اصل بقای اصلح - صفحه 1

سلام خدمت همه ی هم فرکانسی های عزیزم .

موضوع این فایل : قوی بودن

چقدر من عاشق این کلمه ام .

چقدر من خوشحالم از اینکه انسان قوی ای هستم .

چقدرر به خودم افتخار میکنم که دختر قوی ای هستم .

یه بار یه نفر ازم پرسید : راضی ای از اینکه دختر هستی ؟

گفتم من ؛ از اینکه دختر هستم راضی ام و از اینکه دختر قوی ای هستم به خودم میبالم .

حتی اگه قراره دخترم باشی باید یه دختر قوی باشی .

دنبال ترحم دیگران نباشی .

دنبال اینکه کسی دلش برات بسوزه نباشی .

دنبال اینکه وقتی تو رابطه هستی طرف ات از اینکه تو دلت میشکنه ، ناراحت میشی ، تنها میشی ؛ نره ، بمونه . به خاطر اینکه تو شکست میخوری از رفتن اش به رابطه ادامه بدی نباشی . ( این حرف های مسخره که خیلی ها تو رابطه به هم میگن )

من از بچگی قوی بار اومدم . مستقل .

و هیچوقت نگرانی و دلسوزی و ترحم پدر و مادرم نسبت به خودم رو ندیدم و خوشحالم ؛ خوشحالم از اینکه اینقدر خوب و اینقدر درست رشد کردم و بزرگ شدم .

اصلا قوی بودن تو هر زمینه ای برای من اولویت بوده .

شخصیت قوی ، نترس ، جسور ، با عزت نفس بالا ؛

اندام قوی ، بدن قوی ، بدون بیماری . بدون ضعف .

اصلا من همیشه به خودم میگفتم تو هر جمعی تو باید آدمه قوی اون جمع باشی .

من بار ها پیش اومده برام ؛ تو محیط دانشگاه ( با اینکه من دانشجوی دانشگاه دولتی هستم و محیط آموزشی من تک جنسیتی هست و فارغ از جنس مرد ) ؛

بعضی از دوستانم حتی جرات سوال پرسیدن از استاد رو نداشتن و از من میخواستن که اینکار رو انجام بدم . چرا ؟؟

چون استاد مرد بود .

و من هم درخواست شون رو رد میکردم ؛ میگفتم : بابا سوال داری خودت بپرس .

تو پس فردا چجوری میخوای بری تو محیط کاری ؛ ؟؟؟

یعنی با این دیدگاه ات و اینکه حتی یه سوال ساده رو نمیتونی بپرسی ؛ چجوری میخوای کار کنی ؟؟؟

من تو محیط کاری و تو دفتری که مشغول بودم ؛ فقط من خانم بودم و بقیه حدودا ۱۰ نفر آقا بودن . و من خیلی راحت کارم رو انجام میدادم ؛ بدون اینکه تمرکزم از روی کارم برداشته بشه . اتفاقا خیلی بهتر از خیلی از اون آقا هایی که اونجا بودن من کارم رو انجام میدادم .

چون من اصلا آدم ضعیفی نبودم که بخوام بگم وای فقط من یه نفر خانم بقیه آقا ؟؟ حالا چه اتفاقاتی قراره بیفته و سخته و ….

اتفاقا خیلی از پیشرفت های کاری من تو همون شرایط رقم خورد و هدایت هایی عالی برای من بعد از اون محیط اتفاق افتاد .

یادمه یه روز یکی از دوستام باهام اومد برای مصاحبه .

ما زودتر اومدیم که من توضیحات بیشتر رو بهش بدم . بعد که گروه گروه همکارهای من (که آقا بودن) تشریف آوردن ، اون دوستم بنده خدا اینقدر استرس گرفته بود و محیط براش سنگین شده بود که اصلا به مصاحبه نکشید و فقط از من خواست که از اون محیط خارج بشه .

یعنی اینقدر اون جو براش سنگین بود و تجربه ی تلخی بود براش که به من گفت : از این به بعد جاهایی میرم که محیط کاملا زنانه باشه !!!!!!

واکنش های این شکلی دادن به محیط برای من مصداق ضعیف بودنه .

قوی بودن برای من همیشه یه امتیاز بوده ، از ۱۷ سالگی وارد بازار کار شدم و با اینکه تجربه ی کاری نداشتم ولی تونستم به خوبی خودم رو با محیط وفق بدم و همین مشخصه باعث شده خیلی سریع پیشرفت کنم و اعتماد جلب کنم برای اینکه من از پس انجام هر کاری بر میام .

-حتی تو محیط کاری ؛ برای گزینش افراد ؛ اونایی که خیلی محکم و با اعتماد به نفس بیشتری هستن انتخاب میشن .

همون کاری که جهان میکنه ؛

افراد ضعیف همیشه از دور خارج میشن .

افراد قوی جایی برای عرضه اندام افراد ضعیف نمیزارن .

اصلا وقتی شما جسارت به خرج میدی جهان بهت پاداش میده .

وقتی تو محیط کاری شاهد شخصیت قوی شما باشن ؛ این باعث میشه به شما پیشنهاد های کاری بهتر ، رده های شغلی بالاتر ، تجربه های بهتری داده بشه .

میخوام بگم اینقدر این قوی بودن مهمه که باعث رشد شما میشه .

باعث میشه شما تجربه های متفاوتی داشته باشی از زندگی ات .

از پاداش هایی که جهان بهت میده .

که هیچکدوم از این ها رو آدم های ضعیف تجربه نمیکنن .

من واقعا از ضعیف بودن زجر میکشم . از اینکه آدم ضعیفی باشم بهم برمیخوره .

به خودم میگم : اینکه من بخوام آدم ضعیفه داستان باشم برای من اُاُففف داره .

من قوی به دنیا اومدم . (اصلا داستان تولد من هم جالبه – من قرار نبوده به دنیا بیام – و حالا با یه سری عوامل میخواستن از به دنیا اومدن من جلوگیری کنن – ولی من ، منِ قوی ، من ِ چقر ِ بد بدن 😅😅😅😅 ، مقاومت کردم و به این دنیا اومدم ) برای اینکه میدونستم که باید به این دنیا بیام تا خواسته هام رو زندگی کنم .

من قوی به دنیا اومدم و قوی رشد کردم – و شخصیت من قوی شکل گرفته – جوری تربیت شدم که ضعف تو وجود من جایی نداره – اصلا شخصیت من ضعیف بودن رو پس میزنه .

و دلیل اینکه من به این مسیر هدایت شدم تو این سن ، تو سن ۲۱ سالگی من با قوانین بدون تغییر خداوند آشنا شدم – قوانینی که سعادت دنیا و آخرت رو برای من داره همین جسارته و همین قوی بودنه بوده .

برای اینکه من میدونستم که آقا یا باید خوب زندگی کنی یا میمیری .

به همین راحتی –

خدا که با ما تعارف نداره که بگه :

حالا این بنده ام ، خوبه ، آدم خوبیه ، نمازهاش میخونه ، روزه میگیره ، با اینکه خودش نداره باز هم به بقیه کمک میکنه ، در راه من داره مقاومت میکنه ، داره قناعت میکنه ، از شکم خودش میزنه میده به بقیه ، آدم خوبیه ، آدم درستیه منم کمکش کنم بالاخره منم قدرتمندم دیگه اون ضعیفه اون بینوائه ، اون بیچاره اس ، اون بدبخته و … …..

خدا که اینجوری فکر نمیکنه ، قوانین که اینجوری عمل نمیکنن .

خیلی ساده اس ؛

آقااااا شما یا با این قوانین همراه میشی یا زیر بار این همراه نشدنه له میشی .

من یه خانمم ، من یه دخترم ، من ۲۱ سالمه –

من یه انسان قوی ام ؛ بدون نیاز به حس دلسوزی و ترحم آدم های دیگه برای اینکه به خواسته هام برسم .

افتخار میکنم به وجود خودم ؛

افتخار میکنم به قدرتی که خداوند بهم داده برای خلق خواسته هام ،

افتخار میکنم به خلقت خودم ؛ افتخار میکنم به مقاومت هایی که داشتم برای پا گذاشتن به این دنیا .

من قوانین بدون تغییر خداوند رو میدونم ؛ من میدونم که هیچکس ، هیچ بشری کوچیکترین تاثیری روی زندگی من نداره – کوچک ترین تاثیری روی حال خوب یا حال بد من نداره – من تو مسیر درست هستم – تو مسیر هدایت – تو مسیر سعادت و خوشبختی هستم .

تمام خواسته هام رو خودم خلق میکنم ؛ با اتکا به قوانین ثابت خداوند .

با ایمان قوی و با شخصیت قوی ای که دارم .

این منِ قوی ؛ این من مینا ثروتی ؛ یک خانم مستقل ۲۱ ساله _

که قوانین موفقیت رو میدونه ، قوانین ثروتمند شدن رو میدونه – قوانین خلق خواسته ها رو میدونه

چه حقی ازش ضایع شده که بخواد به ” انجمن دفاع از حقوق زنان ” نیاز داشته باشه ؟

میشه یه نفر جواب بده ؟

منی که اینقدر به خودم و توانایی هام اعتقاد دارم .

منی که قدرت خودم و خدای خودم رو باور کردم و هر روز و با خلق هر خواسته ای شخصیت قوی تری ازمن ساخته میشه چه حقی از من ضایع شده که بخوام به حمایت یه عده دیگه احتیاج داشته باشم ؟؟

چقدر من خوشبختم که فقط به خودم و خدای خودم تکیه کردم و با بقیه و تفکرات شون کاری ندارم و تو مسیر سعادت دنیا و آخرت هستم .

انشاءالله تو این مسیر ثابت قدم و استوار و با اراده و ایمان بسیااااار ادامه بدم .

براتون از خداوند بهترین هایی رو که میخواین رو آرزو میکنم .

سلام نگین عزیزم .

نگین زیبا بینم – نگینی که حرفات برای من رنگ و بوی خدایی داره .

تو خیلی ارزشمندی –

تو مثل اسم ات نگین هستی – تو الماسی .

من خیلی ازت درس میگیرم – با همین متن هایی که برای من و دوستام مینویسی و تحسین مون میکنی .

نمیدونم تو کجایی و من چقدر ازت فاصله فیزیکی دارم –

ولی این میدونم که فاصله ی فرکانسی من و تو به اندازه ی فقط یه نفس کشیدنه .

نمیدونی که چقدر دارم ازت یاد میگیرم .

از همین فعالیت هایی که تو سایت داری و رد پاهایی که از خودت به جا میذاری –

حسم بهم میگه یه روزی از نزدیک میبینمت –

یادت میاد که از رویاهام تو پرادایس برات کامنت گذاشتم تو جلسه ی سوم روانشناسی ثروت 1 ؟؟؟؟

ایمان دارم که روزی میبینمت و وجودت رو تو آغوش میگیرم تا پر بشم از انرژی درونی توحیدی ات .

دوست قشنگم ؛ تو همیشه اشک من رو روی گونه ام میاری و از این بابت سپاسگزارت هستم .

رب العالمین رو سپاس بابت آشنایی با تو دوست نازنینم .

عاشقتم من زیبااااا .

ممنون از شما پریای عزیزم .

باید برای رسیدن به خواسته هات سرتق و پر رو باشی .

وگرنه با تعارف کردن و کم خواستن و قانع بودن میشی جزء همون آدم ضعیف ها و کارت ساخته اس و دخلت اومده –

ممنون از شما مهربون .

سلام به زینب عزیزم .

قشنگ جان تحسین ات میکنم .

چقدر قشنگ درک کردی قوانین رو و چقدر واضح تونستی آگاهی های این فایل رو با شرایط فعلی خودت تطبیق بدی و تو ذهنت تثبیت کنی و برای من هم شرح بدی .

میدونی که ؛ همیشه استاد اصرار داشته که ما فکر کنیم .

آبشخور و دلیل اتفاقاتی که برای ما می افته رو بدونیم .

از عینک قوانین بدون تغییر خداوند به مسائل نگاه کنیم .

و چقدر استاد خوشبخته که شاگردهایی مثل شما داره که دستان خداوند میشن تا اون رو به اهداف اش برسونن .

عاااشقتم جیگر جان .

سلام به شما پرنسس زیبا .

عزیز دلم زبانم قاصره واقعا از این حجم از زیبا بینی شما –

این خود شما که با درون اش یکیه

این من قشنگی که تحسین گره

این انرژی زیبایی که ساطع میکنی به هم نوع ات –

حال خوب ات رو تحسین میکنم

و سپاسگزارم بابت نوشته ی زیبات برای من –

بهترین ها در مسیر هدایت نصیبت ات بشه زیبا جان