صاحبان کسب و کارهای موفق چه باورهایی دارند؟ - صفحه 58

به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام

روز شمار تحول زندگی من روز سی ام از فصل اول

سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم

بریم سراغ نشانه های الهی امروزم:

خدایا شکرت بابت حال خوبم

خدایا شکرت بابت سلامتیم‌

خدایا شکرت بابت اینکه یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی

خدایا شکرت که سی روزه با این سفر زیبا همراهم و متعهدم و فصل اول رو تموم کردم 

خدایا شکرت بابت مشتری هایی که برای پودر زعفران فرستادی

خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه ای که خوردم و لذت بردم

خدایا شکرت بابت اینکه پدرم شیر خرید و مادرم فرنی خوشمزه درست کرد خوردم و لذت بردم

خدایا شکرت بابت اینکه آش عدس خوشمزه درست کردم عالی بود خوردم و لذت بردم

خدایا شکرت بابت اینکه من یه آبرسان میخواستم که برای پوست خشک باشه هم آبرسان باشه هم مرطوب کننده بافت نرمی داشته باشه و خداوند پاسخ داد و اونیکه میخواستم رو پیدا کردم و خریدم 95 تومن با قیمت مناسب پس این باور رو در من ساخت که قانون خداوند ثابت و یکیه اگه میتونی با این قانون به خواسته های کوچیکت برسی پس صد درصد میتونی به خواسته های بزرگتم برسی چون قانون خدا ثابت و  بدون تغییره

خدایا شکرت که سر کوچمون یه لندکروز مشکی رنگ صفر بسیار زیبا دیدم و رانندشو تحسین کردم و کلی خوشحال شدم و گفتم خدا بهش بیشتر بده پس میشود

خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد و 100 بسته پودر زعفران سفارش داد و من رفتم بهش فروختم پودر زعفرانها رو و یک میلیون و چهارصد هزارتومان در عرض 5 دیقه پول ساختم بخدا که پول در آوردن خیلی آسونه خیلی راحته من دارم باهاش زندگی میکنم

چی بگم از همزمانی خداوند چی بگم از هدایت خداوند مات و مبهوت موندم من همه ی این اتفاقات خوبی که برام میفته همشو از خداوند میدونم واقعا این باور در من تثبیت شد که تو روی خودت کار کن کل جهان به کمکت میان که تو به خواستت برسی صد درصد .

هیچ شکی در قانون بدون تغییر خداوند نیست صبح که اون مشتری زنگ زد 100 بسته سفارش داد منی که اکثر موقع ها با ماشین میبرم خیابون سرکوچمون این بار 100 بسته رو پیاده بردم و قبل از اینکه برسم به اون مشتری که ماشینشون تیبا بود یه آقا که ماشینش پرشیا بود نگه داشت گفت اونا پودر زعفرانه گفتم آره گفت چنده گفتم 20 تومن گفت منم میخوام گفتم منتظر بمونین من ببرم این مال مشتریه گفت این نمایشگاه ماشین رو میبینی 10 بسته بیار اونجا

منم اول 100 بسته اون خانم رو بردم و فروختم و یک میلیون و چهارصد تومن دریافت کردم و اون خانم کلی تحسینم کرد حالا بهم گفت مادرت چرا نیومده گفتم خودم میفروشم منی که همیشه به خودم میگفتم تو معامله کردن ضعیفم از وقتی که رو خودم کار میکنم مخصوصا دسته ی فایلهای توحیدی رو کار میکنم چشم بسته معامله کردم اولش بهم گفتند بیا بشین ماشین منم بدون ترس نشستم هر کاری کردند نتونستند ازم تخفیف بگیرند من با اعتماد به نفس کامل از محصولی که میفروشم تعریف کردم و خلاصه گفتم که اگر نمیخواید مشتری هست برا من فرقی نمیکنه به اونا میفروشم و اونا هم به قیمتی که من گفتم راضی شدند و کلی تحسینم کردند و گفتند کار خیلی خوبی میکنی و یه چیزی میفروشی که نیاز همه هست عالیه

دو تا خانم بودند حدس زدم اون خانم راننده معلم باشه از طرز حرف زدنش و گفتم که معلم هستید گفتند بله منی که تو بچگی خیلی ترس داشتم از معلم ها و قدرت میدادم بهشون الان من به خدا قدرت دادم محکم حرف زدم با اعتماد به نفس

استاد جان ازتون تشکر میکنم با تمام وجودم که خیلی چیزا رو بهم یاد دادید حتی اون خانم معلم گفت واسه این خانم میخوایم این پودرارو تخفیف بده روستا زندگی می‌کنند وضعیت مالیشون خرابه ولی استاد بهم یاد داده که دلسوزی نکن منم اصلا دلم نسوخت و حرف خودم رو زدم شاید اگه قبلا بود دلسوزی میکردم ولی دلسوزی کردن تو قانون خداوند معنایی نداره

حالا خداوند هدایتم کرد به نمایشگاه ماشین منی که همیشه میترسیدم برم نمایشگاه ماشین و میگفتم اونا آدمای گنده ای هستند رفتم و با جرئت و جسارت کامل وارد نمایشگاه شدم و 10 بسته پودر زعفران فروختم و 200 تومن دریافت کردم حتی شمارمم بهشون دادم گفتم هر وقت خواستید تماس بگیرید بیارم خدایا شکرت

من به زمان بندی خداوند اعتماد کامل دارم خداوند یه زمانی منو هدایت کرد که برم پودر زعفرونهارو پیاده ببرم و اون آقا تو راه ببینه و بخواد این دیگه واضح ترین هدایت خداوند بود

خداوند در هر لحظه بهم میگه که من چیکار کنم اگر باورام درست باشه رفتارهایی انجام میدم که بهم پول و ثروت و نعمت و سلامتی بیشتر برام بیاره

خدایا از ته ته ته قلبم ازت سپاسگزارم

البته این الگوی مثبت رو من در برنامه ریزی ذهنم دارم و این اتفاق چن بار قبلا هم افتاده بود که در زمان و مکان مناسب من به مشتری دیگه پودر زعفران ببرم تو خیابون یه مشتری دیگه ازم بخواد اینا فراوانی نیست پس چیه اینا هدایت خداوند نیست پس چیه

منی که مغازه ندارم و مشتری زنگ میزنه میرم تو خیابون میفروشم ببین چی میشه خدایا شکرت

خدایا شکرت که 100 هزار تومن به مادرم بخشیدم

و یه آگاهی که دریافت کردم میخوام اینجا بگم:

وقتی داره اتفاقات خوبی برام میفته و ورودی مالی خوبی دارم قشنگ دارم میفهمم که من روی خودم کار کردم و فرکانس خوبی فرستادم و اینم نتیجشه ولی وقتی اوضاع اونطوری که میخوام پیش نمیره و مشتری ندارم و ورودی مالی ندارم اصلا ناراحت نمیشم چون دارم میفهمم که روی خودم کار نکردم فرکانس مثبت نفرستادم و اینم نتیجشه الان قشنگ دارم میفهمم که من جواب فرکانسهایی که می‌فرستم با اتفاقات زندگیم دارم میگیرم

خوب باشه اون اتفاق میگم جواب فرکانس مثبتیه که فرستادم

بد باشه اون اتفاق میگم جواب فرکانس منفی که فرستادم رو دارم میگیرم

پس تمام اتفاقات زندگی من بدون استثنا نتیجه فرکانس ها یا باورهای خودمه چیزی بیرون از من نیست چقدر عادلانه هست این قانون خداوندم

من قبلا که چند روز ورودی مالی نداشتم ناراحت میشدم ولی الان یکمی درک کردم که نتیجه فرکانس‌های خودمه به قول خداوند که در قرآن می‌فرماید تمام اتفاقات زندگیتون رو خودتون از پیش فرستادید و بما کسبت ایدیهمه 

خدایا شکرت

و اما بریم سراغ این فایل هدایت کننده:

صاحبان کسب و کارهای موفق چه باورهایی دارند؟

این قوانین بدون تغییر خداوند که استاد همیشه در موردش صحبت می‌کنند در تمام زمینه های زندگیمون میتونه تغییر ایجاد کنه

از لحاظ معنویت ثروت سلامتی روابط حال خوب و….

استاد با استفاده از این قوانین تونسته بودند به روابط عالی با خداوند و آرامش و سلامتی و اعتماد به نفس بالا ‌ روابط عالی با دیگران برسند ولی هنوز به ثروت نرسیده بودند به خداوند گفتند من که به این همه چیز تو زندگیم رسیدم بهم ثروت هم بده تا ثابت کنم خدایی که روابط عالی و سلامتی و معنویت و حال خوب و شادی و….میده ثروت هم میده

قوانین بدون تغییر خداوند رو اگر بهش عمل کنیم همه چیز به ما داده می‌شود در هر بعدی هر آنچه که بخواهیم به ما داده می‌شود

استاد میگه با اینکه توانایی ها و استعداد من  افزایش پیدا نکرده

حتی زمان کاری من افزایش پیدا نکرده بلکه کاهش پیدا کرده ولی درآمد من به مراتب بالاتر رفته بیش از 300 – 400 برابر از زمانیکه من تو بندرعباس بودم

پس باور کنید که میتونیم همه چیو تغییر بدیم

باور کنید که کافیه زمان بذاریم روی خودمون

روی باورهامون

بعدش مسیرهای جدید به ما الهام میشه

راه های جدید به ما گفته میشه

خیلی نمیخواد دنبال شیوه های مختلف تبلیغات بازاریابی فروش و … باشید

یه کتابی می‌خونیم بهمون میگه یه دوستی بهمون میگه یه ایده ای بهمون گفته میشه خوابی میبینیم که به ما گفته میشه یا بهمون گفته میشه که آقا اگه این تبلیغو کنی جواب میگیری یا یه سمیناری میریم بهمون گفته میشه یا یه حرفی می‌شنویم

وقتی روی باورهامون کار می‌کنیم روی اصل موضوع که  تغییر ریشه باورامونه کار می‌کنیم

اون جزئیات و فرعیات و موضوعات کوچیکتر  مثل 

کجا مغازه بگیریم؟

چطور تبلیغات کنیم؟

چه محصولی تولید کنیم که فروشش بیشتر باشه؟

چه تغییری در محصولمون بدیم که فروشش بیشتر باشه؟

این ها بعدا به ما گفته میشه

تو اول باید روی اصل که باوراته کار کنی

جزئیات خودش درست میشه

سوال این بود که دو تا فردی که یه شغل یکسان دارند ولی درآمد متفاوتی دارند باهم مقایسه کنید

برای جواب این سوال بیایید ویژگی های مشترک افراد موفق رو پیدا کنید

مثلا دوتا فرد موفق تو شهرتون بشناسید

که یکیشون مغازش بالای شهره و بسیار موفقه

یکیشونم مغازش خیلی جای پرتیه ولی بسیار موفقه

پس این ویژگی داشتن یک جای خوب در مرکز شهر برای بیزنس از عواملی که باعث میشه موفق بشی نمیتونه باشه

من الان یکی از فرد موفق رو تو محله خودمون مثال می‌زنم که خیلی موفقه و همیشه مشتری داره خرازی هستند تو کوچه هست مغازشون بالاشهرم نیست ولی از جاهای مختلف مشتری های زیادی دارند و تقریبا همه اونارو می‌شناسن

یا مثلا همون شغل رو داره روبروی این خرازی یه مغازه هست ولی موفق نیست

یا فروشگاه ایرانیان رو میتونم مثال بزنم که دو تا شعبه داره در شهرمون البته چندین شعبه هم در شهرهای دیگه داره دو تا شعبه شون که در محله های مختلف هستش یکیش بالاشهره یکیشم معمولی ولی هر دوتا شعبشم مشتری فراوانه یعنی باید تو صف وایستی تا لباسی که خریدی رو حساب کنی این فروشگاه خیلی موفقه

پس نتیجه میگیرم داشتن جای خوب در بالا شهر از عوامل موفقیت نیست

یا مثلا یه آدم موفقی رو میبینی که آدم منظم و با برنامه ریزیه

یا یه آدم دیگه رو پیدا میکنی که اونم بسیار آدم موفقیه اما اصلا آدم منظم و با برنامه ریزی نیست

پس نتیجه میگیریم منظم بودن و با برنامه بودن از عوامل موفقیت نیست

یا مثلا یه آدم موفقی رو میبینی که فقط 4 ساعت می‌خوابه و آدم پر جنب و جوش و فعالیه

یا یه آدم موفقی رو میبینی که  روزی 10 ساعت می‌خوابه و خیلی تقلا نمیکنه خیلیم آرومه واهل تفریح و… اما بسیار بسیار ثروتمند  و موفقه

پس نتیجه میگیریم که زمان زیاد برای کار گذاشتن یا اکتیو و فعال بودن هم از فاکتورهای اصلی برای ثروتمند شدن نیست

پس اونچه که بهش رسیدم این بود که اونچه که 

تو همه ی افراد موفق و ثروتمند مشترک بوده داشتن یه جنس باورهایی توی ذهن اونا بوده

و اون باورها اونارو موفق کرده

و من سعی کردم اون باورهارو در ذهن خودم ایجاد کنم

تحصیلات و سرمایه اولیه و شهر یا کشور خاص و انضباط و استعداد خاص و سن کم یا زیاد و…. از فاکتورهای رسیدن به موفقیت نیست

مثلا اومدیم عوامل بیرونی رو تغییر دادیم گفتیم اینجوری ثروتمند میشیم دیدیم نشدیم

مثلا خوش پوش تر شدیم و تغییر ظاهر دادیم و درس خوندیم و … ولی دیدیم از لحاظ مالی پیشرفت نکردیم

کل داستان اینه که چه فرکانسی داری به جهان هستی ارسال میکنی و جهان فرکانس‌های تورو دریافت میکنه

جهان اون فرکانسهایی که از تو دریافت میکنه وضعیت مالی تورو تعیین میکنه

به اندازه ای که رو باورات که اصله کار میکنی به همون انداره هم نتیجه میگیری

وقتی رو باورات کار میکنی یه فاصله زمانی هست که نتیجه خودشو نشون بده چون باورهای من یه شبه به وجود نیومده که یه شبه هم از بین بره

پس تو روی باورات کار کن و نتیجه خودش میاد تمام

استاد با تغییر باوراشون الان به جایی رسیدند که میتونند هیچ کاری نکنند و تا آخر عمرشون عالی زندگی کنند یعنی به این حد از ثروت رسیدند

ولی میگن که هنوز هم جای کار دارم ما باید همیشه و متعهدانه روی باورامون کار کنیم نامحدوده این مسیر

در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید