«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 2

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسماعیل دستورانی گفته:
    مدت عضویت: 3916 روز

    به نام خداوند اجابت کننده(در خواست هآآآ)

    هیچوقت شبِ رویائی وکیهانیِ تابستانِ دو سال قبل رو از یاد نخواهم برد.شبی ارام در پشت بامِ روستائی در شمالِ غربِیِ خراسان رضوی همراه با اسمانی پراز ستاره وهوائی که وقتی به صورتم برخورد میکرد نوازشی رو احساس میکردم که زمانهایِ قبلش یک بار هم تجربه نکرده بودم.

    آنشب یک کابل سیمِ برق به پشت بام کشیده بودم وکامپیوترمو انتقال داده بودم به پشتِ بوم وداشتم از اینترنتی استفاده میکردم که سرعتش بینهایت پائین بود این درحالی بود که من اومده بودم پشتِ بوم وچون تو پشتِ بوم گوشی انتن میداد میتونستم به زور چند صفحه ای رو باز کنم ومثل الان منطقمون تری جی نبود.

    من چند ماه قبل تر با قانون جذب اشنا شده بودم وچون با تمامِ وجود باورش کردم احساسم بینهایت خوب بود وبه فایل های روانشناسان موفقیتِ زیادی برخورد میکردم وبه محضِ اینکه چند کلمه اول رو گوش میکردم زده میشدم وهمون موقع میدیدم که با قانون جذبی که تو روح من هستش ومن بینهایت دارم ازش نتیجه میگرم همخوانی نداره.این در حالی بود که من فقط با خوندن نظرات از سایت جهانی جذب تونسته بودم قانون جذب رو به شکل خوداگاه توزندگیم به کار بگیرم.من روز به روز بلندتر وخوشحال تر وزیباتر میشدم-وروزی هزار بار این جمله رو جلو اینه تکرار میکردم.تا اینکه اون شبِ پر از احساسات نابِ درونی که گویا به یک باره جرقه ای در کامپیوتر من ایجاد شد وسرعتش از2کیلوبایت به15وحتی20کیلو بایت افزایش یافت ومن به مدت 30دقیقه با همین سرعت به گشت وگذار درسایت های موفقیت پرداختم وفکر میکنم سومین سایتی که بهش برخورد کردم سایت رادیو موفقیت بود وتونستم بدون عضویت فایل گزارش جلسه پنجم افرینش رو که تازه جلسه حضوریش به پایان رسیده بود رو دانلود کنم.اونشب من این فایل رو گوش ندادم وشروع کردم به صحبت کردن باستاره وهمینطور که دراز کشیده بودم کهکشان راه شیری کاملا داشت خودنمائی میکرد وکاملا میشد از چهره اسمون فهمید که انگاری یه ماموریتی رو با موفقیت انجام داده واز خوشحالی داره خودنمائی میکنه(من بعد ها دلیل این زیبائی وخودنمائی رو فهمیدم که همین اشنائیِ من در اونشب با استاد عباس منش بوده). و بینهایت لذت میبردم وازآسمون تشکر میکردم که این صحنه زیبارو برام به وجود اوُرده ومنم بینهایت از زیبائی هاش که از فاصله دور مشخص بود بهش میگفتم واونشب بزرگترین وزیباترین جشنی بود که باستاره ها-شهاب سنگ ها-کهکشان راه شیری وهوائی که رام شده سلیمان بود گرفته بودم واینقد محو این زیبائی شده بودم که خوابم برده بوده.صبح روز بعد با صدایِ خروسها بیدار شدم ودیدم خورشید طلوع کرده وروزم رو باشکرگزاری شروع کردم.بعداظهر رفتم کوه وفایل گزارش جلسه پنجم افرینش رو گوش کردم ولحضه به لحضه که جلو تر میرفتم بیشتر احساسم خوب میشد ویک نیرویِ درونی بهم الهام میشد که این ادم همون وسیله ای هستش که تو درخواستش رو کرده بودی-ومنم بعد از اون شب وروز شدیدا پیگیر بیوگرافی وفایل های استاد شدم .وتمامِ تمرکزمو گذاشتم وبرای دانلودِ فایل به شهرستان میرفتم واز کافی نت ها که سرعتشون تقریبا خوب بود دانلود میکردم ومیومدم تو باغمون گوش میکردم وتمامِ تمرکزم روی همین فایل ها بود.

    من اونموقع تقریبا میشه گفت تازه وارد18سالگی شده بودم ودیپلمِ سال سوم رو گرفته بودم وسالِ بعدش پیش دانشگاهی میشدم وتو این سن اشنائی با این سایت برایِ هر کسی موهبتی عظیم هستش ومن بینهایت برایِ اینکه تو این سن با این سایت اشنا شدم سپاسگزاری میکردم واحساسم عالی بود.

    من بعد از مدتِ کوتاهی از اونشب رویائی قانون افرینش رو تهیه کردم ویکی از درخواست هایم که اینترنت پرسرعت ورایگانی بود که دوس داشتم تو دهستانمون داشته باشم رو جذب کردم وتا به الان تمامِ فایل های رایگان وبیش از70درصد محصولات استاد عباس منش رو تهیه کرده ام.این در حالی بود که من از هیچ شروع کردم والان با استفاده از روانشناسی ثروت1 با به چاپ رسوندن کتابِ نرام افزاری وقرار دادنش تو وبلاگ ووبسایتم فروش فوق العاده ای رو تجربه میکنم.وعاشق فروش اینترنتی هستم.بعد از اشنائی با استاد مسافرت هائی رو داشتم که تو باور هیچ یک از افرادِ خانواده ودوستانم نمیگنجه-وقتی از دانشگاه انصراف دادم همه میگفتن که من عقلمو از دست دادم-و من بعد از این دانشگاهی جز سایت استاد عباس منش وکتابی جزء قران رو مطالعه نخواهم کرد وهمینها منو کافی خواهد بود.

    و تنها با مرگ هستش که من دیگر حداقل در این دنیا به این سایت وقوانین کیهانی دسترسی نخواهم داشت.

    احساسِ خوب=اتفاقاتِ خوب.

    اسماعیل دستورانی خراسان رضویشهرستان سبزواردهستان دستورانسن20سال

    شغل*پرورش حیوانات اهلی وفروش اینترنتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 229 رای:
    • -
      امیر علوی گفته:
      مدت عضویت: 3592 روز

      سلام به اسماعیل آقای دستورانی گل

      چه تصویر سازی قشنگی در ابتدای داستانتون داشتین. بسیار خوب من رو هم به اون فضا بردین…

      خوشحالم که در زمینه فروش اینترنتی فعالیت می کنین و تونستین سود خوبی ازش به دست بیارین.

      باری شما از خداوند وهاب روزی و ثروتهای بی کران رو طلب می کنم.

      آرزوی بهترین ها برای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی خانی گفته:
      مدت عضویت: 2831 روز

      دوست عزیز سلام نوشته هایتان را خواندم و بر دلم نشست امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشید

      از خودتان بگید الان به کجا رسیدید

      مرحبا به شما که تو این سن و سال بااین سایت آشنا شدید و آینده ای روشن انتظار شما را می کشد

      موفق و سلامت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اسامه پروین گفته:
      مدت عضویت: 3842 روز

      اسماعیل عزیز سلام

      ممنون از نظراتی که گذاشتی

      ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب

      خدای ما خدایی که مالک زمین و اسمان و تمام جهانه و فرمانروای همه است به هرکسی که ازش بخواد بی نهایت میده.

      فقط باید راه خواستنو( قانون) رو بدونی که خیلی خیلی آسونه و راحت.

      ممنون برادر عزیزم

      خداروشکر که مهر ها از چشم و گوش و قلبم داره دور میشه و ایمان داره به جاش میشینه

      خداروشکر

      موفق و موید باشی برادر عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3006 روز

      به نام خدای توانا

      دوست عزیز هم فرکانسی آقای دستورانی عزیز

      چقدر لذت بردم از این نوع زیبا به خدا و جهانش با عشق بازی هاتون لبخند بر لبانم نشست و برای لحظاتی چیزی که اذیتم میکرد را فراموش کردم و به این نوع نگاه خدایی چشم دوختم.

      واقعا این روح زیبا قابل تحسین است .

      آفرین بهتون و تحسین تون میکنم که با ایمان و باورهای عالی تون این نتایج رو رقم زدید .

      هر کجا باشه آدم مهم نیست مهم ایمان آدم هست و توکل و‌فرکانس هاست .

      سپاسکزارم برامون نوشتید خوندن این نوشته ها و ایمان آدم ها بهترین ورودی های ذهن و تغذیه باورهای قدرتمند م میشود .

      الهی شکر به کامنت شما هدایت شدم .زندگی تون هر لحظه زیبا ،در شادی ،در آرامش و ثروت الهی ????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی حمزه پور گفته:
      مدت عضویت: 2922 روز

      باریکلا بهت داداش احسنت !

      اینکه یه ادم بتونه از یه دهستان، فروش اینترنتی از سایت و وبلاگ داشته باشه، بی نظیره واقعا بی نظیره !

      ایشالله ثروتمند تر از از هر روزت بشی !

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      سلام دوست عزیز چقدر کامنتت عالی بود و حس خوبی بهم داد لذت بردم که در این سن کم هدایت شدی و آفرین به شجاعت و جسارتت که اون چیزی که دلت گفت رو انجام دادی بابت کتابت بهت تبریک میگم و امیدوارم هر روز موفق تر از روز قبل باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سپیده احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1693 روز

      سلام ودرود همشهری جان

      خیلی خوشحالم برای موفقیتهایی که کسب کردین

      امیدوارم روز به روز اخباربیشتری از موفقیتهاتون بشنوم .

      پایدار و برقرار باشید.

      استاد هر از چند گاهی که بچه ها اشاره میکنن به موهبتی مثل سایت شما به یادم میفته که چقدر واقعا این بهشت جای سپاسگزاری داره

      استاد خیلی ازتون سپاسگزارم برای ساختن این بهشت برای ما

      و از خانم شایسته ی مهربانم و آقا ابراهیم عزیز و خانم فرهادی نازنین

      ممنونم از همه ی شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ازاده گفته:
      مدت عضویت: 2050 روز

      سلام آقا دستوراتی

      خیلی فضایی که نوشته بودید عالی بودواقعا نویسنده هستید. بهتون تبریک میگم که اینقدر فرکانس بالایی داشتید که در این سن کم با این سایت کار می‌کنید و پشتکار و اراده شما قابل تحسین است. آینده درخشانی در انتظار شماست.

      پر قدرت به پیش بروید در سایه دریافت هدایت های ناب الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محسن امان الهی گفته:
      مدت عضویت: 1041 روز

      با سلام خدمت دوست خوبم داستانت رو خوندم هر چند خیلی خلاصه شده بود و توضیحی در مورد مراحل راه‌اندازی سایتتون و کسب و کارتون ننوشته بودید ولی لذت بردم و بار دیگر با خوندن مسیر زندگی شما این باور در من تقویت شد که مسیرم ن درسته و فقط باید در این مسیر ادامه بدیم دوست خوبم خوشحال میشم از مسیر راه اندازی کسب و کارتون با همین زیبایی بنویسید در مسیر دریافت هدایت باشید سپاس از متنتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    انرژی مثبت گفته:
    مدت عضویت: 3310 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرانقدر

    من در خانواده ضعیف از لحاظ اقتصادی به دنیا اومدم و همیشه که با دوستانم میرفتم بازی اونا همه وسایل های بازی داشتن ولی من نداشتم حتی ساده ترین وسیله بازی دوران کودکی من که گاری بود و دوستانم داشتن ولی من نداشتم و بعد هم دوستانم دوچرخه داشتن ولی باز من نداشتم و فقط باهاشون میرفتم بازی ولی همیشه دوست داشتم من هم یکی از اونا داشنه باشم و پدرم نمیتونست برام تهیه کنه و منم چون میدونستم پدرم توانایی مالیشو نداره هیچ وقت ازش نخواستم که برام بگیره

    ومن تا مقطع پنجم ابتدایی تو روستامون خوندم و بعد برای ادامه تحصیل مجبور بودم که به خوابگاه های شبانه روزی روستای مجاورمون برم.

    وقتی ی ماه از دوران درس تو خوابگاه برام میگذشت و دوری از خانوادهام برام خیلی سخت بود و من احساس میکردم از لحاظ درسی خیلی ضعیف هستم از بچه و ی روز رفتم داخل خوابگاه زنگ کلاس بود و بچه ها سر کلاس بودن ومن تنها داخل خوابگاه بودم و نشستم گریه کردم و با خودم گفتم چرا من درسم ضعیف تر از بچه هاست وبه خودم و خدایی خودم قول دادم که نفر اول کلاس بشم وسه سال راهنمایی که تو اون خوابگاه بودم نفر اول بودم

    تا اینکه دوران دبیرستان رفتم به شهرستان و اونجا هم تو خوابگاه شبانه روزی بودم و هر چه بیشتر میرفتم جلوتر ارزوهای بزرگتر داشتم ومن همیشه تو رویاهام ماشین بنزc240 و خانه شیک و جلل داشتم و همیشه با رویاهام زندگی میکردم و تو رویاهام سوار ماشین مورد علاقه میشدم و تو خونه رویاهام زندگی میکردم تا اینکه کنکور دادم و از همان ابتدای دانشگاهم بورسیه و استخدام شدم که پس از پایان دانشگاهم برای همون سازمان که بورسیه شده بودم کار کنم و الان تقریبا ی سال است درسم تموم شد و سر کار میروم و کار میکنم و مسولیت پدر و مادرم هم برعهد من است(پدرم سرطان خون دارد)

    الان ی حقوق کارمندی دارم.وقتی درسم تموم شد چون مسولیت پدر و مادرم بر عهد من است و من احساس ضعف مالی خیلی شدید کردم و اون آرزوها و خونه و ماشین رویاهام میدونستم با حقوق کارمندی به واقعیت نمی پیوندد.تا اینکه ی مدتی خیلی با خودم کلنجار میرفتم و همش تو فکر بودم که خدایا چکار بکنم و نکنم و خودت ی راهی سر راهم بزار و حدود چند ماهی همینطوری ذهنم درگیر بود و همش از این و اون میپرسیدم که شماها چکار میکنید برای پول در اوردن و خلاصه خیلی تو فکرش بودم و ی طوری دغدغه هر روز من بود..و من هم هیچ سرمایه نداشتم(با حقوق دوران داشجویم ی خونه برای پدر و مادرم تو مشهد خرید بودم..خونه ای کوچیک و تو ی منطقه پایین شهر مشهد)

    تا اینکه ی روز با پسرخالم نشستم و گفتم دیگ نمیدونم چکار کنم و دوست هم دارم پیشرفت کنم از لحاظ مالی و تا اینکه به من ی بیزنسی رو معرفی کرد که همیشه دنبالش میگشتم یعنی با روحیات من سازگار بود و از اونجا بود که استاد عباس منش عزیز رو هم به من معرفی کرد و من رفتم تو سایتش و همه فایل های صوتی رایگانش دانلود کردم و از اون موقع که بیزنس و سایت استاد عباس منش بهم معرفی کرد الان دو ماهی میگذره و من کلاس اموزش اون بیزنس رفتم و الان تموم کردم دوره اموزشی کلاس و تازه شروع کردم به فعالیت و در این مدت اکثر فایل های صوتی رایگان استاد عباس منش رو گوش دادم و میدم(شب ها قبل خواب و روزها صبح هنگام رفتن به اداره تو مسیر راه گوش میدم)

    و حالا تاثیراتی که روی من گذاشته باعث شد به ی دید دیگه به جهان هستی نگاه کنم و مشکلات زندگیمو و دوست داشته باشم و بدونم که اونا پله های پیشرفت من هستن و هیچ وقت گلایه و شکلایت نکنم و من تمام هدفم هایم را روی کاغذ نوشتم مخصوصا اون ماشین و خونه رویاهام…..و همیشه با افراد موفق تو بیزنسم در ارتباط و هر همایش مرتبط با بیزنسم باشه همیشه شرکت میکنم و کتاب های هم که مرتبط با تجربه بزرگان دنیا در ارتباط با بیزنسم هست و هم میخونم و از تجربیات اونا کلی استفاده میکنم

    ودر نهایت میخوام اینو بگم که من همیشه خودم رو یکی از موفق ترین افراد بیزنسم میدونم و میدونم که ی روز من باید برم برای دیگران مرتبط با بیزنسم همایش برگزار کنم و هر روز دارم حس میکنم و تو ذهن خودم سمینار برگزار میکنم…و میخوام اون سختی ها و کمبودهای که خودم تو دوران کودکی کشیدم هیچ وقت بچه ام نبینه و هر چی خواست براش مهیا کنم

    با ارزوی موفقیت برای تمامی دوستان عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
  3. -
    حسن بابائی گفته:
    مدت عضویت: 3669 روز

    قسمت سوم

    تقریبا اوایل برج 3 سال 94 بود در گروه تلگرامی اون کلاسی که ثبت نام کردم یه وویس 15 16 دقیقه‌ای در خصوص کتاب معجزه سپاسگزاری خانم راندابرن ارسال شد وویس طوری بود که اثری از نام راوی در اون دیده نمیشد ظاهرا از ابتدا و انتهاش برش خورده بود خلاصه این صدای دلنشین رو بدون اینکه آموزشی در خصوص گوش دادن زیاد فایلها ببینم بیش از 30 یا 40 بار گوش کردم این فایل و این صدا در اعماق وجودم نفوذ کرده بود تا اینکه رفتم تو گوگل سرچ کردم کتاب صوتی معجزه سپاسگزاری اثر راندابرن، که سایتی به نام گروه تحقیقاتی عباس منش بالا اومد گفتم این دیگه چه سایتیه؟؟؟!!!! :-( آخه میدونید تا حالا همچین سایتی ندیده بودم که عکس یک نفر روی تمام محصولاتش باشه) مع الوصف یکی از فایلهای رایگان رو دان کردم و شروع کردم به گوش دادن وااااااااییییی خداااااااااااااااااااا این فرد صاحب همون صدای آشنا بود دوستان وصف این حالم در این مجال قابل توصیف نیست ولی واقعا زیبا بود خلاصه اولین محصول خریداری شده من کتاب معجزه سپاسگزاری بود به اینصورت که بعد از سحر و نماز شروع به گوش دادن این فایل تا خود صبح میکردم و یکماه بسیار آسمانی در رمضان سال 94 رو گذروندم خوب بگذریم زمان گذشت تا اواخر برج 10 یا 11 کم و بیش بدیها پرداخت میشد کج دارو مریض شرکت در حال حرکت به سمت جلو بود تلفن و موبایل بنده کماکان بابت بدهی و چک برگشتی زنگ میخورد و از طرفی من بعد از ماه مبارک صبحها ساعت 5 برای ورزش صبحگاهی و همچنین گوش دادن به فایلهای صوتی به پارک محلی میرفتم شرایط کمی بهتر شده بود و نه ایده آل ولی انصافاً خیلی چیزها در من تغییر کرده بود ولی به لحاظ مالی تغییر محسوسی ایجاد نشده بود تا اینکه بزرگترین بلای زندگی من (این تعبیر، تعبیر اونوقت من بود) ولی الان میگم زیباترین تضاد زندگی من اتفاق افتاد بله آقا حامد عزیز کم آورده بود و با پدرش برای تسویه حساب اومده بود به قدری به سرم فشار وارد شد که انگار یه آدم قوی کل سرمو تو دستش گرفته داره محکم فشار میده اونا رفتن فکرشو بکنید شرکت پخش من با 20 تا پرسنل و یک فضای 100 تبدیل شده بود به دفتر 10 متری که فقط خودم موندمو خودم…..

    باور کنید باور کنید این فضا رو این سکوت رو و این جهنم رو ظرف 2 الی 3 ساعت از ذهنم پاک کردم و به خودم گفتم باید از زیر صفر شروع کنم همونطور که استادم شروع کرد همونطور که خیلیا شروع کردن ادامه دادم بدهیها ادامه داشت و گوش کردن به فایلهای رایگان استاد هم صبحها در ورزش صبحگاهی هم ادامه داشت شرایط روحی خوبی داشتم در این زمان….

    عید 95 اومدو رفت خوش گذشت کل عید با فایلهای صوتی گذشت بعد از 13 رفتم دفتر کوچیک و محقرم به نام خداوند رحمان مجدداً شروع کردم….

    از اون همه بدهی حدود 300 میلیون تقریبا نصفش پرداخت شده بود ولی مابقیش مونده بود تصمیم گرفتم علی رغم مخالفت شدید خانواده خونه رو رهن بدیم بریم یه جا مستاجری تا یه مقدار از بدهیهارو هم بدیم اینکار انجام شد الان به لطف خدای مهربان تقریبا شرایط زندگیم خیلی خوبه به هیچ عنوان به کسی اجازه نمیدم حالم رو بد کنه سعی میکنم سراسر شاد باشم خداروشکر میکنم وضعیت بدهیها خیلی خیلی بهتر شده گوشیم بابت بدهی خیلی خیلی کم زنگ میخوره و تصمیم گرفتم برای سال سوم یه دفتر بزرگتر اجاره کنم و نیرو استخدام کنم و یه سایت فوق العاده استثنایی طراحی کنم برای شرکتم و مطمئنم با کمک خداوند عزیزم و استاد مهربان به ثروتی میرسم که به تعبیر قرآن کریم ” به غیر الحسابه” باشه….

    کاش تهیه این فایل صوتی یکسال دیرتر به ذهن استاد خطور میکرد که اون موقع از موفقیتهای بیشتری براتون مینوشتم، ولی اشکال نداره ایمان دارم به وعده خداوند رزاق که وعدش حقه…

    همتون رو دوست دارم

    استاد عباس منش از شما خیلی ممنونم

    به امید دیدار همتون در سمینار بزرگ استاد عباس منش که با BMW X6 خودم میام سر سمینار و خودم استاد رو میرسونم به هر کجای دنیاااااااااااا…..

    یا علی…..

    پایان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 89 رای:
  4. -
    zamanullha ibrahimi گفته:
    مدت عضویت: 3766 روز

    با سلام خدمت شما استاد محترم و دوستان عزیز

    اول از کجا شروع کنم خوب بریم

    خوب از خودم بگم به شما بنده افغانی هستم و این را هم بگم که سواد آن چنانی ندارم

    اولین باری که من به سایت استاد عباس منش آشنا شدم تقریبا” دوسال پیش بود.

    من خیلی دوست داشتم که یک برنامه نویس وب بشم اما پیش هر کسی که میرفتم به من میگفت که تو نمی توانی برنامه نویس وب بشی چون سواد نداری

    وقتی که حرف های استاد را گوش دادم امید من بیشتر شد من این را هم بگم به شما دوستان تا حالا از سایت هیچ خرید نداشتم چون وضعیت مال من خوب نه بود فقط از فایل ها رایگان استاد استفاده کردم خوب به هر حال من توی این راه خیلی به دوشواری ها بر خوردم اما چون سواد نداشتم نمیشود که از علاقه که به برنامه نویس دشتم بزنم کنار توی این دوسال هم برنامه نویسی وب را خوب یاد گرفتم هم به آرزوی که دشتم رسیدم

    خوب دستان این هم بود داستان بنده امید است که چیزهای که من توی این دیدگاه نوشتم اقابل قبول باشه این را هم بگم به شما دوستان من توی راه به هر مشکل که بربخورم تا جای که جا داره پیش میرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 85 رای:
  5. -
    mosab sharifi گفته:
    مدت عضویت: 3885 روز

    با سلام به استاد گرامی و همه اعضای خانواده گروه تحقیقاتی عباس منش

    مصعب شریفی هستم مهندس نرم افزار و 30 ساله از کرمانشاه

    امروز خیلی خوشحال شدم که فرصتی پیش آمد که بتونم از اتفاقات واقعا معجزه وار زندگی ام

    تعریف کنم و به دوستان بگم که توکل به الله و فقط و فقط خدا رو تنها منشاء قدرت و رزق وروزی دانستن برای همه ما کافی است

    خداوند رو همیشه و هرلحظه سپاسگذارم که با استاد عباس منش آشنا شدم.

    بگذارید کمی به عقب تر برگردیم زمانی که من کودک بودم و همیشه در مورد دانشمندان و مخترعین بزرگ مطالعه میکردم یادم بچه بودم و کتاب های هزار و یه پرسش و دانشنامه ها و … رو می خوندم و به تلویزیون و … علاقه ای نداشتم و همیشه در دوران تحصیل از نفرات اول بودم در مسابقات علمی ، فرهنکی مقام می آوردم دهها ترم کلاس آموزش زبان انگلیسی رفته بودم تا جایی که زبانزد اقوام دور و نزدیک بودم که میگفتن این بچه در آینده به جایی بزرگی میرسه.

    با این مقدمه من رتبه 3 ورود به هنرستان فنی رشته کامپیوتر رو کسب کردم و سن 21 سالگی مدرک مهندسیم رو گرفتم.

    و به شدت به برنامه نویسی علاقه مندم بودم تا قبل از خدمت سربازیم رسما درجایی کار نکردم. دوران خدمتم رو بعنوان معلم کامیپوتر در هنرستان سپری کردم.

    که اواخر خدمتم ازدواج کردم. و دیگه بعد از اون مدتی در جستجوی یافتن کار بودم تا جایی مشغول به کار با ماهی 200 هزار شدم اما از کار راضی نبودم و به جایی دیگه رفتم اون هم به همین صورت بعد با یکی از اقوام که شرکتی داشت بعنوان منشی در دفترش مشغول به کار شدم با ماهی 50 هزار تومان !

    البته بنده اونجا فرصتی بود برای راه اندازی کسب و کار اینترنتی البته در سال 89 فروشگاهی رو راه اندازی کردم. فروش در ان زمان فروش هم داشت اما چون متاهل بودم باید به فکر کسب منبع درآمد بهتری می بودم اون رو کنار گذاشتم رفتم وارد یه شرکت عمرانی شدم با ماهی 600 هزار برای من خیلی عالی بود اما چند ماه بیشتر انجا نبودم باز رفتم سراغ کسب و کار خودم در این مدت فشار های متعدد مالی روز به روز اضافه تر میشد وارد یه شرکت شدم و تا سال 94 مشغول بکار بودم. در این شرکت اوضاعم به ظاهر بهتر و زندگی آرامتر شد اما شرکت رو به ورشکستگی بود و من هم از مهره های کلیدی شرکت بودم. نمی گذاشتن که بیام بیرون و از طرفی دچار مسایل مالی شدم. و این باعث ایجاد اختلافاتی زیادی در روابطم با همسرم و مادرم و اطرافیانم شد. اوضاع مالیم به حدی رسید که هزینه شیر بچه ام رو هم نداشتم. با کلی جدال و در فرصتی تقریبا همه نیروها رفتن ، من هم از شرکت بیرون امدم. البته چون برنامه نویس اصلی شرکت بودم یه جورای همه مسایل مربوط به سایت های شرکت و … در دست من بود مدت ها طول کشید تا به تدریج منتقل شد. و خدایا شکرت که یاورم بودی و هستی و خواهی بود.

    و اما روزهای طوفانی زندگی ام یا تقریبا اینطوری بگم با آشنایی با سایت استاد عباس منش شروع شد و همیشه از خداوند منان آرزوی سعادتمندی در دنیا و آخرت براشون دارم.

    ماجرا از این قرار بود یه روز (آبان ماه 93 ) در سایت شرکت کامنتی از گروه تحقیقاتی عباس منش در مورد موضوع اون شرکت گذاشته شده بود. و من با سایت استاد آشنا شدم و عضو شدم و یکی دو فایل دانلود کردم یادم که اون روز های در مورد کارگاه دبی فایل گذاشته شده بود و فایلی در مورد سه برابر شدن در آمد شما و این مقدمه ای بود که من کم کم بقیه فایل های استاد رو دانلود کنم و همچنین دنبال کتاب های که ایشان در فایل هاشون نام می بردن رفتم و این باعث شد که کتاب های زیادی در این حوزه های نویسندگان معروف جهان بخوانم. ناگفته نماند یه روز در مورد استاد با خواهرم صحبت کردم گفت اره من ایشون رو میشناسم حتی در سمینار استاد هم که در دانشگاهشون برگزار شده بود شرکت کرده بود چند تا کلیپ از استاد بهم داد یکی شون همون کلیپ انگیزشی (باید از خودمون سوال بپرسیم که زندگیمون دقیقا … ) این کلیپ واقعا بی نظیر است بعد گذشت ماهها هنوز هم برای من تازگی داره توصیه میکنم که به کلمه به کلمه اون دقت کنید.

    اما درامد من هیچ تغییری نکرد و هر روزه نارضایتی خانمم و خودم بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه با فایل بسیار بسیار محبوبم که به دهها نفر فرستادم و توصیه کردم یعنی ” فقط خدا” اگر صدبار گوش بدید بازهم کم است و همچنین معجزه سپاسگذاری که واقعا معجزات زندگی ام همزمان با اون شروع شد آشنا شدم و این فایل های استاد رو بارها و بارها و ماهها پشت سرهم گوش میدام به قول استاد نشانه ها همیشه در ابتدا ضعیف هستن بعدها قوی تر میشوند. در زندگیم پدیدار شد تا سرانجام آبان 94 یعنی یکسال بعد من از اون شرکت خارج شدم.

    و با کلی بدهی و پا به دنیای دیگه ای گذاشتم عزم رو جزم کردم و به خدا توکل کردم و از همان روزهای اول که شهرستان بودم شروع و به جستجوی اینترنتی کار در تهران کردم در ابتدا رزومه ضعیفی نوشته بودم اما شرایط و اتفاقات باعث شد که روزمه قوی بنویسم از همان روز های اول با یه شرکت اصفهانی آشنا شدم و ازم یه روزمه به زبان انگلیسی خواست و من شروع به جستجو در رزومه های خارجی کردم و با ترجمه چندین رزومه توانستم یه روزمه خوب به زبان فارسی و انگلیسی بنویسم. و از اون روز به بعد تماس های تلفنی شرکت ها با من شروع شد.

    و یکی از شرکت ها با من قرار ملاقات در تهران گذاشت و این درحالی بود بنده هزینه بلیط اتوبوس رو نداشتم. چند روز مونده به قرار ملاقات یه بارگوشیم زنگ خورد و دیدم یکی از اقوام است و گفت از بستگانش از خارج از کشور امدن و در مورد طراحی سایت و … صحبت کردن و من رو پیشنهاد دادن و من هم رفتم و باهاشون صحبت کردم و فکر نمیکردم به سرعت سفارش بدن خلاصه در روز جمعه اخر ابان ماه 94 با این فرد قرار گذاشتیم و حرفهامون رو زدیم خلاصه بگم بعدظهر جمعه ایشون یک میلیون به من پیش پرداخت دادن و از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم چون پول سفرم به تهران جور شده بود تصوری کنید یکی از اون سر دنیا بیاد و مبلغی به من بده و برگرده انگار این فرد مامور شده و این پیام واضحی برای من و امسال من بود خداوند به قول استاد قدرت این رو داره که از جایی که به عقلتون نمیرسه بهتون بده هیچ وقت تصور همچین پولی با این شرایط رو نمیکردم.

    بطوری که خانواده ام رو با خودم به تهران بردم منزل داییم تهران بود. و من به موقع به سر قرار رسیدم در حین راه امدن به تهران قرار ملاقات دوما هم رقم خورد خلاصه با شرکت مختلفی در تهران سر زدم اما من یه محدودیت داشتم و نمی تونستم در تهران مستقر بشم و باید دورکاری میکردم. با گذشت یکی دو ماه من نتونستم با هیچ شرکتی قرارداد ببندم و در این مدت تنها درامدم همون پیش پرداخت بود. که اوضاع بدتر شد بطوری که خانمم قصد ترک کردنم داشت. و جالبه که بدونید من مجبور شدم با اولین شرکتی که ازم دعوت کرده بود دورکاری رو شروع کنم مدتی گذشت و من باید برای دریافت هزینه پروژه هام باید کلی بحث میکردم و برخی کنسل میشدن و فشارهای مالی زیادتری به من تحمیل شد. انگار که کاینات میخواست پیامی به من بده تا جایی که روزها از پی هم میگذشت و من حتی نون خشک برای زن و بچه ام نداشتم پدر بازنشته ام هم تاجایی که می توانست کمک میکرد. حتی در این بین به بندرعسلویه هم رفتم که برگشتم سرخونه اول این اتفاقات در زمستان 94 رخ داد البته ماجراهای خیلی زیادی اتفاق افتاد از بی پول ماندن در تهران و تهدیدهای شرکت به بازگشت به شرکت و… که از حوصله بحث خارج شد.

    انگار در زندگیم روز به روز زلزله رخ میداد هر روز بیشتر و بیشتر میشد اما من با اینکه فایل های بیشتری رو دانلود کرده بودم اما اوضاع بهتر نمیشد (استاد فایلی در مورد افراد و اونهایی که با اولین نشانه ها تغییر میکنند دارند که خیلی خوب توضیح دادند)من انسانی بشدت مثبت نگرم اما باورهای غلطی که به قول استاد مثل سیمان به مخ ما چسبیده اند رو در خودم داشتم که این اتفاقات باعث شد که اون ها رو بهتر بشناسم در واقع به قول استاد سختی دوستت هستن

    اما من به این ایمان داشتم که موفقیت قطعی است و من در این شرایط فایل ها رو بیشتر گوش میدادم (تقریبا تمام فایل های رایگان استاد). تا در اردیبهشت 95 حدود 6 ماه بود که در پی کار گرفتن و پروژه و استخدام بودم. اما اوضاع بظاهر ارام ناگهان بد شد. من خانمم به خونه پدرش رفت و تصمیم خودش رو گرفت . من یه قلم و کاغذ برداشتم و تکلیف خودم درامدم شغلم و محل کارم رو و حتی تاریخ شروع به کارم رو مکتوب در برگه ای نوشتم و حتی اون رو پشت زمینه کامپیوترم کردم که من با این همه استعداد و توانایی که همه میگفتن اگر ما به جای تو بودیم چه ها که نمی کردیم ( استاد چند تا فایل رایگان در مورد استعداد و توانایی فردی دارند یا فایل های علم بی عمل که با مثال توضیح دادند) چرا باید به این وضعیت می افتادم که برای نون شب محتاج بشی تا جایی که تماس های تلفنی بشدت زیاد شدند تا جایی که برخی پشت خط شرکت بعدی می موندند و من در تعجب چرا قرارداد نمی بندم.

    در اخرین لحظاتی که همه میگفتن که من همه چیز رو باختم و روزهای اشک آوری بودند خداوند رو سپاسگذارم و خداوند رو شکر گذارم که از طرف یه شرکت برام درخواست امد و همان روز اینترنتی پیش نویس قراردادم رو برام ارسال کردند. طوری که فورا با رفتن به تهران ، قرارداد الحمدالله قطعی شد. و خداوند رو سپاسگذارم و به طرز معجزه آسایی تمام اتفاقات و شرایط عکس شد بشدت روابطم با خانواده اطرافیان دور و نزدیک و … عالی شد. شرایط کاریم طوری بود هم سمت ، هم مبلغ قرارداد هم شرایط کاری شرکت دقیقا که چه بگویم خیلی فراتر از چیزی بود که مکتوب کرده بودم باور کنید حتی اخلاقیات مدیر رو نوشته بودم (چقدر هدفمند و مکتوب تصمیم گرفتن معجزه میکنه خداوند تبارک وتعالی به قلم قسم خورده است.) و هر روز که میگذره خداوند رو شاکرم چون الحمدالله روز به روز اتفاقات بسیار جالبی برایم می افته .

    یه چیز خیلی جالب دقیقا از اخرین روزی که در سرکار قبلی بودم تا این کار فعلیم دقیقا 7 ماه تمام گذشت یعنی 7 ماه طول کشید که زندگی من بکلی شخم زده شد.

    الله اکبر ، شاید باورتون نشه در کنار میزکارم چند تا گولدون گل گذاشتن قبلا در این شرکت در اتاقی که من هستم گل نبوده. با ورودم به این شرکت اتفاقات بسیار مثبت و جالبی در شرکت که اکنون هستم رخ داد.

    دوستان بیاید به خداوندو نشانه های اون ایمان داشته باشیم وقتی بقول استاد باورش کنیم معجزه رخ میده .

    با پوزش فراوان از همه دوستان مطلب بسیار طولانی شد. واقعا در این نوشتار جا نمیشه در مورد تاثیر فایل ها بگم همگی موثر بوند و بسیار غنی هستند ازجلمه حزن در قرآن ، خداو ثروت ، چشم زخم ،

    آرزوی سعادتمندی و ثروتمندی برای همه جهانیان علی الخصوص دوستان سایت استاد عباس منش دارم.

    کامیاب باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 97 رای:
      • -
        mosab sharifi گفته:
        مدت عضویت: 3885 روز

        با سلام

        به شما سرکارخانم شب خیز و تشکر از نظر شما به شما تبریک میگویم که واقعا در هفته های اخیر عمیقا نظرات خوبی رو در سایت به جا گذاشته اید و ممتاز شدن حق واقعی شما است.

        آرزوی سعادتمندی و ثروت واقعی اعم از معنوی و مادی در دینا و آخرت را برای شما آرزومندم.

        من اون روز شتاب زده و بطور خلاصه از شرح حال خویش نوشتم گفتم مبادا طولانی گردد اما دوستان دیگری رو دیدم که بسیار جزئی تر داستان رو توصیف کرده اند.

        خواهرم که از اعضا می باشند گفتند چرا اینقدر خلاصه نوشتی چون بعد از اولین سال آشنایی من با سایت استاد تحولات عجیب و معجزه وار شروع شدن و الحمدالله هم اکنون نیز ادامه دارند .

        فقط همین رو می خواهم بگویم هر که به خداوند و غیب ایمان داشته باشد و شجاعانه در مسیر زندگی پیشبره همه چیز به طرز عجیب و معجزه واری اتفاق می افتد تا زمانی که همچنان قدرت رو در دستان الله ببینی و بنده او باشی این روند ادامه داره.

        خیلی دوست داشتم در مورد آیه شریفه:

        وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرًا

        صحبت کنم ان شاء الله شاید در این فرصت یا فرصت های دیگه می خوام مفصل راجعش بنویسم چون تقریبا جواب خیلی از سوالاتی که همه در ذهن داشته یا داریم در آن است . که این آیه راهنمای اصلی و همیشگی زندگی من مخصوصا از زمانی قبل از اوایل ازدواجم بوده و خواهد بود.

        با تشکر از دوستان صمیمی گروه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        امین آقا گفته:
        مدت عضویت: 2734 روز

        خییلی خوب بود داداش. دمت گرم که اینارو گفتی… واقعا بهش نیاز داشتم چون خودمم تو این شرایطم. ولی نمیدونم چرا از اینکه یکی از خوشبختیاش میگه ناراحت میشم و حسرت میخورم ولی یکی که مثل شما از بدبختیاش میگه خوشحال میشم که اونم مثل منه یا از من عقبتره… باید خیلی روی خودم کار کنم…

        خیلی جای کار دارم

        خداروشکر که هر روز دارم خودمو بهتر میشناسم

        ایشالا همتون و اول خودم ثروتمندو ‌‌خوشبخت دو دنیا باشیم

        یاعلی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3897 روز

      دوست خوبم مصعب شریفی سلام و سپاس

      چقدر زیباست زمانی که انسان و خدا یکی شده و در مسیر هدایت گام برمی دارند و مثل حضرت ابراهیم (ع) پیمان برادری و اخوت می بندند.

      شما معنا و مفهوم آیات 2 و 3 سوره طلاق را در زندگی خود متجلی کرده اید مبارکتان باشد.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اسامه پروین گفته:
      مدت عضویت: 3842 روز

      مصعب عزیز سلام

      خیلی حال کردم و چیز یاد گرفتم.

      واقعا تعهد و تمرکز لازمه ی موفقیت هست و وفادار ماندن شما در سخت ترین شرایط به آموزش های استاد قابل تقدیر هست.

      خداوند رو سپاسگزارم که شمار ورد مسیر من قرار داد تا ایمانم قوی تر وقوی تر بشه و خدا و قنون و جهان رو باور کنم و ایمان بیارم.

      خداروشکر.

      موفق وموید باشید و خداوند در تمام لحظات یارو نگهدار شما باشه برادر عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        mosab sharifi گفته:
        مدت عضویت: 3885 روز

        با سلام و سپاس از عنایت شما به کامنت بنده ، یادش بخیر اون روزها ، نتایج اکنون بنده بسیار متفاوت تر از اون روزها است بخصوص امسال که محصول راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو به کمک خواهرم تهیه کردم اصلا داره تک تک رویاهای زندگی ام تحقق می یابد خیلی حالم عالی تر از اون روزهایی است که این کامنت رو نوشتم بعد از اون روزها اتفاقات متفاوتی برام رخ داد همه چیز در زندگی ام درحال تغییر است و شکر خدا هم اکنون یک زندگی سرشار از سپاسگذاری و احساس ارامش شادی هست به لطف الله یکتا که واقعا در فایل های بسیار از اون سال به بعد در مورد توحید گفتن و بخصوص جلسات 9 و 10 دوره ذکر شده ، دیده بنده توحیدی تر شده انگار که هر چه خدا رو بهتر درک کنی شرایط متفاوت تر میشه ، حال ان شاء الله در اینده سعی میکنم یک فایل حاوی نتایج بسیار زیبای زندگی ام تهیه کنم و برای سایت استاد بفرستم ، آقا اصلا هر لحظه از زندگی ات زیبا تر میشه ، قابل وصف نیست ، هر چه بهتر خداوند و قوانین رو درک کنی دروازه هایی از نعمت و ثروت وارد زندگی ات میشه همه چی به اون ربط داره ، من حدود 4 ساله با سایت استاد اشنایی دارم اما سالها و بخصوص ماها اخیر بشدت روی صبحت های استاد تمرکز کردم میفهمم قضیه واقعا باور است بقول استاد همه باور است همه چی !

        بازهم از شما سپاسگذارم که پاسخ به کامنت بنده دادید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      پوریا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2414 روز

      سلام به دوست عزیزم آقای شریفی

      چه رفاقتی و چه ایمانی داری شما با خداوند!!!

      آدم کیف میکنه این ایمان شما رو میبینه،نوش جونتون هر چی که در قبال این رابطه ی الهی بدست آوردید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
      مدت عضویت: 1981 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا از اینکه چقدر عالی در شرایطی که همه چیز به ظاهر بد بوده، در اون شرایط بسیار سخت که حتما نجواهای ذهن بسیار قوی بودن…و در شرایطی که خیلی ها کوتاه میان و خودشون رو بازنده میدونن…تقلاهای بی هدف میکنن و دست و پا میزنن…

      شما متفاوت فکر کردین…شما تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و حرکت کنید و ایمان خودتون رو حفظ کنید و ادامه بدید…به جای اینکه به ذهنتون اجازه بدین روی شما سوار بشه شما سوار و مسلط به اوضاع شدین و دست به قلم و عمل شدید…و این واااااااقعا تحسین برانگیزه

      نمیدونم الان بعد از چند سال به چه حجمی از موفقیت دست پیدا کردین اما داستان شما در ابتدای مسیر برای من و قطعا برای هر کس که میشنونه الهام بخشه و ممنونم که به اشتراک گذاشتین که این پیغامتون جاودانه بشه

      از خداوند مهربان براتون موفقیت و سعادت و ثروت بی پایان و ادامه دار درخواست میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        mosab sharifi گفته:
        مدت عضویت: 3885 روز

        با سلام

        و سپاسگذارم از شما این کامنت مربوطه شش سال پیش است

        ممنونم از پاسخ شما.

        واقعا من اره با چالش های متفاوتی بعدش برخورد کردم که سنگین ترین اون در دو سال اخیر بود. که به بالاترین سطح از خودشناسی در مورد خودم برسم و نیازه که ادم زمان بگذاره و روی خودش کار کنه تا کم کم نتایج ظاهر بشن

        با سپاس

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1257 روز

      سلام آقای شریفی عزیز

      اصلا نمیدونم یهو چطوری هدایت شدم به کامنت شما

      حتما هدایتی در راهه برامون

      هم من

      هم یادآوری برای شما

      میشه این جمله تون رو مفصل تر توضیح بدید که دقیقا چی نوشتید و چیکار کردید که 7 ماهه نتیجه گرفتید ؟؟؟

      ((من یه قلم و کاغذ برداشتم و تکلیف خودم درامدم شغلم و محل کارم رو و حتی تاریخ شروع به کارم رو مکتوب در برگه ای نوشتم و حتی اون رو پشت زمینه کامپیوترم کردم))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سید احمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 3880 روز

    به نام خدایی که صاحب اختیار جهانیان است

    وقتی که به داستان زندگیم در این دو سال اخیر فکر میکنم به وجد میام و از تعریف کردنش خیلی لذت میبرم. یادم نمیره دقیقا 28 مرداد 93 بود، یه روز تاریخی که برای منم تاریخ ساز شد و شروعی شد برای اینکه دیگه بشینم به طور جدی فکر کنم. به مسائلی در اطرافم در جریان بود، به اتفاقاتی که برای من می افتاد. به جریانی که توش قرار گرفته بودم و منو داشت با خودش میبرد و به اون افکاری که در پستوی ذهنم داشتم. تا آخر مهر همون سال باید از پایان نامم دفاع میکردم و دیگه واقعا بریده بودم و به جواب نمیرسیدم. رابطه ی عاطفی ای که داشتم رو همین چند روز پیش از دست داده بودم، رابطه ای که تصور میکردم بدون اون رابطه زندگی برام نه تنها معنایی نداره، بلکه زنده موندن من رو هم دچار تردید کرده بود. از طرفی آه در بساط نداشتم، یه ریال پول برای خرج کردن نداشتم. روزهایی رو میگذروندم که فقط و فقط 1000 تومان پول داشتم و با اون تنها میتونستم به شارژ 1000 تومنی بخرم و به یکی زنگ بزنم و ازش پول قرض کنم. هفته هایی رو توی زندگیم داشتم که فقط با 10-15 هزارتومن توی شهری مثل تهران زندگی میکردم. از خونه روزها بیرون نمیرفتم که پولم لااقل خرج کرایه نشه. هیچ منبع درآمدی نداشتم و اصلا به اون فکر هم نمیکردم چون تصور نمیکردم من با این وقت کمم که باید دو ماه دیگه از پایان نامم دفاع کنم اونم توی این وضعیت اسفبار، چطور میتونم کار کنم. هیچ امیدی به زندگی نداشتم. هیچوقت یادم نمیره، داشتم از دانشگاه تهران میرفتم خونه که توی ایستگاه بی آر تی گیشا، گوشی نوت 2 یی که بعنوان هدیه گرفته بودمش رو ازم دزدیدن. به ایستگاه ستارخان که رسیدم متوجه شدم گوشیم نیست، عرق سردی کل بدنم رو گرفت، دیگه واقعا نمیدونستم که کجام و دارم چیکار میکنم. همونجا گفتم خدایا چرا من؟ مگه من چه گناهی!!! کردم، خیلی آدم پولداری بودم؟ خیلی مال و اموال داشتم؟ من بدبختی که پول ندارم با تاکسی برم و مجبورم بی آر تی سوار شم، خوب معلومه دیگه، هرچی سنگه مال پای لنگه… ولی یه چیزی توی درونم بهم میگفت که طاقت بیار، اندکی صبر، سحر نزدیک است. خلاصه کنم با این قضیه کنار اومدم، با خودم عهد کردم که تمرکزم رو بذارم روی پایان نامم. در یک کلام خودمو با تمام مشکلاتی که داشتم کنترل کردم. تا آخر مهر که از پایان نامم دفاع کردم هیچ کار دیگه ای نکردم و از اول آبان 93 نشستم توی خلوت خودم فکر کردم که چرا فقط زندگی من اینقدر آشفته است؟ چرا من پول ندارم رابطه ی خوب ندارم، ماشین ندارم، سنی ازم گذشته، هنوز دستم تو جیب خودم نیست، خیر سرم فوق لیسانسمم گرفتم تازه باید برم سربازی، 2 سالم سربازیم طول میکشه. واقعا دیگه مبهوت بودم که من قراره چه زندگی ای داشته باشم. هیچ امیدی نداشتم. گیج بودم، نمیدونستم که واقعا چی میخوام. دنبال چی هستم، نمیدونستم گمشدم چی هست ولی میخواستم از اینترنت کمک بگیرم. یادم نیست دقیقا چی سرچ کردم اما به سایت عباسمنش دات کام هدایت شدم. دیدم نوشته من میتوانم آینده ی مالی شما را پیشگویی کنم. تصورم یه چیزی شبیه به تست شخصیت بود، فکر میکردم که اگه من این تستو بدم نتیجش میشه داغون، دیدم یه کلیبه، دانلودش کردم و شروع کردم به نگاه کردنش. قبول حرفای استاد واسم سخت بود ولی خیلی شیرین بود، خیلی امیدواری میداد، لبخند رو روی لبای من نشوند. بعد از مدتها آرامش عجیبی رو درونم برپا کرد. ببینید، از حرفای استاد خوشم اومد. داشتم لذت میبردم. بارها و بارها گوش میکردم. باور حرفا برام سخت بود، هنوزم یادمه، الطیبین لطیبات… کبوتر با کبوتر باز با باز… متقین… کسایی که همواره در حال ایمان آوردن هستند. از هر طرف نظام ذهنی من داشت شکسته میشد. این قرآن فرق داشت با اونچه از قبل شنیده بودم. این حرفا از جنس هیچ حرفی نبود که قبلا شنیده بودم. این صحبتا برام متفاوت بود. روزها داشتم به این حرفا فکر میکردم. که تصمیم گرفتم دنبال کنم. مشکوک بودم، حقم داشتم اما یه آرامش عجیبی از یه طرف دیگه به من رو آورده بود که باعث میشد بفهمم یه چیزی هست تو این چیزا. بعد از چند روز درگیری ذهنی توی سایت ثبت نام کردم و تصمیم گرفتم که همین راه رو که توی این شرایط سخت خودشو به من نشون داده رو دنبال کنم. تمام فایلهای رایگان رو از سایت دانلود کردم و نشستم تو اتاقم، با بهت همه و همه رو نگاه میکردم و با دقت گوش میدادم. هرگز به این چالش توی زندگیم برنخورده بودم. نمیدونستم معنی این حرفا چیه، فقط یی چیزی رو میدونستم و اون اینکه من با این حرفا دارم آروم میشم. هیچ چیزی نمیخواستم اون وقت جز این آرامش و این امیدواری. خوشحال شده بودم. حالم خوب شده بود. نه از پول خبری بود و نه از رابطه. اما خوشحال بودم، دیگه مطمئن بودم که این تقدیر و سرنوشت من نیست. فهمیده بودم که هرچی تا الان کشیدم و هر اتفاقی که تا الان برام افتاده رو خودم خواستم. به طرز عجیبی تمام صحبتا رو قبول میکردم. هرچی استاد میگفت رو میپذیرفتم. انگار مقاومت ذهنی برای من معنایی نداره. شروع کردم یادداشت برداری از گفته های استاد. تک تک فایلها رو خلاصه میکردم و مرور میکردم. بارها و بارها اونا رو گوش میدادم. دو تا فایل فراوانی و ترس و ایمان به من انگیزه ی بسیار زیادی میداد و امید من رو هر روز بیشتر و بیشتر میکرد و فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو که هر از چند گاهی گوش میکنم و با گوش کردنش به خودم میبالم که چه قدرتی خدا در درون من نهاده، به من ایمان بیشتر و بیشتری میداد. هرچند که الان با تهیه محصول روانشناسی ثروت و گوش کردن هر روزه به فایلهای صوتیش، تا جایی که میتونم و شرایطم اجازه میده، از صحبت ها و حرفها شگفت زده میشم و هر بار که گوش میکنم نکته ی جدیدی رو یاد میگیرم و چیزی رو میشنوم که قبلا هرگز نشنیده بودم و اونجا به خودم میگم که به به اومدم توی یه مدار جدید. تمام نوشته ها و نظرات رو میخوندم. تمام تمرینات رو انجام میدادم و الان دیگه وقتش بود که نشونه ها ظاهر بشن. توی اولین گام رفتم دانشگاه نزدیک خونمون و گفتم که عمران خوندم توی این گرایش ارشد گرفتم. مدیر گروه جا خورد گفت دقییییقا دنبال همین گرایش میگشتم. سریع انگار که ماهی ای هستم که ممکنه از دستش در برم، قرارداد رو همونجا باهام بست و به یکی از آرزوهای همیشگیم، چیزی که از بچگی دوست داشتم یعنی تدریس کردن رسیدم. خیلی خوشحال بودم و احساس نابی داشتم. با شادمانی از دانشگاه اومدم بیرون. کم کم زندگی من داشت روال میشد. اینو با تمام وجودم حس میکردم، شاید نوشته های من اینجا باورنکردنی بیاد ولی با صداقت تمام عرض میکنم، هر خبری میشنیدم مبنی بر ورود ثروت بود. اطرافم پر شده بود از این اخبار. ایده های نابی به ذهنم میخورد که عملی کردنشون آسون بود. هر اتفاقی که توی زندگیم میافتاد هرچند به ظاهر بد، ولی سرانجامی خوش و همراه با ثروت داشت. یادمه روز تسویه حساب از دانشگاه، تمام امضاهام رو گرفته بودم و فقط یکی مونده بود، دقیقا آخرین امضا. از اونجا که مسئولش عصبی بود، با من لج کرد و امضا نکرد، اما من دیگه قانون رو یاد گرفته بودم و به جای اینکه عصبی بشم به خودم گفتم که حتما این هم به نفع منه و دقیقا همین شد. باعث شد روز بعدش که اومدم برای ادامه ی کارهام، با یه نفر آشنا شدم که چندتا گره همیشگی رو توی زندگیم باز کرد، مسئول یکی از انتشارات بود و از طریق ایشون 4 تا کتابی که همیشه من و پدرم به دنبالشون بودیم ولی پیدا نمیکردیم رو از طریق ایشون پیدا کنم و از طرف ایشون یه کار دو هفته ای بهم محول شد که پول خوبی رو وارد زندگیم کرد و البته کار آسونی هم بود. مدت خیلی زیادی نگذشت که از دانشگاه بهم زنگ زدن و بهم گفتن که شما به عنوان پژوهشگر برتر انتخاب شدی و بیا هدیه ات که یه کارت پول و یه لوح تقدیر هست رو بگیر. باورش برام سخت بود ولی الان میگم خوب این قانونه، طبیعیه و اصلا هم عجیب نیست.

    آگهی میگذاشتم توی اپلیکیشن دیوار برای تدریس خصوصی، به محض اینکه آگهی میگذاشتم گوشیم زنگ میخورد و من به این فکر میکردم که چه میکنه قانون، از بین این همه آگهی، اگهی من انتخاب میشه، خوشبختانه توی این کار موفق بودم و باعث شد که از طریق اون افراد، کسای دیگه هم معرفی بشن به من و به قولی اسم در کنم و شرایطم روز بهتر بشه، یادمه همیشه و همیشه این جمله رو که از کتاب حکایت دولت و فرزانگی خونده بودم تکرار میکردم. اوضاع زندگی من هر روز از هر جهت بهتر و بهتر میشه، و در ادامه خودم به اضافه کرده بودم. ایمان من قوی تر، علم من بیشتر، عمل من بهتر، یقین من افزونتر، فکر من آزادتر و روح و جسم من هر روز از هر جهت بهتر و بهتر میشه و ورد زبونم تکرار این جملات بود که بهم آرامش عجیبی میداد.

    کارم شده بود گوش دادن به فایلهای صوتی استاد عباس منش و خوندن کتابهایی که ایشون پیشنهاد کرده بودند. من واقعا و با تمام وجود به استاد اعمتماد کرده بودم. بچه ها من حالم خوب شده بود و بعد این اتفاقات افتاد. حسم عالی شده بود، واقعا وقتی استاد میگه تمام قانون اینه که حالت خوب باشه رو با تمام وجود درک میکنم.همش همینه، احساس خوب اتفاقات خوب و برعکس.

    بعد از اونم تمام اتفاقات برای من به بهترین نحو اتفاق افتاد. سربازیم به طرز عجیبی به بهترین حالت ممکن تموم شد و بهترین جای ممکن خدمت کردم و هرگز سختی ای رو حس نکردم.

    هرچند که تو تمام این مدت سختی هایی رو هم متحمل شدم، به ناامیدی هایی هم رسیدم اما خیلی سریع و بیشتر با تکنیک عبارتهای تاکیدی و نوشتن(آخه من خیلی نوشتن رو دوست دارم) حال خوب خودمو برگردوندم و نذاشتم که این حال بد ادامه پیدا کنه و بعد از اون هم که فکر میکردم میدیدم دقیقا از قانون عدول کردم.

    من به لطف خدا اول و بعدش آموزش های ناب همراه با صداقت و عشق استاد عباسمنش توی درک قانون خیلی ماهر شدم و خدارو شکر میکنم که تعداد خیلی زیاد از دوستای نزدیکم رو هم تونستم روشن کنم و همشون از من متشکر هستند و حتی از آرامش و صحبت های من هم آرامش میگیرند و خودشون با صداقت تمام این حرف رو میزنند و من از این بابت بسیار خوشوقتم. هر اتفاقی که توی زندگی من یا هرکسی دیگه میفته رو خیلی راحت میتونم با تحلیل وضعیتش، دلیل یابی کنم و ایمان آوردم که هر آنچه که هست فقط و فقط باور هست و باور.

    من بسیار از قانون سپاسگزاری استفاده میکنم و همیشه خداوند رو بخاطر آشنایی با قوانین تغییر ناپذیر جهان شکر میکنم.

    اوضاع زندگی من در تمام مراحل دیگه هم تغییر کرده و من یه نفر دیگه شدم. دیگه اصلا به کسی حسادت نمیکنم. به خدا ایمان دارم و هرگز توی زندگیم از هیچ چیز و هیچکسی نمیترسم. میدونم که هر آنچه که متعلق به منه نمیتونه از من گرفته بشه و هر آنچه که به من داده میشه، برای من باقی خواهد موند و اگر گرفته بشه برای من بهتره، چون با تمام وجودم قانون رو رعایت میکنم.

    اصلا نمیتونم تصور کنم که اتفاق بدی توی زندگی من رخ بده، تصور هم نمیکنم.

    بچه های دوست داشتنی، بخدا قسم زندگی ساده است، زندگی شیرینه، میدونم همتون به این ایمان رسیدید، فقط کافیه راهش رو یاد بگیریم. استاد عباسمنش از تو ممنونم چون شما این راهو به من نشون دادی، با تمام وجودم عرض میکنم که زندگی من بعد از آشنایی شما 180 درجه تغییر کرد. من به آرامش رسیدم همه چیز توی زندگی من به طرز شگفت انگیزی بهتر و بهتر شد.

    من اخیرا شروع کردم به شناسایی باورهای دیگه که ممکنه جنبه های دیگه ای از زندگی من رو تحت تاثیر قرار بده خصوصا توی قسمت روابط و به نتایج خوبی هم رسیدم و خدا رو به خاطر این روشن بینی و تفکر سپاسگزارم.

    قصد دارم نوشتم رو با رباعی بی نظیر از مولانا تموم کنم:

    گر در طلب گوهر کانی، کانی

    گر در هوس لقمه ی نانی، نانی

    این نکته ی رمز اگر بدانی، دانی

    هرچیز که در جستن آنی، آنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 215 رای:
    • -
      امیر علوی گفته:
      مدت عضویت: 3592 روز

      درود بر آقا سید بزرگوار

      خیلی از مطالعه داستانتون لذت بردم. ماشاءالله خیلی نگارش خوب و قلم گیرایی هم دارین.

      من هم چون خودم شرایطم خیلی به شما شباهت داره کاملا درکتون می کنم و در حین داستان خودم رو به جای شما قرار می دادم.

      از خدای بزرگ برای شما خواهان بهترین ها هستم. همون طور که خودتون دوس دارین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        آنا محمودےنیا گفته:
        مدت عضویت: 2304 روز

        سلام آقاے حسینے

        از خوندن کامنتتون خیلے لذت بردم و استفادہ کردم

        آفرین بر صبر و پایداریتون

        آرزوے شور و نشاط بیشتر ھر روزہ براتون دارم

        شعرتون ھم خیلے آموزندہ بود

        استاد بزرگے میفرمود ھرچہ بخورید ھمان میشوید منظور از خوردن ، ورودیہا بہ بدن و ذھن است کہ تولید فکر و باور میشہ

        شما خوب روے ورودیہاتون کار کردین و درست نتیجہ گرفتین

        در پناہ اللہ یکتا شاد باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3006 روز

      به نام خدای زیبا

      آقای حسینی تحسین تون میکنم بخاطر این ایمان و باوری که در تغییر خودتون ایجاد کردید چنان محو نوشته های شما شدم که انکار تمام لحظاتی را سپری کردید را می‌دیدم و تجسم میکردم .

      آفرین که با این ایمان و امید و باورهای قوی حرکت کردید و خوشحالم و سپاسگزار خداوند هستم که به این مسیر سعادت هدایت شدم و دارم کامنت عالی شما رو میخونم .

      براتون از الله یکتا همواره ثروت و شادی و فراوانی و احساس خوب رو آرزو دارم .?????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زینب دبیری گفته:
      مدت عضویت: 3036 روز

      دورد بر شما

      چقدر لذت بردم از این داستان واقعی رشد و پیشرفت و به آگاهی های من اضافه کرد .

      خیلی جاها هم حسی قوی ای با متن داشتم اونم بخاطر تجربه مشابه تجربه شما بود .

      با متن خندیدم و شکرگزاری کردم و به حالت تاکیدی ام اضافه کردم.

      موفق و پایدار باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2213 روز

      سلام به برادر نازنین عباس منشی جناب سید احمد حسینی 🌼

      برای دومین بار در این یک روز کامنت تون رو خوندم و بسیار لذت بردم.

      برای روند رو به رشد تون، برای آگاهی هاتون، برای نتایج تون و درک تون از قانون خیلی خوشحالم و خدا رو شکر می کنم 🙏

      به قول خودتون اصلا عجیب نیست که قانون اینقدر عالی جواب بده.

      عبارت تاکیدی ای که برام بهبود ش دادید عالی بود:👇 “اوضاع زندگی من هر روز از هر جهت بهتر و بهتر میشه، . ایمان من قوی تر، علم من بیشتر، عمل من بهتر، یقین من افزونتر، فکر من آزادتر و روح و جسم من هر روز از هر جهت بهتر و بهتر میشه”

      واقعا سپاسگزارم 🌼

      و اینکه :👇

      من بسیار از قانون سپاسگزاری استفاده میکنم و همیشه خداوند رو بخاطر آشنایی با قوانین تغییر ناپذیر جهان شکر میکنم.🙏

      واقعا خدا رو شکر 🙏

      ایمان دارم نتایج تون الان بسی بزرگتر شده و زندگی تون هرروز از هر لحاظ بهتر و بهتر.

      رباعی مولانا حسن ختام عالی ای بود 👇

      … هرچیز که در جستن آنی، آنی…

      حقا که شایسته ی برنده شدن در مسابقه بودید و بهتون تبریک میگم 🌺

      سپاسگزارم 🌼🌸

      خداوند عاشق شماست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جمال گفته:
      مدت عضویت: 2212 روز

      درود و عرض ادب

      جناب حسینی عزیز

      بسیار از دل نوشته شما لذت بردم و تشکر از اینکه به اشتراک گذاشتید حس بسیاز مشعوف کننده ای را منتقل کردید ، حس آزادی ، امنیت خاطر و به صلح رسیدن با خود و جهان.

      درود بر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      سلام هم فرکانسی عزیز از خوندن کامنتت مو به تنم سیخ شد و چشمم پر شده وای چه پیشرفتی داشتی چقدر روند تکاملتو عالی گفتی من همیشه به اینکه بین این همه آدم روی کره زمین انتخاب شدم و به این آگاهی ها دست پیدا کردم افتخار می کنم و میگم آزاده این یه دلیلی داره هیچ چیزی شانسی و تصادفی نیست امروز هم شروع کردم به خوندن کامنت های این فایل و هر لحظه دلم قرص تر و شادتر میشه امیدوارم هر روز پیشرفت بیشتری نسبت به روز قبل داشته باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا محمودآبادی گفته:
      مدت عضویت: 972 روز

      سلام جناب حسینی عزیز

      تحسینتون میکنم برای این موفقیت هایی که کسب کردید و در مورد پایان نامه صحبت کردید من هم درگیر کار مستند دانشگاهم هستم و این رو دیدم چقدر راحت به انجام رسوندید و تمومش کردید دیدم خدا برای من نشونه فرستاد که توهم میتونی انجامش بدی و به ثمر برسونی سپاسگزارم از به اشتراک گذاری تجربه و نتیجتون

      و چقدر زیبا و جالب در مورد مسیر کاری و تدریستون صحبت کردید و هدایت خداوند رو دریافت کردید و اونجا که امضای آخر انجام نشد گفتین هرچی که هست برای من خیره

      چقدر دیدگاه زیبا و فوق العاده ایی بود واقعاً تحسینتون میکنم و بابت این دیدگاه بهتون افتخار میکنم

      واقعاً زیباست که در هرچیزی خیر و خوبی ببینیم و بتونیم نهایت استفاده رو ازش ببریم

      موفق و شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    یوسف شرقی گفته:
    مدت عضویت: 3793 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    یوسف شرقی هستم متولد سال 1359 استان کردستان شهرستان سقز خداوند بزرگ رو خیلی شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگر میتونم در سایت استاد بزرگوار جناب عباس منش مطلبی مینویسم امیدوارم که مطالب زیر باعث کمک به خودم و دوستان عزیز گردد بنده از دوران مدرسه و عای الخصوص دوران راهنمایی به بعد با مطالب انگیزشی و موفقیت اشنایی پیدا کردم البته هر چند اندک و با امکانات بسیار محدودی که در ان زمان وجود داشت که اکثرا کتاب بود و ان هم ناقص به مطالعه کتب موفقیت که اکثرا هم در مورد تله پاتی هیپنوتیزم و مسایل روحی بود به مطالعه میپرداختم در ان دوران بیبشتر کتب اقای کابوک در این زمینه در بازار بود که من سعی میکردم که با اندک پولی که بعنوان پول روزانه بهم میدادند انرا پس انداز کرده و این کتب را تهیه کنم یا به کتابخانه عمومی شهر خودمان میرفتم و به مطالعه میپرداختم به یاد دارم یک بار کتابی با عنوان اسرار خود هیپنوتیزم اقای صمد ولیزاده را خردیداری کرده بودم و داشتم تمرینات ان را انجام میدادم در قسمتی از کتاب به مشکلی برخورد کردم و هرچند سعی کردم نتونستم اون رو انجام بدم تصمیم گرفتم به شهرستان تبریز بروم برای دیدن ایشان و در تصمیم خودم هم خیلی مصمم بودم اما متاسفانه نه تلفنی در اختیار داشتم و نه ادرسی و در اخر سر هم با یکی از دوستان مشورت کردم و او من را از این تصمیم منصرف کرد القصه هدف من از ذکر این جزیات اینست که با سوابق من و نحوه رسیدن به این سایت آشنا بشید زمان هرچه سریعتر برای من گذشت و من طی این سالها کتب متفاوتی رو مطالعه میکردم دیگه جوری شده بودم که برای خود تقریبا صاحب سبکی شده بودم و کتب تظاهر و تجسد ارواح و ارتباط با روح و انسان روح است نه جسد همه رو تقریبا میدونستم اما با کمال تاسف نتونستم به طور مناسبی از این کتابها بهره بگیرم و این کتابها داشت به دروس من هم لطمه میزد در دوران دبیرستان خواندن این کتب رو به طور کلی کنار گذاشتم و مشغول درس خواندن شدم اما بی هدف تقریبا مثل همه دوستان خودم در اون دوران در اولین سال دانشگاه در پیام نور شهر خودمان دوباره و کم کم تاثیرات خواندن اون کتابها در من پیدا شد انگار مثل آتش زیر خاکستر هنوز رمقی در ذهنم باقی مانده بود اما با کمال تاسف اون رو هم با تلاش زیاد خود و دوستانم و خانواده که از این نمد کلاهی بافته نمیشود ان را با زور و جبر خاموش کردیم بلاخره دوران دنشگاه و سربازی رو هم تمام کردم اما دوستان شاید باور نکنید که این علاقه به موفقیت همیشه در ذهنم مانند یک بارقه هرچند کوچک تلاش میکرد که سر بیرون بیاورد و در هر زمان که در ان دوران مساله یا مطلبی درمورد اجتماع و موفقیت و مسایل مربوط به ان برخورد میکردم سعی میکردم ان را برای خودم به صورت متفاوتی تحلیل کنم اما چه فایده که هربار مورد تمسخر افراد قرار میگرفتم که اینها همش کلاهبرداری بیش نیست تا اینکه ازدواج کردم در سال 1385 و در ان دوران چون شغل من کارمندی بود زیاد دغدغه مالی نداشتم اما همچنان عشق و علاقه ام به وب گردی و سایت گردی من را به سوی مطالب منفاوتی در زندگی میبرد که اکثر انها مطالب مربوط به موفقیت بود اما باید اعتراف کنم که مسایل دیگری هم بودند در سایتها که گه گداری همچون طوفانی کاذب من را از اصل راه و حتی از اصل دین هم دور میکردند که هر بار با توکل به خدا و بازگشت و انابت به راه اصلی خودم بر میگشتم که در همین وب گردیها اولین سایتی که به ان برخورد کردم مطالبی رو از زبان دکتر علیرضا آزمندیان در مورد باور و تغییر باور بیان کرده بود که فوق العاده من رو تحت تاثیر قرار داد رفتم و پی گیری کردم و سی دی های تکنولوژی فکر را دانلود کردم و بارها گوش دادم و نکته برداری کردم و این اولین تجربه جدی من در زمینه موفقیت بود بعد از ان با سایتهای موفقیت دیگری برخورد میکردم که اغلب به صورت اتفاقی بود با سایت اقای معظمی اشنا شدم و نحوه کا ایشون برام جالب بود و فایل اکسل ایشون رو در مورد پس انداز پول دانلود کردم بعد با سایت اقای عرفانی زاده اشنا شدم و دوره کوچینگ ایشون رو هم خریداری کردم تا اینکه در یکی از این روزها و در اثر اتفاق با سایت استاد عباس منش اشنا شدم دوستان شاید باور نکنید که مطالبی که از ایشان در فایلهای رایگان اموختم تمام مطالب اون سایت ها رو در برداشت اما به صورت کاملا متفاوت یعنی میشه گفت تغییر باورها به شیوه نویین دوستان گرامی شاید باور نکنید اما مطالب سایت جناب عباس منش تاثیرات متفاوت و غیر قابل پیش بینی برای من و تمامی اعضای سایت میگذارد چرا که واقعا جناب عباس منش به چیزی که خود میگوید کاملا ایمان و باور دارد و فقط جنبه بیزینس و تجارت ندارد هر چند که تجارت هم جزی از زندگی ایشون است دوستان گرامی من تا به حال فایل های رایگان ایشون رو هرروز دانلود کرده و گوش میدم و نتایج زیادی رو از این فایل ها گرفته ام که یکی از این نتایج ها خرید خانه 65 متری هر چند کوچک است اما با تغییر باور و نگرش و با کمک خداوند متعال و فایل های تاکیید میکنم رایگان جناب عباس منش این کار را انجام دادم دوستان گرامی باور کنید من حتی موقعیت خرید فایلهای قانون افرینش و روان شناسی ثروت اقای عباس منش رو هم پیدا نکرده ام چرا که در این سالها و بهتر بگویم تقریبا دوسال فقط بر خرید خانه تمرکز کرده ام تا تونسنتم به این هدفم برسم حتی دوره هدف گداری رو هم خریداری نکرده ام و باز هم تاکیید میکنم که فایل های رایگان جناب عباس منش میتواند تاثیرات بزرگی رو ایجاد کند دوستان گرامی مطالبی که جناب عباس منش بیان میکنند باید بصورت ریشه ای درک کنیم و فقط سرسری و به عنوان یک کلیپ انگیزشی نباید به ان نگاه کرد و بقول یکی از اساتید انقدر باید به این مطالب و گفته ها توجه کنیم که در خواب هم انهارا ببینیم و مرور کنیم دوستان گرامی تجربه دیگری که من از سایت عباس منش داشته ام برنده شدن در یکی از سوالات ایشان قبل از تهییه دوره عزت نفس ایشان است که من به لطف خداوند و با تغییر دیدگاهی که جناب عباس منش گفته بود برنده مسابقه شدم و تونستم فایل های دوره عزت نفس ایشون رو تهییه کنم که واقعا تاثی عطیمی روی زندگی افرادی میگذارد که به ان ایمان بیاورند دوستان محترم و گرامی سایت عباس منش واقعا تغییر باورها کار بسیار مشکل و سخت و پیچسده ای است که واقعا جناب عباس منش سعی میکند هر روز و هروز به طرق متفاوت و نوینی ان را برای ما ایجاد کرده و اموزش دهد امیدوارم که از اطاله مطالب بنده خسته نشده باشید واقعا مشتاقم و علاقه وافری دارم که مطالب دیگری رو هم بنویسم اما میدونم که با محدودیت هایی هم روبرو هستم امیدوارم کمک هر چند ناچیزی کرده باشم امیدوارم روزی بتوانم جناب عباس منش رو از نزدیک ببینم در حالی که در اوج معنویت و در اوج ثروت و در اوج سلامتی و زیبایی و مهر محبت باشم و فقط از این طریق از ایشون تشکر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      امیر علوی گفته:
      مدت عضویت: 3592 روز

      سلام به آقا یوسف عزیز

      من واقعا این حرفتون رو قبول دارم که مطالبی که استاد عباس منش در این سایت میگن کاملترین منبع در زمینه مدنظر هستش.

      و به شما هم تبریک می گم که تونستین در کمتر از دو سال به خونه دلخواهتون برسین.

      منتظر خبرهای خوش موفقیتهاتون هستیم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3897 روز

      دوست خوبم یوسف شرقی سلام و سپاس

      این ضرب المثل در مورد استاد کاملا صدق می کند : « آنچه که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند »

      و بر دل نازنین شما هم خوب نشسته است.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امین آقا گفته:
      مدت عضویت: 2734 روز

      شما واقعا من را تحت تاثیر قرار دادید دمتون گرم واقعاً از موفقیتتون خوشحال شدم انشالله که خدا هم به شما هم به من ثروت و سلامتی و خوشبختی و کنار آقای عباس منش بودن عطا کنه خخخخخخخ در پناه خدا یا علی مدد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پوریا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2414 روز

      سلام دوست عزیزم آقای یوسف شرقی.

      واقعا چه قدر قشنگه آدم یه سوال یا خواسته مقدس و بزرگ رو در سر داشته باشه و برای رسیدن به پاسخ هیچ وقت کوتاه نیاد.

      شما ناخودآگاه میخواستی با قانون الهی آشنا بشی،چقدر خوب تلاش کردی و چه پاداشی رو هم دریافت کردی.

      آفرین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        آنا محمودےنیا گفته:
        مدت عضویت: 2304 روز

        سلام آقاے یوسف شرقے

        داستان علاقہ من ھم بہ موضوعات روح و ماورا یہ جورائے شبیہ داستان شماست

        ان شاءاللہ منم یہ وقتے در مورد خودم مینویسم بعد از اینکہ بہ نتایج دلخواھم رسیدم

        فعلا با فایلہاے رایگان استاد مشغولم

        در پناہ اللہ یکتا شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1865 روز

      باسلام خدمت شما

      واقعا لذت بردم و تشکر میکنم ازین ک وقت گذاشتین هم برای خودتون و هم برای ما ک درک بهتری از این مباحث داشته باشیم

      اون قسمت از نوشته تون ک گفتین کتاب رویاهایی ک رویا نیستن رو خریداری کردین و راضی بودین و کلی نتایج گرفتین ازش و ارامش داده بهتون ، منو وادار کرد ک حتما این کتاب رو خریداری کنم

      البته قسمت ۴رو خریداری کردم قبلا و همیشه دو دل بودم ک بخرم یا ن ولی الان مطمئن شدم ک باید بقیه ی فصل هاشو بخرم

      باز تشکر میکنم ازتون

      موفق و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کاظم رادفر گفته:
      مدت عضویت: 1535 روز

      سلام خدمت جناب آقای شرقی عزیز و دوست داشتنی امیدوارم الان که این پیام منو میخونید در صحت و سلامتی کامل باشید و هروز به اهداف زیبا و مقدستون رسیده باشید

      از خداوند منان سپاسگزارم که از طریق این سایت منو با شما دوست و همزبانی موفق آشنا کرد.

      با خدا باش و پادشاهی کن

      رادفر هستم از بوکان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    یونس داداشی گفته:
    مدت عضویت: 3353 روز

    بوی جوی مولیان آید همی _ یاد یار مهربان آید همی

    سلام. یونس داداشی هستم از ارومیه. حدود پنج سال پیش با مباحث روانشناسی موفقیت آشنا شدم.تا آن زمان هیچ کتابی نخوانده بودم و در مورد این مباحث هیچ اطلاعی نداشتم. روزگارم به سختی میگذشت. سیگاری بودم و همیشه از پایین بودن فشار خونم که باعث میشد در تمام لحظات سست و بی حال باشم ُ عذاب میکشیدم و بطور غیر قابل کنترلی عصبی هم بودم. از لحاظ شغلی و مالی هم بسیار تحت فشار بودم که خود عاملی شده بود تا من به یک فرد فاقد اعتماد به نفس و با حداقل کارایی برای خود و دیگران تبدیل شوم. تنها سوالی که همیشه در ذهنم جاری بود این بود که چرا برای خودم کسب و کاری ندارم و چرا سلامتی با من بیگانه هست؟ تا اینکه یک بعد از ظهر جمعه زیبا به طور اتفاقی فیلم راز را دیدم و دگرگونی عجیبی در من ایجاد شد. آیا تمام این فشارها واقعا زاییده ذهن خودم بود؟ بعد از آن هم چند فایل صوتی که در مورد نحوه برنامه ریزی ضمیر ناخود آگاه برای رسیدن به موفقیت بود گوش دادم. به طرز عجیبی کنجکاو شده بودم بفهمم که این مباحث جواب میدهد ؟یا اینکه فقط به صورت مقطعی حالم خوب میشود؟ برای همین شروع کردم به دیدن و شنیدن این فیلم و نوارهای صوتی . با اینکه منبعی که در اختیار داشتم بسیار اندک بودو نیز تکراری ٍ اما خودم را مجاب میکردم به استفاده از آنها و سعی میکردم هر روز جملات تاکیدی بسیاری را در مورد سلامتی و ثروت با خودم تکرار کنم. این در حالی بود که این جملات با واقعیات زندگی ام صد در صد در تضاد بود به طوری که روزهای اول که از جملات : من ثروتمندم من سلامتم من با شخصیتم و … استفاده میکردم ٌ خودم ٌ خودم را مسخره میکردم که خواب دیدی خیر باشه. اما همیشه یک چیزی ته قلبم می گفت تمام میشود و روزهای خوب خواهد رسید. همزمان با استفاده از جملات تأکیدی ٌ تصویرسازی ذهنی برایم بسیار مفید واقع شد. از خودم تصویری ساخته بودم که در ده سال آینده اگر سیگاری باشم و به خواسته هایم نرسم چه شکلی خواهم بود و اگر ورزشکار باشم و پولدار شوم چه قیافه ای و چه زندگی ای خواهم داشت. از تکنیکهای زیر برای ترک سیگار استفاده کردم:1٫ تعارف سیگار را از هیچ کس نپذیرفتم و همیشه میگفتم من تازه کشیدم. 2٫زشت ترین تصویر ممکن از فرد سیگاری و زیباترین تصویر از زندگی بدون سیگار و توأم با سلامتی داشتم.3٫ به جای اینکه به جنبه های منفی سیگار کشیدن توجه کنم و با آن مبارزه کنم ٌ در کنار کشیدن سیگار ٌ تمام تمرکزم را به تصویر مثبت و نعمت سلامتی که خواست خداوند برای بندگانش میباشد قرار دادم.4٫ شکست ذهنی را نپذیرفتم و در مقابل نجواهای منفی و غیر ممکن های ذهنم مقاومت کردم و به محض احساس شکست دوباره شروع میکردم. بعد از چند ماه انجام این تمرینات ساده معجزه اتفاق افتاده بود. شاید باور نکنید اما من دیگر سیگار نمیکشیدم و صاحب همان شغلی شده بودم که در آن با کمترین حقوق کار میکردم.(به طور غیر منتظره ای یک شریک بسیار قدرتمند پیدا کردم و به سرعت از لحاظ مالی هم رشد کردم). حالا که این مطلب را مینویسم سه سال است که سیگار از زندگی من حذف شده است بدون ذره ای زحمت طاقت فرسا.(به محض احساس رغبت به سیگار ٌ دو تصویر مثبت ومنفی ام را از ذهن بیرون میکشم و به راحتی انتخاب درست را انجام میدهم) از آنجا که در کل فامیل حتی یک فرد ثروتمند هم سراغ نداشتم و همیشه در ارتباط با فقر بودم و مطالعه دقیقی هم در مورد ثروت اندوزی نداشتم ٌ باورهای مالی ام ضعیف شده بود و من تحت تاثیر باورهای غلط از لحاظ مالی دوباره شکست خوردم. در حال حاظر بعد از تحمل گرفتاریهای مالی زیاد حدود سه ماه است که با سایت عباس منش که ارادت خالصانه نسبت به آن دارم ٌ آشنا شده ام.اما این بار دیگر عوامل شکست و عوامل موفقیت را میدانم و به لطف الله یکتامسیر برایم هموارتر شده است. با تمام وجودم فریاد میزنم آموزشهای استاد عباس منش بی نظیر هستند. کتاب رویاهایی که رویا نیستندٌ آرامش بی سابقه ای به من داد و من یاد گرفتم که همیشه و در همه حال فرکانس مثبت به کاینات ارسال کنم و با قرار گرفتن در مدار خواسته هایم به سوی موفقیتهای بیشتر در حرکت باشم. و ایمان داشته باشم که من هیچ تفاوتی با انسانهای ثروتمند و موفق دیگر ندارم. در طول این سه ماه چند پیشنهاد کاری را رد کردم چون دیگر قصد دارم کسب و کار خودم را داشته باشم. هر روز کتاب میخوانم و ورزش میکنم و به خواندن قرآن روی آورده ام. مهارتهای جدید کسب کرده ام و هر گاه حتی یک فایل کوچک از آموزشهای استاد عباس منش را میبینم یا میشنوم ٌ جرأت میگیرم و با انرژی مضاعف به حرکتم در مسیر خواسته هایم در حرکتم. زندگی مالی ام نیز جان تازه گرفته و دوباره وارد مدار ثروت و فراوانی شده ام. میخواهم به دوستانم مهربان و همراهم که این متن را میخوانند بگویم تغییر امکان پذیر است.( زندگی زیباست ای زیبا پسند ….. زیبه اندیشان به زیبایی رسند )

    خدمت استاد و معلم بزرگوارم آقای عباس منش هم یاد آور می شوم که هدفم (دیدار شما )کماکان به قوت خود باقیست. و بزرگترین رویای زندگی ام که شب و روزم را مشغول به خود کرده ٌ این است که یک کتابفروشی بزرگ در سطح جهانی راه اندازی کنم و بتوانم سهمی در جهت رشد میزان مطالعه مردم کشورم و شهرم داشته باشم.آرزو دارم همه انسانهای روی زمین به تمام آرزوهای قشنگشان برسند.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • -
      امیر علوی گفته:
      مدت عضویت: 3592 روز

      سلام آقا یونس عزیز

      خیلی خوشحالم که این قدر خوب از اهرم و مطالب بی نظیر این سایت استفاده کردین و خیلی هم خوشحالم که الان دارم نتیجه بسیار زیباتون رو مطالعه میکنم.

      آرزوی موفقیتهای بیشتر براتون دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی مالک گفته:
      مدت عضویت: 3879 روز

      آقا یونس داداشی عزیز،

      خیلی با نظرت حال کردم چونکه من هم جزو اهداف سال 97 خودم نوشتم ترک سیگار. ایده خیلی جالبی از نظرتون در این باره گرفتم و خدا رو شکر که نظر شما رو که مربوط به 2 سال پیشه الان دیدم. این اتفاقی نیست و دلیلش اینه که من هم تصمیم به ترک سیگار گرفتم و به این نظر در میون انبوه نظرات هدایت شدم.

      از اول سال تا الان موفق شدم خیلی خیلی کمش کنم ولی هنوز به طور کامل ترکش نکردم ولی با روش شما حتما موفق میشم.

      از این لحظه به خودم قول میدم تعارف سیگار رو از هیچکسی قبول نکنم / مثل قبل روی باور سلامتی کار کنم و اینکه خدا همیشه منو به مسیری هدایت میکنه که سالم تر بشم (خداییش تا الان همینطور بوده و اصلا شاید به همین دلیل به فکر ترک سیگار افتادم. منی که اصلا تو این فکر نبودم) / تصویر خوبی از زندگی بدون سیگار و تصویر منزجر کننده ای از افراد سیگاری توی ذهنم ایجاد خواهم کرد.

      متشکرم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      امین آقا گفته:
      مدت عضویت: 2734 روز

      آقا یونس انشاالله که همیشه سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشی و انشالله که با هم در سواحل زیبای کالیفرنیا کنار سید خوش بگذرونیم و اون جاهایی که دوست داریم وقت بگذرونیم و با کسایی که دوست داریم وقت بگذرانیم و با چیزهایی که دوست داریم خوش باشیم انشالله همیشه و هر روز ثروتمند و ثروتمند تر باشید. واقعاً از خوشحالی تو خوشحالم انشالله که هر روز خوشحال تر باشید دمت گرم که بهم انرژی دادی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جمال گفته:
      مدت عضویت: 2212 روز

      درود و عرض ادب

      خدمت جناب داداشی عزیز

      با این نگارشت همه ی اعضاء دوست داشتنی عباس منش رو داداش خودت کردی ، مخصوصا واسه سیگاری ها ، البته راهکار شما بسیار بسیار زیبا بود یادمه تو کتاب موفقیت بیکران آنتونی رابینز اون هم برای مسئله چاقی مفرطش راه کار تصویر سازی رو داده و نتیجه گرفته بود ولی شما خیلی دقیقتر عمل کردی و چقدر شما انسان صاف دلی هستی و چه آرزوی بزرگ و خوبی داری ، جات صد درصد جنت ، انشااله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نسیم ۶۶ گفته:
    مدت عضویت: 3272 روز

    سلام، راستش من نمیتونم بگم که صد در صد موفقیتم رو از اینجا کسب کردم ولی خوب نکات کلیدی مهمی که بواسطه آقای عباس منش از طرف خداوند بهم الهام شد بسیار کارساز بودن. هر چند که من فقط فایل حزن در قرآن و وصیت حضرت علی (ع) و دعای کمیل رو شنیدم. و اینکه خوب بسیار کارساز بود در زندگیم و خودم شروع به جستجو و همزمان تجربه کردم،از بقیه فایلاتون بی اطلاع هستم چه بسا خیلی از نکاتی که من با ساعتها جستجو در کتابهایی به زبونای مختلف از همه جای دنیا و ترجمه و جستجوی بی وقفه شبانه روزی بدست اوردم اینجا موجود باشه . ممنون از شما …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    محمد ایروانی گفته:
    مدت عضویت: 3916 روز

    سلام

    محمد ایروانی هستم 30 ساله از اصفهان ، معماری

    در مورد این سوال خیلی فکر کردم و گذشته ای رو برای خودم به یاد آوردم که خیلی برای من آموزش داشته.

    من در یک خانواده خوب و از لحاظ مالی در حد متوسط به دنیا آمدم و فرزند ششم خانواده هستم و از نظر سلامتی کاملا سالم و از نظر روحی فوق العاده عالی هستم .

    تو سن 18 سالگی پدرم فوت کرد و من به خاطر اینکه سربار کسی نباشم ترک تحصیل کردم و تو یک کارگاه تراشکاری مشغول به کار شدم و حقوق ماهی 127 هزار تومان دریافت میکردم که برایم بسیار عالی بود چون تمام مخارجم را پوشش که میداد کمی هم پس انداز میکردم و به همین کار راضی بودم و خانواده هم مخالف کار کردن من بودند اما من به خاطر در آمد خوبی که تو سن 18 سالگی داشتم کار خودم را آنجام میدادم . 1 سال بعد وقتی خوب تراشکاری رو یاد گرفتم از اون کارگاه رفتم و تو یک شرکت ساخت قطعات ماشین افزار البته با معرفی برادر بزرگترم مشغول کار شدم و در اوایل ورودم تو اون شرکت متوجه شدم که کار با ماشین های cnc واقعا آینده خوبی داره و به همین خاطر مشغول به آموزش دیدن برنامه نویسی و اپراتوری cnc شدم و در مدت 3 ماه دیگه برای خودم تو اون شرکت کسی شده بودم . 2 سال بعد رفتم خدمت سربازی و در خدمت هم تلاش کردم و در قسمت دفترخانه مشغول خدمت شدم .

    بعد از خدمت سربازی دوباره تو همان شرکت مشغول به کار شدم و حقوق نسبتا خوبی میگرفتم و برایم راضی کننده بود اما بعد از 3 سال کار یکی از دوستانم که تو یک شرکت ساخت قطعات ایران خودرو کار میکرد من رو دعوت به کار تو اون شرکت کرد که تو جاده کرج بود و من هم رفتم اونجا و شروع به کار کردم ، تو تهران که بودم چون در آمد نسبتا بهتری از اصفهان داشتم برام عالی بود ولی بعد از مدتی دیگه حواسم به خرج کردنم نبود و بعد از مدتی متوجه شدم که واقعا دارم کم میارم و نمیتونم با این خرج کردن اینجا بمونم و دوباره برگشتم اصفهان اما دیگه برام کار معنی نداشت و حوصله هیچ کاری رو نداشتم 6 ماه تو این شرکت 6 ماه تو یه شرکت دیگه بودم و برام سخت بود . همینطور هم به خاطر فشارهای روحی که داشتم از نظر اخلاقی خیلی بد شده بودم و به همین خاطر هم همه اطرافیانم رو از خودم رانده بودم و به نوعی تنها بودم و تنها کسی که داشتم مادرم بود که بازم با بد خلقی های من کنار می آمد و منو از خودش نمی راند.

    تو سال 1394 یکی از دوستانم که تازه یک شرکت برش لیزرغیر فلزات زده بود بهم پیشنهاد کاری داد و من هم قبول کردم و شروع به کار تو شرکتش کردم ، اوایل که اصلا از کار خبری نبود و بیشتر وقتها خودم را سرگرم تمرین و یادگیری میکردم و در اینده هم زیاد مشتری نداشت ، تا اینکه یکی از دوستانش یه نام یاسین اومد اونجا و وقتی با من هم صحبت شد بهم پیشنهاد داد که دوره آفرینش استاد عباس منش رو تهیه کنم و من هم اون رو تهیه کردم و با توجه به گوش کردن فایلها بخصوص قسمت مسئولیت پذیری و قانون درخواست و روابط و قانون آفرینش تحولی بزرگ درون خودم حس کردم و با انجام تمرینهایش به این این باور رسیدم که من به تنهایی میتونم دوباره از اول شروع کنم و من بهترین در هر زمینه کاری که شروع کنم هستم و با یکسری طرحها و ایده هایی که دادم طرف مدت 3 کاه دیگه تو اون شرکت وقت استراحت هم نداشتم و کنار کار هم شروع به ادامه تحصیل کردم و هم تو تحصیلاتم موفق بودم و هم تو کار به حدی که کارم زیاد شده بود که 7 نفر مونتاژ کار و یک کمکی برای من استخدام کردند و در آمد خوبی هم داشتم .

    بعد از 6 ماه یه حسی بهم میگفت محمد دیگه باید از این شرکت بری و برای خودت کار کنی ولی ترسم مانع میشد که شاید نتونی دوباره کار مناسب پیدا کنی به همین خاطر دوباره درگیری فکری پیدا کردم و نمیدونستم چیکار چیکار کنم و همین موضوع باعث شده بود که نتونم درست کار کنم و دوباره شروع به گوش کردن دوره آفرینش کردم و تو فایلها که میدیدم تمام حواسم میرفت به تبلیغ دوره ثروت و اونم تهیه کردم و شروع به گوش دادن ویش همینطور تمرین کردم و تو یه بخشش درباره شغلی که دوست داری را انتخاب کن و منم که عاشق cnc بودم و به یک باره از اون شرکت آمدم بیرون و دنبال کار cnc بودم و شروع به کار کردن پیش برادرم کردم و دوباره آموزشهای مربوطه دیدیم و کارم رو پیشش شروع کردم ولی باز هم از نظر مالی پول کم داشتم تا بتوانم برای خودم یک دستگاه بخرم و این موضوع من رو هر روز نگران میکرد که چرا نمیتونم به هدفی که انتخاب کردم برسم .

    تا اینکه ابدیت جدید ثروت 1 به دستم رسید و بعد از گوش دادن دوباره نشستم و از اول فایل ثروت رو شروع کردم و دیدم که درسته خیلی از باورهایم درست شده اما چند باور بسیار بزرگ داشتم که به آنها توجه نداشتم ، باورهای فراوانی ، سخت به دست آوردن پول و … که با تمرینهای زیاد و گذاشتن کنار تنبلی گوش دادن و تمرین کردن و کتاب خواندن تا الان و ادامه دادن به آن و تهیه ثروت 2 خیلی از مسائلم حا شده و تا حد بسیار عالی در کارم پیشرفت داشتم که حتی 2 ماه قبل توانستم اولین دستگاهم رو بخرم و اون هم بسیار راحت و با درخواست شراکت با برادرم و الان هم در حال خرید دومین دستگاهم هستم و از نظر کاری هم کارهای بسیار خوبی برام میاد که انجام بدهم . الان هم دارم با کار کردن چکهای دستگاه ها را به راحتی پرداخت میکنم و بسیار برایم عالیه .

    و تا الان از 107 هدفی که تو دوره آفرینش نوشتم به 23 هدف خودم دست پیدا کردم که برایم خیلی مهم بوده و من رو تشویق به ادامه راه کرده .

    من از خدا خیلی ممنونم که یاسین رو در سر راهم قرار داد تا من رو به استاد عباس منش که برام خیلی محترم و عزیزند معرفی کند و از استادهم خیلی سپاسگزارم که من با فایلهای خوبشون من رو راهنمایی کردند و من رو از چاه درونم نجات دادن.

    اگر طولانی بود ببخشید .

    موفق باشید دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 160 رای: