم اون جفت ارز فردا صبح که خواب بیدار شدم به فدری بالا رفته بود و که من متعجب و حیرون بودم و گفتم این کلامتو الله جان هر چند منطقی به نظر میرسید ولی تو از اینده خبر داشتی به من گفتی بخر اعتماد به کلامت نداشتم

    خوب خیلی خیلی خوب شد میخوام نهایت استفاده بکنم ازت ای رب العالمین

    از این به بعد تو توی بیزنسم شریک و مشاور من هستی

    امیدواذم این همکاری خیلی خوب باشه و جلو برهه

    از ایت بی نهایت متشکرم ازت ممنونم

    متشکرم که این شغل مقدس رو در سر راه زندگیم گذاشتی

    شکر الله همه چی عالیه

    خدایا شکرت برای همه چی

    خدایا دمت گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و تمام دوستان سایت.

    چند وقته که از خدا هدایت میخوام و مدام میگم و مینویسم . این فایل رو چند بار گوش دادم و احساس خوبی بهم داد ولی اونچه میخواستم رو ازش دریافت نکردم . تا اینکه امشب ایمیلم رو باز کردم و چند پیام که از پروفایل دوستان بود برام ارسال شده بود . زدم روی نام اقا ابراهیم عزیز در پاسخ به کامنت خانم سعیده در جواب کامنت خانم فاطمه. چند بار کامنت خانم فاطمه و خانم سعیده را خوندم ، الله اکبر فقط اشک ریختم . تازه درک کردم که روش کارم اشتباهه ، خدا خیلی من رو هدایت و تو شرایط و کارهای مختلف کمکم کرده و دقیقاً زمانیکه از اون کار هیچی نمیدونستم و روی عقل خودم حساب نکردم . ولی این بار فرق میکرد من هر روز و هر روز هدایت میخواستم بابت خواسته هام و احساس عالیی داشتم تا امشب بطور اتفاقی وارد کامنت های این فایل شدم و خوندن کامنت دوستان ، ضربان قلبم رو میشنیدم و بی اختیار اشک میریختم ، دیدم خدا بجای هدایت من در مورد کار یا خواسته خاصی شاه کلید رو بهم داد که تا ابد راحت باشم و به هر چیزی میخوام برسم.

    شاه کلید این بود( تسلیم بودن در برایر خدا) من هدایت میخواستم من دنبال الهامات خدا بودم ولی تسلیم نبودم ، خدا به من گفت تسلیم باش محرم باش هدایت رو دریافت میکنی . من هر زمان احساس عالی دارم و میفهمم به خدا نزدیک هستم میرم حمام و زیر دوش گوشم رو میگیرم و با خدا حرف میزنم صدام توی سرم میپیچه و خیلی حس خوبی داره ( این رو از دوره ١٢ قدم و تجسم استاد زیر اب یاد گرفتم) زیر دوش اشک میریختم و حرف میزدم و خوشحال از اینکه خدا به درخواستم پاسخ داد و هدایت شدم به اصل و تسلیم بودن. از ابراهیم عزیز ، خانم سعیده عزیز و خانم فاطمه که همه دستی بودن برای این درک و این احساس عالی سپاسگزارم.

    استاد بابت این فایل بینظیر سپاسگزارم

    خدا یا شکرت برای هدایت من در هر لحظه و هر کاری

    خدایا من اجازه میدهم من رو هدایت کنی

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    چند وقتیه که یه اتفاق عجیبی برام میفته اون هم اینه که چند روز قبل از اینکه استاد یه فایلی رو روی سایت قرار بدن یا خودم قراره یه جلسه از دوره ارزشمند دوازده قدم رو کار کنم قبلش یه اتفاقاتی مربوط به موضوع اون جلسه برام میفته و بعد که اون جلسه رو گوش میدم میگم چه جاااالب مثلاً اون اتفاق که افتاد برام چقدر با موضوع این فایل در ارتباط بوده یا گاهی هم خواب های بسیار مرتبط با موضوع فایل هایی که میاد روی سایت یا جلسات دوازده قدم میبینم …

    میخوام اتفاقی رو تعریف کنم که همین چند روز پیش و قبل از قرار گرفتن این فایل ارزشمند روی سایت برام افتاد و من با اقداماتی که انجام دادم و مسائلی که حل کردم هم کلی نتیجه جالب گرفتم و هم با دیدن این فایل فهمیدم که اون اتفاقات چقدر با موضوع این فایل در هماهنگی بوده:

    چند وقتی بود که با روشن کردن کولر خونه فیوز مینیاتوری می‌پرید و برق خونه قطع میشد و این اتفاق همزمان شده بود با کارکردن من روی قدم های نهم و دهم و من داشتم با تکرار عبارت های تاکیدی قدم نهم و جلسات فوق العاده قدم دهم روی احساس لیاقت خودم کار میکردم و با این مسئله همزمان مانیتور یخچال خونه هم ارور میداد و درب یخچال به شدت داغ میکرد این دوتا مسئله خیلی ذهن من رو درگیر کرده بود و با پرس و جو فهمیدم که برای تعمیر و حل این دوتا مسئله باید پول زیادی بپردازم و این یه مقداری حال و احساسم رو بد میکرد تا اینکه یه روز یه ایده به ذهنم رسید و یه ندایی توی قلبم گفت تو که این همه میگی من ارزشمندم‌ من لایقم خدا من رو هدایت می‌کنه چرا از خدا هدایت نمیخوای؟

    چرا ازش نمیپرسی که چیکار باید بکنی؟

    اصلا خودت دست به آچار شو برو تو دل تعمیر یخچال و کولر و از خدا بخواه که بهت بگه چیکار باید انجام بدی…

    اولش جا خوردم با خودم گفتم من که برق کاری بلد نیستم من که تعمیر یخچال بلد نیستم خیلی هم از برق میترسم مگه میشه خودم تعمیر کنم!!!!!!!

    همون ندا جواب داد تو بلد نیستی

    «خدا که بلده»

    اون بهت میگه چیکار کنی…اگه میخوای مسائلت حل شه پس چونه نزن تسلیم باش…

    گفتم باشه من تسلیمم و این اصلا یه آزمون خوبیه برای اینکه ببینم آیا این همه آموزش دیدم میتونم تسلیم باشم؟ آیا میتونم به هدایت الله گوش کنم…

    این هم بگم من هیچ چیز درباره تعمیر لوازم خونگی نمی‌دونم و خیلی هم از برق میترسم ولی این دفعه گفتم باید به الهامم عمل کنم می‌خوام طعم تسلیم رو بچشم …

    قبلش با چندتا برقکار صحبت کردم و مسئله کولر رو گفتم یکی گفت مشکل از مینیاتوریه یکی گفت مشکل از دینام کولره یکی گفت مشکل از پمپ آبه و هرکی یه جوابی بهم داد و یه قیمت زیاد برای تعمیر… گفتم نه هرطور شده با کمک خدا درستش میکنم خدا میشه اوستا و منم میشم شاگرد من میپرسم و اوسا جواب میده منم عمل میکنم درست مثل یه شاگرد حرف گوش کن…

    خلاصه رفتم پشت بوم و در کولر رو باز کردم و گفتم خدایا بهم بگو چیکار کنم و مشکل از کجاست؟

    حسم گفت دینام رو باز کن و ببر سرویس گفتم بلد نیستم گفت کاری نداره چهارتا پیچه دیگه گفتم چشم اوسا…

    دینام رو باز کردم و بردم سرویس و طرف گفت چقدر به موقع دینامت رو آوردی یکی دوروز دیرتر میاوردی دینام سوخته بود گفتم آره یه اوسا دارم خیلی کاربلده اون بهم گفت… سرویس کار گفت آفرین دمش گرم معلومه خیلی باتجربه است گفته آره بابا اون قبل از اینکه من به دنیا بیام اوسا بوده و هست و خواهد بود…(خیلی نفهمید چی گفتم)

    خلاصه دینام رو سرویس و بردم وصل کردم قبل از وصل کردن دیدم یه سیم کوچیک از داخل جعبه تقسیم کولر که نمی‌دونم سیم چی بود از سرجاش جدا شده خدا گفت مشکل همینه هااا این سیم رو بزن سرجاش همه چی درست میشه

    گفتم همین!!!

    گفت آره این سیم به بدنه میخورده و باعث جرقه و بیرون زدن مینیاتوری میشده گفتم عجب چه جالب گفتم اوسا خیلی کارت درسته ها هیچکدوم از اوساکارای دیگه نفهمیدن ایراد کار کجاست ولی تو با یه تیر دو نشون زدی هم دینام سرویس شد قبل از سوختنش هم مشکل فیوز پروندن با کمترین مبلغ حل شد گفت تو هم شاگرد خوبی بودی که هرچی گفتم گوش کردی…

    برای یخچال هم با نمایندگی تماس گرفتم و گفتن میایم درست میکنیم و 2 میلیون هم هزینه اش میشه دوباره خدا گفت خودت برو تعمیر کن مثل قضیه کولربهت میگم چیکار کنی گفتم بابا اون کولر بود راحت بود این یخچاله خیلی فرق داره خطرناکه گفت نترس من اوسام حواسم هست گفتم چشم و رفتم پشت یخچال و قدم به قدم خدا بهم گفت حالا این پیچ رو باز کن حالا اون پیچ و دیدم فن یخچال سوخته رفتم یه فن گرفتم و وصل کردم و یخچال هم با کمترین مبلغ درست شد…

    این اتفاقات باعث شد چندتا نتیجه عالی بگیرم

    یکی اینکه

    اعتماد به نفسم چسبیده به سقففففف

    احساس لیاقتم به شدت رشد کرد

    و این روزها روی ابرها سیر میکنم.

    دوم اینکه کلی تجربه به دست آوردم که زبده ترین برق کارها کلی آزمون و خطا کردن تا تونستن کار یاد بگیرن اما من برای اولین بار و با تسلیم هدایت بودن کاری کردم که اگر خودم میخواستم انجام بدم باید سالها آموزش میدیدم.

    سوم اینکه کلی پول که باید خرج تعمیر میشد توی حسابم موند

    چهارم اینکه طعم لذیذ

    «تسلیم بودن در برابر خداوند»

    رو با گوشت و پوست و استخونم چشیدم و فهمیدم هیچ طعمی لذیذ تر از این نیست که تسلیم باشی کسی که این طعم رو چشیده می‌دونه چی میگم…

    اگه آدم تسلیم باشه همه ی کارها به راحتی و با لذت و بدون هزینه انجام میشه و این اون چیزیه که هرکسی نمیتونه انجامش بده چون سخته چون غیر منطقیه…

    غیر منطقیه که نصف شب راه بیفتی بری توی خرابه ها ولی اونی که تسلیمه فقط میگه چشم به منطقش کاری نداره

    غیر منطقیه که بدون همسر و بچه راه بیفتی بری کیش ولی اونی که تسلیمه فقط میگه چشم به منطقش کاری نداره

    غیر منطقیه که وقتی اطلاعات تو درباره وسایل برقی با اطلاعات یه‌نوزاد شش ماهه برابره و بهت بگه برو تو دل مسائل برقی هدایت میشی ولی اونی که تسلیمه فقط میگه چشم و به منطقش کاری نداره…

    غیر منطقیه بچه رو روی آب رها کنی…

    غیرمنطقیه که زن و بچه رو وسط بیابون رها کنی…

    غیر منطقیه که عصا رو وسط مهمونی بندازی روی زمین…

    غیر منطقیه که وسط کوهستان کشتی بسازی

    و . . .

    کلی از این غیرمنطقی ها وجود داره اما اونی که گفته چشم اتفاقاتی براش افتاده که بقیه الان اسمش رو گذاشتن معجزه …

    یعنی ما عاجزیم از اینکه مثل اون آدم باشیم و اون آدم چون آسمانی بوده تونسته این معجزات رو رقم بزنه و یک عمر با این خزعبلات خودمون رو از چشیدن طعم معجزه محروم کردیم و کلی احساس بی لیاقتی به خودمون دادیم…

    اما غافل از اینکه اون آدم معجزه نکرد اون فقط یک کلمه گفت

    «چشم»

    و این «چشم»گفتن همون معجزه ایه که می‌تونه دریا رو برات باز کنه،بچه رو به آغوشت برگردونه یا دل دوتا معتاد رو بلرزونه

    یا از وسط آی سی یو بندازتت توی دل جزیره ثروتمند با مدیرعامل توحیدی

    یا بدون اینکه برقکاری بلد باشی کولر و یخچالت رو تعمیر کنی…

    امیدوارم «چشم»گفتن رو یاد بگیریم و هرروز برای خودمون کلی معجزه رقم بزنیم…

    خدایا شکرت

    ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      فیروزه محسنی گفته:
      مدت عضویت: 1166 روز

      به نام خداوند آفریننده زیبایی ها

      سلام جناب فرهنگیان

      بسیارعالی وزیبا مراحل تسلیم ونتیجه معجزه وار تعمیر کولر ویخچال راشرح دادید

      درمورد هرکاری وخواسته ای این تسلیم خداشدن جواب می‌دهد واگر جایی ما نتیجه نمی گیریم چون باذهن منطقی آن را تجزیه وتحلیل می‌کنیم وبه الهامات عمل نمی‌کنیم

      خیلی توضیحات خوبی دادید ومن هم دوماه قبل با این تضاد برخورد کردم که همسرم فیوز رازد وکولر روشن شد بلافاصله کلید برق مربوط به کولر پرید وهمسرم چندبار این کار راتکرار کرد وفیوز قطع می‌شد وبرق می‌رفت وبلاخره کنتور پرید من به همسرم گفتم حتمآ اشکالی هست که کولر روشن میشه کلید قطع می‌کنه وبرای حفاظت از وسیله است وخطری رادفع میکنه وشما صدبار همان کاررا تکرار کنی نتیجه یکی است وخلاصه چون شب بود بی خیال شدیم وفردا صبح همسرم رفت دید یک سیم جداشده بوده واتصالی کرده ودرستش کرد

      خدابهترین محافظت کننده است وفقط باید تسلیم باشیم وقلب خودمان را برای دریافت هدایتها والهامات خداوند مهربان خالی کنیم وپاک نگه داریم

      ازکامنت تاثیرگذار شما سپاسگزارم

      درپناه خدا سلامت وشاد وسرفراز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 558 روز

    سلام، سلامی که نام خداست ؛ درود دوباره میفرستم محضر استاد محترم و دوستان هم سفرم در این راه پاک ؛ فکر کنم جزو چند نفر اول بودم که برای این فایل کامنت گذاشتم و الان برگشتم تا به عنوان یک تجربه گر ماجرای جالبی رو از هدایت خداوند در زندگی من که تنها یکی از هدایت های بزرگ و البته تاثیر گذار ترین آنها ( از لحاظ دلیلی برای شروع دوره جدید و متفاوت از زندگی و نقطه ای برای آغاز مرحله ی جدید از رشد ) برای شما به صورت خلاصه و مفید تعریف کنم . من یک کارگاه کوچک استیجاری داشتم با چند نفر نیروی کار و هم چنین 3 دونگ یک منزل کلنگی در محله سطح پایین شهر و البته بدون هیچ آینده روشنی که مثلا حاکی از خرید یک کارگاه و همینطور بهتر کردن منزل مسکونی مان و خانه ای بهتر باشد

    ؛ چون که هم از لحاظ درآمدی و سرمایه موجود و پشتوانه خانوادگی چه از طرف خودم و چه خانواده همسرم و خیلی دلایل کاملا منطقی دیگر تقریبا امید زیادی به بهبود در آینده نداشتم و من ناچارا این وضعیت رو پذیرفته بودم، و نهایت سقف آرزو هام رسیده بود به داشتن داشتن همون نصفه خونه و باقی موندن در حالت مستاجری کارگاه یا در بهترین حالت استفاده از فضاهای ارزان قیمت دولتی ؛ البته ته قلبم آرزوی داشتن یک کارگاه آبرومند و نقل مکان خانه به محله ای بهتر رو داشتم ولی با توجه به شرایطی که داشتم و تکیه بر ذهن منطقی که میگفت ده ها سال طول میکشه بتونی بهش برسی اونم اگر برسی دیگه زیاد بهش جدی فکر نمیکردم،

    تابستان سال 91 بود و با بحران نا امیدی ذهنی در مورد آینده مواجه شده بودم و از طرفی چند نفر از همکارانی که داشتم و همگی بعد از من و تاثیر گرفته از من شروع به کار کرده بودند؛ وضعیت بهتر و رو به بهبودی رو نسبت به من داشتند و فشارهای روانی که رفتارهای عمدی اونها برای من ایجاد کرده بود به شرایط روحیم دامن زده بود ؛ دو سه ماه گذشت و به اوایل آبان ماه رسیدیم ؛ برای بزرگداشت یکی از هنرمندان فقید شهرمون یک مراسم در یکی از مساجد بزرگ شهر برپا شد و از قبل اطلاع رسانی شد من هم میخواستم بروم ؛ روز موعود رسید و من تنبلی و اهمال کاری این بلای بزرگی که خیلی از زندگیم رو از من گرفته بود اون روز هم دامنمو گرفت و گفتم‌ نمیرم غافل از اینکه چه اتفاق بزرگی برام در شرف افتادن بود ؛ هوا کمی سرد و کمی بارانی بود تازه دوش گرفته بودم که تلفنم زنگ خورد دوستم مجدد گفت منتظرم و من بهانه ای جور کردم که شاید نیام ؛ و اینجا خدای مهربان همان کسی که از مادر مهربان تر است ضمن اینکه اراده و اختیار را از بنده اش نمیگیرد اما تمام اسباب را به کار میگیرد تا بلکه بنده اش بیدار شود و هدایت را بفهمد باز دست به کار شد؛ الغرض : تلفنم باز زنگ خورد صدا آشنا بود ولی به جا نمی آوردم وقتی خودشو معرفی کرد از دوستان ده سال قبلم بود که سالها ازش بیخبر بودم ، خدا به دلش انداخته بود به من زنگ بزنه و ضمن یادآوری روزهایی در سال های قبل که از شعر خوانی ها و هنر اون مرحوم لذت میبردیم از من خواست به مراسم یادبود برم ؛ دیگه دیوهر مقاومتم فرو ریخت و رفتم البته خیلی دیر شده بود و وقتی رسیدم دقیقا صف و ردیف آخر جا پیدا کردم ( اینم بگم دوستی که منو دعوت کرد رو دیگه اصلا ندیدم انگار فقط وسیله ای برای مجاب کردن من بود که به مراسم برم ) وقتی نشستم هنوز چند دقیقه نگذشته بود دو نفر کنار دستم نشستند !! از جو شلوق و غیر عادی که هنگام ورود و نشستن اون دو نفر در مجلس پیش اومد متوجه شدم که لابد افراد مشهوری هستند و خیلی ها در ردیف های جلو اصرار داشتند که اون دو نفر برند جلو تر بشینن ولی اونها قبول نمیکردن به احترام قاری قرآن که میخواند سریعا جو رو آروم کردند و همونجا کنار من نشستند ، به نظر شما اونها کی بودند؟؟ استاندار و محافظش اتفاقا خبرنگارانی که توی مراسم بودند چند عکس گرفتند که موجوده

    ، از قضا کارگاه استیجاری من در صد متری ساختمان استانداری بود و یکباره ندایی به قلبم وارد شد که خودتو بهش معرفی کن همین ؛ من خیلی استرس گرفتم استرسی البته آمیخته با هیجان اولش خیلی مقاومت کردم ولی این ندا انگار ول کن نبود منم به خاطر اینکه از دست اون ندا خلاص بشم خواستم خودمو گول بزنم و با خودم گفتم باشه سر فرصت میرم یه نوبت ملاقات باهاش میگیرم ولی باز ول نمیکرد آخر با کلی استرس آروم آروم به حرف اومدم و خودمو معرفی کردم و گفتم ما همسایه ایم و من فلان مغازه کارگاهم و گفت بله موفق باشید و همین.

    گیج بودم و کمی هم خجالت زده و پشیمان ، دو سه دقیقه گذشت و ناگهان برگشت طرفم و بهم گفت کاری از من برات بر میاد ؟؟!!! و من گفتم کارگاه ندارم و مستاجرم و استاندار گفت فردا ساعت 9 منتظرتم بیا دیدنم ؛ من فرداش سر ساعت رفتم و توی حیرت منشیش که من قبلا وقت ملاقاتی ثبت نکرده بودم رفتم داخل حرفهامووزدم کامل و صادقانه و در عرض دو ساعت با دستور صریح ایشان به عنوان حمایت از یک تولید کننده ؛ صاحب یک زمین دولتی در بهترین نقطه صنعتی شهر و مرکز استان شدم فقط توی دو ساعتش!!!!

    کاری که خدا شاهده خود من چند ده سال هم اگر تلاش میکردم نمیتونستم حتی یک مترشو داشته باشم اونم توی اون شرایط نا سالم اداری که زمین خیلی سخت داده میشد و اون زمین نقطه عطف بسیار بزرگی شد برای شروع یک تغییر در زندگی شغلی و به دلیل حوادثی که بعدا در رابطه با ساخت و فشارهای مالی و …. برام پیش اومد آغازگر یک انقلاب شخصیتی و رشد شخصی بود که من رو برای همیشه از گذشته کند و به دنیای دیگری وارد کرد که شرحش در این مجال نمیگنجه وگرنه چه داستان های حیرت انگیز دیگری دارم که بگویم.

    دوستان و همسفران عزیزم هیچگاه و هیچگاه از رحمت خدا نا امید نشوید که خدا کافران رو به عنوان نا امیدان از رحمت الهی نام برده و در این توصیف چه درس ها که نهفته ست ، عقل و منطق خوب است و یک ابزار اما این روح است که ما را به خدا و نادیده ها متصل میکند و خداوند هم در قرآن نشانه ایمان به خدا رو حتی قبل از نماز ؛ ایمان به غیب عنوان کرده الذین یومنون بلغیب ؛ این خاطره را پیش از هر چیز برای یادآوری به خودم و سپس شما عزیزانی که در مدارش باشید و خداوند قسمتتان کرده باشد نوشتم ؛ شاد و سربلند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    آرام و علی گفته:
    مدت عضویت: 950 روز

    ربنا تنها تنها تو را می پرستم و تنها تنها از تو یاری می جویم.

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    سلام به دوستان هم فرکانسی گرامی

    إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ ۖ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِین. بقره (131)

    آنگاه که پروردگارش به او (ابراهیم) فرمود: « تسلیم شو» گفت:« برای پروردگار جهانیان تسلیم شدم».

    هر اندازه شناخت انسان از خداوند عمیق تر باشد به همان اندازه، بیشتر در برابر خدا تسلیم می شود.

    تسلیم بودن یک صفت وجودی است که جایگاه آن در قلب است، روح آن قدر وسعت می گیرد که در سختی ها آرام می گیرد و به خدا توکل می کند.

    به قول استاد، نشانه ی تسلیم بودن آرامش داشتن و توکل کردن بر خداوند است.

    از تجربیاتم بگم که چند سال قبل می‌خواستیم آپارتمانی بخریم نزدیک به 3 ماه دنبال واحد مناسبی می گشتیم که یا خوب نبودند و یا قیمتش بالاتر از توان خرید ما بود.

    با این که آن موقع با قوانین آشنا نبودیم ولی از گشتن خسته شده بودیم و از خدا کمک خواستیم و واقعا در برابر خدا تسلیم شدیم. خداوند برای ما بهترین را رقم زد و ما واحدی را خریدیم که از هر لحاظ عالی بود و خداوند فروشنده ای را سر راه ما قرار داد و قلبش را نرم کرد که 6 ماه برای پرداخت پول به ما فرصت داد.

    در آن شرایط نابسامان قیمت ها که هیچ کس باور نمی‌کرد ولی ما با تسلیم شدن و کمک خواستن از خداوند، خدا بهترین ها را برای ما اوکی کرد وما آپارتمانی عالی خریدیم.

    استاد عزیز فایلهای شما فوق العاده است و آگاهی های که ما از فایل های شما یاد می گیریم نتیجه اش برای ما زندگی سر شار از آرامش، که بهترین نعمت برای انسان است.

    استاد عزیز خیلی خیلی از شما سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: