اصل بقای اصلح - صفحه 24

به نام یگانه پروردگارم کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستانه اووست.

سلام به استاااد عزیز قدرتمندم با اوون تن صدایه زیباشون که تلنگر میزنینننن حساابی و آدمو به هووش میارین.خداراارو هزاران بار سپاسگذارم بخاطر اینکه منم درین مسیرم و لایقه شنیدنه این صحبتا.استاد عزیزم بی نهاایت ازتون سپاسگذارم برای به اشتراک گذاشتنه این ادراکاتتون با ما.وقتی میبینم انقققدر زیبا و روشن و بدون ذره ای شک اییینگوونه پی به قوانین الهی بردین و عمل میکنین که حتی لیبل و مارک دانشمند پایه هر مقاله و تحقیقی شمارو از اصل دور نمیکنه لذت میبرم.بهتون افتخار میکنم و همه جا اسمتون رو میبرم هر زمان که سخنی نقل میکنم که از شما شنیدم.به خودم افتخار میکنم که درین مسیر پر از روشناییم و از خداوند منان میخوام که منو هدایت کنه به این مسیر به شدت زیبااا چه بسااا که فقط خفن ترینااا قوی ترینااا و با اراده ترینااا و موحدترینااا درش میمونن و ادامه میدن.

استااد زیبا و عزیز من مریم جوونه شایسته ی من اتفاقا همین پریرووز یه مطلب فانی رو استوری کردم.برای خوودم انقدر خنده دار بود این متنههه که نمیدونین.چه جاالب که الان اینارو شنیدم.من این فایل رو به عنوان هدایت امروزم انتخاب کردم.اول جمله رو بگم که شماام بخندین.

جمله هه( : (( ما گوسفند میکشیم میخوریم شمایه گیاه خوار ناراحت میشی؟؟؟ مگه تو برگه درختان سبز هر ورقش دفتریست معرفت کردگار رو میخوری ما نارااحت میشیییم؟؟؟؟؟؟؟ ))

انصافا هر زمان همچین چیزایی میدیدم ذهنم درگیر میشد که مگه شما تایمتونو از سر راه آوردین میفتین تو زندگی بقیه که به بقیه گیر بدین و یا اظهار فضل کنین؟؟ اگه شما درگیری خوراکه به زعمه خودت سالم بخوری خووب بخور چیکا به بقیه داری ؟؟؟ چقدر این تفکر زندگی آدم رو رااحتتر و شیرینتر میکنه وقتی که بدوونیم بابااا ما نباس نگران قشری جنسیتی نوع خاصه جانداری رفیقی خانواده ای و حتی والدینمون بشیم.چقدر این تفکر که هر کسی خودش زندگیشو میسازه دل آدمو قرص میکنه.تویه جامعه ی ما که از اصل با یه سری تفکراته مذهبی خواستن مسیر خودشونو هموار کنن و آدمارو تحت کنترل خودشون بگیرن خوروندن به سایرین یه سری افکار اشتباه رو. باااید و بااااید من به شخصه زن قوییی باشم قدرتمند باااشم با عزت نفس باشم که واایسم جلو این حرفا و فقط به خودم و علایقم فکر کنم و محکم قدم بردارم.چون من میخوام ازدواج کنم نه با یه آدم شل و ول که افکار برنامه ریزی شده ی سایرین رو بخواد بدون تامل بپذیره.بلکه با کسی که اونم قدرتمند باشه اهل تفکر باشه و بدون تعصب فکر درست رو بپذیره.من شاااید بخوام بچه دار شم میخواام یه مادر قوی و نمونه بااشم چه برایه پسرم چه دخترم یا اصن برا هر چندتا بچه که خواهم داشت هرچند که بچه هامم خودشون مسیول زندگیشونن.من میخوام تویه جامعه زندگی کنم قدم بزنم راه برم سفر برم.باااید یه زنه قوی بااشم که از رویه قدم زدنم بفهمن من کیم و به خودشون اجازه گفتن خیلی چیزارو ندن یا اگه گفتن من انقدر قوی باشم که کوچکترین تاثیری روم نذاره و حتیی نشنوووم که قطعا نمیشنوم چون تو مسیر شنیدنشون نیستم و نخواهم بود.اگه میخوام موثر بااشم باااید انقدر قوی بااشم انقدر دستاورد داشته باشم که خود اوونایی که متوجههه این قدرت موحد بودن موفق بودن حال خوب داشتن ثروتمند بودنه من میشن بیان جلو و بگن حالا به مام بگووو که چیکا کنیم.من وااقعااا حیرت میکنم ازین نظمه خداوندگار عالمین.من نشونه امروزمو خواستم.حقیقته امر یه تضاد زیبا برام پیش اومده بود.چقدددر برام شیرینه وقتی میبینم خدااا انقدر دقیقه وانقدر حواسش بهم هست.مگه میشه انقدددر دقیق پاسخ دادن آخه.من بس لذتت میبرم از صحبتایه شما استاده جان اصن یه حسه سیراب نشدنی دارم که فقط دارم فایلاتونو گوش میدم نمیشه بیام کامنت بذارم.انقد نظمه خدا رو میبینم تو زندگیم و هدایتم به هر فایله خاصه شما مطابق با سوالم و خواستم که باورتون نمیشه اصن دقیقه ها هنگم و اشک تو چشمام جمع میشه و نمیتونم حتی گوش کنم و فقط یه نگا به خودم یه نگا به آسمون یه نگا به دور و بر.الهی قربون عظمت خدا برم من دور بزرگیش بگردم دوور قوانینش بگردم من.الهی قربون شما برم استاده جانم که چقدر شما زیبا سخن میگین زیبا و صریح صحبت میکنین و وااقعا لذت میبرم از صحبتایه زیبا و الهیتون.

من یه تضااده زیبا دارم تو زندگیه خوشگلم اما باید نشون بدم قویم و از مسیرم مطمینم و با ایمان توش قدم برمیدارم.حرفه کسی برام مهم نیست چون من طبقه هدایتایه ربم پیش رفتم و این مسیر داره منو رشد میده قویترم میکنه.اینجا باید ایمانمو نشون بدم که حرفه بقیه برام مهم نیست.چقدر لفظه آبرو تویه جامعه محدود میکنه یه سری افکار قدرتمند رو.فکر نظر بقیه که چی میگن چه فکری میکنن باعث میشه خیلیا زندگی نکنن.در صورتی که اون آدمایی که انقدر خودشونو حقیر میدونن که نمیشینن برایه رشد و پیشرفت خودشون و رسیدن به آرزوهاشون تلاش کنن و میشینن به کارایه تو و مسیر انتخابیه تو فکر میکنن و خورده میگیرن اونا محکوم به له شدن زیر چرخ دنده های دنیان.پس من بااید نشون بدم که چه آدم قدرتمندیم من چه آدم راسخیم چه آدم موحدیم و من چهه خداایی دارم.من وقتی بدونم خدایه من عااشقه منه چرا باید ناراحت باشم که آیا کس دیگه ای منو دوست داره یا نه.من وقت ندارم به بقیه فکر کنم.من دارم رو رشد و پیشرفته خودم کار میکنم.زندگیه من در دستانه منه و از تهدید احدی حتی ذره ایم نگران نمیشم.وقتی تو مسیرررم به قوول استااده عزیزم عدووو شود سبب خیر اگر خداا خواهد.خدا باید مسیر منو هموار کنه که میییکنه چون خودش قولشو داده که تو ایمان داشته باش و توکل کن و قدم بذار تو مسیر اوون وقت میبینی من برات چیکارا میکنم.الهی قربونت برم ربه من که قدرتت و حضورت تو زندگیم روشنایی بخش و امیدوار کنندست.

از دلسوزی برا بقیه بخوااام بگم که صححبت زیاده.من خوودم زمانایی که هنوز با قوانین آشنا نشده بودم این خصلت دلسوزی رو از مادرم یاد گرفته بودم برا همه دلم میسوخت.اصنن شده بود حتی اهرمی برا بقیه که به این واسطه منو تحت کنترل بگیرن.آخههه من چقد ناآگاه بوودم.خدایاا شکرت که اوون دردارو تجربه کردم که حالاااا اجازه نمیدم کسی با ترحم بخواد منو تحته کنترل بگیره.اینههه نشونه یه آدم قدرتمند که وقتی پی به افکار اشتباهش میبره درسش رو میگیییره.آفریین نگیییین.هزارااان تبریک به تووو نگییینه عزیزم.دمتتت گرم زیبایه من.

یه دوستی داشتیم که چقدر برام عزیز بود و خیلیم شخصیت قوی دااشت.در مقابل انتخابه من و یکی دیگه دلششش سووووخت پیش خودش گفته بود نگین قویه و میتونه از پس این قضیه بر بیاااد و یه شخص ضعیف رو برای کمک کردن انتخاب کرده بود.یعنی حتی از خودشم گذشته بوووود.چقد قوانین خدا دقیق هستن.اوون زمان شاید متوجه نمیشدم اما الان چقدر برام واضحه.خدایا شکرت.من قوی بودم و قوی تر شدم اما اوون دوسته مااا از جوار بودن با اون آدم ضعیفه وابسته به حدی آسیب دید که رسید به این نتیجه که نمیتووونه زندگیه کسیو عوض کنه و دلسوزی بدترین کاری بود که کرد و حتی خودش رو هم رو به زوال برد.مشت و لگدارو قششششنگ از دنیااا خورد تا به این درک رسید.اما میتونست مثله من خیلیی زودتر بفهمه.خوووب نتیجه چی شد.فرار رو بر قرار ترجیح داد هرچند دیر امااا بازم خوب بود خداروشکر.در آخر اوون شخصه واابسته و ضعیف برا نگه داشتن این شخص کاری کرد که آخرین سیلی رو هم این دووستمون با بالاترین شدت خووورد.

به خووودم میگممم اینارو

اوون روز که فهمیدم دلیل رفتنش از پیشه من چی بوده گفتم کاااش منم جوری بودم که دلش براام میسوووخت.میدوونم چرا اینو گفتم.چووون حواسم به خوودم نبووود عزت نفسم اومده بود پایین.

اما این بزرگترین دستاورد من از قوی بوودنم بووود.چووون من نیاازی به ترحمه کسی نداارم.من یه انسانه قدرتمند و با عزت نفسم.من خودم زندگیموو میسااازم و من حتی وقت ندااارم بشینم اشتباهات اینو اونو باهاشون درست کنم اونااا خودشون باید زندگیشونو بسااازن.خودشون باااید قبل از اینکه دنیا بهشون سیلی بزنه و سیلی هایه محکمتری بزنه راهشونو پیدا کنن.من تنهااا وظیفم اینه که تویه این دنیایه بزرگ با این قوانین بدون برو برگشتش خودمووو بکشم بالاااا و لذتش روو ببرم.من لیاقته همنشینی با ادمایه قوی رو دارم.من لیااقت بودن در کنار انسان هایه موحد و مهربوون واقعی رو دارم.نه کسایی که حساشون آلودست به شرک.بله من میخوام با آدمایه منتخبه خداا برم و بگردم و حاال کنم.الان هم خدارو برایه اینکه اون رووز انتخاب اوون شخص نبودم هزاران بار شکر میکنم.چووون اون شخص خوودش هم در اون مداار بوده و اگه میخواسته نمیتونسته که با من باشه.بلههه بوودن در کناار من شراایط داره و اوونم اینه طرفمم قدرتمند باشه.من همینجور استواار مقاوم قدرتمند به لطفه هداایته ربم ادامه میدم و روز به رووز حالم بهتر خواهد شد و قویتر خوااهم شد و لذتم از زندگی و زیباییاش و طبیعتش بیشتر هم صحبتی با انسان هایی که دووستانه آشنایه منند و بویه خدااا میدهند بییشتر خواااهدد شد.

در پناااه رب کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستاانه اوووست و برایه شماا پدر میشود مادر میشود برادر میشود خواهر میشود نانه درون سفره میشود عشق میشود به شرطه ایمااان و پااکیه دل باااشید.