«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام دوستان گلم.
?همانا در دل هر سختی آسانی هست.
?تنها فرمانروای هستی خداوند هست.
همه اتفاقات خیر هست.
دوستان میخوام معجزه ای رو بگم از همین چند ساعت گذشته که برام اتفاق افتاد..
من شب ها تنهای تنها در محله متروکه اطراف خونمون که اتفاقا جای خیلی سرسبز با درختان زیبا ومحیطی فوق العاده ای برای دویدن هست. میرم و هر شب میدوم. و مخصوصاً ساعت هایی را برای دویدن انتخاب میکنم که کسی نباشه و خلوت باشه. یه احساس بی نظیری دارم هر شب و خدا هم با من میاد.
امشب ساعت 9:50 رفتم تا خودمو آماده کنم برای دویدن،لباس و شلوار ورزشی پوشیدم و هرچی دنبال هدبندم گشتم ندیدمش. حدود 20 دقیقه یا حتی بیشتر داشتم دنبال هدبندم میگشتم.و بر خلاف گذشته ام( قبل از آشنایی با قوانین) که هر بار هر چیزیم گم میشد مامانم را مقصر میدونستم،
هی با خودم میگفتم حتما خیرتی داخلش هست که بعدا میفهمم.
بعد از 20 دقیقه پیداش کردم.رفتم بیرون از خونه و در مسیر دومیدانی قرار گرفتم . امشب با شب های دیگه فرق داشت یه حس فوق العاده ای داشتم. احساس سبکی میکردم. یه سری اتفاق فوق العاده هم برام افتاده بود که خیلی خوشحالم کرده بود.هی میگفتم خدایا امشب خیلی احساس سبکی میکنم خیلی حالم خوبه.خدایا شکرت خدایا شکرت.
فایل استاد هم داشتم گوش میدادم و میرفتم.حدود 15 دقیقه دویدم.بدلیل سردی هوا، جزو معدود شب هایی بود که برادرم هم تصمیم گرفته بود که بیاد دومیدانی. ولی من تنهایی را ترجیح داده بودم.15دقیقه تنهایی دویدم و برادرم به بهانه ای دادن ایده ای ساده (خوردن کیک و نوشابه) به من ملحق شد.دوقدم رفتم جلو تر دیدم یک موتور سیکلت با چراغ های خاموش داره میاد و با دوسوار که صورت هاشونو با پارچه سیاه پوشیده بودند داشتن میومدند.
بارها نصیحت های دلسوزانه ی پدر و مادرم و دیگر اشنایان را شنیده بودیم که
– نرید شب تو این ساعت ها بدوید!!
-آدم ناجور و خفت گیر زیاده!!
وکلی داستان هایی که میگفتن فلانی خفتش کردن و ازش گوشی و پول دزدیدن. کلی چاقو بهش زدن.
ولی هر بار با شنیدن این جملات توی دلم بهشون میخندیدم و جواب میدادم خداهست.اگر من بخوام از افراد بترسم و خدارا باور نداشته باشم باید فاتحه زندگی ام را بخوانم. فکر کردن به این موارد را تمام میکردم.
سیصد گل سرخ یک گل نسرانی
مارا زسر بریده میترسانید
ما گر زسر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم. (اشاره به داستان قبرستانم)
خب اون دونفر موتور سوار که فکر میکنم از خیلی عقب تر منو دیده بودند آمدند جلومون گرفتن یکیش گفت وایسا. تا دیدمشون که وایسادن توی دلم گفتم خدایا کمکم کن!
در صدم ثانیه مغزم پیام فرار داد و با داداشم با سرعت دویدیم صدای روشن شدن موتور اون عوضی ها رو هم شنیدم ? ولی به سرعت باور نکردنی دویدیم و در کم از دو دقیقه رسیدیم خونه.
معجزات
1٫مسیری که برای دومیدانی انتخاب کرده بودم شامل مختصاتی میشد از دورترین و متروکه ترین نقطه به خونمون و نزدیک ترین و آباد ترین نقطه به خونمون. دورترین آن بیش از دو کیلو متر تا خونمون فاصله داشت و کم ترین آن حدودا 100متر.که در فواصل این مختصات هر شب چندین بار میدوم.
ما در 100متر قرار گرفتیم. اگر هدبندم را گم نکرده بودم احتمال داشت در 3کیلو متری قرار بگیرم.
2٫اگر هدبندم گم نمیشد فاصله زمانی خروج از خونمون زیاد میشد و داداشم منو در مسیر ملاقات نمیکرد
3٫به بهانه دادن ایده ای ساده، مثل خوردن نوشابه داداشم به من ملحق شد و اون موتوری ندیده بود که دونفریم وگر نه شاید محاصره ام میکردند..
4٫بلوار بر خلاف همیشه که خالی از ماشین بود و ما بدون مکس از بلوار رد شدیم.
5٫اگر بهشون حمله ور میشدیم شاید آسیب میدیدیم. چون هر دو لاغر اندام بودیم و اونا سلاح سرد داشتند
و خیلی چیزای دیگه که با هم اتفاق افتاد که در بهترین زمان و مکان برای فرار قرار گیریم.
واقعا نمیدونید وقتی رسیدم خونه چه احساسی داشتم. سرشار از احساس شکرگزاری بودم. سرشار از این عشق که خداوند با منه و از من محافظت میکنه. خداوند دوست منه.اگر او را بخوانم مرا اجابت میکند.او همراه منه واینکه میگم او با من دومیدانی میاد بیشتر برام پررنگ تر شد.
خدایاشکرت بابت شجاعتی که بهم دادی تا از چیزی نترسم و فقط تورا باور داشته باشم.
البته این مورد رو هم اضاف کنم که مدت ها امن و امان می رفتم حتی جاهای خلوت تر و بدتر در ساعات نیمه شب 12-1، که هیچ مزاحمتی نداشتم.این موهبتی بود از جانب خداوند که باعث شد ایمانم را قوی تر کنم.
او حتی در قوی تر کردن ایمان هم به من کمک میکند،خدایا ممنونم ازت.
خدارا بابت دومیدانی با احساس آرامش و ایمان در شب های دیگرم شکر میکنم.چون میدونم این اتفاق آرامش و ایمان بیشتری به من میبخشد.
این داستان را برای شما بهترین دوستانم تعریف کردم تا امید و باور بگیرید و خداوند را بیشتر از همیشه باور کنید.
خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و آنرا خواندید.
خیلی معذرت میخوام که بدلیل کمبود وقت نمیتونم برای همه نوشته های زیبای شما کامنت بذارم.
دوستون دارم?
شاد،سالم،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام دوستان عزیزم
شکر گزاری دیروزم مثل بمب ترکوند.
بعد از دیدن فایل استاد دیروزم را کامل به شکرگزاری اختصاص دادم. کلی در سایت نعمت هامو نوشتم، در صفحه اینستاگرام روز شکر گزاری را تبریک گفتم و دعوتشان کردم به نوشتن نعمت هاشون و کلی در دفترم نوشتم کلا تا 11 12 شب هی مینوشتم.البته وقفه هایی را داشتم.
ایده ها و جواب هایی را امروز دریافت کرده ام بینظیر. احساس سبک بالی میکنم. احساس فوق العاده ای سرتا پامو فرار گرفته. واقعا از باز شدن و دیدن راه های ساده و بدیع امروز برای بدست آوردن پول متحیر شده ام!!!
استاد راست میگه معجزات شکرگزاری آدمو دیوانه میکند.ایمانم به قدرت شکرگزاری بیشتر و بیشتر شد.
ایده هایی فوق العاده، جواب سوال هایی که پرسیدم، برای رسیدن به اهدافم امروز به من داده شده که به دنبال عملی کردن آن هستم.باور کنید که ماهها منو جلو انداخت.
از این به بعد روزی را در هفته به عنوان روز شکر گزاری اختصاص خواهم داد و( بیشتر از یک ساعتی که به طور معمول هر روز نعمت هایم را مینویسم) در آن روز بیشتر نعمت هامو مینویسم.
شما هم تا میتوانید بنویسید خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
گفتم تا خبر داغه اونو با دوستانم به اشتراک بزارم.?
شاد، موفق و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید??????
چقدر قشنگ گفتی علی جان
واقعا خدا با ماست….
واقعا خدا با ماست…
واقعا خدا با ماست…
علی جوان دوست و عزیز دل ما سلام
متنی که آقای مشایخی در وصفتون نوشتن واقعا برازنده شماست.
حواست به خدا باشد?
که چشمش به زیباتر شدن و لایق تر شدن توست?
دوست عزیزم بابت همه اتفاتات از جمله احترام پیرمرد ها و پدرتان خوشحال باشید که خداوند از همه دست هایش برای عشق دادن به شما استفاده میکند. و این فوق العاده هست. ودر آن درسی گفتم که عشق به سن و سال و اختلاف سن مربوط نیست.در هر سنی که باشم و طرف مقابلم هرچه قدر بزرگتر یا کوچک تر از باشد میتواند به او عشق بدهم و احترام بگذارم.
ما همگی فوق العاده ایم…
میلاد جان دوست عزیز و صمیمی ام سلام
واقعا از خواندن نوشته شما درباره گفتگو با خدا لذت بردم و به من یاداوری کردی که بیشتر و بیشتر کتاب گفتگو با خدا را بخوانم.
از قسمتی که در مورد خانم انصاری، نابغه ایرانی، باور و امید گرفتم
بابت همه اینها و وجود گرمتون در این خانواده از شما ممنونم?
شاد، سالم وثروتمند باشید.
این خیلی فوق العاده هست که این دوره را شروع کردید به شما تبریک میگم،به بهشت خوش آمدید.?
خدایاشکرت که دوستان شکرگزار دارم
در تمرین عصای جادویی من را هم از احساس فوق العاده ات بهره مند کن??
سلام دوست عزیز
احساس فوق العاده ات از میان کلمات به من رسید. ممنونم ازت بابت اشتراک آن.
بله، اتفاقات خوب در راه هست هم برای شما و هم برای من و بقیه دوستان…
آقای مشایخی دوست عزیزم،سلام
با خواندن نوشته ات به تضادی برخوردم که خواسته های زیبایی دربر داشت. ممنونم ازت?