تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 42
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-08-08 08:57:552024-08-08 09:05:31تسلیم بودن در برابر خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر تو ای بنده خوب خدا
امروز 24 شهریور، سال روز تولدم هست.
من این فایل رو در حالی دوباره دیدم که ماشینم در طول 1 ماه، 4 مرتبه تعمیر شده و الان هم در تعمیرگاه هست و جالبه که داخل ماشین عمومی هستم تا از شرکتم برم منزل پدرخانومم.
سالهاست که مشکل مالی درونی داریم، ولی ظاهر زندگیمون مون بسیار خوبه.
امشب متوجه شدم که یک دوره آموزشی باید برگزار کنم.
البته ایده رو داشتم و تمام ابزار این کار رو هم تهیه کرده بودم. ولی موضوعش برام پیش نمیومد.
امشب متوجه شدم و امیدوارم که هدایت خدا رو که امشب برام اتفاق افتاده بتونم تمام و کمال دریافت کنم و بعد از اون بیام و از نتایجم براتون بگم.
ممنون از همه شما و از استاد عزیز
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
با یک آیه زیبا برای آنهایی ک به قول خدا تفکر میکنند شروع میکنم
ایه 24 یونس
مَثَل زندگیِ دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم. که در پی آن، گیاهانِ (گوناگونِ) زمین که مردم و چهارپایان (از آن) می خورند (می روید) و در هم فرو می رود. تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته گردید، و اهلِ آن مطمئن شدند که می توانند (بی هیچ مانعی) از آن بهره مند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شب هنگام یا در روز، فرا می رسد. (و سرما یا صاعقه ای را بر آن مسلّط می سازیم. ) و آنچنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز (چنین کشتزاری) نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که می اندیشند، شرح می دهیم.
داستان اون سواران کشتی رو داره میگه ک تو دریا دچار طوفان میشن و پی میبرن ب ناتوانی خودشون در نجات و هدایت کشتی به ساحل آرامش و شروع میکنند ب کار درست یعنی هدایت از خدا خواستن در اون زمینه
و خدا هم نجاتشان میده
اما وقتی ب خشکی میرسند یادشون میره نا توانی خودشون رو و دوباره بدون این متوجه باشن و یا با علم ،شروع میکنند به تکبر و سرکشی تو زندگیشون و دوباره با عقل خودشون جلو می روند و می روند و می روند تا آخر عمرشون و در آخر هم در هیچ زمینه ای از زندگیشون موفق نبودن نه در رابطه نه در ثروت نه در سلامتی. و نه در هیچ زمینه ای
همون حرفی ک استاد میزنه ک من در همه زمینه ها موفق هستم
چرا؟
چون تماما به ناتوانی خودش پی برده و از خدا ک قادر مطلق هس خاشعانه خاضعانه ذلیلانه خواسته ک زندگیشون رو درست کنه و گفته ک خدایا من میدونم ک هیچی حالیم نیس تو حالیته فقط تو بهم بگو چیکار کنم تو منو هدایت کن به راه مستقیم
خدا تو ایه میگه یادشون رفت ک اونجایی ک از ما کمک خواستن و همه جیز حل شد و توهم برمیدارن و فکر میکنن ک خودشون بودن ک موفق شدن و میرن و میرن تا مگر ی جایی یادشون بیاد نا توانیشون رو
و اگر ب یاد نیاورن تا آخر عمر در غفلت ب سر میبرن و خدا هم براش اصلا مهم نیس
خدا میخاد بگه ک تو همه زمینه ها از من بخاین ک نجاتشان بدم و هداییتون کنم به مسیر نعمت ها یادتون باشه ک ناتوانید یادتون باشه ک شما بدون من هیچی نیستین
مثل داستان معتادی ک نجات پیدا میکنه بعد از خستگی و اعلام عجز اما یادش میره ک چ جوری گیر کرده بود و اگر خدا کمکش نمی کرد تا آخر عمرش همونجوری میبود و میمرد
وقتی نجات میدا میکنه شروع میکنه با عقل خودش پیش رفتن و فکر میکنه من ک همچین کاری انجام دادم خیلی کارهای دیگه میتونم انجام بدم یادش میره ناتوانیش رو تو اون زمینه اعتیاد
ما انسان ها ناتوانیم در همه زمینه ناتوانه نا توان
در روابط ثروت سلامتی و…
باید از خدا بخایم ک نجاتمون بده و تو همه زمینه ها هدایتمون کنا
خدایا من فهمیدم ک هیچی حالیم نیس ک تو حالیته ک تویی ک فقط بلدی و من در ناتوانی مطلقم
خدایا من نمیخام الکی دور خودن بچرخم
اعتبار تمام موفقیت ها ب تو میرسه من بلد نیستم
خدایا از خودت میخام ک هدایتم کنی به راه نعمت ها
خدایا از خودت میخام ک هدایتم کنی به یک رابطه عالی اون رابطه عاشقانه ای ک من همیشه لایقش بودم و تو برام میخاستی و من فکر کردم ک خودم میتونم بدستش بیارم و الان فهمیدم ک ناتوانم
هدایتم کن به ثروتی ک هنیشه لایقیش بودم
هدایتم کن ب زندگی ای ک لایقش بودم همیشه اما توهم زدم ک خودم بلدم و با ابن توهم ب خودم ظلم کردم اونم چ ظلمی
حضرت یونس هم تو شکم ماهی به ناتوانی خودش پی برد پی برد ب این ک چقدر ارزشمند بودا و ب خودش چ ظلمی کرده
فهمید ک باید زندگیش جقدر فرق میداشت با خدا بودن
فرمون دست خودش بود ک رفت تو دل نهنگ
خدایا شکرت بابت هدایت یونس بابت رفتنش به دل تاریکی ها
خدایا این هم لطف تو بود ک فهمید چقدر ارزشمنده و چقدر ب خودش ظلم کرده بوده و وقتی ب این اعتراف کرد و فهمید ک هیچی نمی فهمه و حالیش نیس و از تو کمک حواست و طبق وعده ات ک گفتی اجیب دعوه الداع اذا دعان
تو هنیشه آماده بودی ک هدایت کنی ب راه نعمت ها اما من هیچی وقتی ازت نخواستم یونس ازت نخواست
فکر کردم ک بلدم فکر کردم ک حالیمه در خالی ک من هیچی نیستم و راه رو بلد نیستم
خدایا پی بردم ب ناتوانی خودم در همه زمینه ها و پی بردم ب توانایی تو در هدایت به زندگی ای ک من لایقش هستم اون لیاقتی ک تو ب من دادی اون ارزش بالایی ک تو بهم دادی
من فهمیدم ک ارزشمندم خیلی و لایق بهترین هام لایق عاشقانه ترین رابطه لایق زیباترین همسر لایق بهترین ماشینها لایق بهترین خونه در بهترین محله ها لایق بهترین سفر ها و …
من خیلی ارزشمندم خیییلیییی
خدایا من در تک تک این موضوعات ناتوانم ناتوان
از تو میخام ک من رو در تک تک این موضوعات هدایت کنی ب اون جیزی ک لایقشم
اعتبار تمام موفقیت ها در این زمینه ها ب تومیرسه
خدایا خودت وعده دادی ک هر کسی من رو شبیه یونس بخوانه نجاتش میدم
یونس گفت لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
یونس فهمید ک اعتبار تمام موفقیت هایی ک داشته ب تو میرسه ن ب خودش از این توهم اومد بیرون
فهمید ک جقدر فقیره ب خیر ی از جانب تو
خدایا منم ب لطف تو از این توهم بیرون میام و میفهمم ک در ناتوانی مطلقم و اگر کمک تو نباشه من هیچی نیستم من ناتوانم
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم مهربونم
داستان هدایت خودم رو بگم زمانی که تسلیم خداوند شدم..
من سال 94 ماشین داشتم در عرض سه ماه دوتا ماشین عوض کردم..بعدش اونو فروختم تا بعدها بتونم ماشین بهتر بگیرم.چون مدل اونا پایین بود.
گذشت و گذشت چون خودمم زیاد رانندگی دوست نداشتم پیگیر نشدم و تا پارسال ماشین نداشتم.
و دیگه قیمتها خیلی بالاتر رفته بود نسبت به چند سال گذشته.تصمیم گرفتم یه ماشین بگیرم با پدرم مشورت کردم و اونم مخالفتی نکرد.در حالیکه قبلاً مخالفت میکرد چون به شدت ترس داشت..
به پدرم گفتم با فامیلش که مکانیکی داشت تماس گرفت و گفت برامون یه ماشین پیدا کنه اونم گفت با پولی که دارین خیلی مدل پایینی میشه براتون پیدا کرد..یه روز که با خدا حرف میزدم گفتم خدایا دلم یه ماشین خوب میخواد ولی خب اونقدری پول ندارم.خودت یه جوری برام یه ماشین خوب پیدا کن.
من چون از قبل گواهینامه داشتم برادرم تقریبا 30 بار با گواهینامه من ثبت نام کرده بود ولی به اسمش درنیومده بود.
بازم قرار بود ثبت نام باشه.
یه روز اومد خونمون گفت بازم میتونم با گواهینامه تو ثبت نام کنم؟؟منم گفتم آره.
همین که از در خونه رفت بیرون یه ندای درونی بهم گفت ایندفعه خودت برو واسه خودت ثبت نام کنم..
همون لحظه بهش زنگ زدم گفتم اگه ناراحت نمیشی ایندفعه خودم میخوام ثبت نام کنم.دفعه اولم بود.اونم گفت نه بابا چرا ناراحت بشم آماده شو بیام دنبالت.
توکل کردم به خدا و ثبت نام کردم..چندروز بعد که برام پیامک اومد میتونی بری پول واریز کنی رفتم کافی نت با کلی ذوق و شوق..بهم گفتن که ظرفیت کامل شده و دیگه سایت بسته شده.چندین نفر بودن که دیگه همه برگشتن رفتن.من اومدم بیرون ولی اصلا ناراحت نبودم گفتم خدایا مطمئنم از یه جا دیگه میخوای بهم ماشین بدی..
شب ساعت 12 موقع خواب حسم بهم گفت سایت ثبت نام رو باز کن و در نهایت شگفتی سایت برام باز شد با مبالغ واریزی..منتظر شدم تا صبح زود برم کافی نت…صبح ساعت 8 رفتم داشت مغازشو آب و جارو میکرد..تا منو دید گفت حیف شد دیگه.دوست داشتم ثبت نام کنی.
گفتم من تا الان زدم سایت باز بود.گفت امکان نداره..گفتم حالا شما بزن و در نهایت شگفتی سایت باز شد و من مبلغ رو واریز کردم..و بعد از چند ماه یه ماشین صفر کیلومتر از خدا هدیه گرفتم.
چون به خودش سپردم.چون تسلیم شدم.
چون راهشو مشخص نکردم..و اون بیشتر از خواسته های من بهم داد.
در پناه رب العالمین باشید.
باسلام باسلام زهرا جان
کامنت شما روخوندم برای من هم نشانه بود هم الگو
اولا بابت ماشین خوشکلت تبریک میگم
من هم ماشین اولین باره ثبت نام کردم
و دیگه خیلی پیگیرش نشدم ب شوهرم گفتم سپردم ب خدا من از خدا یک ماشین میخام دیگه اگر جهان ب دست این خدا اداره میشه پس حتما بهم میده من نمیدونم چطور
ب خیلیا هم نگفتم ثبت نام کردم ک ورودی منفی بهم ندن فقط ب افرادی گفتم ک خودشون گیرشون اومده گفتن انشالله که واست میشه
خداروشکر میکنم ک خدا ب این مسیر هدایتم کرد وبا هر نشانه ای با فایل با کامنت با صحبتی با جمله یا مطلبی هدایتم میکنه
از نوشتن تجربه ات سپاسگذارم زهرا خانم درپناه ربّ باشی عزیزم
فاطمه جانم سلام عزیزم..دوست هم فرکانسی من
من برادرم که همیشه با گواهینامه من ثبت نام میکرد و براش قرعه نمی افتاد همیشه به من میگفت تو اصلا شانس نداری که به اسمت ماشین در نمیاد..منم با قاطعیت همیشه بهش میگفتم چه ربطی به من داره ،تو داری ثبت نام میکنی..
همیشه میگفتم من مطمئنم اگه واسه خودم ثبت نام کنم دفعه اول واسم درمیاد..و خدارو صد هزار مرتبه شکر که همون دفعه اول بهم هدیه داد..و من هربار که سوار ماشین میشم دائم از خدا تشکر میکنم و میگم خدایا مرسی که بهم ماشین دادی.مرسی که میتونم با ماشینم جاهای خوب برم..مرسی که همیشه باهامی و همیشه مراقب منی..فاطمه جان من چون مدت طولانی بود رانندگی نمیکردم خیلی ترس داشتم..کلا همیشه از رانندگی می ترسیدم..بعد از اینکه ماشینو تحویل گرفتم تا یک ماه نتونستم سوار بشم..بعدش گفتم خدایا تو همه کارامو درست میکنی ازت کمک میخوام که توی رانندگی کمکم کنی چون من خیلی ترس دارم..رفتم از جاهای خیلی خلوت شروع کردم و هربار از خودش کمک خواستم..الآنم هرباری که سوار میشم ازش هدایت میخوام و اون با لطف بینهایت منو به بهترینها هدایت میکنه..
برات از خدا عشق خدارو آرزو میکنم.چون عشق خدا نهایت خوشبختیه.
سلام زهرا جانم
عاشقتم سپاسگذارم بابت خواندن کامنت من وپاسخ زیبایت ک بر دل وجانم نشست
من هم 8سال رانندگی نکردم وداعم دارم تجسم میکنم اگر ماشینم رو بدست آوردم اینجوری شروع میکنم رانندگی میکنم اینجوری از خوشحالی وتشکر از خدا اشک شوق میریزم این آهنگ مورد علاقمو میذارم
خداروشکر میکنم ک برترست غلبه کردی و ب وجود دوستانی قوی مثل شما افتخار میکنم
افتخار میکنم درجمع توحیدی وبندگان خوب خداوند هستم
واقعا حس خوبیه وقتی ب خاسته هات فکر میکنی بنظرم مسیر رسیدن ب خاسته هام همیشه لذت بخش تر از لحظه ی رسیدن ب اون خاسته بوده چون وقتی بهش میرسم خوشحال میشم وتشکر میکنم ومیگم همین بود فقط!!!
درصورتیکه من اون همه مدت من بهترین لحظات رو بااون تجسم به اون چیز مورد علاقم گذروندم وزندگی کردم
اره من با اون زندگی کردم ..
سپاسگذارم عزیزم
درپناه ربّ باشی
سلام دوست عزیز سپاسگزارم از کامنتی که گذاشتی من هم شاید ده سال طول کشید بعد گواهینامه رانندگی کردم که هر وقت رانندگی میکنم قشنگ این حس رو دارم که خدا داره میبره من نیستم همش خدا هست اولش واقعا اصلا باورم نمیشد بعد کم کم میشه که به قول استاد باید کردیت همه چیز رو به خدا بدیم خدا هست توانا من ناتوانم انقد این رانندگی ایمانم رو زیاد کرد که همش تو خواسته هام میگم اگه رانندگی شد اینم میشه اخه من به شدت ترس داشتم خدا شاهد الان خیلی راحت میرم من حتی همسرم رانندگی میکرد میترسیدم با این که رانندگیش خوب بود
خدایا کمکم کن تا فقط روی تو حساب کنم و از تو هدایت بخوام منو به راه راست هدایت کن من بدون تو هیچم هیچی بلد نیستم اعتراف میکنم از پس این ذهن برنمیام همش شب روز داشتم روی خودم کار میکردم دیدم همش دارم درجا میزنم نگو من روی خودم حساب کردم گفتم روی خودم کار میکنم در صورتی که ما باید فقط در هر لحظه به خدا بگم خدایا من نمیدونم تو میدونی تو بگو من ناتوانم اعتراف میکنم توهم زدم من هر طرف رفتم دچار کج فهمی شدم خودت نجاتم بده خدا من به هر خیری که از تو برسه محتاجم سپاسگزارم از استاد و شما دوستان عزیز و خانم شایسته گل در پناه خدا شاد و سعادتمند در دنیا واخرت باشید دوستون دارم
به نام خدا
پروردگارا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا متشکرم که امروز با این فایل هدایتم کردی و بهم گفتی و بهم فهموندی که من هیچی نیستم و هرچی دارم از توست و هیچی نمیدونم خدایا سپاسگزارم که جواب درخواستهامو دادی خدایا متشکرم که نور هدایتت رو به قلبم تابوندی خدایا ممنونم که توی این سایت بهشتی و نورانی دارم کامنت مینویسم خیلی با این فایل گریه کردم خیلی به موقع بود اومدم توی سایت که برم فایلهای تولید عملی رو گوش بدم که خدا هدایتم کرد یعنی یه حسی بهم گفت این فایلو گوش بده این الان به دردت میخوره خیلی عالی بود خیلی لذت بردم دیوونه شدم با گوش کردن این فایل
پروردگارا من تسلیم تو هستم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم تویی که همه خوب و بد منو میدونی و میتونی من رو از آسانترین راه ممکن به خواستههام برسونی استاد عزیز خدا قوت میگم بهتون سالم و سلامت باشید
سلام به همه.سلام خدمت استاد عزیز و مریم جون.
این فایل خیلی بینظیره.میخوام تسلیم درگاه خداوند باشم و خدا بهم بگه چیکار کنم.
چقدر قشنگه…
استاد خیلی خوبی.بینهایت دوستت دارم.این فایلهای رایگان یه گنج که در اختیار ما قرار میدی.
مطمئنم خدا خیلی دوستت داره چون شما خیلی ها رو هدایت کردین و باعث شدین که توحیدی بشن.
من همیشه خدا رو تو لحظه هام احساس میکنم.ولی خدایی که شما به من شناختی با خدایی که من قبلا میشناختم فرق میکنه.
سلامت وتندرست باشی استاد.
سلام سلام به همه،نمیدونم چندباراین فایلوگوش کردم تاآماده شم که بنویسم،الان واقعادلم میخوادکامنت بزازم تایادم بیادوقتی خیلی تحت فشاربودم وهیچ کاری نمیتونستم بکنم یه جای دیگه تسلیم شدم گفتم خداااااا من دیگه نمیتونم باآدمات بجنگم نمیتونم همه روراضی کنم خدااااااا نمیتونننننننم خارج ازتوان منه خودت یه کاریش بکن من نمیدونم چطوری اصلا نمیخوام بدونم چطوری فقط میخوام آدمای خوب ودرستی سرراهم قراربدی توخالقی توقدرتمندی توعقل کلی من نمیتونم خودت حلش کن بعدش همه استرسهاروریختم دوربه خودم گفتم اگه خدادرستش نکنه دیگه هیچکس نمیتونه ازپسش بربیاددخترحالافقط آروم باش چون سپردی به قدرت مطلق کیهان،خداشاهده توتمام اون مدت هیچ اضطرابی نداشتم وباخیال راحت پیش میرفتم وبه طرز معجزه آسایی تمام آدمای که تومسیرم قرارگرفتن فوق العاده بودن،ولی نمیدونم چراتوخیلی اززمینه هانمیتونم تسلیم باشم،ازخداهدایت خواستم برای حل این مشکل بهم گفت این فایلوحالا حالاها بایدگوش کنم،استادجان ممنونم بابت فایل زیباتون
به نام خدا
این فایل واقعا عالی بود
میخوام تمرینش رو انجام بدم
دوران کنکور بر خلاف تمام گفته های اطرافیانم عمل کردم و چیزی که قلبم میگفت رو با تمام وجود بهش ایمان داشتم؛ و همه چیز در درست ترین جای ممکن چیده شد!
بعد از اون، خیلی منطقی شد عملکردم. یعنی روی حرف این و اون، میگفتم اره دیگه شدنی نیست.. اره دیگه.. دست فلانیه.. دست بقیه است اوضاع و کاریشم نمیشه کرد.. اره سخته و من توش موفق نمیشم چون کلی ادم نشدن…
و خب با همچین دیدگاهی رفتم جلو و خیلی اوضاع به هم ریخت و شکست خوردم در تحصیلم.
اما دوباره برگشتم، و یه نمود خیلی واضح از هدایت رو یه روز دیدم.
یه روزی امتحان میانترم داشتم، و یکی از سخت ترین درسامون بود، شایدم سخت ترینش!
و من اصلا نخونده بودم در طول ترم
یکی دو شب قبل امتحان تازه شروعش کردم
از سه فصل، یک فصلشو اصلا نخوندم.
از خدا خواستم که خدایا، اگه نشد حذف میکنم درسو، ولی لطفا کمک کن که حذف نکنم. خدایا بهم یه سوالی رو یاد بده که توی امتحان بیاد. منم واقعا میخونم تا درک کنم مطالبو.
و فرداش، نیم ساعت قبل امتحان رسیدم دانشگاه، من همیشه میرفتم سمت کتابخونه اما اینبار به طور خودجوش اومدم دانشکده خودمون. وسط راه بودم، گفتم دیگه نمیصرفه برم کتابخونه، رفتم دانشکده. توی راه پله ها با یکی از همکلاسیام سلام علیک کردم که اصلا زیاد صمیمی نیستیم. بهش گفتم فصل سه رو خوندی؟ گفت اره و.. گفتم من اصلا نخوندم، چیا داره؟ گفت بیا بهت یاد بدم…
و اصلی ترین نکاتشو بهم گفت و برام حل کرد
دقیقااا همونی که برام مثال زد و کامل یادش گرفتم اومد توی امتحان:))))))))
اصلا هنوزم باورم نمیشه. درحالی که کلی مطلب سخت تر از اون هم وجود داشت!..
که همه اونا رو بیشتر خونده بودیم.
این یکی از مواردی بود که ایمانم و حفظ کردم و سعی کردم نترسم از امتحان و تا لحظه اخر تلاش کنم و گوش بدم به هدایت.
کلا توی درس خوندن اگه با صبر و حوصله بخونی و هدایتی بری جلو و تمرینایی که بهشون هدایت میشی رو هم حل کنی نتیجه هاشو به چشم دیدم
خداوندا
درتمام عمرم به روش های خودم زندگی کردم.
امشب،همه چیزم را به تو تسلیم میکنم،زندگیم را به تو تقدیم میکنم،تمام وجودم را به تو می دهم.
من همه چیزم را به تو سپردم و امشب به تو می گویم: خداوندا که من همه راه های خودم را امتحان کردم و باختم.
باختم خداوندم،باختم.
من شکست خوردم ،بسیار بد هم باختم،نه تنها باختم بلکه من گند زدم.
خداوندا خودت به عهده بگیر بیشتر از این نمی توانم کاری کنم.من دیگر نمیخاهم از طریق راه های خودم عمل کنم.
ان طور اراده ی تو هست انجام بده،ای خداوند!
این تسلیم نامه منه و تصمیم گرفتم که هرشب با تمام وجودم بخونمش.
هر نعمت و اتفاق عالی برای من افتاد.زیر تسلیم نامه م می نویسم.
خداوندا امروز فهمیدم که چقدر من در برابر تو خاشع نبودم،و اصلا تو رو قلباً باور نداشتم.
ایاک نعبد و ایاک نستعین،اهدنااصراط المستقیم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به دوستان خوبم
من تجربه هدایت خواستن وتجربه به عقل خودم ودیگران متکی بودن را تواین کامنت مینویسم
حقیقتا من از زمانی که با این اموزش های استادم زندگی ام را چیدم تجربه گذشته ام را خیلی کم به یادم میاداما سعی میکنم که به یادم بیارم
تجربه ای که من دارم از این قرار است که زمانی که من احساس توانایی واحساس من میدانم واحساس من بلدم از پس این مشکل بر میام رفتم تو دلش این مشکل نه تنها مشکل حل نشد بلکه مشکل های دیگر اضافه تر شد مسهله ای که برایم اتفاق این بود کلی اعتماد به نفسم ضعیف شد ایمانم کم شد خود باوریم از دست رفت ودر کل همیشه احساس بدی را تجربه میکردم
اما زمانی که خودم را به هدایت خداوند سپردم وبه این باور هرجا که من را برد همان جا برایم بهترین است ارامش به من برگشت رهایی را تجربه کردم ایده های الهام بخش به من الهام شد کارها به بهترین شکل ممکن برایم انجام شد ایمانم به سپردن قوی شد روابطم بهتر شد وکلی برام اتفاق عالی و فوق لاده افتاد به قول استاد خداوند هدایت شمارا وظیفه خودش دونسته خدایا شکرت
سلام بر استاد عزیز وخانم شایسته عزیز
بنده خیلی خوشحالم که وارد این سایت بسیار توانا و نیرومند و توحیدی شدم
از شما استاد عزیز بسیار سپاسگزارم که به ما خداوند را شناساندی و من دارم کم کم خدارو به وسیله شما میشناسم و درک میکنم که هر چه از خداوند وهاب بخوایم رو بهمون با رویی گشاده عطا میکنه
چند باری ازش خواستم یعنی هر بار که از ته دل ازش خواستم و به خودش سپردم و تسلیم پروردگار شدم و کارهارو به خودش سپردم، کارهام به نحو احسنت انجام شده و خواستم برآورده شده
هنوز خیلی راه دارم که بشم مثل شما و همه زندگیمو تسلیم خداوند عزیزو توانا باشم
امیدوارم به اون حد از رشد و تسلیم بودن در برابر رب العالمین برسم
از خداوند کریم میخواهم مرا هدایت کند به بهترین مسیرها
این رد پا رو میزارم برای خودم که از همچین روزی شروع کردم و به امید خدا حرکت میکنم و خداوند نیز مرا هدایت میکند
به امید نتایج و رشد عالی در همه جنبه های زندگیم