«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 55

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد صمیمی گفته:
    مدت عضویت: 3764 روز

    دوستان عزیز و ارزشمندم و خانم فرهادی بزرگوار سلام و عرض ادب و احترام.

    امروز ایده ی ساده ای به ذهنم خطور کرد و گفتم اون رو با شما دوستان عزیزم مطرح کنم شاید برای شما هم مفید واقع بشه. امروز که روز تعطیل بود و من پای لبتابم نشسته بودم و مثل همیشه داشتم مطالب شما دوستان عزیزم و سوالات مربوط به بخش “چگونه به آرزوهایم رسیدم” رو میخوندم احساس کردم که باید از خونه برم بیرون و یه کاری بکنم، باید از پای لبتابم پا شم و برم بیرون. این ایده به ذهنم رسید که هم بخاطر اینکه حوصلم سر رفته بود و هم بخاطر اینکه یه تمرین از بسته روانشناسی ثروت رو انجام بدم با یه تیر دو نشون بزنم و تصمیم گرفتم که برم به یکی از گرون ترین و لوکس ترین خیابونای شهرم و پیاده تو این هوای عالی این روزای شیراز که نه سرده و نه گرم و یه خنکی دلنشینی داره قدم بزنم. بهترین لباسام رو پوشیدم و تا نزدیکی مغازم با ماشینم رفتم و اونجا پارک کردم و قدم زدم به سمت اون خیابون به این نتیجه رسیدم که اگه تا اونجا رو پیاده برم دیگه اونجا برسم خسته میشم و شاید دیگه قدم زدن اونجا برام لذت بخش نباشه. (آخه اون طرفا خیلی شلوغه و با ماشین رفتن دردسره) یه تاکسی گرفتم و تا نزدیکیای اون خیابون رو با تاکسی رفتم و رسیدم به اونجا. جاتون خالی دوستان خیلی کیف داد. با سر بالا سینه جلو آروم مثل اشراف زاده ها اونجا قدم زدم و لذت بردم. توی مسیر تمام توجهم به مغازه هایی بود که هر کدومشون چندید ملیارد قیمت داشتن و مشتری هایی که توی مغازه ها بودن و داشتن خرید میکردن و به صحبتهای استاد فکر میکردم که بابا اینام آدمن مثل من لیاقت من به هیچ عنوان کمتر از اونها نیست که این جور جاها خرید میکنن و لذتشو میبرن. خدا شاهده مغازه هایی بودن که از بس شیک بودن من تصورم نمیکردم که برم داخل اون مغازه ها بعد به این فکر میکردم که ببین باورای من اینجا ایراد داره که من خودمو لایق وارد شدن به این جور جاها نمیدونم. این قدم زدن خیلی بهم انگیزه داد و با خدای خودم گفتم خدا جون امشب به من گفتی بیام اینجا، اینجا رو یه جور دیگه امشب نشونم بدی و یادم بیاری که من لایق بهترینام. خلاصه جاتون خالی با این ایده ساده خیلی احساس خوبی بهم دست داد. توی مسیر همش احساس میکردم من یه میلیاردرم و خودم رو یه فرد خیلی ثروتمند احساس میکردم… واقعا باورم شده بود و این احساس رو تجسم میکردم.

    دوستان عزیزم، به عنوان تمرین احساس لیاقت این ایده خوبی هست که بدون هیچ هزینه ای میتونید انجامش بدید. فردا شب هم تصمیم گرفتم برم یه رستوران نامبر وان و تنهایی غذا بخورم. از همین الا جاتون رو خالی میکنم دوستای عزیزم… هههه…

    چقدر بودن با شما دوستای عزیزم و اینکه میتونم براتون از ریز و درشت اتفاقای زندگیم بنویسم بهم احساس خوبی میده… خدا رو شکر واسه این نعمت بزرگ…خدا رو شکر … خدا رو شکر… خدا رو شکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      آقای صمیمی احساس لیاقت راز بزرگ ثروت هست ، ایده ی خیلی خوبی بود ،احسنت ، عالی بود ، منظورتون مغازه های لوکس کدام خیابان شیراز بود ؟؟؟؟؟

      منظورتان از رستوران نامبر وان کدام رستوران است ؟؟؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        میلاد صمیمی گفته:
        مدت عضویت: 3764 روز

        خانم شبخیز گرامی و ارزشمند سلام…

        جای شما خالی دیروز خیابان عفیف آباد بودم. دفعه قبل که تمرین احساس لیاقت رو انجام دادم رستوران هفت خوان بودم و امشب تصمیم دارم به رستوران ایرانی هتل بزرگ شیراز برم. البته بعد از نماز مغرب و عشاء حدود 3 ساعت میرم یه سالن بدنسازی لوکس بعد میرم رستوران…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عاشق خدا گفته:
      مدت عضویت: 3386 روز

      سلام میلاد دوست داشتنی

      از اینکه دارید پیشرفت میکنید خوشحالم و از اینکه حتی نوع ایده هایی که به ذهنتون میرسه در مدارهای بالاتری قرار گرفته خوشحالم خیلی لذتبخشه در محیطهایی که ثروت جاریه و فراوانی به راحتی قابل لمس هست قدم بزنی و از این همه نعمتی که خدا به بنده هاش عطا کرده لذت ببری و ذهنت رشد بیشتری پیدا میکنه

      رستوران رفتی یه شاخه گل به نیت تمام دوستان این خانواده صمیمی روی میز بزار و یاد همه باش

      خداجون نازنینم شکرتتتتتتت به تعداد تمام غذاهای حلال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3937 روز

      حس موفقیت چه حس خوبیست و در سرزمین موفقیت گام های استوار برداشتن چه با شکوه است و چه با شکوه است که شما بزرگوارانه احساس خود را با دیگران به اشتراک می گذارید.

      ممونم میلاد جان …

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    طاهره زهره گفته:
    مدت عضویت: 3887 روز

    با سلام خدمت همه دوستانم ، باید بگم که با خوندن داستان موفقیت و شادی شما عزیزانم بسیار خوشحال و خرسندم ، همیشه به سایت سر میزنم و نظرات جدید دنبال میکنم ولی تا به حال خودم متنی در این قسمت ننوشته بودم ، موفقیتهای من اگر چه کوچیک بودن اما خدای من بسیار بزرگ و بخشنده است و امیدوارم با تلاش خودم و امید به خدا به همه ارزوهام برسم ، در این دو هفته اخیر به موفقیتهای رسیدم که دربارشون میخوام بنویسم ، من به طور مدام از بی عدالتی در محیط کارم شکایت میکردم و همیشه از این که کارم دیده نمیشد ناراحت بودم که خداروشکر بعد از یه مدت اروم گرفتن وافکار مثبت رییسم اسم من رو برای ارتقا شغلی برای سازمان فرستاد که ان شالله به زودی اقدام میشه ،

    دومین پیشامد خوب انتقالی یکی از همکارام که رابطه بسیار بدی بامن داشت بود در این اواخر سعی میکردم بهش توجه نکنم و کلا نبینمش که خداروشکر کلا از ساختمان محل کار من به ساختمان دبگه منتقل شد ،

    اتفاق خوشایند دیگه ای که شاید از معجزه کمتر نباشه قطع ارتباطم با شخصی بود که قصد داشتم باهش ازدواج کنم ، و اونم فقط یه درخواست صادقانه و صحبت بی ریا با خدای خودم بود که از خدا خواستم اگه این ادم در طرح الهی زندگی من جایی داره و انسان خوبیه رابطه ما ادامه پیدا کنه و گرنه که به راحتی و به زودی رابطه تموم بشه که کمتر از نیم ساعت ایشون پیامی حاوی مطلبی نامناسب رو به صورت اشتباه برای من فرستاد که مخاطب شخص دیگه ای بود و وقتی فهمید چه اشتباه بدی کرده و هیچ جوره نمیتونه قضیه رو درست کنه خداحافظی کرد و فقط ازم خواست که ابروش حفظ کنم و به کسی چیزی نگم همون لحظه هزاران بار خداروشکر کردم که اینقدر هوام داره و مراقبم

    جذب اخرم مربوط میشه به خوندن مطالب دوستانم در گروه (به گمانم خانم شبخیز )و تهیه جعبه قرمز رنگ ، و به فکر تهیه اون جعبه افتادم که عصر همون روز خواهرم ساعت لوکسی خریده با یه جعبه سفید رنگ اومد خونه ، جعبه بزرگتر که باز کردم توش یه جعبه قرمز بسیار قشنگ دیدم که خواهرم اون جعبه رو بهم داد .

    الانم ارزوهای بسبار زیادی دارم از جمله زندگی در خارج از کشور

    به امید اونروز

    شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      طاهره جان دوست خوب و عزیزم سلام

      امیدوارم جعبه ی آرزوهای زندگی شما پر باشد از عشق الهی و دریافت تمام خواسته هایتان از خداوند ، ((کوچکترین نشانه ها هم نشانی از حضرت دوست دارند و علامت بزرگی است از قدرت توکل شما به درگاه با عظمت او )) ،

      بابت موفقیت هایتان تبریک مرا پذیرا باشید همواره در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3764 روز

      دوست عزیز سلام. چه نشانه های زیبایی را دریافت کردید… قدر این نشانه ها را بدانید… ازدواج شما بدون دریافت آن نشانه میتوانست ازدواجی شود مانند بقیه ازدواجها… نا امید کننده… خداوند را به خاطر این لطف بزرگش سپاسگزار باشید…

      مگر میشود بنده ای خداوند را خالصانه بخواند و خداوند به او بی توجهی کند!!!! محال است…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عاشق خدا گفته:
      مدت عضویت: 3386 روز

      طاهره خانم سلام انشالله زندگی و وجودتون همیشه طیب و طاهر از هر نازیبایی باشه

      خوشحالم از نتایج زیباتون فقط دقت کنید این نتایج خیلییییی بزرگ هستن چون شما قوانین الهی رو یاد گرفتید فکر میکنید نتایجتون کوچیک و ساده هست یک لحظه فکر کنید ببینید اگر این قوانین رو نمیدونستید هر روز با همکارتون میجنگیدید و بالاخره اخراج میشدید یا هر روز متنفر میشدید از کارتون تا استعفا بدید یا هیچ ارتقا رتبه ای پیدا نمیکردید و هر روز اعصاب و احساستون داغون بود و مطمعنا اتفاقات بدی در انتظارتون بود یا با اون شخص ازدواج میکردید و زندگیتون تبدیل به جهنم میشد اما همین نتایج که به ظاهر کوچیکه بسیاااااااار ارزشمنده و در ضمن نتایج مثل نوزاد روز به روز بزرگتر میشه به امید روزهای عالی برای شما و خونوادتون

      خدا جونم شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    عاشق خدا گفته:
    مدت عضویت: 3386 روز

    سلام دوستان لطیف و مهربونم همچون گلهای مخملی میخک بر ایوان کاهگلی خونه ای خشتی در دل روستایی پر آب و سرسبز

    بسیاااااااااااااااااااااااااا ر ممنونم از احساسات عمیقی که از قلب مهربونتون به قلب نازنینم جاری میکنید و الحق که قلب تماما جایگاه خداست

    این مدت کوتاهی که با شما دوستان بودم خیلی چیزها آموختم و از تک تک موفقیت هاتون لذت بردم و گاهی اشک شوق ریختم

    احساساتم رو باید ساعتها بنویسم تا شاید کمی قلبم آروم بشه اما با کوتاهترین کلام از درون دل مهربونم به همگیتون میگم دوستون دارم همون دوست داشتنی که در ازل هنگامی که کنار هم بودیم و با هم آشنا و مانوس و یکی بودیم و به پروردگار نازنین و عزیزتر از جونمون بله گفتیم و عشق آغاز شد

    و اکنون که پس از گذر قرنها و زمانها و مکانها و دنیاهای متفاوتی که ازش عبور کردیم و در این زمان متجلی شدیم در همین زمان با ارواحی زیبا از جنس خداوند که روزگاری دیرین، قرین و همنشین همدیگه بودیم دوباره دیدار کردم و تک تک شما عزیزان رو با اینکه ندیدم دوست میدارم و این زیباست که خدای مهربونمون ما رو در کنار هم در این زمان آفرید و مسیرهای آشنایی و رسیدن به همدیگه رو برامون هموار کرد فقط از صمیم قلب برای هر کدومتون برای نسلهای قبل و بعدتون آرزوی نعمت و فراوانی و ثروت و آرامش و سلامتی و بیش از همه عشق و عشق و عشق از خدای دلبرم خواستارم از تک تک تون که بی همتا هستید از ازل تا به ابدیت بی نظیرید ممنونم مممنونم ممنونم خیلییییییییییی ممنونم و دوستتون دارم همانند قطره شبنمی که بر گلوی قناری زیبا طراوت میبخشه تا زیباترین و دل انگیزترین نواهای بهشتی رو بر زمینی که ما وارثان آن هستیم بر بال نسیم خنک صبحگاهی بنشونه تا گوشهای ما اشرف مخلوقات رو به عشق خدا نوازش کنه و سکوت و سکوت و سکوت پر پروانه ها که تجلی انوار خداوند رو بی هیچ نجوایی به چشمان زیبای بهترین مخلوق خدا هدیه میکنه و صبر و سکون تحسین بر انگیز سنگهای رنگا رنگی که گذر ایام را با شادی به تماشا نشسته اند و درس بردباری در سرما و گرما در شب و روز در باران و خشکسالی به ما آموختند و دستان نوازشگر خورشید طلایی بر گونه های مشکی گلهای آفتابگردن و…

    خدای بی همتای رئوف و رحیمم به وسعت لطافتت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3764 روز

      سلام دوست عزی. بسیار مطلب زیبایی رو نگارش کرده بودید. بسیار سپاسگزارم از این همه لطف و توجه شما به دوستانتان. چقدر مطلبتان سرشار از عشق و انرژی و لطافت و زیبایی بود!!! احساسات لطیفتان بر جان دل نشست. مگر میشود بنده دوست داشتنی مثل شما برای دوستانش دعا کند و این دعا اجابت نشود؟!!! من که میگویم محال است… پس هزاران بار سپاسگزارم از دعای خیر شما. و این کلمه خالص است که به آسمان میرود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        عاشق خدا گفته:
        مدت عضویت: 3386 روز

        سلام آرمان گرامی و دلنشین

        ممنونم از ابراز احساسات زیبات

        نظرات و ایده ها و تفکرات کنجکاوانه و جالبت رو پی گیر هستم و لذت میبرم خوشحالم با قرآن مانوسی خدا برکت به افکارت عنایت کنه انشالله ممنون از محبتت

        خدا جون بی بدیلم شکرتتتتتت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      وحید آقا دوست عزیز سلام

      عطر کلام شما عجیب بوی خدا می دهد ، احساس شما نشان می دهد چه قدر با خدای درونتان هماهنگ هستید ،دلنوشته ی بسیار زیبایی بود بسیار سپاسگزارم همواره در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        عاشق خدا گفته:
        مدت عضویت: 3386 روز

        سلام خواهر دلنشینم

        ممنونم از ابراز نظر زیباتون

        مطمعنا یکی از محبوبترین بنده های خدا نزد این جمع صمیمی شما هستید به دو دلیل اساسی یکی اینکه خودتون رو دوست دارید و به زیباییهایی که خداوند در وجودتون نهاده توجه دارید و این فرکانس باعث شده در دنیای بیرون هم دیگران دوستتون بدارن و دایل دوم هم اینکه خداوند زمانی که به کسی عزت بده محبوب همه میشه و چون شما با نیت پاک دیگران رو راهنمایی میکنید و خداوند رو در دل همه محبوب میکنید خداوند هم شما پسند دل بنده هاش میکنه

        از خدا برای شما و تک تک دوستان ارزشمند عشق به خداوند رو طلب میکنم آمین یا رب العالمین

        خداجون رحیمم شکرتتتت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مهسااااااااا گفته:
    مدت عضویت: 3973 روز

    با سلام و تشکر از همراهی دوستانم از تجربه های من.

    خیلی حس و حال خوبی دارم چون دقیقا روز چهارم استفاده از بسته و باورهام یک هدیه از دوست قدیمی ام به ارزش 3 میلیون تومان دریافت کردم. باور کنید از تعجب خشکم زده بود چون دقیقا چیزی بود که من میخواستم و مدتها بدنبالش بودم خیلی خیلی خوشحالم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    علی جوان گفته:
    مدت عضویت: 3937 روز

    داستان علاقه مند شدن من به ادبیات و اثبات حرف استاد عباس منش

    ??? ??? ??? ??? ??? ??? ??? ???

    دانش آموزی بودم که هیچ علاقه ای به درس انشا نداشتم.

    تمام انشاهای مدرسه را مادر عزیزم? برایم می نوشت. همیشه سر امتحان انشا برای من مثل لحظات احتظار بود.

    80 درصد زمان امتحان انشا به این می گذشت که از دو موضوعی که دادند در مورد کدامیک بنویسم؟

    بعدش هم که تصمیم می گرفتم در مورد کدامیک بنویسم تازه بدبختیم شروع می سد که چی بنویسم؟

    همیشه با حسرت به بچه هایی که تو زنگ انشا تا معلم موضوع را می گفت همینطوری تند تند بدون پاک نویس انشا می نوشتند و نمره می گرفتند نگاه می کردم و پیش خودم می گفتم عجب استعدادی دارند!

    و همیشه در رنج بودم (قانون = اهرم رنج، جلسه پنجم دوره هدفگذاری)

    بله دوستان این اشتباه که آن بچه ها استعداد انشا نوشتن دارند با من بود تا دوران دبیرستان که مجموعه ای از تلویزیون پخش شد به نام «داستان زندگی» یادتونه؟

    یادش بخیر آن زمان ها که مثل حالا نبود تو یک روز صدتا فیلم و سریال نشان بدهد یک سریال نشان می داد می رفت تا هفته دیگر و هزار افسوس بود برای کسی که نمی رسید ببینتش آخه آن وقت ها سریال ها تکرار نمی شد.

    راست میگی آقای جوان؟ ای بابا کجای کارید 2 شبکه بیشتر نداشتیم. تازه اینترنت هم نبود ای بابا کامپیوتر بود که بخواد اینترنت باشه؟ خخخخخخخه.

    وای تصور کنید کسی که مجموعه ای را از دست می داد چه حالی پیدا می کرد بعضی ها را هم می دیدم که برای ندیدنش گریه هم می کردند خود ما هم یه روز یکی از آن ها شدیم.

    نقش اول این مجموعه زیبای ژاپنی دختری بود به نام «هانیکو» دیگه کسی نمی گفت مجموعه «داستان زندگی» همه می گفتند مجموعه «هانیکو»

    بگذریم ………

    ابتدای این مجموعه یه متن زیبایی با صدای مرحوم «عطاء الله کاملی» پخش می شد که این متن بود :

    ??? ???

    «زندگی منشوری است در حرکت دوار

    منشوری که پرتو پر شکوه خلقت

    با رنگهای بدیع و دلفریبش

    آنرا دوشت داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است.

    این مجموعه دریچه ای است بسوی داستان زندگی …..»

    و بعدش هم آهنگ زیبای آن پخش می شد.

    ??? ???

    این متن که هیچ گاه از خاطرم پاک نخواهد شد، شد نقطه عطف زندگی ادبی من.?

    آنچنان حرارتی را در قلبم? حس کردم که برای قسمت دوم، قلم به دست آماده بودم تا این متن زیبا را بنویسم.(قانون = اشتیاق، جلسه اول دوره هدفگذاری)

    بالاخره هفته بعد نوشتم و آمدم برای مادر گلم به حالت دیکلمه خواندم.

    مادر همیشه زرنگم که برق عجیبی را تو چشم های فرزند تنبلش – البته فقط تو درس انشا – مشاهده می کرد یه پیشنهادی داد که الآن می فهمم بهش الهام شده بود و او هم خیلی خوب یاد گرفته بود که به این الهامات توجه کنه.(قانون = الهام، جلسه دهم قانون آفرینش)

    به من گفت ببینم می تونی این جملات را یه جوری تغییر بدی و قشنگترشون بکنی.(قانون = ادامه و پشتکار، جلسه اول دوره هدفگذاری)

    متوجه شده بود تا تنور داغه باید نان رو چسباند…(جلسات آخر دوره هدفگذاری)

    این پیشنهادش مثل یه بمب انگیزه برای من بود.

    رفتم و تا فردا یه متن جدید نوشتم که البته خیلی شبیه اولی بود ای کاش یادم مونده بود …

    و مادرم?یه جوری منو تشویق کرد که می خواستم بال در بیارم…

    دوستان همین حالا یاد مادر ادیسون افتادم …

    دیگه از آن روز کار من شده بود تغییر متن های قشنگ و به دنبال آن تشویق های مادرم? که دقیقا «اهرم لذت» من شده بودند.

    بعد مادرم? گفت حالا بیا در مورد مجموعه «هانیکو» یک انشا بنویس فدای کلامت مامان جون?.

    انگار دنیا را به من داده بودند. رفتم و یه انشای خوب نوشتم.

    لذت تشویق های مادرم? منو کشته بود.(قانون = اهرم لذت، جلسه پنجم دوم دوره هدفگذاری)

    یادمه اولین انشایی که بعد آن نوشتم همه بچه های کلاس و معلم تعجب کردند و معلم پرسید جوان چه خبر شده انگار معجزه شده ها؟ منم ساده، گفتم نه آقا مجموعه «هانیکو» رویم تاثیر گذاشت و همه بچه ها با یه منظوری دیگه زدند زیر خنده. ها ها ها ها ها …….

    البته تاثیری در من نداشت چون این کار آنقدر به برای من لذت بخش شده بود که حاضر نبودم به هیچ عنوان کنارش بزارم.(قانون = ثبات در هماهنگی و زیستن در اهداف، جلسه پنجم دوم دوره هدفگذاری)

    دیگه کارم شده بود تغییر جملات. به هر مطلبی بر می خوردم عوضش می کردم اصلا تغییر دادن جملات شده بود هدفم و یه جور بازی لذت بخش.(قانون = اهرم لذت، جلسه پنجم دوم دوره هدفگذاری)

    مدت ها بعد وقتی شعر رستم و سهراب را حفظ کردم البته برای نمره 20 کلاسی ادبیات، به فکر این افتادن تا این شعر را تغییر دهم.(قانون = نیروی الهامات، جلسه هفتم دوره هدفگذاری)

    یادمه اولین بیتش تو کتابمون این بود : «چو خورشید تابان برآورد پر / سیه زاغ پران فرو برد سر».

    و من به این شکل تغییرش دادم : «چو خورشید رخشان بتابید نور / سیه شب همی شد به بالین هور»?.

    بعد شعراهایم را نشان معلم ادبیاتمون دادم باز او هم مرا تشویق کرد و گفت تو که طبع خوبی داری بیا خودت شعر بگو و وزن شعر و قافیه را به من یاد داد.(قانون = الهام، جلسه دهم قانون آفرینش)

    و اینطور شد که یه پسر بدون استعداد در نوشتن انشا این شد که هم شعر بگه و هم نثر ادبی بنویسه….

    نکته اساسی :

    1 – استاد در دوره بسیار ارزشمند «عزت نفس» – که زندگی مرا احیا کرد – می فرماید :

    چیزی به نام استعداد نداریم و انسان می تواند همه چیز را با تکرار و تمرین به دست آورد و «دیوید بلین» را مثال می زند که چگونه توانست با تکرار و تمرین برای 17 دقیقه زیر آب نفس خود را حبس کند.

    2 – واقعا به هر موفقیتی رسیده ایم ردپای قوانین را در آن می بینیم.

    ممارست یعنی تکرار و تمرین = رسیدن به مهارت.

    و من هم چگونه توانستم با تکرار و تمرین و استفاده از اهرم رنج و لذت و استفاده ناخودآگاه از قوانین به این مهارت برسم.

    همه می توانند.

    همه …

    هر چی آرزوی خوبه مال تو …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      آقای جوان اشتیاق شما به گوش دادن با دقت به صحبت های استاد شایسته تحسین و تمجید فراوان است ، تبریک مرا پذیرا باشید

      راستش را بخواهید وقتی می نویسم از خدا می خواهم او بگوید تا بنویسم به قول استاد عباس منش عزیز یک حس درونی صحبت می کندوقتی نوشته هایم تمام می شود خودم بارها و بارها آن را می خوانم بعضی اوقات این قدر این حس تند تند کلمات را می گوید که خودم هم از نوشتن جا می مانم ، بعد از پایان هر مطلب وقتی خودم نوشته هایم را می خوانم اشک شوق می ریزم ، خیلی برای خودم هم جالب است انگار قبلا این کلمات را اصلا نشنیده بودم

      این احساس نشانه ی پررنگ خداست

      پس خدایا

      می خوام که بی مقدمه بگم دوای درد می

      قسم به اسم پاک تو گرمی دست سردمی

      می خوام بگم که از زمین ، هدف تو آسمون می

      یه نور برای زندگی ، یه رگ برای خونمی

      نداره این مطلب دل ،به جز جهت به سوی تو

      زبون من معادلش ، مساوی گفتگوی تو

      ساکت همنوای من ، منو با گریه هام ببین

      درد تو پنهونه همه ، چه قدر غریبی رو زمین

      غریبه هر جا که باشم یه دستی بالا سرمی

      جهت به زندگیم میدی ، اشک چشای ترمی

      آره می خوام داد بکشم ، عکستو آزاد بکشم

      بمیرم از ندیدنات ، تو سینه فریاد بکشم

      بارون زندگی من فقط خدا فقط خدا

      معنی عاشقی من فقط خدا فقط خدا

      واقعا هذا من فضل ربی ، همه از پروردگار من است ، بی منت می بخشد ، بی توقع عطا می نماید ، او خدای وهاب من است او عزیزترین رازق من است ، او ظرفی را پر می کند از عشقش که گنجایش خود را افزایش دهد ، به دور از وابستگی و آزاد و رها و بی تعلق ،

      او خدای مهربان من و شما و همگی ماست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        میلاد صمیمی گفته:
        مدت عضویت: 3764 روز

        واااای خانم شبخیز گرامی عالی بود… بار اول که خوندم فقط داشتم وزن و قافیه هاشو پیدا میکردم… باو دوم که خوندم تازه فهمیدم چه طوری بخونم… بار سوم که خوندم این گفتگوی زیبای بین شما و خداوند احساس خیلی خوبی بهم داد… بار چهارم که خوندم خودمو گذاشتم جای شما و خوندم و اشک تو چشام حلقه زد… شما فوق العاده اید… لطفا و لطفا و لطفا از این گفتگوهای درونیتان با خداوند برای ما بیشتر بنویسید. بسیار سپاسگزارم…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          لیلا شب خیز گفته:
          مدت عضویت: 3494 روز

          آقای صمیمی قلب پاک شما شایسته تحسین است ، فقط عذرخواهی می کنم این قسمت شعر را از یک کلیپ گرفته بودم یعنی شعر از یکی از شعرا بود که نامش رو نمی دونم ، باید ذکر می کردم که شعر را خودم نگفتم عذرخواهی می کنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            میلاد صمیمی گفته:
            مدت عضویت: 3764 روز

            خانم شبخیز همین که این شعر را برای ما نوشتید یعنی به آن تعلق خاطر داشتید و خاطر شما برای دوستانتان عزیز… ولی خیلی مشتاقم از گفتگوی شما و خداوند بزرگ چیزی بخوانم…

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              لیلا شب خیز گفته:
              مدت عضویت: 3494 روز

              آقای صمیمی دوست عزیز درک و درایت شما همیشه بی نظیر است سپاسگزارم برادر بزرگوارم و ممنون بابت این همه لطف و محبت شما همواره دعاگوی شما هستم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              لیلا شب خیز گفته:
              مدت عضویت: 3494 روز

              آقای صمیمی برادر ارجمندم در بعضی از کامنت هایی که برای دوستان پاسخ می دهم یا سایر مسابقات سایت یا برخی از جواب های بخش عقل کل یا دیدگاهای برگزیده مثلا همان جوابی که به خود شما برای اولین بار در پاسخ به سوالتان در بخش عقل دادم یادتان هست ؟؟؟

              خوب صدر صد همه از فضل و لطف خدا هست وبس ،

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              میلاد صمیمی گفته:
              مدت عضویت: 3764 روز

              خانم شبخیز خواهر ارزشمندم سپاسگزارم. حالا قضیه را بهتر متوجه شدم… پس در تمام این مدت ناظر سخنان شما و خداوندتان بودم… خدای من سپاسگزارم برای نعمتی که هم اکنون ارزشش را بیشتر فهمیدم… شما بی نظیرید…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی جوان گفته:
        مدت عضویت: 3937 روز

        خانم شب خیز عزیز سلام و سپاس

        بنده همیشه تو زندگی مثل یه تانک حرکت می کنم تا هیچ چیزی نتواند جلوی مرا بگیر ولی بعضی ها عشق سرعت هستند و مثل هواپیما حرکت می کنند و با برخورد به یک پرنده سرنگون می شوند.

        برای همین است خیلی از محصولات استاد را به کرم ایشان دارم ولی جلوی هوس و شتاب خودم را برای شنیدن آن ها بدون عمل می گیرم.

        مثلا محصول عزت نفس استاد را بالغ بر 30 بار یا بیشتر گوش داده ام که دیگه حسابش از دستم در رفته ولی همین دیروز یک جمله از استاد شنیدم که تعجب کردم چرا تا به حال نشنیده بودم و با اینکه تمام مطالب این محصول را تقریبا از حفظ شدم ولی هر بار که گوش می دهم یک نکته جدید به ذهنم می رسد.

        جالب اینجاست که خود استاد هم همین جمله را گفتند که با شنیدن محصولات خودشان نکات جدیدی به ذهنشان می رسد.

        به نظر بنده باید آموزه های استاد را مثل یک بذر در وجودمان کاشته و بارور کنیم و تا ثمره دادن از آن محافظت نماییم.

        ———————

        و اما در مورد شعر گفتن امروز به یک نکته جالب در محصول تند خوانی استاد رسیدم.

        بعضی وقت ها آگاهانه و بعضی وقت ها هم غیر ارادی وقتی یک حس خاصی بر من غالب می شود می روم تو یک خلسه و یک حالتی مثل نه خواب و نه بیدار که امروز فهمیدم همان فرکانس آلفا است و آنوقت است که مطالب خودشان می آیند و بعضی وقت ها هم می فهمم که این مطالب کار من نیست بلکه بنده واسطه ای بیش نبوده ام. الحمدلله …

        بنده به نوبه خودم از مناجات های بی نظیر شما خیلی بهره برده ام و پیشنهاد می کنم به فکر چاپ یک مناجات نامه باشید.

        اگر بگویم خانم شب خیز انرژی بخش این سایت است اغراق نکرده ام …

        هر چی آرزوی خوبه مال تو …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3764 روز

      آقای جوان استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم که این قدر سریع داستان موفقیت خود را در زمینه ادبیات بیان کردید. واقعا که داستان شما نمونه کامل و عملی این موضوع است که چیزی به نام استعداد میتواند وجود نداشته باشد، برای کسانی که آن را باور دارند. نکته قابل توجه برای من در داستان زیبای شما نقش مادر عزیزتان بود که به شما شور و اشتیاق فراوان برای کسب این استعداد دو وجودتان داشت و من به این نتیجه رسیدم حالا که نیازی با تشویق کسی از بیرون برای ایجاد انگیزه در بدست آوردن توانایی خاصی ندارم و میتوانم خودم مشوق خود باشم، پی چه عالیست که این کار را انجام دهم، در هر موضوعی که میخواهم در وجودم داشته باشم. بسیار زیاد از توجه و تلاش شما جهت هدایت بیشتر دوستان سپاسگزارم و آرزوی موفقیت روز افزون شما را از خداوند بزرگ خواستارم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        علی جوان گفته:
        مدت عضویت: 3937 روز

        جناب صمیمی مرا یاد سخن استاد تو دوره عزت نفس انداختید که فرمود : “منِ عباس منش برای انجام کارهام نیازی به تایید هیچ کسی ندارم”

        در هر موضوع شما می توانید مرتفع ترین قله آن را فتح کنید و هیچ نیازی به خارج از خودتان ندارید. مطمئن باشید …

        دعاگوی همه دوستان هستم …

        هر چی آرزوی خوبه مال تو …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      کیمیا قاسم پور گفته:
      مدت عضویت: 3025 روز

      به نام خدا

      سلام آقا جوان

      کامنت شما منو برد در یک خاطره

      زمانی ۴سال پیش در اینستا میچرخیدم یک نقاشی خیلی خیلی خوشگل دیدم

      یه حسی درونم گفت تو میتونی بکشیش

      و منم باور کردم این حس رو

      شروع کردم نقاشی کشیدن

      و اصلا هیچ جوره تو کتم نمیرفت که از اشیاء شروع کنم

      چون تصویری که دیدم یک چشم سه بعدی زیبا بود

      تا حالا کلاس نقاشی نرفته بودم

      حتی نمیدونستم ابزار نقاشی چی هست

      دخترخالم رشتش معماری بود

      چند تا مدادB ازش گرفتم

      و شروع کردم

      همه برای من میخندیدن

      اما من بیشتر مصمم میشدم

      بهم میگفتن اینجوری کاغذ حروم میکنی فقط!

      بعد از تقریبا یک سال من تونستم از چشم به چهره برسم

      و خیلی زیبا میشد

      همونایی مسخرم کردن حالا تشویقم میکردن?

      خداروشکر

      این کار اعتمادبنفس منو خیلی برد بالا و فهمیدم مصمم باشم هر کاری میتونم انجام بدم

      اعتماد به حس درونیت همون خدا خیلی خوبه

      همیشه میگه چکار کنی

      اون میدونه همه چیز رو از پنهان و آشکار آگاه هست

      اون محافظ بندش هست ..در هر لحظه در حال هدایت ما هست

      و وظیفه ما بندگی هست

      ایمان و اعتمادمون رو نشون بدیم

      طبق قوانین جوابشو میگیریم

      مثل شما و من

      استاد و همه بچهای سایت که تا اینجا پیش رفتن

      و به قول استاد ما که هنوز خیلی راه داریم…

      همیشه در حال رشد بودن حس خوبی داره. تجربه های جدید?

      آدم های جدید?

      حل مسیله های بزرگتر و بیشتر و لذت حل این مسائل و بزرگ و بزرگتر شدن?

      خدارووو سپاس گزارم

      خدایا مرسی همیشه هادی همه ما هستی

      در پناه الله یکتا شاد باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Ali reza nasabi گفته:
      مدت عضویت: 2091 روز

      جناب جوان عزیز سلام من تازه با دوست خوبی مثل شما آشنا شدم و خیلی هم خوشحالم که این اتفاق افتاد، قبل از رسیدن به این نوشته شما میدیدم که چقدر جملات و کلمات رو کامل و درست کنار هم گذاشته و غلط املایی هم ندارید بعد فهمیدم که شما طراح سایت و معلم هستید (البته اگه درست فهمیده باشم )گفتم بخاطر همین متن های شما درست است ولی الان فهمیدم که داستان از جای دیگه ای آب میخوره و بر میگرده به داستان زندگی و تشویق های مادر باهوش شما از این آشنایی بازهم میگم خوشحالم من.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3617 روز

    خدایا شکرت که همیشه باعث شادی و خوشحالی منی

    خدایا ممنونم برای اتفاق فوق الاده ای که امشب برام افتاد

    الان واقعا نمیدونم چی بگم خیلی خوشحالم

    فقط میدونم از وقتی که تو این قسمت فعالیت میکنم و پیام مثبت دوستان میخونم اتفاقات خوب پشت سرهم برام میوفته

    از خدا میخوام که هرکی هر آروزی داره بهش برسه..شکرت خدا

    اینم بگم فردا دارم میرم مسافرت جای همگی خالی

    با خدا باش پادشاهی کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    صفا فاضل گفته:
    مدت عضویت: 4057 روز

    سلام برهمه ی بندگان پاک الهی

    درود برشما آقای جوان

    درود برشما آقای صمیمی

    درود برشما خانم شب خیز

    درود برشما آقای زارع

    درود برشما آقای مشایخی

    ودرود برتو بنده ی دوست داشتنی خداوند،که چشمان پاک وزیبایت بر این چند سطر افتاد

    وممنونم از همه ی شما خوبان ،ممنون از همه ی شما که قلبتان به وسعت دریاها واقیانوس هاست

    الهی که نفس به نفس های زندگیتان در آرامش ورهایی غوطه ور باشه

    الهی که ثانیه به ثانیه زندگیتان فقط او باشه

    الهی که لحظه به لحظه به یادوعشق او نفس برآرید.

    ممنونم که قلب واحساستان را با ما به اشتراک میگذارید

    آرزو میکنم عطر محبت ویاد او تمام وجود وقلبتان را آکنده کند

    آرزو میکنم جز او نبیند، وجز او نگویید ،وجز اونشنوید.

    «شما بی نظیرید و وجودتان مایه آرامش»

    “فقط او را برایتان آرزو میکنم”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3937 روز

      دوست خوبم سرکار خانم فاضل سلام و سپاس

      کم می آیید ولی هر وقت قدم بر چشم دوستان می نهید احساسی پر از مهر و توحید به دوستان هدیه می دهید.

      چه با شکوه است بودن در جمع انسان های با صفا و با فضیلتی که کلمه توحید در کلامشان و در نگاهشان و در جانشان نشسته است.

      شما بی نظیرید و وجودتان مایه آرامش …

      فقط او را برایتان آرزو میکنم …

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      صفا جان خواهر خوب و دوست داشتنی ام سلام

      می شود از لابه لای کلمات محبت آمیز شما ، عطر فراوان عشق به خدا را احساس کرد ، امیدوارم که خداوند همواره بر یقین و علم و عمل صالح همگی ما بیفزاید

      آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ارمان مشایخی گفته:
      مدت عضویت: 3617 روز

      ممنونم …انشالا که همیشه سالم و موفق باشید

      ?????????

      خداوند

      دارای بخشش بیکران است

      ازش زیادی درخواست کن

      قدر خودت را بدون

      تو اشرف مخلوقاتی

      درست و کامل ازش بخواه با تمام جزئیات

      خودش گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا

      پس بخواه ازش

      هروقت ذهنت. زبونت . و قلبت یه چیز را بخواد محاله بهش نرسی

      کلام تو عصای معجزه گر توست

      ?????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3764 روز

      دوست عزیز سلام. صحبتهای شما چه صفایی دارد!!! محبت و عشق شما ستودنیست. بالاترین لطف را با دعایتان در حق ما کردید. من هم امیدوارم خداوند بزرگ شما را ویژه مورد لطف و عنایت خود قرار دهد. منتظر شنیدن موفقیتهای شما دوست عزیز هستم… سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهسااااااااا گفته:
    مدت عضویت: 3973 روز

    با سلام خدمت دوستان عزیز.

    خواستم یکی از تجربه های شیرینم رو با شما در میان بزارم…

    من و برادرم خیلی وقته که بسته ثروت رو تهیه کردیم ولی من تعهد کافی برای عمل به تمرینات نداشتم ، تا اینکه پس از بررسی های متعدد متوجه شدم که تنها راه ثروتمند شدن من فقط و فقط کار کردن روی باورهام و بسته روانشناسی ثروت هستش لذا تصمیم قاطع گرفتم که 3 ماه روی فایل ها و تمرینات کار کنم ، همینکه جلسه اول رو با شور و شوق گوش دادم دقیقا همان روز از میان وسایل قدیمی ام یک سکه طلا پیدا کردم که اصلا یادم نبود و دقیقا همان روز 3 تا ایده ی کاری به ذهنم خطور کرد که فوق العاده بودن و این من رو بیشتر متعهد کرد به ادامه دادن این دوره.

    واقعا کار کردن روی باورها لذت بخش هستش…

    نتایج بعدی رو هم حتما با شما در جریان خواهم گداشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3937 روز

      دوست خوبم خانم نقیب زاده سلام و سپاس

      خوشحالم که شما لذت هایی را درک می نمایید که خیلی از افراد در ذهنشان هم نمی گنجد. تبریک… تبریک… تبریک…

      می دانید چرا کار کردن روی باورها لذت بخش است چون هر چقدر باورها به سمت مثبت و خالص شدن تغییر مسیر می دهند در حقیقت به سمت خدا گرایش پیدا کرده اید و در مسیر هدایت گام برداشته اید و خدایی شدن و با خدا بودن و ماندن لذتی دارد که در وصف نمی گنجد.

      منتظر اتفاقات بسیار خوبی که حتما در زندگی برای باورهای خوب شما خواهد افتاد هستیم.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3764 روز

      خانم نقیب زاده گرامی سلام . از شنیدن موفقیت اخیر شما بسیار خوشحال شدم. امیدوارم بارها و بارها از موفقیتها و نتایج بسته ثروت برای ما بنویسید. بی صبرانه منتظر شنیدن نتایج شما هستم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      مهسا جان سلام دوست خوب و عزیزم

      واقعا جالب بود صحبت شما

      از روزی که بسته ی ثروت را تهیه کرده ام مدام پول پیدا می کنم مثلا دیروز خواستم بخاری را روشن کن ، خیلی برام جالب بود یه سکه در درون بخاری دیدم ، آن قدر پول پیدا می کنم که برام شگفت انگیز هست، البته برای پول ارزش زیادی قائل شده ام حتما وقتی از مغازه خرید می کنم باقیمانده ی پول را حتما پس می گیرم و به هیچ وجه اجازه نمی دهم که آدامس و شکلات جایگزینش شود ، نشانه های پررنگ خدا را ستایش می کنم ،منتظر اتفاقات عالی زندگی شما هستیم ، موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    علی جوان گفته:
    مدت عضویت: 3937 روز

    سلام دوستان نمی دونید چه حالی دارم.

    دیروز کنجکاو شدم فایلی را که آقای زارع عزیز در موردش صحبت کرده بود یعنی فایلی صوتی از استاد به نام “تو به آرامی شروع به مردن میکنی” تو اینترنت پیدا کنم هر چند پیداش نکردم ولی یهویی با صفحه ای مواجه شدم که شگفت زدم کرد.

    تو دوره عزت نفس استاد از جوانیش و تیپ توپش با موهای بلند و … صحبت می کنه و از دانشگاه و ورزش کردنش میگه و من همه آنچه را که از جوانی ایشان تصور کرده بودم دیدم و خیلی لذت بردم. استاد = 20

    هر چی آرزوی خوبه مال تو …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: