اصل بقای اصلح - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-02 07:22:522020-10-03 02:24:06اصل بقای اصلحشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام یکتای هستی بخش
روز 91 سفرنامه
اصل بقای اصلح
صبح که سفرنامه ی روز 91 رو باز کردم فکر کردم اشتباه شده دوباره برگشتم و از اول فایل سفرنامه ی روز 91 رو باز کردم دیدم باز همون عنوانه گفتم پس درسته.
قطعا درسهایی در این فایل بوده که من سری قبل متوجهش نشدم.یه بار دیگه گوشش دادم.
این فایل منو به فکر فرو برد در رابطه با اینکه همه ی عمرم (قبل از آشنایی با قانون) وقتی کسی رو میدیدم وضع مناسبی نداره یا کودکان کار رو همیشه برام سوال بود که چرا خدا کاری نمیکنه برای این آدما.همیشه با خودم میگفتم که حتما یه حکمتی داره ولی این جواب منو آروم نمیکرد.حالا هرچقدر بیشتر میگذره و قانون رو بیشتر درک میکنم به اطرافم نگاه که میکنم میبینم هیچ گونه دلسوزی و ترحمی تو قانون خداوند جای نداره.چه نسبت به آدما چه حیوانات و طبیعت. جالب اینجاست که چرا این همه زمان اینهمه دانشمند طی قرنها پی به این قوانین محکم خداوند نبردن. الان که یاد فایل قبلی استاد میفتم اینجوری برداشت میکنم که نه فقط ما بچه های عضو این سایت بلکه تمام مردم جهان دوست داریم اتفاقات رو جوری ببینیم و برداشت کنیم که دوست داریم. ما سالیان سال به چشم دیدیم که خداوند هیچ وقت به ضعیف ها رحم نکرده ما بارها تو قران خوندیم که خداوند با صراحت از آتش جهنم برای کافران گفته ولی بازهم خواستیم اینجوری فکر کنیم که نه خدا دلش میسوزه برای بنده هاش و امکان نداره کسی رو به جهنم بندازه.یعنی من خودم تا قبل آشنایی با قانون هروقت که قران رو میخوندم و به آیه های عذاب که میرسیدم اینجوری برای خودم تفسیر میکردم که درسته خدا گفته عذاب میکنم به جهنم میندازم ولی اینجوری هم نیست .خدا بزرگه خدا میبخشه.خدا مهربونه.یعنی به جای اینکه قانون رو بفهمم و درک کنم دلم میخواست قانون طبق پیش فرضهای من که خدا دلش میسوزه برای بنده هاش و اونارو عذاب نمیکنه تغییر بدم.
هر چقدر که بشتر میگذره احساس ترحم و دلسوزیم نسبت به دنیای اطرافم و خودم کم میشه و سعی میکنم به جای تطبیق دادن قوانین با پیش فرض های خودم.خودم رو تغییر بدم و بتونم قوانین رو بفهمم و طبق قوانین عمل کنم.
به نام تنها قدرت جهان
سلام به استاد عزیز و تمامی دوستان
امروز تو محل کار به یک تضاد خوردم که آمدم این فایل گوش کردم من خودم دختر بسیار قوی هستم ولی دلسوزی و طرفداری از دیگران تو وجودم هست تو این چند سال که با استاد هستم خیلی عالی شدم ولی باید همیشه روی باورها کارکنی و گرنه بر می گرده من در محل کار مسول تو نفر هستم هر کدام وظایف مشخص دارند یکیشون که تازه آمده سرکار داره و تازه داره کار یاد می گیره صبح دیدم داره کار آن شخص انجام میده خیلی حرصم گرفت خوشبختانه من حرف نمی زنم هی به خودم نهیب میزدم و چرا این داری احساست بد می کنی فهمیدم به خاطر اینکه داره کار آن شخص انجام می ده و خودش وقت کم می باره انقد. به خودم گفتم آن خودش می دونه به تو چه ربطی داره ولی چون فرکانس فرستاده بودم با من خیلی مقاومت داشت بعدش ناراحت و عذاب وجدان داشت سراغم می آمد که ذهنم کنترل کردم الان که دارم می نویسم باورم نمیشه چون من تو این مورد در محل کار خیلی خوب شده بودم بیشتر هم شاید به خاطر این بود که روز قبل من از کار خودم زدم به آن شخص کمک کردم به خودم قول دادم هر کاری برای کسی می کنم با عشق باشه نه دلسوزی ،کمک کردن تو کار عشق نیست فقط دلسوزی که خیلی اشتباه است درسی که یاد گرفتم دلم برای هیچ کسی نسوزه هر کسی خودش خدا داره و این باعث می شود آن طرف ضعیف بشه ه اولویت خودم باشم کاری برای دیگران می کنم عشق باشه نه دلسوزی استاد بابت این فایل سپاسگزارم
به نام خداوند قادر
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان نازنین ودوستان گلم
روز 79
قانون بقای اصلح
کسی که ضعیف باشه زیر چرخ های این دنیا به میشه
قانون اینه که ضعیف ها از بین میرن
میدونم نسبت به این جلسه مقاومت دارم چون چندین سال فک میکردم که من میتونم با کمک کردن به ضعیف ها کاری براشون کنم
ولس تصمیم گرفتم عاقلانه فکر کنم
این جهان یه قوانینی. داره که تغییر نمیکنه
اگر من میخام بمونم باید قوی باشم
یه آقایی با وضعیت مالی بد تو ی محله ما میاومد که هر کسی مبلغ خیلی کمی بهش میداد بعد من همیشه میگفتم که چی میشد همه محل این پول رو بهش میدادن کارش راه میافتاد به مرور زمان پول بیشتری از مردم میگرفت اما کم کم توقعش بالا رفته بود و پول بیشتری میخاست وقتی با قانون آشنا شدم دلسوزی رو گذاشتم کنار ،میدونم که هر کی هر جایی که هست الان جای درسته
عدالت خدا اشتباه نمیکنه
جهان کار نداره ما کی هستیم اگه ضعیف باشیم از بین میریم
پس کاری که ما میتونیم بکنیم اینه رو خودمون تمرکز کنیم و خودمون رو قوی کنیم.
اینکه ما تمرکز کنیم رو خودمون حاصل ساختن چند تا باور تقویت کننده است که من شرایط خودمو خلق میکنم
من توانایی تغییر زندگی هیچ کسی رو ندارم
من به ضعیف ها نمیتونم کمک کنم
با دلسوزی به حال ضعیف ها دارم بیشتر به بدبختی شوند دامن میزنم
قوی باشیم قوی باشیم
فقط خودمونیم که میتونیم به خودمون کمک کنیم
بنام یکتای هستی بخش
روز79 سفرنامه
اصل بقای اصلح.
توی این دو روز به یه تضاد خیلی بزرگی برخورده بودم که از خداوند خواستم کمکم کنه و اونم دلسوزی برای خونواده ام بود.البته نسبت به قبل خیلی خیلی بهتر شدم چون رو خودم کار کردم ولی یه اتفاقاتی دست به دست هم داد تا متوجه بشم که این باور ریشه اش تو وجود من خیلی قوی تر از این حرفاست که با یکی دوبار اعراض کردن از دلسوزی بتونم خلاص بشم از دستش.امروز اتفاقایی برام افتاد که کاملا مصمم شدم که برنامه بچینم برای تغییر این باور اشتباه.هر چند خیلی سخت بود و هست و در طول روز از فکر کردن بهش قلبم به درد می اومد و پذیرفتنش خیلی سخت بود ولی از خدا کمک خواستم واین فایل معجزه گر نشونه ایه از طرف خداوند برای من که تصمیم درستی گرفتم که تغییر کنم.امروز که با خواهرم به عنوان مدل براش رفته بودم سر یه کلاس آموزشی اتفاقایی دست به دست هم دادن که شدیدا برای وضعیت خواهرم دلسوزی میکردم.و اینقدر حالم بد شد که قانون کلا یادم رفت و میگفتم هر جوری شده باید بهش کمک کنم با اینکه خودمم تو اون جنبه اصلا وضعیت مناسبی ندارم ولی داشتم به این فکر میکردم که از یه سری خواسته های خودم بگذرم تا بتونم به خواهرم کمک کنم.بازم داشتم بقیه رو توذهنم مقصر میدونستم تو وضعیت الان خواهرم خودمو، برادرمو، همسرشو، خونواده ی همسرشو.ولی شکر خدای مهربان که هر از گاهی میتونستم قانون رو به یاد بیارم که این راهش نیست.اگه بخوای با دلسوزی از این وضعیت خلاص بشی مدام جهان تورو در شرایط و موقعیتی قرار میده که مواردی رو ببینی و بیشتر دلسوزیت تحریک بشه و زجر بکشی.اگه میخوای این موقعیت هارو دیگه نبینی باید از ریشه باورهاتو تغییر بدی.خلاصه که وقتی اومدیم خونه هم من سر درد داشتم هم خواهرم.اون میگفت که به خاطر خستگی سرش درد میکنه ولی من تو دلم میدونستم سردرد های ما به خاطر افکاریه که تو سرمون داره میچرخه و به خاطر فرکانس منفی ای که درش قرار گرفتیم.ولی واقعا به خداوند بزرگ ایمان داشتم که منو نجات خواهد داد. من این فایل رو صبح دانلود کرده بودم و عنوانش رو دیده بودم ولی نگاه نکرده بودم.تا الان. خواستم بگم قبل از اینکه من اراده کنم به تغییر خداوند شرایط رو برای من فراهم کرده بود و به فایل هدایت شدم.الان که دارم مینویسم خیلی خیلی حالم بهتره و دارم فکر میکنم چه اقدامات عملی رو میتونم برای تغییر این باور انجام بدم و تغییر کنم قبل از اینکه جهان با پتک بیاد سراغم.اینجاست که ارزش تضاد رو خیلی خوب دارم میفهمم اینکه تا تضادی نباشه من به به وثوح نمیرسم که چیو میخوام.من الان فهمیدم که یه شخصیت با ثبات و با اراده و با انظبات و بدون احساساتی و قدرتمند میخوام که نه برای کسی دلسوزی کنه نه اجازه بده کسی براش دلسوزی کنه.
قبلا بارها وقتی مستند حیوانات رو نگاه میکردم خیلی تو دلم غمگین میشدم از اینکه چرا اینقدر طبیعت بی رحمه.و با اینکه مستند خیلی دوست دارم فقط به این خاطر که طاقت نمیاوردم حیونی توسط یه حیوون دیگه شکار شه ترجیه میدادم نگاه نکنم. و همیشه برام سوال بود.در صورتی که اگر قوانین رو درک کنم تو همین مستندها هم نشانه هایی است از پروردگار که میخواد قانونش رو بهم بگه و هدایتم کنه.
تو هر چیزی که تو دنیای اطرافت نگاه کنی نشونه هست برای درک قوانین جهان هستی ولی مشکل ما اینجاست که دوست نداریم قوانین رو درک کنیم و بر طبق اون فکر و عمل کنیم دوست نداریم باورهامونو تغییر بدیم و دوست داریم قوانین رو جوری تغییر بدیم که شبیه باورامون بشه.و از اونجا که قوانین خداوند تابدیه و تغییر نمیکنه و شبیه باورای ما نمیشه به عدالت خدا شک میکنیم و فکر میکنیم که جهان هرج و مرجه.در صورتی که اگر از دریچه ی قوانین دنیارو میبینم میبینیم چقدر همه چی دقیق و در جای درسته خودشه.و خداوند ذره ی به کسی ظلم نمیکنه.
در پناه الله یکتا
تک تکتون لایق بهترینها هستید دوستانم
سلام استاد نازنینم
از اعماق وجودم ازت سپاسگذاری میکنم و شاکر خداوندم بابت وجود نازنینت تو این اقیانوس بیکران.
من هر وقت که یکم احساس ضعف میکنم یا حس میکنم اعتماد به نفسم کم شده یا چیزی درونم رو آزار میده درکل امیدم کم میشه میام و این فایل رو گوش میکنم و انگار خون تو رگام جریان پیدا میکنه درونم گرم میشه پر از شو رو شوق میشه امیدم زنده میشه و انگیزه هام قوی و هر بار خدا رو شکر میکنم که شما و این مأمن امن و فایلهای زندگی بخش و راه گشاتون هست که بیام و با گوش دادن بهش باغ بارورهای قشنگم رو باهاشون آبیاری کنم و یه جون و طراوت دوباره بهشون بدم و بشینم از تماشاشون لذت ببرم.واقعا خدا روشکر بعضی وقتها این قدر فشار نجواهای ذهنی زیاد میشه که آدم میبره اما خدا رو شکر من این باغ امید رو دارم و میام توش فارغ از هر چیزی دوباره آرامشم رو بدست میارم حالم خوب میشه و قدرت پیدا میکنم و با ایمان و توکل دوباره مسیرم رو ادامه میدم انگار هر بار یه چراغ تو مسیرم باز روشن میشه و راه برای من روشنتر و واضح تر میشه.
با توجه به اینکه خانم هستم قشنگ متوجه میشم چقدر درونم نیاز داره به شنیدن و شنیدن و شنیدن این آگاهی ها و هر بار باغ امید قلبم جلا پیدا میکنه شفاف تر و خالصتر میشه علفهای هرزش خشکتر اما نهالهای ایمان و توکلش شاداب تر و سرحالتر میشند.یادم میاد من تو این جهان تنها نیستم یادم میاد چه قدرتهایی دارم یادم میاد نباید اجازه بدم برای من یه چهارچوب مشخص کنند و محدودم کنند به اون چهارچوب.یادم میاد باید قدرتمند باشم و قدرتمند فکر کنم و عمل کنم.
من خیلی احساس خوشبختی میکنم که تو این مسیر با شما و خانواده عزیزم هستم.
خداوند پشت و پناهتون باشه
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوبم
خوشحالم که باز در حال گوش دادن به یک فایل زیبای دیگری هستم
فایل که نکات عالی و پر از حس و حال خوب هم دارد
نکته ای که برایم داشت این بود
هیچکس نمی تواند سرنوشت دیگری را مشخص کند
هیچکس
مگر اینکه خود آن شخص به آن بها بدهد
من نمی توانم در دیگری تاثیر بگذارم
نکته زیبایی دیگر
قانون این جهان هرگز بصورت احساساتی عمل نمی کند
قانون بقای اصلح می گوید که هر کس ضعیف تر باشد در این جهان باقی نخواهد ماند
ضعیف ها می میرند و قوی تر ها باقی می مانند
در واقع فیلتر می شوند
و قوی و قوی تر باقی می ماند
این جهان هرگز به ضعیف تر ها کمکی نخواهد کرد تا آنها باقی بمانند
بلکه قوی تر ها باقی می مانند تا با افزایش نسل خود بتوانند نسلی قوی از خود بجای بگذارند
گفتن صحبت های استاد برای من این معنا را داشت که دنبال این کمپین ها و این داد و بیداد ها نروم
باید تمام تمرکز و توان خودم را بر روی قوی تر کردن خودم بگذارم
خودم را تقویت کنم
نکته عالی دیگر
هر کسی که در این جهان اقدامی کرده است
مطرح شده است
قیام کرده است
او انسانی قوی تر بوده است
اعتماد به نفس بالاتری داشته است
یا من باید قوی باشم در این جهان زیبا
و خوشبخت زندگی کنم
یا نه باید ضعیف باشم و همیشه زیر دست باشم
کاری کنم که بقیه تسلیم من باشند
به من احترام بگذارند
به عقاید من احترام بگذارند
من را بخاطر قوی بودنم دوست داشته باشند
چقدر این صحبت های استاد عالی بود و پر از نکته ها
ممنون استاد مهربان بخاطر این همه فایل های عالی و زیبا
سپاس از خدای فراوانی ها
فتبارک الله احسن الخالقین
تعهد روز نود ویکم
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته گرامی و تمامی دوستانم
اصل بقای اصلح
قبلا که خیلی بیشتر ولی الان و بعد آشنایی با استاد مقاومتم نسبت به سخنان استاد خداروشکر کمتر شده لاقل کمتر تو ذهنم جبهه میگیرم و از خدای بزرگم سپاسگزارم
درسته برای اینکه تو زندگیم پیشرفت کنم باید قوی باشم باید روی پاهای خودم باشم نمونه شم خدارو صدهزار مرتبه اینه که چند دفعه س برخلاف گذشته برای کباب پختن دیگه منتظر و دست به دامن بقیه نمیشم امشب مامانم یکم آتیش رو استارت زد ولی مابقی رو خودم انجام دادم حتی پختش رو ،شاید ازنظر بعضیا کار شاخی نباشه ولی برای من که وابسته بودم حرکت بزرگیه در نوع خودش و از محیط امن خودم زدم بیرون و ایمانم رو عملی کردم و ار خداوندم بسیار ممنونم
درسته استاد میگن قوی باشید و احساسی از روی ضعف با بقیه و مهمتر خودمون برخورد نکنیم منظور استاد اینه قوی رفتار کنیم تا بقیه هم یادبگیرند یه وقتایی بخاطر دلم خودمون و صرفا حال خوب خودمون کمک هم به دیگران برسونیم بعنوان دستی از دستان خداوند،امروز مامانم ازم پول خورد میخواست قبلش گفتم ندارم و یکم بعدش یادم اومد شاید تو کیفم باشه و جالبه مامانم میگفت ی خانم هست ک میگه در راه خدا یاریم کنید و منم یاد حرف استاد افتادم ک خداوند در راه ماندگان رو رها نمیکنه و از طرق مختلف روزیشون رو میرسونه و من با کمال میل بعنوان دستی از دستان خداوند کارم رو انجام دادم،میبینیم که بوقتش کمک هم انجام میشه پس قوی بودن نشونه سنگ دل بودن نیست ولی در هرصورت اعتبار کارهامون رو باید به خداوند بزرگ و آگاه به همه چیز بدهیم،
قضیه گدا پروری رو قبول دارم درواقع کمک کردن بهشون بیشتر درحقشون اجحاف میشه و باعث ضعیف شدنشون هم میشیم من دارم میبینم خیلی ها بجای گدایی حتی شده ضایعاتی جمع میکنن،شیشه ماشین پاک میکنن،دست فروشی در گرما و سرما میکنن،گل میفروشن خلاصه به هر حرکتی دست میزنن ک صرفا گدایی نکنن و عملی هم انجام داده باشن ،مطمعنن بازم پیشرفت در کار و مسیرشان هست باید تکامل طی بشه بشخصه تاجایی که بشه و در توانم باشه ازشون خرید میکنم و کار بهشون میدم تا بازم عمل کنن و ساکن نمونن،و اینکه آینده هرکسی رو خودش رقم میزنه سخته باورش اصلا من زورم میاد همچین قانونی رو ولی چه میشه کرد همینه و همینه
در واقع اگر من قدرت رو دست دیگران بدم و باورش کنم کارم تمومه مث گذشته میشم
ولی خدا در قرآن هم گفته من کافی ام برای هرکس و هر چیزی به شرط؟!
ایمان داشتن به کافی بودن خداوند
در غیر اینصورت دعانویس رمال ،رهگذر ،دشمن،دوست ،همه و همه میشن ی خدا برای من که به اشتباه مقصر نتیجه کارهام رو به خدا و ربم میدم که بزرگترین اشتباهه
امامان و پیامبر از دعاها و حتی دعاهای قرآنی گفتن ولی نظر من اینه خداوند گفته اگر بندگانم به من ایمان داشته باشن براشون کافی هستم ولی اگه ضعیف بودن بهتره ازین ادعیه و ذکرها استفاده بشه ک ایمانشان به خداوند بیشتر بشه و بعنوان قوت قلبی عمل کنه که حالشون و احساسشون بهتر بشه ک نتایج خوب متناسب با احساس خوبشون براشون پیش بیاد و سمت دعاهای شیطانی نرن ک فقط نتایج گرفتگی د اضطراب هست و نتیجه ش احساس بد و اتفاقات بد خواهد بود
اینجاست که صدام ها و هیتلر ها میتونن سرنوشت افراد اینچنینی رو رقم بزنه چون خودشون باور دارن پس میبینیم که خداوند عادل هست و طبق قولش کافی هست برای بندگانی ک ایمان دارن تنها فرمانروا و قدرت مطلق کل کیهان خود خداوند رحمان و رحیم هست
مث الان من که با افتخار میگم قوی هستم و تکیه گاهم هم خداوند بی نهایت قدرتمند و بیحساب بخشنده و مهربان هست پس از هیچ کس و هیچ دعانویسی حتی یهودی و حتی چشم زخم و این دست نیروهای بیرونی باور ندارم پس برای من اثر و نیرویی ندارن چون خداوند یکتا مراقب و نگه دار منه خدایا خیلی ممنونم و بی نهایت بار سپاسگزارم بابت این احساس و باوری ک لیاقت دریافتش رو بهم ارزانی داشتی
بی اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد
بشرط ایمان به کافی بودن خداوند یکتا و واحد
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت باشیم
به نام رب العالمین
روز 79 ام روزشمار من
سلام بر استاد عزیز
این فایل ازون فایل هایی است که مرتب باید گوش کنیم. به خصوص ما ایرانی ها این خصلت که دلمون برای همه بسوزه تو وجودمون هست.
دقت کنیم توی فامیل و دور و بر فراوون میبینیم که شخصیت های ضعیفی هستند که حس قربانی را دارند و همه باید دلشون براشون بسوزه.
من خودم بچه که بودم مواجه بودم با این موضوع دور و برم هر کی مریض بود همه بهش توجه میکردن منم فکر میکردم اگه ضعیف و مریض باشم عزیزترم و همه کادو میخرن و خوراکی میخرن.
و این شخصیت اون ادم ها همینجور تا بزرگی باهاشون اومد.
البته که من معمولا آدم قویه بودم و شاید از اون موهبت ها استفاده نکردم ولی از خودم راضی هستم و همیشه حالم بهم میخورده از اینکه خودم را به موش مردگی بزنم تا دیگران دلشون برام بسوزه. و بقول استاد بهم رحم کنند.
این روزها که قانون را میدونم و سعی میکنم به قانون عمل کنم لذت میبرم وقتی استاد این صحبت ها را میکنند.
من همیشه از این کمپین ها بدم میومده و یا اینکه یه کاری یه نفر میکنه همه به دنبالش اونو انجام میدن بدون هیچ فکری. من واقعا از این کارها بدم میومده. و الان که استاد میگن خوشحالم که من آدم بده این ماجرا نیستم. بلکه آدم قوی این ماجرا هستم. خوشحالم. من کاری به بقیه ندارم.
مثلا توی همین روزهای ایران توی دوستانمون صحبت که میشه میگن وای ما همش داریم گریه میکنیم وای چه چیزهایی میبینیم و … من هیچی نمیگم ولی پیش خودم همیشه گفتم مگه با گریه من چیزی عوض میشه . مگه با گریه من حال اون مادر خوب میشه. من باید قوی باشم. من باید اصلاحات را از خودم شروع کنم. وقتی من درست بشم در مدار درست قرار بگیرم حتما خانواده ام درست میشه و به همین ترتیب تا نسل بعدی ادامه پیدا میکنه.
پس تغییرات را ازخودمون شروع کنیم.
من همیشه گفتم با قوی بودنم میتونم موفق باشم نه با ناله و گریه و زاری برای دیگران .
یا به قول استاد کمپین راه انداختن برای دیگران که من مثلا حامی انها هستم.
من درس هایی که از استاد گرفتم این بود که اگه قراره من دستان خداوند برای کسی باشم حتما به من گفته میشه. پس با کمک کردن بی مورد به کسی من نمیتونم زندگی اون را عوض کنم.
مگر اینکه خود اون طرف، از خدا درخواست کرده باشد و مثلا من دستان خدا برای اون باشم. مثل استاد که دستان خداوند شدند برای ما .
البته خیلی اوقات هم احساساتی میشم و فکر میکنم دارم کمک میکنم.
چند سال پیش یه برنامه صبح گاهی بود که برای یک بچه بیمار خاص پول جمع میکردند که دولت برای این بیماری که خیلی نادر بود و فقط چند ماه یا یک سال بیشتر عمر نمیکرد بودجه نمیداد. و این برنامه پول جمع میکرد و پول خیلی هنگفتی بالای میلیاردها تومان برای این داروی خاص جمع شد . همون موقع من میگفتم که خوب این بودجه برای هزاران بیمار دیگه صرف بشه که بهبود پیدا میکنند چرا برای یک بیمار خاص که عمر کوتاهی داره. بعد پیش خودم میگفتم من چقدر بیرحم شدم. اما عقلم اینو میگفت. که خدا را شکر امروز بعد از سال ها وجدانم آسوده شد.
اون بچه متاسفانه قبل از رسیدن اون دارو از دنیا رفت و گفتند میدن به یه بچه دیگه که اون بیماری را داره.
به قول استاد اون جوجه مریضه بالاخره که مرد حتی با توجه های خاص مریم جان و استاد . و باعث شد به جوجه های دیگه کمتر رسیدن.
درس امروز من از این فایل اینه:
من کاری به زندگی کسی ندارم من خودم باید قوی باشم و دنبال ترحم دیگران نباشم. قانون جهان احساساتی عمل نمیکنه. و من هم قادر به تغییر زندگی کسی نیستم من فقط و فقط مسئول تغییر خودم هستم.
خدایا شکرت بخاطر آگاهی های این فایل .
خدایا شکرت بخاطر این مسیر سبز.
ممنون از استاد عزیز و مریم جان و کامنت های قشنگ دوستانم.
خیلی خیلی دوستتون دارم
سپاسگزارم
سلام به استاد و خانواده ی صمیمی عباس منش
این شرایط بارها در زندگی من اتفاق افتاد ه ،
که برای دیگران دلسوزی کردم و دقیقا چوبشم خوردم ،
هروقت دلسوزی کردم ،برای انسان هایی بوده که کاملا خلاف منطق و قوانین خداوند ،عمل کردند ،
ومن از همین دلسوزی وادما ضربه خوردم .
من هروقت که کاملا رو خودم کار کردم و حالم عالی شد،دوباره می خواستم شادیمو با ادمایی که می دونستم منفی هستن و رفتار و عقاید وباور های اشتباهی دارن ،تقسیم کنم
نتیجه چی میشد؟؟؟
اونا نه تنها شاد وخوشحال نمیشدن ،بلکه منم در نتیجه ی حرف زدن ورفت وامد با اونها حالم بد میشد ،
خیلی هم به حرفام مسخره می کردن .
اگه خداوند اینجور قوانینی قرارداده ،بخاطر این هست که دیگران رو نمی تونیم تغییر بدیم ،
هدایت کار خداست ،
انسان ها باید بخواهند ،از خدا ،تا هدایت شوند .
من نمی توانم باعث خوشبختی دیگران بشوم ،مگر این که خودم راه درست بروم و دیگران بادیدن نتایج ،شاید بخواهند رفتار و گفتارشون و باورشون تغییر کند .
این ادم هایی که من درموردشون ،حرف میزنم غریبه نبودن ،نزدیک ترین فامیل من بودن .
ولی دلسوزی من کمکی بهشون نکرد وبع خودم ضربه زد ،
به همان میزان که خواستم اونا تغییر کنند ،خودم از مسیر دور شدم .
من از سر دوست داشتن ،می خواستم مثلا کمکشون کنم ،ولی غافل از اینکه کارم اشتباهه و خودمم دارم خلاف قوانین عمل می کنم .
به خودم قول وتعهد میدم که دیگه هیچوقت همچین کاری نکنم .
چون تازمانی که دیگران غیبت و بدگویی و حسادت و بدبینی می کنند ،نمی توانند خوشبختی رو تجربه کنند و اصرار من هم برای تغییر دید گاهشون بی فایده س ،
قانون بقا و خوشبختی اصلح است .
اصلح کسیه که ذهنشو کنترل می کنه ،
اصلح کسیه که ایمانشو قوی می کنه ،
اصلح کسیه که عمل صالح انجام میده ،
اصلح کسیه که دیگرانو مقصر اشتباهات تکراری خودش نمیدونه ،
وطبق همین قانون
،اطرافیان من اصلح نیستند ،
ادمای ضعیف هستند ،
که من نمی تونم کاری براشون بکنم .
فقط از خداوند براشون طلب هدایت می کنم .
خدایا مارو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
نه کسانی که بهشون غضب کردی و نه گمراهان
درپناه خداوند باشید
سلام استاد نازنینم سلام به روی ماهتون سلام خانم شایسته عزیزم الان ساعت داره نزدیک 6 صبح میشه و من از شنیدن صدای شما از صحبت های الهی شما خسته نمیشم دوست دارم این زمان کش پیدا کنه و من ساعت ها توی همین حال و هوای اگاهی ها باشم
استاد باور کردن این حرفهاو صحبتهای الهی شما برای من از اب خوردن راحتتر شده انقدر که جنس این حرفها ناب وحقیقت محض هستش انقدر که مثال این قانون اصلح
رو دیدم در اطرافم
نمونش خانواده همسرم توی ساختمونی هستن که چند تا گربه بود که یکی از این گربه ها بشدت قوی تره طوریکه دو تا از گربه ها رو فراری داد و یکیشون رو هم در کمال بی رحمی کشت یادمه من و خواهر همسرم هر بار با شنیدن صدای جیغ گربه ضعیف بدو بدو میرفتیم توی تراس و آب میرختیم روی سر گربه قوی و جیغ و داد میزدیم که دست از سر گربه بیچاره برداره هر بار براشون گردن مرغ میرختیم توی حیاط که بخوردن گربه قوی مهلت نمیداد و گاهی فقط با یک حرکت گربه ضعیف رو فراری میداد و خلاصه گربه ضعیف که بشدت ترسو بود و با اینکه از نظر هیکل در یک حد بودن ولی چون شخصیت ضعیف و ترسویی داشت روز به روز گرسنه تر و ضعیف تر میشد و بالاخره گذشت و حمایت های ما هم هیچ تاثیری روی اون نداشت و یک روز توسط همون گربه قوی کشته شد استاد عزیزم چقدر من سر همین گربه از همه چی ناامید شدم چقدر گله به درگاه خدا که تو رحم نداری و چرا و چرا وچرا…. استاد ممنونم شما چشمان منو به حقیقت باز کردید انگار که من واقعا این اگاهی رو از قبل داشتم انقدر که این موضوع الان بنظرم واضح میومد اره فهمیدم اگاهیش رو دریافت کردم… وقتی خداوند گفته من اسمان ها و زمین رو مسخر شما کردم پس این گربه هم مسخر ما بودند که به ما یه درس بدن اینکه قوی باشیم که اگر قوی نباشیم زیر چرخ روزگار و قوانین ثابت الهی قانون بقای اصلح له میشیم… پس دلیل اینکه من شاهد این صحنه ها بودم این بود که درسش رو بگیرم که قوی باش محبوبه قوی باش و با قدرت به سمت خواسته هات برو و نترس برو تو دل ترس هات… قوی باش و قوی بودن رو به دخترت یاد بده.. استاد موقعیکه میخواستم این کامنت رو بنویسم واقعا هیچ ایده ای نداشتم فقط میخواستم تشکر کنم بابت این اگاهی جدیدم ولی بر خدا توکل کردم و نوشتم و این اگاهی ها اومد ممنونم ازتون استاد عباسمنش مهربون خدا حفظتون کنه