«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا شب خیز گفته:
    مدت عضویت: 3492 روز

    دوستان عزیز و بزرگوارم و استاد گرانقدر و ارجمندم و خانم فرهادی عزیزم سلام و خدا قوت

    طبق تمرینی که استاد عباس منش در بسته ی روانشناسی ثروت داده بودند کارت ویزیت چاپ کردم و خودم را معلم و مشاور علوم موفقیت معرفی کردم هنوز خودم هم برایم باور نکردنیست ، در اولین روز دو مراجعه کننده برای مشاوره داشتم که هر دو از ثروتمندان بودند که هزینه ی کلاس اصلا برایشان مهم نبود فقط به دنبال آرامش و کسب موفقیت بودند و بس

    و در همین چند روز بسیاری از دوستانم که به آن ها مشاوره داده بودم به خوبی نشانه های پی در پی خداوند را دریافت کرده بودند

    استاد بزرگوارم هر روز که موفق تر از دیروز می شوم از صمیم قلب برای شما و خانواده عزیزتان دعا می کنم ، شما مرا از چاه غفلت به راه عشق و معرفت هدایت کردید و

    باور کنید چیزی که برایم بسیار مهم است این است وقتی ثروتمند باشم طبعا با قدرت از خداوند سخن می گویم و افراد بیشتر خدا را می شناسند و همین برایم بسیار مهم و ارزشمند است و احساس می کنم رسالت خود را در این دنیا به خوبی پیدا کرده ام

    دلم می خواهد مردم شهر سر هر کوچه بنویسند خدا هست و خدا هست و خدا هست

    و همه روی دیوار دل خود بنویسند خدا هست و خدا هست و خدا هست

    تمام خوشحالی بنده این است که تا موفقیتی به دست می آورم ، در اینجا برای دوستان عزیزم بنویسم تا انگیزه ی بهترین و مقرب ترین مخلوقات خدا در رسیدن به موفقیت افزایش یابد

    دوستان عزیزم هر روز و هر لحظه برای موفقیت همه ی شما دعا می کنم زیرا باران رحمت و نعمت پروردگار هر روز بیشتر و بیشتر می شود و انشالله ظرف باورهایمان هر روز عمیق تر و بزرگ تر

    امیدوارم همگی شما به فراوانی و وفور نعمت پروردگار دست یابید

    در خدا شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      احمدرضا کریمیان گفته:
      مدت عضویت: 3999 روز

      به نام خدایی که اگر به او اعتماد کنیم جواب ما را به خوبی می دهد

      سلام ودرود به شما خانم شب خیز

      واقعا خدا هست وخدا هست وخدا هست.

      هر روز و هر روز تحت تاثیر نتایج عجیب وغریب شما قرار می گیرم.نتایجی که در رویای 95%افراد نمی گنجد.واقعا شما بی نهایت با خودتان هماهنگ هستید که اینقدر عاشق این هستید که نتایجتان را با دیگران هم در میان بگذارید تا به موفقیت آن ها هم کمک نمایید.بسیار به شما تبریک می گویم.

      در پناه خداوند شاد وسالم وموفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        لیلا شب خیز گفته:
        مدت عضویت: 3492 روز

        آقای کریمیان دوست بزرگوارم سلام ،این خاصیت شاگرد استاد عباس منش بودن است که نگاهش به خداوند توحیدی است ، این ها همه از فضل پروردگار من است ، مثل روز برایم واضح و روشن است که شما هم به موفقیت های چشمگیری می رسید در خدا شاد و پیروز باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2259 روز

      سلام خانم شب خیز عزیز چقدر از خوندن کامنت های شما لذت می برم چه کار خوبی رو در خودتون به عادت تبدیل کردین که تمام موفقیت ها چه کوچک و چه بزرگ را با بچه های عباس منشی به اشتراک میگذارین خیلی خوب باعث میشه در این مسیر ثابت قدم تر شویم و ایمانمان به الله یکتا بیشتر و بیشتر بشه امیدوارم در پرتو هدایت الهی هر روز نسبت به روز قبل موفق تر باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ارمان مشایخی گفته:
      مدت عضویت: 3614 روز

      بسیار عالی تبریک میگم خانم شبخیز

      :

      میان آرزوی تو و معجزه خداوند دیواریست بنام اعتماد..

      پس اگر دوست داری به آرزویت برسی، با تمام وجود به او اعتماد کن..

      هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست..!!

      زیرا به مهربانی مادرش اعتماد دارد،

      ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم،

      ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺷﺎﺩﯼ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ

      ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻨﯿﺪ.

      ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

      ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ..

      ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ،

      ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﯾﺪ..

      ﺍﮔﺮﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎﺷﯿﺪ..

      ﺍﮔﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ،

      ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ..

      ﺩﻧﯿﺎﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ” ﭘﮋﻭﺍﮎ ” ﻧﯿﺴﺖ.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3761 روز

      خانم شبخیز گرامی شما فوق العاده اید تنها کاری که میتوانم برایتان انجام دهم آرزوی موفقیت برای شما از صمیم قلب است. به خدا قسم یاد میکنم که اگر روزی ثروتمند شوم طوری که بتونم با قدرت از موفقیت مالی صحبت کنم حاضرم که اگر وقتی از ثروتم صحبت میکنم از خداوند به عنوان سازنده آن ثروت یاد نکنم حاضرم در همان لحظه تمام ثروتم را از دست بدهم و چه زیباست آرزوی داشتن ثروتی که پشتوانه ای باشد برای هدایت افراد به سمت رب. خوش به حال استاد که این نعمت رو داره.

      از شما بسیار سپاسگزارم خانم شبخیز لطفا این لطف خود رو در انگیزه دادن به دوستانتان هرگز از ما دریغ نکنید.

      لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        لیلا شب خیز گفته:
        مدت عضویت: 3492 روز

        آقای صمیمی دوست بزرگوار سلام

        این باور قوی شما نشان از ایمان فوق العاده شما دارد ، انشالله از جمله پاک مردانی هستید که به فرموده ی قرآن هیچ کسب و تجارت آن ها را از یاد خدا غافل نمی کند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3233 روز

    از دست و زبان که براید کز عهده شکرش بدر آید

    سلام به همه شما دوستان گرانقدر

    سپاسگزارم از وجود ارزشمندتون. من چند جلسه اول قانون آفرینش و دوره روابط استاد عزیز رو استفاده کردم که حقیقتا عالی بود.. بینهایت بخاطر آموزشهاشون سپاسگزارم. دوره هدفگذاری روتا جلسه سوم پیش رفتم و اولین هدفم شد انجام تمرینات شکرگزاری بصورت جدی و پیوسته…خب قطعا من رو توان سپاسگزاری از این همه نعمتی که خداوند داده نیست. امروز روز نوزدهمه ..سپاس بخاطر این توفیق …بزرگترین دستاورد این کار برام احساس شور و حیرتیه که تجربه میکنم انگار چشمان نویی دارم همونها که در بچگی داشتم مثلا دیروز وقتی پشت چراغ قرمز بودم پسری اومد و شروع کرد با شیشه پاک کن شیشه ماشینمو پاک کرد و من محو کفهای ایجاد شده روی شیشه ماشین بودم.. واقعا خوشم اومده بود از دیدن حبابهای کوچیک کف روی شیشه ماشین.. :).. من عاشق این لحظاتم که کاملا در لحظه ام و سراشارم از لذت.. ممنون که خواستی باشم و لذت ببرم در این دنیای مادی… خیلی چیزا باعث میشه این احساسارو تجربه کنم:).. لامپای رنگی .. رودخونه کارون عزیزم..پرنده ها…اتفاقات جادویی ام میافته مثلا من بعد از سالها میخوام ارشد شرکت کنم توی رشته ای که رشته لیسانسم نیست و واقعا به مدت طولانی ای سردرگم بودم که از چه منابعی باید استفاده کنم .. ولی بعد از انجام تمرین یکی از روزها و شکر اینکه همه چی برام واضح شده و اینکه یه خبر خوش دریافت میکنم به ذهنم رسید به یکی از دوستام که توی اون رشته و مقطع درس خونده بود دوباره پیام بدم خلاصه بهم زنگ زد و گفت ببخشید دفعه اول که بهم کفته بودی کلا فراموش کرده بودم، چه به موقع گفتی الان دارم اسباب کشی میکنم و همه کتابامو آماده کرده بودم که به کتابخونه اهدا کنم و واقعا دوست داشتم بدم به کسی که استفاده کنه… خلاصه رفتم پیشش و بهترین راهنماییها رو بهم کرد ..امیدبخش ترین انگیزه هارو بهم داد ..منابع دکترا رو هم داد :)) و من بدون اینکه پولی بدم کل منابع رو از کسی که بسیار دارد یعنی خدا دریافت کردم.

    یا قبلا توی فهرست 107 آرزو نوشته بودم یه سرویس طلای ظریف به شکل پروانه میخوام خواهرم این سرویسو داشت و چند روز پیش بهم گفت دوسشون نداره و اونارو داد به من..

    و خیلی چیزای دیگه مثلا ابراز محبت کسانی که خودم حقیقتا دوستشون دارم بهم بیشتر شده و… :)

    به امید داشتن ایمانی محکم به خداوند بسیار بخشنده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3934 روز

      سرکارخانم طهماسبی سلام و سپاس

      احساس بسیار خوبی دارید خصوصا اینکه با طنین سپاسگزاری هم همراه است. با این احساس و صداقت تا خود خدا هم میشه رسید.

      نظر شما را در خصوص محصول جدی استاد یعنی دوره “راهنمای عملی دستیابی به رویاها” مطالعه کردم و خیلی استفاده کردم به خصوص این جملات که نوشته بودید: “تا قبل از این فکر میکردم یاد گرفتم آدم شکرگزاری باشم ولی متوجه نشده بودم انقدر مدت زیادی با یکی دوتا از خواسته هام یکی شده بودم که باورم شده بود در نبود اونها یه چیزی کمه و زندگی کامل نیست حالا به خودم میگم چطور فکر کردی که اونها اینقدر مهمن که چیز بسیار با ارزشتری مثل بودنت و نعمت زندگی رو ندیدی؟”

      تبریک …

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        لیلا طهماسبی گفته:
        مدت عضویت: 3233 روز

        سلام آقای جوان گرامی.

        من و خواهرم همیشه از کامنتهای الهام بخشتون استفاده کردیم و ازتون واقعا تشکر میکنم بابت به اشتراک گذاشتن تجربه هاتون.بسیار ممنونم از توجهتون.

        گلشن جان خواهر من هستن که برای دوره جدید استاد نظر نوشتن. :)

        انشالله روز به روز شما و همه دوستان عزیز شادتر و موفقتر باشین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3761 روز

      خانم طهماسبی بزرگوار سلام. موفقیتهای اخیرتون رو به شما صمیمانه تبریک میگم و از شما دعوت میکنم این موفقیتها رو به عنوان نشانه ی موفقیتهای بزرگ در آینده ببینید و خبر های خوش بیشتری را برای ما دوستانتان بنویسید…

      شاد و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        لیلا طهماسبی گفته:
        مدت عضویت: 3233 روز

        سلام آقای صمیمی. بسیار ممنونم از شما، بخاطر دلگرمی که دادین. بینهایت از تک تک اعضای فعال سپاسگزارم که همواره باعث ایجاد باورهای زیبا و امید آفرین بودید. انشالله همینطور که گفتین باشه.

        خوب و سالم باشین:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    امیرحسین بذرافشان گفته:
    مدت عضویت: 3724 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان فوق العاده من

    از ساعت 22تا الان که حدودا ساعت چهار بامداد هست دارم نظرات و تجربیات رو میخونم و لذت میبرم.

    زنده باد به این ایده ناب هر دیدگاهی برای من یک ایمان و یقین راسخ داشت تا بیشتر به قانون و فایل ها توجه و عمل کنم از همه عزیزان تقاضامندم که تجربیات و نتایج خودشون رو به اشتراک بذارند چون خیلی کمک میکنه یه ایمان و باور بقیه…

    از همگی بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3397 روز

      سلام

      ایده این قسمت سایت عالی بوده منم هر وقت به این قسمت مراجعه می کنم اصلا متوجه زمان نمیشوم فقط یک هو می فهمم که ای وایییییییییییییی چقدر دیر شده است . واقعا این قسمت سایت بسیار عالی بسیار عالی . مرسی از استاد از همه کسانی که در این سایت تلاش می کنند و تشکر از همه دوستانیکه این قدر خوب نوشته اند.

      همگی در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مصطفی حجتی گفته:
    مدت عضویت: 3555 روز

    ادامه متن ……..

    خدا می داند مدتها به دنبال حقایقی میگشتم که از این شرایط نجات پیدا کنم و به زندگی امیدوار شوم . بعد از آن فایل کامل آفرینش ، دوره آنلاین ثروت ، کتابهای صوتی قهرمان ، راز ثروت ، معجزه سپاس گذاری و بیشتر فایلهای استاد که در سفر به آمریکا و تحقیقات در موارد مختلف انجام میدادند را گوش کرده ام.

    اکنون روحیه ای با نشاط پر از انرژی و روابط عالی با همسرم دارم و مهمتر از همه امید به زندگی دارم و افکار بیمارگونه خود را دور ریختم و از هیچ کس و هیچ چیز نمیترسم و پذیرفتم که تمام شرایط را خودم بوجود آوردم پس زندگی خود آنچنان میسازم که در رویا داشته ام .

    تجاربی که بعد از این فایلها بدست آوردم. من در ماه مبارک رمضان امسال به اتفاق همسرم برای سمینار آرایشی قصد سفر به استانبول را داشتیم از آنجایی که امنیت در این کشور نبود و اخبار بمب گذاری زیاد شنیده می شد و هر کسی مارا میدید شدیدا با سفر ما مخالفت میکرد ولی من که قانون را میدانستم و خود را در بهترین فرکانس میدانستم و همواره این جمله را که از فایلها آموختم با خود تکرار میکردم ( من در بهترین زمان در بهترین مکان و بهترین شرایط قرار دارم ) به استانبول رفتیم و به سلامت برگشتیم و از این سفر لذت بردیم و دقیقا 3 روز بعد از برگشت ما در فرودگاه آتاتورک بمب گذاری صورت گرفت نکته اینجاست که تور ما به گونه ای بود که دقیقا در برگشت با آن بمب گذاری مواجه میشدیم ولی در لحظه آخر تصمیم گرفتیم تاریخ سفر را جابجا کنیم و همین باعث شد که در این فاجعه نباشیم چون من در فرکانسی نیستم که اتفاقات بد را تجربه کنم .

    از موارد دیگر من در محل کارم با رئیسم که بی احترامی میکرد و حرف ناحساب میزد برخورد کردم و جالب اینجاست به هیچ عنوان از اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد نمیترسیدم و همواره خداوند را یار و یاور خود میدانستم و شاید باورتان نشود لحظه ای که از بانک اخراج شدم متمعن بودم دوباره به کار خود برمیگردم و بعد از 1 ما دوباره قرارداد کاری خود را امضاء کردم . نکته خداوند کسی را سر راهم قرار داد که پیگیر کارم شد و شرایط بازگشت من را فراهم کرد .

    خداوندا بخاطر تمام محبتهایی که به بنده عنایت فرمودی سپاس گذارم .

    پیشنهد میکنم فیلم ( بند باز) را حتما ببینید که در این فیلم هم قانون سپاس گذاری بیان شده هم رسیدن به اهدافی که با اشتیاق فراوان همراه باشد.

    اکنون نیز فایل هدف گذاری را دنبال میکنم و به قسمت پنجم رسیده ام و به همه پیشنهاد میکنم این فایل را مطالعه کنند چون خواهید دید نقاط ضعف و قوت خود را نمیدانسته اید و توجه نمیکردید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      محمدحسین پیش بین گفته:
      مدت عضویت: 3888 روز

      مصطفی عزیز ، واقعاً باور و ایمان شجاعت می آره، این رو بارها توی این مدت دو سال به خوبی تجربه کردم. عاشق این جمله ات شدم

      ” من در فرکانسی نیستم که اتفاقات بد را تجربه کنم .” بابت معرفی فیلم هم ممنون دوست من . من عاشق فیلمم. بازم برای شجاعت و باورت بهت تبریک می گم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محسن روشنی گفته:
    مدت عضویت: 3344 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم

    من محسن روشنی دانشجوی فناوری اطلاعات با 18 سال سن ساکن اسلامشهر تهران هستم که توی یه شرکت که کارش فروش گوشی موبایل هستش کار میکنم .

    2 ماه پیش در اوج گرفتاری های مالی خودم بودم و فقط بدشانسی بود که پشت سر هم در خونه ام رو میزد ؛ درآمدم به قدری پایین بود که تمام فکر و ذکرم شده بود شهریه دانشگاه ، کرایه رفت و برگشت و خورد و خوراک کمی که توی روز داشتم . شرکت ما به دو صورت حقوق میده یا باید نیروی کار اداری باشی تا حقوقی معادل حقوق وزارت کار بهت بدن یا باید بری توی بخش فروش و بصورت پورسانتی کار کنی تا از هر چیزی که بفروشی درصدی رو بهت بدن . کاملا مشخصه که من توی بخش اداری با حقوق ثابت کار میکردم و سعی داشتم تا با حقوق اندکی که داشتم بتونم زندگی ام رو بچرخونم.

    روابط اجتماعی من در سطح خیلی بدی بود ، میترسیدم با مردم صحبت کنم و احساس میکردم همه از من بدشون میاد ، توی خانواده نمیتونستم با پدرو مادر خودم هم حرف بزنم و کلا آدم بشدت درون گرایی بودم ، هیچ دوستی نداشتم بخاطر همین قضیه که فکر میکردم دوستانم هم از من بدشون میاد . خونه هیچ کس مهمونی نمیرفتم و کلا تنها کسایی که میدیدم اعضای خانواده ام بودن و همکارام سر کار که با اونا هم رابطه ی خوبی نداشتم و به اجبار مدیرمون یه سلام و علیک خیلی کوچولویی داشتیم .

    یه زندگی روزمره و خیلی بد ، بدون هیچ هدفی یا آرزویی داشتم و فقط به این فکر میکردم که زودتر کارم تموم بشه و برم خونه .

    یکی از مزیت های من اینه که عاشق مطالعه بودم و هستم ، اونم به این دلیله که آدم درون گرایی بودم و فقط با کتاب ارتباط برقرار میکردم ، کتاب های زیادی توی زمینه های علمی و دینی و سیاسی خونده بودم ولی نمیدونم چرا هیچ وقت سمت کتاب های موفقیت نرفته بودم ؟

    تا اینکه یه روز یکی از دوستای قدیمی ام رو دیدم که خیلی دوستش دارم ولی بخاطر مسائلی که بالا گفتم باهم ارتباطی نداشتیم و سالی یکبار اونم اتفاقی همدیگرو میدیدیم . بعد از کلی حرف زدن و از اینور و اونور پرسیدن من بهش گفتم که یه کتاب خوب معرفی کن بخونم ( من عادت دارم به هرکسی که میرسم بهش میگم یه کتاب معرفی کن بخونم ) ، اونم برای اولین بار گفت چرا بخونی یه چیزی گوش بده …

    خُب زندگی دوباره من از اینجا شروع شد . با نرم افزار شِیرایت حدود صدو خرده ای فایل صوتی برام ریخت که گوش بدم ؛ خداحافظی کردم و رفتم .

    شب هندزفری رو زدم تو گوشم و اولین فایل رو باز کردم ، استاد داشت در باره علت های کند خوانی صحبت میکرد با دقت هر 4 تا فایل رو گوش دادم و احساس کردم که این فرد همون کسیه که میتونه منو عوض کنه چون خودشون هم توی فایل اشاره به این کردن که آموزش های اصلی شون در رابطه با روانشناسی ثروت و موفقیت هستش .

    استاد توی همه فایل هاشون 1000 تا نکته هست که واقعا باید با طلا نوشته بشه ، اولین کاری که من کردم شروع به تغییر باورهام و ایجاد باور های جدید بود ؛ چطوری ؟ خُب بخاطر سن کمی که دارم تقریبا هیچ باور غلطی توی باورهام نبود بجز چندتایی که مربوط به روابطم میشد برای همین خیلی راحت حرف های استاد میرفتن و درست سر جای خودشون توی باوردونم مینشستن . باورتون نمیشه زندگی من از این رو به اون رو شد ؛ بعد از یک مدت بطور کامل تغییر کردم و فرصت های زیادی رو که قبلا از دست داده بودم رو کم کم احیاء کردم .

    تغییراتی که توی زندگی ام ایجاد شد :

    روابط

    به لطف فایل های اعتماد به نفس و عزت نفس استاد و چیزهایی که در رابطه با ترس و ایمان گفتن ، به یه خودباوری عجیبی رسیدم که قصد دارم کارهای بزرگی رو انجام بدم .

    دیگه با همه ی مردم ، خانواده ، فامیل و دوستانم به راحتی ارتباط برقرار میکنم و اینقدر با اعتماد به نفس برخورد میکنم که کسی باورش نمیشه من همون دم قبلی هستم .

    مالی و ثروت

    بهترین بخش رشد زندگی من توی همین قسمته ؛

    طی فایل هایی که گوش کردم ، دریافتم که باید دل رو به دریا زد و رفت سراغ کسب و کار جدید ، خُب من به حرفای استاد توی زمینه روابط ایمان پیدا کرده بودم ولی نمیدونستم آیا از نطر مالی هم میتونم رشد کنم یا نه ؟ برای همین باید توی یه موضوعی امتحان میکردم این کار رو .

    خود استاد گفته بودن که با نقشه ذهنی همه چیزایی که توی مغزتونه رو بریزید روی کاغذ ، منم وسط کاغذ نوشتم 2 میلیون تومان حقوق و ادامه دادم و خیلی سریع و عجیب ایده های خیلی بزرگی به ذهنم خطور کرد ولی بهترین کاری که بهم الهام شد ( خود استاد هم گفته بودن که به ندای درونتون گوش بدید ) این بود که برم و توی بخش فروش شرکتمون کار کنم و بصورت پورسانتی کار کنم .

    خب این کار انجام شد و من شدم اپراتور یکی از تلفن های واحد فروش اونجا ؛

    اولین تماسی که برقرار شد یه آقایی بود از کرمان و سفارش 30 تا گوشی موبایل داد !!!!!

    وقتی این حرف رو زد یه خوشحالی عجیبی پیدا کرده بودم و به حرفای استاد توی زمینه مالی هم اطمینان پیداکرده بودم ، حالا با قدرت و کیفیت بهتری به تلفن ها جواب میدادم و بخاطر اصلاح روابطم میتونستم خیلی راحت و بهتر از بقیه همکارام با مشتریان صحبت کنم .

    ” استاد عباس منش ” دارن زندگی و وقتشون رو صرف میکنن تا مردم رو آگاه کنن از تحقیقاتشون ، من هم دارم پشت جبهه این کار رو براشون انجام میدم و همه ی فایل هایی که از استاد دارم رو دارم به همه میدم تا بقیه هم مثل من رشد کنن .

    بی حد و اندازه ممنونم از کسی که خودش و وقتشو داره صرف بهتر کردن زندگی مردم میکنه و خیلی خوشحالم از اینکه چنین فضایی ایجاد شد تا بتونم از استاد تشکر کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      میلاد فخری گفته:
      مدت عضویت: 1768 روز

      سلام جناب روشنی

      سرگذشت زندگی شما خیلی جذاب بود، این همه تغییر کردین خوشحالم حتماً از زمانی دست به تغییر باورهایت زدین تا امروز که چند سالی میگذرد به موفقعیت های زیادی دست پیدا کردین

      امیدوارم همچنان این راه بی پایان را ادمه دهید و برای شما آرزوی موفقیت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    صفا فاضل گفته:
    مدت عضویت: 4054 روز

    به نام همه ی نام های او

    فقط میتونم بگم ممنونم که ثابت قدم ماندید

    وممنونم از اینکه مثالی شدید تا وهابیت و رزاقیت رب وصاحب مطلقمون به نمایش بزارید ویاد آور شدید که نعمت اختیار در وجود ماست.

    وممنون خداییم که عدالت وبزرگی وقدرتش در ذهن من نمی گنجه،

    وهمه ی آرزوم اینه که روز به روز بیشتر وبیشتر عاشقش بشم تاجایی که من معشوقه اوباشم واو عاشق من،

    چون خیلی دوسش دارم ویقین دارم که دوستم داره خیلی ،همین یه باور دنیام بهشت کرده،

    عزیز دلی که چشمان زیبات به این چند خط افتاد برات بهشت تواین دنیا آرزو میکنم.

    وباوردارم اون هست که من هستم،

    واو هست که تو هستی،

    وخدا هست و خدا هست وخداهست تنها باوریست که برایم آرامش ابدی داره.

    ودیگر خدا برای من آن فکر نیست که کج نهادی پای لنگت میکند تاخطا کردی عذابت میکنم….نه دیگر آن خدای من نیست،

    بلکه اوهمه هستیم، جان جانانم ،شاه شاهانم ،یک ویکتا وزیبای من است.

    معبود ویگانه ی من ازتو ممنونم که باران مهربانیت برزمین قلب هایمان همیشه وهمیشه می بارد

    رب و دردانه ی من ازتوممنونم که گفتی من برای تو کافی هستم ،

    ویقین دارم همانند موسی به من هم گفتی اصنعتک لنفسی .

    معبود من وقتی نام توبر زبانم جاری میشود دنیا را با همه ی عظمتش در یک قطره باران جای میدهم وکلمه ها عاشقانه جاری میشوند،

    عادل بی بدیلم دروازه های قلبم را فقط بر روی تو می گشایم ودلم میخواهد بوی تو آنچنان وجودم را پر کند که عطر زیبا ترین گل ها را از یاد ببرم،

    یگانه ی من میدانم که عاشقانه دوستم داری به آن نشان که هر روز چراغ خورشید را برایم روشن میکنی وآسمان را سقف خانه ام کردی،

    زیبای من میدانم اگر عاشق تو نباشم پروانه ها ولاله ها از من می گریزند ومیدانم وقتی عشق تو بر قلبم نشست دنیا از نوک سوزن هم برایم کوچکتر شدوتو شدی همه ی بودنم.

    دوستت دارم معبود وعشق زیبای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3934 روز

      دوست خوبم صفا فاضل سلام و سپاس

      چه با شکوه است بودن در جمع انسان های با صفا و با فضیلتی که کلمه توحید در کلامشان و در نگاهشان و در جانشان نشسته است.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        صفا فاضل گفته:
        مدت عضویت: 4054 روز

        سلام بربندگان پاک خداوند

        سپاسگذارم از شما خانم شب خیز عزیز،آقای جوان وآقای صمیمی ،وهمه ی دوستان عزیزی که نگاه زیبایشان به این چند سطر افتاد ،برایتان آرامشی را از آن یگانه ی مهربان آرزو میکنم که جز او نبینید وجز او نشنوید وجز او نگویید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    طاهره زهره گفته:
    مدت عضویت: 3884 روز

    با سلام خدمت همه دوستانم ، باید بگم که با خوندن داستان موفقیت و شادی شما عزیزانم بسیار خوشحال و خرسندم ، همیشه به سایت سر میزنم و نظرات جدید دنبال میکنم ولی تا به حال خودم متنی در این قسمت ننوشته بودم ، موفقیتهای من اگر چه کوچیک بودن اما خدای من بسیار بزرگ و بخشنده است و امیدوارم با تلاش خودم و امید به خدا به همه ارزوهام برسم ، در این دو هفته اخیر به موفقیتهای رسیدم که دربارشون میخوام بنویسم ، من به طور مدام از بی عدالتی در محیط کارم شکایت میکردم و همیشه از این که کارم دیده نمیشد ناراحت بودم که خداروشکر بعد از یه مدت اروم گرفتن وافکار مثبت رییسم اسم من رو برای ارتقا شغلی برای سازمان فرستاد که ان شالله به زودی اقدام میشه ،

    دومین پیشامد خوب انتقالی یکی از همکارام که رابطه بسیار بدی بامن داشت بود در این اواخر سعی میکردم بهش توجه نکنم و کلا نبینمش که خداروشکر کلا از ساختمان محل کار من به ساختمان دبگه منتقل شد ،

    اتفاق خوشایند دیگه ای که شاید از معجزه کمتر نباشه قطع ارتباطم با شخصی بود که قصد داشتم باهش ازدواج کنم ، و اونم فقط یه درخواست صادقانه و صحبت بی ریا با خدای خودم بود که از خدا خواستم اگه این ادم در طرح الهی زندگی من جایی داره و انسان خوبیه رابطه ما ادامه پیدا کنه و گرنه که به راحتی و به زودی رابطه تموم بشه که کمتر از نیم ساعت ایشون پیامی حاوی مطلبی نامناسب رو به صورت اشتباه برای من فرستاد که مخاطب شخص دیگه ای بود و وقتی فهمید چه اشتباه بدی کرده و هیچ جوره نمیتونه قضیه رو درست کنه خداحافظی کرد و فقط ازم خواست که ابروش حفظ کنم و به کسی چیزی نگم همون لحظه هزاران بار خداروشکر کردم که اینقدر هوام داره و مراقبم

    جذب اخرم مربوط میشه به خوندن مطالب دوستانم در گروه (به گمانم خانم شبخیز )و تهیه جعبه قرمز رنگ ، و به فکر تهیه اون جعبه افتادم که عصر همون روز خواهرم ساعت لوکسی خریده با یه جعبه سفید رنگ اومد خونه ، جعبه بزرگتر که باز کردم توش یه جعبه قرمز بسیار قشنگ دیدم که خواهرم اون جعبه رو بهم داد .

    الانم ارزوهای بسبار زیادی دارم از جمله زندگی در خارج از کشور

    به امید اونروز

    شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3761 روز

      دوست عزیز سلام. چه نشانه های زیبایی را دریافت کردید… قدر این نشانه ها را بدانید… ازدواج شما بدون دریافت آن نشانه میتوانست ازدواجی شود مانند بقیه ازدواجها… نا امید کننده… خداوند را به خاطر این لطف بزرگش سپاسگزار باشید…

      مگر میشود بنده ای خداوند را خالصانه بخواند و خداوند به او بی توجهی کند!!!! محال است…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3492 روز

      طاهره جان دوست خوب و عزیزم سلام

      امیدوارم جعبه ی آرزوهای زندگی شما پر باشد از عشق الهی و دریافت تمام خواسته هایتان از خداوند ، ((کوچکترین نشانه ها هم نشانی از حضرت دوست دارند و علامت بزرگی است از قدرت توکل شما به درگاه با عظمت او )) ،

      بابت موفقیت هایتان تبریک مرا پذیرا باشید همواره در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عاشق خدا گفته:
      مدت عضویت: 3383 روز

      طاهره خانم سلام انشالله زندگی و وجودتون همیشه طیب و طاهر از هر نازیبایی باشه

      خوشحالم از نتایج زیباتون فقط دقت کنید این نتایج خیلییییی بزرگ هستن چون شما قوانین الهی رو یاد گرفتید فکر میکنید نتایجتون کوچیک و ساده هست یک لحظه فکر کنید ببینید اگر این قوانین رو نمیدونستید هر روز با همکارتون میجنگیدید و بالاخره اخراج میشدید یا هر روز متنفر میشدید از کارتون تا استعفا بدید یا هیچ ارتقا رتبه ای پیدا نمیکردید و هر روز اعصاب و احساستون داغون بود و مطمعنا اتفاقات بدی در انتظارتون بود یا با اون شخص ازدواج میکردید و زندگیتون تبدیل به جهنم میشد اما همین نتایج که به ظاهر کوچیکه بسیاااااااار ارزشمنده و در ضمن نتایج مثل نوزاد روز به روز بزرگتر میشه به امید روزهای عالی برای شما و خونوادتون

      خدا جونم شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سمانه مدنی گفته:
    مدت عضویت: 3358 روز

    سلام به استاد گرانقدر استاد عباس منش و تیم بینظیرشون و دوستان همراه و عزیزم .

    سمانه مدنی هستم متولد آبان سال 1361٫

    الان که تصمیم گرفتم داستان آشناییم رو با استاد و داستان پیشامدهای زندگیم رو بنویسم بانگ اذان صبح رو می شنوم برای همتون از همین ابتدا در این لحظات گرانقدر برآورده شدن همه آرزوها و اهدافتون رو آرزومندم.

    شروع آشنایی من با استاد عباس منش عزیز در نیمه دوم سال 91 بود با پیامک همایش رایگان تندخوانی که در هفت تیر برگزار میشد تا آن زمان پیامک چندین بار برایم آمده بود منتها هر بار کاری و مساله ای نمی گذاشت شرکت کنم در همایش.

    در آن زمان من ورودی سال 91 دانشگاه تهران در رشته تاریخ و تمدن بودم و از کیش که محل زندگیم بود برای ادامه تحصیلم با پسرم آمده بودم تهران و همسرم در کیش بودند و احساس نیاز به وقت من رو واداشت تا در این همایش شرکت کنم .در اون همایش انرژی استاد به من منتقل شد حس بینظیر امید به آینده .شروع به دانلود فایلهای رایگان استاد کردم از سایت و دایم پیگیر بودم که کی فایل جدید می گذارند .

    در زمستان همان سال بسته تندخوانی رو تهیه کردم و شروع کردم به کار کردن انصافا بسته بینظیری بود با اینکه نتونستم کامل این مجموعه رو به اتمام برسونم اما بعد از گذشت 4 سال تا جایی که از این بسته استفاده کرده بودم سرعت مطالعه ام رو افزایش داده و از این موضوع خیلی خوشحالم .سی دی اعتماد به نفس و دو سی دی انگیزشی تهیه کردم که خیلی خوب بود و در یک دفترچه شروع به نکته برداری کردم اما همچنان فایلهای رایگان رو مکرر گوش میدادم یا نگاه می کردم آن زمان به دلیل تحصیل و داشتن پسر 4 ساله و نبود پدرش و نداشتن خانه مستقل خیلی تحت فشار بودم و ترم اول دانشگاهم رو خانه پدرم بودم اما به دلیل مشکلاتی که پیش آمد نتوانستم آنجا بمانم و همراه پسرم به خانه پدر شوهرم که آن زمان خالی بود و گاهی ازش استفاده می شد رفتم شرایط سختی بود از یک طرف دست تنها بودنم و از طرف دیگر منطقه و محل جدید که هیچ جا رو بلد نبودم اما باز فایلها بدادم رسید انقدر انرژی و حال خوب بهم می داد که من با وجود شرایطی که گفتم هم بر ترسها و کمبودها غلبه کردم و اداره امور زندگیم رو دست گرفتم هم ترم دوم دانشگاهم رو شروع کردم و هم بخاطر هدف گذاری که کرده بودم برای مربیگری مهد کلاسهای جدا می رفتم در این بین به ندرت کمک اطرافیانم رو طلب می کردم . بدلیل ناراحتی پسرم از دوری پدرش و پایبند نبودن همسرم که من رو ایشون تشویق کرده بود برای ادامه تحصیل تهران بیام بعد خودش نقل مکان کنه و بعد یکسال و چند ماه خبری ازش نشد تصمیم گرفتم برگردم کیش و همزمان هم تغییر رشته دادم هم تغییر دانشگاه در این مدت فایلهای صوتی و تصویری استاد عضو جداناپذیر زندگی من بود و هر قدم و تغییری در زندگیم می دادم بعد از امید و اطمینانی بود که از فایلهای استاد می گرفتم.

    با انرژی مثبت و اهداف مشخص به کیش برگشتم اما نه خانه خودم بلکه به دلیل ضعف مالی همسرم خانه پدر شوهرم همراه پسرم رفتم و برادر شوهرم که متاهل و کارش کیش بود ،اما همسرش دوست نداشت کیش

    زندگی کنه هم در آن خانه زندگی می کرد با دانستن این موضوع چون افسردگی پسرم برام در اولویت بود

    .دوستان از بازگو کردن این موضوع هدفم این بود که یک اشتباه کردم و حرف استاد رو در این قسمت گوش نکردم و خواستم افراد آن خانه رو بدون اینکه در خواست کنن و یا احساس نیاز کنند خواستم به حس و حال خوب خودم

    برسونم غافل از اینکه هر بار تلاش من باعث خستگی و هدر رفتن انرژیم می شود و از اهداف خودم دور می افتم تا حدی که یکسال 92 رو درجا زدم اما آنقدر پیگیر بودم که برای همایش عالی و بینظیر هدفگذاری سال 93 ثبت نام کردم وتنها بخاطر همایش به تهران آمدم که من یکی از روزهای همیشه بیادماندنی و عالی زندگیم رو تجربه کردم .در آن همایش به صورت عملی هدف گذاری کردم و با امید و انرژی که کسب کردم برگشتم .فراز و نشیب زندگیم در سال 93 کم نبوده اما چیزی که جالب است این هست که برگشت من به کیش در نوروز 93 بر این باور بود که کیش رو پذیرفتم برای زندگی دایم بدلیل شغل همسرم و همه هدفگذاریم این بود که از همان سال برنامه ریزی کنم تا حس عالی و زندگی هدفمند در کیش داشته باشم. اینجا به حرف استاد عباس منش رسیدم که وقتی رها می کنید به خواستتون می رسید و من دوست نداشتن کیش رو رها کرده بودم و برنامه ای داشتم که حتی زندگیم رو ارتقا بدم در کیش اما مسایلی نه چندان خوشایند اتفاق افتاد تا ما به کل یعنی زمستان 93 تا به امروز در مدت یک ماه نقل مکان کردیم تهران .سال 94 سال پرفراز نشیب و سال عطف زندگی من بود ما برگشتیم خانه پدر شوهر دوباره بخاطر ورشکستگی مالی همسرم و من بدلیل جابجایی و اتفاقات به ظاهر ناگوار کلا از کلام استاد غافل شدم تا زمستان سال 94 که تصمیم به جدایی گرفتم به جایی رسیدم که پسرم رو رها کردم و اصلا دوست نداشتم ببینم منی که سال 93 بخاطر پسرم خودم رو آواره کرده بودم منتها دوباره شروع کردم به گوش دادن فایلها و در این بین با استاد گرانقدر دیگر با پیامک همایش رایگان کارآفرینی آشنا شدم و در کلاس اینکه چطور از امکانات و توانایی ها و مهارتهایی که داریم برای کارآفرین شدن و استفاده کنیم و کسب درآمد کنیم شرکت کردم .قدرتی در خودم پیدا کردم که باز شروع کنم زیر یک سقف دوباره برگردم به خاطر پسرم که داشتم از دستش می دادم اما مثل همیشه الطاف خداوند شامل حالم شد .

    شاید خنده دار باشه افت و خیزهای زندگی من اما لحظه لحظه رشد و بالغ شدنم رو احساس کردم از بهمن 94 که نقل مکان کردیم و عملا بعد 2 سال مستقل شدیم . من برای نوروز 95 شروع به درست کردن 7سینهای کوچک در طرحهای مختلف برای فروش کردم تجربه جدیدی بود با اینکه سود نبردم اما هم تجربه فروشندگی تولید خودم برام خیلی ارزشمند بود هم اعتماد به نفسم رو بالا برد که با تمام کمبودها هنوز می توانم . من به این باور استاد رسیدم که خودم حتی از نظر مالی باید مستقل بشم چون عمده مشکلات زندگی ما مسایل مالی است و هنوزم هست منتها من تازه متوجه شدم توقعی که از همسرم دارم برای یک زندگی معمولی در حد یک خانواده کاملا ساده زیست در توانش نیست و خودم باید یاعلی بگم .سخت هست اما شدنی در حال حاضر که این مطالب طولانی رو براتون نوشتم دانشجو کارشناسی روانشناسی عمومی دانشگاه پیام نور هستم و برای کسب تجربه کاری و بقول خیلی از دوستان تا درسم تمام بشه و کار اصلیم رو شروع کنم، مربی مهد کودک شدم تا هم تجربه کسب کنم هم پسرم بعد از مدرسه در کنارم باشه و مدیر مهد چون روانشناس است موقعیتهای مختلفی رو برام فراهم می کنه تا تجربه های ارزنده ای کسب کنم .

    شاید صحبتهایی که کردم رشد چشمگیر مالی و اتفاق های خیلی عالی درونش نبود اما قصدم از صحبتهای طولانی این بود که من به مرور به تک تک صحبتهای استاد رسیدم که می تونید در لا به لای شرح زندگیم اونها رو حس کنید.

    استاد عزیزم من بیشترین استفاده در لحظه لحظه زندگیم رو از فایلهای انگیزشی 3 – 4 .

    فایل صوتی خلاصه 4 اثر از فلورانس اسکاول شین .

    فایل صوتی بیندیشید و ثروتمند شوید از ناپلون هیل.

    فایلهای صوتی و تصویری هدفگذاری سال 93

    فایلهای تصویری گام به گام تا استقلال مالی

    فایل صوتی آیین دوست یابی

    فایل صوتی فرزندی که لایقش هستید و …..

    همه فایلهای رایگانتون رو استفاده کردم نمی دونم چه قانون جذبی در حال حاضر باعث نوشتنم شده و چه پیامی برام داره اما من هر روز سعی می کنم دلیل اتفاقات روز که چه پیامی برام داره رو پیدا کنم.

    من دلیل تمام اتفاقات زندگیم رو در خودم پیدا کردم چه خوب و چه بد و این باور قلبیم شده که به غیر خودم از هیچ کس توقع نداشته باشم و اگر کسی کاری انجام میده از لطف و محبتش هست نه وظیفه .

    در همین صفحه در آینده ای نه چندان دور برایتان خواهم نوشت که از نظر مالی و جنبه های مختلف زندگی به پیشرفتهای عالی خواهم رسید که همه نشات از باورهای خودم هست .

    برای تک تکون بهترینها رو در لحظه لحظه زندگی از خدای مهربانی که همیشه احساسش کردم خواهانم .

    یادم باشه و یادتون باشه مهربانی تنها پل نامریی هست به خوشبختی که هیچ کس نمی تونه خرابش کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      محمدحسین پیش بین گفته:
      مدت عضویت: 3888 روز

      خانم مدنی از لابه لای فراز و نشیب های زندگی تون چیزی که به خوبی می شد دید اینکه باور دارید که هر اتفاقی هم که براتون پیش بیاد بالاخره موفق می شید و بی تردید موفقیت های بیشتری نصیبتون می شه. برای شما و پسر گلتون و همسرتون آرزوی بهترین ها رو دارم. شاد و پیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3614 روز

    جک ما؛ کارآفرین چینی، فاتح گنج علی‌بابا

    «باید اسمی انتخاب می‌کردیم که در عین منحصربه‌فرد بودن، برای مردم آشنا هم باشد؛ به‌علاوه تلفظ آن برای ملت‌ها با زبان‌های مختلف راحت باشد.» جک سال‌ها مدرس زبان انگلیسی بود و از این طریق با داستان علی‌بابا و چهل دزد بغداد از مجموعه‌ی هزار و یک شب آشنایی داشت. «روزی در کافه‌ای در سن فرانسیسکو نشسته بودم و به اسم شرکت فکر می‌کردم. گارسون که آمد پرسیدم: از علی‌بابا چیزی می‌دانی؟ گفت: سِسِمی باز شو و همان‌جا بود که به خودم گفتم بله این اسمی است که به دنبالش هستم. سریع به خیابان رفتم از چندین رهگذر همین سوال را کردم؛ آلمانی، هندی، ژاپنی، چینی و … همه علی‌بابا را می‌شناختند. علی‌بابا بازرگان باهوشی بود که به روستاییان کمک می‌کرد. علی‌بابا غار گنج را برای شرکت‌های کوچک و متوسط باز می‌کند!»

    ‌‌‌‌‌ ‌‌

    آن‌چه خواندید توضیحی است که «جک ما» (Jack Ma)، یکی از بنیان‌گذاران و مرد اول شرکت علی‌بابا درباره‌ی نام شرکتش داده. «ما یون» (Ma Yun) که بعدها با نام جک ما معروف شد، در سال 1964 در شهر هانگژوی چیندر خانواده‌ای با وضعیت مالی متوسط به دنیا آمد. پدر و مادرش نوازنده و نقال بودند.

    آینده‌ی او زمانی رقم خورد که رییس جمهور وقت ایالات متحده، ریچارد نیکسون، به چین سفر کرد و به انزوای این کشور در جامعه‌ی بین‌الملل خاتمه داد. بعد از آن بود که سرمایه‌ها و گردشگران غربی به چین سرازیر شدند؛ حالا که به لطف سیاست‌های درست دولت‌مردان، فضای رشد فراهم شده بود یون که اشتیاق فراوانی به یادگیری انگلیسی داشت، نه سال تمام هر روز به هتلی در حوالی شهر می‌رفت تا به‌عنوان راهنما، با گردشگران خارجی انگلیسی تمرین کند.

    لقب «جک» را هم یکی از همان خارجی‌ها به او داده. آخر سر هم آن‌قدر کنکور داد تا بالاخره بار سوم در رشته زبان انگلیسی وارد دانشگاه شد و در سال 1988 لیسانس گرفت.

    «ما» برخلاف بزرگان دره‌ی سیلیکون مانند مارک زاکربرگ،بیل گیتس و استیو جابز تحصیل در دانشگاه را برای کارآفرینی رها نکرد. او از آنجا که امکانات آمریکایی‌ها را در کشورش نداشت و نیز به واسطه‌ی طبقه‌ی اجتماعی‌اش با افراد صاحب‌نفوذ هم مرتبط نبود تنها راه‌حل را تحصیل دید. وقتی علی‌بابا را راه انداخته بود همزمان مشغول درس خواندن در رشته MBA بود تا راه و رسم تجارت را یاد بگیرد. جک ما یک محصول دانشگاهی است تا بازار.

    باور کردن این‌که این مرد در مسیر زندگی چقدر شکست خورده و با درهای بسته مواجه شده کمی دشوار است. آن‌طور که خودش در مصاحبه‌ها گفته از امتحانات مدرسه گرفته تا ورودی دانشگاه و استخدام در شرکت‌ها، او بارها و بارها رد شده ولی از پا ننشسته. حتی همین اواخر باز هم در کسب اعتماد و جمع‌آوری سرمایه از دره‌ی سیلیکون موفق نبود و کسی برای کار او ارزش قائل نشد.

    از بس که در آزمون‌های ورودی مشاغل (از KFC تا اداره‌ی پلیس) شرکت کرده و قبول نشده بود، نهایتا تصمیم گرفت به همان تدریس انگلیسی بپردازد. اما اوضاع پرداختی به معلمان در چین مانند اکثر نقاط جهان تعریفی نداشت و جکِ جوان که برای آینده برنامه‌های فراوانی داشت را راضی نمی‌کرد.

    از دانش رایانه و برنامه‌نویسی سر در نمی‌آورد ولی وقتی به آمریکا رفت و برای اولین بار از اینترنت استفاده کرد توانمندی بالقوه آن را درک کرد. خودش در جایی گفته: «وقتی شروع به جست‌وجو در وب کردم نتایج مرتبط با چین پیدا نکردم و همین مساله باعث ایجاد جرقه‌ی یک فعالیت اینترنتی برای کشورم شد.»

    دو تلاش اولش برای راه‌اندازی چنین کسب‌و‌کاری موفق نبود؛ تا این‌که بالاخره چهار سال بعد، 17 نفر از دوستانش را در منزلش جمع کرد و متقاعدشان کرد تا در ایده‌ی مرکز خرید اینترنتی او سرمایه‌گذاری کنند؛ و این‌گونه علی‌بابا شکل گرفت.

    ارتباطات مناسب حاکمیت چین با جهان باعث شد شرکت‌های نوپای چینی در معرض سرمایه‌های بین‌المللی قرار بگیرند و تیم جوان علی‌بابا به‌زودی توانست در یک مرحله، 5 و در نوبت بعد 20 میلیون دلار پول دریافت کند. نکات حائز اهمیتی در ارتباط تیم علی‌بابا با دولت چین نهفته که می‌تواند راهگشای شرکت‌های نوپا در دیگر کشورها باشد. آن‌طور که جک ما می‌گوید اوایل آن‌ها با حکومت کار می‌کردند و پروژه‌های دولتی را انجام می‌دادند؛ اما چندی که گذشت درگیر کاغذبازی‌ها و رشوه‌گیری‌های مرسوم دولتی شدند و تازه فهمیدند که برای بزرگ‌شدن این روش جواب نمی‌دهد. به قول او: «عاشق دولت باشید ولی با آن ازدواج نکنید.» این شد که وقتی دولت چین برای رفع مشکلی به تیم علی‌بابا رجوع کرد، نیاز حکومت را به‌رایگان در ازای این‌که با آن‌ها کاری نداشته باشند و مزاحم پیشرفت‌شان نشوند رفع کردند.

    گروه علی‌بابا در سال 2003 وبگاه taobao را راه انداخت تا با شعبه‌ی چین شرکت معظم eBay رقابت کند. آن‌ها تصمیم گرفتند از فروش‌های صورت‌گرفته درصدی دریافت نکنند و کلیه‌ی فرآیند را برای خرده‌فروشی‌های کوچک و متوسط به‌رایگان انجام دهند. اما خود این موضوع باعث می‌شد مجموعه، درآمدی نداشته باشد. در نهایت با استفاده از راهکارهای جانبی توانستند به سوددهی رسیده و eBay را از گردونه حذف کنند. او در مصاحبه‌ای جالب گفته اگر eBay کوسه‌ی اقیانوس است ما هم کروکدیل رود یانگ‌تسه هستیم!

    هر چه می‌گذشت «ما» بیشتر به اهمیت روابط در تجارت پی می‌برد و تلاش‌های زیادی برای رابطه‌سازی انجام داد. چندی بعد در سال 2005 توانست از طریق هم‌وطن خود و یکی از موسسان یاهو، این شرکت را مجاب کند در عوض 40 درصد از سهام علی‌بابا، 1 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کند.

    روند پیشرفت علی‌بابا تحت مدیریت جک ما ادامه داشت تا در سال 2013 او سمت مدیر عاملی را ترک کرد و ریاست هیات مدیره را بر عهده گرفت. اما بزرگ‌ترین و درعین‌حال شجاعانه‌ترین حرکت مجموعه‌ی علی‌بابا، عرضه‌ی سهام این شرکت در بورس ایالات متحده بود که به یک‌باره ارزش این شرکت را تا 159 میلیارد دلار بالا برد و به تبع آن، «ما» با 25 میلیارد دلار سرمایه، ثروتمندترین مرد چین لقب گرفت. جک ما در صحبت‌هایی در همان روز می‌گوید: «امروز این پول نبود که به‌دست آوردیم. آن‌چه حاصل شد اعتماد مردم بود.»

    این‌طور که دوستان قدیمی «ما» می‌گویند، این ثروت تغییری در روحیات او به‌وجود نیاورده و حتی هنوز از خریدهای پر زرق‌و‌برق پرهیز می‌کند. جک ما کوشیده خانواده‌اش را از تیررس رسانه‌ها دور نگه دارد تا پسر و دخترش در آرامش به تحصیل بپردازند. «ما» همچنان به مطالعه درباره‌ی کونگ‌فو علاقه دارد، به مدیتیشن ادامه می‌دهد و تمرین مستمر تای‌چی را فراموش نکرده.

    جک ما مانند بسیاری از ثروتمندان دنیای فناوری امروزی، در امور خیر شرکت می‌کند و دست‌به‌خیر او در محل تولدش زبان‌زد است. در چین برای او احترام زیادی قائل‌اند و سخن‌رانی‌های عمومی‌اش با حضور هزاران نفر برگزار می‌شود. اما همه‌ی این‌ها مانع بروز شوخ‌طبعی ذاتی «ما» نشده و گاه و بی‌گاه اجراهای نمایشی او برای کارکنان شرکت همه را سر شوق می‌آورد.

    طبق گزارش مجله‌ی فوربز، تا سال 2015 سرمایه‌ی جک ما 27 میلیارد دلار برآورد شده که باعث می‌شود او ثروتمندترین مرد در چین و هجدهمین نفر از لحاظ ثروت در جهان باشد.

    این قسمت خیلی برام جالب بود????????????????????

    امروز این پول نبود که به‌دست آوردیم. آن‌چه حاصل شد اعتماد مردم بود.»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    محمود صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 2829 روز

    سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان

    در راستای کار روی خودم و باورهایم دیروز اتفاق بسیار خوبی برایم افتاد. مدتی هست که دارم روی خودم و باورهایم کار می کنم و جنگ بزرگی توی ذهنم راه افتاده . بعضی مواقع از تمرین دست می کشیدم و ذهنم دوباره تلاش داشت من را به حالت قبلی برگرداند.

    دیروز از صبح نشسته بودم به گوش دادن فایل های استاد و هر موضوعی که ذهنم مقاومت می کرد یک فایل گوش می دادم یا با جستجو در سایت

    مخصوصا بخش الگوهای مرجع پاسخم را پیدا می کردم. من جلسات نهم و دهم آفرینش را تهیه کرده ام همچنین چند بخش از کتاب رویاهایی که رویا نیستند.

    دیروز ذهنم به شدت مقاومت می کرد و به هم ریخته بودم. چون مسائل زیادی در یک مدت کوتاه برایم پیش آمده است. کار روی خودم را چند ماه است شروع کرده ام و ذهنم در این مدت به شدت تلاش می کرد مرا در همین وضعیت ناراحتی و پریشانی و نگرانی نگه دارد.

    دیروز یکی از همین روزهای چنگ ذهنی بود.

    در مورد مسائلی که دارم قبلا در بخش عقل کل سوالاتی که مطرح کرده ام و پاسخ های مناسبی دریافت کرده ام. روند تغییراتم کند بود یا ممکنه من براساس باورهای قبلی ام این گونه برداشتی دارم.(می دانم برای تغییر باورها باید جهاد اکبر انجام دهیم )

    دیروز حسی به من می گفت که دوباره برو و پاسخ های دوستان را مشاهده کن در بخش عقل کل .

    به اولین سوالم که فکر کنم 3 ماه پیش پرسیده بودم رجوع کردم و پاسخ های دوستان را دوباره دیدم. در یکی از پاسخ ها،یکی از عزیزان پیشنهاد کرده بودند که جلسه اول قانون آفرینش را تهیه کن و تمرینات را انجام بده. (من قبلا براساس راهنمایی دوستان عزیزم جلسه نهم و دهم را تهیه کرده و براساس آموزه های استاد کار می کنم و هنوز هم باید کار کنم) نکته جالب این بود که من تا آن زمان متوجه پیشنهاد دوست عزیزم که گفته بودند جلسه اول قانون آفرینش را تهیه کن نشده بودم . (به قول استاد وقتی در مدار قرار بگیرید هدایت می شوید که چه کار کنید حرفهایی که باید بشنوید را می شنوید)

    رفتم به بخش محصولات و توضیحات مربوط به جلسه اول را خواندم. در این 3 ماه من تلاش زیادی در جهت درک عمیق مطالب استاد کرده ام.

    قانون اصلی کائنات را درک کرده و مطالعه کرده بودم ولی احساس می کردم هنوز ابهام دارم یا به قول معروف هنوز ایمان نیاورده ام که جواب می دهد(به خاطر باورهای گذشته)

    ذهنم دوباره دست به کار شد. یک حسی می گفت جلسه اول را بخرم ذهن منطقی ام می گفت لازم نیست ، قبلی ها را که خریدی و این همه فایل های استاد را گوش دادی و مطالب سایت را خواندی نتیجه اش کو.

    جنگ ذهنی ام تمامی نداشت. کارتم که رمز دوم هم داشت موجودی کافی نداشت. حسم را مدنظر قرار دادم .

    روز تعطیل بود و من خانه بودم و بیرون نرفته بودم. ساعت 12 شب رفتم انتقال وجه انجام دادم و خرید محصول را با تخفیف ویژه انجام دادم.

    قبل از خرید جلسه اول خوابم گرفته بود و قصد داشتم روز بعد فایل های جلسه اول را مطالعه کنم. بعد از خرید دوباره همان حس به من گفت که فایل ها را گوش کن.

    اولین فایل را دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن.

    همزمان فایل های دیگر را هم دانلود کردم. از ساعت 12 نشستم پای لب تاب و مطالب جلسه اول قانون آفرینش را گوش دادم. بدون اینکه متوجه گذشت زمان شوم تا ساعت 6 صبح مشغول گوش دادن بودم.

    انگار در مورد قوانین کائنات قطعه ای از یک پازل در ذهنم کم بود که با گوش دادن به این مطالب جلسه اول قانون آفرینش ، پازل تکمیل شد.

    حس عالی داشتم پس از اتمام گوش دادن فایل های جلسه اول . صدای گرم استاد آنچنان تاثیری برایم داشت که احساس می کردم باورهای گذشته ام در حال شکستن هستند.

    ابهاماتی که توی این 3 ماه با مطالعه فایل های رایگان ، کتاب قدرت ، انجام تمرینات و…. در ذهنم بود برطرف شد. احساس کردم گمشده ام را یافتم. ساعت 6 تا 7 فصل پنجم و ششم کتاب رویاهایی که رویا نیستند را تهیه کردم و یک بار خواندم(می دانم باید چندین بار دیگر بخوانم.)

    کاملا به این حرف استاد توی این 3 ماه رسیده ام که هر بار که مطالب ایشان را گوش دهیم یا بخوانیم نکته یا نکات جدیدی یاد می گیریم که قبلا به آنها توجه نکرده ایم.

    ساعت 7 صبح خوابیدم با حسی بسیار عالی . حسی که توی یک سالی که درگیر مسائلم بودم اصلا تجربه نکرده بودم.

    خوابیدم با دیدگاهی متفاوت .

    ساعت 9 برادرم آمد دنبالم و پیشنهاد کرد که یک سفر کوتاه به خارج از شهر برویم . جایی دنج و آرام.

    با انرژی بیدار شدم با وجودیکه شب قبل دو ساعت خوابیده بودم .

    همراه دو برادرم رفتیم ، بسیار خوش گذشت. با وجودیکه من قبلا هم به همان مکان زیاد رفته بودم ولی امروز حس دیگری داشتم.

    وقتی برگشتم دوباره آمدم سراغ لب تابم و خواستم مطالب جلسه اول را دوباره مشاهده کنم. به نظرم رسید که بیام و اتفاق جالب دیروز را با دوستان عزیزم به اشتراک بگذارم.

    الان که دارم این دیدگاه را می نویسم حسم بسیار خوب هست نسبت به دیروز و روزهای قبل .

    می دانم باید زیاد روی خودم و باورهایم کار کنم ولی می دانم راه برایم روشن تر شده است.

    از استاد عباس منش تشکر می کنم ، که راه هدایت را نشانم دادند

    از تمامی دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباس منش هم تشکر می کنم . با خواندن نظرات ، تجربیات و دیدگاه های آنها و استفاده از راهنمایی های ارزنده دوستان در بخش عقل کل(سوالاتی که پرسیده ام) راه هدایت و تغییر برایم روشن تر و هموارتر می شود.

    امسال را سال تحول خودم نامگذاری کرده ام. با توکل به خداوند و با یاری او ، در پایان سال نتایج تحول خودم را با همه دوستان عزیزم به اشتراک خواهم گذاشت و با هم جشن خواهیم گرفت

    به امید پیروزی ، موفقیت ، شادکامی و خوشبختی در تمام ابعاد زندگی

    در پناه حضرت دوست شاد باشید وسرزنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: