اصل بقای اصلح - صفحه 15

سلام به همگی چه جدیدا چ قدیمیا استاد و مریم جان ،اقا نگم براتون که این فایل عجب محشری بودا خفن تر ازین فایل مگه داریم؟اینا بکنار خفن تر از استاد داریم؟اینم بکنار خفن تر از خودم هست که انقد تو مدارِ یه چیزایی میشنوم عقل مقل میپره 😁

اوح اگر بخوام راجب این فایل راجب خودم و زندگیم راجب مثال هام بنویسم فردا صب شده ولی استارتو میزنم تا جایی که بر دستانم جاری شه مینویسم.

محتوای این فایل چیست؟خلاصه و جم و جور ،جونم برات بگه (این جهان پسر خاله دختر خاله ی ما نیست فقط با قویا حال میکنه قوی هارو دوست داره ضعیف معیف تو کارش نیست خوشش نمیاد دیگه چیکارش کنیم ،قوی بودی جهان بهت از هر بابتی حال میده ولی به محض اینکه ضعیف بشی مثل بولدزر از روت رت میشه براشم مهم نیست قدت بلنده ناخونت کاشته موهات اکستنشنه،بابات تاجره مامانت دکتره خودت اسپیشالی ،ضعیف باشی چه عقلی چه احساسی چه جسمی چه روحی چه باوری چه فرکانسی جات اینجا نیست باید خدافظی کنی)

جالبه ها ادم یکم روش تمرکز میکنه فکر میکنه عقل از سرش میپره چقد این برنامه ریزی چقد این قانونمندی چقد این سنت دقیقه خدا چقد ریز به ریز رو همه چی کار کرده همه چیو مرتب و دقیق و اراسته کنار هم چیده و به تکامل رسونده یسری از ماهی های کوچیک خوراک ماهی های بزرگ همین ماهی های بزرگ خوراک یسری ماهی های بزرگتر این کارا برای بقا نیازه اونایی که قوی هستند محکومن به رشد به صعود و این چرخه تو همه چی ادامه داره ،مثلا بخوایم عمیق تر نگاه کنیم همین قضیه کرونا که پیش اومد چقد عالی شد چقد به پیشرفت جهان کمک کرد به پیشرفت ادم ها اقتصاد کسب و کارهای جدید داروهایی که ضعیف عمل میکردند دیگه جواب نمیدن برای این بیماری و صنعت دارو سازی باید خودش رو تقویت کنه قوی کنه برای تولید داروهای جدید تر حرفه ای تر یسری از پرستارا و دکترا باید قوی تر بشن و رو خودشون و حرفشون بیشتر کار کنند یسری کسب و کارهای سنتی ضعیف باید از بین برن و جاشونو بدن به کسب و کارهای حرفه ای و اینترنتی کسب و کارایی که به دنبال راحتی ان ،افراد ضعیفی که کرونا گرفتند و از بین رفتند ضعیف بودند از نظر ارتعاشی باوری ذهنی جسمی روحی و دنیا باهاشون شوخی نداشت یا حذف میشی یا میری بالاتر پس خداروشکر کنیم که الان زنده ایم و در این مدار بالا قرار داریم و روز ب روز رو خودمون کار میکنیم و دنیا یه چهره ی جدیدی از ما میبینه ی ورژن جدید وقوی جوری ک جرعت نمیکنه نزدیک ما بیاد میگه این یکیو بیخیال با این عجیب حال میکنم خیلی مسئول و منظبط و متعهد و قویه با این حالا حالا ها کار داریم این برای پیشرفت ما لازمه هرجوری شده باید نگهش داریم مثل یه پرسنل شرکتی ک انقد خفن و قویه ک رییس شرکت برای نگه داشتنش تو شرکت حاضر هرکاری انجام بده ،وقتی این فایلو گوش دادم یادِ خودم افتادم من از وقتی یادم میاد آدم مستقل و قوی بودم شاید قبلنا ازین بابت ناراضی بودم ولی رفته رفته فهمیدم نسبت به خیلیا جلوترم و خدا یجوری خاص هدایتم کرده و اومدم تو مسیر یادم میاد دوران ابتدایی یکی از بهترینای مدرسه بودم و اصلا دوست نداشتم یبارم که شده پدرم یا مادرم بیاد مدرسه و پیگیر درس و مشقم بشه و برام جایزه بخره و تشویق کنه و این حرفا حتی اگر گاهی اوقات میومدن ازین کارشون ناراحت میشدم و بهم برمیخورد (البته من اسمشو میزاشتم غرور )ولی متوجه شدم نه اسمش غرور نبوده اسمش یه شخصیت محکم و قوی بوده که دوست داشته و داره تو هر مسئله و هرجایی روی پای خودش وایسه یا یادم میاد حتی دوست داشتم تمرین و مشق و این حرفارو خودم انجام بدم و دنبال این نباشم یکی بهم گوشزد کنه اینجوری کن اونجوری کن یا مدام پیگیر و سیریشم باشه دوران دبیرستان به یسری تضاد های سنگین برخوردم که باعث شد شخصیتم صد چندان قوی تر بشه یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید یه سبک خاص برای لباس پوشیدن یه سبک خاص برای انتخاب دوستانم یه سبک خاص برای غذا خوردن برای خودم ارزش و احترام خاصی قائل بودم و همین باعث میشد یجور عجیبی مورد عزت احترام باشم و همه منو یه آدم باحال و باانگیزه و با اراده و قوی میدونستن طوری که دوستام پدر مادرشون اگر من بیرون نمیرفتم همراهشون اجازه نمیدادند که بیان میگفتن مهسا یه ادم کار بلد و شجاعه و از پس همه چی برمیاد حالا بماند که خیلیا بهم انگِ مغرور و خودخواه و خودبین و خود شیفته و خرمهر رو زدن یادم میاد تایم دبیرستان من برای احدی دلسوزی نمیکردم و واقعا جهان بهم حال میداد ولی بعد چند وقت حالا باز یسری تضاد ها و یسری افکار و باورها باعث شد ازون شخصیت قوی دور بشم و حالت جلب توجه و دلسوزی و ترحم من به شدت زیاد شد طوری که یه ادم محتاج تو خیابون میدیدم اگه پنج تومن تهه کیفم بود ۴ تومن میدادم به اون هزار برای خودم یا حاضر بودم سرما بخورم ولی شالم بدم به یکی که نیاز داره و سردشه یا حاضر بودم خیلی وقتا غذا کمتر بخورم تا هزینه های دانشگاهم کمتر بشه و من پولی درخاست نکنم از خانوادم و یجورایی دلم براشون میسوخت یا یکی میبینم یکم وضع مالیش اوکی نیست کلی هدیه و اسباب بازی برای بچش میخرم یجورایی دلم میسوزه که شاید بچشون تو رفاه نباشه ولی بعدش میبینم که خوده پدر مادر بچهه اصلا براشون اهمیتی نداره این چیزا و حتی یه تشکر خشک خالی نمیکنن و از وضعیتشون بسیار راضین من این وسط خودمو نخود آش کردم😂میتونم بگم هنوزم آدم قوی هستم ولی این باوری که دلم برای دیگران باید بسوزه و باید کمک کنم و اگ بیشتر کمک کنم و خدا بیشتر بهم میده و …..فاتحه خوند به قوی بودنم و اون شرایطی که داشتم این باور دلسوزی ترحم دنبال توجه و تایید دیگران بودن قطعا از کمبود عزت نفس میاد و باید مثل سابق رو خودم کار کنم ولی با این فایل خیلی حال کردم جهان بهم فهموند ببین من دنبال اون مهسای سابقم ن اینی ک الان هستی اون ورژنت بیشتر بکارم میاد بیشتر لازمه بیشتر به پیشرفت و رشد خودت و من کمک میکنه

مرسی استاد مرسی که هستی خیلی عالی بود جیگرم حال اومد خیلی خفنی خیلی خاصی ممنون ک یاداوری کردی و تلنگری زده شد بهم خداجونم تو که بحثت جداست زبون قاصره از تشکر کردن ولی شکرت و ازت ممنونم که انقد فوق العاده منو هدایت کردی و میکنی و خواهی کرد دوستدار همیشگی تو مهسا🤩