«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
بذارید این نوشته رو اینجوری شروع کنم ، من چند ماهی بود می خواستم به پاس قدرداری از استاد عباس منش به خاطر اینکه با سخاوت هر چه تمام تر حاضر شدند حاصل زحمات چندین ساله خودشون رو با تمام دنیا تقسیم کنند و مردم جهان رو از مهمترین اتفاقی که داره تو این دنیا می افتد (قانون جذب- معجزه سپاسگزاری و…) با خلوص هر چه تمام تر با خبر کنند، با نوشتن تجربیاتم که به گفته خودشون بهترین راه خوشحال کردن ایشون هست تشکر کنم . منتها هر بار یک بهانه می تراشیدم که حالا دفعه دیگه، حالا هنوز به خانه و ماشین دلخواهم که نرسیدم، هر وقت اونها روهم به دست آوردم بعد comment می ذارم!( الان می فهمم از عدم اعتماد به نفسم بود که مدام بهانه برای انجام ندادن این کار می تراشیدم!) تا امروز که این فایل ویدیویی رو دیدم و از آنجایی که زندگی من پر شده از نشانه ها، به خودم گفتم این نشانه ای بود که امروز بشینی و تصمیمت رو عملی کنی، به خصوص که در حال انجام تمرینات محصول ” عزت نفس” هستم، برای بالاتر بردن اعتماد به نفسم هم تمرین خوبی می شه.
امیدوارم این نوشته و مثالهایی که می یارم باعث افزایش ایمانمون به خداوند و باور هر چه بیشتر اینکه خودمون خالق %100 زندگی خودمون هستیم، بشه. به لطف و مشیت خدایی که ما رو اینقدر دوست داره که تا این حد از قدرت و اختیار رو بهمون داده
…. انشا الله …..
و اما خلاصه ای از داستان زندگی من:
من 36 سالمه. فوق لیسانس معماری دارم وسالها عضو هیئت علمی دانشگاه بودم والان چند سالی هست که در آمریکا زندگی می کنم. یک سری شروع کردم به طور خلاصه مشکلاتی که تو زندگی باهاش روبرو شدم رو نوشتم، بعد فکر کردم که حتی خوندن اونا هم برای شما مخاطبین عزیز می تونه بار منفی به همراه داشته باشه و حتی برای مدت زمانی کوتاه افکار شما رو به هم بریزه!
از این رو فقط به این حد بسنده می کنم که بگم من تا سنین 24-25 سالگی زندگی شاد و مرفه ای داشتم تا اینکه مشکلات متعددی یکی بعد از دیگری سر راهم قرار گرفت، از اختلافات شدید با همسرم که ما رو تا مرز جدایی برد تا مریضی مادرم که منجر به فوتشون شد، تا مشکلات کاری و … !
تا جایی این مشکلات زیاد بود که منی که رابطه خوبی با خدای خودم داشتم شروع کردم به گله و شکایت از خدا و مدام به همه می گفتم خدا شبیه یک پادشاهی زورگویی ای که روی تخت سلطنت نشسته و می گوید یا من رو بپرستید یا می اندازمتون توی جهنم! و انگار دوست داره که ما بیشتر ضجه و ناله کنیم به درگاهش تا بیشتر لذت ببره! ( استغفر الله!) …. خلاصه رابطم با همون خدایی که نشانه ها ،کمکهاش ، دستان غیبش رو به وفور تو زندگیم حس می کردم وهر شب موقع خواب می گفتم :” خدا جون شبت بخیر” :) شده بود یک رابطه درب و داغون !
سعی می کردم خودم رو با خوندن کتابهای کاترین پاندر، اسکاول شین، مقالات روانشناسها، گوش دادن به فایلهای روانشناسی و..و..و … سرپا نگه دارم که البته از اونجایی که عاشق تدریس بودم و هستم، کارم هم به من کمک زیادی کرد که بتونم دوام بیارم تو اون شرایط!
آنقدر اوضاع وخیم بود و همه چیز تو زندگیم به هم ریخته که هر کی هر جا می گفت برو نذر کن حاجت می ده می رفتم! (حتی تا فال گیر و دعا نویس هم رفتم!!! )
و تو این مدت خیلی سوالات بی جواب تو ذهنم شکل گرفته بودند که جوابشون رو تو هیچ جا پیدا نمی کردم!
مثلا:
چرا خدا ما رو آفریده که بعد بشینه بد بختی ما رو تماشا کنه و لذت ببره؟!
چرا هر چی از خدا می خواهیم دقیقا 180 درجه برعکسشو بهمون می ده؟!
چرا بعضی آدمها که همه به بدجنسی و بد ذاتی می شناسنشون تومور در ریه شون پیدا می شده ولی خود به خود از بین می ره، اما مادر من که به خوش قلبی و مهربانی و راستگویی و… معروفه باید سرطان بگیره؟!
چرا بعضی آدما اینقدر پولدارن که نمی دونند با پولشون چی کار کنند و می رن تفریحی تریاک می کشند، ولی بعضی آدما نون شب ندارن بخورن؟!
چرا بعضیا زیبا رو به دنیا می یان و بعضیا زشت یا معلول؟!
و تا دلتون بخواد با عدالت خدا، با رحمانیت خدا، با حکمت خدا، با همه چیز در رابطه با خدا در جنگ بودم!!!
تا اینکه با خانمی آشنا شدم که ذکر قرآنی می دانند و من با گفتن ذکرها که بعضا تا 2-3 صبح بیدار می موندم کم کم حالم بهتر شد و به یکی از مهمترین خواسته های زندگیم رسیدم.( و اون این بود که همسرم نمی گذاشت پسرمون رو ببریم آمریکا و به این دلیل من نمی تونستم طولانی مدت اونجا بمونم، چون پسر زیر یک سال داشتم و نمی تونستم اونو با خودم ببرم و نمی تونستم طولانی مدت پیش مادرم بذارمش و برم! مجبور بودم به مدت چندین سال 1هفته ای برم و بر گردم! و خوب این ممکن بود باعث بشه green card ام رو از دست بدم!) به لطف خدا، گفتن ذکرها باعث شد یک روز بعد از 6 سال یه دفعه همسرم اومد گفت بیا بریم بهت وکالت بدم پاسپورت پسرمون رو بگیر، من دارم می رم شما هم بیاین و این اتفاق مثل یک معجزه بزرگ بود تو زندگی من که الان می فهمم فرکانس و خواسته عمیق و قلبی من باعث بروز همچین اتفاقی شد نه صرف گفتن ذکر! چون بعد از اون و البته قبل از آشنایی با این سایت هر چیز دیگه ای که خواستم از این طریق به دست بیارم نشد! و باز مزید بر علت بود که من دوباره با خدا دچار مشکل بشم!!
این ماجرا ادامه داشت تا یک روز(June 2016) که مشغول گوش دادن به فایلهای روانشناسهای مختلف تو you tube بودم به این امید که جواب سوالاتم رو توشون پیدا کنم( بیش از300-400 ساعت فایلهای مختلف گوش داده بودم تا اون روز) به فایل رایگان ” چگونه ثروت خود را در عرض یک سال 3 برابر کنیم” بر خوردم و چون برام خیلی جذاب بود رفتم سراغ فایل دوم، بعد سوم، …. بعد ” قانون آفرینش”، بعد ” قانون جذب در قرآن ” و همینطور ساعتها می نشستم و به فایل های رایگان گوش می کردم.
آنقدر برام جذاب و دوست داشتنی بودن که به هر کسی که می شناختم فایلها رو می فرستادم و با شور و هیجان از قانون حرف می زدم. تا اینکه تصمیم گرفتم این قانون رو آزمایش کنم. با جای پارک شروع کردم! باورتون نمی شه هر جا می رفتم جای پارک بود، یا اگر هم نبود همون موقع یک ماشین می آمد بیرون و من جاش پارک می کردم. الان دیگه جز بدیهیات زندگیم هست که هر جا می روم جای پارک هست! :)
شبانه روز این فایلها تو گوشم بودند، روزی 3-4 بار هر کدوم رو گوش می دادم جوری که به صورت ناخداگاه تمام جمله ها حفظم شده بود و هر وقف در هر موردی نیاز به کمک حس می کردم یک جمله خاص از حرفای آقای عباس منش تو ذهنم تکرار می شد و من می فهمیدم همین جوابه!( اینم اضافه کنم که من سالها بود تلویزیون، روزنامه، حتی موزیک گوش نمی کردم، حتی به خاطر مصاحبه دانشگاه هم حاضر نشدم اخبار روز رو بخونم و به همکارام می گفتم اگر سوال سیاسی بپرسن من رد می شم!)
مهمترین دست آورد این فایلها برای من این بود که حالم روز به روز بهتر و بهتر می شد. منی که ساعتها به خاطر مشکلات متعددی که با همسرم داشتم گریه می کردم، بی حوصله می شدم، از صبح تو تخت دراز می کشیدم تا شب بشه بخوابم! حتی حوصله اینکه برای پسرم غذا درست کنم نداشتم! حالا با وجودی که اون مشکلات هنوز بود اما من پر انرژی شده بودم. خوشحال و شاد بودم، و می تونم به جرات بگم تا به امروز حتی اشک تو چشمانم جمع نشده، چه برسه به ساعتها گریه کردن!
کم کم نتایج تمرین های رایگان خودش رو نشون داد.
1- من ظرف 1 هفته که اراده کردم برم سر کار، کار پیدا کردم و رفتم سر کار( اون هم با این اوضاع بیکاری آمریکا) و جالبه بگم جوری کار پیدا کردم که به جایی که application بفرستم به مقام بالاتر و اونا بررسی کنن و در صورت تایید به من وقت مصاحبه با manager بدهند، manager از من پرسید اسمت چیه که تو ذهنم بمونه و به مقام بالاترم بگم که حتما برای شما وقف مصاحبه بذاره! و اون فرصت شغلی برای من مثل یک معجزه بود، چون چند تا خصوصیتی داشت که دقیقا با شرایط من سازگار بود و ظرف مدت کوتاه 2-3 ماهه یک کار دیگه با درآمد بالاتراز توی همون کار قبلیم پیدا کردم که شرایط کاریش جوری بود که به هر کی می گفتم فکر می کردند من دارم دروغ می گم و همچین شرایط ایده آلی در آمریکا برای یک کارمند غیر ممکن هست!
2- آدمهایی که درمعاشرت باهاشون راحت نبودم ( به دلیل اینکه یا دروغ می گفتند، یا حسادت می کردند، یا خیلی اهل غیبت بودندو…خود به خود بدون هیچ دعوا یا بحث یا دلخوری از زندگی من رفتند بیرون!
3- کم کم جواب تمام سوالات بی پاسخم رو می گرفتم و الان که این مطالب رو می نویسم به لطف خدای مهربونی که مهربون تر از او وجود نداره به جواب تک تک سوالام رسیدم. چطوری؟ از توی فایلها، از توی یک متن، از زبان پسرم، از قسمت ” جوابهای عقل کل” و …
4- پول هم به طرق مختلف وارد زندگیم می شد و هنوزم می شه. یا دقیقا چیزی که می خوام بخرم حراج می شه، یا یک دفعه یک مبلغ بالایی هدیه می گیرم، و …
5- هر کاری می خواستم انجام بدهم، به نحو احسن همون جوری که می خواستم انجام می شد. به هر اداره ای که می خواستم بروم، خودم رو موفق و پیروز در حالی که خوشحال دارم از آنجا خارج می شوم تجسم می کردم و به طرز شگفت انگیزی درست همون سناریویی که من تجسم کرده بودم،عینا همون جمله ها، اتفاق می افتاد. مثال تا دلتون بخواد دارم، یک مثالش رو ذکر می کنم و اون روز امتحان citizen ship ام بود که تجسم کردم خوشحال و خندان در حالی که جواب سوالات رو درست دادم، دارم به اون خانم مصاحبه گر می گم ” Have a nice day” و از اونجا خارج می شوم. به طرز شگفت انگیزی مصاحبه من 10 دقیقه بیشتر طول نکشید. 6 سوال اول از 10 سوال رو درست جواب دادم، در نتیجه دیگه 4 سوال بعدی رو لازم نشد جواب بدهم و کلی هم خانم مصاحبه گراز ظاهر آراستم، تسلطم به سوالات و شخصیتم تعریف کرد و منم با گفتن همون جمله ” Have a nice day” و تشکر ازشون خوشحال و خندان اومدم بیرون. این در حالی هست که مصاحبه اکثر آدمهایی که حداقل من دورخودم می شناسم تقریبا 30 الی 45 دقیقه طول می کشه و اصلا خودشون تو فرم نوشتن که حدود 45 تا 1 ساعت( اگر درست یادم باشه) وقت برای این کار بذارین و کلی سوال و جواب های متفرقه می پرسن!
6- چند تا چیزی که گمشون کرده بودم از طریق تمرین نامه نگاری برای فردا که از توی review های محصول ” قانون آفرینش” یادش گرفته بودم، پیدا شون کردم.
از شدت اشتیاق و هیجانی که از نتیجه این فایل ها به دست آورده بودم که صد البته خیلی از این 6 مورد بیشتر هستند، اکثر محصولات خریدنی رو هم تهیه کردم و باز شبانه روز بهشون گوش می دادم و می دهم و همچنان سعی داشتم به هر کسی که می شناختم، حتی به دوستان امریکاییم هم از وجود همچین قانونی خبر بدهم و حتی گاهی فایلهای استاد رو می ذاشتم براشون و جمله جمله ترجمه می کردم براشون.( این رو هم وظیفه خودم می دونم که اضافه کنم با وجود اشتیاق شدیدم به آشنا کردن اطرافیانم با سایت tasvirkhani.com تا به امروز از مطالبی که در محصولات خریدنی هست با هیچ کس حرفی نزدم و به کسی توضیحاتی که در اون فایلها هست و در فایلهای رایگان استاد نیست ندادم که خیانت در امانت نشه)
و اما نتایجی که از این سری فایلها گرفتم:
1- ارتباط عالی که الان با همسرم دارم. 10 سال با اختلاف و کشمکش و دعوا و قهر گذشته بود اما از وقتی محصول ” عشق و مودت در روابط” رو خریدم معجزه وار رابطه من و همسرم بهبود پیدا کرده. از اونجایی که استاد همیشه می گویند ما خودمون هستیم که شرایط و نحوه برخورد دیگران رو با خودمون تعیین می کنیم، جالبه بدونید وقتی به همسرم گفتم تو خیلی فرق کردی، خیلی مهربون شدی،… گفت من همون آدم هستم با همون نحوه برخورد و با همون صفات! با این جواب تازه متوجه شدم راست می گه! اون آدم که تغییری نکرده، به این چیزها هم که اعتقادی نداره! پس چیزی که عوض شده من هستم و باورهام که داره نتیجه متفاوتی می سازه!
2- اعتماد به نفس خیلی بیشتری پیدا کردم و کاری که 1 سالی بود می خواستم انجام بدهم شروعش کردم. با قدرت بیشتری حرفام رو می زنم . از درخواست کردن خجالت نمی کشم و … الان هم که بعد از حدود چند ماه کلنجار رفتن با خودم دارم برای اولین بار مطلب برای سایت می نویسم :)
3- پول و ثروت از جاهای عجیب و غریبی که خودم باورم نمی شه بهم می رسه. یک مثال می زنم که هنوز در تعجب هستم!
مدتی بود در شک و تردید خرید محصول روانشناسی ثروت بودم. یک روز به دلم افتاد برم review های این محصول رو بخونم. یکی از افراد عضو سایت که متاسفانه اسمشون خاطرم نیست نوشته بودند این متن رو می نویسم برای کسانی که شک دارن این محصول رو بخرن یا نه! و توضیح داده بودند که چطوری پول خرید این محصول از یک جایی که فکرشو نمی کردند به دستشون رسیده! من این رو یک نشانه قطعی طلقی کردم و به خدا گفتم من این محصول رو می خرم، خودت پولشو بهم برگردون:)
اون موقع تخفیف خورده بود و حدود2میلیون می شد و من فقط تا آخر همون شب وقف داشتم محصول رو بخرم. خلاصه محصول رو خریدم و قسم می خورم فردای اون روز همسرم از ایران زنگ زد که از این لوازمی که خواهرت داده برات بیارم کدامهاش رو می خوای کدامهاش رو نمی خوای؟! وقتی با face time داشت دونه دونه لوازم رو نشونم می داد، دیدم خواهرم یک کیفی که نخواسته بودم رو هم همراه لوازم فرستاده.گفتم من این کیف رو نخواسته بودم، شاید توش چیزایی که خواستم گذاشته! همسرم گفت صبر کن توش رو بگردم و دست کرد دید 1 سکه تمام بهار آزادی توشه!!!! داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. چون هنوزم نمی دونم چه جوری ممکن بود من تو اون کیف lap top که هر روز با خودم حمل می کردم سکه گذاشته باشم و بعد هم یادم رفته باشه برش دارم! داشتم به این موضوع فکر می کردم که همسرم گفت:” صبرکن، انگار 2 تا سکه هست!” تلفن رو که قطع کردم از شدت خوشحالی و هیجان نمی دونستم باید چی کار کنم و به کی می تونم بگم خدا به این سرعت پول خرید محصول “روانشناسی ثروت 1″ رو بهم برگردوند! و جالب اینجاست بعد که از خواهرم پرسیدم تو اون 2 تا سکه رو گذاشته بودی تو اون کیف؟ گفت :” نه! من تازه همه زیپ هاشم گشته بودم چیز اضافه توش نباشه !”.
4- یکی دیگه ازنتایجی که به دست آوردم سلامتی کامل کاملی هست که به لطف خدا دارم. حتی تا می فهمم دارم سرما می خورم اول که فکر می کنم ببینم به چه چیز منفی توجه کردم که بدنم داره اینطوری بهم هشدار می ده و بعد هم با تمریناتی که از این سایت یاد گرفتم و تجسم روزی که سالم و سرحالم، به سرعت تو همون نیم ساعت اول سرما خوردگیم رو درمان می کنم. حتی مریضی های پسرم رو هم از همین طریق درمان می کنم. باز براتون مثال بزنم که اخیرا که ایران بودیم ویروسی اومده بود که اکثر اطرافیان ما اونو گرفتند و احتمال اینکه من و پسرم این ویروس رو می گرفتیم خیلی زیاد بود چون بدن ما مقاومت کمتری نسبت به ویروسهای ایران داشت . ولی باز به لطف خدا و از اونجایی که من قانون رو بلد بودم نه من و نه پسرم مریض نشدیم و در سلامت کامل برگشتیم.
اگر بخواهم برایتان از اتفاقات زیبایی که در زندگی اکنونم هر روزدرحال رخ دادن است مثال بیاورم چند روزی باید پشت کامپیتر بشینم و تایپ کنم. ولی فعلا همینقدر می گم که هر روز زندگیم شده پر از معجزات و اتفاقات خوب بزرگ و کوچک و همه اینها رو مدیون استاد ارزشمندی چون آقای عباس منش هستم و مدیون خدای بزرگی که الان به بزرگیش، سخاوتش، عظمتش، مهربونیش، رحمانیت و رحیمیتش، وهابیتش، بخشندگیش، دل رحمیش و هزاران صفت نیک دیگرش ذره ای شک ندارم و ایمان دارم اگه چیزی ازش بخواهید به شرط اینکه 1- با ایمان %100 و اطمینان %100 که حتما اجابتش می کنه بخواهید و 2- آرامش و شادی در لحظتون رو از دست ندید و نگرانی و ترس و اضطراب از اینکه اگه نشد چی می شه به قلبتون راه ندین، بدون شک به خواستتون می رسید، کوچک و یا بزرگ بودن خواسته اصلا مهم نیست! و به قول استاد عباس منش کل مطالب خلاصه می شه در اینکه سعی کنید در همه حال به چیزهای خوب فکر کنید، حتی سعی کنید از دل نا خواسته های به ظاهر مشکل سازنکات و جنبه های مثبتش رو بکشید بیرون تا حالتون چند درجه ای بهتر بشه، به خدا قسم همه چیز خودش ” خود به خود” جوری که خودتون متحیر می مونید و باورتون نمی شه، درست می شن. معجزه سپاسگزاری رو فراموش نکنید.
شاد و پیروز و موفق باشید
ممنونم خانم شبخیز عزیز.
من از خواندن پاسخهای شما در قسمت ” جوابهای عقل کل” بسیار لذت می برم و شاید جایش باشه همینجا که بگم با خواندن یکی از پاسخهای شما تحولی در من ایجاد شد و یک دفعه یک قفل محکل چندین ساله در قلبم شکست که چند دقیقه ای سجده کردم و مدام خدا رو شکر گفتم و همین طور اشک از چشمانم سرازیر بود! بعد از اون احساس نزدیکی خیلی بیشتری با خدای خودم دارم و ایمانم به خدا بسیار بیشتر شده! این رو کاملا حس می کنم. مشتاقانه منتظر جوابهای بعدی شما در قسمت ” عقل کل “هستم :)
برایتان بهترین آرزوها را دارم و امیدوارم به هر آنچه که دوست دارید در زندگیتون برسید.
شاد، سالم، خوشبخت و ثروتمندباشید. ان شا الله
آقای جوان عزیز،
عجت اتفاقی!!!! درست چند دقیقه قبل از اینکه پیام شما برام ارسال بشه، داشتم جواب شما به یکی از سوالات عقل کل را می خواندم در مورد ” اوس کریم” و چقدر از سادگی و بی آلایشی طرز تفکر شما خوشم آمد. همون موقع من هم به روش شما از خدا درخواستی کردم :)
شاد و پیروز باشید
ممنون آقای علوی. لطف دارید.
خانم ریحانه عزیز، دوست خوبم،
تمام قسمتهای داستان زندگی شما را دنبال کردم. برایتان از صمیم قلب آرزوی سلامتی، خوشبختی، ثروت، آرامش و موفقیت در تمام مراحل زندگیتان دارم.
شاد و پیروز باشید.
چه باور ساده و زیبایی، چه خلوصی. بسیار لذت بردم دوست عزیز.
خوش به سعادت شما و مرحبا به این پشتکار. امیدوارم پله های ترقی را با این باورهایی که در خودتون ساختید و می سازید چند تا یکی طی کنید. :)
بعد از خواندن مطلب شما احساس کردم کلی انرژی گرفتم. به خوبی انرژی درونتون از نوشته هاتون منتقل می شده. خدا را شکر که به این سرعت در حال پیشرفت هستید. موفق و پیروز باشید همیشه :)
سنوبر عزیز، همین طور که متن شما را می خواندم تو ذهنم مثال یک فرشته از جانب خدا نقش بستید. خیلی کار زیبا یی انجام دادید. برایتان بهترین بهترین ها را آرزو دارم دوست خوبم. :)
چه تحول زیبایی. خدا را شکر که الان اینقدر پر انرژی و شاد و مصمم هستید. خدا پشت و پناهتان دوست عزیز. :)