«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 1

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «.k namdar» در این صفحه: 19
  1. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    استاد ودوستان عزیز سلااااااام.

    امیدورام زندگی همتون پرشده باشه از اتفاقات قشنگ .

    امروز اومدم بگم که من به یکی از بزرگترین هدف های امسالم که حسابدار شدن توی یه شرکت خوب وبزرگ بود رسیدم ……………

    هنوز هم یادمه وقتی توی شرکت قبل بعد از مدتی از من خواستم که مقداری از کارهای مالی اونجا رو انجام بدم که خیلی هم ناچیز بود چقدر خوشحال بودم وفکر میکردم عجب شانسی آوردم که با اینکه مدرک حسابداری ندارم ولی میتونم توی اون قسمت باشم .همیشه دوست داشتم جای حسابدارمون باشم ولی ته دلم میگفتم اون مدرک وسابقه کار داره ولی من چی؟تا اینکه خداوند ارحم الراحمین بهم کمک کرد ومن تونستم بسته عزت نفس رو تهیه کردم واین بسته شروع یه معجزه توی زندگی من بود .هنوز هم این جمله استاد مثل روز اول توی گوشمه که توی یکی از فایلها گفت (فرض کنید با یکی از دوستاتون رفتید سلف سرویس .شماهرغذایی میخواید برای خودتون میکشید ولی اون دوستتون با حسرت به شما نگاه میکنه وشما از اون حالت دوستتون متعجب میشید که چرا به من نگاه میکنه واونم نمیره برای خودش غذا بیاره? .غذا که به اندازه کافی هست !!!!.شما اگه باشید اون موقع به دوستتون چی میگید؟؟؟؟؟قطعا میگید خوب تو هم برو برای خودت غذا بکش چرا باحسرت داری منو نگاه میکنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون موقع شاید اون شخص من بودم که همیشه دوست داشتم جای همکارم بودم در حالی که من هم میتونستم ولی یه باور پوچ (مدرک تخصصی و سابقه کار )جلو پیشرفت منو گرفته بود .

    حدود دو ماه پیش بود که حسابدار شدنمو به عنوان یه هدف ستاره دار نوشتم واونو انداختم توی جعبه آرزوهام .

    خیلی اتفاقی ادرس یه دفتر رو که نرم افزار های حسابداری رو آموزش میدادن گرفتم ورفتم حضوری صحبت کردم وعلا وه بر آموزش در مورد کار هم ازشون پرسیدم .یکی از شرکای اون دفتر گفت اگر توی اموزشت بتونی از 100 نمره 90رو بگیری و دوماه هم به صورت کار آموزی اینجا بتونی کار کنی من یه کار خوب توی یه شرکت خوب بهت معرفی میکنم ومنم با خودم گفتم خوب هر چیزی بهایی داره وقبول کردم .نصف آموزشم که تموم شد با مدیر عامل شرکتمون صحبت کردم وایشون با اینکه خیلی با رفتن من مخالفت کردن و به هیچ عنوان راضی نمیشد تسویه من رو بده ولی من با اصرار تمام گفتم من قصد رفتن دارم واون هم قبول کرد با اینکه توی ذهنم خیلی میترسیدم ومیگفتم اخه کبری این کارا چیه توداری انجام میدی!!!!!!!!! یادمه یه حرفی به خودم زدم که خودمم تعجب کردم گفتم خوب تو این حرفا رو گوش بده ولی بزار بعدها امتحان کن به خودم گفتم اینا حرفه واقعی که نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ویه لحظه از حرف خودم تعجب کردم .انگار که شک بهم وارد شده بود چون موقع عمل دیدم ایمانی که باید داشته باشم رو اصلا نداشتم ولی به نجواهای ذهنم اهمیت ندادم وبعد از چند روز یه نیروی خوب جای من اومدکه حتی این نیرو رو هم من خودم جذبش کردم چون توی دفترم مینوشتم که خدایا برای نیروی خوب جایگزینم ازت هزاران بار ممنونم و من از اونجا تسویه کردم.

    اونجا یه مشکل دیگه ای که داشت این بود که از لحاظ پرداخت حقوق خیلی شرایط سختی داشت ولی همون موقع هم که من شروع کردم روی خودم کار کردن بازهم شرایط مالی برای من همیشه خوب بود .مثلا برای نیرو هایی که مشکلات مالی داشتن پول نبود ولی من هرزمان که میخواستم همیشه بود وهمکارم دائم میگفت تو چقدر خوش شانسی !!!!!!!

    من ادامه کلاسها مو رفتم و به شکرگزاریم وتمریناتم ادامه دادم .فکر میکنم حدود 4 جلسه از کلاسهام باقی مونده بود که یه روز که برای اموزش رفتم اونجا مسئول همون جایی که نرم افزار رو اموزش میداد گفت فردا برای کار برم و آدرس این شرکت جدید رو به من داد وگفت حتما ساعت 8 فردا اونجا باشم !!!!!!!!!!!!!!!!!! نمیدونید اوجا اطرافیان چقدر تعجب کردن و یکی از بچه های قدیمی اون دفتر با تعجب گفت این که هنوز امتحان نداده ؟؟من گفتم هنوز که نه اموزش تموم شده نه کار آموزی !!!!!!گفت که هیچ اشکالی نداره من با خانمی که شما قراره جایگزینش باشی صحبت کردم و قبول کردن همون جا همه چیز روبهت آموزش بده !!!!ومن هم از خدا خواسته خیلی سریع قبول کردم وبدون هیچ امتحان و کار آموزی وهیچ استرس کاری اومدم شرکت جدید سرکار و با خودم گفتم چقدر سریع وراحت بدون هیچ مشکلی وباز به خودم گفتم دیدی خدا خیلی سریع خواسته هاتو بهت میده.

    من همون روزایی که توی ذهنم میترسیدم از اینکه اگه بیکار بمونم چکار کنم به خودم قول دادم من حتما به بهترین کار میرسم و همون جا پشت همون میز موفقیتم رو برای دوستان مینوسیم وامروز دقیقا همینجا پشت همین مانیتور با کاری که 90درصد شرایطی که من براش مشخص کردم دارم این موفقیتم رو برای شما مینوسیم وهرروز بارها و بارها خداوند رو به خاطر این موفقیتی که به من عطاکردم شکر میکنم ………دوستان ادم گاهی از بزرگی مهربانی خداوند واقعا متعجب میشه ولی واقعیت همینه .اینکه خداوند خیلی قدرتمنده .

    دوستان فکر کنم من باز هم قبلا این حرف رو زده باشم ما فقط باید از خداوند بخوایم و بقیه رو به خودش بسپاریم .

    دوستان عزیزچون با عجله نوشتم فکرمیکنم بعضی از جمله بندی هام اشکال داشته باشه که شما باید به بزرگی خودتون ببخشید .من دوست داشتم خونه با ارامش بنویسم ولی چون به خودم قول داده بودم توی محل کارم بنویسم نوشتم وباید به قولم عمل کنم دیگه .

    از خداوند برای همتون آرزوی بهترین ها رو دارم ومنتظر شنیدن خبر موفقیت هاتون هستم .شاد باشید و ثروتمند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  2. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    سلااااااااام دوباره به همگی .

    از لطف دوستان عزیزم خییییییلی ممنونم .من هم با تمام وجود منتظر خبرهای خوب شما هستم و هر روز قبل از باز کردن این صفحه به خودم میگم خدا کنه دوباره بچه ها نتیجه های عالی گرفته باشن و بیشتر مواقع هم وقتی باز میکنم نتیجه های عالی شما رو میبینم واز خوندن نتایج شما واقعا خوشحال میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    دوستان و استاد عزیز سلاااااام .

    امیدوارم زندگی همتون پر شده باشه از اتفاقات قشنگ .

    دوستان چون قرار شده نتایجمون رو با هم به اشتراک بزاریم من اتفاق خوب امروزم رو اینجا مینویسم .من قبلا با خودم میگفتم که نتایج باید خیلی بزرگ باشن تا اینجا نوشته بشن ولی بعضی مواقع اتفاقات هر چند کوچیکی برای ادم پیش میاد که هیچ راهی برای به وجود اومدن اون اتفاق از نظر ما پیدا نمیشده ولی وقتی واقعا اون اتفاق رو ازته قلب ازخداوند میخوایم درست همون موقع در کمال ناباوری خداوند اون نتیجه رو با قوانین بدون تغییر جهان برامون به وجود میاره .در این شرایط کوچکترین اتفاق به نظر من یه نتیجه خییییییییلی بزرگه .

    فکر میکنم یه بار دیگه هم گفته باشم که من هر وقت روی رابطه م با خدا وند کار میکنم و سعی میکنم شکر گذاری اون روزم با تمام وجود باشه خداوند همون شکر گزاری و همون احساس خوب رو چند برابر به بهم برمی گردونه انگار من هر وقت میگم خدایا دوستت دارم خداوند مهمون احساس دوست داشتن رو به من برمیگردونه با این تفاوت که چند برابر بیشتر .

    این روزا من یه پولی رو برای کاری لازم داشتم با اینکه اصلا واجب نبود ومیتونستم صبر کنم تا پول دستم بیاد بعد انجامش بدم ولی با خودم گفتم برای خداوند که کاری نداره که العان این پول رو به من برسونه .از خداوند خواستم این پول امروز به دستم برسه .توی دفترم این جمله رو نوشتم وخداوند رو به خاطر این پول شکر گزاری کردم .

    به ذهنم رسید که از شرکت این پول رو بگیرم(همون الهاماتی که استاد همیشه ازش حرف میزنه ) وخود خدا میدونه که اصلا شرایط گرفتن پول از شرکت توی این زمان اصلا نبود .

    با اینکه مدیر عامل ما بارها گفته که در مورد مسائل مالی هیچ وقت با ایشون صحبت نکنیم ولی من تصمیم گرفتم بگم که من این مبلغ رو لازم دارم . اول گفتن که شما که میدونید در حال حاضر پولی نیست ؟!!! ولی یک ساعت دیگه دوباره از من پیگیری کنید ..

    دوستان باور نمیکنید کمتر از یک ساعت و قبل از پیگیری مجدد 2 برابر پولی رو که گفته بودم رو از شرکت گرفتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    هنوز هم متحیرم که چرا دوبرابر !!!!!!!اونم توی این شرایط وچطور وقتی که تا ساعتی قبل اصلا پولی نبود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! با خودم گفتم این رو خدا خواسته تعجبی نداره چون خداوند بی نهایت رزاقه وبینهایت بخشنده .دوستااان انگار تمام داشته های این جهان وجهان دیگه فقط وفقط به ارتباط خوب وعاشقانه با خدا بستگی داره .به قول استاد توی فایل شعر پروین اعتصامی هر چیزی که از این دنیا میخوایم خداوند بهمون میده فقط باید خدارو باور کنیم.

    قبلا وقتی دوستان از نتایج بزرگشون توی سایت مینوشتن من میگفتم خوب طبیعیه وقتی کسی این نتیجه ها رو میگیره بایدم خدا رو اینقدر باور کنه در حالی که اون دوستان چون خدا وند رو بیشتر باور داشتن نتایج بزرگتر میگرفتن .

    با تمام وجودم از خداوند میخوام که شناخت ما از خداوند هر روز بیشتر و بیشتر و نتایج همگی ما از این قانون هر روز بزرگتر و پر رنگ تر بشه .الهی امین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    دوستان عزیز سلااااااام .

    امیدوارم حال همگی عااالی باشه وزندگیتون پرشده باشه از اتفاقات قشنگ .

    من هنوز داستان کامل اشناییم با این سایت رو اینجا ننوشتم و راستش داره یه اتفاقات خیلی خوبی می افته که به زودی میا م و اینجا کامل توضیح میدم فقط امروز به درخواست خانم شبخیز که گفته بودن نتایج هر چند کوچیک رو اینجا بنویسیم تا به رفع باور های محدود کننده همدیگه کمک کنیم ومن امروز میخوام در مرود اتفاق خوب امروز براتون بنویسم .

    دوستان چیزی که من دقت کردم وقتی روزی که از خواب بیدار میشم وشکر گزاری من از اعماق وجود باشه (از ته قلب ) و خداوند رو عاشقانه ستایش می کنم محاله اون روز یه اتفاق خیلی عالی برام نیفته .هر چند من وقتی خانم سمانه در قسمت عشق و مودت گفته بود عاشقانه هاشو تقدیم تقدیم خداوند میکنه فهمیدم من در مورد ستایش خداوند ضعف داشتم ووقتی روز عرفه معنی دعای عرفه رو میخوندم از اینکه امام حسین چقدر خداوند رو عاشقانه ستایش میکرد شگفت زده می شدم ومن هم تصمیم گرفتم چند جمله از اون دعا رو در مورد خداوند همیشه با خودم تکرار کنم .

    دوستان عزیر من بارها و بارها نوشتم که من یه باور جدید برای خودم ساختم که (خداوند خیلی راحت و زود خواسته های منو بهم میده ) .بعد از این مدتی که من دارم روی این باور کار میکنم دارم خدا رو شکر کم کم نتایج رو میبینم و این نتایج داره هر روز بیشتر و بیشتر میشه مثلا تا چند هفته پیش دو سه روز ی یه بار ولی این روز ها در طول روز چند بار این اتفاق میافته که یه چیزی رو میخوام و بلا فاصله به دستم میرسه .چند شب پیش یه خوراکی توی ذهنم بود وشبش خواب دیدم که اون خوراکی رو میخورم و توی خواب به خودم می گفتم دیدی خیلی سریع به هر چی بخوای میرسی(خخخخخ) ودقیقا روز بعد واقعا همون اتفاق افتاد .

    اول اینکه صبح که داشتم حاضر میشدم با خودم گفتم برم از عابر پول بگیرم و توی ذهنم گفتم یه مبلغی بگیرم که یه مقدارش خورد باشه چون اول صبح معمولا رانند ها غر غر میکن که پول خورد ندارن و کمتر از ده دقیقه بعد مامانم گفت بیا این پول رو بگیر گفتم پول چی !!!!!!!!!!گفتش خرید چند روز پیش هر چی گفتم نمیخوام قبول نکرد و جالب اینه که یه مقدارش پول خورد بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!به خودم گفتم کبری دیدی چقدر سریع !!!!! خداااای شکرت

    و اتفاق خوب دیگه امروز :

    من کارتریج پرینترم دور وز پیش خراب شده بود وقرار شده یه نو بگیرن وتو این مدت هم من اگه پرینت برگه رو میخواستم میفرستادم رو یپرینتر منشی شرکت یا واحد دیگه ای و از اونجا بر میداشتم .کارم این چند روز زیاد بود و این کار برام سخت شده بود که هی بخوام برم و یه برگه ای رو از یه قسمت دیگه بردارم .

    توی ذهنم گفتم من که هر چیزی بخوام زود به دستم میرسه پس بزار زنگ بزنم شاید همین امروز اوردن پیگیری کردم و گفتن باید صبر کنم تا شنبه یا یکشنبه !!!!!!!!!!!!!!!! بچه ها باور نمیکنید همون موقع ذهنم گفت پس چی شد!!!!!!!!!واسه همینه که استاد میگه همیشه روی باور هاتون کار کنید حتی شده تا اخر عمر .من گفتم اشکال نداره ورفتم سراغ کارم . یه نیم ساعت بعد رفتم اتاق بایگانی تا چند تا برگه بردارم دیم که توی یکی از کمد ها یه کاتریج هست و اتفاقا همونی بود که به پرینتر من میخورد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! با خودم گفتم این اینجا چکار میکنه !!!!!کی اینو گذاشته اینجا !!!و العان که فکر میکنم میگم به قول مصاحبه یکی ازبچه های روانشانسی ثروت (حسام شگفتی )این قانون که داره جواب میده چون شما نمیدونید توی شرکت چقدر عجیبه که توی یه اتاقی یه کارتریج باشه و کسی اونو ندیه باشه!!!!!! .اول با خودم گفتم شاید خرابه آوردم یه پرینت گرفتم و تو دلم خدا خدا میکردم که سالم باشه و دیدم شکر خدا سالمه ونمیدونید چقدر این اتفاق امروز منو خوشحال کرد به خدا گفتم من واقعا نمیدونم چطور در مقابل این همه رحمت تو شکر گذار باشم .چون یه بار دیگه بهم ثابت شد که سریع به چیزی که میخوام میرسم و دیگه اینکه واقعا طبق گفته استاد برای رسیدن به هر چیزی هزار راه هست که هرگز به ذهن ما نمیرسه پس ما فقط باید بخوایم وجور شدن و رسیدن به اون خواسته کار خداونده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    با سلام

    از ابراز لطف دوستان عزیزم (خانم شبخیز -آقای جوان آقای کریمی -آقای صمیمی آقای مشایخی و….) ممنونم و همیشه خوشحالم که اینجا دوستانی دارم که از موفقیت های هم خوشحال میشن ..نظرات خوب شمادوستان واقعا به من کمک های زیادی کرده ومن هم بیصبرانه منتظر شنیدن موفقیت های بیشتر شما هستم . آرزو میکنم نتایج همگی ما روز به روز بزرگتر و چشم گیر تر باشه .

    از خداوند برای همگی بهترینها رو آرزومندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    خانم شبخیز ،دوست عزیزم سلام

    هر روز صبح که میام وارد سایت میشم با خودم میگم خدا کنه دوستان دوباره نتایج عالی گرفته باشن و اینجا نوشته باشن.

    واقعا بهتون بابت این موفقیت های پی در پی تبریک میگم وآرزو میکنم هر روز نتایجی که میگیرید بزرگتر و پررنگ تر بشه .امیدوارم همه ما بتونیم مثل شما با تمام وجود آموزه های استاد رو باور کنیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    ممنونم خانم شبخیز عزیز .من هم از صمیم قلب شما رو دوست دارم ودر یکی از تمرینهای کتاب معجزه شکر گزاری (تمرین 12اشخاصی که در زندگی شما تغیر ایجاد کردند)اسم شما رو نوشتم واز اینکه با نظرات زیبایی که دارین کمک کردید تا من هم خداوند رو بهتر باور کنم از شما از صمیم قلب تشکر کردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    خانم شبخیز ،دوست عزیزو مهربونم سلام .

    از خوندن متن خیلی زیباتون وواقعا لذت بردم .

    خود من هم این روزها خیلی به امام حسین فکر میکنم وبا خودم میگم خدایا امام حسین چقدر عاشق تو بود وهمین عشق باعث شد که اون مصیبتها زیبایی دیده بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    آقای جوان خییییلی شعرتون قشنگ بود . واقعا ممنون

    آنچه مانده از عمر من به جا

    گیرد و پس دهد به من دمی

    مستی کودکانه مرا

    شور و حال کودکی برنگردد دریغا

    قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: