«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام به همه دوستان عزیز
داستان زندگی تک تک شما بهتر از 1000 تا کتاب موفقیتی بوده که تا حالا خوندم
من
کودکی بسیار سخت و وحشتناکی رو گذروندم، نوجوونیم تو آتیش فقر و تنگدستی خانواده سوخت و خاکستر شد و جوانیم در حاله ای از ابهام ، ترس، اضطراب و بی فردایی فرو رفت. به خودم اومدم دیدم 20 سالمه و هنوز توی این شهر بزرگ خونه به دوشیم . نداری و قرض و مشکلات کاری و اعتیاد پدرم داستان تکراری روز و شب ما شده بود.
در نهایت از هم پاشیدن خانواده و طلاق پدر و مادرم دستاورد این زندگی شد.
در اوج جوانی کوله بار سنگینی از همه تلخ کامگیها روی دوشم افتاد، مادرم با 5 تا بچه قدو نیم قد و تو سن 40 سالگی مجبور شد برای تامین مخارج زندگی و اجاره خونه بره سر کار. روزهای سرد و تلخی بود . دیدن شرایط مادرم خیلی عذابم میداد واقعا مخارج یه خانواده با اجاره نشینی سنگین بود. اگه منم کار میکردم شاید کمتر عذاب وجدان میگرفتم ، پس تصمیم گرفتم هم درس بخونم هم کار کنم باید میتونستم زندگی بهتری درست کنم ، باید از پدر مادرم بهتر زندگی میکردم.
همیشه فکر میکردم یعنی ممکنه یه روزی دیگران مارو واسه بچه هاشون مثال بزنن!!
یکسال بشدت درس خوندم و برای یه شرکت هم غذا درست میکردم یعنی اشپزشون بودم اولش تعدادشون 20-25 نفر بود کم کم شدن 40 نفر از کارم خجالت میکشیدم اما خدا رو شکر میکردم چون اینجوری میتونستم خونه باشم و درس بخونم ، تو ترافیک بیرون نباشم و از همه مهمتر اینکه مراقب بقیه خواهر برادرام باشم و درس و مشقشونو کنترل کنم. وقتی مادرم میرفت سر کار خیالش از بچه ها راحت بود . همون سال تو دانشگاه پذیرفته شدم با رتبه 630 در کنار دانشگاه کلاسهای هر روزه آموزش زبان انگلیسی هم ثبت نام کردم. حالا هزینه هام بیشتر شده بود و از طرفی درسها هم هر ترم سنگینتر می شد. با معرفی یکی از هم دانشگاهیها تو یه موسسه شروع به تدریس کردم . صبحها میرفتم دانشگاه ، بعد بدوبدو میرفتم کلاس زبان بعد موسسه بعدشم که مثل جنازه میرسیدم خونه تازه باید برای 40 نفر غذای با کیفیت درست میکردم و صبح خیلی زود با آژانس میفرستادمش. اونایی که آشپزی میکنن میدونن که برای این تعداد باید حتما از قبل برنامه ریزی کنی و خیلی از مواد رو از قبل آماده کنی مثل پاک کردن مرغ برای 40 نفر ، سرخ کردن سبزی ، پختن حبوبات ، ….
خلاصه همه جمعه های منو مامانم به خرید مایحتاج مورد نیازمون و آماده کردنشون برای هفته بعد میگدشت. نه تفریحی نه استراحتی نه مهمونی هیچی…
توی اون بحران فقط اسم خدای بزرگ بود که به معنای واقعی بهمون آرامش میداد با تکیه به این تکیه گاه محکم همه چی آسونتر میشد، میدونستیم همین هم که داریم از الطاف اونه و لطف و رحمت بیکرانشه، تن سالم و نون حلال.توی تمام سالهای مدرسه و دانشگاه هیپوقت هیچ دوستی متوجه نشد که من با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنم ، من خیلی به ظاهر سر زنده و شوخ طبع بودم وقتی غم میومد سراغم غرق رویاهام میشدم هر چقدر ناراحتی روز بیشتر بود رویای شبم رنگی تر بود یه زندگی لوکس ، همسر خوب و بچه های زیبا رو تصور میکردم ، گاهی فکر میکردم خل شدم یعنی کلا زده به سرم نمیدونستم دارم درستترین کار و میکنم، گاهی انقدر غرق تصویر سازی میشدم که فرداش نمیدونستم خودم تنهایی فکر کردم یا خواب دیدم!
بالاخره بعد از 4 سال فارغ التحصیل شدم با معدل 16/17 ، یادمه روز فارغ التحصیلی هم وقت نکردم تو جشن شرکت کنم فقط تقدیر نا مه شو دارم
سال 84 بود دیگه باید جدی تر وارد بازار کار میشدم کار پر درامدتر میخواستم دوباره در خونه خدا رو زدم گفتم خدایا من ازت یه شغل خوب میخوام ، دوست دارم تو یه شرکت کار کنم که لباس فرم داشته باشه ، بهمون ناهار بدن، شرکت معتبر باشه ، لوکس باشه ، منو بیمه کنن حقوقشم خیلی زیاد باشه مثلا بین 150 تا 180 هزار تومن ، اون زمان واسه آشپزی 90 تومن میگرفتم. با خودم عهد کردم و تا 40 روز هر روز و شب همینارو مثل طوطی تکرار میکردم . تو روزنامه همشهری یه اگهی دیدم که یه نفر کارمند میخواستن آشنا به زبان انگلیسی کلمه شرکت بین المللی توجهم رو جلب کرد ، تماس گرفتم و وقت مصاحبه بهم دادن. من هیچ سابقه کار اداری نداشتم مخصوصا زمینه فعالیت این شرکت که برام تازگی داشت. ساختمون بزرگ و خوبی داشت کارمندا لباس فرم تنشون بود ، ناهارم میدادن، فقط یادم رفته بود بگم خدایا یه کاری باشه که من بهش علاقمند باشم و یا علاقمند بشم!
خلاصه وارد شدم و با چنان اعتماد به نفسی اونجا نشستم که انگار …
رنج حقوق اون موقع همون 150 هزار تومن بود که من درخواست 180 کرده بودم یه سری فرم پر کردم و رفتم پیش مسئول مصاحبه که بعدها فهمیدم ایشون رییس هیات مدیره شرکت بوده
گفتند : هر کسی نمیتونه وارد این شرکت بشه ولی هر کی موفق بشه تا اخرش میمونه ، سوالهایی طبق روال پرسیده شد ، بعد پرسیدن پدرتون چه کاره هستند گفتم شغلشون ازاده ، ( چه دروغی )
گفتند: یه خصوصیت خوبت چیه گفتم : صداقت
گفتند: یه خصوصیت بدت چیه گفتم :ندارم
گفتند: چرا داری مغروری ، من جواب دادم غرور که خوبه نمیداره آدم دستشو پیش هر کسی دراز کنه نمیذاره از پا بیفتی ، غرور نمیذاره آدم زود بشکنه
بعد گفت دومیشم حاضر جوابیه ، تازه فهمیدم چه گندی زدم ، خلاصه قرار شد بعدا بهم زنگ بزنن و نتیجه رو بگن ، اون هفته چند جای دیگه رفتم و همه همین حرف و بهم زدن
بالاخره یه روز باهام تماس گرفتن و واسه مصاحبه نهایی دعوت شدم توی همون شرکی که ازش خوشم اومده بود
اون اقا پرسید فکراتو کردی گفتم من که فکری ندارم شما باید فکر کنید و استخدام کنید ایشون گفت شما انتخاب شدید چون ما کسی رو میخوایم که قبلا جایی کار نکرده باشه و ما از صفر تا صد کار رو خودمون طبق سیاستهای شرکت خودمون بهش اموزش بدیم فقط اینکه حقوق شما 150 هزار تومنه ، اما من گوش نمی دادم و درگیر عذاب وجدان دروغ شاخدارم بودم (پدر و مادرم از هم جدا شده بودن و از پدرم خبری نداشتم ).
گفت چرا شور و اشتیاق هفته پیش و نداری ؟ جای دیگه هم فرم پر کردی ؟ گفتم بله
گفتند باشه همون 180 قبوله گفتم نه مشکل اینه که من دروغ گفتم من پدر ندارم …
ایشون گفتند اکثر مدیران موفق شرکت من افراد خود ساخته ای هستند(آدمهای هم فرکانس ) و چون مدیریت رو توی خونه زود شروع کردند توی کار مسئولیت پذیرتر شدند تو هم بدون اگه تلاش کنی اینجا به همه چی میرسی واااااااااااااای یعنی خوشحال شدم مثل بنز
گفتم از کی بیام گفت همین الان برو پیش فلانی و اموزشت رو شروع کن هوراااااااااااااا
اون شب تو خونمون عروسییییییی بود خیلی خوشحال بودیم قرار بود از همون روز اول هم برام بیمه رد کنند، طیُ سالهای کاریم پاداشهای خوبی بابت حسن نیتم و کارم و اخلاقم گرفتم ، زندگیمون کمی جون رفته بود 6-7 سالی گذشت و هر روز پیشرفتهای بیشتری حاصل میشد راضی بود از حقوقم و محل کارم ولی خود کار خشن و پر استرس و مردونه بود و مسئولیتش سنگین بود دوسش نداشتم ، اما چون تامین مالی میشدم ….
تا اینکه ازدواج کردم و بخاطر شرایط کاری همسرم مجبور شدم مدتی برم بندرعباس ، اونجا هم بیکار نبودم ، هوای بدی بود گرمای زیاد امان آدم رو میبرید غربت خیلی سخت بود با کار سر خودمو گرم میکردم و امیدداشتم که زود برگردم تهران تا اینکه یه روز خبر فوت پدرم رو بهم دادن، واقعا یه لحظه کلا همه چی سیاه شد باورم نمیشد ، خشکم زد یه چیزی از توی قلبم پاره شد و ریخت ، گریه امانم نمیداد خیلی کلافه و بیقرار بودم اخه خیلی سال بود ندیده بودمش سریع خودمونو رسوندیم تهران
بعد از مراسم که برگشتم بندر دیگه بیقرار بودم نمیتونستم اونجا رو تحمل کنم از همسرم خواستم برگردیم تهران اونم قبول کرد
دوباره برگشتم تهران توی همون شرکت قبلی که کار میکردم استخدام شدم اما دیگه پیشرفتی تو کار نبود چون دیگه حوصله ای نبود ، مرگ پدرم و دیدار آخرم با اون همش جلوی چشمام بود و دایم گریه میکردم ( روحش شاد)
کار شده بود تواینترنت دنبال یه چیزی که حالمو بهتر کنه هر روز و هر روز و هر روز
تا اینکه یه روز یه مطلبی توجهم رو جلب کرد
“هی تو اره با توام که داری این مطلب رو میخونی چرااینقدر غمگینی خدای بزگ همه ملایکه رو برای سجده به تو افریده عزت خودت رو بشناس قدر خودت رو بدون شاد باش و خدای درونت رو دریاب”. این بخشی از کتاب خدای درون بود
بهتم زد تا اخرش خوندم چند صفحه طولانی بود ، نویسنده رو پیدا کردم و بهش ایمیل زدم و گفتم که چقدر قلمش زیبا بوده و حال منو بهتر کرده همینجوری با هم دوست شدیم شرایطم رو براش گفتم اون گفت که وقت تغییره ، من که نفهمیدم چی گفت!!
یه روز بهم گفت اگه کمک میخوای من ادرس یه جایی رو بهت میدم اونجا یه سری کلاسهای موفقیت برگزار میشه مدرسش یه جوونه با ایمانه که حرفاش حتما بهترت میکنه گفت امروز اخرین مهلت ثبت نام این دوره هستش
دوره 21 روز پشت سر هم بود به مبلغ 100 هزار تومن و اینطوری شد که من با آقای عباس منش اشنا شدم گیج شده بودم چیکار کنم همین امروز برم یا صبر کنم دوره بعد ..
یه موقع به خودم اومدم دیدم سر کلاس نشستم دارم با 4 تا چشم و 8 تا گوش حرفای استاد و گوش میدم خیلی روحیه گرفتم اعتماد بنفس، جذب ثروت ، هدف گذاری و شکرگذاری همه تو این 21 روز آموزش داده شد.
خیلی روزای خوبی بود روزهای طلایی تغیر فرکانس من
برنامه های جالبی داشتیم هر روز باید یه اتفاق خوب از روز گذشته رو تعریف میکردیم و بخاطرش به همه شیرینی میدادیم . حتی یادمه یک روز یکی از بچه های کلاس با لباس مشکی و یک جعبه شیرینی وارد شد ، مادرش روز قبل فوت کرده بود ولی اون در نهایت احترام به مادرش برای شرکت در کلاس حاضر شد و شیرینی هم بخاطر این بود که ناراحتیهای روز قبل توی همون روز باقی بمونه یعنی امروز یک روز جدیده و استاد بهش آفرین گفت وهمه تشویقش کردند.
حتی جمعه ها هم گاهی استاد کلاس رو برقرار میکردند با موضوعاتی متفاوت، یه روز جمعه که من مشتاقانه وارد کلاس شدم دیدم بحث درمورد ” خدای درون” هست و استاد خیلی داستان جالبی از خودشون نقل کردند
چشمم دائم تو چشم یکی از خانمها گره میخورد اخر کلاس بی اختیار رفتم سمتش بهش گفتم تو نویسنده کتاب خدای درون هستی درسته؟
من اون دوست غیبیم رو دیدم بدون اینکه بدونم اون روز میاد اونجا حسم اونو بهم نشون داد .
ازش ممنونم که منو با استاد آشنا کرد. خیلی کتاب خوندم کتاب رویاهایی که رویا نیستند اولین ویرایش، کتابهای لوئیز هی ، کاترین پاندر، راز ، اسکاول شین، جادوی فکر بزرگ ، بهترین سال زندگی ، بنویس تا اتفاق بیفتد ، معجزه شکرگزاری و تقریبا هر کتابی که استاد معرفی میکرد فیلمهای زیادی هم دیدم اونجا یاد گرفتیم ممکنه بهترین روزهای عمرمون از دل غمگینترین اتفاقات زندگیمون بیاد بیرون ..تمام فایلهای استاد رو گوش میکردم
جلسه اخر دوره همسرم هم توی کلاس حاضر بود ما با هم هدفها و آرزوهامون روی کاغذ آوردیم و بعد اونو لای قران گذاشتیم
همش میگفتم بزودی پول خیلی زیادی وارد زندگیم میشه ، خدای درونم مبلغ 500 میلیون تومن پول نقد رو بسوی من میکشاند
ارزوی بچه رو هم داشتیم حتی روی اسم و جنسیتشم بحث میکردیم و خیلی چیزای دیگه
خلاصه همه چیو دقیق نوشته بودم
اون موقع تو شرکت یک میلیون و خورده ای حقوق میگرفتم ( چند تا مدار باید میرفتم بالاتر واسه 500 میلیون !؟؟؟) و مبلغ درخواستی من از کائنات خیلی بیشتر بود بیشتر از 10 سال از عمرم رو تو اون شرکت گذروندم کار رو تخصصی یاد گرفتم اما دیگه داشتم درجا میزدم این شرایط رو دوست نداشتم بالاخره استعفا دادم و تصمیم گرفتم شرکت خودم رو تاسیس کنم شرایطش رو از وزارتخونه مربوطه پرسیدم
مدرک دانشگاهی معتبر
سابقه بیش از 10 سال
گذروندن دوره های لازم
قبولی در ازمون و مصاحبه و نهایتا تائید چند ارگان دولتی مرتبط
باز یک سال تمام فقط درس خوندم خوب و مفید با یه انگیزه قوی من تجربشو داشتم پس فقط باید دوباره تکرارش میکردم ، اینبار از روشهای تند خوانی استاد هم استفاده کردم بیشتر از روش نقاشی ، خیلی به خودم ایمان داشتم حتی تو رویاهام فکر میکردم چه مزیتی برای کارمندام ارائه بدم که عاشق محیط کارشون بشن ، چه امتیازات و تفریحاتی رو براشون در نظر بگیرم
همه لحظه هام تو فکر قبولی بودم به هیچ چیزی جز این فکر نمیکردم خیلی با خدا صحبت میکردم انگار جلوی روم نشسته بود و بهم گوش میداد براش دلیل میوردم که چرا حتما باید قبول شم ..
روز امتحان از هیجان یخ کرده بودم خدا رو در اغوش گرفتم یه عمره که همیشه باهامه دستامو میگیره و ارومم میکنه
خیلی دوسش دارم خدا رو میگم …
ازش خواستم چشم ازم برنداره حواسش بهم باشه ، امتحان واقعا مشکل بود اما به لطف خدا قبول شدم ، به کمک همسرم کارای قانونی ثبت رو انجام دادیم و دفتر گرفتیم و ….
خیلی شاد بودم احساس سبکی میکردم یه رویا که به حقیقت پیوسته بود کی فکرشو میکرد ، خوب شد که یه اشپز باقی نمودندم خوب شد به خدا تکیه کردم خوب شد خودم و نجات دادم …خدا رو شکر
احساس خوب احساس خوب بیشتری رو برات به ارمغان میاره ، اوایل کار بود که متوجه شدم وجودم میزبان فرشته کوچکی از بهشته ، فرشته ای که دکترها میگفتن نمیاد ولی اومد
من نه دارو مصرف کردم نه کارهای عجیب و غریب کردم فقط ارزو کردم و از خدا خواستم اونم یه بچه شیرین بهم داد (الان عزیز دل مامان یکسالشه و لالا کرده تا مامانش بتونه داستانشو برای شما بنویسه)
همون موقع بود که تصمیم گرفتم شرکتم رو واگذار کنم من به موفقیتی که میخواستم رسیدم با پشتکار و انگیزه قوی حتی با اینکه اون زمینه کاری رو دوست نداشنتم الان دیگه میخوام به دوست داشته هام توجه کنم
دوست داشتم بچه ام رو خودم بزرگ کنم از خدا خواستم یه مشتری خوب دست به نقد و خوش حساب پیش روم بذاره
چند وقت بعد شرکتم به یه بازرگان خوش حساب به قیمت 500 میلیون فروخته شد و پول درخواستی از کائنات به حسابم واریز شد هوراااااااااااااااااااااااااااااا
به قول استاد باید دائما دنبال تغییر باشی و مدارها تو تغییر بدی تا هر روز موفق تر باشی و ثابت روی یه مدار نمونی
تو فکر کسب و کاری بودم که این دفعه نه از سر اجبار که از روی علاقه شروعش کنم و توی اون هم به بالاترین حد موفقیت برسم کاری که در نظر دارم خیلی پولساز لوکس و شیکه ، و از شغلهای مطرح روز هستش
یه شب برنامه ای از تلویزین پخش میشد دیدم یه شخص موفقی رو که تو اون رشته در ایران حرف اول رو میزن اورده بودن و با هاش مصاحبه میکردند ایشون مراحل موفقیتشون رو توضیح میدادن ایشون برای مشاوره به کشورهای مختلف دعوت میشن ، خیلی خوشحال شدم واقعا به هر چی فکر میکنی همون برات اتفاق میفته
اون حرفه دقیقا شرایطی رو داشت که من طالبش بودم، میشه حتی در منزل هم این کار رو بصورت حرفه ای انجا م داد فقط باید زبان انگلیسی رو بدونیم هوراااا و در ابتدا نیاز به سرمایه نداره
البته اگر میخواست من خیلی پول واسه سرمایه گذاری داشتم
فردای اون اسمشونو سرچ کردم و یه راه تماس باایشون پیدا کردم باهاشون تماس گرفتم و داستان علاقندی خودم و سابقه کار قبلیم رو هم گفتم ایشون گفتند کسی که بتونه تو یه زمینه با پشتکار به بالاترین جای ممکن و درامد زایی خوبی برسه پس توان اینو داره که تو هر رشته دیگه ای که دوسش داشته باشه فعالیت کنه و زودتر از قبل به موفقیت برسه با وجود مشغله زیادشون با صبوری منو راهنماییم کردند
از فرداش با یه لپ تاپ و چند تا برنامه اولیه کارمو شروع کردم و
من الان اول یه راه جادوییم که اخرش برام مثل روز روشنه چون قبلا تجربه اش کردم
تکرار موفقیتهای بزرگ و کسب ثروت خیلی لذت بخشه
شاید داشتن یک کودکی سخت و تلخیها و ناملایمات روزگار باید اتفاق میفتاد تا من خود ساخته بشم تا من خدا رو اینجوری که الان دوست دارم دوست داشته باشم و هدایت بشم برای اموختن اسرار کیهانی
الان واقعا همه اقوام ما رو واسه دیگران مثال میزنند چون ما هممون با پیدا کردن راه درست به خواسته هامون رسیدیم هم من هم بقیه خواهر برادرام
خدای عزیزم ای بهترینم تو رو شکر میکنم و خاضعانه در برابر عدالت و قدرت تو سر تعظیم فرود میارم
من هر روز فایلهای رو گوش میدم
شرایطم رو مرور میکنم و دوباره ازشون درس میگیرم
کتابها رو میخونم و انگیزه میگیرم
نوع نگاه استاد به دنیا به خدا به اتفاقات روز رو دوست دارم نگاه متفاوتی هستش
نحوه تفکرشون و تحلیلهاشون برام خیلی جالبه و همیشه تازگی داره
ودر اخر من مطمئن هستم رکورد دار ثروت در حرفه جدید خودم خواهم شد
ممکنه شما دوستان بگین چرا نوع فعالیت و یا اسم شرکت و یا بعضی جزئیات رو عنوان نکردم دلیل اینه که میخوام کتاب بیوگرافی خودم رو بنویسم و باید مطلب تازه ای داشته باشم که برای خوانندگانم جداب باشه
ممنونم از شما که داستان زندگی منو خوندید
دوست خوبم الی پیراد سلام و سپاس
شما مثل یک کوه نورد به سختی راه فکر نکردید بلکه به فتح قله تمرکز کردید.
قله های مرتفع تری انتظارتان را می کشند زیرا بالای آن ها خداوند در انتظار شماست …
بسیار خوب و تامل برانگیز بود.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
خیلی داستانتون قشنگ بود و با احساس .من اکثر داستانها رو میخونم اشک شوق میریزم. از همشون انگیزه میگیرم. خدائی کار سختیه انتخاب برنده ! به نظر من همه برنده هستن. همه عالی بودن. من الان یه جذب به ذهنم رسید. وای چه عالی شده که استاد عباسمنش به هممون فایل روانشناسی ثروت یک و دو را هدیه داده.
داسنانتون واقعا زیبا بود و من لحظه به لحظه با خوندنش اشک ریختم و خدارو شکر کردم
موفق هستید انشالله هر روز موفق تر باشید!
سلام -ان شالله درپناه خداوند به اهداف زندگی تان برسید.
سلام الهام خانم عزیز
خیلی خوشحالم که داستان زندگیتون رو خوندم و نمیدونید چه امید وانگیزه ای بهم داد برای ادامه راهم از شما ممنونم که داستان زندگیتون رو نوشتیدکه به من نشان بده که میشود از هر شرایطی به موفقیتی برسی که آرزوشا داری
خیلی دوست دارم اسم کتاب که نوشتی رو بهم بگی تا بخونم تا امید وانگیزهی بیشتری برام بشه برای ادامه راهم…
بازم ممنون
در پناه خدا شاد،ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشی الهام عزیز
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان و بچه های سایت 🌹🌹
من نحوی اشنایی با استارو تو پروفایل عمومیم نوشتم الان از چیزای دیگه میخام صحبت کنم
خیلی وقت بود که کامنت نزاشتم با اکانت خودم وخیلی خوشحالم اینجا میتونم حرفامو بزنم و کامنتای بچهای سایت رو بخونم و کلی لذت بردم
چند شب بود همش تو این فکر بودم چیکار کنم که یه شغل مناسب گیرم بیاد که پیش خودم گفتم بیام تو سایت و رو نشانه بزنم و خدا منو هدایت کرد به فایل ارزشمند و شروع کردم کامنت هارو خوندن که واقعا بچه ها عالی نوشتن هر چی بیشتر میخونم بیشتر انگیزه میگیرم بیشتر امیدوار میشوم
خدایا شکرت منو هدایت کردی و نشانه ی من اینجا بود
وقتی کامنتهارو میخونم میبینم منم کلی نتیجه گرفتم من قبل از اینکه به این سایت بیام پولی که دستم میومد ۲میلیون بود اونم بزور سربرج دستم میومد ولی وقتی به این سایت اومدم کلی فایل گوش کردم و عزت نفس گوش کردم کلی عزت نفسم بالا رفت چون تنهایی جای نمیرفتم همش بایدبه یکی التماس میکردم بامن بیان
اهل غیبت و قضاوت بودم
خدارو شکر کلا اینارو گذاشتم کنار نه غیبت میکنم نه تهمت میزنم نه قضاوت میکنم
آرامشم هزاربرابر شد بسیار زیاد مهربونتر شدم پولی که در ماه فقط ۲تومن میگیرفتم الان ۶برابر میگیرم (البته جا داره از نظر ثروت بالاتر و بالاتر برم چون من لیاقتم بیشتر از این حرفاس☺️
خیلی شادم همیشه در حال خندیدن هستم 😁
که قبلا واقعا اینطور نبودم خدا رو شکر میکنم استادی مثل شما تو زندگیم هست الهی شکرت🙏
قبلا با خدا همیشه دعوا داشتم همیشه میگفتم من از خدای خودم راضی نیستم 😐
ولی الان بی نهایت عاشقشم با خدای عزیزم رفیق شدم بهترین دوست منه همجوره هوامو داره
بخاطر سختیهای که تو گذشته کشیده بودم از همه متنفر بودم از همه کینه داشتم تو ذهنم با همه دعوا داشتم برای همین همیشه اتفاقای بدی برام رخ میداد
ولی الان همه رو بخشیدم چون گذشته ام برام درس شدتجربه شدالان همه رو دوست دارم الان با خودم در صلحم با خودم دوستم و بهترین رفیقم خدای عزیزمه
وقتی اینا رو مینویسم تازه میفهمم چقدر نتایج گرفتم که خودم هم متوجه نبودم
تنهایی میرم رستوران میرم منطقه ی یک الهیه ..فرشته…زعفرانیه…نیاوران وغیر…
ثروتهارو میبینم کلی شکر گزاری میکنم
منی که تا سر کوچه تنها نمیرفتم الان همجا دوست دارم تنها برم و تصمیم دارم مسافرت هم تنهایی برم البته با خدای عزیزم استاد خیلی حرفاتون به دلم میشینه از صبح بیدار میشم فقط فایل شمارو گوش میدم تا شب و کامنت میخونم کامنتها واقعا از هر چی کتاب موفقیت بهتره
الان به خودم میرسم صبحایا پیاده روی یا تو خونه ورزش میکنم و کلی جلوی آینه با خودم حرف میزنم و کلی هم خندم میگیره 😐😂
از نظر سلامتی و روحیه عالی شدم خدارو شکر
و به شدت از تنهایی و تاریکی و ارتفاع میترسیدم البته الان خیلیییی بهتر شدم ولی هنوز جا داره رو خودم کار کنم
ان شالله نتایج بزرگترگرفتم میام همینجا
میگم چون میدونم به زودی میگیرم
من به فروشندگی خیلی علاقه دارم یه مدت هم برای تولیدی چوب کار میکردم البته مجازی و خیلی خوب براشون مشتری پیدا میکردم تو اینستا
یه مدت هم روتین پوست و مو ..کرمهای کره ای میفروختم که اینستا فیلتر شد کلا اینستارو پاک کردم
در حال حاضر دنبال یه شغل جدید هستم ان شالله بتونم برای خودم کار کنم
ولی تو زمینه ی فروش علاقه ی زیادی دارم حالا تو هر زمینه ای
و خیلی خوب با مردم ارتباط بر قرار میکنم زیاد سرتون رو درد نمیارم ممنون که وقت میزارید کامنت منو میخونید دوستون دارم 😍
خدایا شکرت منو به این سایت هدایت کردی به بهترین استاد هدایت کردی من همیشه دنبال استادی بودم که از تجربیات خودش زیاد بزاره و تنها استادی که اینکارو میکنه و از زندگی گذشتش تا حال میزاره فقط استاد عباسی منشه برای همین همیشه حرفاشو قبول دارم و بسیار زیاد به حرفاش ایمان دارم مچکرم استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و دوست داشتنی😘
تا سری بعد که با نتایج بزرگتری میام
مخصوصا از نظر مالی همتونو به خدای بزرگ میسپارم 🌹🌹
به نام خدای مهربان
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که منو به این کامنت زیبا هدایت کردی
کامنتی که تمام وجودم رو پر از حس خوب کرد
سلام فاطمه جانم
سلام به روی ماه و مهتابی شما دوست بینظیرم
چقدر خوشحالم که خدا منو به این زیبایی به نوشته ی الهی شنا دوست عزیزم هدایت کرد
کامنتی که برام پر از نشانه های عالی بود
کامنتی که با خوندنش لبخند زیبایی رو روی لبام مهمون کرد
و دوست دارم با تمام وجودم شما عزیزم رک تحسین کنم
تحسین کنم این عزت نفس و اعتماد به نفس بالا و والاتون رو
تحسین میکنم این همه وجود الهی و توحیدی تون رو
من عاشقتم که اینقدر زیبا با خدا دوست شدی و چقدر این رابطه ی الهی تون رو دوست دارم
با تمام وجودم این حس و حال عالی تون رو تحسین میکنم که همین حس و حال خوب مون برامون =با اتفاقات عالیه
با تمام وجودم این ازادی مالی تون رو تحسین میکنم که هر روز دارید ثروتمندتر و پولدار تر میشید و هم به خودتون و هم به گسترش جهان کمک میکنید
عاشقتم من فرشته ی زیبای خدا
الهی که همیشه تن تون سالم و دلتون شاد باشه
الهی که همیشه حساب های بانکی تون پر از پول باشه
الهی که هر آنچه در دل دارید به چشم ببینید
بازم با تمام وجودم از شما دوست عزیزم سپاسگزارم به خاطر این کامنت زیبایی که با عشق بهمون هدیه دادین
خدایا شکرت؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و قدرتمندتر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
سلام الهه ی عزیزم مچکرم از اینکه
وقت گذاشتی و کامنت منو خوندی
سپاسگزارم از کامنت زیبات 🥰
منم عاشقتم الهه ی نازم 😍
الهی خودتم لبت همیشه خندون باشه و به آرزوهای قشنگت برسی
خدارو شکر میکنم تو این سایت هستم با بهترین استاد دنیا و بچه های بسیار مهربان و دوست داشتی هم فرکانسم بازم مرسی خوشگلم😘😘
به نام خدای بزرگ و مهربون
سلام به همه دوستانی که دنبال موفقیت هستند و سلام به استاد عزیز
دوستان من ژیلا هستم. 29 سالمه. دانشجوی دکتری و کارمند هستم. خدا رو شکر از تقریبا یک سال و نیم پیش با این سایت آشنا شدم. کلا آدم مثبت اندیش و موفقی هستم و با آموزه های این سایت به دنبال موفقیت بیشتر در همه ابعاد زندگی ام هستم. اولین دوره ای که ثبت نام کردم دوره آنلاین هدفگذاری بود. دوره خیلی خوبی بود و البته تاثیر گذار من در زمینه های درسی و بقیه ابعاد تقریبا می تونم بگم موفق بودم و هستم. بیشتر هدفم رسیدن به درآمدی هست که بتونه من رو به اهدافم برسونه.
من تمیرینات این دوره رو انجام دادم. یکی از تمریناتی که واقعا مثل معجزه عمل می کنه نوشتن اهداف هست. خیلی تمرین قدرتمندی هست. حتما امتحان کنید. به لطف خدا؛ تلاش خودم و با باور آموزه های این سایت تونستم کار پیدا کنم و الان درآمدم نسبت چند ماه قبل تقریبا دو برابر شده. برای شغل دوم که می خواستم برم مصاحبه قبلش روی کاغذ نوشتم من میرم این سازمان و رئیسش اوکی میده و از اول ماه بعد می رم سر کار. دقیقا هم همین اتفاق افتاد. این فقط یکی از اون چیزهایی هست که نوشتم و اتفاق افتاد. پس بنویس تا اتفاق بیافته…..
در کل می تونم بگم حرفای استاد را قبول دارم و سعی می کنم بهش عمل کنم. یکی از اون حرفا اینه که باید کم کم مدارت رو تغییر بدی و گام به گام. سوال من اینه که چقد طول میکشه که یه مدار رو عوض کنیم؟ چه عواملی تاثیر گذاره و ….
توی فکر پیدا کردن جواب بودم که این مسابقه رو دیدم. جواب سوال من توی بسته روانشاسی ثروت 2 هست. این مسابقه یه هدیه از طرف خداست که من برنده میشم و می تونم با اون این بسته رو خریداری کنم. خدایا شکر به خاطر همه نعماتی که به من دادی و برنده شدن توی این مسابقه. حالا می تونم به جواب وسوال اساسی ام برسم و مدارم رو تغییربدم.
خدایا هزارررررررررررررررررر مررررررررررررررررتبه شکرررررررررررررررررررت
از دوستان هم به خاطر لایک کردن این دیدگاه و کمک به رسیدن به جواب سوالام کمال تشکر رو دارم
با آرزوی موفقیت برای همه دوستان
ژیلا جان خداوند دست های متعددی برای کمک به شما دارد انشالله به هدف خود می رسید
سلام لیلا جان
ممنون از لطف شما
از ته قلبم برای شما و همه دوستان که نظر میدن آرزوی خوشبختی، سلامتی و آرامش دارم
دوست خوبم ژیلا بیگی سلام و سپاس
امیدوارم آنچنان در آسمان موفقیت اوج بگیرید که مدار هیچ کهکشانی به وسعت مدار شما نرسد.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام
فقط این راه را برای رسیدن به هدف خود انتخاب نکنید شما فقط هدف نهایی خود را به خدا بگید که همیشه هم امکان پذیر است .
در پناه حق
امیدوارم همه بهتون رای بدن خانم بیگی. با نوشتتون سرشار از انرژی مثبت شدم (:
دوستان دوستان رای بدید
سلام دوست عزیز
از اینکه داستان شما رو خوندم خیلی لذت بردم. امیدوارم در همه ی مراحل زندگی تون موفق باشین.
سلام به همه
به نام او که نصرت مومنان حقی ست بر گردن او
من با استاد سال ۹۶ آشنا شدم اون موقع بندرعباس کارمند بانک بودم . یادمه ماشین سمند م رو فروختم که دوره ثروت ۳ رو بخرم . استاد تازه این دوره رو میخواست شروع کنه .اون موقع از لحاظ مالی پس اندازی نداشتم .حقوق م حدود ۲ میلیون تومن بود و از هوای گرم وشرجی بندر خسته شده بودم .
آخر سال ۹۶ از بانک اومدم بیرون و اومدم شیراز
الان که دارم مینویسم اردبهشت ۹۹ هست، دارایی خودم تنها توی بورس حدود ۱۷۰ میلیونه و حدود ۲۴۰ میلیون تومن دارایی خانمم هست . یه ماشین صفر ۸۰ میلیونی دارم و یه ماشین اتومات هم ثبت نام کردم که سال ۱۴۰۰ بدستم میرسه.
۱۴ میلیون پس انداز دارم که هر ماه بهش اضافه میشه
رابطه م با خانمم خیلی عالی تر شده . از لحاظ سلامتی مدت هاست قرص نخوردم . اصلا دفترچه بیمه ندارم . قران رو تا حالا ۲ بار معنی ش رو خوندم و دارم ادامه میدم .رابطه م با الله خیلی بهتر از قبل شده
خدارو شکر میکنم که در این مسیر قرار گرفتم و خدای استاد عباس منش رو شناختم
از استاد سپاسگزارم که دست خدا بود برای هدایت من
به نام خدا
بهمن 93 بود. تازه از مقطع کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز با هزاران امید فارغ¬التحصیل شده بودم. با خودم گفتم تا عید استراحت می کنم، چون دیگه حتما از فروردین یه کار خوب پیدا می¬کنم و میرم سر کار. عید تموم شد رفتم دنبال کار، ولی هرجا رفتم به در بسته خوردم. می گفتن بدون سابقه به درد ما نمی خوری، مدرکتو بزار دم کوزه آبشو بخور. اذیتم کردن، تیکه انداختن و مسخره کردن تا جایی که این تیکه انداختنا به دوست و آشنا هم رسید. برا اینکه مسخره نشم جایی نمیرفتم، با کسی ارتباط نداشتم، فقط تو لاک خودم بودم تا اینکه شد اول تابستون و من هنوز دنبال کار. یه شب پای لپ تاپ بودم و مثل همیشه داشتم خبر می خوندم، خبر جنگ، خونریزی، قتل و دزدی تا اینکه اتفاقی فایل “چگونه در عرض یکسال درآمد خود را سه برابر کنیم؟” استاد رو دیدم. فایل و نگاه کردم و با خودم فکر کردم. گفتم اگه راست بگه چی؟؟؟؟ رفتم قیمت محصول روانشناسی ثروت 1 و دیدم. خوب برا من بالا بود. کل پولی که داشتم 1 سکه تمام بود که برای روز مبادا کنار گذاشته بودم. کلی با خودم فکر کردم و آخرش گفتم ریسکشو قبول می کنم. یا همین یک سکه رو از دست میدم یا جواب میده و پولدار میشم. به محض اینکه خریدمشو پولشو دادم دلم ریخت، حس کردم سرم کلاه رفته. ولی دوباره به خودم گفتم امکان نداره کسی بتونه سر من شیره بماله، هرجوری شده باید جواب بگیرم ازش. از همون روز شروع کردم یه بار تا آخرش نگاه کردم. با توجه به گرایش ارشدم که ارتعاشات بود درک این مباحث برام راحت بود. هنوز 2 ماه از کارکردن روی باورهام نگذشته بود که یاد یکی از دوستان قدیمیم افتادم که گفته بود هر جا احتیاج به کمک داشتی بهم زنگ بزن. فرداش زنگ زدم و گفتم 6 ماهه که دنبال کارم. اونم گفت اتفاقا یکی از دوستای من دنبال یه همکار می گرده ولی با سابقه کار سه سال. ازش خواهش کردم که یه وقت ازش بگیره برم برای مصاحبه. یه ایمان خاصی تو وجودم موج میزد. فرداش با دوستش هماهنگ کرد و من رفتم پیشش. بعد از دو ساعت مصاحبه بهم گفت تو به درد این کار نمی خوری، ولی من اومده بودم که کار کنم، دیگه نمی خواستم دیگران بهم بگن “ارشد بیکار”. با احساس لیاقت اومده بودم. با یقین به اینکه چیزی از دیگران کمتر ندارم اومده بودم. یهو یه ایده ای به ذهنم رسید. گفتم میام رایگان براتون کار می کنم، اصلا میشم تحصیلدارتون، خریداتونم انجام میدم و خلاصه هر کاری که شما بگید. یه کم فکر کرد و گفت باشه، فقط 1 هفته فرصت داری که ثابت کنی به درد بخوری. از فرداش رفتم سر کار و با تمام وجودم کار کردم. باورتون نمیشه چه کارایی که نکردم فقط به این امید که یه روز رشد کنم و بزرگ شم. چون حرفای استاد و با تمام وجودم باور کردم. هر وقت خسته می شدم استاد می یومد جلوی چشم. می گفتم وقتی عباس¬منش تونسته منم می تونم. همزمان تو مسیر رفت و برگشت فایل های صوتی روانشناسی ثروت و گوش می دادم. بیشتر رو باور احساس لیاقت کار کردم و روی جمله “احساس خوب، اتفاقات خوب” تمرکز کردم. تمام تمرکزم روی نکات مثبت بود. بابت همه چیز خدا رو شکر می کردم. چون محل کارم در یک منطقه ثروتمند نشین بودم هر روز که سر کار می رفتم با خودم می گفتم لیاقت من زندگی کردن تو این منطقه است. هر وقت ماشین گرون قیمت می دیدم خدا رو شکر می کردم که اون ماشین مال منه. حس مالکیت می کردم. بعد آرام آرام تغییرات شروع شد. اول ابان ماه بود که مدیر شرکت به من گفت که رسما استخدام شدی و از امروز بیمه هستی و در ضمن حقوق هم می¬گیری (بعد از 2 ماه کار رایگان). خوشحال بودم ولی متعجب نه، چون مطمئن بودم که لیاقتشو دارم و چیزی کمتر از آدمای اون شرکت و یا حتی صاحب شرکت ندارم. یک ایمان و اعتماد قلبی خاصی پیدا کرده بودم. با اینکه حقوق دریافتی من ناچیز بود ولی هر روز بابت آن شکرگزاری می کردم و ماهیانه ده درصد آنرا می¬بخشیدم (تمام حرفای استاد رو مو به مو و با یقین انجام می دادم، چون چیزی برای از دست دادن نداشتم). روزها می گذشت و من هر روز بزرگتر و موفق تر در تمام جنبه های زندگی می شدم. کار هر روز من گوش دادن به فایل های صوتی استاد و عمل به آنها بود. رادیو، تلویزیون، روزنامه و اخبار اینترنتی به کلی از زندگی من حذف شده بود. تا اینکه عید امسال تصمیم به تغییر گرفتم و اواخر فروردین ماه بود که استعفای خودم را تسلیم مدیر عامل شرکت کردم.
در کمال ناباوری با استعفای من مخالفت شد!!!!! و باز هم در کمال ناباوری مدیر سخت گیر بنده، همان شخصی که روز اول به من گفت تو به درد این کار نمی خوری!!! از من خواست که در شرکت بمونم، حقوق من را به 3 برابر افزایش داده و یک اتاق اختصاصی در شرکت برای من در نظر گرفتند با یک پست عالی، پستی که در حالت عادی 3 سال باید خاک بخوری تا برسی به اونجا. حالا بعد از یکسال من در شرکت صاحب عزت و احترام هستم، مورد اعتماد هستم و به قول مدیر شرکت یکی از عناصر کلیدی و شایسته و لایق. کسی که خواست و خودشو ثابت کرد. دوستان عزیزم، همه آنچه که امروز هستم و دارم را در درجه اول مرهون لطف خدا و در درجه دوم اعتماد به استاد عباس¬منش است. من تصمیم گرفتم موفق باشم و بهای این کار را پرداخت کردم. من برای رسیدن به این جایگاه پل های پشت سرم را خراب کردم، نه با این تفکر که ” یا میشه یا نمیشه” بلکه با این تفکر که باید بشه. در پایان راز موفقیت های خودم را از دید خودم مرهون تمرین هر روزه دوره روانشناسی ثروت و گوش دادن حداقل 2 فایل صوتی ( هر هفته روی 2 فایل تمرکز می¬کنم) و انجام هر روزه تمرین های کتاب معجزه سپاس خانم راندا برن و مطالعه هر روزه کتاب اثر مرکب دارن هاردی می دانم. (روزهای جمعه هم دوره قانون آفرینش را تمرین می کنم). با آرزوهای بهترین ها برای مردم کشورم ایران.
محمدرضا اصغرزاده- شنبه 06/06/95
سلام
عالی بود اقای محمدرضا اصغرزاده
شما دقیقا مزد تلاشتون وایمانتون رو گرفتید
من خیلی استفاده کردم و نکات موفقیت شمارو با اجازتون توی دفتری که مخصوص نظرات دوستان هستش یادداشت کردم
امیدوارم که همیشه با همین جدیت زندگی کنید
مرسی اقای اصغر زاده خیلی عالی بود ، به امید موفقی روز افزون شما
سلام
عالی بود
احسنت
لذت بردم
با آرزوی موفقیت برای شما همیشه
دوست عزیزم چقدر این جمله را خوب گفتی
.. اگر عباس منش تونسته ما هم میتونیم..
محمدرضای عزیز
خیلی عالیه ، منم از بهمن 93 شروع کردم وقتی داشتم نظرت رو می خوندم مشابهت های زیادی دیدم با تفاوت هایی که اون هم تفاوت خواسته های ما است. موفق باشی مرد.
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته نازنین
وهمه ی دوستان همفرکانسی عزیزم
چند روز قبل هدایت شدم به این فایل قبلا هم این فایل رو گوش داده بودم هم کامنتاشو خونده بودم که الان دوباره میخوام کامنتاشو بخونم
اما میخوام از نتایجی که گرفتم بنویسم تا حالا از نتایجم ننوشتم این اولین باره
از روزی که با سایت استاد اشنا شدم 6ماه اولش تو درو دیوار بودم انقدر ذهنم درگیر بود انقدر نجوا داشتم که هیچی نمیفهمیدم اما فقط گوش میدادم خیلی وقتها
بخاطر شرایط زندگیم گریه میکردم اما باز گوش میدادم
از کاری کهدشروع کرده بودم و4سال تو اون کار بودم وشکست خورده بودم واعتبارم رو از دست داده بودم وعزت نفس واعتماد بنفسم رسیده بود به صفر حتی الان که به یک سال قبل خودم فک میکنم میترسم که من چقدر باورهای اشتباه داشتم
انقدر باورهام اشتباه بود که بعی وقتها قفل میکردم
تو یه حالت افسردگی بودم وهیچ کس نه میتونست بهم کمک کنه نه درکم کنه ونه بهم بگه چیکار کنم
تا اینکه خدا منت گذاشت وهدایتم کرد به سایت استاد عباس منش ومن شروع کردم کم کم اروم اروم تغییر کردم
چیزی که یاد گرفتم واستادم تو فایلاش میگه تو نمیتونی برای یک بدن عالی روزی 12ساعت ورزش کنی که به نتیجه عالی برسی باید اروم اروم تغییر کنی حالا هرچقدر وضعیت بدنیت بدتر باشه زمان بیشتری میبره ودرمورد ذهنم همینجوریه هرچقدر باورهای مخربتر وبیشتر باید زمان بیشتری بذاری وصبورتر که طول کشید که من اینو درک کنم وتومسیر خیلی وقتها منحرف شدم وحسن نیتش هم اینه که
برای ادامه دادن انگیزه بیشتری داری وقتی از صفر کلوین یه سری نتایج گرفته باشی
اما میخوام از نتایج بگم اول میخوام از لحاظ شخصیتی شروع کن
1.من از یه ادم عصبی پرخاشگر کسی که خودشو دوس نداشت باور نداشت خجالتی عزت نفس واعتماد به نفس صفر تبدیل شدم به ادمی که الان خودمو دوست دارم برا خودم احترام قائلم بسیار ارومم تا جایی که یادم نمیاد اخرین بار کی عصبی شدم دیگه خجالتی نیستم اما باز باید عالیتر بشم عزت نفس واعتماد به نفس صفر کلوینم الان خیلی بهتر شده ولی هنوز باید روش کارکنم
2.رابطه ام باخدا خیلی خیلی خوب شده من الان عاشق خدای خودمم هرروز وهرشب باهاش حرف میزنم عاشقشم بدون هدایت اون هیچ کاری نمیکنم وابسته ش شدم وعاشق این وابستگیم وابستگی شیرین به خدای بزرگ وعزیزم که هرکسی بهش وابسته بشه وبه هدایتش عمل کنه نه ترسی داره نه غمی
3.رابطه ام با دوستانم بهتر شده با خانواده که خوب بو عالی ترشده با برادرم که همیشه مشکل داشتیم الان خیلی بهتر شدیم فعلا هیچ رابطه عاطفی ندارم داشتم اما وقتی تغییر کردم کاتش کردم چون الان میخوام با پارتنر ی که طبق ویژگی های خودمه باشم
4.از لحاظ مالی واقعا من پاشنه اشیل های زیادی داشتم ودارم که خیلی باید روش کار کنم اما خب نتایجیم گرفتم من کار مورد علاقمو شروع کردم وقتی با استاد اشنا شدم تخصصشو یاد گرفتم وازش پول ساختم یک سال تو همون سر کار میخوابیدم جایی نداشتم حتی خیلی وقتها غذا برای خوردن و….اما الان خونه گرفتم برا خودم خرج زندگیمو میدم مسافرت میرم برا خودم خرج میکنم خیلی از چیزهایی که دلم میخواست رو خریدم وبه خیلی از خواسته های کوچیکم رسیدم
شاید دست اوردهای من برای کسی که منو نمیشناسه کوچیک باشه اما برای خودم که از افکار وباورهای خودم اگاهم ومیدونم چی بوده والان چیشده و چ ارامشی دارم دستاوردها ی بزرگیه
ومن فقط از فایل های دانلودی استفاده کردم وکتاب ها که بی نظیرن واقعا
یه روز یکی از بچه های سایت که مشتریم بود بهم گفت بیا محصولاتو بهت بدم استفاده کن یادمه اون روز دوروز بود هیچی نخورده بودم اما چیزی که بهش گفتم این بود که من باید با این فایل های رایگان نتیجه بگیرم چون من از دوره ها میخوام میلیاردی پول بسازم وباید خشت اول مسیرمو درست بذارم ودرست برم بالا چون استادم اینو گفته
سپاسگذار خدایی هستم که هدایت کرد منو به این مسیر زیبا
ود اخر دوستان چیزی که خیلی منو تکوندداد این بود مقایسه نکنید خودتونو با هیچ کسی چون باعث میشه هیچ وقت نتونید سپاسگذار باشید ووقتی هم نتونیم سپاسگذار باشیم عملا تو مسیر اشتباهی هستیم
درپناه خدا
درود دوسته الهیه عزیزم آغا شاهین عزیز.
چقدر پیامتون زیبا و الهام بخش بود.سپاس ازینکه این قدم رو برداشتید و ثبت کردید تا ما هم استفاده کنیم و ادامه بدیم.
بهتون تبریک میگم و اراده ی پولادینتون رو برای جهاد اکبر درونیتون تحسین میکنم.
همین برداشتن قدم های کوچیک و آگاه بودن از هدایت های لحظه به لحظه ی خداوند رزاق و دل دادن به این هدایت ها و عمل کردن بهشون و سپاسگزار بودن برای نتایج حتی به ظاهر کوچیک انقلابیه برای خودش که شما بی نظیرید درین زمینه و حالا تاثیرات بزرگشو دارید تو زندیگتون برای این ادامه دادن میبینید.
خواستم بگم اتفاقا ما بچه هایی که تو این سایت الهی هستیم خوب درک میکنیم که چه دستاوردهای عظیمی رو با توکل و همتتون رقم زدید.تمام این عزت نفسی ک ساختید این استقلال مالی که ازون شرایط به این جایگاه رسیدید و اینکه انقدر ارزش درونیه خودتون رو خوب شناختید که محصولات رو تا بهاش رو پرداخت نکردید نخواستید که استفاده کنید و قدر گوهر گرانبهای وجود نازنینتون رو درک کردید با هیییچ رقم و عدد و مبلغی قابل قیاس نیست.صمیمانه تحسینتون میکنم.
خداروسپاسگزارم که به اولین کامنتی که امروز خواستم بخونم کامنت شما هدایت شدم و بازهم خدا بهم نشون داد که چه عشقی به تمام بنده هاش داره و این خانه نعمت در وسیعترین حالت ممکن برای همه ی بندگان گستردست.فقط ما باید خودمون بخواهیم تا در مسیرشون قرار بگیریم و استفاده کنیم و لذت لحظه لحظش رو ببریم.
خدا قوتتون بده دوسته الهیه متوکل عزیزم.
سلام نگین عزیز
ممنونم از اینکه کامنتمو خوندی
وخوشحالم که تاثیرگذار بوده برات
من به این ایمان دارم که همهی بچه های که اینجا جمع شدیم وهدایت شدیم به این مسیر لطفی از لطف های پروردگار بوده واینکه خدا تو قران میگه کسانی که ایمان اوردند وبعد اون کافر شدند بدتر از کسانی هستند وعذاب دردناکتری دارند از کسانی که کافر بودندو ایمان نداشتند
به همین دلیل ماهم اگه از روزی که هدایت شدیم به این مسیر وحتی یه نشانه کوچیک دیدیم باید تعهد بدیم که ثابت قدم باشیم دراین مسیر وهرروز بهتر بشیم وبه مسیر کسانی هدایت بشیم که به انها نعمت داده شده نه گمراهان
امیدوارم نگین عزیز روزبه روز بهتر بشی حتی یک قدم چون این یه مسیر تکاملیه
اززوی سعادت وخوشبختی دارم برات دوست عزیزم
درود مجدد دوسته الهیه عزیزم آغا شاهین.
سپاس از پیام پر مهرتون.
میدونید من این باور رو دارم که خداوند بیشتر از خود مااا دوست داره که رشد کنیم شاد باشیم لذت ببریم ازین نعمته زندگی و این اساسه جهانه چون با رشد و پیشرفت ما جهان نیز بیشتر رشد میکنه.هر چی ما بیشتر به خواسته هامون برسیم این جهان بیشتر گسترده میشه.
شاهین جان من این باور رو دارم که خداوند عاشق تر از من و مشتاق تر از منه برای حال خوبم و لحظه لحظه هدایتم میکنه.زمان هایی که رابطم با رب العالمین صمیمانه تر میشه خیلییی حس بهتری دارم بیشتر زندگی رو میفهمم و تمام قلبم مملو میشه از عشقش.
میدوونید از اشتباه کردن هم نمیترسم چون لازمه ی رشد و پیشرفت آدمی اینه که انتخاب کنه حالا شاید نتیجه باب میلش نبود پس درسش رو میگیره و انتخاب بعدی کامل تر و بهتر خواهد بود.اینه که ذره ذره رشد میکنیم و به قولی ظرف وجودمون بزرگتر میشه.
عاشق این مصرعم
صدبار اگه توبه شکستی باااز آی
خدا شدیدا عاشقموونههه.
خدایاااا سپاسگزارتم برای فرصت این زندگی و این تجربه کردن و بزرگ شدن.
دوسته الهیه ی زیبای من خیلی از کامنتتون لذت بردم و سپاس ازینکه برام نوشتید.
امید اینکه ایمانمون خالص تر شه و بیشتر رب العالمین رو بشناسیم و بیشتر پی به وجود ارزشمند خودمون ببریم.
بهترین هارو برای شما از رب العالمین کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اوست خواستارم.
در پناه حق.
سلام به همگی
در مورد بزرگترین دست آوردام از آموزه های استاد تا الان که حدود 9 ماهه دارم روی خودم کار میکنم اگه بخوام بگم:
1-درآمدم حدودا2،3 برابر شده اونم با حجم کاری کمتر. یعنی ب غیر از کارمند بودنم 2 تا مار آنلاینم دارم که با صرف زمان و انرژی خیلی کم دارم خیلی راحت خلق ثروت میکنم
2-حدود 6 ماهه ک وارد ی رابطه عاطفی عالی شدم که استقلال و آرامش دارم تو رابطم، طرف مقابل بسیار محترمه و اخلاقای عالی داره، و خیلی به ایده آلم نزدیکه و سراسر رابطمون آرامش و حس خوب و رفاقته
3-محل زندگیم خیلی تغییرات عالی داشت. من 2 تا همخونه منفی داشتم و خونمون 1 خوابه بود و وسایلمونم خیلی ابتدایی بود، الان فقط 1 همخونه دارم اونم دوست صمیمیه 10 سالمه، خونمون 2 تا خواب داره و من اتاق خواب شخصی خودمو دارم، وسایلمون تکمیله و همه چی عالی و شیک داریم، دوستم دختر تمیزیه و دستپخت خوبی داره و خیلی وقتا اشپزی میکنه و تازه اونم از بچه های سایته. در کل آرامشم تو خونه خیلی خیلی بیشتر شده، تفریح و عشق و حالمم بیشتر شده چون دوستم خیلی پایمه
4-به طرز عجیبی پول بیشتر تو حسابم میمونه. قبلا اخر ماه ک میرسیدم پول نداشتم تازه هیچی هم نخریده بودم و همش میگفتم پولام چی شد، الان خرید میکنم تازه پولمم میمونه
5-از بی نهایت طریق نعمتها واردزندگیم میشه، مثلا یکی میاد خونمون کلی چیز میاره
6-تفریحم بیشتر شده، مسافرتهایی که میرم که خیلی خوش میگذره تازه از نظر مالی هم خیلی واسم کم خرج در میاد چون همش مهمون این و اون میشم
7-راحت تر دارم زندگی میکنم. نسبت ب قبل خیلی کمتر اشپزی میکنم یا خیلی وقتا شرایطی پیش میاد که خیلی راحت و رایگان میرم سرکار
8-از نظر سلامتی هم رشد عالی داشتم. قبلا تقریبا هرروز سردرد داشتم الان شاید ماهی یکی دوبار
امسال اصلا سرماهم نخوردم
9-خیلی ارامش دارم و میتونم بگم تو کل این 9 ماه در مجموع 24 ساعتم حالم بد نبوده
خلاصه که زندگیم عالیه وروز ب روزم دارم به مسیرها شرایط و آدمای بهتری هدایت میشم
الهی سپاسگزارتم برای حضورم در این مسیر زیبا
استاد عاشقتممممم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عباسمنش گرامی و همه ی دوستان همفکرم
امیر 39 ساله هستم و دیپلمه.این مطلب را مینویسم.چون موضوع را مفید برای خودم و دیگران میبینم.بیش از 2 سال است که با استاد عباسمنش و گروه تحقیقاتی ایشان از طریق سرچ کردن موفقیت در گوگل آشنا شدم و از محصولات روانشناسی ثروت 1 و 2 و قانون آفرینش،کتابهای الکترونیکی،فایل های رایگان و…بهره بردم.من آدم مشکل پسندی هستم و هر کسی هر جنس و کالایی را راحت نمیتواند به من بفروشد.مثلا برای خرید لباس که میروم وارد مغازه های متعددی میشوم و تعریف و تمجید فروشنده از کالا چندان به گوش من نمیرود و در بیشتر مواقع خودم سبک سنگین کرده و خرید میکنم.گاهی ممکن است یک خرید ساده چند روز طول بکشد.مثال دیگر گوشی آیفون 5s ام است که قبل از خریدش چند ماه کسب اطلاعات کردم.حالا که بیش از یکسال گذشته هنوز ازش راضیم.حالا چی شد که محصولات روانشاسی ثروت و … را با قیمت های نامتعارف تهیه کردم؟آنهم در حالی که پول کافی نداشتم و از اینور اونور جور کردم.بسیار تحقیق کردم و آگاهانه وارد گود شدم.از محصولات و سمینارهای اساتید دیگری نیز در این حوزه استفاده کرده بودم تا چرخه ی تکاملی ام را طی کردم و به استاد عباسمنش رسیدم و ایشان را واقعا متفاوت و متمایز دیدم.چرا که همه ی جنبه های زندگی را هدف قرار داده بود.آنهم به زبان خودمانی.زندگی من به دو دوره تقسیم میشود:1-دوره قبل از عباسمنش 2-دوره بعد از عباسمنش(منظورم زمانی است که از محصولات وی استفاده کردم).دوره قبل از عباسمنش دوره سختی بود.چه از نظر کارهای جسمانی و چه از نظر فکری.دو بار در کنکور رد شده بودم.کارهای متعددی انجام دادم که از آنها خوشم نمی آمد.مانند:خیاطی،نجاری،تعمیرات موبایل،کارهای ساختمانی و غیره. 14 سال با همسری زندگی میکردم که با او تفاهم نداشتم و تحمل میکردم.بین من و پدر و مادرم جروبحث های شدید در میگرفت.دور و برم آدم های زهوار دررفته زیادی میدیدم که دائما از گرانی،درگیری،تصادفات،بیماری و…حرف میزدند.دوستانم اکثرا حاضر نبودند 10 هزار تومان برای خرید کتاب یا شرکت در سمیناری برای بهتر شدن زندگیشان هزینه کنند و دائما دنبال چیز مفت یا ارزان بودند.مانند:ویندوز و آنتی ویروس غیر ارجینال و کرک شده و کپی کردن.فکر میکردم تا میتوانم باید رضایت اطرافیان را جلب کنم.درآمدم متغیر بود و کم و زیاد میشد وگاهی به صفر میرسید و بیکار میشدم.پول هر چه می آمد خرج میشد و دوباره بدهکاری از راه میرسید.همیشه نگران بیکاری بودم.مستاجر هم بودم.خلاصه نگرانی های زیادی داشتم.من خیلی فکر میکردم که چرا اوضاع زندگی ام این قدر سخت است و تغییر نمیکند.به آیه ای از قرآن برخوردم با این مضمون که خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است را تغییر دهند.معنی قسمت آخر این آیه را از هر کسی پرسیدم جواب قانع کننده ای به من نداد.این موضوع برایم علامت سوال شد که آن چیست که در خود افراد است و اگر آنرا تغییر دهند زندگیشان و سرنوشتشان تغییر میکند.در پی یافتن جواب این سوال به سایت ها و آدم ها و کتاب های متعددی مراجعه کردم.جواب پیش عباسمنش بود:فرکانس.در دوره بعد از عباسمنش امیدواریهای زیادی پیدا کردم و بخش هایی از زندگیم دچار تغییر و تحول بزرگی شد.مانند جدا شدن از همسر اولم و ازدواج با دختری جوان،زیبا روی و خوش صدا که شرح بیشتر آن را ذکر خواهم کرد ولی در بخش مالی و کسب درآمد بالا توفیق چندانی نداشتم.البته فکر میکنم نیاز به جدیت بیشتری در انجام تمرینات دارم.قبلا گفتم که از زندگی با همسر اولم ناراضی بودم و به دنبال راه فرار میگشتم.دو تا بچه یک دختر و یک پسر داشتم.بچه هایم را خیلی دوست دارم.وجود آنها باعث میشد مادرشان را تحمل کنم،ولی تا کی؟دعوا،درگیری،فحش،ناسزا،قهر کردن و ترک خانه باید یک روزی تمام میشد.شاید بیش از 20 بار در طول 14 سال قهر کرده و با بچه ها به خانه مادرش رفته بود.دیگر بریده بودم.در غیاب او یکبار زنی را صیغه کرده و به خانه آوردم.پاییز 1394 بود که دوباره قهر کرد و رفت.جمله ی 3 کلمه ای طلاق دادن را یاد گرفتم و به خانه پدر زنم رفتم و در حضور 2 نفر دیگر خودم جمله را به زبان آوردم و بهش گفتم دیگر زن من نیستی.مهریه را هم قبلا بیشترش را داده بودم.پس از آن به چند نفر از نزدیکانم گفتم که من در پی ازدواج مجدد هستم و اگر مورد خوبی سراغ داشتید به من خبر دهید.و اما تمرینات:عکس دختر جوان زیبایی را از اینترنت دانلود کردم و روی کاغذ گلاسه 15*10 چاپ کردم تا حس و حال خوبی منتقل کند.چون همیشه در خانه تنها بودم عکس دختره را جلوی چشمم میگذاشتم و تصور میکردم همسرم است.شبها قبل از خواب باهاش حرف میزدم!مثلا میگفتم:چرا هنوز بیداری؟بگیر بخواب نازنینم.روی کاغذی هم نوشتم:ای خدای مهربان من زنی میخوام 25 ساله،زیبا،شوهردوست،با صدای زیبا،کدبانو و…از تو متشکرم.یک تسبیح چوبی هم خریدم که آن هم حس خوبی به آدم میداد.در طول روز و بخصوص صبح زود و حتی قبل از نماز صبح بیدار میشدم و با تسبیح شروع به شمردن مواهب زندگی ام میکردم و بابت هر کدام از خدا سپاسگزاری میکردم:بابت لپ تاپم،گوشیم،چاپگرم،خانه ی گرمم،بچه های سالمم و حتی از خوبی های زن اولم و خانواده اش.حدود 3 ماه بعد نزدیکای نوروز 1395 گوشیم زنگ خورد و دوستم عباس آقا که 12 سال از من بزرگتر بود و روزگاری در کارگاه نجاری برایش کار میکردم،پشت خط بود.گفت:یک دختر برات پیدا کردم.خوشحال شدم و گفتم:دمت گرم.کیه؟کجاست؟چند سالشه؟پدر و مادرش کیه؟عباس آقا خیلی توضیح نداد.گفتم:یک قرار خواستگاری بزار بریم ببینیم طرف رو.چند روزی گذشت.من دوباره تماس گرفتم و گفتم پس چی شد؟عباس آقا مکثی کرد و گفت:اونی که میگفتم دختر خودمه و 19 سالشه.مو به تنم سیخ شد.فکر کردم شوخی میکنه و منو سر کار گذاشته.ولی خیلی زود جدی بودن قضیه معلوم شد و به خانه اش رفتم و خیلی ساده بدون هیاهوهای مرسوم دختره رو دیدم و باهاش صحبت کردم و موافقت خودش رو اعلام کرد.عباس آقا خودش به زبان فارسی عقد محرمیت را برای 3 روز خواند تا با هم بیشتر آشنا شویم.دو هفته بعد در روز هفتم فروردین 1395 عقد دائمی بسته شد و بسیار کم هزینه به خانه ام آمد.خدا را بسیار سپاس گفتم.نتیجه گرفتم که انرژیهای مشابه به سوی هم میروند.من فرکانسی فرستاده بودم و کائنات جواب آن را وارد زندگیم کرد.جالب است بدانید عکسهای دیگری نیز روی کاغذ گلاسه چاپ کرده بودم و دائما آنها را نگاه میکردم.مانند:ماشین مرسدس بنز E کلاس 2014 و در خیابان هر روز حداقل یک ماشین مرسدس بنز مدل بالا میدیدم.به این نکته توجه داشته باشید که تعداد مرسدس بنز در مقایسه با پراید و دیگر ماشین ها بسیار بسیار کمتر است و دیدن هر روزه ی آن آنهم مدل S500 که بیش از دو میلیارد تومان قیمت دارد نشانه ی وارد شدن در مدار آن است.و اما دیگر تمرینها و دستاوردها:یک عدد هندزفری بلوتوث باکیفیت از برند پلنترونیکس(voyager edge)به قیمت 380 هزار تومان تهیه کردم.چون میخواستم فایل صوتی زیاد گوش کنم و برای تغییر باورها خودم را بمباران کنم.همه جا هندزفری توی گوشم بود:در صف نانوایی،در خیابان،سوار موتورسیکلت،توی پارک،قبل از خواب،حتی گاهی در مجلس روضه هم اگر امکان می داشت من فایل گوش میکردم!.به تدریج از جلسات به اصطلاح ختم قرآن و غیره فاصله گرفتم که در آن افراد داغون به دنبال تبادل بدبختی هایشان هستند نه کسب بهره مفید برای زندگیشان.روز به روز در آن جمع ها کمتر شرکت کردم و برای عدم حضورم بهانه می آوردم.الان تقریبا دیگر به من زنگ نمیزنند.در داخل گوشیم بیش از 500 شماره تلفن داشتم.شده بودم بانک اطلاعاتی مرجع برای افراد.دیدم این چه کاری است که میکنم؟داشتن شماره تلفن و ارتباط با یک شخص دانا بهتر از 100 شماره افراد نادان است.شروع کردم به پاکسازی دفترچه تلفن.بعضی را هم در لیست سیاه قرار دادم.یکی از رفقا بارها زنگ زده و تماس برقرار نشده بود و ناراحت گشته بود.ولی دیگر برایم مهم نیست.روی باور لیاقت،باور فراوانی و بخشش کار کردم.جملات تاکیدی از در و دیوار خانه ام آویزان است:
من سزاوار بهترینهایم.
به لطف الهی هر روز بر ثروت و دولتم افزوده میشود.
روز به روز زندگی من بهتر و بهتر میشود.
زندگی من لبریز از نعمت های بیکران خداوندی است.
هر لحظه بخاطر داشته هایم سپاسگزار خداوند هستم.
هر چه بیشتر می بخشم بیشتر می ستانم.
یک سالی میشود که کار فیزیکی به شکل سابق مثل کارهای ساختمانی انجام نداده ام.ولی مخارج زندگی ام از جاهایی مثل معامله زمین به همراه برادرم و یه کم ارث پدری و غیره تامین شده است.الان به کسی بدهکار نیستم.یه خورده هم طلبکارم.پول میاد به زندگیم.هنوز زیاد نیست ولی منتظرم مثل سیل بیاد،امیدوارم.هم اکنون با همسر جدیدم در خانه خودم زندگی میکنم.البته قبلا خانه داشتیم ولی به دلایلی سالها دست مستاجر بود.در ضمن دو تا مستاجر هم دارم و اجاره بگیر شدم.نگرانی هایم در زندگی کمتر شده.فایلهای 6 و 7 قانون آفرینش از این نظر به من کمک کرد.توقع من از نظر مالی خیلی بیشتر از اینهاست.در مورد سلامتی یکبار با جملات تاکیدی دست به خود درمانی زدم:یکروز با دوستان به بالا دستهای رودخانه رفتیم و داخل آبگیری شنا کردیم.شب که به خانه آمدم قفسه سینه ام درد میکرد و نمیگذاشت بخوابم.یک جمله تاکیدی ساختم به این شکل:بدن من کاملا صحیح و سالم است و لحظه به لحظه بهتر هم میشود.این جمله را چندین بار با صدای آرام و با خودم در نیمه شب تکرارکردم.بعد از حدود نیم ساعت دیگر دردی حس نمیکردم.متعجب شده بودم از قدرت ضمیر ناخودآگاه و قدرت تلقین.نسبت به گذشته خودم را بیشتر در فضای سبز و پارکها میبینم.مثل الان که روی زمین چمن نشسته ام و دارم این نوشته ها را پاکنویس میکنم.به احتمال زیاد نشانه ی این است که ویلای زیبای سرسبزم در راه رسیدن به من است.در زمینه روابط بهتر از قبل میتوانم با مردم صحبت کنم.البته هنوز خوب نمیتوانم سر صحبت را باز کنم ولی قطعا بهتر از گذشته است.به ساخت و ساز املاک و خرید و فروش ملک علاقه ی زیادی دارم.سعی میکنم در برخورد با افراد،کسب و کارم را معرفی و از خودم تعریف کنم.جالب است بدانید یکبار که در پارک نشسته بودم پس از مطرح کردن شغلم با شخصی،راهی خانه اش شدیم که نیاز به بازسازی داشت.در زمینه بخشش الان وقتی مثلا یک میلیون تومان پول دستم می آید مبلغ 50 یا 100 هزار تومان را به یکی از نزدیکان از جمله خواهر یا برادرم میدهم و احساس شعف و شادمانی درونی زیادی میکنم.تا اینجا که رسیده ام فقط برادرم تا حدودی با من موافق بود و دیگران مخالف.فکر میکنم سختی هایی که کشیدم و احساس عقب ماندگی فعلی و امید به آمدن روزهای قشنگ تر و استقلال مالی و تعهدی که در ابتدای روانشناسی ثروت1 مکتوب کردم مرا وادار به ادامه دادن راه میکند.عوامل بیرونی که هر روز با آن سرو کار داریم به اضافه ی مقاومت درونی قدرت خنثی سازی زیادی دارند و مرتب نتیجه تمریناتم را کمرنگ میکنند.تمرینات خالی کردن انباری،استفاده از ظروف نو بجای کهنه در منزل،ماهی حداقل یکبار غذاخوردن در رستوران شیک و امثالهم نشان داد که مقاومت درونی خودم را خوب بشناسم.از استاد گرامی تقاضا دارم در روانشناسی ثروت 3 از این دست تمرینات نیز بگنجانند.سپاسگزارم.
سلام دوست قدرتمندم….
به بودن با همچین افرادی که اینقدر توی مدار و فرکانس بالایی هستن به خودم میبالم…بهتون تبریک میگم….امیدوارررم همیشه و همیشه روی باورهاتون کار کنید….ثروت سلامتی و شادی بیشتر در انتظارتونه….مصمم قدم بردارید….
وای خدای من یعنی اینقدر واضح خدا با بندش حرف میزنه😵
گفتم خدا منو به صفحه راهنمای کن درباری مسله ازدواج برادرم امیر،
این صفحه امد آقای امیر شهریار،
همسن برادرم
درباری ازدواج گفتن😍😍😍
مسله بعدی بهم
الهام شد امروز که وات ساپم خذف کنم،
نوشته بودیت که شمارهای اضافه را پاک کردیت،
خدایا شکرت
خدااااااااایا شکرت
خدا جونم شکرت
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
موفق ،موید باشیت.
سلام نادیا جان
من در حال رشد هستم.امیدوارم شما هم رشد کنی خصوصا از نظر مالی.شاد باشی.
سلام ،
بازممنونم از کامنت زیباتون،🌹
واقعا این روزها برای مسله برادرم که ناراحت میشم،
یاد داستان ازدواج شما میفتم و عجب ارامش میگیرم🙏🌹
هم اسم برادرم هستید،و هم حدودا همسن شان،و این نشانه ای از خدا دونستم که نادیا غمگین این مسله نباش،و دیگه لارم نیست مثل ده سال گذشت که دونبال مورد هستی بگردی،
دست کشیدم از گشتن،خودش میات😍
آقا امیر،فقط یه سوال،بعد از گذشت چندسال،از ازدواجتان راضی هستید؟
با اختلاف سنی که ذکر کرده بودیت مهم تو زندگی یا نه فقط یه باور اختلاف سن؟؟؟!
در پناه خدای یکتا،بهترین رشدها و پبشرفتها را در همه جنبها و مراحل مختلف زندگیتان داشته باشید🙏🙏
سلام
نادیا خانم شما همینی که خودت گفتی رو انجام بدی.بیخیالش شو خودش کم کم درست میشه، البته در حالی که داری روی خودت کار میکنی.اختلاف سن بیشتر یک باوره تا مسئله ای مهم.من الان 4 ساله که با این همسرم هستم که 20 سال از من کوچکتره ولی تفاهم خیلی بیشتری با او دارم تا با همسر قبلی که تقریبا همسن خودم بود.اینم گفته باشم که من در این چند سال تغییر کرده ام .در کل بهتر این است که زوجین از نظر سنی هم به هم نزدیک باشند.براتون بهترینها را آرزومندم.
بی نهایت سپاسگذارم ،که وقت گذاشتید و جواب بنده رو دادیت.🙏
براتون بهترینها را آرزو میکنم🙏🌷🏵
آقای امیر شهریار تبریک می گویم شکرگزاری ازمواهب و نعمت های خداوند راه افزایش نعمت هاست ، عالی بود دوست عزیز
خانم لیلا شب خیز از اینکه توجه نموده و نوشته هایم را خواندید از شما متشکرم.برای شما آرزوی شادی و ثروتمندی دارم.
دوست گرامی
ممنون از اینکه داستان خوبتونو با ما درمیان گذاشتین
دوست من(انرژی مثبت) از توجه ات سپاسگزارم.برای شما آرزوی روزهای زیباتر و ثروتمندی را دارم.
سلام به استادعزیزم .
من خانمی هستم که حدوددوساله که باشماآشناشدم که سال اول ازطریق تلگرام وسال بعدکه ازپارسال بودباگوش کردن بعضی ازدوره های شمابوده و۴ماهه که توسایت شماهستم وازفایلهافیلمهای دانلودی استفاده میکنم ..دوماه قبل باایمیل پسرم بودم بعدبا ایمیل خودم واردشدم که الان دوماه شده بازتقریباسعی میکنم هرروزفعالیت داشته باشم .
راسش یکی دستم دردمی گیره وقتی چیزی مینویسم یکی وقت ندارم طولانی ومفصل بنویسم .جدیدا،گردنم هم دردگرفته .بااین حال که برنامه ریزی میکنم وهروقت که موقعیت گیرمیارم ،مشغول دیدن وگوش کردن ونوشتن توسایت میشم .البته که به خاطرعلاقه وتمایل خودم حتمن دنبال وقت می گردم چون برام خیلی مهمه .چون همه ی زندگیم وهمه ی آرامشی که بدست اوردم ازاین طریق بوده .گوش کردن صحبتهای استادجزالویتهاوبرنامه های روزانه ی زندگیمه .واقعااگه وقت بیشتری داشتم بیشترفعالیت میکردم .بااین حال که شاغل نیستم اماوقت کم میارم .بالاخره داشتن دو فرزندکه هردوتوسن حساسی هستن که خیلی نیازبه خلوت بامن دارن .یه کم وقتمومیگیره که خداروشکرتوخلوت بابچه هام هم بادخترم هم باپسرم فقط راجع به موضوعات انگیزشی صحبت میکنیم .پسرم چون بزرگتره و۱۸ سالشه خب خیلی بهترازدخترحرفاوتجربه های منومیفهمه واستادراهم خیلی قبول داره واین یکی ازاتفاقات خوب ،آشنایی بااستاده .
رابطه ی بین منووهمسرم تاحدودی خوب بودالبته همسرمن مردبسیاربسیارخوبی هست هم برای خودم هم برای بچه هام .ازاین بابت مشکلی نداشتم .خودمن ازدرون به خاطربعضی ازخواسته هام سرجنگ باهمسرم داشتم وایشون راهمیشه موردآزارقرارمیدادم .تنهاعیب همسرمن وابستگی زیادش به خودمه ویه کم تنبلی بابت کسب درآمدش بودکه خداروشکربابت کارخیلی تغییرکردن البته همون شخصیتن ینی تنبلی وبی خیالی خودشوداره ولی روی باورهاش خیلی کارکردن وکلی تغییرات خوب توزندگیمون بوجوداومده .بابت وابستگیش هم انشالله تغییربهتری میکنن .البته یه کوچولوفرق کردن ویه چیزایی رارعایت میکنن ولی هنوزخیلی جای کاردارن .راجع به ایشون درهمین گفتم که تاثیرگوش کردن فایلهای استادرابگم .که به قول استادهراندازه که خودت تلاش میکنی به همون اندازه جواب میگیری .وهمسرمن خیلی کم گوش میده .بیشترتغییرات من باعث تغییرات ایشون شده .
خودم نگم براتون که خیلی احساس رضایت ازهمه چیزدارم .همه چی عالی شده روابطم باهمسرم ،بااطرافیانم.به لحاظ سلامتی .ازلحاظ مالی وهرچی که شمافکرشوبکنید.
حالاداستان خودمومیگم :
۴۳سالمه .بسیاربسیاررویاپرداز.خواسته هاوتوقعام ازدنیاوزندگی زیاده.خوش قول وخوش حساب .سالهاس مطالعه میکنم وچیکیده برداری ازکتابهایی که میخونم .عاشق این تایمی بودم که مشغول کتاب خوندن ونوشتن میشدم .
.بسیاراکتیووبااراده باپشتکاری بسیارقوی .فکرشوکنید۴۰سالگی ژیمیناستیک یادگرفتم .درکل اهل ورزش .شنا.همیشه خودمومثل افرادزیر۳۰سال می بینم ینی اکثرحس وحالم اینطورنشون میده .زرنگ .ولی یه کم مغرور.خودموخیلی قبول دارم .نظم توکارم خیلی دارم .توزندگیم همه چیم سرجاشه .چیزی کم همسرم یادختروپسرم نمیزارم .حواسم به همه چیزهست .به خودمم که خیلی توجه دارم .شایدبگیدچه اعتمادبه نفسی امااینوبگم باوجوداینکه همه ی این خصلتهاراداشتم اماطریقه ی استفاده ازشون خیلی وقتهااشتباه بودوالبته شهامت بیانشوپیش کسی به غیرازهمسرم نداشتم بگم .ولی تودوره ی عزت نفس استاد،راه وروش درسش رایادگرفتم .
مثلایادگرفتم چقدازتوانایی هام استفاده کنم .
اینکه تمرکزم همیشه رویه موضوع باشه تابتونم بهترانجامش بدم .
هروقت نیازداشتم درخواست کمک ازکسی کنم .
هرتقاضایی که دارم یاهرچیزی که ازهمسرم میخام حتی کارایی که همیشه فکرمیکردم همسرم بایدبدونه ولی گاهی فراموش میکرد،روبایددرخاست کنم دقیقاچیزی راکه ازش میخام رابگم .بگم میشه فلان کاروبرای من انجام بدی .نگم که خودش بایدبدونه .دیگه این جمله رانمیگم .چقدمشاجره هامون به خاطراین بودکه میگفتیم خودش بایدبدونه .
تمام توجه وتمرکزبه خودم باشه .باکسی خودمومقایسه نکنم .
سعی کنیم ازچیزهاوکسانی که منفی هستن ومنفی صحبت میکنن ،اعراض ودوری کنیم .
هرجاپیش میادخودم ازخودم تعریف کنم .نیازی ندونم که کسی ازمن تعریف کنه .
نه باتعریف کسی، خوشحال ونه باانتقادکسی ،ناراحت بشم.
دست ازکنترل همسرم وهمه ی اطرافیانم بردارم .فقط دنبال تغییروتحول دردرون خودم باشم .
همیشه تحت هرشرایطی مثبتهای طرف مقابلم راببینم اگرتولحظه ای بودم که نمیتونستم اینکاروکنم،توجهم رابه مثبتهای دیگه بندازم .چون بایدقانون نگه داشتن حس خوب رارعایت کنم تااتفاقات خوب رابراخودم پیش بیارم .اگه توحس وحال بدبمونم حتمن لحظه های بددیگه ای برام پیش میاد.
هیچ وقت نخواه که جای کسیوتغییربدی.توفقط میتونی خودتوتغییربدی وباتغییرات تو،همه چیزیاهمه کس تغییرمیکنه .استادمیگه هرکی سرجای خودشه .هرکس هرفرکانسی که به جهان میده ،پاسخ می گیره .
حس دلسوزی برای کسی نداشته باشید.عدالت خداوندهیچ جازیرسوال نمیره اگه توازقانون اطلاع داشته باشی .
دنبال مقصرنگردوتمام گذشته ی خودت راهرآنچه بوده فراموش کن وازهمین لحظه متفاوت عمل کن تانتایج متفاوت بگیری .
باکسی که مخالف دیدگاه توعه ،بحث نکن وازمجادله باهاش ،بپرهیز.
نخواه که به کسی توضیح بدی برای کارات .این ینی اعتمادبه نفس نداری .
برترسهات غلبه کن .
هیچ وقت به قضاوت دیگران اهمیت نده .مردم کسی نیستن .این تویی که بعضی هارا،بت کردی برای خودت .
خودتم هیچ وقت کسیوقضاوت نکن .کسی روکنترل نکن .
باوربه چشم نظرنداشته باش .خوداین ینی شرک .واقعن برام جالب بودینی قدرت رابه کسی غیرخدادادن.زمانیکه من خداراقبول دارم پس بایدباورداشته باشم وقتی خودموبهش میسپارم همه جامراقب منه وهیچ احددیگه ای نمیتونه منوچشم بزنه .
اعتمادبه خداوایمان به خداودنبال هدایت خداباشیدوفقط روی باورهای خودتون کارکنیدتانتیجه بگیرید.
اشتباهات گذشته ی خودراببخشیدودست ازسرزنش کردن بردارید.کلن هروقت اشتباهی مرتکب میشید،سریع خودتون راببخشیدوتواون اشتباه نمونیدکه احساس بدتون ،ادامه داربشه .
تجربه کنیدوزودازش بگذرید.به خودتون حق اشتباه بدید.هیچ کس کامل نیس وهیچ احدی تابه حال به کمال نرسیده ونخواهدرسید.
کسانی که اعتمادبه نفس ندارن ،کمال گراهستن .واگرنه بایدبدونیدکه ماانسانیم وبااین آزمونوخطاها،رشدمیکنیم ینی بااین تضادهابایدمواجه بشیم تابعدابهترعمل کنیم .
خب ایناآموزشهای استادتودوره ی عزت نفس بود.البته من چیکیده ای ازاونهاراگفتم .واینم بگم روی تک تکشون کارکردم وخداروشکرخیلی احساسم هم به خودم وهم دیگران بهترشده ودرک متقابلم ازاطرافیان زیادشده وتوقعاتم خیلی کمترشده .
تودوره عشق ومودت هم نکات زیباوطلایی کشف کردم .وسعی درانجامشون دارم .
اینکه همه ی اوضاع وشرایط زندگیتوبپذیری ودنبال مقصرنباشی .
هرچی هست وبوده ،پاسخ به فرکانسهای خودت بوده.
اگه احساس رضایت اززندگیت نداری ،لزومی نداره کاری انجام بدی. بهتره که فقط وفقط روی خودت کارکنی وبقیشوبسپاری به جهان .استادمیگن ۹۹درصدهمسرشماهم باتغییرات شماتغییرخواهندکردودریک مدارقرارمی گیریدویک درصد،امکان جداشدنه که اونم تونیازی نیس کاری بکنی .جهان خودش بی صدااونوازتوجدامیکنه .
ولی نکته ای که هست اینه که شماازاین به بعدبایدتوجه وتمرکزتون روخوبیهاومثبتهای همسرتون باشه .حتی وقتهایی که عصبانی هستیدخودتون راکنترل کنیداگه نتونسیتدحداقل تمرکزتون رابه چیزهای مثبت اطرافتون ببرید.تااحساس بدازشمادوربشه .تااتفاق بدتری بوجودنیاد.
درموردمجردهاهم دعوت به رابطه ی زیادباجنس مخالف دارن ولی به شرط اینکه بارعایت حدومرزباشه وهیچ دلبستگی ووابستگی درش ایجادنشه .نگران انتخاب همسرنباشیدتواین موردهم اگه باورداشته باشی ،فراوانی هس اینکه دختروپسرخوب ،کمه .یه باورکاملاغلطیه .
حتمن کسی که باشماهم مدارباشه به یه طریقی میادسمت وسوی شما .بعدازبررسی ها،میتکنیدبرای ازدواج انتخابش کنید.
توروابط شهامت نه گفتن راداشته باشیدواگه کسی هم به خواسته ی شمانه گفت ،شمابپذیرید.بدون اینکه ناراحت بشید.
فقط دنبال تغییرخودتون باشیدوبس .
قدرت ازآن خداست وهیچ بنی بشری باهرسمت وجایگاهی اگه توباورنداشته باشی ،نمیتونه روزی تورابگیره .حتی روزی شماخانم خانه دار،دست همسرتون نیس .شماازخدادرخاست می کنیدوخداوندازطریق دستای خودش به شماروزی میرسونن .پس ایمان به باورفراوانی داشته باشید.وازسرزنش کردن همسراتون دست بردارید.
گذشته رافراموش کنیدوازهمین لحظه متفاوت عمل کنیدتامتفاوت نتیجه بگیرید.
هروقت همسرتون یاهرکس دیگه ای کاری براتون انجام داد،حتمن ازش تشکرکنید.فکرنکنیدطرف وظیفش بوده .
اعتراف کنم من هنوزبه طورکامل این دوره راگوش نکردم .چون استادتاکیدبه گوش کردن زیادهرفایل رادارن .هنوزاویل دوره هستم ودرهمین حدچیزی یادگرفتم .
خودمن باهمین مقدارگوش کردن ،کلی تغییرکروم .اینوازآرامش خودم وهمسرم وبچه هام میفهمم .
گفتم که یه کم مغروربودم امادیگه نیستم وتمام نکات استادراسعی میکنم انجام بدم .دست ازکنترل همسرم برداشتم وکاملارهاش کردم .
همه ی خواسته هاموبراخدابازگوکردم واحساساتم رابرای همسرم وبعدهردورو،رهاکردم .
باداشته هام حال میکنم ولذت میبرم .بااینکه سطح توقعم پایین اومده امابیشتربه خواسته هام میرسم .
تمام تمرکزم راگذاشتم به نکات همسرم حتی موقعه عصبانیت سریع ،ذهنموکنترل میکنم .
آرامش روتوخونم حس میکنم .
وقتی میخام همسرم کاری برام انجام بده وتوقعی ازش دارم .اینودرخاست میکنم وایشون هم بیشترمواقع انجام میدن .
دیگه نگاهم این نیس که کی وچقدربرا،من پول ومال بیاره ووظیفه ی ایشون بدونم .شایدهمه ی اینهاازطرق ایشون باشه .من همچین نگاهی بهش ندارم که اگه نشه ازدسش ناراحت بشم .اگه دست خداباشه حتمن به وقتش اتفاقات خوب میفته .درواقع من رهابودن خودمودارم تمرین میکنم که لزومی نداره فکرمودرگیراین مسائل کنم .اگه احساسات من خوب باشه وروندتغییرات من به خوبی انجام بگیره .نیازی نیس به این چیزهافکرکنم .خودش میادثروتومیگم .
توروابطم بادیگران هم سعی میکنم همه چیو،رعایت کنم .ازدیگران هم به همون نسبت توقع میکنم وترس ازقضاوت دیگران راکه خیلی جاهابهم صدمه واردمیکرد،روکنارگذاشتم وراحت هرجاکه لازم باشه احساسمومیگم .هم خودم بیشتراحترام میزارم هم دیگران احترام زیادبهم میکنن ولی همش بارعایت چارچوبهای خودمه که ازاستادیادگرفتم. واین ینی گرفتن نتایج خوب ازروابط .ازهیچ کس هم ناراحت ورنجیده خاطرنیستم انشالله که دیگران هم این احساسوداشته باشن.
خب توسایت ،دیدن فیلمهای دانلودی مثل سفربه امریکاوسریالهای بهشت .وگوش کردن مصاحبه هاوگفتگوهای استاددرموردموضوعات مختلف .خیلی کمک گرفتم وخیلی تاثیرگذاربودن .برای اینکه دیدگاه بنویسم خوب گوش میدم .باتمرکزعالی .
اینکه دیدگاه مینویسم ونظروتجربه ی خودم رامیدم .خودش خیلی بهم کمک میکنه که ذهنم بازبشه .
دیدن سریال وسفربه امریکاهم خیلی بهم انگیزه میده وبرام لذت بخشه وباچیزهای مختلف آشنامیشم وخیلی چیزایادمی گیرم .الگوبرداری خوبم بیشترازدیدن این فیلمهاس .حالاازهرنظرهم سلامتی هم روابط هم ثروت هم خیلی موضوعات .
بخام بگم که خیلی زیادن ولی خلاصه بیان میکنم:
عتشق سپاسگزاریهای استادومریم جون هستم که حتی به خاطرمسائل پیش پاافتاده هم سپاسگزاری میکنن.پس درس بزرگیه سپاسگزاری برای همه چیزهمه کس .
بزرگترین فرکانس ،سپاسگزاری برای خداست.
سفرکردنشون باهدایت خدا.لذت بردن ازهرچیزساده .
مهاجرت وریختن ترسهاشون چون باورویقین به وجودخدا،دارن .
کنترل ورودیهای ذهن به صورت آگاهانه .خیلی عالیه .
قانون فراوانی وباورکردنش .
مقاومتهاوتعصبات راکنارگذاشتن .
پذیرش هرمشکلی وکناراومدن بااون مشکل برای رشدوحال خوب خودمون .درواقع ینی ارزش دادن به خودمون.
قدرت کلام :اینکه خواسته هایی راکه میخای همیشه بگو،ازکلماتی که (نفی )توش داره ،بپرهیزمثلن نگوفلان چیزونمیخام .بگوهرآنچه راکه میخای .
قانون طلایی :احساس خوب=اتفاقات خوب واحساس بد=اتفاقات بد.
به هرچی توجه کنی ازهمون جنس برای خودت خلق میکنی .توخالق همه ی زندگیت هستی .
خداوندتورادرهرمسیری که میخای هدایت میکنه حالامیخادخوب باشه میخادبدباشه .انتخاب باتوعه!.
پرهیزودوری ازرسانه ها،ازاخباربدومنفی .بیماری .جدایی .فقروتنگدستی .
باور قدرت فقط ازعانه خداس وبس نه هیچ بنی بشری حتی سران وبزرگان مملکت .
روزی رافقط ازخدابخواهیدتاهدایت بشید.
قاون تکامل :اینکه باعجله نخواهی به خواسته هایاهدفت برسی.صبورباش باهدایت خداپیش برو.قدم به قدم تونشونه هاشومیبینی .
باتغییرتو،دنیای اطرافت تغییرمیکنه واین توهستی بیشترمواقع بافرکانسهای خودت ،کسانی راجذب خودت میکنی پس حواست باشه کیارا،جذب میکنی .
تودست وپانزن برای رفتن کسی ،بسپاربه جهان ولی روخودت کارکن تاهم مدارهای خودت راپیداکنی .
باقرآن خیلی آشناشدم ووقتی استادازاین طریق قانون هاشومیگه وافعن لذت میبرم وبه یقینم آضافه میشه .
استدلالهاشوباقرآن دوست دارم .
ازبحث کردن وانتقادکرون کسی ،بپرهیزید.
یکتاپرستی وتوحیدراقبول دارم ،فارق ازهردین ومذهبی .همه ی ماانسانهایکی هستیم باهردین ومذهبی .وبرتری مافقط باتقوی مشخص میشه .
باکسی بحث نکنید.ازتوجیه وتوضیح برای دیگران بپرهیزید.
قدرت تجسم .وباوربه رسیدنش .
اینکه ثروتمندهاکمتربه گناه آلوده هستن .
الگوبرداری ازافرادثروتمند.
اینکه ثروتمندباشی بیشتربه جهان خدمت میکنی .ثروت باعث ایجادگسترش جهان میشه وافرادزیادی به کارمشغول میشن .دزدی کمترمیشه .
حسادت :هرجااومدسراغت براش بیشتربخاه وازخدابخاه که به توهم بده .رو داشته هات تمرکزکن وسپاسگزاری زیادبکن.
احساس لیاقت راتوخودت بوجودبیار.تاخودت رالایق چیزی ندونی وباورنکنی ،سراغت نمیاد.
مباحث حجاب هم برام جالب بودوتجربه های خوبی کسب کردم .
هیچ وقت کسیونصیحت نکنیدوفکرنکنیدازاین طریق میتونیدبه کسی کمک کنید.شمامسیرخودتوبرواگه کسی بخواد،خودش باهات هم مدارمیشه .
بله این قوانین های خوب وعالی راازاستادیادگرفتم .
ازوقتی بااستادآشناشدم دیگه کتاب نمیخونم وهمه ی تمرکزم روموضوعات ایشونه .وبه نظرم خیلی بیشترجواب گرفتم .من استادوخیلی قبول دارم .وهمیشه توزندگیم دنبال گمشده ای می گشتم که بتونه کمکم کنه .کسی باشه که به دلم بشینه وبتونم همه جوره قبولش داشته باشم وخداوندازطریقی ایشون روبه من رسوند.
من وهمسرم وپسرم وحتی دخترم خیلی احساساتمون بهترازقبل شده واین شروع یه تغییره .حالاحالاکارداریم ومن به نوبه ی خودم این راه روادامه میدم .
منم منتظرنتایج واتفاقات بزرگ توزندگیم هستم .
اوایل عباس منش خطاب میکردمشون. اماحالاواقعنی به اسم استادبزرگ .میتی کومان.😊وبهشون احترام میزارم 🙏.دیوانه وار،دوسشون دارم. .ازخدابهترینهارابراشون خواستارم .
دمشون گرم که انقدفوق العاده هستن وبه ماانرژی میدن .
سلام برناهید عزیز
ممنون از نوشتن تمام هدایت ها و اموزه هایی که به صورت چکیده ومفید برای ما به ثبت رساندید
چقدر درباب هرموضوعی ساده وروان والبته کوتاه ومختصر اموخته های خود را به ما انتقال دادید
من عاشق اینگونه متنهای واضح وساده والبته اینکه مشخصا بنویسند چه باوری ساختند وچه نتیجه ی مشخصی گرفتند
عالی بود ،خداسلامتی ،شادی ،ثروت وارامش به وفور در زندگیتان فراهم کند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عزیز
استاد من می خوام نحوه آشنایی خودم با شما رو بگم
استاد من حدود 5 سال پیش از طریق همین کانال های تلگرامی که فایل های پولی شما رو رایگان واس دانلود قرار می دادن آشنا شدم
کانال ها دوره های زیادی داشتن از حسابداری بگیر تا هر دوره ای خخخخ
دقیقا اون اوایل که تصویر شما رو تو مکان های خوب می دیدم با خودم می گفتم این دیگه چی می خواد بگه خخخ
اصلا به قانون جذب و اینجور چیزا اعتقاد نداشتم واقعیتش من تو یه خانواده مذهبی بزرگ شده بودم که بدلیل تضاد مذهب بی دین شده بودم و قبل آشنایی با شما تقریبا به هیچ چیزی اعتقاد نداشتم .
خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه من داشتم یکی از دوره هایی که از این کانال ها دانلود کرده بودم رو می دیدم در مورد طراحی سایت بود.
تو شروع جلسه استاد اون درس فرمودن که من خیلی به استاد عباس منش مدیونم و زندگی منو عوض کرده و…. و تصویر شما تو یکی از اسلاید هاش بود.
اونجا بود که که به ذهنم زد که برم و ببینم شما در مورد چی صحبت می کنید
هنوز من نمی دونستم اصلا شما سایت دارید ندارید من شما از طریق همین کانال های تلگرامی شناختم
رفتم یکی از فایل هاتونو باز کردم ،فک کنم در مورد سرمایه گذاری تو املاک بود
حتی برادر بزرگمم کنارم بود وقتی فایل املاک شما رو باز کردم و بعد از نیم ساعت برادرم گف این چرت و پرت می گه و از این حرفا..
ولی من اینطوری فکر نمی کردم صداتون به دلم می نشست ،یه ارامش خاصی تو صداتون حس می کردم
اون فایل هم در مورد ثروت و قانون جذب و... نبود در مورد املاک بود
خلاصه من رفتم سراغ فایل های بعدی و بعدی و.…
تا اینکه تو همین کانال ها روانشانسی ثروت یکتونو پیدادکردم
دانلودش کردم و دیدم (استاد من کلا اعتقادی به پرداخت هزینه اموزش و… نداشتم )
و بعدش ثروت 2 رو از همین کانال ها دانلود کردم و دیدم
بعدش 3 رو و….
استاد به طرز عجیبی درامد من داشت بالا می رفت خودم خوف می کردم
درامد من از صفر رسیده بود به ماهی 70 ملیون تومان !!!
در کمترراز 6 ماه
خلاصه استاد بعدش فهمیدم که باید بهاشو پرداخت کنم ولی ذهنم مقاومت کرد،
خیلی مقاومت کرد چون به پرداخت بها اعتقاد نداشتم
و همین دید منفی باعث شد از آموزه های شما دور بشم
درضمن ذهنم می گف که کار خودته استاد عباس منش کاری نکرده که همش کار خودت بود!
خلاصه من چون حاظر به پرداخت بها نشدم از اموزش های شما دور شدم و درامد کمتر و کمتر شد
تا اینکه من به خودم گفتم من باید بها پرداخت کنم
رفتم دوباره از اول همه فایل های که از شما به رایگان داشتمو پاک کردم
مرحله اول روانشناسی ثروت یکو تهیه کردم و دارم رو خودم کار می کنم
ماه پیشم راهنمای عملی دستایابی به رویاهاتونو تهیع کردم .و همه اون دوره هایی که از شما داشتمو پاک کردم و دارم از اول پرداخت بها می کنم و ادامه می دم
که انشالله در آینده نزدیک نتایج فوق العاده خودمو هم اینبار از روش درست با همه دوستان به اشتراک می زارم
الان که دارم اینو می نویسم من یه کار شراکتی با برادرانم داشتم و چون تو فایل روانشناسی ثروت یک شما تاکید داشتین که شراکت یه جورایی شرکه
من این ماه کلا از کار شراکتی بیرون اومدم
اصلا هم به اون کار علاقه هم نداشتم
من تصمیم گرفتم سراغ علایق خودم برم
استاد من عاشق بدنسازی و فیتنس هستم تو این حوزه می خوام فعالیت کنم
الان که دارم این متنو می ندیسم سایت انلاین خودمو هم راه اندازه کرده ام ،و بیشتر می خوام تو زمینه تغذیه ورزشی فعالیت کنم چیزی که خودمو بیش از 3 سال درگیر کرد
راستی یادم رفت
اینم بگم من خدای جدید و یکتا پرستی رو با شما پیدا کردم
واقعا قبل آشنایی با شما به خودکشی هم فکر می کردم
فک می کردم دنیا پوچه ،خدا وجود نداره و….
خلاصه این روش آشنایی من با شما بود ،خیلی ذهنم مقاومت می کرد که نگم ،می گف زشته خجالت اوره که بگی از راه نادرست با استاد آشنا شدی و…
ولی من گفتم می گم به دلم افتاده بود که بیام و این داستان آشنایی خودمو با سایت شما بنویسم
دوست دارم استاد عزیز
درود بر شما آقا رحیم عزیز
دوست هم فرکانسی من
سپاسگزارم که اینقدر صادقانه و شفاف نوشتید
و بهتون تبریک میگم که تصمیم گرفتید خشت اول دیوار موفقیت رو، با پرداخت بها، قرار بدهید
اتفاقاً خیلی دیدگاه ارزشمند و آموزنده ای بود برای من
و من، با مطالعهی دیدگاه شما، از دو جهتِ مختلف، دو تا درس بسیار ارزشمند رو برای خودم یادآوری کردم
سپاسگزارم
در پناه خدواند مهربان و توانا باشید