اصل بقای اصلح - صفحه 17

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام به استاد عزیزم و مریم نازنیمم و دوستان گلم

من با هدایت خدا به این فایل هدایت شدم حقیقتا سوالی برام به وجود امده بودو جوابهایی هم برای ان بود هرجوابی منو به فکر فرو میبرد و دنبال پاسخی جامعتر بودم تا بهتر درکش کنم حال سوالم ازاین قرار بود

من در جذب روابطم یه خواستهایی دارم و کمتر از اونو که برام در لول پایینتری قرار داره لایق خودم نمیدونم (البته که منظورم بی احترامی و بی ارزشی یه سری افراددنیست همه در ذات ارزشمندیم ولی میشهدگفت شایستگی برای داشتن بهترینهاارو کسب نکردیم ) و افرادی که در این لول پایبن جذبم میشدن چه دوستی چه ازدواج و منم همین نگاهووداشتم من با اینکه تسلیم شرایط نشدم یعنی بودن باهاشون رو انتخاب نکردم با این حال همیشه 2 موضوع برام رنج به وجود میاورد یک ابنکه این سیکل همچنان تکرار میشدتا به الان یعنی جذب چیزی نبودکه بخوام و حس بی ارزشی میکردم .دوم اینکه همیشه از ردکردن این افراد حس بدی داشتم حس یه ادم بد حس گناه داشتم همین دو موضوع موجب شد تا من حتی از توجه به خواستهام و ارزو کردن هم همین حس بد رو داشته باشم و نتونم توجه کنم چون یه صدایی در ذهنم میگفت تو چقدر بی رحمی فلانی ادم نیست چقدر خودخواهی اونم ادمه حق زندگی داره مثلا فلان پسره نه خونه داره نه پول نه کارنه تیپی و کلی ویژگیهای ظاهری ودرونی که من میخوام رو نداره ولی ذهنم میگه تو چقدر خودخواهی که اینو نمیخوای چقدر بدی که داری تازه میگی طرف فلانه همش کمبوداشو میبینی اونم آدمه فرقی با تو و بقیه نداره اونم تواناس و یه جورایی میگفت اگه همه مثل تو باشن و کسی حمایتشون نکنه چطوری به آرزوهاشون برسن پس توام خیلی کمبوداا داری کسیم به تو این نگاهووداشته باشه پس توام انتخاب نمیشی مثلا تو فلان همسرو میخوای ولی نه شرایط اجتماعیت نه مالیت در قیاس با اون چه که میخوای خیلی در لول پایینی هست و اونم تورو به این دلایل انتخاب نکنه و اگه میخوای به خواستهات برسی باید خودتم ازاین افراد حمایت کنی شده باهاشون ارتباط بگیری باید ارتباط بگیری تا تکاملت طی بشه بتونی به خواستت در اینده برسی اینجام یعنی باید سختی بکشی و من واقعاا همچین فکری در اعماق وجودم بود میشه گفت باوری در لایهای درونیم که هربار در لباس روشنگفکرانه حقوق بشر یه بار در لباس مذهب ادم خوبه و یه بار در لباس عقلانیت حساب کردن رو عقلم و نتجیه در یک کلمه حس بدی بود که من باهر کاری تجربه میکردم ووقتی بعد مدتهاا این سوالو بررسی کردم به این فایل هدایت شدم

من متوجه شدم این نگاه من از ضعف شخصیته منه یعنی همون احساساتی عمل کردن ویاد گرفتم که جهان یه قانونی داره به نام قانون بقای اصلح یعنی قویترهاا میمونن وضعیفترها از بین میرن فارق از اینکه چقدر حمایت میشن تا خودشون بخوان تغییر کنن و اگر میخوای کمک کنی بهش غذا ندی تا خودش طبق قانون هدایت بشن مثالش خودم من همونطور که گفتم توانایی توجه به خواستها و ارزوهم بخاطر حس ادم بده بودن درمن کمتر شده بود ولی ازخدا خواستم تا هدایتم کنه طوری به خواستمم برسم که نه ادم بده باشم یعنی بتده خدایی رو قضاوت وپیش داوری کنم ونه از راه بندگی خودم راه راست گمراه بشم خداوند به این فایل هدایت کرد و حالا من فهمیدم اگه بیام ترحم کنم و یا با هر منطقیردر وادی حمایت از افرادی که به هرحال ضعیف شناخته میشن دربیام و از خودم بگذرم در واقع این حمایته جز ادا در اوردنه نیست که بگم من خوبم خدا و لایک بگیریم ویه جور خودخواهیه برای نفع خودم نه اون بنده خداا نسبت به خودمم همینطور نباید کاریرکنم تا ترحمی ایجاد کنم تا بتونم به خواستم برسم خودمم مورد حمایت قرار بدم که اینم شرکه و کلا موفقیتی توش نیس پس تا وقتی همچین قانونی داریم بقای اصلح هر عملی مخالف این ادا دراوردن و گمراهیه اگه راه اینکه با خلوص برای کسی اونم نه همه اونایی که میخوان کمک کنی اینه که پیرو قوانین خدا باشی توام احساساتی عمل نکنی یعنی با قضاوت و پیشداوری وترحم بلکه پیرو راه راست باشی

حالا برای اون نجوا که منو سرزنش میکردو حتی نگران و میگفت فلانی ادم نبست خودتم خیلی کمبودهاا داری پس کسی که در لول بالا قرار داره نمیاد تورو انتخاب کنه ولی الان انچه خدا با زبان استاد بهم یاد داددمیتونم بگم جناب ذهن درسته هنه ما یکی هستیم و هیچ تفاوتی با یکدیگر نداریم وحتی ممکنه من خیلی کمبودهاا داشته باشم اینم میمذیرم ولی چیزی که هست اینه که من یه تفتوتی با یه عده ای که شاید درسطح من حتی پاینترازمن هم هستن دارم اونم اینه که من تصمیم گرفتم تغییر کنم خودمو لایق بدونم باورهامو تغییر بدم و به خدایی توکل کنم که از هیچ میتونه بهم نعمت بده هرجا که هستم حتی در دل چاه درست مثل یوسف نبی که به عزیزی مصر رسید اون خدا خدای منم هست خدای همه هست ولی من به این خدا ایمان اوردم واین خدا وعده داده و قانونش اینه که منو قضاوت نکنه چون رحمن و وهابه و معمت میده بدون شک منم ازاین شرایط به ظاهر ناممکن با ایمانم به ثروت میرسم و حتی میشم الهام بخش خیلی از دختران که بگم میشه درراین شرایطم زندگی رو تغییر داد و تسلیم شرایط بیرونی نشد حالا من با حس اینه مالکم الله است و مالک جهان الله است ازادانه زندگیمو به سبک خودم میسازم و اگر فقیری رو دیدم نه برای حمایتش وتغییرش از روی ترحم گفتگو نمیکنم بلکه به چشم اینکه منو تو یکی هستیم تو نیاری به ترحم نداری منم ارزشمندتر از تونیستم توهم ارزشمندی توام میتونی با تغییر خودت شرایطتتو تغییز بوی مثلا من همیشه میکفتن گلی پسر هست که تووچرخ زباله جم میکنن اگه همه دخترهاا خواستشون مثل من باشه اونوقت ظلم در حق اینادنیست ویه جورابی به قول استاد ذهن منم داشت یه کمپین حمایت از اینارو میزد که من هر میری که در لول پایین میبینم ( بااحترام به این افراد ) به اونم توجه کنم با اینکه دوست ندارم همچین لولیو واین کارم هم خودخواهیه هم ترحم هم قضاوت طرف مقابلم در حالی که طبق قانون کارم درست نیست باید خود این افراد تغییر کنن اگه به هر دلیلی کارشونو دوست دارن یا خرچی خودشون برای بقای خودشون کاری کننن نه من چون طبیعت من ذات و فطرت من به دنبال زیبایبهاست و درجستجوی زیبایبها بودن یکی از نشانهای راه درسته وغیر این گمراهیه مثلا فقر رو بجای ثروت و بیماری و بجای سلامتی طلب کردن کفر نعمتته و نشناختن خداونده پس با این حساب این افراد میتونن سرنوشتشونو تغییر بدن چه بسا که بودن ثرونتمدترین افراد از بوترین شرایط به اینجا رسیدن و در همه ابعاد رشد کردن و قانون توجه هم میگه به هرچی توجه کنی ازاونوبیشتر میشه تو اگه به نکات منفی افراد توجه کنی و قضاوتشون کنی و ترحم کنی داری توجه میکنی مس اونو زیاد میبینی و چون قانونه اگه میخوای کمک کنی به رشد جهان بیا به خواستهات وبه زیباییها توجه کن و ارامش داشته باش و نگران نشو چون خدا خودش گفته برمن توکل کنی یعنی اجازه داری اینطوری رفتارکنی این قانون هست این قدرت به تو دادم از روح خود دمیدم و جهان رو میخرت کردم یعنی به تو اجازه دادم نگران نباش مالک منم عجرتم بامنه نه کسی دیگر حالا میفهمم استاد میکفتن وقتی تو رشد کنی جهانم رشد میکنه و کمک میکنی به رشد جهان یعنی چی

خیلیا شاید بگن پس انفاق چی دوستان انفاقم قانون خداست مگه میشه قوانین خدا با هم تلاقی پیدا کنه معلومه که نمیشه خداوند این جهانو منظم برنامه ریزی کرده و قوانین از هم حمایت میکنن چون مقصد یکی هست منتها باید ما بهتردرک کنیم این قانون بقای اصلح هیچ منافاتی با انفاق نداره ولی نکته اینجاست مگر هر انفاقی انفاق در راه خداست که اگر بود طبق قانون خیلی هامون الان ثروتمند بودیم یا خیلی تضادها نخورده بودیم مگر برای همین انفاق نمیکردیم ولی پس چرا اون انفاقهاا لهمون کمک نکرده ؟ چون ما اگر اون مرحله اول یعنی بقای اصلح رو رعایت کنیم و تمام اونچه که گفتم اول اینکه هدایت میشیمدر کجا انفاق کنیم در چه راهی ودم اینکه با حس دررضای خدا انفوق میکنیم نه از روی ترحم و دلسوزی بلکه با ایمان و یقین به قول خدا قرض نیکو میدیدم به خدا و یه جورایی میشیم دستان خدا درزمین اصلا همین که انسان خوب و موفقی میشیم به طبع سپاسگزارتر میشیم و حالمونم بهتر میشه در نتیجه روابطمون بهتر میشه و کلامممون لینتر میشه و خرید میکنیم و هدیه میکیریم و الهام بخش میشیم و کارخونه میزنیم و هرکاری داریم نه تنها بهیک نفر بلکه به بشریت انفتق میکنیم خیلی هاا سرکار میان بجتی ماهی ماهیکیری میکنن بجای اینکه بهشون پول بدیم وقتی تو کار افرین بشی وقتی خرید زیاد بکنی کارخونها کارگر دارن کارگراا کار میکنن تو داری بهشون خدمت میکنی هم معنوی هم مادی به اندازه خودت بدون ادعا و اداو منتی به خدا و بنده اش اینم انفاقه خدا گفته ما سرنوشت هیچ قومی رو تغییر نمیدیم مگر خووشون بخوان پس بقیه کارا الکیه اداس منم تو خانواده ایم یه سری تضادهاا هست ولی نمیخوام منتظر بمونم یا ترحم برانگیز رفتارکنم تا به موفقیت برسم اگر هزارران نفرم بیان از من حمایت کنن طبق قانون موفقیت سراغ افرادی که عزت نفس ندارن نمیاد یابیادم اونی نیست که میخوان من با پوست و گوشت و استخوانم راه یکرنگی و خلوص و بی ادعاا رو که قوانین الهیه رو میخوام و خدارو شکر که پاسخ خداوند به هر عمل نیک احساساتی نیست بلکه از روی رحمت ازلی و ابدی اوست و بهم این باورو میده که هر پاداشش هر نتیجه چقدرررر ارزشمتده و مثل جایزه و یا درحکم همان نمره 20 معلم به دانش اموزیست که کارشو به خوبی انجام داده و چقدر در ان لحظه قابل تحسین میشم و به خودم افتخار میکنم و ایه فتبارک الله احسن الخالقین را با افتخار برای پرودگارم سر میدهم ووبهخدای خودم تقدیم میکنم تمام خودم را. 😉💛💚🍀🌷🌹🌾🍭