«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 54 (به ترتیب امتیاز)

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی جوان گفته:
    مدت عضویت: 3932 روز

    سلام دوستان پر از احساس و انرژی خودم

    تغییراتی را که می نویسم خود به خودی در من به وجود آمده است البته منظورم اینه که برایشان برنامه ریزی نکرده ام و مورد توجه من نبوده اند ولی به طور شگفت انگیزی خودنمایی می کنند.

    1 – می خواستم ببینم که آیا دوستان هم چنین تجربه هایی داشته اند؟

    2 – از نظر شما دلائل به وجود آمدن هر کدام چیست در صورتی که توجهی به آن ها نکرده ام؟

    «تا حالا هم دوره عزت نفس و هدفگذاری و تا جلسه دوم قانون آفرینش استاد را با جان و دل انجام داده ام.»

    —————————–

    – از نظر فیزیکی خیلی خوش تیپ تر به نظر می رسم.

    – تمایلم به غذا کم شده است و با کاهش وزن محسوسی رو به رو هستم خصوصا از فایل «ما خالقِ شرایطِ خود هستیم» به بعد.

    – خیلی صاف می ایستم و محکم و استوار راه می روم طوری که دیگران فکر می کنند با غرور راه می روم یا فکر می کنند ورزشکارم آخه ازم سوال می کنند شما چه ورزشی می روی؟

    – نوع حرف زدنم حالت مجری ها شده شیک و مودبانه و صدام حالت بم و شیش دنگ داره میشه.

    – وقتی با کسی حرف می زنم و یا به حرفش گوش می دهم البته اگه آقا باشه مستقیم تو چشم هاش نگاه می کنم.

    – هر جایی که باشم وقتی حرف می زنم همه می خواهند ببینند کیه داره صحبت می کنه.

    – خیلی تو چشم هستم حتی اگر صحبت هم نکنم به طوری که بهم خیره می شوند.

    – صبرم خیلی زیاد شده و دیگه به این راحتی از کوره در نمی روم خصوصا با دانش آموزانم.

    – خیلی مهربان تر شده ام این را دیگران می گویند.

    – حافظه ام به شدت زیاد شده است.

    – از شیرینی ها بدم میاد و از چای بدون شکر و قند خوشم میاد.

    – خوابم کم شده و خواب ظهر دیگه حذف شده و می توانم از وقتم بیشتر استاده کنم.

    – ترس از ارتفاعم به شکل محسوسی کم شده در صورتی که قبلا خیلی می ترسیدم.

    – حسادت برام بی مفهوم شده است. تازه موفقیت دیگران بسیار برام خوشایند شده به طوری که از شنیدنش در پوست خودم نمی گنجم.

    – دیگران خجالت می کشند به من امر کنند یا درخواستی داشته باشند و خیلی با محافظت و تادب باهام صحبت می کنند.

    – تو صحبت های دیگران کلماتی مثل «ببخشید» و یا «عذر می خوام» و یا «عذر می خوام وقتتون رو میگیرم» زیاد دیده می شود.

    – یعضی وقت ها از طرف پیرمردها آن چنان مورد تفقد قرار می گیرم که احساس بدی به من می دهد مثلا جایی رفتیم و یکی از همراهان که جای پدرم بود کفشهام را گذاشت توی جا کفشی و …

    به سختی این جمله را می نویسم ولی بعضا پدرم هم با من اینطور شده است و هر چقدر هم بهش می گویم پدر عزیز فدات بشم الهی این کارها وظیفه من است فایده ای ندارد.

    خلاصه نمی دانم خوب است یا بد و من خوشحال باشم یا نه؟

    لطفا راهنمایی بفرمایید

    از همه شما سپاسگزارم.

    هر چی آرزوی خوبه مال تو …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      هادی زارع گفته:
      مدت عضویت: 3794 روز

      دوست عزیزم بابت همه اتفاتات از جمله احترام پیرمرد ها و پدرتان خوشحال باشید که خداوند از همه دست هایش برای عشق دادن به شما استفاده میکند. و این فوق العاده هست. ودر آن درسی گفتم که عشق به سن و سال و اختلاف سن مربوط نیست.در هر سنی که باشم و طرف مقابلم هرچه قدر بزرگتر یا کوچک تر از باشد میتواند به او عشق بدهم و احترام بگذارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        علی جوان گفته:
        مدت عضویت: 3932 روز

        هادی جان خیلی زیبا گفتید :«عشق به سن و سال و اختلاف سن مربوط نیست»

        وقتی شما جوانان را می بینم که اینگونه معارف الهی را تحلیل می کنید، بابت داشتن دوستانی به فرهیختگی شما می بالم.

        هر چی آرزوی خوبه مال تو …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3490 روز

      آقای جوان دوست عزیز سلام

      وقتی بنده ای به یقین می رسد خوشرو و خوش اخلاق می شود ،خداوند در قلبش نفوذ می کند تمام وجودش الهی می شود ، به حقیقت عزت خاص خدا و خدا پرستان است ، نعمت هدایت می یابد ، همه او را تکریم می کنند ، از او تمجید می نمایند ، خدا عشق است و وقتی بنده آی عاشقش می شود ، ظرف وجودش رنگ و لعاب خدایی می گیرد ، درون مایه ی وجودش از عطر محمدی پر می شود

      و به حقیقت این ها همه از فضل پروردگار است و اگر شما غیر از این بودید جای سوال داشت

      بنده را هم نزد خداوند یاد کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        علی جوان گفته:
        مدت عضویت: 3932 روز

        به حقیقت داشتن شما دوستان سلیم النفس و مزین به کرامت های انسانی و انوار الهی از فضل پروردگار است.

        خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا سپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاسگزارم.

        هر چی آرزوی خوبه مال تو …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3759 روز

      دوست عزیزم آقای جوان سلام.

      حرفهای شما را درک میکنم چون خیلی از این تغییراتی رو که اشاره کردین در من هم بوجود اومده. قطعا این نشانه ارزشمند تر شدن شخصیت شماست…

      من هم یم به یک موارد شما را با خودم مقایسه میکنم.

      – از نظر فیزیکی خیلی خوش تیپ تر به نظر می رسم. (این افاق برای من هم افتاده من دقیقا خوش تیپ تر شده ام.)

      – تمایلم به غذا کم شده است و با کاهش وزن محسوسی رو به رو هستم خصوصا از فایل «ما خالقِ شرایطِ خود هستیم» به بعد. (تغییر چندانی نکرده ام)

      – خیلی صاف می ایستم و محکم و استوار راه می روم طوری که دیگران فکر می کنند با غرور راه می روم یا فکر می کنند ورزشکارم آخه ازم سوال می کنند شما چه ورزشی می روی؟(من هم چون قد بلندی دارم قبلا خمیده تر راه میرفتم ولی الان کاملا با سر بالا و با اعتماد به نفس راه میروم)

      – نوع حرف زدنم حالت مجری ها شده شیک و مودبانه و صدام حالت بم و شیش دنگ داره میشه. (نوع حرف زدن من خیلی زیاد مودبانه و با احترام شده و بی برو برگرد دیگران هم با من همین طور صحبت میکنند.)

      – وقتی با کسی حرف می زنم و یا به حرفش گوش می دهم البته اگه آقا باشه مستقیم تو چشم هاش نگاه می کنم. (دقیقا)

      – هر جایی که باشم وقتی حرف می زنم همه می خواهند ببینند کیه داره صحبت می کنه. (این حالت برای من زمانی بوجود میاد که دارم از قوانین با دوستی صحبت میکنم. همه 6 دنگ حواسشون جمع میشه.)

      – خیلی تو چشم هستم حتی اگر صحبت هم نکنم به طوری که بهم خیره می شوند. (نه!!)

      – صبرم خیلی زیاد شده و دیگه به این راحتی از کوره در نمی روم خصوصا با دانش آموزانم.(آقای جوان من هزاران بار خداوند را شکر میکنم که بسیار زیاد صبور شده ام! گاهی اوقات از صبر خودم تعجب میکنم. دیگران که بماند)

      – خیلی مهربان تر شده ام این را دیگران می گویند.(من هم احساس مهربان تر بودن را دارم)

      – حافظه ام به شدت زیاد شده است.(نه! من به صورت عموم حافظه خیلی خوبی ندارم. به جز مسائلی که عامدانه به آنها توجه میکنم.)

      – از شیرینی ها بدم میاد و از چای بدون شکر و قند خوشم میاد.(من عاشق شیرینی بوده ام، هستم و خواهم بود)

      – خوابم کم شده و خواب ظهر دیگه حذف شده و می توانم از وقتم بیشتر استاده کنم.(خواب ظهر من از 1 ساعت به 15 دقیقه رسیده دقیقا برای اینکه بتوانم از وقتم بیشتر استفاده کنم.)

      – ترس از ارتفاعم به شکل محسوسی کم شده در صورتی که قبلا خیلی می ترسیدم.( من هم ترس از ارتفاع دارم…)

      – حسادت برام بی مفهوم شده است. تازه موفقیت دیگران بسیار برام خوشایند شده به طوری که از شنیدنش در پوست خودم نمی گنجم.( دقیقا)

      – دیگران خجالت می کشند به من امر کنند یا درخواستی داشته باشند و خیلی با محافظت و تادب باهام صحبت می کنند.(دقیقا)

      – تو صحبت های دیگران کلماتی مثل «ببخشید» و یا «عذر می خوام» و یا «عذر می خوام وقتتون رو میگیرم» زیاد دیده می شود.(دقیقا)

      – یعضی وقت ها از طرف پیرمردها آن چنان مورد تفقد قرار می گیرم که احساس بدی به من می دهد مثلا جایی رفتیم و یکی از همراهان که جای پدرم بود کفشهام را گذاشت توی جا کفشی و …(خیلی به این موضوع توجه نکردم)

      به سختی این جمله را می نویسم ولی بعضا پدرم هم با من اینطور شده است و هر چقدر هم بهش می گویم پدر عزیز فدات بشم الهی این کارها وظیفه من است فایده ای ندارد.(پدر عزیزم که فوق العاده ترین شخص در زندگی من است تمام زندگی خودش را وقف من و برادرم کرده.)

      خلاصه نمی دانم خوب است یا بد و من خوشحال باشم یا نه؟(خوشحال باشید استاد عزیزم بسیار زیاد خوشحال باشید چون هر روز ارزشمند تر میشوید)

      لطفا راهنمایی بفرمایید

      از همه شما سپاسگزارم. (من هم از شما سپاسگزارم به خاطر مطلب ارزشمندتان)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          میلاد صمیمی گفته:
          مدت عضویت: 3759 روز

          آقای جوان علاوه بر اشتراکاتی که با شما داشتم، میتوانم به این نکته اشاره کنم که، از زمانی که شروع به تغییر در باورهایم کردم و خیلی از آنها را در وجودم تغییر دادم این نکته برایم خیلی ارزشمند است که احساس میکنم هیچ مشکلی برای مشکل نیست. به هیچ وجه نگرانی عمیقی از آینده و هرآنچه در آن اتفاق خواهد افتاد ندارم. درست است بعضی اوقات به مسائلی در آینده فکر میکنم ولی تا مشکل احتمالی را در آینده متصور میشوم ناخودآگاهم سریع مرا به یاد وجود خداوند در آنجا در حال لبخند زدن به خودم می اندازد و همه افکار نگران کننده ام خیلی سریع محو میشود و احساس خوب را تجربه میکنم. قدر این موهبت را خوب میدانم چون در گذشته کاملا خلاف این حالت را تجربه میکردم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            علی جوان گفته:
            مدت عضویت: 3932 روز

            جناب صمیمی استاد عزیز سلام و سپاس

            چقدر شباهت و اشتراک داریم و این هم دلیل ارادت بنده به شما است.

            من هم وقتی از آینده می ترسم و یا اینکه شیطان تصویری را از آینده برایم مجسم می کند که اگر اینطور شد چه کنم به خدا پناه می برم و به خودم میگم همانطور که الآن خدا هست اون وقت هم خدا هست.

            هر چه بیشتر از خودمان بگوییم اول به خودمان بعد به دیگران کمک کرده ایم. اعتماد به نفسمان هم افزایش می یابد.

            هر چی آرزوی خوبه مال تو …

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3613 روز

    خداشکر میکنم که با این گروه اشنا شدم….. این ارامش و احساس خوب با هیچی تو دنیا عوض نمیکنم

    خداشکر اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته و دارم سعی میکنم که فقط رو به پیشرفت باشم و مهمترین چیزی که از این گروه یاد گرفتم اینکه فقط از خدا بخوام

    تفریحات زمستانی داره شروع میشه سعی کنید از زندگی لذت ببرید

    اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری، خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی…

    اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف مُتنفر باشی. ?( اهرم رنج و لذت)

    دوست من تو اشرف مخلوقاتی حق انتخاب داری؟ ثروت یا فقر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مهسااااااااا گفته:
    مدت عضویت: 3968 روز

    با سلام

    واقعا نمی دونم چی بگم.یک هفته از استفاده از بسته ثروت نگذشته ولی من همچنان از نتایج آن متحیرم. مرتب هدیه میگیرم ، لوازمی که میخوام به طور عجیبی به دستم میرسه و حتی مرتب به کیف پولم اضافه میشه ، حالم خیلی خوبه ،اطرافیانم از میزان انگیزه و انرژی ام تعجب می کنن.

    واقعا ممنونم استاد و خدارو هزاران هزاربار شکر می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    میلاد صمیمی گفته:
    مدت عضویت: 3759 روز

    دوستان عزیزم و ارزشمندم و دوستان عزیز سایت سلام.

    از دیشب احساس کردم که دارم سرما میخورم. آخه پدرم هم سرما خورده بود. تا اینکه از امروز صبح حسابی دیدم حالم ریخته به هم… قبلنا سالی دو تا سه بار سرما میخوردم از وقتی که با استاد عزیزمون آشنا شدم راستشو بگم سالی یه بارو سرما میخورم ولی خب پیشرفت داشتم. ههههه…

    خب من همیشه از آمپول فرار میکردم (مسخرم نکنینا) و هر بار هم که سرما میخوردم با قرص و دارو حداقل یه ماهی طول میکشید تا خوب بشم کامل.

    این بار به خودم گفتم میلاد وایسا ببینم این مسخره بازیا چیه؟!!!! تو مگه شاگرد استاد عباسمنش نیستی؟؟؟؟؟ پس وارد ترسات میشی و این برات تمرین خیلی خوبیه.

    خلاصه چند ساعت پیش رفتم دکتر و به دکتر گفتم آقای دکتر لطفا برا من آمپول بنویس چون من اگه سرما بخورم با این قرص و دواها یه یه ماهی طول میکشه که خوب شم. دکترم نامردی نکرد 2 تا پنسیلین نوشت. هههه… باور کنید، باور کنید به خودم میخندیدم که چرا تا حالا اینقدر خودمو زجر میدادم!!!! تستو که زدم گفتم خدایا تو همیشه با منی من از چی باید بترسم!!! دوتا پنسیلین رو که داشت پرستار تزریق میکرد هم داشتم به خودم میخندیدم و همزمان به خودم افتخار میکردم که ایمان رو جایگزین ترس کردم… به لطف خداوند الان که حالم تو همین چند ساعت عالی شده و مطمئنم تا صبح خوب خوب میشم…

    دوستان عزیزم دوستتون دارم. استاد عزیزم دوست دارم، محصول جدیدتو نخریدم چون فکر میکنم که هنوز خیلی کار دارم که با روانشناسی ثروتت و قانون آفرینشت انجام بدم. به دوستانی هم که محصول جدید رو خریدن تبریک میگم و براشون آرزوی لذت بردن از این محصول رو دارم…

    خداوند عزیزم دوستت دارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3932 روز

      جناب صمیمی سلام

      از شما بابت اینکه خیلی راحت و صادقانه تجربه خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتید سپاسگزارم.

      لطفا ادامه دهید و از همه دوستان هم می خواهم ادامه دهند …

      از خداوند برای شما و خانواده گرامی، تندرستی همراه با شادی و شادکامی آرزومندم …

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        میلاد صمیمی گفته:
        مدت عضویت: 3759 روز

        برادر عزیزم آقای جوان سلام… از بس که در این مکان زیبا که محفل دوستی با شما و خوبان دیگر است لذت بردم و احساسات به خرج دادم قطعا ضمیر نا خود آگاهم از شما دوستان عزیز و با شخصیتم تاثیر گرفته است… و کمال همنشین در من اثر کرده است… زبان نوشتنم محاوره شده، ادب و نزاکتم بسیار بیشتر شده، معنای خلوص و پاکی را از شما دوستان عزیزم یاد گرفتم و میتوانم دوستتان داشته باشم چون خداوند را دوست دارم …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3490 روز

      آقای صمیمی برادر ارجمندم سلام ، امیدوارم همیشه در پناه خدا ،سالم و سلامت باشید

      راستش را بخواهید همین طی کردن پله های کوچک انسان را به اوج می رساند ، یعنی پله پله تا ملاقات خدا ،

      بعضی ها می اندیشند حتما باید میلیاردر شوند تا موفق شوند ، اما به حقیقت موفقیت یعنی از نشانه های کوچک لذت های بزرگ بردن

      آقای صمیمی به عنوان خواهرتان پیشنهاد می کنم برای رسیدن به همسر مناسب از قانون رهایی ذهن استفاده کنید ، همچنین با استفاده از تجسم خلاق حس بی نیازی را در روح خود ایجاد کنید، یعنی رسیدن به خواسته خود را چنان تجسم کنید که در طول روز احساس نداشتن خواسته هایتان را نداشته باشید

      اندکی صبر ، انشالله سحر نزدیک است

      در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        میلاد صمیمی گفته:
        مدت عضویت: 3759 روز

        خواهر ارزشمندم سلام… بسیار زیاد از شما سپاسگزارم که مرا راهنمایی میکنید از صحبتهای شما تاثیر بسیار زیادی میگیرم. قطعا تمارین شما را انجام میدهم. بعد از خواندن پیام شما بلافاصله تمرین را شروع کردم… عالیست…. خیلی زیاد از شما سپاسگزارم که اینقدر خواهرانه و صمیمانه متوجه خواسته های من هستید. بی نهایت از شما سپاسگزارم. مطمئنم که با یاری شما به خواسته ام میرسم…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ترانه مرندی گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    من برای کنکور بسیار زیاد وقت می گذاشتم و توانستم رشته خوبی البته شهر دیگری قبول شوم . ظاهر امر که خوب بود دانشگاه دولتی و … اگر نصف آن هم تلاش می کردم موفق می شدم.

    ازمون ارشد با توجه به اینکه باز هم زیاد درس خواندم دانشگاه ازاد همین تهران قبول شدم . دوست داشتم دولتی قبول می شدم اما هر چه تلاش کردم نشد. البته مقطع کارشناسی ارشد دانشجوی پر تلاش و درس خوان و اهل پژوهشی بودم. از این لحاظ از خودم راضی هستم که برای آموختن وقت می گذاشتم.

    این اواخر آزمون تخصصی در رشته خودم شرکت کردم که این آزمون جزوه باز است و نکته ان این است که بیشتر افراد نمره منفی می زنندو وقت کم می اورند . من حدود یک ماه بیشتر روزی یک ساعت فقط مباحث و مقررات آن را روخوانی می کردم . سپس تمام ازمون ها قبلی که در سالهای قبل برگزار شده بوند را تهیه کردم و با تنظیم وقت انها را حل کردم . به این ترتیب تشخیص دادم کدام قسمتها بیشتر در امتحان می ایند و تسلطم به مطالب کتاب ها آسان شد و می دانستم هر مطلب در کجا یا چه کتابهایی است تا در امتحان جزوه باز به راحتی قبول شدم . در حالی که خیلی ها بار چندم قبول می شوند .

    این بار راضی تر بود چون تلاشم به اندازه و کافی بود و وقت زیادی هم نگذاشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    محمود سقایی گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    سلام ب استاد عباسمنش عزیز و همه دوستان🌷

    روز چهارمی هست ک دارم هدایت روزانه ام رو گوش میکنم و مطمئنا اول هر راه یک سری مسائل مثل ترس و باورهای نامناسب وجود داره ک امروز با گوش دادن ب این فایل این تصمیم رو گرفتم ک ب دنبال الگو هایی برم تا ذهنم رو آروم کنم و مطمئنا چ کسی بهتر از خود استاد واقعا بخش فوق العاده ایی هست و ب صورت خیلی زیبا من رو هدایت میکنه ب جواب سوالاتم

    سپاسگزارم از خدای مهربون از اینکه من رو با این سایت اشنا کرد و سپاسگزارم از بانی این سایت و کسانی ک فعالیت دارند.

    خدایا عاشقانه سپاسگزلرم

    خدایا عاشقانه سپاسگزارم

    خدایا عاشقانه سپلسگزارم

    🌷🌷❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    امیر حسین خاکساریان گفته:
    مدت عضویت: 1184 روز

    سلام به عزیزانم

    چند وقتی بود هی غر می زدم که چرا من به فلان هدف. مالی ام نرسیدم با اینکه هنوز ۴ؤ۵ ما بیشتر نشده

    اما الان دیدم چقد من به موفقیت هایی رسیدم که دوستان دارن از شدتش غش می کنن چی شد واقعا من که به اینهمه هدف رسیدم اما بازم ناراضی ام دلیل نرسیدن به اهداف مالی هم همبن بست همیشه ناراصی ام خیلی از ما چه موفقیتی هایی را داریم اما ندیده میگیریم من داخل ۵ ما ۱۰ ملیون تومن افزایش داشته انتضارم ۲۰ تومن بود اما چرا در دیگر حوزه ها اینهمه نتایج نمی بینم چرا واقعا اینهمه نتیجه ر نمی بینم. جز کمال گرایی نتیجه دیگه داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2264 روز

      امیرحسین جان ممنونم که به صدای هدایت قلبتون گوش کردید و کامنت نوشتید.

      امروز دقیقا من همین صحبت ها رو انجام دادم و همین نتیجه رو به خودم گفتم که ناسپاسی و از یادبردن نتایج گذشته م باعث شده که درجا بزنم، من در سال گذشته عالی نتیجه دریافت کردم خداروشکر و الان باید با مرور نتایج و تایید اونها به مدار بالاتر برم.

      و کامنت شما نشانه ای از طرف خدای من به منه که بهم میگه آره امروز درست نتیجه گیری کردی از افکارت، ادامه بده، بهش عمل کن و موفق میشی

      خداروشکر که به کامنت شما هدایتم کرد، خداروشکر که مدتیه دارم آگاهانه برای درمان بیماری کمالگراییم تلاش میکنم و از خدا میخواهم که منو آسان کنه برای آسانیها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    لیلا شب خیز گفته:
    مدت عضویت: 3490 روز

    دوستان عزیز و استاد گرانقدر و ارجمندم و خانم فرهادی مهربانم و خانم شایسته گرامی سلام ، وقت همگی شما به خیر و شادی

    ???? ???

    دیروز وقتی به مناسبت واقعه ی عاشورا درس مرتبط با این موضوع را به شاگردانم تدریس می کردم خطوط اول این متن برایم درس بزرگی را داشت که با خودم گفتم ، ابتدای این متن را برای شما همراهان عزیزم بنویسم

    ???????

    درس ششم هدیه ها ی آسمانی ، به نام بانوی قهرمان ، سال سوم ابتدایی

    ???????

    وارد قصر می شویم جشن بزرگی برپا کرده اند ، افرادی با لباس های رنگارنگ دو طرف تخت یزید ایستاده اند و به ما نگاه می کنند ،که اسیر هستیم.

    نگاهم به عمه زینب است که آرام راه می رود .

    انگار نه انگار این همه سختی کشیده است

    امروز در مقابل دشمنان عمه سرش را بلند کرده است و محکم قدم بر می دارد

    ???????

    آری ، اقیانوس که شدیم سختی ها درونمان حل می شود مهم نیست چه قدر مشکلات بزرگ باشد

    خدا را که با تمام وجودمان که حس کردیم و به ثبات رسیدیم ، پروانه وار گرد معبود می چرخیم

    این عشق الهیست

    این شور خداییست

    آن وقت ها فقط به مصائب حضرت زینب (س) می اندیشیدم اما امروز به وسعت نگاه و نگرششان به آنچه برایشان رخ داد

    انگار نه انگار که تمام عزیزانشان را در صحرای کربلا از دست داده اند ، محکم و استوار قدم برمی دارند و در پاسخ به یزید می فرمایند: جز زیبایی از خدا ندیدم

    و به قول سهراب

    چشم ها را باید شست

    جور دیگر نگریست

    درس کربلا ، درس عشق و دلدادگی و توحید و یکتا پرستی است

    همیشه با خودم می گفتم ما کجا و آن ها کجا

    اما تازه از استاد عباس منش بزرگوارم آموختم ، قدر و ارزش و منزلت خودت را که یافتی این فاصله ها از بین می رود

    تازه فهمیدم چه نگاه عمیقی پشت حادثه ی عاشورا بوده است ، وقتی جز زیبایی خاندان پیامبران از خدا نمی بینند

    و آن موقع ها من به اشتباه فکر می کردم

    هر که مقرب تر است

    جام بلا بیشترش می دهند

    و چه جمله ی مردود و مضحک و خنده داری،

    زیرا

    هر که مقرب تر است

    جام صفا بیشترش می دهند

    حالا با خودم می گویم خوشا به سعادت حسین فاطمه که وابستگی های دنیا بر دست و پاهایشان غل و زنجیر نیاویخت و به دنبال هدف والای خود که برافراشتن پرچم توحید بود ، بهایی چون جانشان و جان عزیزانشان را پرداختند ، چه قدر این وسعت عشق به الله یکتا زیباست و به قول شاعر که می فرماید

    زندگی زیباست ای زیبا پسند

    زنده اندیشان به زیبایی رسند

    آن قدر زیباست آین بی بازگشت

    کز برایش می توان از جان گذشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3932 روز

      دوست خوبم خانم شب خیز سلام و سپاس

      این همه معرفت از کوی خدا است نیازی به دگر نیست

      با همه نور خدایی که مرا هست نیازی به شرر نیست

      و این لطفی است که از همنشینی با کلام وحی به شما ارزانی شده است.

      مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

      پرواز مرغ وجودتان در باغ ملکوت مبارک وجود پر مهرتان.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آلما میر گفته:
      مدت عضویت: 3393 روز

      خانم شبخیز عزیز سلام

      متنی که نوشتید فوق العاده بود سپاسگزارم.

      حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود, افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.

      دکتر شریعتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3759 روز

      درود خداوند بر شما و بندگان شایسته او.

      خداوند بزرگ را سپاس میگویم که غبار از دلهای بندگان میشوید و حقیقت جان بر آنان آشکار کرده و نعمت بندگی صالح را به ایشان عطا میکند. حسین کسی بود که که ابراهیم وار مال و جان خود و اهل بیت خود را در راه رضای حق به طبق اخلاص گذاشت و به حق پیرو راستین دین جدش ابراهیم بود.

      به یاد حرف استاد افتادم که میگفت هرگز نمیتونم تصور کنم که فرزندم رو حتی در راه خدا تقدیم کنم. نگاهی به فاصله میان خودم و استادم میندازم و نگاهی میان فاصله خودم و ایمان ابراهیمی. حتی تصور ابراهیم وار زندگی کردن برایم بس غریب است. به ایمانم مینگرم و به ایمان مولایم ابراهیم.

      صلاح کار کجا و من خراب کجا، ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      .k namdar گفته:
      مدت عضویت: 3587 روز

      خانم شبخیز ،دوست عزیزو مهربونم سلام .

      از خوندن متن خیلی زیباتون وواقعا لذت بردم .

      خود من هم این روزها خیلی به امام حسین فکر میکنم وبا خودم میگم خدایا امام حسین چقدر عاشق تو بود وهمین عشق باعث شد که اون مصیبتها زیبایی دیده بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ریحانه ... گفته:
      مدت عضویت: 3632 روز

      باسلام

      خانم شب خیز من ازشمایک درخواست داشتم .برای من مشکلی پیش اومده وبه فایلهای صوتی حساسیت دارم ونمیتونم به اونها گوش بدم میخواستم ببینم میشه شماکه قوانین روبهتربلد هستید برای من هم دعا کنید تاراهی بازبشه که من هم بتونم سلامتیم رو کامل به دست بیارم وهم به خواسته هایی که دارم برسم .مدت هاست دنبال راهی برای به دست اوردن سلامتیم هستم ولی هنوز موفق نشدم وواقعا به کمکتون نیازدارم.ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        لیلا شب خیز گفته:
        مدت عضویت: 3490 روز

        ریحانه جان دوست خوب و عزیزم سلام

        من ممنون می شوم اگر واضح تر بیان کنید چه مشکلی سلامتی شما را به مخاطره انداخته و حساسیت ایجاد کرده که نتوانید به فایل ها گوش کنید

        اما پیشنهاد بنده به شما دوست خوب و عزیزم این است که از تکنیک مراقبه استفاده کنید یعنی چشمانتان را ببندید و بدن خود را آرام کنید در محیطی بی سر و صدا فقط روی تنفس خود تمرکز کنید این بهترین گزینه برای آرامش ذهنی شماست هر روز بعد از خواب صبحگاهی و شب قبل از خواب به مدت 15 دقیقه از این تکنیک استفاده کنید مراقبه یعنی به هیچ چیز در این 15 دقیقه فکر نکنید و ذهنتان را خالی و آرام کنید

        در مرحله ی بعد هر روز به مدت ربع ساعت.، صبح ، ظهز و شب با خداوند به هر شکلی که دوست دارید صحبت کنید خداوند شنوا و بیناست و به احوال شما آگاهی دارد ایمان دارم با این دو تکنیک به حالت اولیه باز می گردید

        در وجود و ناخودآگاه خود بگردید و اگر به چیزی یا فردی وابستگی دارید آن را قطع کنید

        امیدوارم سالم و سلامت باشید دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            عاشق خدا گفته:
            مدت عضویت: 3382 روز

            سلام ریحانه خانم

            خانم شبخیز راهنمایی خوبی کردن اما با اینکه توضیح زیادی در مورد مشکلتون ندادید فکر میکنم بزرگترین مشکلتون سلامتیه

            ببینید قانون برای همه چیز یکسانه شما خیلییییییییییییی دارید به بیماریتون توجه میکنید و باعث میشید که احساساتتون بد بشه و هم حسرت سلامتی گذشته و نداشتن این نعمت رو بخورید و این احساس بد شما باعث شده بیماریتون روز به روز بدتر بشه یا حداقل بهبود پیدا نکنه

            راه حلهای زیادی وجود داره اما همه راه حل هایی که عنوان میکنه برای تغییر 2 تا چیزه اول اینکه کانون توجه و فکر شما از بیماری به سلامتی تغییر کنه دوم اینکه احساس خوبی پیدا کنید که همین احساس خوب باعث بهبود شما خواهد شد

            زمانهایی وجود داره که حال جسمیتون و روحیتون نسبت به بقیه اوقات کمی بهتر میشه این زمانها رو باید خیلی عالی استفاده کنید به قولی زانهای طلایی شما هستن در این زمانها چون حالتون بهتره خیلی راحت تر میتونید به چیزای خوب و سلامتی فکر کنید و زمانی که این کار رو انجام میدید و احساساتتون بهتر میشه کم کم سیکل زمانهایی که حالتون بهتره بیشتر میشه و کم کم زمانهایی که حالتون بده کمتر میشه و کم کم از مدار بیماری بیرون میاید این بیماری شما به خاطر احساسات منفی گذشته شما هست و برای اینکه آینده ای سلامت داشته باشید احساسات الانتون باید خوب باشه و برای داشتن احساس خوب این کارها رو پیشنهاد میکنم

            از بیماری متنفر نباشید این هم یه نعمته که کمک میکنه بفهمیم سلامتی و نعمت عافیت چقدر ارزشمنده همیشه شاکر و قدر شناس خدا باشیم

            یه کاغذ بردارید یه لیست از چیزها و کارها و مکانهایی که دوست دارید بنویسید مانند آشپزی-رانندگی-سینما-طبیعت-جنگل-دریا-کوهستان- مطالعه کتاب-فیلمای زیبا دیدن-صحبت با اطرافیان و عزیزانتون و …. سعی کنید در اوقاتی که حالتون بدتر میشه یکی یا چنتا از اون چیزای یکه توی لیست نوشتید انجام بدید تا حالتون بهتر بشه

            در زمانهایی که حالتون بهتره به نعمتهایی که دارید فکر کنید چشم- گوش- پا- خانواده خوب و…. و خیلییییییییییییییییییییییییییی شکرررررررررررر کنید طوری که تمام قلبتون سرشار از خدا و احساس خوب بشه

            آینده رو که سلامت هستید تجسم کنید که چه کارهایی می کنید به کجا میرید و … به گذشته که سلامت بودید با احساس خوب فکر کنید و کیف کنید همون احساس سلامتی گذشته رو توی قلبتون احساس کنید

            به انساسنهایی نگاه کنید که خیلیییییییییییییییی از شما بیمارتر هستن و شکر کنیییییییییییییییییید

            مسابقات ورزشی زیاد تماشا کنید و خودتون رو در بین ورزشکارها تصور کنید و از سلامتی و قدرتی که دارید لذت ببرید

            خدای مهربون بیش از شما خواهان سلامتی شما هست سعی کنید به کسانی توجه کنید که در بدترین شرایط و آلوده ترین مکانها کار و زندگی میکنن ولی سلامت هستن مانند کسانی که زباله جمع میکنن اما سلامت هستن با اینکه همش در محیط آلوده حضور دارن

            عبارات تاکیدی برای خودتون بنویسید که احساس خوبی بهتون میده و مدام تکرار کنید مخصوصا زمان قبل از خواب و بعد از بیدار شدن

            سعی کنید خوش باشید تا خوشی بیشتری جذبتون بشه

            خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتت

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            لیلا شب خیز گفته:
            مدت عضویت: 3490 روز

            ریحانه جان برای مراقبه نیاز به کمک هیچ فردی ندارید و به تنهایی و به آسانی می توانید این تکنیک را انجام دهید زیرا فقط موجب می شود تمرکز شما بالا رود اما تکنیک مناجات و صحبت با خداوند بهترین گزینه است و آرامش عمیق الهی می آورد

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              ریحانه ... گفته:
              مدت عضویت: 3632 روز

              خانم شب خیز تکنیک مناجات وصحبت باخداوند موجب اجابت دعا هم میشه یعنی درخواستمون رومطرح کنیم وبه خواستمون برسیم وخودشماازش استفاده کردین ونتیجه گرفتین؟

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمود صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 2827 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش و دوستان بسیار عزیزم

    مدتی است که به یاری خداوند به سایت استاد هدایت شده ام و بیشتر زمانم را روی گوش کردن به فایل های استاد و استفاده از مطالب بی نظیر سایت اختصاص می دهم. جنگ بزرگی توی ذهنم راه افتاده ، نجواهای شیطان را می شنوم ، حرکتم کند تر می شود ولی باز هم ادامه می دهم.

    نشانه های بسیار خوبی دیده ام.

    امروز بطور کاملا اتفاقی سراغ فایل های قدیمی روی لب تابم رفتم. دکلمه ای از اشعار سهراب سپهری را که بصورت ویدئوی زیبایی بود ، دیدم.

    حال عجیبی به من دست داد. اشک از چشمانم جاری شد اشک شوق بود. در قسمتی از این دکلمه ، این عبارت را دیدم : تا خدا یک رگ گردن باقی است. انقلابی در ذهمنم ایچاد شد ، فایل فقط روی خدا حساب کن استاد عباس منش را دیدم ، الان که می نویسم جلوی اشک های شوقم را نمی توانم بگیرم که خداوند مرا هدایت کرد تا دوباره برگردم به سوی خودش ، به سوی قدرت بی پایان خودش .

    باورم نسبت به قدرت خداوند قوی و قوی تر می شود. تا دو ماه پیش خود را غزق در مشکلات و سختی ها می دیدم. الان هم همان مسائل هستند ولی هیچ نگرانی و ترسی ندارم چون خدا را دارم.

    حس عجیبی است. حسی که چندین سال است تجربه اش نکرده ام. حسی عالی سرشار از آرامش .

    فقط و فقط می گویم خدا را شکر . سپاسگذارم خداجان

    چند روز پیش ابهامی در ذهنم بود و از طریق این سایت و پاسخ های دوستان عزیزم ، هدایت شدم به اینکه نامه ای خودمانی برای خدا بنویسم و هر آنچه که نیاز دارم را از او بخواهم . شب بود و در خلوت شب ، نشستم وچند صفحه برای خدا روی کاغذ آوردم و به خودش هم گفتم این نامه من ، سند تحول من در سال 97 می باشد . سندی است که به خودم و همگان ثابت خواهد کرد با توکل به خدا به هر آنچه که می خواهید می توانید دست پیدا کنید. همه چیز را برای خدا نوشتم .، تمام خواسته هایم را و مثل یک دوست صمیمی ازش خواستم برایم برآورده کند.

    از آن روز به بعد جنگ درون ذهنم شدیدتر شد ولی ادامه دادم.

    امروز حسی عالی دارم که نشانه بسیار خوبی است.

    حیفم آمد این حس و حال عالی را با دوستان عزیزم به اشتراک نگذارم.

    نامه ای که به خدا نوشته ام و اسمش را گذاشته ام سند تحول من ، به امید خدا در پایان سال 97 با همه دوستانم به اشتراک خواهم گذاشت .

    خداوند بزرگ را شکر می گذارم که در اوج تاریکی ، روشنایی را نشانم داد.

    خداجان هزاران مرتبه شکر که نگرشم نسبت به توکل به تو و قدرت بی نهایت تغییر کرده و روز به روز این نگرش بهتر وبهتر می شود.

    استاد عزیزم و دوستان خوبم

    در پناه خداوند بزرگ

    شاد باشید و سرزنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    پروانه پرستویی گفته:
    مدت عضویت: 3320 روز

    در ادامه نظر اولم باید بگم با خدا باش پادشاهی کن باخلق باش هر چه خواهی کن

    خدا بی نظیره. وعالیه فایلهای روابط رو هفت تاشو گوش کردم والآنه که میفهمم وقتی خدارو میفهمی عشق زمینی رو برای آرامش وپاکدامنی میخوای نه برای هیچ چیز دیگه ای وابستگی از وجود من حتی نسبت به بچم رخت بسته فقط بخاطر احساس ق‌شنگ مادری دوستش دارم برای اینکه موجودی از روح خداوند با باورهایی تقریبا دست نخورده میبینم بیشتر میفهمم اول وجود ما چی بوده خدایا شکرت که اینهمه نعمت بهم دادی وبیشتر وبیشتر وبینهایت بیشتر خواهی خدایا ممنونم که معنی صبر جمیلو فهمیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: