«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
داستان علاقه مند شدن من به ادبیات و اثبات حرف استاد عباس منش
??? ??? ??? ??? ??? ??? ??? ???
دانش آموزی بودم که هیچ علاقه ای به درس انشا نداشتم.
تمام انشاهای مدرسه را مادر عزیزم? برایم می نوشت. همیشه سر امتحان انشا برای من مثل لحظات احتظار بود.
80 درصد زمان امتحان انشا به این می گذشت که از دو موضوعی که دادند در مورد کدامیک بنویسم؟
بعدش هم که تصمیم می گرفتم در مورد کدامیک بنویسم تازه بدبختیم شروع می سد که چی بنویسم؟
همیشه با حسرت به بچه هایی که تو زنگ انشا تا معلم موضوع را می گفت همینطوری تند تند بدون پاک نویس انشا می نوشتند و نمره می گرفتند نگاه می کردم و پیش خودم می گفتم عجب استعدادی دارند!
و همیشه در رنج بودم (قانون = اهرم رنج، جلسه پنجم دوره هدفگذاری)
بله دوستان این اشتباه که آن بچه ها استعداد انشا نوشتن دارند با من بود تا دوران دبیرستان که مجموعه ای از تلویزیون پخش شد به نام «داستان زندگی» یادتونه؟
یادش بخیر آن زمان ها که مثل حالا نبود تو یک روز صدتا فیلم و سریال نشان بدهد یک سریال نشان می داد می رفت تا هفته دیگر و هزار افسوس بود برای کسی که نمی رسید ببینتش آخه آن وقت ها سریال ها تکرار نمی شد.
راست میگی آقای جوان؟ ای بابا کجای کارید 2 شبکه بیشتر نداشتیم. تازه اینترنت هم نبود ای بابا کامپیوتر بود که بخواد اینترنت باشه؟ خخخخخخخه.
وای تصور کنید کسی که مجموعه ای را از دست می داد چه حالی پیدا می کرد بعضی ها را هم می دیدم که برای ندیدنش گریه هم می کردند خود ما هم یه روز یکی از آن ها شدیم.
نقش اول این مجموعه زیبای ژاپنی دختری بود به نام «هانیکو» دیگه کسی نمی گفت مجموعه «داستان زندگی» همه می گفتند مجموعه «هانیکو»
بگذریم ………
ابتدای این مجموعه یه متن زیبایی با صدای مرحوم «عطاء الله کاملی» پخش می شد که این متن بود :
??? ???
«زندگی منشوری است در حرکت دوار
منشوری که پرتو پر شکوه خلقت
با رنگهای بدیع و دلفریبش
آنرا دوشت داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است.
این مجموعه دریچه ای است بسوی داستان زندگی …..»
و بعدش هم آهنگ زیبای آن پخش می شد.
??? ???
این متن که هیچ گاه از خاطرم پاک نخواهد شد، شد نقطه عطف زندگی ادبی من.?
آنچنان حرارتی را در قلبم? حس کردم که برای قسمت دوم، قلم به دست آماده بودم تا این متن زیبا را بنویسم.(قانون = اشتیاق، جلسه اول دوره هدفگذاری)
بالاخره هفته بعد نوشتم و آمدم برای مادر گلم به حالت دیکلمه خواندم.
مادر همیشه زرنگم که برق عجیبی را تو چشم های فرزند تنبلش – البته فقط تو درس انشا – مشاهده می کرد یه پیشنهادی داد که الآن می فهمم بهش الهام شده بود و او هم خیلی خوب یاد گرفته بود که به این الهامات توجه کنه.(قانون = الهام، جلسه دهم قانون آفرینش)
به من گفت ببینم می تونی این جملات را یه جوری تغییر بدی و قشنگترشون بکنی.(قانون = ادامه و پشتکار، جلسه اول دوره هدفگذاری)
متوجه شده بود تا تنور داغه باید نان رو چسباند…(جلسات آخر دوره هدفگذاری)
این پیشنهادش مثل یه بمب انگیزه برای من بود.
رفتم و تا فردا یه متن جدید نوشتم که البته خیلی شبیه اولی بود ای کاش یادم مونده بود …
و مادرم?یه جوری منو تشویق کرد که می خواستم بال در بیارم…
دوستان همین حالا یاد مادر ادیسون افتادم …
دیگه از آن روز کار من شده بود تغییر متن های قشنگ و به دنبال آن تشویق های مادرم? که دقیقا «اهرم لذت» من شده بودند.
بعد مادرم? گفت حالا بیا در مورد مجموعه «هانیکو» یک انشا بنویس فدای کلامت مامان جون?.
انگار دنیا را به من داده بودند. رفتم و یه انشای خوب نوشتم.
لذت تشویق های مادرم? منو کشته بود.(قانون = اهرم لذت، جلسه پنجم دوم دوره هدفگذاری)
یادمه اولین انشایی که بعد آن نوشتم همه بچه های کلاس و معلم تعجب کردند و معلم پرسید جوان چه خبر شده انگار معجزه شده ها؟ منم ساده، گفتم نه آقا مجموعه «هانیکو» رویم تاثیر گذاشت و همه بچه ها با یه منظوری دیگه زدند زیر خنده. ها ها ها ها ها …….
البته تاثیری در من نداشت چون این کار آنقدر به برای من لذت بخش شده بود که حاضر نبودم به هیچ عنوان کنارش بزارم.(قانون = ثبات در هماهنگی و زیستن در اهداف، جلسه پنجم دوم دوره هدفگذاری)
دیگه کارم شده بود تغییر جملات. به هر مطلبی بر می خوردم عوضش می کردم اصلا تغییر دادن جملات شده بود هدفم و یه جور بازی لذت بخش.(قانون = اهرم لذت، جلسه پنجم دوم دوره هدفگذاری)
مدت ها بعد وقتی شعر رستم و سهراب را حفظ کردم البته برای نمره 20 کلاسی ادبیات، به فکر این افتادن تا این شعر را تغییر دهم.(قانون = نیروی الهامات، جلسه هفتم دوره هدفگذاری)
یادمه اولین بیتش تو کتابمون این بود : «چو خورشید تابان برآورد پر / سیه زاغ پران فرو برد سر».
و من به این شکل تغییرش دادم : «چو خورشید رخشان بتابید نور / سیه شب همی شد به بالین هور»?.
بعد شعراهایم را نشان معلم ادبیاتمون دادم باز او هم مرا تشویق کرد و گفت تو که طبع خوبی داری بیا خودت شعر بگو و وزن شعر و قافیه را به من یاد داد.(قانون = الهام، جلسه دهم قانون آفرینش)
و اینطور شد که یه پسر بدون استعداد در نوشتن انشا این شد که هم شعر بگه و هم نثر ادبی بنویسه….
نکته اساسی :
1 – استاد در دوره بسیار ارزشمند «عزت نفس» – که زندگی مرا احیا کرد – می فرماید :
چیزی به نام استعداد نداریم و انسان می تواند همه چیز را با تکرار و تمرین به دست آورد و «دیوید بلین» را مثال می زند که چگونه توانست با تکرار و تمرین برای 17 دقیقه زیر آب نفس خود را حبس کند.
2 – واقعا به هر موفقیتی رسیده ایم ردپای قوانین را در آن می بینیم.
ممارست یعنی تکرار و تمرین = رسیدن به مهارت.
و من هم چگونه توانستم با تکرار و تمرین و استفاده از اهرم رنج و لذت و استفاده ناخودآگاه از قوانین به این مهارت برسم.
همه می توانند.
همه …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
بخدا شما دوستان بی نظیرید مانند ندارید دوست دارم فریاد بزنم و به همه بگویم که :
بـــــــــــــــــــــــــــــــهترین ها ایــــــــــــــــــــــــــــــنجا هستند.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
جناب صمیمی استاد عزیز سلام و سپاس
چقدر شباهت و اشتراک داریم و این هم دلیل ارادت بنده به شما است.
من هم وقتی از آینده می ترسم و یا اینکه شیطان تصویری را از آینده برایم مجسم می کند که اگر اینطور شد چه کنم به خدا پناه می برم و به خودم میگم همانطور که الآن خدا هست اون وقت هم خدا هست.
هر چه بیشتر از خودمان بگوییم اول به خودمان بعد به دیگران کمک کرده ایم. اعتماد به نفسمان هم افزایش می یابد.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
هادی جان خیلی زیبا گفتید :«عشق به سن و سال و اختلاف سن مربوط نیست»
وقتی شما جوانان را می بینم که اینگونه معارف الهی را تحلیل می کنید، بابت داشتن دوستانی به فرهیختگی شما می بالم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
چقدر به دلم نشست: «شما امتداد ستاره دنباله دار استادید»
همه ما «امتداد ستاره دنباله دار استادید»
و همه ما و استاد «امتداد ستاره دنباله دار خداییم»
—————–
جناب صمیمی شما هم می توانید جملات ادبی خوبی بگویید یعنی در اصل همه می توانند.
یادم هست استاد در دوره عزت نفس فرمود که چیزی به نام استعداد وجود ندارد و با تکرار و تمرین انسان می تواند به هر قابلیتی که بخواهد برسد.
من هم همین کار را کردم شاید داستان چگونه شعر سرودم را برای شما دوستان گلم بنویسم.
شما هم می توانید بسم الله …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
دوست خوبم سرکار خانم فاضل سلام و سپاس
کم می آیید ولی هر وقت قدم بر چشم دوستان می نهید احساسی پر از مهر و توحید به دوستان هدیه می دهید.
چه با شکوه است بودن در جمع انسان های با صفا و با فضیلتی که کلمه توحید در کلامشان و در نگاهشان و در جانشان نشسته است.
شما بی نظیرید و وجودتان مایه آرامش …
فقط او را برایتان آرزو میکنم …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
دوست خوبم خانم نقیب زاده سلام و سپاس
خوشحالم که شما لذت هایی را درک می نمایید که خیلی از افراد در ذهنشان هم نمی گنجد. تبریک… تبریک… تبریک…
می دانید چرا کار کردن روی باورها لذت بخش است چون هر چقدر باورها به سمت مثبت و خالص شدن تغییر مسیر می دهند در حقیقت به سمت خدا گرایش پیدا کرده اید و در مسیر هدایت گام برداشته اید و خدایی شدن و با خدا بودن و ماندن لذتی دارد که در وصف نمی گنجد.
منتظر اتفاقات بسیار خوبی که حتما در زندگی برای باورهای خوب شما خواهد افتاد هستیم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
خانم سرمدی آقای ارمان مشایخی تو لینک زیر قرار دادند:
abasmanesh.com
خدا به همرات عزیز دل. از آن جا هم برایمان بنویس.خوش بگذره.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
«هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند»
از حس بسیار خوبتون سپاسگزارم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …