تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 8

831 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    سلام و درود

    استاد اشکمون در اومد

    استاد چه طور میفهمی این سری چی لازم داریم که از اون موضوع میگی

    خدایا چه طور ازت شکر کنم که این جوری هدایتم میکنی

    استاد تنها میتونم گریه کنم وقتی این طوری از خدا حرف میزنی

    وقتی این طوری کلام خدا بر زبان شما جاریست

    خدایا من تسلیم

    خدایا شکرت

    چندبار گوش کنم بعد کامنت میزارم

    دوستان خوشبختین وقتی اینجایید

    اینجا بهشت خداست

    اینجا همون جایی هست که خدا باهاتون حرف میزنه

    در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستای بینظیرم

    من توی زندگیم واقعا سعیمو کردم که از خداوند هدایت بخوام برای کارام سعی کردم از کوچیک ترین تصمیمات تا بزرگ ترین هارو بهش بسپرم و واقعا بهشت رو اورده توی زندگیم یه مثالی که من دارم برای انتخاب دانشگاه بود

    موقع انتخاب رشته من طبق رتبه ای که داشتم به جز دانشگاه های تهران و بهشتی بقیه دانشگاه های کشور رو حتی دانشگاه اصفهان (شهر خودم ) رو میوردم ولی خب تصمیمم مهاجرت بود ولی هیچ ایده ای نداشتم که کدوم دانشگاه ، قاعدتن میان و از دانشگاه های بهتر شروع میکنن و میرن به سمت دانشگاه های ضعیف تر ، اما برای من فرق میکرد ، اسم یه دانشگاه توی دفترچه برق میزد ، اصن دانشگاه معروفی نیست و جز دانشگاه های درجه پایین هست توی کشور و توی شهر آمل هست ، من میتونستم با رتبم دانشگاه خوارزمی کرج رو هم انتخاب کنم که خیلی دانشگاه مشهور تر و بهتری بود به ظاهر و اولم این کارو کردم یعنی بعد از دانشگاه های تهران کرج رو زدم و بعد آمل ولی قلبم بهم میگفت مهدی برو بزن آمل ، اصن منطقی نبود و من حتی یک بار در زندگیم هم از آمل رد نشده بودم و اونم تازه دانشگاهش لول بالا نبود ولی قلبم بهم میگفت که انتخابش کن ، الان از اون انتخاب حدود دوسال گذشته من توی یه ویلا با تمام امکانات از ایرفرایر و پی اس 5 بگیر تا تمام امکانتی که یک خونه رویایی میتونه داشته باشه ، از آزادی زمانی بگیر از آب و هوای بهشتی بگیر ، اون روزی که میخواستم آمل رو انتخاب کنم هیچ کدوم از اینا نبود حتی هییییچچچ ایده ای نداشتم که بتونم یه خونه اجاره کنم چه برسه یه ویلای فول امکانات در اختیارم باشه ، یعنی توی ذهن من اصن به این فکر نکردم ه قراره کجا برم اصن امل کجاس چطوریه نه فامیلی بود هیچی هیچی فقط و فقط خدا بود و خدا خیلیییی کافی بود و بیش از اونچه در مخیله من میگنجید بهم داد ، الان هرکسی منو میبینه بهم میگه واقعا من در زندگیم دانشجویی ندیدم که انقدر لاکچری زندگی کنه ، انقدری نعمت در زندگیم هست که دیشب داشتم سپاسگزاری میکردم و تا شعاع یک متریم رو که نگاه کردم حدود یک صفحه و نیم سپاسگزاری نوشتم

    از در و دیوار نعمت و ثروت وارد زندگیم میشه تازه از خود دانشگاهو که نگم قشنگ اونجا دارم پادشاهی میکنم ، توی کارشناسی هیچ کسی روی پروژه تحقیقاتی توی آزمایشگاه کار نمیکنه اما من توی ترم 2 کارشناسی مجوز ورود و استفاده از تمامی دستگاهای دانشگاه و آزمایشگاه های تحقیقاتی رو داشتم یعنی انقدری من اعتبار داشتم و آزاد بود حتی تا 8 شب دانشگاه باشم که همه فکر میکردن من ارشدم یعنی بار ها ، بار ها بچه ها پیش میومد که باورشون نمیشد من کارشناسی ام ، انقدری خداوند بهم کردیت داد که هر موقع از سال بخوام برم دانشگاه از 8 صبح تا 8 شب و از هردستگاهی بخوام استفاده کنم فقط کار یه زنگه ، تاکید میکنم من ترم 2 کارشناسی این شرایط رو داشتم

    خداوند به من اعتبار داد آدماییی رو اورد توی زندگیم که هرکدوم منو سال ها جلو انداختن ، خونه بهم داد ماشین بهم داد ، اونم بهترین هاشو بهم داد

    همیشه اینو به خودم و خداوند میگم ، میگم که هرکسی خداوند رو به یه ویژگی بارزی میشناسه یکی میگه رحمانه ، یکی میگه رحیمه ، میگم خدایا من تورو به هدایتگر بودنت میشناسم و هیچ وقت هیچ وقت منو به حال خودم رها نکن ،من حتی سعی میکنم همیشه موقع غذا پختن هم ازش بپرسم که خدایا الان انقدر نمک بریزم خوبه و بعد میگه بریز بریز الان بسته و اونجاهایی که اعتماد کردم همه چیز عالی پیش رفت ، حتی اونجاهایی هم که برنجم کم نمک میشد شوری خورشت جبرانش میکرد :)

    من حتی اسمم هم مهدی هست ، یعنی هدایت شده ، خدایا صدهزار متبه شکرت بابت این جهان قانونمند بابت این سایت بینظیر بابت این شرایط عالی

    استاد عاشقتم

    ممنونم ازت که عالی زندگی کردی و عالی زندگی کردن رو به ما آموزش دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2161 روز

      به نام خدا

      سلام داداش

      هدایت به سمت کامنت شما بسیار هدایتی بود

      خداوند بهم گفت براتون بنویسم

      الهی الحمدلله که در بهترین ویلا با بهترین امکانات دارید پادشاهی می کنید

      من هم خواسته ی زندگی کردن در بهترین ویلای شخصی خودم را به خداوند داده ام

      و الان هدایت شدم به کامنت شما

      که فقط بسپرم به خود خودش

      و همه را خودش درست می کنه

      الان با دارا بودن شما در بهترین ویلا و با بهترین امکانات حجت را بر من نمی‌گم کامل ولی حای شکر کردن را خیلی دارد

      چندین و چند بار دیگر باید باید باید کامنت شما را بخونم

      و درسشو بگیرم

      برای خودم مرور کنم

      بری خودم تکرارش کنم

      که ببین برای آقا مهدی شده

      الان داره

      داره لذتشو می بره

      بدون نگرانی

      بدون استرس

      با آرامش و با لذت

      بدون وابستگی

      خدا را شکر

      خدا را شکر

      خدا را شکر

      باز هم ممنون می شوم از لذت های زیاد تون در ویلا بگید

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    سلاااام به استاد عباسمنش عزیزو استادشایسته جانم

    سلام به همه دوستان ارزشمند وبهشتی دراین سایت الهی

    نمیدونم چطورباید نعمت هدایت به این سایت واین استادهمه چی تموم روبه درگاه خدابه جابیارم؟؟؟

    باحرف وزبانم میگویم امامیدانم که کفایت نمیکند

    باید خوب عمل کنم ونتیجه بگیرم بلکه شکرگزاری ام را درعمل هم به پروردگارم نشان دهم

    الهی امین

    واژه تسلیم..خشوع وخضوع دربرابر خداوند معدودواژه هایی بود درتمام عمرم شنیدم تاقبل ورودبه سایت

    وواژه توحید شرک هدایت تسلیم وخشوع دربرابر خداوند بیشترین واژه هایی است که دراین 3سال از زبان استادم شنیدم

    اگر من رابه این بهشت هدایت نمیکردی چطور جاهلانه ودر نادانی عمرم راتمام میکردم وبه خیال خودم که باحجابم و نمازو روزه ی قضانداشتنم. پس بنده ی باایمان خداهستم امااااان ازاین کج فهمی های دینی وباورهای مخرب گذشتگان

    منطق وشهود دواصل مقابل هم : که منطق ازعقل میاید وشهودازقلب که جایگاه خداونداست

    ومن چه میدانستم شهودیعنی چه؟؟؟

    تسلیم بودن چیست؟؟؟

    هرجا افسارزندگیم رابه دست شهود وقلبم دادم بااینکه کاملا خلاف منطقم بودپیروزمیدان شدم وانجاکه صدای منطق درذهنم بلندتربودو برعقل ناقص خودم تکیه کردم کله پا شدم

    مثالهای زیادی از زندگیم دارم

    تاقبل اشنایی بااستادهرتجربه ایی دارم روی عقل خودم بوده وبسییییاربرام سخت گذشته مثل خرید خانه که چقدر روی عقل خودم حساب کردم وبسیاراذیت شدم

    گرفتن مراسم عروسی که باعقل خودم جلو رفت و خیلی همه چی بابا میلم نبود

    مسافرتهایی که همگی باعقل ومنطق خودمان برنامه ریزی میشدند و همه چی عالی نبودهمیشه…

    چه میدانستیم خداوندی که مامیشناسیم با خداوندی که واقعی است فرسنگها فاصله دارد

    منطق وشهود راتاحالا نشنیده بودیم .فکرمیکردیم همین که بگوییم خدایا توکل به تو دیگر کافی است

    تسلییییم دیگرچیست ببین عقلت چه میگوید

    من فقط اینهاروشنیده بودم دیده بودم وباورکرده بودم تازمانی که وارد این بهشت شدم

    که باطی کردن تکاملم هربار بیشتربه این نیرو وصل میشوم بااینکه میدانم تابینهایت جادارد که روی اصل توحید دردرونم کارکنم

    مثالهایی که با شهود وتسلیم بودن خداوند درزندگیم رخ داده است

    به راه انداختن کسبوکارم به تنهایی فقط با الهامات خداوند که به چه راحتی دستگاه برایم خرید باچه کیفیت وقیمتی

    چرخ خرید

    کسی رو فرستادکه کامل همه چیز روبهم اموزش داد رایگان

    توپارکینگ برایم کارگاه ساخت

    مشتری شد

    خیاط برام پیدا کرد

    واردکننده مواداولیه پیداکرد

    دستان پرمهرش روهربار برای کمک به من فرستاد

    باکدوم عقلومنطقی این همه کارراخودم میخواستم انجام دهم؟؟؟

    منی که هیچ از تولید وبازاروفروش نمیدانستم

    همه کاری برایم کرد همه چیز برایم شد

    مسافرتهایی که تسلیم بودیم ورفتیم و…

    ولی من بازهم:::

    اشتباه کردم

    شرک ورزیدم

    عصبانی شدم

    نگران شدم

    ترسیدم

    وابسته شدم

    مغرورشدم

    دوباره مرا بخشید ودرپناه امن خودش جاداد

    دستم راگرفت واز ظلمهایی که به خودم کردم نجاتم داد ومن چه دارم که بگویم دربرابرت ای تنها معبودمن

    پاک ومنزهی تو

    تنها تورامیپرستیم وتنها ازتویاری میخواهیم

    خوب میدانم که ذره ای ازعظمت ووالا مقام بودنت راهنوزنتوانسته ام درک کنم اماتواینچنین مرادراغوش کشیده ای ولبخندمیزنی

    عاشقانه میپرستمت

    استادعزیزم تابینهایت سپاسگزارتون هستم وطلب خیر براتون دارم ازدرگاه خداوند منان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2161 روز

      به نام خدا

      سلام زهرا جون عزیزم

      خدا را شکر برای وحودت دست خداوند

      واقعا همه چیز خداوند است و لاغیر

      اگر فقط به خودش بسپاریم خودش هدایت می کند ما را به آدمهایی که اون وجه خوب خودشون را به ما نشون می دهند

      خدایا صد هزار مرتبه شکر

      وقتی توکل کردیم نتیجه گرفتیم و چقدر اوضاع خوب پیش می رفت

      ولی وقتی کفر ورزیدیم نگران شدیم . نعمت ها دور شدند . ثروت ها دور شدند . انسان ها وجه خوب خودشون یادشون رفت…..!!؟!!!

      که اینطور نیست

      چرا ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!؟؟؟؟؟؟

      چون ما شرک ورزیدیم

      اوضاع عوض شد

      ورق برگشت

      و هیچ چیز زیبایی را ندیدیم

      تا دوباره تسلیم شدیم

      و اوضاع خوب شد

      ممنون دوست عزیزم با کامنت زیباتون یادآوری کردید که همه چیز را از خداوند بخواهیم

      و وقتی داده شد بدونیم از خودش خواستیم

      که عطا شده

      وگرنه گرفته میشود و اصلا دریافتی وجود ندارد

      ممنون

      خدا را شکر برای وجودتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        زهرا کاسه ساز گفته:
        مدت عضویت: 1489 روز

        سلام به رهای عزیزم

        خیلی ممنونم ازت که روح زیبابینتو درقالب کلمات بهم نشون دادی

        واقعا که شرک به قول استاد عامل اصلی بدبختی بشریته

        به همه چی ربط داره این شرک ورزیدن

        خوبیش اینه که هرچی این مسیرو ادامه میدیم بیشتر میفهمیم که اینم شرک حساب میشده ومن اصلا متوجه نبودم

        همین امروز توصحبت کردن باهمسرم جمله ایی رو گفتم که اصلا به مخیلم هم نمیرسید شرک باشه ولی قربونش برم خدا اندازه همون جمله کوچیک واقع نه بیشتر کارم چنددقیقه گره خوردبه هم یعنی دستگاهم خوب کارنکرد برای چنددقیقه ومن فهمیدم که یه اشتباهی کردم فکر کردم تابلاخره فهمیدم::

        همسرم بهم گفت امروزچندتا زر بافتی ؟؟؟3تاحتما شده تا الان

        من محکم گفتم نه4تایی بافتم

        باورت میشه این جمله من شرک بوده ومن نمیدونستم

        خدابهم گفت تونبافتی دستگاه نبافت من بافتم

        الان دارم مینویسم همه بدنم مور مور میشه

        اره من باهمبن جمله شرک ورزیدم بعد اومدم‌پای دستگاه تا کار رو ادامه بدم دیدم نمیبافه هرکاری میکردم گره میخوردبهم

        فهمیدم دوباره خدا داره ‌گوشم رویپیچونه

        فکرکردمو فکرکردم تابالاخره فهمیدم اشتباهمو

        وازصبح همش میگم چقدرباید حواسم به لحظه لحظه افکارم وکلماتم باشه

        به امید خودش

        سپاسگزارتم دخترمهربون

        خدایاشکرت که هواموداری

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نجم الدین سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 718 روز

    سلام سلام استاد عزیزم استاد نازنینم و سلام بانو مریم عزیز

    ویک سلام پارسل شده با جمله ملحقاتش از کابل زیبا خدمت تمام اعضای سایت توحیدی عباسمنش دات کام

    دوستان عزیزم من همین دو اخیر هفته بود که شدیدا بالای خودم کار میکردم و از خداوند طلب هدایت و رهنمای میکردم که بتوانم با آرامش و احساس خوب روزم را شروع و به پایان برسانم .یک بار به ذهنم رسید که اصلا چه نوع فکر هایی در طول روز احساس من را بد میسازد بعد نشستم شروع کردم به بررسی افکارم متوجه شدم که من شدیدا ترس دارم از آینده از اینکه فلان اتفاق اگربیفتد چطور مهارش کنم واگر فلان کار در وقتش انجام نشود چه کار کنم و مثل این ها ده ها موضوع دیگه …..

    بعد از بررسی ودریافت افکار یکه احساسم را بد میکرد به این فکر شدم که حالا چه کار کنم تا این افکار مخرب را محار کنم

    چه باوری بسازم. بالای کدام باورهایم بیشتر کار کنم و به همین شکل باخودم درگیر بودم که خداوند وهابم یک زکنال برایم فرستاد با اینقدر دقت که برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افتد. بعد من شروع کردم به مرور عبارات تاکیدی که مرتبط بود به باور های توحیدی و یکبار گفتم خوبس که فایل های توحید عملی را یک بار دیگه بشنوم و با این پلان وارد سایت شدم و بعدش دهنم باز ماند از سرعت جواب خداوند برایم

    دیدم استاد فایل جدید گذاشته تحت عنوان تسلیم بودن در برابر خداوند ووقتی اون مقاله یی را که مریم جان عزیز در مورد فایل ها مینوسد را مطالعه کدم بعد رفتم سراغ فایل و این بار وقتی مقاله این فایل را خواندم متوجه شدم به ارزش این فایل و ارزشش درین زمان که من شدید نیازش دارم و بدون ضایع وقت فایل را گوش کردم اما نتوانستم که منتظر تمام شدنش بمانم گفتم اول باید به پاس تشکری از خدای وهابم و استاد عزیزم این احساس و این هدایت و این همزمانی را به اشتراک بگذارم ممنونم استاد عزیزم ممنم دوستان عزیزم در سایت

    و اما از نتایجی که تا حالا گرفتم با کار کردن بافایل های رایگان و سه قدم از دوره دوازده قدم

    من سال قبل وقتی وارد سایت شدم وضعیتم از نظر مالی قسمی بود که کار میکردم یک ماه ودر اخیر میدیدم که از کرایه دفترم باقی هستم یعنی سود که نکردم که هیچی ضرر هم داشته و این داستان ادامه داشت ومن بده کار میشدم

    ولی وقتی از آموزه های استاد در سایت استفاده کردم به تمرین ها عمل کردم از همه مهمتر بسیار سعی کردم ذهنم را کنترول کنم واقعا کنترول ذهن کار ساده یی نبود ونیست ولی بسیار سعی کردم با همان تکنیک هاییکه استاد در فایل ها میگوید مینوشتم باخودم صحبت میکردم فایل ها را گوش میدادم سریال سفر به دور آمریکا را تماشامیکردم خلاصه ورودی های ذهنم را سخت کنترول کردم یک مدت حدود شش ماه گذشت ولی نتیجه یی نبود بشکل مادی اما بشکل آرامش احساس خوب سلامتی معده سر درد ها که کاملا درمان شده بود را داشتم اما ادامه دادم تا اینکه من به یکی از فایل های استاد رسیدم که اونجا استاد میگوید وقتی پیدا میکنی که این تصمیم یااین کاری را که در حال حاضر انجام میدهی اشتباه است و باعث یک سلسله مسائل در زنگی گردیده کار درست این است که اولا همان کار اشتباه را که متیقن هستی به اشتباه بودنش اصلاح کنی ولو که بدیلش را هم نداشته باشی و من این کار را کردم. من از چند سال قبل وارد یک شراکت شده بودم که با شرایطی که من داشتم متناسب نبود و در کل به زیان من بود و اساس این شراکت هم شرک بود من اون شریک خودم را در جای خدا میدیدم و خودم را به او سپرده بودم . خلاصه این شراکت را لغو کردم با آنکه بسیار برایم سخت بود ولی انجامش دادم بعد شرایط طوری شد که من با همان یک اصلاح از حالت ضرر کردن هر ماه به یک عاید خوب ماهانه رسیدم از یک کار دیگه یی که اصلا سرش حساب نمیکردم.

    درحال حاضر از بعد مالی به حدی رسیده ام که خوب زندگی میکنم

    از بعد آرامش سرم را بالای بالشت بگذارم خواب هستم

    از بعد احساس خوب تقریبا در طول روز تا حد زیادی احساسم خوبس اما نجواها هم زیاد سراغم مییایند

    از بعد سلامتی کاملا سالم وصحتمند هستم

    از بعد روابط واقعا یک رابطه عالی را سپری میکنم

    در اخیر

    انشاالله در آینده نزدیک از نتایجی که درنتیجه قرنطنه ذهنم ظاهر میشود برایتان میگویم

    ذهنم در حال حاظر قرنطین است مجبورس که با بالای نکات مثبت توجه کند و یا مجبورش میکنم که برود به سمت نکات مثبت

    و از خداوند اول برای خودم توفیق استمرار درین مسیر را خواهانم و بعد برای همه شما خوبان

    در امان الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    ذَٰلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ ۖ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ (آیه 102 یوسف)

    این از خبرهای غیب است که به تو وحی می‌فرستیم! تو (هرگز) نزد آنها نبودی هنگامی که تصمیم می‌گرفتند و نقشه می‌کشیدند

    وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ (آیه 103 یوسف)

    هر چند تو به ایمانشان حریص باشى، بیشتر مردم ایمان نمى‌آورند

    وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ (آیه 104 یوسف)

    و در حالی که هیچ پاداشی از آنان نمی خواهی، این جز پندی برای جهانیان نیست

    =====================================

    ربّ وهابم ، من هر لحظه به شما به هدایت های شما به یاری شما به اون چیزهایی که به من میگی و آگاهم میکنی به وجود پر خیر و برکت شما در زندگیم محتاجم

    خدایا وقتی که تو با نور هدایتگرت روشنی میبخشی به مسیر زندگیم اون موقع ست که دارم طعم یک زندگی شیرین رو میچشم ، خدای رحمان و توانمندم به من بگو اون چیزی که باید بدونم و بیشتر درکش کنم تا بهتر عمل کنم به اون چیزی که شما به من میگی

    ربّ وهابم اگر شما هدایتم نکنی ، من بدون هدایت های شما هیچی نیستم و اگر شما کارهارو برای من انجام ندی من هیچ کاری نمی تونم انجام بدم پس من هر لحظه بابت هر قدمی که باید بردارم ، بابت هر چیزی در زندگیم به نور هدایتگر شما سخت محتاجم

    رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ

    =====================================

    سلام به استاد عباسمنش بزرگوار 

    سلام به استاد شایسته نازنین 

    سلام و سلامتی به دوستان ارزشمندم

    استاد نمیدونید شما چیکار کردین با من ، به محض اینکه فایل رو روی بنر سایت با این مضمون دیدم سر از پا نمیشناختم و سریع شروع به دیدن کردم و دقیقاً انگار خدا بود که از زبون شما با من داشت حرف میزد

    من یکی از اون آدم هایی هستم که سخت چوب حساب کردن روی عقل خودمو خوردم بدم خوردم که توی کامنت های اخیرم در مورد این موضوع هر بار اشاره کردم که من از یک جایی به بعد در این مسیر توحیدی فهمیدم که باید تسلیم پروردگارم باشم و فقط و فقط به اون چیزی که خداوند به من میگه عمل کنم

    از خدا میخوام جاری کنه آگاهی که الان باید از خودم بنویسم تا درس هاشو بگیرم و در زندگیم بهتر عمل کنم تا دیگه کمتر روی عقل پوک خودم حساب کنم و بیشتر روی خدایی که منو بهتر از خودم میشناسه حساب کنم تا هدایت بشم تا هدایت بشم

    من نفهمیده بودم که چرا اینقدر زندگیم داره سخت پیش میره ، چرا هر کاری که میخوام کنم نتیجه نمیده یا به سختی انجام میشه

    اون زمانی که میخواستم پول بسازم به عقل خودم میومدم سایت های استخدامی رو بالا پایین میکردم تا یک کسی در یک جایی استخدامم کنه در حالیکه من درخواستی که از خدا داشتم آزادی در زندگیم بود من متنفر بودم از اینکه یکجا در یک محیطی هر روز برم کار کنم و ترس ها و شرکی که توی وجودم داشتم اجازه نمیداد که خداوند هدایتم کنه و نقطه عطف تغییر مسیر کاری من زمانی شکل گرفت که من از آخرین شرکتی که توش به عنوان کارمند فروش  استخدام شده بودم اخراج شدم ، چرا؟

    چون که من خودم میترسیدم که از اونجا بیام بیرون تا وقتی که خدا برای من اینکارو کرد و از اون روز به بعد من این هدایت خدارو دریافت کردم که فقط باید در مسیر کاری مورد علاقه ام قدم بردارم و خداروشکر الان با هدایت های ربّ وهابم من در آزادی زمانی و مکانی دارم از کارم پول میسازم هر جایی هم در این مسیر خواستم به عقل خودم اقداماتی رو انجام بدم چوبشو خوردم و هر جایی هم که دست هامو بالا بردم و گفتم خدایا من تسلیمم من دیگه نای هیچ کاری رو ندارم شما کارهارو برام انجام بده به عظمتش قسم به راحت ترین و ساده ترین حالت ممکن انجام شد

    زمانی که در پارکینگ همین ساختمانی که سال ها توش زندگی میکنیم از وسط خونه مون آب زد بالا در حدی که نصف خونمون رو آب فرا گرفت و اون زمان من هنوز در این مسیر توحیدی قرار نگرفته بودم و بعدها فهمیدیم که این همون هدایت خداوند برای ما بود که همون اتفاق باعث شد ما از پارکینگ به یک واحد آپارتمانی درست و حسابی در همون ساختمان ساکن بشیم 

    گندمم ریختی تا زَر دهی

    رشته ام بردی تا گوهر دهی

    و جالبیش اینجاست از همون موقع به بعد آبی که نصف خونه رو فرا گرفته بود فروکش میکنه و هرگز یک قطره آب هم از چاه فاضلاب زیر خونه بالا نزد بدون اینکه صاحب ملک کاری کنه ولی چه زمانی ما هدایت شدیم به یک واحد آپارتمانی درست و حسابی؟

    زمانی که نسبت به جریان هدایت های خداوند مقاومت نکردیم و اجازه دادیم خودش هدایتمون کنه

    وقتی که بخاطر ترس هایی که داشتم و وابستگی هایی که نسبت به خانواده ام در اون زمان داشتم یک زندگی وحشتناکی رو در شهری که به مدت 2 سال توش رفته بودم تجربه کردم زمانیکه دانشجو بودم و اینقدر درگیر مشکلات شدم و خدارو به کل فراموش کردم کار به جایی رسید که من در خوابگاه دانشجویی هیچ چیزی برای خوردن نداشتم و در 24 ساعت شبانه روز فقط یک وعده غذایی اندک از خودِ دانشگاه دریافت میکردم ، چرا؟

    چون من ایمان نداشتم که خداونده که داره رزق و روزی منو میرسونه من اون زمان ها در دوران دانشجوییم که بدترین دوران زندگیم محسوب میشه فقط داشتم تقلاء می کردم فقط داشتم دست و پا میزدم فقط بخاطر اینکه داشتم روی عقل خودم حساب میکردم تا اینکه بخوام روی خدا حساب کنم و از خودش کمک بخوام

    وقتی که یک عده آدم توی زندگیم خدا شده بودند و خودِ خدا دیگه جایی توی زندگیم نداشت از همون ها بدترین ضربه هارو خوردم ، به جای اینکه تسلیم پروردگارم باشم تسلیم آدم هایی شده بودم که در ذهن من داشتن نقش خدارو بازی میکردند و همین باعث شد یک زندگی واقعاً تاریکی رو تجربه کنم و از زمانیکه وارد این مسیر توحیدی شدم کم کم همه رو گذاشتم کنار و فقط تصمیم گرفتم به اصل و اساسی که مالک منو جهانیان هستش بچسبم و تکیه کنم که دقیقاً هر روزی که میگذره آرامشی رو دارم در زندگیم تجربه میکنم که تا بحال هرگز تجربه نکرده بودم

    از وقتی که فهمیدم من به جای اینکه بیام به اون نعمت هایی که در زندگیم دارم بچسبم به خودِ سرمنشاء این نعمت هایی که از اونجا وارد زندگیم شده بچسبم به خداوندی خدا قسم از اون موقع تا حالا حساب بانکی من همیشه توش پول هست در حالیکه من تا همین پارسالش دوزار پول توی حسابم نداشتم فقط به یک دلیل ، اونم اینکه به خدایی که تا به حال به من نعمت و پول داده چسبیدم و از اینجا به بعد بود که روز به روز این موضوع بسیار بسیار مهم رو درک کردم که هر چقدر به ربّ وهابم وصل باشم این وصل بودنم به خداوند با خودش پول توی حساب بانکیم میاره با خودش غذا برای سیر کردن شکمم میاره با خودش آدم های سطح بالا در زندگیم میاره با خودش خوشبختی و آرامش و آسایش میاره و کلی نعمت و برکتی که به واسطه ی وصل بودنم به خداوندی که مالک من و جهانیان هستش اتفاق میوفته ، چون همه اینا جزئی از این انرژی منبع هستند

    دقیقاً از لحاظ منطق قرآنیش هم بخواهیم حساب کنیم تسلیم بودن و خاشع بودن در برابر خداوند جزء خیر و برکت و نعمت و آسونی چیزه دیگه برامون نداره

    زمانیکه یونس در اون عمق آب های اقیانوس در اون تاریکی تسلیم خداوند شد و فهمید که خودش هیچی نیست چه اتفاقی افتاد

    وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ

    و یونس از پیامبران بود

    إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ

    هنگامی که به سوی آن کشتی پر [از جمعیت و بار] گریخت

    فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ

    و با سرنشینان کشتی قرعه انداخت [و قرعه به نامش افتاد] و از مغلوب شدگان شد [و او را به دریا انداختند.]

    فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ

    پس آن ماهی بزرگ او را بلعید، در حالی که سزاوار سرزنش بود

    فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ

    و اگر او از تسبیح‌کنندگان نبود

    لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ

    تا روز قیامت در شکم ماهى مى‌ماند

    چی شد که یونس یه همچین سختی بدی رو در زندگیش تجربه کرد؟؟؟

    زمانی که روی عقل خودش حساب کرده بود بابت همین هم حتی رسوندن پیام خدا به آدم ها براش سخت شده بود و این اتفاقات افتاد و وقتی که همون خط فکری رو ادامه داد بلاهای بیشتری سرش امد تا وقتی که به عجز و ناتوانایی خودش رسید و فریاد زد همانا تو خدای یکتای جهانیان هستی یا زمانیکه ابراهیم پای ایمانش ایستاد و هر اتفاقی افتاد از مسیر توحیدیش خارج نشد

    قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ

    گفتند: اگر می خواهید کاری انجام دهید او را بسوزانید، و معبودانتان را یاری دهید

    قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ

    [پس او را در آتش افکندند] گفتیم: ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی آسیب باش

    ابراهیم حتی در برابر اتفاقات به ظاهر ناجالبی که براش میوفتاد مقاومتی نمی کرد چون ایمان داشت چون ایمان داشت چون ایمان داشت

    ایمانی که منجر به عمل شد ایمانی که منجر به حرکت کردن شد ایمانی که منجر به آرامش و اطمینان قلبی شد اینکه یک جریانی هست داره منو هدایت میکنه داره جهانیان رو هدایت میکنه اون از من آگاه تره ، ذهن منطقی من خیلی محدود تر از اون آگاهی ای هستش که خدا داره 

    به قول استاد عباسمنش در جلسه چهارم قدم پنجم ، تنها کاری که میشه کرد فقط باید ایمان داشت فقط باید اعتماد کرد به این جریان فقط باید حالت خوب باشه

    از خدا میخوام خودش هدایتم کنه که به این چیزهایی که نوشتم بیشتر عمل کنم 

    کمتر روی عقل ناقص خودم حساب کنم

     بیشتر به خدای هدایتگرم اعتماد کنم و تسلیم پروردگارم باشم

    تسلیم جریان هدایت هایش باشم

    واقعاً استاد درست میگه

    ما هیچ وقت نمیتونیم بفهمیم پشت اون چیزی که خدا بهمون میگه باید انجام بدیم چی هستش یا آخرش میخواد چی بشه ما فقط باید اعتماد کنیم

    به الله قسم وقتی که خدا بهمون گفتش که وسایل های خونتون رو جمع کنید ما نگفتیم بعدش خب چیکار باید کنیم کجا باید بریم اصلاً چی میخواد بشه!

    ما فقط گفتیم باید به اون چیزی که خدا بهمون میگه عمل کنیم و هنوزه هنوزه بعد از حدود یکماهی که ما بخشی از وسایل های خونمون رو جمع کردیم تا آماده عمل کردن به قدم بعدی بشیم نمیدونیم چی میخواد بشه فقط باید روی خودمون بهتر کار کنیم تا آماده هدایت های بعدی خدا بشیم و به هیچ عنوان وسایل هارو برنمیگردونیم سرجاشون تا زمانیکه فرمان خدا بر ما صادر بشه برای رفتن برای مهاجرت کردن به سوی پروردگارم

    خدایا

    ای تنها فرمانروای یکتای جهانیان

    تنها تو را می پرستیم 

    و تنها از تو یاری میخواهیم

    ما را به راه راست ، به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای هدایتمون کن و زندگی را بر ما آسان فرما

    گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود

    زان دم که دیدمت دیوانه تر شدم

    با یک خیال خام افتاده ام به دام

    از ره به در شدم دیوانه تر شدم

    گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رود

    هم بی قرار و هم شوریده سر شدم

    دیوانه تر شدم

    دیوانه تر شدم

    دیوانه تر شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
  6. -
    حدیث و زینب گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز

    وسلام خدمت همه نور چشمی های خدا

    استاد عزیزم خدا را شکر میکنم برای این فایل بی نظیر الهی که احساس کردم خدای بزرگم داره اینارا به من میگه

    من کارم سیاره هروقت استرس داشتم نگران بودم

    میخواستم خودم مشتری جذب کنم دست پا میزدم هیچ فوشی نداشتم واگه هم کم بیش فروش داشتم میاوردن پس میدادن آبرو ریزی میکردن میگفتن به درد نمیخوره

    من خدا رو شکر میکنم که هروقت روخودم

    وکارم ومردم حساب باز کردم

    خدا خیلی خوب گوشمو بپیچوند که برم سمتش

    حواسم باشه من هیچی نیستم همه کاره خداست

    اگه بخوام در مورد هدایت وتسلیم شدن بگم میتونم دفتر ها پر کنم

    من از دوروز پیش انقدر فکرم مشغول موضوعی بود که دیگه به شرایطی رسیدم مه تو دوسه سال پیش هیچ وقت این طور گیر نکرده بودم

    اما لحظه ای که گفتم خدایا من تسلیمم من هیچی نیستم هیچی نمیدونم خودت هدایتم کن خودت میدونی فرمان دست خودت

    به اسمش قسم دیروز به طرز معجزه آسایی

    همه چیز عالی شد وسجده شکر کردم

    من یه دفتر دارم برای گفتگو باخدا هروقت الهام میگرم سریع مینویسم

    خدایا من هیچی نیستم هیچی نمیدونم تومیدونی

    تو بزرگی تو وهابی تو خالقی ای فرمانروای آسمانها وزمین ما رابه راه راست صراط مستقیم هدایت کن

    استاد عزیزم از خدای قدرتمندم سپاس گزارم برای حضورتون توزندگی ما که صدای گرم وخداییت

    همیشه شب روز هست توزندگیم

    خدایا هرآنچه دارم از ان توست خدایا سپاسگزارم که هر لحظه ما را حمایت هدایت وحفاظت میکنی

    خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم خدایا ممنونم

    درپناه خدای قدرتمندم باشید

    خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    اولین باوری که باید برای تسلیم بودن در مقابل خداوند داشته باشیم:

    بپذیریم:

    -خداوند پروردگار و ربی است که وجود دارد. رب به معنای: توانمندی قدرت در کنترل داشتن مدیریت داشتن نگهدارنده جهان خالق

    -خداوندی که جهان را خلق و آن را در تمام ابعاد مدیریت می کند از ما بی نهایت: آگاهتر است و راه ها را بهتر می داند مدیر و مدبر است با داشتن این باورها می توانیم:

    به خداوند اعتماد و توکل کنیم و تسلیم او باشیم زمانی که ما تسلیم خداوند باشیم او ما را هدایت خواهد کرد.

    چگونه خداوند ما را هدایت می کند؟

    زمانی که تسلیم شویم

    چه زمانی تسلیم می شویم؟

    زمانی که جایگاه و توانایی خود و خداوند را درک کرده و اجازه دهیم خداوند ما را هدایت کند

    همواره به یاد داشته باشیم که باید: در مقابل خداوند خاشع بوده و بدانیم با چه قدرتی ارتباط برقرار می کنیم

    چگونه نتایج بهتری می گیریم و زندگی مان زیباتر و روان تر می شود؟

    به اندازه ای که در مقابل خداوند تسلیم و متواضعیم:

    به همان اندازه: زندگی برای ما روانتر شده و هدایت ها را دریافت کرده و کارها پیش خواهد رفت

    برخی اوقات خواسته ای داریم و به آن وابسته می شویم:

    اما خداوند قصد دارد بهتر از این خواسته را به ما دهد ما نه تنها به خواسته های خود می چسبیم بلکه راه رسیدن به آن را تعیین می کنیم به جای انجام این کار: قصد و خواسته ی خود را مطرح کنیم و به خداوند اجازه دهیم ما را هدایت کند

    خداوند مانند سیگنال رادیویی: جریان هدایت را در هر لحظه به تمام کیهان می فرستد از باکتری ها گرفته تا کهکشان ها

    ما باید فرکانس خود را با فرکانس خداوند تنظیم کنیم.

    چگونه؟

    زمانی که بدانیم: فرکانس ها به سمت ما ارسال می شود هدایت وجود دارد و خداوند از ما بسیار آگاهتر است

    جریان هدایت: قدم به قدم به ما گفته شده و مسیر به تدریج برایمان روشن خواهد شد

    هیچ یک از ما: نمی دانیم مسیر رسیدن به خواسته هایمان چیست مانند : حضرت ابراهیم حضرت موسی….

    وقتی قدم اول را برداشتیم : قدم دوم به ما گفته خواهد شد

    بسیاری از مواقع ما فکر می کنیم: مسیر رسیدن به خواسته هایمان را می دانیم اما مسیر ما کاملا اشتباه است اگر تسلیم خداوند باشیم: مسیر رسیدن به اهداف مان را به ما خواهد گفت

    بپذیریم: ما راه حل رسیدن به هیچ چیز را نمی دانیم اجازه دهیم خداوند ما را هدایت کند

    هدایت ها را پیگیری کنیم و اعتبار آن را به خداوند دهیم و فکر نکنیم : توانا و باهوش هستیم خداوند همه ی کارها را برای ما انجام داده است از کوچکترین موضوع تا بزرگترین آن: در مقابل خداوند خاشع و متواضع باشیم تا: الهامات بیشتری از خداوند دریافت کرده و جریان زندگی ما ساده تر و روان تر شود خداوند تمام کارها را برای ما انجام خواهد داد

    وقتی ما تسلیم هستیم: خداوند بسیار زود به وعده های خود عمل می کند

    نشانه ی تسلیم بودن در مقابل خداوند:

    آیا آرامش داریم؟ تسلیم بودن به معنای: آرامش رهایی و با اتکا همراه است

    ما نمی توانیم شرایط را کنترل کنیم:

    اینگونه زندگی سختی داریم چون کنترل همه ی شرایط امکان پذیر نیست

    زمانی که خواسته ای داریم: مرتبا از خود سوال کنیم چرا؟

    از خداوند خواسته ی نهایی: رضایت آرامش غنی بودن و نعمت را بخواهیم

    ما خواسته های خود را تنها برای : رسیدن به احساس خوب می خواهیم

    به خودشناسی برسیم خواسته ی اصلی خود که رسیدن به احساس خوب است را از خداوند درخواست کنیم اما به خواسته های خود وابسته نباشیم : تسلیم باشیم و اجازه دهیم خداوند ما را هدایت کند.

    برای دستیابی به خواسته هایمان باید: از قبل آمادگی دریافت آن را داشته باشیم و تغییراتی در درون خود ایجاد کنیم

    وقتی تسلیم باشیم خداوند به ما خواهد گفت: چه مسیری را طی و چه تغییراتی در خود ایجاد کنیم

    زمانی که تسلیم خداوند باشیم: نتایج خواهند آمد و برای ذهن ما باور پذیر می شود تکامل خود را طی می کنیم و می توانیم برای خواسته های دیگر هم تسلیم خداوند باشیم نخواهیم همه ی جوانب را کنترل کنیم

    هدایت : احساسی است که سوالی در مورد آن پیش نخواهد آمد و قلب ما آن را تایید کرده و مقاومت ندارد اطمینان و یقیین قلبی داریم که درست است که این روند: تکاملی و به تدریج رخ می دهد

    خداوند ویژگی و توانایی های ما را می داند: پلن مناسب با شرایط ما را برای تحقق خواسته هایمان ایجاد می کند

    اگر نتایج خوبی نمی گیریم: به این دلیل نیست که خداوند نمی خواهد :

    ما مسیر اشتباه را طی می کنیم و نتایج خوبی که نمی گیریم باعث می شود:

    فکر کنیم و به اشتباهات خود پی ببریم

    چه زمانی فکر می کنیم؟

    زمانی که اتفاق بد و نامناسبی برای ما رخ می دهد

    اگر تسلیم خداوند باشیم : او ما را هدایت کرده قدم ها را به ما می گوید و به بیش از خواسته های خود دست می یابیم

    هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم بگوییم:

    ایاک نعبد ایاک نستعین تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می جوییم اهدنا الصراط المستقیم مرا به راه راست صراط الذین انعمت علیهم راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن:

    به حالت تسلیم و آرامش دست یابیم و همه ی کارها را به خداوند بسپاریم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1973 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام …

    همه چی ذهنیه و ب ذهن بر میگرده ب ذهن قدرتمند ما …اما هر دفعه یادمون میره که ما بعنوان موجوداتی ارتعاشی در جهانی ارتعاشی زندگی میکنیم و تمام اتفاقات زندگی ما براساس ارتعاشی که در ان هستیم رقم میخوره

    ابزاری که خداوند بما داده بنام ذهن از ما یک موجود کاملا ناشناخته ای ساخته که هر لحظه میتونیم با ان کارهای خارق العاده انجام بدیم یا برعکس اسیر توهماتش بشیم

    برای انکه ب خواسته مون برسیم قبل از هرچیز باید در ارتعاشش قرار بگیریم اینکار نیاز ب تربیت و توان کنترل ذهن داره

    برای انکه کارها رو بسپاریم ب خداوند و رها باشیم احتیاج ب تسلیم شدن داریم باید رها باشیم این کار از عهده هر فردی بر نمیاد ادما نمیتونن کارهارو بسپارند ب خالق خودشون …چون میترسند ….میترسند خداوند اونارو جابذاره …

    ب خداونداعتماد ندارند اگه اعتماد داشتن در مواقع سپردن باید ب احساس خوب برسند اگه ب احساس خوب نمیرسند پس اعتماد ندارند و فقط در حد حرف اعتماد دارند

    چندوقت پیش نیاز ب 600میلیون تومن پول داشتم و باید زیر 20روز این پول رو تهیه میکردم ….. چند روز بعد دوستی اومد مغازه بدون انکه حرفی بزنم گفت مبلغی پول دارم و میخوام ب یکی که نیاز داره قرض بدم ( دقیقا عددش نزدیک ب همون مقداری بود که میخواستم ) اما تعجبم از این بود بدون انکه من چیزی گفته باشم یا ازش تقاضایی کنم این پیشنهادو داد خیلی برام جالب بود ….

    وقتی ب خداوند میسپاری جهان خودش کارهارو انجام میده بدون انکه تو کاری کنی

    همون لحظه گفتم خدایا اخه چطوری اینقدر دقیق کارا رو انجام میدی انقدر خوشحال بودم که حد نداشت اون پول رو ب من داد و رفت خیلی خوشحال بودم از اینکه جهان چقدر دقیق پاسخ میده ….

    اما درست 3روز بعد اومد مغازه و با کلی معذرت خواهی گفت یه مشکلی برام پیش اومده اگه ناراحت نمیشی پولم رو ……

    گفتم نه عزیزم این چه حرفیه پول شماست یه شماره حساب بده پولت رو بزنم ب حسابت …فردایش پولشو زدم ب حسابش اولش کمی ناراحت شدم اما خیلی زود ب خودم گفتم :

    مگه من بهش زنگ زده بودم یا من بهش گفتم پول میخوام …؟ خودش باپای خودش اومد مغازه و اون پول رو بمن داد

    ب ذهنم گفتم :

    همون خدایی که این ادمو فرستاد مغازه ی من تا اون پولو بمن بده همون خدا دوباره از یه جای دیگه و از یه مسیر دیگه این پولو برام جور میکنه اما نمیدونم چرا و ب چه دلیل ولی ب طرز عجیبی بیخیال و ریلکس بودم شاید باورتون نشه دقیقا همین اتفاق دوباره برام افتاد اما این بار ب شکلی دیگه رخ داد واون مبلغ پول حتی بیشتر بدستم رسید …

    باید رها بود و کارارو سپرد ب خداوند …

    اما سپردن قدرت میخواد ب حرف نیست …تمرین میخواد …کنترل ذهن میخواد …نمیشه شب بخوابی صبح بلند شی بگی من رهای رها هستم و تمام مشکلاتم رو میسپارم ب خداوند و دیگه نگران نیستم و واقعا هم نگران نباشی ….

    اینکار تمرین ذهنی میخواد … بایدرو ذهنت کار کنی …جهان با کلام کاری نداره با ادا و اطوار کاری نداره جهان با ارتعاش ما کار داره ارتعاش دقیقا برمیگرده ب ذهن و کنترل ذهن …

    رها بودن و سپردن کارها ب خداوند دکمه نداره بزنیم کار انجام بشه در واقع از احساسی که داریم میتونیم متوجه بشیم در چه ارتعاشی قرار داریم و یا ایا مشکلات مون رو ب خداوند سپردیم یا نه ؟!!!!!

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      محمود رضائی گفته:
      مدت عضویت: 1145 روز

      سلام و درود بر شما دوست و هم خانواده عباس منشی حسین آقا عزیز کامنت زیباتون را خواندم احسنت درست فرمودین سپردن و رها بودن به حرف نیست قدرت میخواهد کنترل ذهن میخواهد ایمان خیلی قوی میخواهد من یکی وقتی استرس میگیرتم میمیرم و زنده میشم اصلا فلج مغزی میشم بهم میریزم درکل می‌دونم که خود خدا باید قویم کنه و ایمانمم قوی تر کنه .تشکر از شما و کامنت های خوبی که می‌گذارید در پناه نور و عشق الهی باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سید علی رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    «به نام خدایی که زیاد روزی میده »

    سلام وقتتون بخیر دوستان

    خوشحالم که الان به این فایل هدایت شدم

    واقعا گوش دادن این فایل الان این موقع خودش ی هدایت بزرگه برای ما

    بارها و بارها تجربه کردم که آرام بودم تسلیم بودم و خدا بهترین هارو برام رقم زده وقتی بعد از اتفاق افتادن اون ماجرا بهش فکر کردم دیدم هیچ جوره هیچ بشری نمی‌تونست این کارو انجام بده

    این فایل تو این برهه از زندگیم ی تلنگر بود که انقدر خودم درگیر نکنم و مسئول نبینم رها باشم و اجازه بدم خودش هدایتم کنه

    مورد دیگه ای که بود دلیل نماز خوندم بود من چند روزیه به خاطر هدایتی که داشتم نماز شروع کرده بودم الان هم این فایل و حرف های اخری که استاد زدن دلیل نماز خوندن برام روشن تر شد

    الان این نظر میخوام ثبت کنم که بعدا بیام بخونم و بخشی از سیر تکاملم رو بتونم ببینم تا ایمانم بیشتر بشه الان دارم روی باور های خودم و فرکانس هایی که میفرستم کار میکنم چون قلبا ایمان دارم که زندگی ما با باور های ما شکل میگیره از لحاظ مالی میدونم که قراره انقلابی رخ بده تو زندگیم خاطره ای که استاد تعریف کرد درمورد دوره تند خوانی همش تو ذهنم بود که اگه به هدایت خدا گوش بدی و عمل کنی تو زندگی تو هم همین اتفاق قراره بیوفته ایمان داشته باش پسر

    میخوام بشینم تمرینی که درمورد شناخت خواسته هام هست رو هم انجام بدم تا بدونم واقعا چی میخوام پول یا راحتی؟ شهرت یا محبوب بودن شاید هم دیده شدن بشینم ریشه یابی کنم ببینم لیست هدفم داره وی نشون میده

    به امید روزی که تسلیم بشم در مقابل هدایت هایی که الهام میشه بهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    به نام تنها خالق هدایتگر فرامانروا و پرورش دهندم

    خداروشکر به خاطر دونه دونه هدایت اگاهی مهارت های نابش که همه اعتبارشون فقط کاره رب فرمانرواس

    هر نقاشی هر لدت عشقو ارامشو روابط قشنگ وجاهای زیبایی که میرم کاره خودش لطف بی نهایتشه به بندهات

    ازت هدایت لحظه لحظه ای میخام

    یادم میاد یه دوره ای بود یواشکی پول از توجیبم برمیداشتم حالا بهش میگفتم ولی خب خیلی احساس نیاز بود دیگه میگفتم من حقمه و عیبی نداره من ازش خجالت میکشم خابه بر میدارم تازه شاید کلی مغازه اینا فروش ولی من خیلی کم برمیداشتم ومیدونست ولی اروم اروم هدایت شدم برندارم اون موقعه مالم عادی وقدم درستی بود ولی الان میفهمم اون ینی کمبود پول ینی تو باید تقلا کنی تا بهت پول بدم تو بی ارزشی و یا به زور یواشکی یزره برات میریزم

    خداجون عاشقتم منو از اون باور ها که پول بودش وعزتو فراوانیتو یادم اوردی الان خیلی مبلغ بزرگتری بیشتری هموارهتو حسابم هست وخدارو بینهاییت شکرر خداروشکر کارت بینهایت لطفشو عشقش همیشه هموارهم و استفاده میشه به فراوانی راحتی بعد دیگه این رفتارمو تغییر دادم یه عزتی و پول از جاهایی که فکرشو نمیکنم و به حسابم سرازیره ورفتم تو کار کسب درامد وحرفه دلچسب و ارزشمند نقاشی

    الان هم یواشکی باید بیام توسایت ولی از نظر زهنم این حقته ولی فک میکنم وردی هدایتی در انتظارمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: