گفت آسان گیر کارها... - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    بنام الله یکتا بهترین مدیر ،رئیس و برنامه ریز هستی

    سلااام ب تک تک عزیزان دلم

    خانواده ی قشنگم

    پاره های وجودم

    42ومین برگ سفرنامه

    خداروصدهزار بار شکرت بابت این قانون فرکانس وهمزمانی هایی ک این روزها هرروز اتفاق میفته

    چقد کامنت یزدان عزیز عالی بود دقیقا همین اتفاق برای منم افتاد درمورد فایل های سفر ب دور امریکا

    این چن روز ک عموم ب رحمت خدا رفت

    قسمت های 212و213و214 اومده بود روسایت

    چون تعهد داده بودم ب خودم ک حتما حتما باید روزشمار زندگی رو هرروز انجام بدم خداروشکر هم دیدم و هم کامنت نوشتم با چشمای خواب آلود هم

    ولی قسمت های سفر ب دور امریکا رو ی کم تاخیر افتاد

    برای قستتمت 212کامنت نوشتم ولی همه ش پرید گفتم حتما دلیلی داره

    رفتم قسمت213و ببینم دیشب، دیدم

    214هم اومده موندم سر دوراهی ک کدومو ببینم حسم گفت 214و ببین

    اگه قسمت قبلو نگاه کنی این فکر ک عقب موندی از دیدن قسمت ها جدید

    حست بد میشه و نمیتونی هم متمرکز بشی رو زیبایها فقط میخوایی بری سراغ بدی برای اینکه جا نمونی

    و چقد قشنگه این همزمانی ک یزدان عزیزهم بهش اشاره کرده بود درمورد فایل های سفرنامه

    و خداروشکر متوجه شدم تصمیم درست وگرفتم و ب حرف ندای درونم گوش دادم

    واین نشونه ی خییلی خوبی برای منه ک دارم الهامات و دریافت میکنم

    خییلی خوشحالم بابتش الحمدلله

    امروز روز سوم و سرهفته عموم بود (ب قول ما لرها)

    هوا گرم بود و منم میخواستم برم البته با لباس راحت

    حسم میگفت شومیز شلوار آزاد وخنک و بپوش چون راحتی خودت ازهمه چی مهم تره

    ولی ذهنم میگفت نننن مردم چی میگن روی آستین و قسمت بالای لباست رنگ روشنه توچشمه ،نخواد بپوشی

    کارخوبی نیست ،الان همه میگن نگا زکیه چی پوشیده اومده سر قبرا

    خلاصه درحالی ک حسم بد بود نسبت ب افکار ذهنم و غر غرهاش ک اینو نپووووش

    قلبم میگفت بپوش کاری ب حرف بقیه نداشته باش مگه مهمه بقیه چی فک میکنن

    ک بالا فاصله بلند شدم و از توکمد لباس های مد نظرو درآوردم و گفتم اگه پوشیدم پدر گفت مناسب نیست عوضش میکنم

    نشونه قرار دادم حرف پدر رو

    خلاصه پوشیدم و رفتم جلو آینه

    دیدم پدر ن تنها چیزی نگفت حس کردم ک خییلیم راضی هست

    گفتم پدر آفتاب گیرم گل گلی هست میخوام بپوشم، گفت چ اشکالی داره

    مگه آخر دنیاست

    بعد ک ی کم فک کردم دیدم این ذهن عجب چیزای بی اهمیت و بزرگ و مهم جلوه میده پس باخیال راحت رفتم بیرون

    چون کسی نبود باهاش برم امامزاده روستا ک قبرستان مون هست تصمیم گرفتم برم خونه عموم ک تا با ماشین هایی اقوام ک برای مراسم اومدن اونجا برم سرمزار

    خلاصه تو مسیر ک پیاده میرفتم خونه عمو ذهنم گفت اگه میموندی دم در خونه

    راحتتر میتونستی سوار ماشین بشی ک بری چون ماشینا از درخونه مون میگذشتن

    حسم گفت تو فقط برو خونه عمو کاری ب چیزی نداشته باش پس با حس خوب رفتم وقتی رسبدم درخونه شون دیدم دارن میان بیرون ک برن

    و دختر عموم و دیدم ک دست خدا شد برام گفت با من بیا بریم

    وقتی دنبالش رفتم رسبدم ب ماشین نوه عموم با شوهرش ک چن ساله ازدواج کردن

    چقد حس خوبی گرفتم ازشون و چقد احوال پرسی گرمی کرد باهام درصورتی ک من فقط شب عروسی شون دیده بودم شوهر شبنم و

    تو مسیر محمد از شبنم پرسبد حوله م رو طناب بود برش داشتی ،ک شبنم گفت اره

    و چقد قشنگ محمد تشکر کرد از همسرش بخاطر برداشتن حوله ش

    چقد حس خوبی گرفتم

    ی اتفاق جالب ک افتاد سر مزار دوتا بچه خوشمل ناز و گوگولی ک بغل مامان هاشون بود دوطرف من قرار گرفتن

    یعنی خداوند منو همفرکانس با دیدن این فرشته های زیبا کرد تا بهم بگه ببین من حواسم بهت هستااا همیشه کنارتم :))

    و چقدددد دوستدارم

    چقد لذت بردم امروز برعکس همه ی مراسم هایی ک تاحالا رفتم

    الهی صدهزار بارشکرت

    برای برگشت هم هیچ استرسی نداشتم میدونستم ب راحتی اومدنم بر میگردم

    اینبار درخواست دادم و ب زیبایی اجابت شد وبا ماشبن پسرعمه م و همسر و بچه هاش وعمه م برگشتم

    عمه م جلو بود ونوه ی عمه م میخواست بیاد عقب گفتم بیا بغل من و با لبخند اومد چقد انرژی گرفتم ازش

    کلاس اول بود درصورتی ک من نوزاد بوده دیدمش خخخخخ

    پس اونم انرژی و حس خوب منو دریافت کرده انگار ک خییلی وقته همو میشناسیم

    اینجاست ک یاد این آگاهی افتادم

    اون پاره ای از من است پاره ای از خدا

    ما دوقطره از دریاییم

    خود دریا

    ما خود خدایم

    آگاهی هستیم

    پاره ای از کیهان

    پاره ای ازاین جهان

    الهی صدهزار بارشکرت بابت حس نابی ک الان دارمممم

    سپاسگزارم از استاد عزبزم و مربم نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    علی بهمنی گفته:
    مدت عضویت: 825 روز

    باسلام وعرض ادب

    مکانیزم جهان به قول استاد به آسان گیری هست رو من تجربه کردم

    من کارم بیزینس هست یه بیزینس به مدل قدیم که بایس خریدار و فروشنده رو برای انجام معامله متقاعد کنی من اوایل خیلی سعی و تلاش و جنگ وتقلا میکردم که این اتفاق بیافته که منتهی شه به معامله و هر زمان که این اتفاق نمی افتاد خیلی ناراحت میشدم ولی بعد از آشنایی با این آگاهی و استاد عباسمنش سعی کردم از کارم لذت ببرم و توجه به زیبایی های کارم بکنم وزیاد نتیجه رو سخت گیرانه دنبال نکنم بعد از اون خیلی خیلی چندین و چند بار اتفاق افتاده که من فقط چندین جمله برای متقاعد کردن طرفین گفتم و نتیجه خودش برای رسیدن بمن قدم برداشته من فقط این باور رو برای خودم درست کردم که //تو سعی تو بکن با لذت بعدش نتیجه میاد با دقت// جهان یه دستگاهی هست که فقط میخواد باور های مارو بهم ثابت کنه و بگه که حق با تو هسش حالا من از زمانی که سخت نمیگیرم و میگم همچی آسونه فقط باید در مسیرش قدم برداشت فقط داره بهم ثابت میکنه که حق بامنه

    امیدوارم پایدار در مسیر باشید که ناپایداری به قول استاد رنگهای تیره ینی همون باور های مخرب رو بولد میکنه در مسیر بودن و ورودی های درست میبینیم که نتیجه ی درست هم میده

    حالا من دو روز پیش با یه عزیزی هم کلام شدم که اکثر صحبت هاش از روی باور های منفی بود و من هم به خودم میگفتم عجب باور های منفی داره اما مهم نیس من که متوجه ام اینا افکار منفی هسش توجه نمیکنم / آقا من کاملا آگاهانه که اینا حرف ها و باورهای منفی هسش رو من تاثیر نداره جدی نگیر به اجبار گوش دادم فردا ی اونروز دیدم عه من چقدر حال بدی دارم و الان دو روزه دارم افکارمو رمز گشایی میکنم میبینم که حتی اون ورودی هایی که من میدونسم منفی هست روی من تاثیر گذاشته این دو روز رو کارموتقریبا تعطیل کردم فقط در نخ حال خوب کردن خودم با مطالعه و بیرون رفتن و سایت عباسمنش دات کام الان که شب دومین روزه کم کم دارم به احساس خوب میرسم منظورم از این مورد این بود که طرفی که افکار منفی داشت ظاهرا و رفتارا سخت گیری درشخصیتش موج میزد

    رها بودن و پذیرش ما رو بسمت آسان گیری میبره باور فراوانیو خیلی باورهای دیگه از ما که ایراد داره ترمز هست برای آسان گرفتن

    ارادت داریم به همه هم فرکانس های عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      صلاح باسامی گفته:
      مدت عضویت: 134 روز

      باسلام دوست گرامی من به شخصه خیلی نتیجه گرا هستم هر کاری که انجام میدهم صرفاً نتیجه برام خیلی خیلی مهم است از ترس نتیجه نامطلوب خیلی وقتها اصلأ کاری نمیکنم که مبادا درست از آب در نیاد وبه واسطه همین طرز فکرها اغلب گنجشک روزی هستم و خیلی این موضوع ناراحتم میکنه هر وقت کاری را درست انجام میدهم یه چند روزی حالم خوبه اما اگر معامله ای انجام بدهم که سودی نکنم بسیار به هم ریخته میشوم در حدی که تقریباً همه نزدیکانم خیلی زود میفهمند در کل به خودم سخت میگیرم از فایلهای استاد هم استفاده میکنم اما در حد مسکن تاثیر گزاری هستند به نظرتون چگونه کاری انجام بدهم که صرف نظر از نتیجه بتوانم از آن لذت ببرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        علی بهمنی گفته:
        مدت عضویت: 825 روز

        سلام دوست عزیز

        چه اسم زیبایی صلاح

        نتیجه گرای زیاد بودن به نظر من طبق اموزه های استاد به دلیل ترمزهای مخفی ذهن به نام کمالگرایی میباشد که استاد همیشه تاکید داره که شما همون لحظه ی الهام انجامش بده ولذت ببر

        زود ناراحت شدن درمورد کارها هم به دلیل عدم تکامل درباره ی اون موضوع هستش وقتی شما بدونی که نشدن یه معامله جزو معامله ست پس صد درصد ناراحت نمیشی سکه دو رو داره

        فایلهای استاد هم وقتی درمدارش قرارگرفتی برات کاربردی میشه

        برای لذت بردن از زندگی در لحظه زندگی کن و به زیبایی ها حتی کوچیک باشه توجه کن

        خدابه همراهت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1032 روز

    به نام خداوند مهربان

    به نام جانه جانان

    سلام به همگی عزیزانم

    خدایاشکرت وسپاس گزارم بابت بودن در این فضا و دریافت این آگاهی ها

    سپاس گزارم که هرروز مرا محرم تر به اسرارت می‌گردانی به قوانینی که سعادت و خوشبختیم را با عمل به اونهادر دوجهان رقم بزنم .

    روز 42ام از این سفر اعجاب انگیزه

    و این فایل زیبا و توضیحات فایل که با تمام وجود خواندم چند بار هرکدام را و می‌خوام راجبشون ریز بینانه تر برا خودم بنویسم تا بیشتر و بیشتر با این آگاهی ها برنامه ریزی کنم ذهنموو قلب و روح و وجودمو

    خب

    آسان گرفتن نه به معنای بها ندادن بلکه به معنای بها دادن به هر آن چیزیست که ارزشش را دارد و بها ندادن به چیزهایی است که باید نادیده گرفته شود !!ینی چی ؟؟؟ یعنی اینکه در هر لحظه بدانم چه چیزی ارزش بها دادن دارد و مهم ترین چیزی که ارزش بها دادن دارد احساس خوب است ،پس من با بها دادن به احساس خوبم و اولویت قرار دادن احساس خوبم، به هر آن چیزی بها نمیدهم و ارزش نمیدهم که نفعی برای من ندارند .

    آسان گرفتن نه به معنای بی تفاوت بودن ،بلکه به معنای جدی نگرفتن موضوعات بیش از اندازه ی واقعی شان است؟؟!!!ینی چی ؟؟؟یعنی اینکه من با جدی نگرفتن موضوعاتی که بیش از اندازه واقعی شان اهمیت دارند ،دارم ذهنمو تربیت میکنم ،اینکه من هربار با تکرار آگاهانه این کار دارم ذهنمو تربیت میکنم برای آسان گیری کارها و تلاش میکنم تا دیدگاه ذهنمو شبیه به دیدگاه روحم نمایم ،چون کار ذهن بزرگ کردن و بااهمیت نشان دادن موضوعات بیش از اندازه ی واقعی شان است و من هربار با تکرار آگاهانه این عمل و حفظ خونسردی و آرامش و تلاش برای آسان گیری کارها کارم راحتتر و تواناییم در کنترل ذهن بیشتر و بیشتر میشود .

    آسان گرفتن به معنای فرار از مسایل نیست ،بلکه به معنای اراده کردن برای روبرو شدن با آن مسعله است ، و آسان گرفتن این فرایند به خودمان است به وسیله ی عجله نکردن و برداشتن گام هایی کوچک و پیوسته است و نتیجه همواره احساس خوب است .بح بح چقدر زیبا ،این که من با آسان گرفتن کارها به خودم یعنی این دیدگاه رو دارم که اراده کنم و واردش بشم و حلش کنم، ولی من با سخت گیری در مورد هر مسعلع ای که پیش آمده ،به احتمال قوی اراده ای نخواهم داشت برای روبرو شدن با مسأله و حل اون چون آنقدر کار را دشوار و پیچیده می دانم و آنقدر ذهنم بیش از اندازه سروصدا به راه انداخته و افسارم را به دست گرفته که امیدی به حل مسأله نمی‌بینم و برایم باقی نمی‌گذارد ،پس آسان گرفتن کارها مانند احساس خوب داشتن بزرگترین هنر است چون این دوتا خیلی به هم مرتبطن.و من همواره با هماهنگی ذهن و روحم با آسان گیری کارها سعی در تربیت ذهن دارم که هر بار کمتر عجله کند و هر بار بیشتر به دیدگاه قلبم اعتماد کند که همیشه خداوند بهترین و ساده ترین راه حل را داردکه گره از کارم وا کند به شرط احساس خوب و آرامش داشتن

    آسان گرفتن نه به معنای تصمیم نگرفتن ،بلکه به معنای پیچیده نکردن فرایند تصمیم گیری به وسیله ی به تعویق نینداختند های پی در پی است .و نتیجه همواره احساس خوب است !!!بسیار زیبا

    استاد عباس منش الگوی کنه در آسان گیری کارها ،خداوند به یادم آورد همین الان که استاد تو فایلی راجب تصمیم گرفتن توضیح دادن و اونجا هم تاکید داشتن که بابا ما با گرفتن تصمیمات و نتیجه ی بازخورد اون تصمیمات رشد میکنیم و مسیرو پیدا میکنیم و به نظرم گرفتن 10 ها تصمیم اشتباه هم بهتر از به تعویق انداختن تصمیماتمان است چون با هر روز به تعویق انداختن تصمیمی که می‌خوایم بگیریم ،داریم با دست خودمون عزت نفسمونو از بین می‌بریم ،و چقدر نظر استاد زیباس و چقد ساده نگر در تمام موارد زندگی که تواون فایل تاکید میکردن که بابا تو تصمیم بگیر پاش وایسا حتی تصمیم های بزرگی مثل طلاق و هرچیز دیگه ای و نتیجش هر چی که بود باعث شده که تو بزرگتر بشی باعث شده تو خواسته هاتو بهتر بشناسی و باعث شده درسی بگیری که تو تصمیم بعدی به مراتب بهتر عمل کنی و با گرفتن تصمیمات عضله ی شجاعت و شهامت خودتو بارها و بارها بهبود دادی و بیشتر خودتو شناختی و عزت نفست کلی بالارفته و کلی از موضوعات مخصوصا حرف مردم در طی فرایند تصمیمات و گرفتن بازخوردشون برات بی اهمیت شده و واقعا رنگ باخته و تو حتی توانا شدی در تشخیص اصل از فرع و حتی تو توحیدی تر شدی و خداگونه تر و نترس تر و شجاع‌تر !!!!و پسر ببین با یه آسان گرفتن کارها و دید ساده و مثبت به مسأله چقدر تو بزرگتر شدی ازهرلحاظ و خداگونه تر.

    آسان گرفتن یعنی نبستن هر مسأله کوچک و بزرگی به اساسی ترین موضوعات زندگی .

    خب مساله هایی که باهاشون روبرو میشیم هر کدوممون متفاوته و ممکنه من با سخت گیری به خودم باعث بشم که اون مسأله انقد تو ذهنم گنده بشه که من از اساسی ترین اهداف زندگیم جا بمونم ،پس آسان گیری کارها یک الزامه برای من نه اختیار !!!!

    و یک تکنیک فوق العاده برای مواقعی که آنقدر احساسمون راجب مسأله ای به هم ریخته یا بد شده که واقعا نمی‌دونیم از چه زاویه ای بهش نگا کنیم طرح این سواله بسیار زیباس و جوابی که به این سوال میدیم : آیا این موضوع یا اتفاقی که بخاطرش دارم خودمو اذیت میکنم حالا به هر طریقی و ناراحت و عصبانیم بخاطرش ،دوسال بعد اهمیت داره ؟؟؟؟وجواب به این سوال

    و این سوال باعث میشه که ما از طبقه همکف در آن واحد برسیم به پشت بوم ساختمون یعنی چی ؟؟؟یعنی از تصویر بزرگتر ببینیم و به بی اهمیت بودنش بخندیم و آسان گیر باشیم .

    آسان گرفتن یعنی توانایی دیدن مساله هایی که مارا به اضطرار می اندازد اما از این زاویه که :این مسأله آنقدرها هم جدی نیست .

    و باز هم هماهنگی بین ذهن و روح و در فرکانس خدا بودن که باعث میشود ما همواره تصویر بزرگتر یا به قول استاد big picture رو ببینیم و یادآوری کنیم به خودمون که این چند روز زمینی در مقایسه با ابدیت حتی قطره در مقابل اقیانوس نیست !!!و چقدر این نوع نگاه مارو به آرامش میرسونه و تاکید می‌کنه که هیچ‌چیزی در این دنیا ارزش غصه خوردن نداره. هیچ چیزی .هیچ چیزی. هیچ حرفی از هیچ کسی ،هیچ ورشکستگی مالی ،هیچ ترک کردنی ، نبود هیچ کسی و یا هیچ کمبودی .

    «آسان گرفتن» یعنی برداشتن تمرکزت از مشکل و گذاشتن تمرکزت بر راه حلّ و نتیجه همواره احساس خوب است؛

    چقدر مرتبطه و کمک می‌کنه این نوع نگاه به احساس خوب داشتن ،نگاه آسان گیر به مسأله ها که واقعا لازمه ی داشتن احساس خوب و کنترل بهتر ذهنه .

    واما چند مورد آخر که داشتم می‌خوندم همگی در مورد اهمیت آسان گیری و ربطش به دریافت الهامات و هدایت های پروردگاربود.

    آه خدای من دری از آگاهی به روم باز شد

    یعنی قوانینت انقدر سادس ؟؟؟؟

    یعنی دریافت الهامات و هدایت هات و دیدن نشانه هات و شنیدن صدای تو که در سکوت فریاد میزند در گوشم ،انقد سادس ؟؟؟یعنی داشتن احساس خوب و توانا شدن در کنترل ذهن انقد سادس ؟؟؟؟یعنی اعتماد به تو و توکل و ایمان داشتن به کلامت و هدایت هات و حامی بودنت انقدر سادس ؟؟؟

    یعنی هر اتفاقی نیفته به خیر و صلاح منه انقد سادس ؟؟؟؟

    یعنی حرکت در مسیر توحید و آمدن به سمت تو و اصل خودم انقد سادس؟؟؟

    آره ؟؟؟میخوای با شعری که برقلب حافظ الهام کردی و گفتگویی که با او داشتی اینو بهم بگی ؟؟؟اصن برا همین هدایت شدم به این که کامنت رو اینجوری بخوام بنویسم؟؟؟؟ به این شیوه که برا خودم ریزشون کنم ؟؟؟؟

    خدایا میخوای بگی که واقعا رمز کار ساده گرفتن کارهاست؟؟؟؟ یعنی به همین سادگی ؟؟؟

    خدایا ؟؟؟؟ چرا انقد قوانینتو سادس بنا کردی که خیلیا اصن باور نمیشه این قوانین و و دنبال یه پیچیدگی دنبال تمرکز برروی یه مسأله خاص به جا لذت بردن از لحظه ، دنبال هزارتا تخصص و استدلال و منطق میگردن به جای آسان گیری کارها و دریافت الهاماتی که شاید راه یک ماهه رو10روزه طی کنن به وسیله عمل به اون الهام و ایده

    چرا آنقدر قوانینت سادس که ملت به جا توکل و ایمان به تو و آسوده خاطر بودن از این بابت که فقط رو توحید کار کنم و رو بهبود خودشون از درون و بقیش حله و با خداس ، سعی در تغییر عوامل بیرونی اند

    شرک میورزن و حالشون خوب نیس !!!؟؟؟به همه چی شک میکنن الا باورهای خودشون ،همه رو مقصر می‌دونن الا باورهای خودشون ؟؟؟ خدایا کمک کن تا باتمام وجود باور کنیم که :

    بیرون زتو نیست هرآنچه در عالم هست

    از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی .

    کمک کن باور کنیم که:

    آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

    یار در خانه وما گرد جهان میگردیم .

    کمک کن باور کنیم که:

    حق تعالی گر سماوات آفرید

    از برای رفع حاجات آفرید .

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان برمردمان سخت کوش

    خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم

    اسانمان کن برای آسانی ها

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    روز چهل و دوم از روزشمار تحول زندگی من

    کپشن خانم شایسته رو داشتم میخوندم برای این فایل، با هر جملش میگفتم آرهههههه، راست میگه، چقدر احساس خوبی میده بهم، چقدر حقه، چقدر این نکته ها ناااابه!

    دوست داشتم بشینم هزار بار هر جمله رو بنویسم واقعا

    اول راجع به نکته ای که استاد یبار گفتن،خدا مثل آبه که به شکل ظرفی که تو بهش بدی درمیاد.

    و تو این شعر میبینید که حافظ با باور هاش چه ظرفی و چه شکلی به خداوند داده؛ اون میگه که: خدا دیشب با من حرف زد! ببینید چقدر خودش و خدارو صمیمی و نزدیک دونسته و طبق قانون خدا هم همینطور باهاش برخورد میکنه.

    و خداوند راز خوشبختی و شادی رو بهش میگه؛ جمله طلایی این فایل: آسان بگیر بر خودت، که این جهان از روی طبیعتش بر افرادی که سخت بگیرن به خودشون، سخت میگیره؛

    تفسیر کامل و عالی خانم شایسته رو راجع به آسان گرفتن خوندیم؛ آسان گرفتنی که قرار تهش مارو به احساس خوب برسونه.

    قراره قلب مارو پاک کنه از آلودگی ها و آرامش رو بیاره به جاش

    قراره مارو انعطاف پذیر کنه؛ و این دقیقا معادل همون تعریفیه که استاد میگن: در هر شرایطی با تغییر نگرش، به گونه بهش نگاه کنیم که به احساس بهتر برسیم.

    یا به قول خانم شایسته، رها باشیم از نتیجه از پیش تعیین شده ذهن. تا بتونه در اون لحظه از همه چیز لذت ببریم

    معنای واقعی اجرای توکل در عمل

    معنای واقعی تسلیم بودن

    نخوایم چیزی رو در بیرون تغییر بدیم

    و نکته بعدی اینکه، برای اینکه اتصال با منبع وصل باشه، باید روی خودمون کار کنیم، باید فرکانسمون ببریم بالا تا صدای الهامات رو بشنویم.

    به قول فایل آرامش در پرتو آگاهی:

    قلبت را پاک کن

    نفس آمد تا تو را درگیر قیل و قال های نفسانی کند

    تا سکوت را از تو بگیرد. و تو صدای من را نشنوی؛

    چرا که سکوت، زبان گفتگوی من بود باتو!

    کی ما میتونیم به سکوت برسیم؟ زمانی که ذهن آروم باشه؛ زمانی که از پس کنترل کردنش بر بیایم.

    و این همان تقواست!

    به قول قرآن:

    قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به صابران! آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او بازمی‌گردیم!»

    به هر موقعیت به ظاهر سختی باید به عنوان یک امتحان مثل سکوی پرتاب نگاه کنیم.

    و چقدر زیبا میگه که: باباااا، ما از خدااااییم. و به سوی او باز میگردیم!

    ایناااا که چیزی نیست!

    بنده من یادت نره که تو از منیا! تو فنا ناپذیری؛ برای کسی که انتهایی نداره، این مسائل دنیوی چیزی نیست که!

    و بازهم به قول فایل آرامش در پرتو آگاهی: و همه مشکلات تو از جایی شروع شد، که فراموش کردی لایتناهی هستی!

    خدایا خداوندا هدایتمون کن تا در مسیر زیبای هدایت تو، قدم به قدم توحیدی تر، شاد تر، قوی تر و باایمان تر بشیم.

    خدایا شکرت که مارو هدایت کردی.

    استاد عزیز، خانم شایسته مهربان. یک دنیا بخاطر تهیه و تدوین این فایل ازتون ممنونم.

    آرزوی بهترین ها رو برای همه همسفران عزیز دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2500 روز

    سلام و درود

    چقدر عالی فایل 42 روز شمار

    ایان گیر کز روز طبع سخت میگیرد جهان برمردمان سخت کوش

    این فایل رو دفعه اول هست گوش می دهم

    عالی بینظیر چقدر مصداق داره تو زندگیمان خدایا شکرت

    هر زمان که راحت گرفتیم

    جهان آسان بود برایمان

    در هر کاری

    مثلا خیاطی که شغل من هست

    هر زمان دوختی رو نخواستم انجام بدم یا گفتم سخته ببین سخت شده و یه جاش ایراد پیدا کرده

    حالا شده مدل مشکل دار تر از اون به آب خوردنی دوخته شده

    خدایا بابت قوانین بدون تغییر جهان سپاسگزارم

    میخواهم آسان بگیرم

    آسان است داشتن خواسته ها

    آسان است پیدا کردن ترمزها

    آسان است تمرینات را انجام دادن

    آسان است خلاصه نویسی کردن

    آسان هست رفتن به سفر

    آسان هست خرید خانه 3خوابه دوبلکس ویلایی

    آسان است پول درآوردن

    آسان هست دوست داشتن

    آسان است خرید هدیه خوب و با ارزش

    آسان است همه چیز

    آسان شده ام برای آسانی ها

    خدایا شکرت

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2756 روز

    به نام خدای مهربان

    این فایل نشانه من بود تو این چند سالی که با استاد نازنینم همراه هستم خیلی روی تغییر شخصیت کار کردم و واقعا خیلی تغییر کردم از همه جنبه ها ولی بعضی اوقات میبینی باز هم یک چیزهای بی اهمیت ذهن درگیر می کنه که هیچ ارزشی نداره از آنجایی که من روی خودم خیلی کار کردم با همکارام قاطی نمی‌شوم چون محل کار در مورد همه چیز صحبت میشه به غیر از قوانین جهان هستی و این خلا تنهایی برای من به وجود آمده انگار خداوند این طوری می خواهد من به خودش خیلی نزدیک تر کنه چون من خیلی به خدا نزدیک شدم ولی بعضی وقت ها یادم میره برای هر چیزی از خدا هدایت بخواهم همیشه شبها سپاسگزاری می نویسم تو طول روز هم سعی می کنم خیلی سپاسگزاری کنم ولی بعضی اوقات ذهن تو در دیوار می ره و این باعث میشه از اصلم دور بشم حالا اینها را نوشتم بگم من شخصیتی دارم خیلی به همه احترام می گذارم و خیلی مهربان هستم کلا شخصیتم به سمت خدا خیلی نزدیک کردم این خیلی خوب هست ولی باید آن مرز ارزشمندی لیاقت برای خودم حفظ کنم چون باعث ضربه دیدن خودم میشه همه اینها را نوشتم بگم که تو محل کار بی توجهی می بینم این هم برای اینکه شاید من نیاز به توجه. دارم به خودم میگم زهرا بیخیال آدمها مهم نیستند عشق خداوند می ده اینها با تو هم مدار نیستند خودت اذیت نکن رها باش با خودت عشق کن با خدا عشق کن یا با خواهرم یک جا کار می کنیم ولی همدیگر نمی‌بینم تا ناهار آن هم خیلی کوتاه و بعضی اوقات من می رم خانه آن نمی یاد و من تو خانه تنها هستم و ذهنم شروع می کنه به نجوا کردن به خودم می گم زهرا بیخیال بابا فکر کن خواهرت ازدواج کرده زهرا با خودت حال کن خودت دوست داشته باش چقدر سخنان استاد ارزشمند بود واقعا وقتی با خدا هستی دیگه هیچ کمبودی نداری یادم باشه هر وقت ذهن نجوا کرد جلوش بگیرم من تو این چند سال خیلی این کار کردم و خدا را شکر ذهن من نجوا نداره ولی بعضی اوقات از مسیر خارج میشم خدا را صد هزار مرتبه شکر به خاطر این مسیر الهی خدا را شکر به خاطر استاد الهی استاد جان از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    انرژي مثبت گفته:
    مدت عضویت: 1973 روز

    استاد ارجمندم بسیار ممنونم از فایل مفید و ارزنده من در این مدت که عضو سایت شدم زندگیمون کلا مسیرش تغییر کرده و به لطف خدای بزرگ در مسیر صحیح حرکت میکنم مضافا اینکه این فرمایشات شما رو هم حتما اجرا خواهم کرد خدایا شکرت و خداوند شما و خانم شایسته رو در پناه خودش حفظ کنه ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام خداوند معجزه ها

    یادگار 42

    سلام استاد قشنگم و مریم عزیز

    بسیار سپاس گذارم از این همه گنج طلایی که اینجا جمع شده

    خدایا هزاران بار شکرت که در مسیر رشد هستم و روز به روز بهتر میفهمم این قانون جهان هستی رو

    استاد عزیزم اصلا دقت کردین هر کلمه ای که به زبون میارین خودش شاه کلیده

    دقیقا همین آسان گرفتن و سخت نگرفتن

    همین شاد بودن

    همین حال خوب داشتن

    البته ناگفته نماند که بیس تمام این ها همان توکل و توحیدی هستش که باید به قدرت جهانی هست داشت

    تا ادم از ی جایی دلش قرص نباشه که آروم نمیگیره

    همش دست و پا میزنه که هرجور شده حل کنه مسئله رو

    و این تکیه و توکل کردن رو با گوشت و پوست و استخون فهمیدم هرچند که خیلی جاها خودم دست به کار میشم

    یعنی همین باور سیمانی که خودت باید دست به کار شی بلاهایی سرم آورده اونورش ناپیدا

    و برای من ریشه دراین داره که در خانواده ای یا در شرایطی بزرگ شدم که از بچگی گفتن خودت به داد خودت برس هرچی میخوای خودت

    کسی نیس تورو به خواسته هات برسونه

    چنان ترغیب شدم به داد خودم برسم که همیشه از خدا سبقت گرفتم و همیشه میگفتم نه خدا جون این به صلاح منه اینو میخوام اینجوری باید پیش برم

    اصلا کجا گوش من به حرفای خدا بدهکار بود که ببینم چی میگه

    از صبح تا شب فقط بدو بدو برای روزمرگی که قشنگ مردگی بود و کی میفهمید

    اصلا همیشه میگم خوب شد اون راهو رفتم و با کله خوردم زمین تا بفهمم راه اصلی چیه

    بعضی مواقع میگم حیفش چقدر دیر فهمیدم چقدر سوخت دادم اما باز میکوبم تو سر نجواهای شیطانی میگم ارزشش داشت بها بدم

    من بعد بسم الله

    دیروز دقیقا یکی شبیه گذشته ی خودم باهام حرف میزد و من بهش گفتم منکه به خدا سفارش ندادم منو خلق کنه

    خودش خلق کرده خودش هدایت میکنه خودش راه نشون میده خودش روزی میده طرف میخندید و مسخرم میکرد

    منم تو دلم میگفتم ببین خدا جون چقدر بنده هات باهات غریبه ان که فکر میکنن خودشون قدرتی برای حل مسائل دارن

    من ی لیست بالا بلند نوشتم و هر روز هم دارم بهش اضافه میکنم و با توجه به میزان درکم از قانون دارم قدم هام برمیدارم دیگه مابقیش با خودشه و منم اصلا عادت ندارم تو کارش دخالت کنم خودش میدونه و کرمش

    و خدارو هزاران بارشکر که هر روز دارم ی عالمه نشانه ازش میبینم

    اصلا من از وقتی فهمیدم سپردن کار به خدا چقدر زندگی رو راحت کرده کلا بال درآوردم و دارم نفس راحت میکشم

    چه کاریه اصلا برای هرچیزی من بدو بدو لحظه هام حروم شن

    هر روز میگم خدایا تو برام مشتری شو که انصافا سنگ تموم میزاره

    حدود دو ماه پیش هر روز زجه میزدم خدایا ارامش بهم بده که انصافا این روز ها از شادی چنان مستم که میخوام داد بزنم

    میگم خدایا تو بگو تو هدایت کن تو راه نشان بده

    خوش اینقدر شفاف هدایت میکنه انگاری دستات گرفته برده گذاشته سر اصل مطلب

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم که اینقدر عاشقانه داری عشقتو بهم ثابت میکنی

    خدای همیشه معجزه گر من

    من عاشق تو و کارهات نباشم به کجا پناه ببرم آخه

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 707 روز

    به نام خدای نور

    سلام به استادعزیزو دوستان عباس منشی

    امروز من بعد از گوش دادن به فایل جلسه هفتم نتایج دوستان از اموزه های استاد عباس منش یه تصمیمی گرفتم و اونو انجام دادم ولی نجواهای ذهنی اومد سراغم که با نوشتن کامنت نجواهارو با دلیل خاموش کردم که شیش ساعت از این ماجرا میگذره که من به این فایل هدایت شدم و بین کامنتا نشونه ای رو دیدم”اینقدرذهنتودرگیرکارودرامدنکن ازخدابخواه وخودخدابرات مشتری پولسازمیشه”انقدر این جمله با حال و تصمیم امروز من یکی بود که گفتم تمومه دیگه خبری از نجواها نیست چونکه قطعا تصمیم درستی گرفتم و خدا با کامنت این دوستمون(abasmanesh.com بامن حرف زد.

    خدایاشکرت که به بهترین شکل هدایتم میکنی خدایا شکرت که با نشونه ها به زیباترین شکل بامن حرف میزنی خدایاعاشقتممم.

    شاد،سلامت،موفق وثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    Listener گفته:
    مدت عضویت: 1951 روز

    سلام

    من الان یک فایل بمب شنیدم

    ۹دقیقه صحبت هزاران جمله میلیون ها کلمه فقط فقط به من داره گفته میشه

    از دیروزه دارم به این فکر میکنم چه هدفی رو انتخاب کنم برای خودم من چی می‌خوام خدا خودت بهم بگو من دیگه واقعا گیج شدم خودت یه راهی بزار جلو پام دمت گرم خدا

    من تو کجا کمبود دارم ترمزم کجاست ؟؟؟

    ببنید دوستان من مدتهاست دارم فایل هارو گوش میدم تو موضوعات مختلف بارها بارها ریز به ریز حرفای استاد رو…

    میتونم بگم هفتاد درصد فایل های دانلودی فولم حفظ کردم

    اصلا خیلیاشونو شاید صدبار گوش دادم

    ولی همیشه گیجی در من بود

    بابا تو چی میخوای !!!!

    من باور ها ترمز ها در تمام ابعاد ثروت، روابط، فراوانی ، و….

    همه رو رفع کردم ، همه رو رفع کردم یعنی می‌دونم قبول دارم داستان از چه قراره

    فقط یه چیز کوچولو..بقول خودتون تو سریال زندگی در بهشت شاخ برگ های بظاهر زیبایی ایجاد کرده بودم برا خودم

    این پیچک های که دور ور این درخت هارو گرفته….

    حالا یک ترمز یک باور به ظاهر زیبا منو داره منع می‌کنه از استفاده کردن از این آگاهی ها

    اونم اینکه دارم سخت میگیرم برای انتخاب راه و مسیر حرکتم

    دست خدارو بستم خودم باعث شدم نامحرم بشم گوشم نخواد بشنوه

    اونکه داره میگه …

    واااای خدای من .. قلبم داره تند تند میزنه بلاخره کنده شدم از این حصار غرور که من همه چیرو می‌دونم همه باور ها رو ساختم تو مسیر درستم پس چرا هنوز پیشرفتی آنچنانی نسبت به اینهمه آگاهی برام پیش نیومده…

    بابا تو بستی دست خدارو

    گوشتم بستی نمیخوای بشنوی ….

    خدایا شکرت بلاخره هدفمم رو پیدا کردم وقتی من به این سطح برسم که بتونم قبول کنم که همه چیرو در همه ابعاد زندگیم خدا بهم میگه نگران نباشم تو هیچ چیز..

    دیگه همه چی شوخیه….

    به دست آوردن ثروت شوخیه. بدست آوردن یک رابطه خوب شوخیه .زندگی در تمام ابعاد از لحاظ فراوانی نعمت شوخیه. من وقتی دستمو بدم به دست خدا و روی این باور کار کنم دیگه همه چی بهم گفته میشه همه اینا دیگه شوخیه

    خدایا من چرا انقدر داشتم سخت می‌گرفتم

    وای خدا جونم شکرت

    چقدر تو دوسم داری تو دو روز بهم گفتی چکار باید بکنم

    نذاشتی زیاد گیج بزنم دور خودم

    استاد ممنونم بخاطر این ۹ دقیقه

    خیلی خوشحالم تو جمع خانواده تون هستم

    راستی همین چند دقیقه پیش اسم پروفایلم رو عوض کردم قبل اینکه چشم به این فایل بخوره ،انگار یکی بهم گفت عوض کن بزار شنونده میدونست کجا کمبود دارم وای خدا نشانه ها نشانه ها نشانه ها… گوش کن چی بگم من آخه خدا جونم

    ممنون 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: