«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
احمد آقا کریمیان دوست و برادر بزرگوارم سلام از ابراز لطف شما سپاسگزارم خوشحالم که توانسته ام در دوستان تأثیر مثبت بگذارم
خواهر خوب و بزرگوارم خانم شب خیز سلام بنده همواره از خواندن نظرات شما ودیگر دوستان انگیزه و نیرو میگیرم از ابراز لطف شما سپاسگزارم
دوستان نمی تونم تک تک اسم بیارم ولی فوق العاده است به قول خانم شبخیز خدا هست وخدا هست و خدا هست همه تونا دوست دارم موفق باشید
سلام وعرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم سید حسین عباس منش و خانم فرهادی عزیز ودیگر عوامل زحمت کش سایت و دوستان عزیزم که الحق تنها دوستان صمیمی من می باشید، با استعانت از الله بی همتا و با هدف جلب رضایت او به نگارش این متن میپردازیم:
اواخر سال 90 بود که از خدمت سربازی در تهران به اصفهان برگشتم و چون لیسانس حقوق داشتم در آبان ماه 91 در آزمون کانون وکلا شرکت کردم ولی به دلیل عدم آمادگی لازم موفق به قبولی نشدم بعد از آن باتوجه به شرایط مالی بد خانواده و خودم وارد بازار کار شدم در طول دوران خدمت افرادی زیادی بهم پیشنهاد کاردادند یکی از دوستانم بهم قول استخدام تو شرکت نفت داد یکی دیگشون قول استخدام تو شرکت پیمانکاری راه را داد ولی بعد از اتمام خدمتم بعضی تلفنم را جواب ندادند وبعضی هم به وعده شون عمل نکردند خیلی دنبال کار گشتم آزمون استخدامی زیادی را شرکت کردم ولی حقیقتا شغلی را پیدا نکردم که حقوق مکفی داشته باشه و بهش علاقه داشته باشم تا اینکه یه روز تو تاکسی یکی از دوستانم باهام تماس گرفت گفت مرتضی چکار میکنی کاری پیدا کردی؟ گفتم نه هنوز، گفت من همکارم تازه از پیشم رفته و یکی رو میخام گفت علاقه به چرم دوزی داری گفتم باید امتحان کنم خلاصه رفتم پیشش مشغول به کار شدم خدا را شکر از قبل آن کار هم بیمه شدم نزدیک به 2 سالی گذشت ومن دیگه کارا یاد گرفته بودم دوستم بهم می گفت چرا مستقل نمیشی ، ولی من چون از سر ناچاری رو به این شغل آورده بودم و واقعا علاقه ای نداشتم هر باری طفره می رفتم تا اینکه یه شب باهاش حسابی بحثم شد ومن از بس توهین و تحقیر شنیده بودم ناچارا ازش جدا شدم غافل از اینکه الخیر فی ما وقع
بعد از آنجا به خاطر اینکه بیکار بودم رفتم سراغ یکی دیگه از دوستان که به تازگی پروانه وکالت گرفته بود آنجا هم یه مدتی کار حقوقی انجام دادم ولی چون حقوق مکفی دریافت نمی کردم انگیزه ای برام ایجاد نمی کرد تا اینکه یه شب از بس افسرده در هم بودم مادرم یه توصیه ای بهم کرد که سرآغاز تحول بزرگی در زندگیم شد مادرم گفت مرتضی نیت کن برا اینکه تو زنگیتون فرجی بشه یه بار قرآن را ختم کنی به مادر گفتم آخه مامان با ختم قرآن مگه کارم حل میشه گفت تو حالا امتحان کن مطمئنا نتیجه میگیری، منم شروع کردم به خوندن قرآن ودر کنارش ترجمه هم میخوندم خیلی با خوندنش به آرامش رسیدم تااینکه یه روز جمعه که با پسر دایی بابام بیرون شهر رفته بودم یکباره بدون مقدمه گفت علی میخی تغییر کنی میخای ثروتمند بشی؟…..
من که مدتها بود انگار منتظر این نشانه بودم بون درنگ گفتم آره که میخام از آنجا که با استاد عزیزم آشنا شدم اولش چون اینترنت نداشتم پسر دایی فایلهای رایگان میریخت تو سیدی و من گوش میکردم یادمه اولین فایل رایگانی که گوش کردم
چگونه در عرض یکسال درآمد خود را 3 برابر افزایش دهیم بود که فایل فوقالعاده ای بود و حالا که میبینم واقعا درآمدم را نزدیک به سه برابر افزایش داده، فایل فوق العاده دیگری بسیار تأثیر گزار بود بررسی چشم زخم در قرآن بود که به ضرس قاطع میگم پاشنه آشیل کل جامعه ایرانیه وقتی به اطرافم نگاه میکنم میبینم زندگی خیلی از ماها را فلج کرده، فایل فوق العاده دیگر که من خیلی از اوقات گوشش میکنم فایل فقط روی خدا حساب کنه که واقعا بی نظیره….
دوستان اگه یادتون باشه گفتم من آزمون های استخدامی زیادی را شرکت کردم یکی از آنها که سال 91 شرکت کرده بودم وزارت نیرو بود که پس از 4 سال یعنی بهمن 94 با من تماس گرفتن و گفتن بیاین برا تکمیل پرنده و مصاحبه، مراحل تکمیلی که به پایان رسید چون سهمیه شهرستان نجف آباد باید میرفتم اداره نجف آباد که مشکلاتی را از نظر رفت و آمد برام داشت یادمه تا برسم نجف آباد یه کتاب صوتی را که از سایت دانلود کرده بودم به نام راز ثروت که انصافا کتاب فوق العاده ای بود و حالم را خوب می کرد بارها گوش میکردم با خودم می گفتم خدایا یعنی میشه برا اصفهان انتقالی بگیرم، اولین باری که با رئیسمون صحبت کردم به شدت مخالفت کرد و گفت که بعد از 3 سال به من نیرو دادن اگه اصفهانی بری صحبت کنی من باز هم مخالفت میکنم اما دوستان من نه دیگه با رئیس صحبت کردم نه با اصفهان من فقط به فایلها و توصیه های استاد گوش میکردم یک ماهی از ستخدامم نگذشته بود که یه روز رئیس صدایم کرد و گفت شما آشنا داشتی؟! گفتم نه چطور شده مگه گفتم دارن ابلاغتو میزنن برا اصفهان، یه هفته دیگه بیشتر مهمون ما نیستی !!!
بعد از آن بود که فهمیدم که به قول استاد داره قانون جواب میده، اصفهان که آمدم فهمیدم امسال یه سری از کارمندان اداره کل داشتن بازنشست میشدن بنابراین من سه چهار نفر از بچه هایی که ساکن اصفهان بودیما منتقل کردن اصفهان ( خدا را بی نهایت سپاسگزارم) چون انتقالی گرفت به اداره کل برا ما تازه واردا به راحتی نبود
خدا را شکر قسمتم تو اداره نسبت بچه های دیگه ای که آمده بودن خیلی بهتر بود فشار کاری روی بچه های دیگه خیلی بیشتر بود حتی مسئولیت هایی را گردنشون گذاشته بودن که اصلا تو پستشون تعریف نشده بود ولی خدا را شکر من یه کار بی دغدغه و روتینی داشتم
سه ماهی که گذشت محصول آفرینشا از سایت خریدم که واقعا محصول فوق العاده ای است مخصوصا جلسه اولش(107 آرزو ) کم کم شروع کردم تمریناتش را انجام دادن، ماه ششمی بود که از استخدامم میگذشت که بحث انتقال یه عده ای از اداره کل به یه سازمان دیگه مطرح شد، یادمه اینا تو 107 آرزوم آوردم و بارها تکرار کردم ،طبق بخشنامه وزیر فقط نیروهایی که از 95/7/1 استخدام شده بودن میتونستن منتقل بشن ولی چون ما از بهمن استخدام شده بودیم مشمول بخشنامه نمیشدیم ولی من ناامید نشدم و از آنجایی که به قول استاد هر چیا که بهت گفتن یه قانونه بدان یه باوره من اونا باور نکردم، شاید باورتون نشه ولی به دو هفته نکشید که وزیر بخشنامه را عوض کرد و گفت تمام نیروها رسمی و پیمانی بدون لحاظ تاریخ استخدام باید به سازمان مربوطه منتقل گردند( خدا را بی نهایت سپاسگزارم که به من عزت و قدرت خلق سرنوشتم را عطا کرد)
خیلی دوست داشتم محصول روانشناسی ثروتا داشته باشم واین یکی از آرزوهای بود تا اینکه تخفیف ویژه غدیر تا قربان رسید ومن تونستم و من تونستم نه تنها آن محصول را بلکه از طریق شارژ کیف پولم که از بابت خرید روانشناسی ثروت شارژ شده بود هم محصول عزت نفس و هم تند خوانی را تهیه کردم دوستان معجزه های زیادی را تو زندگیم دیدم که بابتش خدا را بی نهایت سپاسگزارم ازخدا برای سلامتی و طول و عرض عمر استاد عزیزم دعا میکنم واز شما دوستان عزیزم که وقت گذاشتید و مطالب را خواندید سپاسگزارم و امیدوارم همه با هم به رشد و پیشرفت همدیگر ونهایتا جهان خلقت کمک کنیم.
دوست عزیزم وهاب زندیان درود خدا بر شما باد فوق العاده بود از سخاوت شما در بیان تجربیات تان صمیمانه سپاسگزارم
دوست خوبم آقای علی جوان داستان زندگیت را خوندم وتحت تأثیر قرار گرفتم ازت سپاسگزارم ایزد یکتا نگه دارت
دوست و همشهری عزیزم آقای کثیری از آشنایی با شما بسیار خرسندم موفقیت های شما را تحسین کرده و از خدای بزرگ برایتان توفیقات روزافزون را خواستارم در زندگی بنده نیز اتفاقات فوق العاده ای در شرف وقوع است که به محض وقوع دوستان را شگفت زده خواهم کرد از شما و دوستان سایت التماس دعا دارم
سلام و درود خدا بر شما خانم شب خیز قصه زندگی شما را خواندم وقلبا تحت تأثیر قرار گرفتم صبر و بردباری شما را می ستایم واز درگاه ایزد یکتا برای آرامش روح و تعالی درجات عزیز مرحومتان دعا میکنم من و دوستان سایت را از دعای خیرتان در مشهد مقدس محروم نفرمایید قربون کبوترای حرمت امام رضا
سلام دوست عزیزم آقای حسینی داستان زندگیت رو خوندم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم، راستشو بخای من چیزی در رابطه با کسب و کار اینترنتی نمیدونم ولی خیلی علاقه مند هستم که از این راه کسب درآمد کنم خوشحال میشم اگه بتونی کمکم کنی
آلما خانم خواهر بزرگوارم سلام از ابراز لطف شما وبقیه دوستان سپاسگزارم من ایمان دارم که دست حمایت پروردگار برای همیشه با این خانواده صمیمی خواهد بود