«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 17

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشید ... گفته:
    مدت عضویت: 3745 روز

    عشق فقط خدا!!!

    عاشقم…اهل همین کوچه ی بن بست کناری، که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی،

    تو کجا ؟کوچه کجا ؟ 

    پنجره ی باز کجا ؟ 

    من کجا ؟ 

    عشق کجا؟ 

    طاقتِ آغاز کجا ؟ 

    تو به لبخند و نگاهی،

    منِ دلداده به آهی ، 

    بنشستیم 

    تو در قلب و

    منِ خسته به چاهی…گُنه از کیست ؟ 

    از آن پنجره ی باز ؟ 

    از آن لحظه ی آغاز ؟ 

    از آن چشمِ گنه کار ؟ 

    از آن لحظه ی دیدار ؟ 

    کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، 

    همه بر دوش بگیرم 

    جای آن یک شب مهتاب ، 

    تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم…

    به کسی کینه نگیرید

    دل بی کینه قشنگ است

    به همه مهر بورزید

    به خدا مهر قشنگ است

    دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی

    بوسه هم حس قشنگی است

    بوسه بر دست پدر

    بوسه بر گونه مادر

    لحظه حادثه بوسه قشنگ است

    بفشارید به آغوش عزیزان

    پدر و مادر و فرزند

    به خدا گرمی آغوش قشنگ است

    نزنید سنگ به گنجشک

    پر گنجشک قشنگ است

    پر پروانه ببوسید

    پر پروانه قشنگ است

    نسترن را بشناسید

    یاس را لمس کنید

    به خدا لاله قشنگ است

    همه جا مست بخندید

    همه جا عشق بورزید

    سینه با عشق قشنگ است

    بشناسید خدا را

    هر کجا یاد خدا هست

    سقف آن خانه قشنگ است…

    ????????????????????I love you God????????????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    سامان طاطائی گفته:
    مدت عضویت: 3933 روز

    به نام خدای مهربان

    خدای بزرگ را بینهایت سپاسگزارم که با آقای عباس منش عزیز و خانواده بزرگ عباس منش آشنا شدم تا بیشتر و بیشتر با خدای بزرگ و قوانین کیهانی حاکم آشنا بشم.

    دوستان عزیز من ،من در خانواده ای به دنیا آمده ام که از نظر وضعیت مالی چندان وضعیت جالبی نداشتیم یعنی پدر من یک کارمند آموزش و پرورش بود اما متاسفانه همیشه حقوق پدرم چند روز اول کفاف می کرد بعد همیشه پدرم بی پول بود من همیشه تو این فکر بودم که چرا دیگران دارند و ما نداریم اما حالا که با این خانواده بزرگ آشنا شدم می فهمم که واقعا با توجه به اینکه مادرم همیشه مشغول دعا و نماز خواندن بود اما چرا وضعیت ما اینجوری بود باور کنید تک تک اعضای خانواده ما همیشه افکاری منفی و ناتوان داشتند و هر کاری را که می توانست یک انسان را به موفقیت برساند از نظر ایشان این کارها را ما نمی توانیم انجام دهیم از نظر ایشان انسان از راه حلال نمی تواند ثروتمند باشد ومتاسفانه پدرم همیشه این جمله را که مایه غذاب من بود تکرار میکرد و می گفت که خدا در رحمتش را بر روی ما بسته و در خانه ما همیشه بر سر کوچکترین چیزها دعو بوداما من همیشه در تصورات خودم فکر میکردم که من آدمی ثروتمند و موفق هستم که در آینده صاحب شرکت بزرگ عمرانی خواهم شد که دارائی این شرکت بزرگ تعداد زیادی ماشین آلات راه سازی و پروژه های عظیم و ماندگار خواهد بود دوستان خوشبختانه من توانستم در رشته عمران ادامه تحصیل بدم و بعد از تحصیل چند سالی در شرکت های عمرانی بزرگ و کوچک کار کردم و در تمام این سالها فکر داشتن شرکتی بزرگ در ذهن من موج میزد و برای خودم گاه و بیگاه خیال پردازی می کردم باور کنید همه کسانی که من را می شناختند همیشه می گفتند که سامان مدام تو فکره و اصلا صحبت نمی کنه باور کنید تمام افکار من داشتن شرکت و ثروتمندی بود به هر حال در سال 87 توانستم با دو نفر دیگر یک شرکت عمرانی با رتبه 5 ساختمان و 5 آب را تاسیس کنیم البته من خودم میدانم و خدای من که برای گرفتن ای رتبه ها چه تلاشهائی کردم و چقدر من را مسخره می کردند که با وجود این همه شرکت غول کی به ما کار میده اما باور کنید همچنان مصمم و بدون اعتنا به این حرفها به کارم ادامه دادم و توانستم که اولین پروژه خودم را از شرکت آب و فاضلاب روستائی در همان اولین سال تاسیس بگیرم و بعهدها چندین پروژه بزرگ و کوچک را انجام دادم تا شرکت آماده دریافت رتبه چهار در رسته آب شد و همیشه به خودم می بالیدم اما متاسفانه آخرین پروژه ای که در سال 92 انجام دادیم ضرر زیادی را متحمل شدیم و باعث شد که اختلاف بین شرکا پیش بیاید و دیگر تصمیم گرفته شد تا با شرکت هیچ فعالیتی صورت نگیرد و دقیقا بعد از آن من با سایت آقای عباس منش آشنا شدم یعنی اواخر 93 و دقیقا همان سالی که در آخرین پروژه شکست خوردم ازدواج کردم باور کنید از سال 92 وضعیت مالی من آنقدر بد بود که باز خودم می دانم و خدای خودم که سختی هائی را تحمل کردم و سرزنشهای پدرم و مادرم که همش میگفتن تکه گنده تر از دهنت بر می داری به هرحال پس از آشنائی با سایت عباس منش و مطالعه مقالات و گوش دادن به فایلهای ایشان و همچنین تشویق های همسرم عزت نفسی دوباره پیدا کردم و با گوش دادن به فایلهای هدف گذاری و مطالعه کتاب گفتگو با خدا و کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم جان تازه ای گرفتم باور کنید من چند هفته گذشته تصمیم گرفتم که به مطالعه قرآن و تفسیر آن به روش آقای عباس منش یعنی دیدگاهی سیستمی و بدون تعصب بپردازم که به محض شروع یکی از دوستان قدیمی را دیدم که حدوا 5 سالی بود که او را ندیده بودم که فهمیدم برای یک شرکت مشاوره عمرانی کار می کند و حال که دارم سوره بقره را مطالعه و ترجمه و تفسیر می کنم از طریق دوستم با دستگاه کارفرما آشنا شدم و دارم پروژه مسکونی 32 واحده را با برآورد اولیه 6میلیارد تومانی مگیرم و با توکل به خدای بزرگ تا یک ماه دیگر شروع به کار خواهم کرد خدا را هزاران بار شکر می کنم به خاطر تمامی لطفهائی که به من داشته و از آقای عباس منش و اون دوست عزیزم که به قول آقای عباس منش دستانی از دستان خدا هستند سپاسگزاری می کنم با مطالعه قرآن و همراهی با خانواده بزرگ عباس منش من بیشتر وبیشتر با خدای مهربان و قوانین ثابتش آشنا خواهم شد و خدا را برای این قوانین تغییر ناپذیرش بینهایت سپاسگذارم.

    واقعا لذت میبرم از خوندن داستان موفقیت شماعزیزان و تجربه های عالی کسب میکنم.به امید موفقیت تک تک آنهائی که خواهان موفقیت هستند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  3. -
    پازل ثروت گفته:
    مدت عضویت: 4044 روز

    بنام الله یکتا

    سلام گرم وصمیمانه خدمت استاد عزیز وبزرگوار عباس منش وتمام دوستان هم فرکانسی وموفق

    من علی نیکویی مهر42سالمه و مدت بیش از دوسال هست که بااستاد وسایت شون آشنا هستم….

    من سالها قبل از اینکه با سایت ودیدگاه استاد عباس منش آشنا باشم مطالعات وتحقیقاتی در زمینه روانشناسی موفقیت وقانون جذب با جستجوی گسترده درآیات وروایات داشتم که حاصلش تالیف کتابی 500صفحه ای بنام اسرار بهشت موفقیت شد…کتابهای بسیار زیادی مطالعه کردم سخنرانی های اساتید موفقیت رو دنبال میکردم اما بازهم سایه سنگین وآزار دهنده فقر بدهی استرس های روزانه وعدم اعتماد به نفس وبسیاری مشکلات روحی وجسمی رو برروی زندگی ودوشم بشدت احساس میکردم……… چون باورهام بقدری مخرب وفقیرانه بود که به سدی نفوذ ناپذیربرا جذب موفقیت های مالی وشغلیم تبدیل شده بود وچالشهای بزرگی در زندگیم ایجاد کرده بود…….تاجایی که همسرم واطرافیان از حرفهای به ظاهر امیدوارکننده من خسته ودرمانده شده بودندو مرا مورد تمسخر وتحقیر قرارمیدادن واز من بعنوان یه آدم الکی خوش وبی خیال یاد میکردند ولی واقعیت چیز دیگری بود علاقه از درون مرا وادار میکردفقط رو هدفام متمرکز باشم و به این حرفها وموانع کمتر توجه کنم واما بخاطر تضادهای درونی وترس هایی که داشتم بعدازمدتی ابرهای امیدواری از دوروبرم پراکنده وگردوغبار سردی وناامیدی زندگیم رو فراگرفت …….هرچه بیشتر تلاش میکردم کمتر نتیجه میگرفتم ……..بیش از20بار اسباب کشی بخاطر موقعیت شغلی وحقوق اندک باعث شده بود همسرم وخودم مبتلا به دیسک گردن وکمربشیم……..دیگه جرات نمیکردم جلوی همسرم اسمی ازمباحث موفقیت بیارم اما آهسته ولی امیدوارانه وبا سماجت مباحث رو دنبال میکردم …….تااینکه بطور اتفاقی باسایت استاد اشنا شدم وتعدادی از فایل های رایگان که با همه مباحت وسخنرانی هایی که دیده وشنیده بودم متفاوت بود باهمسرم گوش دادیم……چون همسرم غالبا با هزینه کردن براخرید محصولات وکتابهایی که درزمینه موفقیت بودن مخالفت میکرد(مقاومتی که بالاخره شکسته شد)…..بنده خدا حق هم داشت چون تا اون لحظه نتیجه ملموسی از این مباحث ندیده بود اما نمیدونم چی شد که وقتی چند تا ازفایلای رایگان استاد رو باهم گوش کردیم راضی شد که محصولات دیگه استاد رو هم بخرم………اولین محصول دوره قانون آفرینش بود………با گوش دادن به فایلا وانجام تمریناتش کم کم شاهدتغییردر احساسات وامیدوارشدن به زندگی بودیم اما مشکلات غیر منتظره ای هم درراه بودچون باورام داشت ازبیس تغییر میکرد…..ولی تصمیم مون برا ادامه وحتی خرید محصولات دیگه ی استاد جدی بود………همینطور که تمرینات دوره قانون آفرینش رو انجام میدادیم بیماری دیسکم بشدت عود کرد ومدت هشت ماه خانه نشین شدم حقوقم قطع شد هیچ راه درآمدی نداشتم و مجبور شدم ماشینم رو بفروشم وپولش روخرج بیماری وپرداخت بخشی ازبدهی بانکها ومخارج زندگیم کنم وبعد از یه مدتی هم مجبور شدیم بخاطر مشکلات از شیراز به شهرستان اسباب کشی کنیم وبااینکه اعتماد به نفس وروحیه وانگیزه مون بیشتر شده بود ولی مسائل ومشکلات مالی همچنان جاخشک کرده بودند واین فشارمضاعفی رو بهمون وارد میکرد….تا بالاخره تصمیم گرفتم گزارشی از اوضاع بحرانی وپسرفت های مالیم رو از طریق ایمیل برا استاد بازگو کنم واستاد باجوابی داد که برای مدتی آرامش به زندگی مون برگشت…..واما جواب استاد«”سلام دوست عزیز…داستان شما منو یاد زمانی می اندازد که تازه با مفاهیم قانون آفرینش آشنا شده بودم و در شروع کار نشانه های زیادی دیدم اما بعد از مدتی همه چیز سختتر شد و البته خیلی زود معجزات شروع شد. چون من ایمان داشتم مسیرم درسته و حتی در اون شرایط سخت تمرینات رو بیشتر انجام می دادم. این اتفاقات نشون دهنده تحول بزرگی ست که باعث تغییرات بزرگی در زندگی شما میشود. با ایمان راه درست را ادامه دهید و یادتان باشد احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب.در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید”»

    بعد ازاون ما با توکل بر خدا وامیدواری بیشتر تمرینات رو انجام میدادیم…. دیگه ازاون به بعد مسولیت کامل زندگی وباورهای خودم رو بعهده گرفتم ودوره های هدفگذاری ودوره کارگاه روانشناسی ثروت رو تهیه کردم ومرتب و24 ساعته رو خودم کارمیکردم ولی بیشترین تمرکزم رو تمرینات دوره آفرینش بود وهمه زندگیم شده بود تمرین وگوش دادن به فایلای استادوانجام تمرینات………الآن خداروشکرررررررنگرشم نسبت به همه چیزمخصوصا خدای مهربانم تغییر کرده وسعی کردم همه روابطم با انسانها از فیلتر رابطه ام با خدای مهربانم تعریف بشه واقعا این اتصال وارتباط با خدا روابط دیگم رو با اطرافیان عالی کرده درصورتی که قبلا احساس تنهایی میکردم وروابط جذاب وپایداری نداشتم واز سوی دیگه موانع ومشکلات رو فرصت های ناب وسکوهای پرتابم بسمت پیشرفت هایی میدونم که فقط با ظاهری متفاوت تو مسیرم ظاهر میشن……. هرچه از لحاظ احساسی حالم بهتر میشد اتفاقات خوب روهم بیشتر تجربه میکردیم …….اگر تا الآن موفقیتی هم بدست آوردم دوفاکتور مهم ذهنی علاوه بر مولفه های دیگه خیلی تاثیر داشته یکی اینکه تمرکزم رواز رو ناخواسته هام برداشتم ورو خواسته هام متمرکز شدم ودیگه اینکه به توانایی وتوانستن خودم واقعاباورو ایمان آوردم…….مثلا من دریه دوره تخصصی آموزش بورس با شدت بیماری که داشتم وبا استفاده از مسکن های قوی شرکت کردم ونزدیک به 4ماه یک مسیر طولانی رو میرفتم واندک سرمایه ای که داشتم دربورس بکار گرفتم وفقط یه موردش که خیلی برام جذاب بود مبلغ قابل توجهی بود که بعنوان سود دریه بازه زمانی کوتاه مدت با سهمی که از طریق خواب بهم گفته شد (الهامات درونی و تمرین استاد در دوره قانون آفرینش) جذب کردم که همین نتایج کلی بهم انگیزه وامید برا ادامه مسیر با همه مشکلاتی که داشتیم میداد…… اما یکی از نتایج شگرف وقابل توجهی که از انجام تمرینات قانون آفرینش گرفتم واز سالها پیش جزء اهدافم هم بود این بود که تونستم بدون داشتن تحصیلات دانشگاهی درزمینه مشاوره درفعال ترین وتخصصی ترین مراکز مشاوره شیراز مشغول به کار بشم که البته جذب این موقعیت هم برا خودش داستانی داره که توضیحش دراین مجال نمیگنجه(این قوانین وقراردادها نیستند که سرنوشت ما رو میسازند بلکه دقیقا باورهاست که فراتر ازهر قانون دیگه ای به سرنوشت ما گره خورده واونو میسازه)…..تا جایی که روزانه ازصبح ساعت 8صبح تا 6عصر بیش از یازده کیس ومراجعه داشتم واکثرمراجعین هم نتایج عالی میگرفتند وبرا نوبت های بعدی هم وقت میگرفتند …..پیشرفتم بحدی بود که بااینکه همه مشاوران آن مراکز که همه فوق لیسانس وبا تجارب کاری چندین وچند ساله بودند ودرهفته فقط یک نصف روزاجازه حضور در مرکز را داشتند اما من تونستم به لطف الله یکتا و با کارایی بالایی که داشتم سه روز درهفته بصورت فول تایم مشغول بکار بشم وحتی بعضی از مشاوران ازاین همه پیشرفتم ورضایت مراجعین حیرت زده بودن…..حتی بعضی ازمشاورا ازم خواستن که براشون یه دوره بذارم وبراشون جای تعجب بود که تونستم تا این حد روی مراجعینم تاثیر گذار باشم …. بعد از نزدیک به یکسال حضور در دومرکزمهم وتخصصی یکماه قبل ازاینکه قراردادم تمام بشه استعفام رو نوشتم چون اولا شنیدن مشکلات خانوادگی مراجعین با فرکانس های منفی واقعا داشت باورهام رو تخریب میکرد وانرژیم رو میگرفت ودیگه وقت کمتری هم برا انجام تمرینات وکار کردن روی خودم داشتم و از لحاظ مالی هم هیچ پیشرفتی نداشتم چون مدرک روانشناسی نداشتم هزینه ای که به من میدادند نصف هزینه ای بود که دیگر مشاوران میگرفتند بااینکه از لحاظ کیفیت کارمشاوره ورضایت مراجعین از همه مشاوران اون مراکز جلوتر بودم …….اما من هدفم برگزاری سمینار بود نه مشاوره های فردی……… بعدازیه مدت دورشدن از مشاوره حضوری مراجعینی که میخواستن بازم ازم مشاوره بگیرن وروند رشدشون رو ادامه بدن با تشکیل گروه های واتساپی وتلگرامی(که تقریبا 70 نفرند فعلا) وآموزش از راه دور وگرفتن هزینه آموزش ومشاوره بصورت تلفنی وقت بیشتری برا انجام تمرینات وکار کردن روی خودم داشتم……و تازه گی هم موافقت یکی از مراکز مشاوره درشیراز برای برگزاری دوره های روانشناسی موفقیت وقانون جذب رو گرفتم ودر یکی از شهرستانها هم دارم این دوره رو برگزار میکنم که خدارو شکرررررررر بااستقبال خوبی همراه بوده …….. خوب باید پذیرفت که باورهای محدودکننده وفقیرانه ای که در طول 40سال درمن ساخته شدن بقول استاد نمیشه انتظار داشت که یه شبه وبازدن یه دکمه عوض بشن ……..دوسال که سهله اگر ده سال دیگه هم لازم باشه که رو باورام کار کنم تا به نتایجی که میخوام برسم باجدیت تمام کار میکنم….. منم مثل استادعباس منش که همه چیزشو از زیر صفر شروع کرد منم دارم همه چیزمو از صفر وحتی زیر صفر شروع میکنم ومیخوام عباس منش دومی باشم که از لحاظ تاثیر گذاری تو زندگی انسانهادر کشورم متولد میشه واین پیام قرآنی وکیهانی رو با کمک جوانان این مرز وبوم به گوش مردم جهان برسونیم …انشااله دنبال اینم که دراولین فرصت که ازلحاظ مالی به رشد ایده آلم رسیدم تمام محصولات استاد مخصوصا دوره های روانشناسی ثروت رو تهیه کنم ……….اما همچنان با جدیت وپشتکار وانگیزه تمرینات محصولاتی که تهیه کردم رو انجام میدم وفایلهای صوتی حتی موقع خواب هم درگوشم نجوا میکنه وباور میسازه……… اکنون احساس میکنم وباوردارم که هرلحظه زندگیم سرشاراز معجزات الهی ست ومثل روز برام روشنه که انشاالله حتی به فراتر ازآنچه بعنوان هدف ترسیم کردم میرسم وفرمانروای مطلق عالم هستی دراین مسیر بزرگترین حامی وپشتیبانم هست وخواهد بود. انشالله قصد دارم با برپایی دوره ها وگسترش کارگاه هام در سطح شهر خودم وبتدریج کشور عزیزم وسپس جهانی کردن این رسالت الهی ونگرش قرآنی به بیش ازآنچه از خدادرخواست کرده ام برسم وبتونم خدمت بیشتری دراین راستا به هموطنان عزیزمان ومردم تشنه حقیقت سراسردنیاداشته باشم………باور دارم که با همین تمرینایی که استاد گفتن وشما دوستان عزیزم انجام میدید این مسیرتوقف ناپذیرهمچنان ادامه خواهد داشت تا نگرش ناب توحید قرانی رو در سراسر جهان گسترش دهیم واین رسالت من ،شما وگروه تحقیقاتی عباس منش وهمه مردم کشور عزیزم ایران هست تا شاهد ظهور منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر(عج) باشیم …………..ودراین راستا بزرگترین تکیه گاهم خداست بهترین کتاب زندگیم قرآن ویکی از الگوهای الهام بخشم استاد عزیزعباسمنش.

    ببخشید دوستان عزیزم فکر کنم مطالبم خیلی طولانی شد واز حوصله شما عزیزانم فراتر رفت…………این داستان زندگی من وهمه شماست ودرآینده داستان زندگی همه انسانها خواهد شد باجهانی سراسر آرامش وفراوانی وصلح ورفاه وآسایش برپایه توحید……ممنون ازهمه شما خوبان وعزیزانم که منو تحمل کردید ومطالبم رو خوندیدوخدارو سپاسگزارم بخاطر دوستان مومنی که به تعبیر پیامبر عزیزمان همچون پاره های آهن درمسیر تحقق بخشیدن به اهداف الهی قدم های استواری برمیدارید ومن بشخصه درسهای زیادی از شما عزیزان گرفتم ومیگیرم …….برااستاد عزیز وهمه شما دوستان خوب وعزیزم آرزوی سعادت سلامتی وسربلندی وثروت دردنیا وآخرت دارم……پایدار باشید وایام بکامتان باد ودلاتون شاد شاد شاد …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  4. -
    ریحانه پارسا گفته:
    مدت عضویت: 3449 روز

    بنام خدای خوبم

    سلام و عرض ادب به استاد بزرگوار و دوست داشتنی و همه خانواده بزرگ گروه عباس منش.

    از خوندن مطالب واقعا لذت میبرم و اشک تو چشمام حلقه میزنه.من تازه با این سایت آشنا شدم ولی قبلا مطالب موفقیت و جذب زیاد خوندم.به نظر من خلاصه همه مطالبی که در این باره گفته میشه یه جمله ست که اگر اصول رو درست پیش بریم و طبق گفته های استاد عمل کنیم حتما بهش میرسیم:

    با خدا باش پادشاهی کن.

    اکثر دوستان عنوان کردن که زمانیکه از ته دل از خدا هدایت خواستن،مسیری برای هدایتشون مهیا شده.واقعا خدا خیلی از ما مشتاق تره که باهاش دوست باشیم، چون خدا عشقه،محبته،آغوشش همیشه برامون بازه.وقتی اونو تو وجودمون داشته باشیم و همه ی سلولهامون از عشق به خدا پر بشه،هیچوقت تو زندگی کم نمیاریم.جایی که عشق باشه،نفرت نیست،زشتی نیس،گناه نیست.

    با خدا باش، پادشاهی کن و شک نکن که حتما همینطوره.

    دنیاتون پر از قشنگی:@

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    amin eidmohammadi گفته:
    مدت عضویت: 3590 روز

    سلام به همه ی دوستان هم فرکانس و استاد عزیز

    ممنون بخاطر تجارب قشنگی که در اختیار ما گذاشتین

    امیدوارم همواره ثروتمند ،سالم ، شاد و سعادتمنددر پناه الله یکتا در دنیا وآخرت باشین ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    زهرا گلیج گفته:
    مدت عضویت: 3948 روز

    به نام خدا

    “داستان پرواز و رهایی من به سوی موفقیت”

    من زهرا گلیج هستم ارشد کارآفرینی دارم از دانشگاه تهران. یک موسسه آموزشی دارم که سال 89 با تعدادی از دوستان راهش انداختم بعد به خاطر ادامه تحصیل فعال نبود. سال 93 هنوز مشغول تحصیل بودم و درسم در حال اتمام بود. که مرداد ماه تصمیم گرفتم دوباره آن را فعال کنم و در دفتر یکی از دوستان که دیگر فعال نبودند دوباره شروع به کار کردم. آبان ماه سال 93 چند وقتی بود که دچار بحران شده بودم. افسردگی شدیدی گرفته بودم چون احساس می کردم توسط افرادی که از من خوششان نمی آمد مورد انرژی منفی قرار گرفتم به شدت می‌ترسیدم که از پای در بیایم از شدت ترس غروب‌ها سر درد می‌گرفتم و مغزم کار نمی‌کرد. یک پزشک خانوادگی داشتیم رفتم. سراغ ایشان کلی آزمایش و چک آپ کردم دکتر گفت چیزی نیست و کلی دارو خوردم کمی بهتر شدم ولی تصمیم گرفتم حرکتی کنم و برای بهبودم تلاش کنم.

    فکر می‌کنم تنها یک چیزی بود که من را نجات داد آنهم اعتقاداتم بود. تصمیم گرفتم از خدا کمک بگیرم تا شفا یابم. برای شاد بودن کلی در اینترنت سرچ کردم و کتابهای که در مورد شاد زیستن بود را خریدم. کارم شده بود جستجو و توجه به شادی و شادتر بودن. روشها و راهکارهای شاد زیستن را جستجو کردم و تمام تمرکزم را بر افکار مثبت و مسایلی شبیه به این گذاشتم حتی هر روز عود روشن می کردم و دمنوشهای مختلف را می خوردم و هفته ای دو سه بار سینما و پارک می رفتم. دیگر تصمیم گرفته بودم شاد باشم و بر ترسها و انرژی منفی غلبه کنم. همان موقع بود که یکی از دوستانم در تلگرام چند مرتبه پیاپی فایلهای استاد عباس منش را برایم فرستاد اولش جدی نگرفتم گفتم مثل بقیه افراد است که قصد سر کیسه کردن مردم را دارد. بالاخره یکبار تصمیم گرفتم یکی از فایلها را اتفاقی گوش کنم با خود گفتم یکی اش را گوش می کنم ضرری ندارد. فایلی که گوش دادم فایل اول چگونه ظرف یکسال درآمد خود را سه برابر کنیم؟ نام داشت. از شنیدن فایل خوشم آمد بخصوص که استاد عباس منش با اعتقاد و تاثیرگذار صحبت می کرد در آن شرایط بارها و بارها به فایلها گوش کردم بعد علاقمند شدم بقیه فایلهای رایگان را از سایت دانلود کنم و در گوشیم بریزم و گوش کنم. بعد که دیدم روی من تاثیر مثبت دارد جملات مثبت تاثیرگذار را ضبط کردم و هر روز ساعتها گوش می کردم. اوایل روز 10 ساعت هم فایلها را گوش می کردم. کم کم و آرام آرام تغییرات کوچک را دیدم پیشنهاداتی به من شد و تصمیم گرفتم روی یک حوزه متمرکز شوم حوزه ای که سالها قبل روی آن خیلی وقت گذاشته بودم ولی رهایش کرده بودم. هرچه بیشتر به فایلها گوش می‌کردم اتفاقات تازه‌ای برایم می‌افتاد. مثلا افراد جدیدی دیدم و دوستان تازه‌ای پیدا کردم که به من پیشنهاد همکاری دادند و مشاوره‌های خوبی دادند مثل نوشتن مطلب در زمینه همان حوزه تخصصی و برگزاری همایش و همکاری با خیریه ها و غیره. اتفاقا شروع کردم و برای برگزاری همایش، سمینار و نوشتن مطلب به صورت هفتگی اقدام کردم. در واقع از آذر 93 من جدی تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم و زندگیم را تغییر دهم به خصوص که در فایلهای استاد می شنیدم که با تغییر کلام و افکار زندگی را میشود عوض کرد. من هم محیط قرنطینه ای برای خود ساختم تا فقط با دادن ورودیهای مناسب و آنچه خودم می خواهم زندگیم را کنترل کنم و آنطوری بسازم که خود می خواهم. دشواریهای زیادی داشتم ذهنم پر از افکار منفی بود. روابط عاطفی ام هم خراب شده بود اما بعد از یک مدت کوتاهی دوباره مساله حل شد. همان موقع علاوه بر فایل‌های رایگان، یک کتاب صوتی هم خریدم و هر روز به آن گوش می کردم. برنامه من این بود که در مسیر رفت و آمدم دائم هندزفری در گوشم باشد و فایل های ثروت و همین‌طور سایر فایل‌هایی که خودم ضبط کرده بودم را گوش کنم. اولین نشانه هایش این بود که دریک برنامه گروهی و همایش مشارکت کردم و لوح و نشان گرفتم. انگیزه ام بیشتر شد. از فروردین 94 تمام ایام عید من فایل‌ها را گوش می‌کردم با اینکه افکار منفی سراغم می آمد ولی ادامه می‌دادم. به خود می گفتم ادامه می دهم باید ادامه دهم. یک همایش در اردیبهشت ماه برگزار کردم بسیار فراتر از سطحی که انتظار داشتم چون دقیقاً به زبان می آوردم که می‌خواهم چگونه باشد و جزئیاتش به چه شکلی باشد؟ می‌گفتم می‌خواهم برای پذیرایی اسپانسر بگیرم برای مکان همایش اسپانسر بگیرم. خیلی غیر منتظره یکی از دوستانم در شهرداری گفتند که منطقه 2 دبیرخانه تهران شهر دوستدار سالمند است. من پروپزال همایش را برایشان فرستادم و بعد در همان هفته دوم تعطیلات عید با من تماس گرفتند که به زودی از من برای جلسه دعوت خواهند کرد. وقتی جلسه گذاشتند پیشنهاد من را قبول کردند و به من گفتند در برگزاری همایش از من حمایت خواهند کرد و به جای برگزاری یک همایش سالی 4 همایش برگزار کن. در زمینه‌ای که من کار می‌کنم کسب و کار اجتماعی یک موضوع جدید و ناشناخته است به همین دلیل ابهام زیادی داشتم. ولی اگر مساله مالی را فاکتور بگیرم از جهتهای دیگر این همایش موفق بود. همان موقع که سایت را دنبال می کردم دوره عزت نفس استاد عباس منش معرفی شده بود و همان هفته اول معرفی دوره عزت نفس استاد عباس منش شرکت کردم از اردیبهشت سال قبل است که در حال گوش دادن فایل‌های صوتی عزت نفس و انجام تمرین‌هایش هستم. جلسات را که دنبال می کردم متوجه شدم که من واقعا از کمبود عزت نفس رنج می بردم. و فهمیدم بیشترین قسمتی که از این فایل روی من تاثیر گذاشت همان احساس گناه بود. وقتی درونم را کاویدم به بحث عدم کفایت در خودم پی بردم احساس بی لیاقتی و حقارت می‌کردم. عزت نفسم به شدت پایین بود و خجالتی بودم و رودربایستی می‌کردم. احساس قربانی بودن و شاکی بودن از روزگار، زمانه داشتم احساس اینکه من خوبم ولی دیده نمی شوم کسی متوجه توانمندی‌های من نیست. احساس قربانی شدن و طرد شدن داشتم این احساسات شدید بود اما اصلا محسوس نبود و در ضمیر ناخودآگاهم وجود داشت که مرا به طریق مختلفی قلقلک می‌داد. از آن به بعد بود که یادگرفتم خود را مسئول زندگی خود بدانم. یادگرفتم خود را ببینم اگر خود را ببینم و تحسین کنم و به خاطر موفقیتهایم خود را بستایم دیگران هم چنین کاری خواهند کرد و مرا دوست خواهند داشت. خیلی سخت بود مقاومت زیادی داشتم خیلی وقتها هنگام انجام تمرین‌ها گریه می کردم و بلند داد می زدم نه من خوب نیستم دیگران از من بهترند ولی با تمام این مقاوتها تسلیم نشدم و کوتاه نیامدم. گفتم ادامه می دادم ادامه می دهم چون یاد استاد می افتادم و می گفتم استاد عباس منش هم با مقاومت روبرو شد ولی ادامه داد و چون ادامه داد موفق شد همواره به موفقیت‌های استاد و تلاش و جهد استاد برای تغییر زندگیشان می اندیشیدم قوت قلب می‌گرفتم. یاد اینکه استاد خیلی روی خویش کار کرد و به اینجا رسید پس من هم می توانم. راستش درست در سالهای 87 و 88 بود که تبلیغات استاد عباس منش را روی دیوارهای محله فاطمی، خیابان ولیعصر و خیابان فتحی شقاقی دیده بودم که توجهم را جلب کرده بود و وقتی از نزدیک تبلیغ و پوستر را مطالعه کردم با خود گفتم چقدر بیکار است این هم مثل بقیه افرادی است که در زمینه موفقیت حرفهای قشنگ می زند من که هرگز نمی روم در چنین کلاسی شرکت کنم. وقتم را تلف نمی کنم. زمانی که تصویر استاد عباس منش را در سایت دیدم یاد آن تبلیغ افتادم و با خود گفتم من ایشان را می شناسم پس راست می گفت آفرین موفق شد. این اتفاق باعث شد من به استاد و حرفهایش ایمان بیاورم و برخلاف دیگر دوستان که می گفتند که با تردید حرفهای استاد را می پذیرند در مورد من چنین نبود چون یادم افتاد که استاد در سالهای 87 و 88 حدود 8 سال پیش کلاسهای موفقیت برگزار می کرد و تندخوانی و الان اینقدر پیشرفت کرده است پس راست می گوید من هرچه استاد بگوید انجام می دهم. و خیلی اوقات که اطرافیانم و بقیه افراد من را و استاد را مسخره می کردند این حرفها اصلا روی من اثری نگذاشت و نخواهد گذاشت چون من تغییر ایشان را در گذر زمان دیدم بنابراین همواره در طول مسیری که برای پیشرفتم آغاز کردم فقط به این فکر می کردم که استاد عباس منش موفق شده و چنین مشکلاتی داشته است پس من هم می توانم و ادامه می دهم ایشان توانسته پس من هم می توانم من به حرفهای ایشان اعتماد دارم و کاملا باور کردم. اگر هم هنوز موفقیت مالی چندانی برایم حادث نشده به دلیل اینست که همه چیز آرام آرام اتفاق می‌افتد و من باید دوره تکاملم را طی کنم.

    الان نسبت به قبل بیشتر به خودم توجه می کنم و تمرین آینه را هر روز انجام می دهم و خود را با وجود اشتباهاتم می پذیرم و اصلا خود را سرزنش نمی کنم نظر دیگران برایم مثل گذشته مهم نیست آرامشم بیشتر شده است و مورد توجه دیگران هم قرار دارم. قبلا نظر دیگران و تایید آنها برای من خیلی مهم بود اوایل این را نمی دانستم بعدها با گذشت زمان و خودکاوی خود را کشف کردم که چنین باوری داشتم. هنوز هم لازمست روی خودم کار کنم و در مورد نظر دیگران و تایید آنها هنوز هم ناخواسته پیش می آید که نظر دیگران و تایید آنها برایم مهم است. بیش از یکسال است که دارم روی اعتماد بنفسم کار می‌کنم و فایل‌های صوتی عباس منش را هر روز گوش می‌کنم. گاهی اوقات افکار منفی و آزاردهنده پنهان شده در ضمیر ناخودآگاهم به ذهنم جرقه می زد و فکر و باور منفی را کشف می کردم ولی یافتن فکر منفی همیشه ساده نیست گاهی اوقات نمی شود به آن پی برد. از مهر پارسال دارم روی ایده جدید آموزشی کار می کنم و یک وبسایت راه انداختم که با هدف یادگیری در سفر ایجاد شده است و از اوایل سال تورهای آموزشی برگزار می کنم تور داخلی بازرگانی و تور خارجی بازرگانی در کشور گرجستان وقتی تصمیم گرفتم مخالفت با آنهم زیاد بود ولی من با وجود ابهام تصمیم گرفتم و تا انتها رفتم ریسک بزرگی را مرتکب شدم ولی موفق شدم این کار را با موفقیت به پایان برسانم. البته هنوز مشکلات مالیم حل نشده ولی در دل مشکلات یاد استاد عباس منش می افتم که ابتدا که شروع کرد بدهکار بود ولی توانست شرایطش را تغییر دهد و با خود می‌گفتم من هم می توانم. ظرف این کمتر از دو سال موفقیت‌های بسیاری کسب کردم که با بقیه سال‌های حرفه ای‌ام برابری می‌کند. بر بسیاری از ترسهایم غلبه کردم و با آنها روبرو شدم وقتی تور آموزشی تجارت خارجی با گرجستان را برنامه ریزی کردم هیچ ذهنیتی در مورد این کشور نداشتم و این کشور را نمی شناختم و تابه حال به آنجا نرفته بودم ولی این کار را انجام دادم و نترسیدم از ریسک کردن و انجام تجربه جدید و تغییر. انجام این کار به من اعتماد بنفس زیادی به من داد و خود را بیشتر باور کردم و باور کردم که خود و فقط خودم تو.انستم با شکرگزاری و تصویرسازی و ایمان توانستم این کار را انجام دهم و هیچ عامل خارجی و مانع بیرونی تاثیری ندارد البته وقتی ما باور کنیم که هیچ عامل خارجی نمی تواند مانع حرکت و موفقیت ما شود و این شیطان درون است که با افکار منفی ذهن آدم را به سمت منفی و مقصر دانستن دیگران و پررنگ کردن نقش افراد بیرونی می خواهد ما را از پای درآورد من این بار توانستم این شیطان درونی را شکست دهم و مسئولیت صد درصدی کارم را بپذیرم. فهمیدم که من مسئول سرنوشت خویش هستم من و فقط خودم مسوول و تعیین کننده این سرنوشت هستم. حتی وقتی قبل و بعد از این کار توسط رقبا تهدید شدم.

    سال گذشته تصمیم گرفتم تمام اقدامات سالهای قبلم را جمع بندی کنم و در حوزه کسب و کار اجتماعی کارهای خیلی خاصی کردم و امسال بعد از کلی پیگیری و مشکلات موفق شدم یک ngo را در حوزه کسب و کار اجتماعی به عنوان اولین بنیاد ثبت کنم و مجوز بگیرم در حالیکه هیچ هزینه مالی نکردم چون پولی نداشتم که در این زمینه صرف کنم اما موفق شدم ngo را با شرایط فعلی ام به سرانجام برسانم و تمام زحمات گذشته ام را جمع کردم و به این کار تبدیل کردم. اوایل کار از شکست می ترسیدم ولی دائم با خود جمله استاد عباس منش را با خود تکرار می کردم که در ذهن من هیچ شکستی وجود ندارد بلکه فقط تجربه جدید است و بعدها یاد می گیرم و موفق می شوم. هنوز هم بی وقفه و هر روز، روزی 4 ساعت به طور متوسط فایل¬های اعتماد بنفس و ثروت رایگان را گوش می کنم. حدود 2500 ساعت در کل فایل صوتی ایشان و فایل‌های ضبط شده را گوش دادم. این کار برای من یک موفقیت بزرگ محسوب می شود چون یک ریسک بزرگ را قبول کردم و یک کار جدید انجام دادم.

    یک کار بزرگ دیگری که انجام دادم این بود که در یک کنفرانس بین المللی در فرانسه مقاله دادم این کنفرانس برای افراد صاحبنظر و فعال در حوزه کسب و کار اجتماعی است با متخصصان و اعضای علمی این همایش تماس گرفتم که در کشورهای بزرگ فعالند و خود را معرفی کردم و درخواست همکاری به آنها دادم. یکی از اهدافم در این زمینه اینست که در کشور در حوزه کسب و کار اجتماعی متخصص و مشهور شوم و پروژه های بین المللی بگیرم و حتی در یکی از آن دانشگاه‌های معتبر خارجی تدریس کنم. موفقیت و حضور در این کنفرانس و ارائه مقاله برای من یک پله برای ترقی و جهش است.

    در مورد ثروت هم باورهای زیادی را در خود کشف کردم مثلا اینکه: باور ریشه داری در مورد اینکه پول درآوردن سخته داشتم و دارم روی آن کار می کنم. باور اینکه برای موفقیت و پول درآوردن باید جان کند و خیلی تلاش کرد و پول و موفقیت با تلاش و زحمت زیاد بدست می‌آید. باورهای مربوط به احساس گناه و مقصر دانشتن روزگار و زمانه و خانواده از جمله باورهای ریشه دار دیگری است که من را از ثروتمند شدن باز داشته است. من در مورد خودم متوجه شدم که ترسهای زیادی دارم این ترسها و نگرانیها خیلی بی اساس است ولی ترس از شکست هنوز در من عمیق است و دارم با تعریف کارهای کوچک و انجام شدنی این باور را در ذهنم نهادینه کنم که برای موفقیت باید بتدریج موفق شد من باید دوره تکاملم را طی کنم. در هر موقعیتی که قرار می گیرم که افکار منفی و بازدارنده به سراغم می آید یاد حرفهای استاد عباس منش می افتم و آموخته هایم را استفاده می کنم. به چیزی که پی بردم اینست که این تصمیم من که قبل از ورود به دوره روانشناسی ثروت از دوره عزت نفس شروع کرده ام خیلی تصمیم درستی بوده و این دوره را پیش نیاز دوره ثروت می دانم چون من ظرف یکسال و اندی به شدت روی عزت نفسم کار کردم و خیلی از مسایل را برای خود حل کرده ام حالا با آمادگی کامل دوره روانشناسی ثروت را طی می کنم. هر چند در این مدت من باور محدودیت و باور سختی پول دار شدن را با تکرار جملات تاکیدی “بینهایت ثروت در جهان وجود دارد. ثروتمندشدن راحت و طبیعی است و ارزش کار من خیلی بالاست و هرچه جلوتر می روم فرصت‌ها و نعمت‌های زیادی سر راهم قرار می گیرد.” دارم روی خودم کار می کنم. الان می دانم که به کجا می خواهم برسم و تصویر ادامه مسیر برایم روشن است و برای موفقیت و حرکت تلاش می کنم. انگیزه ام بسیار قوی است و یاد گرفتم چطور به موفقیت برسم و در آن بمانم لازمست خیلی یاد بگیرم ولی یادگیری را دوست دارم، تغییر و ریسک کردن را دوست دارم. قوانین زیادی از قوانین جهان را شناختم و از خدا می خواهم هدایتم کند تا قوانین بیشتری را بیاموزم.

    برای همه دوستان آرزو می کنم هر روز بیشتر بیاموزند و در مسیر قوانین الهی حرکت کنند و از استاد عباس منش تشکر می کنم که این قوانین را درک کرد و به ما آموخت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  7. -
    علیرضا نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 3282 روز

    سلام وقت بخیر، امید وارم که زیاد وقتتون رو نگیرم، من علیرضا نوروزی هستم 18سالمه و وضع مالیمون هم در حد فقر هست و خیلی خوشحالم از این که با شما و استاد عزیز آشنا شدم راستش داستان آشنایی من از جایی شروع شد که یک کلیپ انگیزشی از استاد به دستم رسید و منم با بی میلی اونو نگاه کردم و واقعا برای اولین بار روی من تاثیر عالی داشت و برا ی اشنایی بیشتر به سایت وارد شدم و عضو شدم و واقعا روی من خیلی خیلی تاثیر مثبتی گذاشت،

    قبل از این که با شما و استاد اشنا شم، واقعا وضعم خیلی بد بود و از لحاظ روحی خیلی داغون بودم و تقریبا سال قبل بود که در اثر یک تصادف پای من از 5قسمت شکست و دکترا میخواستن پامو قطع کنن و با رفتن به بیمارستان شخصی و با هذینه زیاد که توانایی دادن اون پولو نداشتیم و پدرم با قرض اونو جور کرد و خدا این فرست رو به من داد تا دوباره بتونم روی پاهام وایسم اما زندگی بر اساس خواسته هام نبود و واقعا دیگه امیدمو از زندگی داشتم از دست میدادم.

    راستش من همیشه ته قلبم یه چیزی بهم میگفت که من وقتی بزرگ میشم زندگی خوبی دارمو همراه با ثروت اما این واقعا برام کمرنگ بود. تا این که با این سایت اشنا شدم و دیگه نمازم رو میخونم، از لحاظ روحی حالم خیلی عالی شده، راسش هنوز من به حدف اولیم یعنی شرکت در بورس و کسب درامد نرسیدم اما با کمک فایل های انگیزشی استاد تونستم راهمو پیدا کنم و به سویش حرکت کنم و با پولی که از پدرم گرفتم میخوام کتاب های بورسی رو بگیرمو با قدم هایی محکم به سمت حدفم برسم.امید وارم که خدا این فرست رو به من بده تا بتونم زندگی خوبی داشته باشم.اره زندگی ارزششو داره من فقط یک بار به دنیا میام طوری زندگی میکنم تا بتونم به خودم افتخار کنم،که خدا بهم افتخار کنه، طوری زندگی میکنم که موقع مرگم حسرت هیچ یک از نداشته هم رو نخورم و یادم باشه که هر لحظه این فرست از من میتونه گفته بشه، طوری زندگی کنم که بعد از مرگم از من به عنوان قهرمان یاد کنن کسی که خوب زندگی کرد و زمین رو جای بهتری برای زندگی دیگران کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    در مسیر ثروت گفته:
    مدت عضویت: 3383 روز

    به نام خداوند مهربان

    من امیرمهدی ایمانزاده هستم 17ساله سال سوم دبیرستان رشته تجربی مئ با این سایت سال 94 در دی ماه آشنا شدم اما اون موقع نمیدونم چرا

    (به علت قرار نگرفتن در مدار)صفحه سایت رو بستم و مجددا در سال 95 خردادش دوباره این سایت باز شد چون من می خواستم که تندخوان بشم و

    تمرکزم رو بالا ببرم این سایت رو باز کردم و دیدم بله همون چیزیه که من میخوام واقعیتش در قبل زمان آشنایی با این سایت بذارید اعتراف کنم:اصلا فرد

    سالمی نبودم هر هفته یه سرماخوردگی داشتم و روابطم خوب بود اما گاها کارهایی میکردم که دیگران از من آزرده میشدن و اصلا به ورزش اهمیت نمیدادم

    و جسمم مخصوصا قسمت بازوها خیلی لاغر بودن و اصلا فرد سپاسگزاری نبودم و واقعا نعمت هام رو نمی دیدم بعد خرید محصول تندخوانی چشمم به دوره آفرینش شما افتاد و من جلسه اول رو دیدم “قانون فرکانس” فکر کردم به به عجب اسم باحالی داره حالا بخریم ببینیم چی میشه من خریدم جلسه

    اول رو و نگاه کردم و به این رسیدم که “هر آنچه تو تجربه میکنی به واسطه فرکانس هاته و بعد باور میشن و در مداری قرار میگیری که شرایط،آدم ها و موقعیت هایی بوجود می آید که همجنس اونه” مثلا وقتی می رفتیم با ماشینمون به بازار(ما در شهرستان مشگین شهر استان اردبیل زندگی میکنیم) جا پارک نبود اما الان هر موقع می ریم بازار یه جایی پیدا میشه و ما پارک میکنم مثلا اون جایی که میخوایم بریم یا این مسئله سلامتی من خیلی باهاش مشکل داشتم همیشه فکر میکردم خدایا یه راهی به من نشون بده من از این پنی سیلین و سرم سدیم کلرید و کو اموکسی کلاو و هزاران آت و آشغال دیگه خلاص بشم تو همین جلسه اول که استاد جملاتی مطرح میکردن یکی بود”هوای سرد باعث سرماخوردگی میشه” بعد استاد تحلیل میکردن من فهمیدم که استاد 7 سال بیمار نشدن2 بار شدن با لیمو برطرف شده!) پس گفتم منم میتونم و این شد که در این مورد باورم رو تغییر دادم البته در کنار این جلسه من از کتاب راز ثروت که گروه خوب شما صوتی کرده بودن داشتم گوش میکردم یکهو یه جمله گفته شد”تنها چیزی که وجود دارد سلامتی محض است” و من این رو هر روز شاید 100 بار به خودم تکرار میکنم و توی جلسه اول هم معرفی کرده بودن استاد. استاد تو اون جلسه اسمی از راندا برن بردن و من خیلی کنجکاو شدم که ببینم این آقا یا خانم(اون موقع نمیدونستم) کیه بعد این شد که من با فیلم راز و تمریناتش و کتاب راز آشنا شدم ولی مهم تر از همه با کتاب “معجزه” ایشون که واقعا زندگی منو تغییر داده(وخدا رو بابتش سپاسگزارم) آشنا شدم و الان میتونم ادعا کنم که فردی سپاسگزار هستم من در مورد درس و کنکورم هم از اهرم رنج و لذت در فایل “چرا به دانسته هایمان عمل نمی کنیم”استفاده کردم و میکنم و خیلی انگیزه بیشتری دارم برا درس خوندنم و مهم ترین نکته یا محرک این قضایا این بود که من دیگه از قرص و شربت خوردن،بیماری،یه روز خوندن درس و یه روز نخوندن واقعا خسته شده بودم و در راه درس خوندنم اگه انگیزه ام کم شد”موشک انگیزه ام” اگه سوختش تموم شد دوباره با اهرم رنج و لذت میخونمشون و احساسشون میکنم و دوباره برمیگردم سرکارم و البته من در مورد سلامتی که خدا رو شکر سالم هستم با انسان های مریض زیادی برخور کردم تا به حال(تو این دو سه ماه همه ی این اتفاقا افتاده ها شاید باورتون نشه اما ایتاد اول جلسه افرینش گفتن سه ماه به شیوه ی من زندگی کن منم همین کارو کردم فقط همین!) ولی به اون افراد که سرفه میکنن هم توجهی نمیکنم و به خودم میگم سلامتی محض وجود داره و سپاسگزاری میکنم.موفقیت هام هم این بود که به سلامتی رسیدم،دارم ورزش میکنم هر روز و هر روز با قانون دارم روی باور هام و خلاصه زندگی و اهدافم کار میکنم و در طی این روند اولش احساس دودلی داشتم ولی بعدش قضیه احساس رو هم فهمیدم(که مهم ترین بخش قانونه) و احساسم رو خوب کردم با سپاسگزاری و مراقبه و تجسم خلاق و عبارات تاکیدی و نگاهم به خودم اینجوری شد که من “حقمه”از ثروت،سلامتی،روابط خوب و هرآنچه که میخوام تا بی نهایت بهره ببرم و به این خودباوری رسیده بودم که واقعا میتونم اینارو داشته باشم و خیلی زیاد شده بود. این جوری شدن که توی این سه ماه اخیر من وضعیت سلامتی جسمانی ام و ورزش و … خیلی تغییر کرد با کمک شما استاد تاثیرگذارم آقای عباس منش و گروه تحقیقاتی شریف و خوش برخورد شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  9. -
    مسعود بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3633 روز

    سلام میکنم خدمت استاد عباس منش و دوستان موفق و هم مداری های عزیزم:

    استاد عباس منش عزیز من به تمام حرف های شما ایمان دارم و مطمئنم که درسته ، من حدود یکسال هست که شروع کردم و در این یکسال اتفاقاتی افتاد در حد کوچک در زندگیم ولی من فکر میکنم که بخش هایی از این داستان رو درک نکرده بودم و به همین علت اتفاقاتی گذرا در زندگیم افتاد ولی برای این سال جدید دوباره برنامه ریزی کردم و دیگه حتی تردید هم ندارم و مطمئنم که امسال اتفاقات بزرگتری در زندگیم رخ خواهد داد.

    من هر وقت هر کاری راه می انداختم دقیقا در موقع موفقت به شک برخورد میکردم و با شکست مواجه می شدم ولی جایی خودم که انتخاب کنید که باور داشته باشید و من هم از زمانی که این کار رو کردم تونستم کاری راه اندازی کنم با این که خیلی کوچک بود ولی یک ماهه سودی بردم که در حد نیمی از درآمد سالم بود ولی هنوز در حال انجامم تمرینات هستم تا خداراشکر به ثبات برسم

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: