«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 56
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
﷽
موتور کشتی بزرگی خراب شد . مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچکدام موفق نشدند ،
سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند، وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد ،
دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند، مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربه ای به قسمتی از موتور زد ، بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
?یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد : او واقعا هیچ کاری نکرد، ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟ بنابراین از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند . مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد :
ضربه زدن با آچار : 2دلار
تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود : 9998 دلار
? و زیر آن نیز نوشت :
تلاش کردن مهم است اما دانستن اینکه کجای زندگی باید تلاگ
ارمان جان عالی بود.
یاد یه سوال از استاد عباس منش افتادم که تو جلسه سوم دوره قانون آفرینش مطرح کردند که برای موفقیت چند درصد نیاز به تلاش ذهنی و چند درصد نیاز به تلاش جسمی داریم و هر کسی پاسخی داد ولی پاسخ استاد این بود که 99 درصد تلاش ذهنی و 1 درصد تلاش جسمی و شما خیلی خوب در این داستان به این مورد اشاره کردید. آفرین …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام دوستان گلم.
?همانا در دل هر سختی آسانی هست.
?تنها فرمانروای هستی خداوند هست.
همه اتفاقات خیر هست.
دوستان میخوام معجزه ای رو بگم از همین چند ساعت گذشته که برام اتفاق افتاد..
من شب ها تنهای تنها در محله متروکه اطراف خونمون که اتفاقا جای خیلی سرسبز با درختان زیبا ومحیطی فوق العاده ای برای دویدن هست. میرم و هر شب میدوم. و مخصوصاً ساعت هایی را برای دویدن انتخاب میکنم که کسی نباشه و خلوت باشه. یه احساس بی نظیری دارم هر شب و خدا هم با من میاد.
امشب ساعت 9:50 رفتم تا خودمو آماده کنم برای دویدن،لباس و شلوار ورزشی پوشیدم و هرچی دنبال هدبندم گشتم ندیدمش. حدود 20 دقیقه یا حتی بیشتر داشتم دنبال هدبندم میگشتم.و بر خلاف گذشته ام( قبل از آشنایی با قوانین) که هر بار هر چیزیم گم میشد مامانم را مقصر میدونستم،
هی با خودم میگفتم حتما خیرتی داخلش هست که بعدا میفهمم.
بعد از 20 دقیقه پیداش کردم.رفتم بیرون از خونه و در مسیر دومیدانی قرار گرفتم . امشب با شب های دیگه فرق داشت یه حس فوق العاده ای داشتم. احساس سبکی میکردم. یه سری اتفاق فوق العاده هم برام افتاده بود که خیلی خوشحالم کرده بود.هی میگفتم خدایا امشب خیلی احساس سبکی میکنم خیلی حالم خوبه.خدایا شکرت خدایا شکرت.
فایل استاد هم داشتم گوش میدادم و میرفتم.حدود 15 دقیقه دویدم.بدلیل سردی هوا، جزو معدود شب هایی بود که برادرم هم تصمیم گرفته بود که بیاد دومیدانی. ولی من تنهایی را ترجیح داده بودم.15دقیقه تنهایی دویدم و برادرم به بهانه ای دادن ایده ای ساده (خوردن کیک و نوشابه) به من ملحق شد.دوقدم رفتم جلو تر دیدم یک موتور سیکلت با چراغ های خاموش داره میاد و با دوسوار که صورت هاشونو با پارچه سیاه پوشیده بودند داشتن میومدند.
بارها نصیحت های دلسوزانه ی پدر و مادرم و دیگر اشنایان را شنیده بودیم که
– نرید شب تو این ساعت ها بدوید!!
-آدم ناجور و خفت گیر زیاده!!
وکلی داستان هایی که میگفتن فلانی خفتش کردن و ازش گوشی و پول دزدیدن. کلی چاقو بهش زدن.
ولی هر بار با شنیدن این جملات توی دلم بهشون میخندیدم و جواب میدادم خداهست.اگر من بخوام از افراد بترسم و خدارا باور نداشته باشم باید فاتحه زندگی ام را بخوانم. فکر کردن به این موارد را تمام میکردم.
سیصد گل سرخ یک گل نسرانی
مارا زسر بریده میترسانید
ما گر زسر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم. (اشاره به داستان قبرستانم)
خب اون دونفر موتور سوار که فکر میکنم از خیلی عقب تر منو دیده بودند آمدند جلومون گرفتن یکیش گفت وایسا. تا دیدمشون که وایسادن توی دلم گفتم خدایا کمکم کن!
در صدم ثانیه مغزم پیام فرار داد و با داداشم با سرعت دویدیم صدای روشن شدن موتور اون عوضی ها رو هم شنیدم ? ولی به سرعت باور نکردنی دویدیم و در کم از دو دقیقه رسیدیم خونه.
معجزات
1٫مسیری که برای دومیدانی انتخاب کرده بودم شامل مختصاتی میشد از دورترین و متروکه ترین نقطه به خونمون و نزدیک ترین و آباد ترین نقطه به خونمون. دورترین آن بیش از دو کیلو متر تا خونمون فاصله داشت و کم ترین آن حدودا 100متر.که در فواصل این مختصات هر شب چندین بار میدوم.
ما در 100متر قرار گرفتیم. اگر هدبندم را گم نکرده بودم احتمال داشت در 3کیلو متری قرار بگیرم.
2٫اگر هدبندم گم نمیشد فاصله زمانی خروج از خونمون زیاد میشد و داداشم منو در مسیر ملاقات نمیکرد
3٫به بهانه دادن ایده ای ساده، مثل خوردن نوشابه داداشم به من ملحق شد و اون موتوری ندیده بود که دونفریم وگر نه شاید محاصره ام میکردند..
4٫بلوار بر خلاف همیشه که خالی از ماشین بود و ما بدون مکس از بلوار رد شدیم.
5٫اگر بهشون حمله ور میشدیم شاید آسیب میدیدیم. چون هر دو لاغر اندام بودیم و اونا سلاح سرد داشتند
و خیلی چیزای دیگه که با هم اتفاق افتاد که در بهترین زمان و مکان برای فرار قرار گیریم.
واقعا نمیدونید وقتی رسیدم خونه چه احساسی داشتم. سرشار از احساس شکرگزاری بودم. سرشار از این عشق که خداوند با منه و از من محافظت میکنه. خداوند دوست منه.اگر او را بخوانم مرا اجابت میکند.او همراه منه واینکه میگم او با من دومیدانی میاد بیشتر برام پررنگ تر شد.
خدایاشکرت بابت شجاعتی که بهم دادی تا از چیزی نترسم و فقط تورا باور داشته باشم.
البته این مورد رو هم اضاف کنم که مدت ها امن و امان می رفتم حتی جاهای خلوت تر و بدتر در ساعات نیمه شب 12-1، که هیچ مزاحمتی نداشتم.این موهبتی بود از جانب خداوند که باعث شد ایمانم را قوی تر کنم.
او حتی در قوی تر کردن ایمان هم به من کمک میکند،خدایا ممنونم ازت.
خدارا بابت دومیدانی با احساس آرامش و ایمان در شب های دیگرم شکر میکنم.چون میدونم این اتفاق آرامش و ایمان بیشتری به من میبخشد.
این داستان را برای شما بهترین دوستانم تعریف کردم تا امید و باور بگیرید و خداوند را بیشتر از همیشه باور کنید.
خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و آنرا خواندید.
خیلی معذرت میخوام که بدلیل کمبود وقت نمیتونم برای همه نوشته های زیبای شما کامنت بذارم.
دوستون دارم?
شاد،سالم،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
هادی جان دوست عزیزم سلام… به درستی که خداوند نعمت با ارزشی رو به شما هدیه داده و اون هم توفیق غلبه بر ترسهات هست. مطمئنا این توفیق تو رو در آینده به موفقیتهای خوبی میرسونه… تو داری ترس رو با ایمان جایگزین میکنی و هیچ نعمتی بالاتر از ایمان داشتن به خداوند نیست…چون این نعمت تمام نعمتهای دیگه رو هم به دنبال خودش داره… خوشا به حال تو بنده برگزیده خداوند…
ممنونم دوست عزیز?
واقعا انرژی گرفتم
خخخخ..احسنت به شتاب …خداشکر که سلامت هستید
هادی جان به درستی که مفهوم قضا و قدر را به خوبی درک کرده ای و کوچک ترین نتیجه آن آرامش و رضایتمندی از همه اتفاقاتی است که در زندگی رخ می دهد.
در حقیقت شما گواهینامه رانندگی در مسیر زندگی را دریافت کرده اید. تبریک.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
دوستان عزیز هم فرکانسی ام و استاد عزیزم اگر این متن را میخوانید سلام.
دوستان عزیزم بعد از بارها و بارها دیدن و شنیدن جلسه دهم قانون آفرینش با نام شهود منبع الهامات در طی این سالها و همچنین خواندن کتاب گفتگو با خدا، بارها شنیدن این نکته از استاد عزیزمان که خداوند با هر بنده ای که او را بخواند صحبت میکند، باید اعتراف کنم که به لطف خداوند این آگاهی ها بر ضمیر ناخودآگاهم تاثیرات مثبتی داشته و این واقعیت را برایم ملموس تر کرده که میتوانم با خداوندم صحبت کنم و او نیز با من صحبت کرده، جواب پرسشهایم را میدهد. البته به میزانی که او را باور دارم و بر روی این حسم کار کرده ام…
امروز داشتم هر آنچه را که تا به امروز در رابطه با خداوند بزرگم آموخته بودم در ذهنم مرور میکردم… از چیزهایی که در گذشته به من آموخته شده بود و هیچ وقت به آن آموزه ها احساس نزدیکی نمیکردم و هرآنچه میدانستم شامل ترس از خداوند و یا دفاع از تفکری بود که در آن خداوند فقط خدای یه عده ی خاص بود و بقیه آدما همه بی خدا و گمراه…
اما امروز به لطف خودش آگاهی هایی از وجود بی پایان و ارزشمندش به من عنایت کرده که میتوانم احساس کنم که این خداوند خداوند عاشق است، کسی که متعلق به تمام افراد دنیاست و از او به جز عشق، ثروت، سلامت، آرامش و مهربانی و عطوفت به بندگانش عنایت نمیشود مگر اینکه آن بندگان خودشان این را نخواهند و متاسفانه چقدر تعداد این افراد زیاد است و این حقیقت محجور…
حال چرا از این خداوند چیزی به جز آنچه ذکر کردم عنایت نمیشود؟ چون بر طبق آنچه آموختم خداوند بزرگ در زمانی که هیچ کس نبود به جز وجود متعالیش تصمیم به تجربه خود گرفت و تصمیم گرفت که برای تجربه خودش، خود را به واحدهای کوچکتری تبدیل کرده و از دیدگاه جزء به کل (خودش) بنگرد تا بتواند عظمت و شکوه خود را درک کند. سپس تصمیم به خلق جهان نسبیت گرفت تا در تضاد آنچه خودش است را تجربه کند، آنچه که او نیست (و این دقیقا همان کاریست که ما انسانها در این جهان به عنوان تکه ای از خداوند(همان جزء) انجام میدهیم) سپس از دیدگاه جزء به کل بنگرد و در درجه اول شکوه و عظمت بسیار زیاد خود را درک کند (همان کاری که ما در این جهان مادی سعی در انجام دادنش هستیم) و در درجه بعد به واسطه درک این عظمت بسیار زیاد، حالا به آن کل بنگرد (خداوند) و این آگاهی را بدست آورد که حال که من با این کوچکی این قدر توانا و شگفت انگیزم ببین خداوندِ کل چقدر با عظمت و با شکوه و بی پایان است!!!! دوستان عزیزم این نکته را فراموش نکنید که ما همان اجزاء کوچک شده خداوندیم و همه ما در زندگی رسالتی داریم با شیوه های مختلف، اما نتیجه همه آنها شناخت آن کل با عظمت است… و به یاد حسین بن منصور حلاج و فریاد انا الحق می افتم که در آن زمان و شاید هم در همین زمان کسی جز رهپویان راه حق او را نفهمیدند و به دارش کشیدند و چه زیبا و با شکوه فریاد انا الحق میکشید و ایمانش را به رخ خداجویان کشید و به وصال حق شتافت… روحش شاد…
دوستان عزیزم خداوند عشق مطلق است این میزان از عشقی که در وجود ما قرار داده شده، همین عشقی که در ارتباط با همسرمان، فرزندمان، دوستانمان، همین عشقی که در میان این جمع صمیمی وجود دارد، اینها از جنس عشقی است که خدا در وجود خود دارد چون ما همه از جنس او هستیم. هرآنچه از احساس خوب درک میکنیم از ثروت، شادی، سلامتی و … همه از جنس خداوند است و هرآنچه در مقابلش درک میکنیم مانند فقر، غم، بیماری و … (بزرگترین آن یا به تعبیر من، مادر تمام احساسها، یعنی عشق و تضادش یعنی ترس) همه برای درک مفهوم عشق و زیر مجموعه هایش است. مبادا سختی ها بیماریها فقرها غم ها ما را از هدف زندگیمان بازدارد و جزء کسانی شویم که یا هدفشان را در جهان گم کرده اند یا به میزان کمی به این هدف رسیده اند… چرا این کره خاکی با این همه تفاوتها و تضادها، این همه فرهنگ ها و افراد متنوع و گوناگون خلق شده؟ چرا خداوند خود را به 7 ملیارد جزء تقسیم کرده برای شناخت خودش؟ چرا مثلا 10 ملیارد جزء نه؟ چرا 10 جزء نه؟ چرا 100 ملیارد نه؟ سوال خوبیست نه؟
خب جهان روند تکاملی خود را همواره طی کرده قبلا جمعیت کره زمین 7 ملیارد نبوده و هیچ تضمینی نیست که این جمعیت روزی به 100 ملیارد هم نرسد یا هر عدد و رقمی، چون زمین بسیار گسترده است و گنجایش بسیار بیشتر از این ها را هم دارد. حال به جهان آفرینش فکر کنید و عظمتش… سیارات و ستاره ها و کهکشانها و تحقیقاتی که در حال انجام است برای زندگی در کرات دیگر. جهان هر روز پتانسیل بیشتری از خود ارائه میدهد و به قول استاد عزیزمان نعمت ها و ثروتها هر روز بیشتر و بیشتر میشوند و این جهان هستی میتواند تا بی نهایت از خود پتانسیل بیشتر نشان دهد و تنها خدا میداند نسلهای بعد از ما چه پتانسیلهایی از این جهان هستی بلفعل کنند… اینها را همه به عنوان مقدمه گفتم برای جواب این سوال که چرا این همه تنوع در زمین و کهکشان؟!!! میدانیم که همه چیز در جهان هستی به تسخیر انسان درآمده و این اراده خداوند است که انسان اشرف مخلوقات باشد و همه و همه چیز برای انسان. پس فکر کنید…. فکر کنید…
به یاد صحبتهای یکی از هموطنان عزیز و ارزشمندم می افتم، خانم انوشه انصاری که میگفت “وقتی از من میپرسن که این علاقه به فضا از کجا در شما بوجود اومده من دوست دارم بهشون یه عکس نشون بدم که در اون تلسکوپ هابل به مدت 10 روز فقط به یه قسمت از فضا نگاه کرده که هیچی توش نیست…. ولی وقتی که با دقت نگاه میکنید میبینید که حدود 3000 تا کهکشان فقط توی اون قسمت عکس وجود داره و من فکر میکنم که کسی نیست که این عکسو ببینه و از خودش نپرسه که اینها از کجا اومدن؟ به کجا دارن میرن؟ ما از کجا اومدیم و به کجا داریم میریم؟ اصلا اینجا چی کار داریم میکنیم؟؟؟ و این که فضا و کهکشانها انقدر بزرگ هستن که خیلی چیزا میتونن به ما در مورد خودمون یاد بدن” از همین جمله آخر خانم انصاری میخوام استفاده کنم و بگم که انسانها هر کدام به میزانی از شناخت از خداوند در طی حیات خود میرسن. کسی که در تمام مدت عمر خودش از روستایی که در اون زندگی میکرده خارج نشده فقط به میزانی که پدر و مادرش و همسایه هاش توی اون روستا براش از خداوند تعریف کردن، خداوند رو درک میکنه. کسی که از روستاش بیرون میاد و به شهر میره تضارب آرای بیشتر و تضادهای بیشتر رو متوجه میشه و به نسبت، خداوند بزرگتری رو درک میکنه و کسی که به مسافرت در کشورهای مختلف میپردازه و فرهنگ ها و آداب و رسوم بیشتری رو میبینه، خدای بزرگتری رو درک میکنه و کسی که به فضا میره به نسبت خداوند پر عظمت تری رو درک میکنه. پس خداوند سیارات، ستاره ها، منظومه خورشیدی، کهکشان را شیری و تمام کهکشانهایی که تا کنون انسان قادر به درک وجودشون شده رو بی هدف خلق نکرده. اونها رو خلق کرده که به ما انسانها قدرت و عظمت و بزرگی بیشتری از خودش رو نشون بده برای کسایی که میخوان خداوند رو در ابعاد وسیعتری درک کنن. خوشا به حال راسخون فی العلم ها … خوشا به حال انوشه ها… اگر انسان پس از مرگ در درجات متفاوتی از نعمتهای خداوند بهره مند بشه به حقیقت به عدل و عدالت این اتفاق می افته…
در پایان شعری رو که خانم انصاری به نقل از خانم “کرن ریبن” میخونه رو براتون مینویسم…
Only as high as i reach can i grow
تنها به اندازه ای که دستم میرسد رشد میکنم
Only as far as i seek can i go
تنها به اندازه ای که میجویم خواهم یافت
Only as deep as i look can i see
تنها به عمقی که نگاه میکنم خواهم دید
And only as much as i dream can i be
و تنها به اندازه ی ارزوهایم خواهم بود
خداوند بزرگ را سپاسگزارم که از او میپرسم و او جواب میدهد…
“وَ قالَ رَبُّکمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ”غافر، 60”
پروردگار شما گفته است مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند به زودی با ذلت وارد دوزخ می شوند.
میلاد جان دوست عزیز و صمیمی ام سلام
واقعا از خواندن نوشته شما درباره گفتگو با خدا لذت بردم و به من یاداوری کردی که بیشتر و بیشتر کتاب گفتگو با خدا را بخوانم.
از قسمتی که در مورد خانم انصاری، نابغه ایرانی، باور و امید گرفتم
بابت همه اینها و وجود گرمتون در این خانواده از شما ممنونم?
شاد، سالم وثروتمند باشید.
هادی جان دوست عزیز و فهیمم سلام.
سپاسگزارم که وقت گذاشتی و متن من رو خوندی. در زمان نوشتن متن احساس خیلی خوبی داشتم و خوشحالم که این احساس خوبم به واسطه کلماتم به تو دوست عزیزم منتقل شده… خداوند را سپاسگزارم… همیشه از نظرات زیبات لذت میبرم…
لذت بردم…..مرسی
جناب صمیمی سلام و سپاس بابت آگاهی هایتان که با ما به اشتراک می گذارید. واقعا لذت بخش است.
یادتان هست که قبلا خدمتتان عرض کرده بودم : “در وجود نازنین شما شعله ای از ایمان برافروخته شده است که تا خود خدا ادامه خواهد داشت.»
و اکنون شاهد تجلی آنان هستیم …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
استاد عزیزم آقای جوان سلام. من همیشه مدیون حمایتها و تشویقهای خالصانه شما هستم… حضور شما مایه برکت در زندگی من شده است… سپاسگزارم
سلام دوست عزیز ، خیلی خیلی خیلی لذت بردم و شگفت زده شدم از این توصیف زیبای شما از خداوند ، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم ، امیدورام همیشه خدا پشت پناهتون باشه و همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشین در دنیا و اخرت
سلام به دوستان عزیز تر از جانم و خانم فرهادی عزیز دل
دلم براتون تنگ شده بود , دلم برای خوندن نظرات پراز عشق و آگاهی عزیزانم تنگ شده بود و یک نکته توی این چند روز که نیومدم تو سایت فهمیدم اینه که اگر ادامه ندم , اگر ممارست در راهی که توش هستم و هستیم نداشته باشم و نداشته باشیم , یه ذره ضعیف میشیم و خیلی مهمه خودمون رو توی این مسیر برای همیشه نگه داریم .
دوستان جدیدی نظر گذاشتن خیلی خوشحال شدم , خیلی دوست دارم در مورد موفقیت هاتون چه کوچک و چه بزرگ بخونم و چه سپاسگزاری از دوستان همدیگه باشه , خیلی دوستتان دارم .
یک تشکر هم از آقای آرمان مشایخی عزیزم بخاطر متنی که در بخش چگونه به آرزوهای خود برسیم , برای بنده گذاشتند , ازتوجه و محبتتون بینهایت سپاسگزارم , کلی حال منو خوب کردید و خیلی عزیزید.
موفقیت های همه دوستان رو تبریک میگم .
اتفاقات خوب در راه است…
سلام دوست عزیز
احساس فوق العاده ات از میان کلمات به من رسید. ممنونم ازت بابت اشتراک آن.
بله، اتفاقات خوب در راه هست هم برای شما و هم برای من و بقیه دوستان…
دوست عزیز آلما میر سلام…
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید… ممارست، تکرار، تمرین. بی شک این یکی از الزامات موفقیت است. به قول استاد اگه من هر رزو رو خودم کار نکنم مدارم رو از دست میدم… در هر لحظه به قوانین جهان فکر کنید و بر اساس آن حرکت کنید…
ممنونم دوست خوبم..موفق باشید
خانم میر عزیز سلام
وقتی دیدم نیستید پیش خودم گفتم معلومه خانم میر حسابی نشسته پا کنکور و داره درس می خونه و خیلی خوشحال شدم و خدا را سپاس گفتم.
«خواستن به تنهایی کاری از پیش نخواهد برد، خواستن باید با برخاستن همراه باشد …»
و من مطمئنم که شما این کار را خواهی کرد…
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
آقای جوان عزیزم سلام
راهنمایی و محبت شما رو فراموش نمیکنم , من ندیده شما رو خیلی دوست دارم و خیلی قبولتون دارم , بعد از موفقیت هام توی دلم مونده بود از شما تشکر کنم وگرنه آروم نمیشدم .
خداروشکر میکنم دوستان خوب و فوق العاده ای مثل شما دارم.
آقای جوان بخاطر تک تک کامنت هایی که برای دوستانم میزارید سپاسگزارم و خوشحالم که کنار ما هستید.
سلام دوستان عزیزم
خواهران خوبم خانم شب خیز، خانم اقبال ،عاشق خدا ، و برادران مهربانم اقای جوان ، اقای صمیمی ، اقای مشایخی و ….از اظهار لطف شما بسیار سپاسگذارم ،
امروز اتفاق خوشایندی دیگر رو تجربه کردم ، صبح امروز تصمیم گرفتم دوره 28روزه شکرگذاری رو شروع کنم ، هر چند شیطون ذهنم تو گوشم زمزمه میکرد بذار شنبه .شنبه
ولی وقتی دیدم امروز اول ربیع الاول و بلاخره ماه صفر تموم شده تصمیمم برای شروع دوره جدی ترشد ، ساعتی بعد یه سری به صفحه فیس بوکم زدم و دیدم یکی از دوستان ناشناسم در گروه قانون جذب از اعضا 250نفره گروه درخواست کرده بود که همگی از امشب ساعتی رو به شکر گذاری اختصاص بدهند و امروز پنج شنبه 95/09/11 رو شروع روز اول دوره 28روزه سپاسگذاری اعلام کرده بودند ، ناخوادگاه لبخندی برلبم نشست و خدا رو شکر کردم که نشانه ای از تایید تصمیمم رو بهم نشون داد .
خوشحال میشم شما عزیزانم در این گروه به این جمع شکرگذار بپیوندید.
خداوندا به خاطر سلامتم ، تواناییهایم ، پولم ، قدرتم ، خانواده ام ، شغلم ، کشورم و دوستان خوبم در این گروه ……. و هزاران هزار نعمت بی پایانت ، سپاسگذارم ، سپاسگذارم، سپاسگذارم، سپاسگذارم.
این خیلی فوق العاده هست که این دوره را شروع کردید به شما تبریک میگم،به بهشت خوش آمدید.?
خدایاشکرت که دوستان شکرگزار دارم
در تمرین عصای جادویی من را هم از احساس فوق العاده ات بهره مند کن??
دوست عزیز سلام… سپاس از لطف و محبت شما… به حقیقت که شکر گزاری خاصه برای خوبان مقدر است… و بسیار نعمت بزرگ و بی بدیلیست… به شما تبریک میگم که این نعمت رو خواستید…
خیلی خوشحالم که این دوره شروع کردی منتظر معجزات خداوند در زندگیت باش
قدم زدن در سرزمین سپاسگزاری مبارک وجود پر مهرتان …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
خداشکر میکنم که با این گروه اشنا شدم….. این ارامش و احساس خوب با هیچی تو دنیا عوض نمیکنم
خداشکر اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته و دارم سعی میکنم که فقط رو به پیشرفت باشم و مهمترین چیزی که از این گروه یاد گرفتم اینکه فقط از خدا بخوام
تفریحات زمستانی داره شروع میشه سعی کنید از زندگی لذت ببرید
اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری، خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی…
اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف مُتنفر باشی. ?( اهرم رنج و لذت)
دوست من تو اشرف مخلوقاتی حق انتخاب داری؟ ثروت یا فقر
آقای مشایخی دوست عزیزم،سلام
با خواندن نوشته ات به تضادی برخوردم که خواسته های زیبایی دربر داشت. ممنونم ازت?
آرمان جان مثل همیشه نوشته هات آدم رو به فکر فرو میبره… آفرین بر تو…
سلام دوستان
از خواندن مطالب زیبای همه شما خیلی خوشحال و سپاسگذارم
و اینجا از همه شما قدردانی میکنم که موفقیتهاتون رو با همه به اشتراک میگذارید از :
سرکار خانمها طاهره ، مهسا نقیب زاده ، لیلا شبخیز ، عاشق خدا
و جناب اقایان علی جوان ، مشایخی و صمیمی
مطالبتان خواندنی است و پر انرژی
شاد و پیروز باشید
دوست عزیز ستاره اقبال گرامی سلام.
توجه و مهربانی شما شایسته تحسین و قدردانیست… مطمئنا دعای بندگان عزیزی همچون شما در محضر خداوند پذیرفته میشود و خیر و برکت آن به دوستانتان میرسد… من هم از درگاه خداوند برای شما بهترین ها را آرزو مندم و از حضور شما صمیمانه تشکر میکنم… شاد و موفق باشید…
سپاس از شما دوست آگاه و عامل به قوانین. شاد باشید …
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام خوبان
سلام مهربانان
سلام عزیزان دل
هرزمان که ندای قلبم فرمان نوشتن میدهد اطاعت میکنم ،اما همواره وهمیشه نوشته های زیبا وخالصانه شما را میخوانم .
واکنون ندای قلبم مراگفت که از شما دوستانم وعزیزان دلم باید دوباره سپاسگذار ی وتشکرکنم.
چهره دوست داشتنیتان را ندیدم اما بارها وبارها قلبتان را لمس کردم،
بزرگترین سرمایه وثروت ما قلب وآرامشمان است ،قلب که جای حضور خدا و آرامش که بوی خداست .
به داشتن دوستان پاک ومهربانی چون شما عزیزان جان ، برخود می بالم
ونامهایتان را درخلوت خود با خدا میخوانم واز او برایتان قلب وآرامشی را میخواهم که جز او نبینیدولمس نکنید
دوستتان دارم از جان ودل
دلتنگتان که میشوم نامتان را به او می سپارم
نام وهرقلب عزیزی که چشمان مهربان وپاکش براین نوشته افتاد.
ممنونم که آمدید واز قلبتان نوشتید
ممنونم که هستید ووجودتان مایه آرامش
فقط برایتان اورا آرزو میکنم،
الهی که جز او نباشید.
دوست عزیز و مهربان شما فوق العاده اید…
چه قلب مهربانی دارید… برخاستن این سخنان زیبا از قلبتان کاملا احساس میشود… چه سعادتی برای ما بیشتر از این که در تنهاییتان نام ما را با خداوند زمزمه میکنید و جز او برای ما نمی طلبید. قطعا دعای شما دوستان عزیز و مهربان برای من موفقیتهای زیادی به همراه داشته است… مگر میشود خداوند به صحبتهای بنده ای خالص چون شما بی توجه باشد؟!؟!؟!
سلام دوست عزیز
چقدر مهربانانه و صمیمانه نوشتید.
واقعا لذت بردم. ممنونم که وقت گذاشتید و آنرا نوشتید.بابت این هدیه زیبا ،احساس فوق العادتون،ممنونم. ?? آنرا با جان و دل پذیرفتم.
این نشان از بلندی و بزرگی روح شما دارد که در تنهایی خود با خدا ما را هم یاد می کنید. سپاسگزارم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
بسیار خوشحالم برای موفقیت های که بدست اوردید دوستان
ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻦ ﺳﻦ ﺣﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺡ ﺗﻮ ﭘﯿﺮ ﺷﻮﺩ ،
ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺍﺭﺩ !
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ
ﻫﺮ ﻓﺼﻠﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﮐﺎﺷﺖ ﺑﺎ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﺮﻗﺺ،
ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﭽﺮﺥ،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻨﺸﯿﻦ،
ﺑﺎ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺮﺳﯽ ﺑﻨﺸﯿﻦ .
ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ .
ﻭ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ .
ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻣﺒﺎﺩﺍ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ .
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﯾﺎﺭ
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ.
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺁﺩﻣﯽ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺁﺩﻣﯽ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﮐﻪ دلش پیر شود ،
ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺶ ﻧﺮﻭﺩ …
ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺷﺎﺩ ﮐﻦ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻫﺴﺖ …
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺷﺎﺩﯼ .
ممنونم آرمان جان برا متن زیبات…
سلام.. تازه از مسافرت برگشتم…..امشب سعی میکنم تمام متن های که گذاشتید بخونم و کامنت بزارم
خداشکر شیراز خیلی خوش گذشت واقعا مهمان نوازن
اتفاقات بسیار خوب و عالی پیش اومد با ادم های خوبی اشنا شدم هرجا میرفتیم فقط فقط مهربانی و خوبی دیدیم
با چند تا تضاد برخوردم سعی کردم به دستورالعمل های استاد عمل کنم مثلا نمیدونستیم باید از کدوم طرف بریم پاسارگاد سریع یه ایده اومد تو ذهنم که نرم افزار gps نصب کنم و سریع اینکار کردم که خیلی کمک کرد
خیلی مهمونم از شیرازی ها به خاطر مهربانی و مهمانوازی ….ایول دارید????????
شما لطف دارید آقای مشایخی سپاسگزارم
امیدوارم همواره در خدا شاد و سلامت باشید ،انشالله دفعه دیگه شیراز تشریف آوردید از منطقه ی تفریحی قلات هم دیدن کنید
ما برای شرکت بازیافت در آن محدوده صاحب یک قطعه زمین شدیم
احتمالا شروع به ساختن ویلا هم در این قطعه زمین می کنیم ، چون وسعتش زیاد هست
قصد زدن استخر و سایر امکانات هم در این زمین داریم ، البته این مواردی که ذکر کردم جز اهداف بلند مدت هست چون اول باید سرمایه گذاری رو شروع کنیم
این خیلی عالیه که روی ایده خودت کار میکنی ..من ایمان دارم این کسب کار شما به ثروت فراوانی می رسونه…انشالا سفر بعدی حتما قلات میبینم…..
موفق و شاد باشید
عجب!! پس شیراز بودی آرمان جان… خیلی خوشحالم که بهت خوش گذشته… خدا رو شکر… منطقه زیبای قلات رو هم که خانم شبخیز فرمودن حتما برا دفعه های بعد سر بزنید. طبیعت بسیار زیبا همراه با آب زلالی داره. خانم شبخیز خیلی خوشحالم که در اون منطقه صاحب زمین شدین. بی صبرانه منتظر شنیدم موفقیتهای شما در زمینه کار بازیافت مواد پلاستیکی هستم… از خداوند بزرگ آرزو میکنم شما رو همراهی کنه…
آرمان جان خیلی خوشحالم که شنیدم اومدید شیراز و بهتون خوش گذشته.
من نیز مثل خانم شب خیر و آقای صمیمی شیرازی هستم. ??