گفت آسان گیر کارها... - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh1-1.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-21 10:40:012020-09-16 08:22:17گفت آسان گیر کارها…شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام یگانه خالق یکتا
درود به استاد عزیرم و مریم جان عزیزم
درود به خانواده دوستداشتنی عباسمنش
این فایل نشونه امروزم بود
خدایا هزار بار شکرت
به لطف خداوند و آموزه های استاد عزیزم، خیلی وقته ک دیگه حالم خوبه، و توی غم و ناراحتی نمیمونم، این اجازه رو به ذهن نجواگرم نمیدم که از راهم من رو دور کنه، خدارو هزار مرتبه شکر که خواسته ی قلبیم به حقیقت پیوست، درست همون موقعی که درک کردم که من خودم، جهان خودم رو، اونجوری که خودم میخوام میتونم بسازم، و با تماااام وجودم باورش کردم و در همه ی شرایط حالم رو خوب نگه داشتم و با ایمان و باور کامل به خداوند خواسته ام رو از خودِ خداوند خواستم، و بعد رهاش کردم و صبر کردم،، صبر کردم،، نه، تحمل، و به لطف خداوند دقیقا به صورت معجزه آسا، توی زمانی که حتی فکرش رو هم نمیکردم، خواسته ام تحقق یافت، و اینه پاداش هم فرکانس شدن با خداوند و در مدار خداوند پا نهادن،
فقط کافیه در همه حال حالمون خوب باشه، و آگاهانه حالمون رو خوب نگه داریم و به خداوند اعتماد کامل داشته باشیم
به خدااااا که تمااام اتفاقات خوب رو تجربه خواهیم کرد،
این رو من با تمام وجودم درکش کردم، چون تجربه اش کردم، فقط کافیه بااااور کنیم، همیــــــــــن
در پناه الله یکتا
شاد، سالم، موفق، ثروتمند، خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام مریم جان
این فایل نشانه امروز من هم بود البته نشانه 18 آذر ماهم که الان 1:7 دقیقه بامداد 1402/9/19
الان که دارم تاریخارو مینویسم برام قشنگ واضح تر شد نشونه ام تو دیدگاه مینویسم که چی شد تا این فایل نشانه امروزم و دیدم و بعد تا الان بیدار موندم و یه لحظه تو دلم باخدا حرف میدم بهش گفتم خدا بهم نشونه بفرست در مورد همین موضوع که اتفاق به ظاهر بدی افتاد برام چند دقیقه پیش که من نخوابیدم
من سعی کردم که خودم رو به خدا بسپرم و تمام گفته های استاد رو که تو این دوماه و نیم شنیدم هی به ذهنم که شروع کرده بود دلیل میاورد بگم ،و تو برگه نوشتم انقد نوشتم تا ذهنم دیگه خاموش شد
انقدر زود خدا آرومم کرد وقتی بهش گفتم و کمک خواستم
الانم که گفتم خدا وقتی به ظاهر داره تموم میشه همه چی و من نمیدونم چیکار کنم بهم نشونه بده که بدونم چیکار کنم
یهویی یه صدایی بهم گفت برو تو فایل نشانه ات یه دیدگاهو شانسی بخون اومدم صفحه 37 بود اومدم پایین دستمو رو نوشته شما گذاشتم بعد خوندم نوشته تونو که گفتین
خواسته قلبیم به حقیقت پیوست وقتی به خدا سپردم و دقیقا به طور معجزه آسا توی زمانی که حتی فکرشم نمیکردم ،خواسته ام تحقق یافت
بعد یه آرامشی اومد به قلبم که خدا جواب از این واضح تر که بهت گفت آروم باش و تلاش کن برای اهدافت خواسته قلبتو بهت میدم
الان بعد چند بار گوش دادن ، به این قسمت از حرف استاد که رسیدم میگه مثل الان که داری صدای منو میشنوی یه نشانست ….و ادامه حرف استاد
واقعا خداروشکر میکنم به این مرحله از آگاهی رسیدم که به خدا سپردم ،گفتم خدا به هر خیری که از تو به من برسه محتاجم
در صورتی که باید به این اتفاق که بعد از ظهر ساعت 7 پیش اومد باید خودمو درگیر میکردم ولی زود تونستم ذهنمو کنترل کنم و گفتم خدا من ضعیفم تو میدونی تو برام بخواه
به خودم گفتم خدایی که شناختم تو این دوماه کلی بهم کمک کرد ،عشق میخوای خدا بهت عشق میده احترام میخوای ،دوست داشتن میخوای همه رو خدا میده چون همه چی خودشه امید دارم بهش این اتفاق 18 آذر برای من یه خیر بزرگ و از جایی که فکرشم نمیکنم بهم عطا میکنه قدرت فقط و فقط در دست خداست خودش بهم تو قرآنش گفته بگه موجود باش در لحظه موجود میشه و نترس و نگران نباش تسلیم من باش
تو این مدت باور دارم خیلی بهم نشونه داد که بیشتر باورش کنم
نیک هست و نیکی خدایا ممنونم که از زندگی امام حسین هم درس یاد گرفتم
و دعوت به کربلای امام حسین که از طرف تو بوده خدا براش و آگاهی که دادی بابتش ازت سپاسگزارم
خدایا شکرت
سلام طیبه عزیزم،
خدارو هزاران بار شکر که به جمع چنین دوستان عزیزی هدایت شدیم،، وممنونم بابت پاسخی که دادین،
، چون همین نوشته شما هم نشانه ای دوباره بود از سمت خداوند برای من،
به یک باره خواستم که بهتون بگم،، که فایل های
«توحید عملی»
که9تا هستن
که خودم بهشون هدایت شدم
رو به شما هم بگم گوش کنین به ترتیب
به یکباره دلم خواست که این رو بهتون بگم
و ایمان دارم که این هم نشونه خداونده
هم دیدگاه شما برای من
و هم نگاه کردن توحید عملی برای شما
در پناه الله یکتا
شاد سالم موفق ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام مریم جان
خیلی ممنونم از شما
بله من هم فایل های توحید عملی رو گوش دادم ولی انگار به قول حرف استاد دیشب بود که متوجه شدم و تکاملم در باره این موضوع دیروز بود که در مورد همین خواسته ام ته تهش شرک داشتم دیروز هدایت شدم به سوال تعهد به خواسته ها یا رها بودن نسبت به آن
انگار خدا قشنگ باهام حرف میزد میگفت که شرک رو به توحید برسون
دیروز پل های پشت سرم رو شکستم و به صورت عملی از خدا خواستم کمکم کنه
الان که پیام شمارو دیدم برام یقین شد که خدا میخواد بهم بگه که این موضوع رو جدی بگیر و دوباره فایل های توحید عملی رو گوش بده
قبلا در مورد کارم پل پشت سرمو خراب کرده بودم و سه سالی بود میگفتم کارمو تغییر بدم ولی ترس داشتم که بعدش با کار جدید میتونم تابلو های بزرگتر بکشم و بفروشم و از وقتی که شروع کردم تمام وسایلای کار قبلیمو دادم به یک نفر دیگه و خودم مجدد از صفر شروع کردم ایده های فوق العاده ای بهم داد خدا و بهم الهام و هدایت کرد حتی در مورد نقاشی بهم طرح داد که هر کس تابلومو میبینه میگه چه ایده ای داشتی این نقاشی رو کشیدی !
ولی در مورد این موضوع ،هدایت دریافت میکردم حتی با نوشته شما که گفتین به خواسته قلبیم از جایی که فکرشم نمیکردم رسیدم گفتم پس منم میرسم نشونه هست ولی هر بار ته دلم راضی نبودم با اینکه خیلی واضح بودن و خوشحالم میکردن میپرسیدم خدا الان مسیرم درسته من ادامه بدم ؟ تو فقط بهم بگو مسیر خواسته ام درسته ؟ ولی انگار خدا میخواست که من هی سوال بپرسم و به این برسم که شرک رو از بین ببرم و تماما به خدا بسپارم
به قول حرف استاد اگر دیشب که متن تعد … رو خوندم گفتم خدایا شد خوشحال میشم
نشد ناراحت نمیشم
سپردم به خودت رها کردم
الهی که خدا مثل همیشه و بیشتر و بیشتر بازم کمکم کنه تا عمل کنم به دونسته هام
از شما هم ممنونم که برام نوشتین، شادی و سلامتی و عشق باشه براتون
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
42. چهل و دومین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
و باز هم قدرت بینهایت خدا که هر لحظه داره قدرتش رو بهم نشون میده
خدایی که قدرتش رو در فروش نقاشیا و پفیلا هایی که امروز بردم بهم نشون داد
من امروز صبح قرار بود موقع مدرسه رفتن دانش آموزا برم که پفیلا و نقاشیای جاکلیدی مو بفروشم بیدار شدم دیدم ساعت 8 هست
ولی گفتم اشکالی نداره ظهر میرم و شب میرم جلو مدرسه دخترونه و پسرونه
ظهر شد و من رفتم جلو مدرسه دخترونه دبستان و دبیرستان محله مون ، نمیدونستم سری صبح دبیرستانه یا دبستان
وایسادم وقتی زنگشون به صدا دراومد دبیرستانیا اومدن بیرون و وقتی میدیدن پفیلا و جاکلیدی روشو خیلی لبخند به لب میشدن
میگفتن چنده یا میگفتن خاله فردا میای؟؟؟
وای انقد ذوق کردم از ذوقشون و هزاران بار خداروشکر کردم
امروز من یه چیزی فهمیدم که برای من یه موفقیت خیلی بزرگ بود
و اون این بود که من فهمیدم خیلی راحت تر شدم و با آدما راحت حرف میزنم و خیلی راحت نقاشیا و پفیلاهامو میذارم زمین و میفروشم
این خودش برای من یه موفقیت خیلی بزرگه که با قدم برداشتنم بدست آوردم
یهویی به خودم اومدم دیدم که چقدر آدم دیگه ای شدم
وقتی به شادی بچه ها و لبخنداشون و دخترای دبیرستانی و ابتدایی نگاه میکردم کلی کیف میکردم میگفتم خدا من قدمم رو برداشتم حالا نوبت تو هست
من سمت خودمو انجام دادم و چند روزه فعال تر شدم و تو گفتی که قدم بردار جدی بگیر الهاماتمو تا هدایت های بعدی برات بیاد
همینجور داشتم میگفتم یهویی یه دختر ناز اومد و گفت خاله کارت خوان داری گفتم ندارم گفت فردا میای گفتم آره بعد رفت و دیدم 30 تمن آورد داد بهم گفت یه پفیلا میخوام و روشم که جاکلیدی نقاشی خودم بود برداشت
بعد دیدم داد به دوستش گفت هدیه برات خریدم انقدرم ذوق داشت که یه لحظه گفتم طیبه چی باید از این دختر یاد بگیری ؟؟؟؟
یهویی این کارش چند تا درسو بهم داد
یکی بخشندگی
یکی اینکه انقدر باور داشته که فراوانی هست اول برای دوستش خرید کرد و هدیه داد
یکی خوشحال کردن و عشق راستین داشتنش
یکی مهربانی و دوست داشتن
یکی حال خوب و هدیه دادن
وقتی این صحنه رو دیدم از ذوق و شوق این همه خوبی دختر بچه اشک تو چشمام جمع شد و گفتم خدایا شکرت چقدر انسان های خوب هستن همه جا
و بعد چند دقیقه یهویی دیدم یه دختر با صدای بلند گفت خاله خاله بیا این 90 تمن من سه تا دیگه میخوام و اون سه تارو یکی برای خودش و دوتارم باز برای دوستاش هدیه گرفت
چقدر حس خوبی داشت برای من
و ازش درس یاد گرفتم
بعد هر کس میومد نگاه میکرد میگفت فردا هم میای ؟؟
و چقدر من ذوق داشتم که ببین طیبه تو که به هدایت و الهام هایی که خدا دو ماهه بهت داده زودتر عمل میکردی ولی اشکالی نداره از همین الان شروع کن
و ساده بگیر از همین لحظه خدا حرکتت رو دیده و برکتش رو برات چند برابر نشون میده
و من رفتم خونه و ناهارمو خوردم و یکم به نقاشیام طرحیام که انجام دادم بعد رفتم سمت مدرسه غیر انتفاعی دبیرستان و راهنمایی پسرانه که نزدیک خونمون بود هرچی وایسادم فقط 30 نفری اومدن بیرون یه نفر میخواست بگیره گفت همراهم نیست و رفت ،هی برام سوال بود چرا کسی نیومد بیرون بعد متوجه شدم غیر انتفاعی هست و شاگرداش شاید کمترن ولی باز با لذت و عشق با خدا حرف زدم گفتم اشکالی نداره من قدمم رو برداشتم تو هم میدونم شگفت زده ام میکنی
برگشتم خونه ،مادرم گفت ساعت 5 برو مدرسه راهنمایی پسرونه ،من اون ساعت رفتم دیدم ساعت 6 زنگشون هست میخواستم برگردم تو این بین ذهن میخواست هی با دلایلی منو قانع کنه تا برگردم خونه
ولی من موفق ترینم و حریف من نشد و من موندم و تو تاریکی که همه پسرا از مدرسه خواستن بیان بیرون یکی یکی نگاه میکردن میپرسیدن چیه ؟؟تو تاریکی دیده نمیشد
ولی وایمیستادن با کنجکاوی نگاه میکردن
میگفتن خاله چنده یا خاله چیه اینا ؟؟؟
و بعد دوباره میگفتم چقدر قشنگه جاکلیدیا فردا میای خاله؟؟و من گفتم آره میام
وای یعنی کلی کیف کردم
حالا شگفتانه خدارو بگم قبل اینکه بچه ها از مدرسه بیان بیرون دیدم به گوشیم پیام اومد نگاه کردم دیدم که از اپلیکیشن دیوار هست
آخه جاکلیدیامو دیروز عکسشونو اونجا هم گذاشتم تا بفروشم
بعد دیدم یه نعر میخواد سفارش بده گفت 20 تا جاکلیدی میخواد و بلافاصله شماره کارت گرفت ازم و زود واریز کرد و گفت فردا میفرستی گفتم بله فردا ظهر میفرستم براتون
وای انقدر ذوق داشتم هی میگفتم ببین طیبه استاد عباسمنش میگفت که حرکت کنید
ایمان بدون عمل حرف مفته
دقیقا درسته
من این مدت باورامو تقویت میکردم به فایلا گوش میدادم برام ایده میومد
ولی عمل نمیکردم یکم ترس داشتم که چجوری برم بفروشم نقاشیامو
ولی امروز واقعا فوق العاده بود
خدا بهم نشون داد اولین جوابی که با قدم برداشتنم بهم داد
120 تمن جلوی مدرسه 4 تا پفیلا و جاکلیدی فروختم
و 20 تا جاکلیدی از دیوار سفارش گرفتم
حالا یه چیزی بگم :
من قبلا جاکلیدیامو تو دیوار گذاشته بودم یک ماه مونده بود حتی یک سفارشم نگرفتم
اما الان همون جاکلیدیا رو گذاشتم دیروز و یک روز نگذشته 20 تا سفارش گرفتم
این یعنی چی ؟؟؟؟؟؟
یعنی قدرت خدا
یعنی هدایت خدا رو جدی گرفتن و عمل و قدم برداشتن
یعنی باورامو تقویت کردن و قدرتمند کردن و با قدم برداشتنم به سمت هدفم نتیجه شو دیدن
امروز سبب شد من بیشتر قدم هام رو سریعتر بردارم
خدایا شکرت بی نهایت سپاسگزارم ازت
الان دارم میفهمم استاد عباسمنش میگن که تو عمل کن و قدم بردار بعد باوراتم قوی تر میشه با دیدن نتیجه
و من امروز موفق ترین آدم هستم نسبت به دیروز خودم و خیلی خیلی خوشحالم
و الان میخوام شروع کنم جاکلیدی 100 تا آماده کنم فردا برم بازار تا به عمه فروشی که گفته بود بیار تحویل بدم و نمونه بذاره مغازه اش
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
من خوشحالم که تعهد هایی که هر روز میدم بهشون عمل میکنم خدایا شکرت
یه چیز خیلی باحالترم بگم
من امروز متوجه شدم به طرز عجیبی دیگه به خیلی چیزا فکر نمیکنم انقد مشغول سپاسگزاری از خدا بودم که فقط از ذوق میخندیدم
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و بی نهایت ثروت میخوام از خدا
به نام خدایی که نزدیک است و هر دم در کنارم دارمش بدون اینکه نیازی به واسطه داشته باشم!
خدایا شکرت به خاطر بودنت،به خاطر این سایت و به خاطره استادی که ما را با خودمون و خدایمان آشنا کرد!
سلام خدمت استاد دانا و آگاه و خانم شایسته ی عزیز و تمام دوستان حاضر در این جمع بهشتی!
این اولین باری بود در مدت این سه سال که من این فایل رو دیدم و شنیدم و بقول استاد در مدار دریافتش قرار گرفتم اونم بعده گذشت چندین سال از ضبط و تهیه ی این فایل!
آسان گرفتن یعنی از دیده خداوند همه چیز رو دیدن و فقط از یه زاویه به موضوع نگاه نکردن!
آسان گرفتن نه به این معنی که بی خیال باشیم بلکه به این معنیه که همه چیز رو سخت نکنیم برای خودمون و اجازه بدیم جریان هدایت ما رو به سمت بهترین ها هدایت کنه!
آسان گرفتن یعنی جلوی نجواهای ذهن رو بگیریم و کنترل کنیم و نخواهیم که زودتر و با طی نکردن تکامل و حرکت کردن به نتیجه برسیم!
آسان گرفتن یعنی خدایا من هیچی نمیدونم و عقل و دانش من در برابره علم تو هیچی نیست پس مرا به سمت بهترین مسیرها هدایت کن!
آسان گرفتن یعنی من اجازه میدم به خدا و از سر راهش کنار میرم تا بهترین پلن ها رو در بهترین زمان ها برام بریزه و منو به سمت خواسته هام هدایت کنه!
آسان گرفتن یعنی راهکارهای ذهن و منطقم رو میزارم کنار و از نیروی درونم کمک میگیرم تا هدایت بشم نه اینکه بی خیال باشم بلکه سختش نمیکنم!
آسان گرفتن یعنی در مواجهه با هر تضاد و ناخواسته ای بتونم احساسم رو خوب نگه دارم و بعد با احساس خوب به سمت حل اون تضاد و مسئله بربیام که در این صورت ایده ها و راهکارهای درست بهم الهام میشه و اون ناخواسته و تضاد برایم رشد بزرگی رو در پی خواهد داشت!
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
درس و نکته ای که در این فایل یاد گرفتم واقعا برای من عالی و فوق العاده بود
هر چه من بیشتر غم و غصه خورم
هر چه بیشتر من فکر کنم
هر چه بیشتر خودم را درگیر افکار و حرف های دیگران کنم
بی شک از همان دست اتفاقات بیشتر و بیشتر برای من رخ می دهد
این من هستم که باید با توجه کردن به نکات مثبت حال و درون خودم را خوب کنم
این من هستم که باید سپاسگذار باشم و دنبال فردایی که نیامده است نباشد
کار فردا را برای فردا بگذارم
نکته در این است که هر چه سخت بگیرم سخت تر برای من می شود
این را باید یاد داشته باشم که باید و باید نگران فردای خودم نباشم و آنرا به دست خدای خودم بسپارم و از او بخواهم که من را هدایت و راهنمایی کند
این بزرگترین درس و تمرینی است که هر زمان آنرا در زندگی خودم بکار بگیرم من بی شک موفق ترین و پیروز ترین خواهم بود
خودم را اذیت نکنم
غصه نخورم
حرص نخورم
همه اینها بخاطر افکار و باورهای من به وجود آمده است و می توانم آنها را نداشته باشم به شرطی که خودم را درگیر انها نکنم
به خودم این تعهد را می دهم که از این به بعد فکر نکنم و همه چیز را به دست خدای خودم بسپارم
از او کمک بگیرم و او را در همه حال هدایتگر و پشتیبان خودم بدانم
متعهد می شوم که فکرهای خودم را رها کنم و حل آنها را به دست خدای خودم بسپارم
به امید روزهای عالی و زیباتر
سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام
روز 42 سفر …
خداروشکر میکنم برای این روز عالی و این فایل عالی .
این یک راز بزرگ و یک نقشه ی گنج هست که افرادی در طول تاریخ بهش رسیدن که نباید برای دنیا غم داشت و این یک راز ارزشمند مثل مروارید هست .
یک جمله ی ساده است به ظاهر که برای دنیا غم نخور .
ولی واسه درک این جمله باید کلی تعهد و تفکر داشت و کلی روی خودمون کار کنیم تا برسیم بهش .
من چند ساله دارم تو این راه قدم بر میدارم تازه رسیدم به اینکه تونستم رهاتر باشم و علی بی غم تر بشم و وقتی اینکارو میتونم انجام بدم وقایع خوبتر میشه ولی وقتی بازم یادم میره و سخت میگیرم خدایی شرایط سخت میشه استرس هام بیشتر میشه .
این که جهان بر مردمان سختکوش سخت میشه واقعا یک جمله ی ساده است .
ولی واقعا درک اش خیلی تفکر میخواد و اگر کسی با تمام وجودش باورش کنه درکش کنه زندگیش عوض میشه ،
مثل ما که الان میدونیم آتیش میسوزونه و بهش دست نمیزنیم و برامون خیلی بدیهی است ، مثلا اتیش ببینیم دست نمیزنیم بهش بسوزیم بگیم عه یادم رفت اتیش میسوزونه ، حالا توبه میکنم ، بعد از چند ماه دوباره اتیش ببینیم دس بزنیم بازم بگیم عه یادم رفت و …
در این حد باید باور کنیم که هرچی سخت بگیریم سختر میشه . مثل اینکه با تمام وجود باور داریم اتیش میسوزونه .
من دارم هر روز به خودم یاد آوری میکنم معجزه ی قانون رهایی رو ولی خدا شاهده بازم یادم میره و به خودم میام میبینم که بازم رها نیستم .
ولی خب انصافا خیلی بهتر از قبلم هستم
این فایلها رو باید صدها بار گوش داد صدها بار نوشت .
بنام خدای آرزوهای من
سلام و درود
روزشمار تحول زندگی : تعهد 42
بخاطر دنیا غم مخور مخصوصا حالا که بهاره و نشونه تحول و دگرگونی و تغییر هیچ چیز موندنی نیست فصلها ماهها سالها همه میگذره حتی غمها
سعی کنیم خاطرات خوب بسازیم احساس خوب ایجاد کنیم فرکانس خوب ارسال کنیم تا اتفاقات خوب برامون بیوفته
وقتی روی خودت و احساس خوبت کار کنی مراقبه مدیتیشن کنی و کتابهای خوب بخونی و…. بعد در مدار و فرکانس الهامات و هدایت های خدا قرار میگیری گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
آسون بگیر آسون میشه … آسون گرفتن یعنی بجای تمرکز روی مشکل روی راه حل تمرکز کنیم و روی هدایتهای خداوند حساب کنیم تا احساس خوبمون رو بتونیم نگهداریم و بعدش اتفاقات خوب بیوفته پس زندگی رو زیاد جدی نگیر
خدایاشکرت دوستت دارم
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته عزیز
سلام دوستان همفرکانسی
چه هدایتی ؛ چه فایلی، خدایا شکرت
در حالی دارم این فایل را می نویسم که بغض گلویم را گرفته و اشک شوق در چشمانم حدقه زده است
خدایا با من چه می کنی
شبی آرام و تنها و خارج و خالی از هر قیل و قال دنیا
من و استاد و این سایت و این آگاهی ها
به صورت کاملا هدایتی آمدم به این فایل و خدا می داند که چه آگاهی های داشت
شعر زیبای حافظ
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
استاد عزیزم نمی خواهد سر دنیا را از کسی مخفی کند
بابا به خدا خیلی راحت داره داد می زنه
در همه فایلهایش در همه جای این سایت
” من زندگی ام بسیار ساده است ، بدون هیچ پیچیدگی ”
” من همیشه زندگی را برای خودم آسان می گیرم”
” همه چیز باید آسان باشد ”
“هر مسیری که باسختی باشد مسیر الهی نیست”
و کلی باورهای خوب در این مورد
الله و اکبر
من نمی دانم چرا بعد از این همه مدت در سایت بودن و با استاد بودن این فایل را گوش نکرده بودم . نمی دانم شاید در مدار درک این موضوع نبودم
بابا به خدا کار دنیا همین است. خدا همه کارهایش به ساده ترین شکل ممکن است. اصلا پیچیدگی در کار دنیا نیست.
من به تضادی امروز برخوردم و از خدا هدایت خواستم و این رب من به بهترین شکل ممکن به این فایل مرا هدایت کرد .
سخت نگیرم ، که اگر سخت بگیرم جهان از روی طبیعتش و به صورت طبیعی بر من سخت خواهد گرفت. این تضادی که بران من رخ داده است آمده است که من را رشد دهد و و من هم نباید آن را سخت بگیرم . خودش به ساده ترین شکل ممکن حل خواهد شد
“گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش”
این بیت به راحت ترین شکل ممکن جواب درخواست من بود
خدایا تو چطور به درخواست بندگانت پاسخ می دهی؟ الله اکبر . من چرا تو را این همه سال به این شکل نشناخته بودم //
من در این همه سال تو را خدایی دیده بودم که فقط عذاب می کنی و جهنم را برای من و امثال من آماده کرده ایی و بهشتی هم اگر هست خودت مشخص کرده ای که برای چه کسانی است و به من و امثال من گنهکار نمی رسد. من با این بار گناهم تو کی به من می رسی . خدای من خدای مهربان الان من . تو قبلا برای من به این شکل نبودی . چرا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به یک دلیل خیلی واضح :
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
به دلیل اینکه من نامحرم بودم با پیغام تو
پیغام تو که به بهترین شکل در قرآن بیان کرده بودی ، به بهترین حالت ممکن، به شیوا ترین حالت ممکن، اما من چطور قرآن تو را درک کرده بودم
فقط آیه های عذاب
فقط آیه های مجازات مشرکان
هیچ کس به من نگفت بابا خوب می شود عذاب نشوی اگر مشرک نشوی، اگر ایمان داشته باشی،
بابا این خدا بخشنده است
بابا این خدا تواب است
بابا این خدا رحمان است
بابا این خدا رحیم است
تو بیا به درگاهشش . تو باورش کن. تو بهش ایمان بیار . تو به او توکل بکن . تو ببین این خدا را . تو درکش بکن
هیچ کسی به من نگفت غیر از سید دوست داشتنی من ، من محرم شدم و این مرد دوست داشتنی به من سر و راز را گفت.
با دست و دلبازی گفت . بدون هیچ چشم داشتی . بدون هیچ مکر و نیرنگی . به سادگی به من گفت .
به من و هر کسی دیگری که محرم این راز شد و قدم گذاشت در این سایت
من باور کردم خدا را به نحوی که استاد گفت
به خدا هنوز که هنوز از اشکی با فایل یکتاپرستی تون ریختم یادم هست
آن صوت زیبای فایل سوره فاتحه
الله واکبر
خدایا شکرت که محرم این سر شدم
الان دیگه محرم که چه عرض کنم دیوانه این سر و رمز و راز شده ام
الان دیگه بنده خدایی شده ام که برای بندگی اش افتخار می کنم
الان دیگه بنده خدایی شده ام که در نظر من بسیار مهربان است، شریک است با من ، رفیق است با من و من بدون اون هیچ هستم و با ایمان وتوکل به او هیچ کس دیگری را بنده نیستم
استاد بابت این پیامبری تو من چه باید بکنم؟
به خدای محمد قسم هرچه بگویی با دل و جانم و با تمام وجودم بدون اینکه بپرسم چچرا انجام می دهم .
از شما ایمان را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما توکل را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما صداقت را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما هدایت خواستن از این نیرو را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما حساب نکردن روی دیگران را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما خالق زندگی خود بودن را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما تقوا( کنترل ذهن) را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما صلو ( نماز خواندن ) را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم.
از شما تمرکز بر نکات مثبت را یاد گرفتم و دارم تمرین میکنم
از شما سپاسگزار بودن را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما ساده زیستی را یاد گرفتم و دارم تمرین می کنم
از شما ساده گرفتن مسائل را یاد گرفتم و دارم تمرین میکنم
از شما کشف قوانین زندگی را آموختم و دارم تمرین می کنم
از شما پیدا کردن ترمزهای ذهن را آموختم و دارم تمرین می کنم
از شما عزت نفس و اعتماد به نفس را آموختم و دارم تمرین می کنم
از شما در لحظه زندگی کردن را آموختم و دارم تمرین می کنم.
از شما مراقبه را آموختم و دارم تمرین می کنم
از شما حمله به باورهای محدود کننده را آموختم و دارم تمرین می کنم
از شما رفتن به دل ترسها را آموختم و دارم تمرین می کنم
از شما اهرم رنج و لذت را شناختم و دارم تمرین می کنم
از شما خیلی چیزها آموختم و دارم آنها را تمرین می کنم
می دانم که باید تمرین کنم
می دانم که باید استمرار داشته باشم
می دانم که باید جهاد اکبر کنم
همه اینها را می دانم
و همه اینها را با جهادی اکبر انجام می دهم
با اهرم رنج و لذتی که برای خودم ساخته ام نمی توانم روی خودم کار نکنم بابت تغییر باورهای خودم و این کار کردن روی باورهای محدود کننده ام برایم لذت بخش و انجام ندادن این کار برای من رنجی بی پایان دارد .
این است نتیجه محرم شدن و شنیدن پیغام سروش
خدایا شکرت به بیکرانی گیتی ات
خدایا شکرت شکر
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
💜💙💜💙💜💙💜💙💜💙💜💙
سلام دوست خوب
یه سوالی داشتم و هدایت شده بودم برای پرسش از یکی از دستان خدا و الانم به شما
احساس کردم شما درک خیلی خوبی داری
چطور احساس نیاز به تایید شدن و و لایک خوردن رو کنترل کنم؟
که مسیرم تغییر نکنه
با چه نگاهی برام مهم نباشه لایک میخوره یا و برای خودم بنویسم؟
و از همه مهمتر چطور معیار درست و خوب بودن کامنتم و درکم لایک نباشه ؟و ناراحت نشدم وقتی کامنتی م که به نظر خودم خیلی خوبه رو استاد لایک نزده؟
دوست داشتم بزرگترین پاشنه اشیلمو رفع کنم و هدایت شدم به دستی از دستان خدا ،شما
ممنونم از وجود پر مهرتون
سلام دوست خوبم
چقدر عالی که از این سن کم هدایت شدی به کار کردن روی خودت.
خدا را بی نهایت بار از این بابت سپاسگزار باش.
دیدم که محصول ارزشمند عزت نفس استاد رو داری
فقط و فقط روی آگاهی های اون کار کن تا این پاشنه آشیل تون بر طرف بشه.
حرف مردم
این پاشنه آشیل همه مان است و هر زمان که بتوانیم قدرت آن را کم کنیم به موفقیت خواهیم رسید
سوال خوب بپرسیم از خودمان.
چرا کامنت میگذاری؟؟
دلیل کامنت گذاشتن شما چیست؟
اگر هدف به اشتراک گذاری این آگاهی هاست که نیاز نداری که استاد لایک بکند یا نکند. برای من هم اینگونه است که می آید و من می نویسم و خیلی به اینکه لایک بگیرم یا نه توجهی نمی کنم. خیلی مواقع هم نمی آید و من هم چیزی نمی نویسم و اینطور نیست که حتما باید بنویسم. مهم آمدن آگاهی ها و نوشتن این الهامات است.
مطمئن باشید آن چیزی را که خودتان برای تایید دیگران می نویسید مورد تایید و لایک قرار نمی گیرد. اما آنچیزی را که از الهامات قلبی شما بر می آید قطعا مورد تأیید قرار می گیرد
همان ضرب المثل
چو از دل برآید بر دل نشیند
واقعا من و شما و همه باید مثل همین شعر حافظ تلاش کنیم که محرم شویم در این محفل و باقی مسائل خودش حل می شود.
محرم شدن هم با ایمان به خدای بزرگ، کار کردن روی خودمان و باورهای خودمان بوجود می آید که من خیلی خیلی خوشحالم که شما به خوبی شروع کرده اید و اگر استمرار داشته باشد و متعهد باشید قطعا اتفاقات خوبی برای شما خواهد افتاد لاجرم.
امیدوارم که مفید بوده باشد برای شما و خود من
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
دوست عزیز
خیلی ایلی ممنون و سپاسگزارم برای پاسخ ارزشمندتون
خدایا شکرت
👍🙏🙏🙏
سلام این فایل واقعآ واقعا عالی بود
هدایتگر بود
یعنی اول که متن یزدان رو خوندم اینقدر خوب بود گقتم تو رد پا امروزم میزارمش بعد آمدم متن فایل رو خوندم و دیدم اینم عالیه اصلا قانون رو کامل و واضح توضیح داد
اینکه آسان گرفتن یعنی در لحظه زندگی کردن ،با امکانات همین لحظه شروع کردن ، رعایت قانون تکامل ،مسائل بیهوده رو بزرگ نکردن ،توکل ردی خداوند که حامی و هدایت گر همه ی انسان هاست
و… که نتیجه تموم اینا حس خوب است
بقول قرآن نشانه ایمان احساس خوب است
آرامش هست
در ادامه هم دیدگاه یزدان عزیز رو میزارم چون خیلی برام آگاهی بخش بود و دوست دارم ببینم ک تکرارش کنم
دیدگاه یزدان عزیز:
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
آساان گرفتن یعنی …
همین که من سایتو که باز میکنم، میبینم فایل روز 42 ام سفرنامه هم آپلود شده درصورتی که من هنوز فایل 41 ام رو هم ندیدم، هنوز یه سری آگاهی ها رو ثبت نکردم و یه سری فایلا رو ندیدم و به تعویق انداختم.
ذهن گفت: تو هنوز قبلی ها رو ندیدی و کلی کارای دیگه داری که توی سایت انجام بدی. دربهترین زمان برو اول قبلی ها رو ببین وبعد بیا اینجا.
احساس خوبی نگرفتم از حرف ذهن، احساسی شبیه پایین اومدن عزت نفسم پیش خودم به خاطر عقب افتادن یه سری کارها
قلبم جواب داد: یزدان باید در لحظه باشی! مهم نیست که چقدر کارای عقب افتاده داری و چقدر فایلای دیگه هست که باید ببینی. برای شروع، از همین الان شروع کن! از همین فایل جدید امروز شروع کن! همیشه فرصت هست! تو زمانی میتونی فایلای قبلی رو ببینی که امروزی رو ببینی! یعنی شروع کار رو از امروز انجام بده و نخواه که وارد دومینوی به عقب افتادن فایلها بشی. پس منتظر چی هستی؟! فایلو باز کن.
احساسم خیلی بهتر شد! حسی شبیه وقتی که با حالت توب کردن پیش خدا بری و خداوند توبه تو رو بپذیره، گویی اصلا نبوده و بهت بگه از الان شروع کن. من همیشه عاشق رفرش شدن هستم.
پس … آسان گرفتن کارها یعنی اجرای دستور قلبی که همیشه آسان گیره نه ذهنی که همیشه اشتباهاتو در نظرت بزرگ جلوه میده! آسان گرفتن کار، یعنی شروع از همین لحظه!
شعری که استاد خوندن، مروری بود سریع و آسان بر قوانین اصلی زندگی
دوش با من گفت پنهان، کاردان تیزهوش/وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
معلومه که او کاردانه! کاردان و همه چی دانه! چون همه چی رو بلده و جواب هر سوالی رو هم میدونه! خدا داخل این شعر میخواد رمز و رازی شادی رو بهمون بگه. بگه که چه طور شاد باشیم و شادی بدیم. دقیقا عین می فروش!
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
اینه رمزش: کارها رو بر خوردت آسان بگیر، چون طبق قانون جهان، اگه بینه سختی میخوای و کارها رو سخت میکنی برات سخت میشه! آسان گرفتن رو خانم شایسته در کپشن عالی توضیح دادن. من معتقدم سخت گرفتن کارها ریشه در کمالگرایی ذهن ما داره و خلاف قانون تکامله. این کمالگرایی به قدری ریشه داره و به قدری پاشنه آشیل محسوب میشه که در لباس بره میاد جلو اما در حقیقت گرگه! و این گرگ، بدون شک سختی و احساس بد رو به همراه داره. به همین خاطره رمز و راز شاد زیستن، آسان گرفتن کارها معرفی شده.
آسان گرفتن نه به معنی سهل انگاری، آسان گرفتن به معنی رعایت قانون تکامل در هر کاری! آسان گرفتن یعنی تسلیم هدایت خداوند بودن برای انجام هر کاری و اجرای بی چون و چری اون هدایت. چوون راه حل های خداوند همیشه بهترین و ساده ترینه.
تانگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی/گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
اما چه کنیم که هدایت های راه گشا و ساده ی خداوند رو دریافت کنیم تا بتونیم شاد زندگی کنیم؟! باید آشنا بشیم نه غریبه! باید با خداوند و صداش آشنا شد! باید روی موج فرکانسی صدای خداوند بریم تا بشنویم رادیو هدایت رو که هر لحظه داره باهامون صحبت میکنه.
خب چه طوری بریم رو موج فرکانسیش!؟ چه طور بشنویم صداشو؟! اولا ایمان و باور به اینکه لایق دریافت صدای خداوند هستیم. دوما با ساکت کردن ذهن همیشه شلوغی که سر و صداهاش اجازه نمیده حتی صدای الهامات رو بشنویم. ذهن که ساکت بشه، به صورت طبیعی صدای قلب رو خواهیم شنید.
خب ساکت کردن ذهن یعنی چی ؟! یعنی همون مهارت مهمی که استاد عباس منش همیشه ازش یادمیکنن. مهارت کنترل ذهن! وقتی بتونی ذهنت رو کنترل کنی، یعنی میتونی ساکتش کنی در شرایط مختلف و وقتی بتونی ساکتش کنی یعنی صدای قلب رو میشنوی.
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور/گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
اینجا گفته چه طوری کنترل ذهن کنی و چه طوری در برابر تضادها بتونی ساکتش کنی …
میگه غم خوردن ممنوع! ناراحتی ممنوع! همونطور که بارها و بارها در قرآن به پیامبر گفته که لاتحزن . پس این نارحتی و احساس بده که میتونه باعث بشه اتفاقات بدی رو تجریه کنیم و شاد نباشیم.
اما چه طوری ناراحت نباشیم؟! چه طوری غصه نخوریم؟! به قول خانم شایسته اول به آرامش برس بعد رو سراغ اون تضاد.
یعنی هر زمان حس کرد که ذهنت شلوغه و درگیر موضوعیه و داره حالتو بد میکنه، اول از همه هر طریقی که خودت راحت تری، سر و صدای ذهنت رو کمتر کن تا بتونی آروم بشی و از زمین بلند شی. یعنی هر کاری که میتونه حواستو پرت کنه یا همیشه بهت حس خوبی میده. مثلا استاد عباس منش ممکنه بره خودشو با کارهای پرادایس مشغول کنه و یا بازی کامپیوتری انجام بده، من ممکنه بخوابم و یا حموم برم و یا با حیوانات بازی کنم، شما ممکنه بزنی بیرون و پیاده روی کنی … .
پس ببین چه کارایی همیشه آرومت میکنه و وقتی عصبی هستی چه کارهایی انجام میدی تا حالتو تسکین بدی. همون کارو انجام بده. حتی ممکنه گریه کردن باشه!
وقتی ذهنت رو به یک حد مناسبی از آرامش رسوندی، حالا با حس آرامش بیا و ببین مشکل کجاست. بشین باذهنت حرف بزن و قانعش کن تا آروم و آروم تر بشه. با هر دلیلی که ممکنه بهت حس آرامش بده.
من باشم میام بهش میگم اول از همه من باور دارم که هر اتفاقی رو تجربه میکنم، نتیجه ی فرکانسهای منه. دوما من باور دارم که فرکانسهای خوبی تحویل جهانم دادم پس قاعدتا این اتفاق به ظاهر نامناسب هم باید اتفاق خوبی باشه که با حل کردنش بهم کمک میکنه و در نهایت به نفع من تموم میشه و منو به خواسته هام نزدیک تر میکنه. یعنی من باور دارم که این اتفاق هم در جهت رسیدن من به خواسته هامه. چرا باور دارم؟! چون باور دارم تضاد، یک سنگ طلاست! نه یک سنگ بی ارزش. اگه باور داشته باشم این سنگ جلوی پام در زندگی، یک سنگ طلاست، برش میدارم و با حل کردنش طلاشو استخراج میکنم . اما اگه با خودم بگم این سنگ به درد نخور جلوی پام چیکار میکنه و با پا پرتش کنم، اتفاقا همون سنگ به پام آسیب میزنه. غافل از اینکه سنگ طلا بود و قرار بود به نفع من باشه و منو رشد بده.
پس باور داشته باشم که تضادها، سنگ طلاهای زندگی من هستن و ذهن منطقی من نمیتونه راه حل استخراج طلا و حل کردن اون تضاد رو بهم بگه. پس اذیتش نمیکنم و بهش میگم غصه نخوره. چرا؟! چون من آرومم و در مداری ام که خداوند باید هدایتم کنه و باید صداشو بشنوم. ایمان دارم ک خدای سریع الاجب راه حل رو بهم الهام میکنه. به هزاران طریق! فقط کافیه هر بار به مشکلی برخورد میکنم، نذارم ذهن سر و صدا کنه و قانعش کنم و آروم باشه تا صدای قلب رو بشنوم.
به همین خاطره خداوند، راز شاد زیستن رو آسان گرفتن کارها و غم نخوردن معرفی میکنه. چون وقتی ناراحت نباشی، ذهنت آرومه و وقتی ذهنت رو کنترل کنی، خداوند خودش هدایتت میکنه. و هدایت خداوند، همیشه راحت ترین و ساده ترین کارهاست!
سلام محمدرسول جان بسیار به وجد اومدم از کامنت زیبات
.همین چند ساعت پیش بود که تونستم یه تضاد خیلی بزرگ که برخورده بودم رو ریشه اش رو پیدا کنم و اونم سخت گرفتن کارها بود.
ولی من اون جایی که گفتید خانوم شایسته گفته اول به آرامش برسید بعد برید دنبال حل تضاد رو من اصلا نخونده بودم تازه بعد از کامنت شما هدایت شدم و رفتم خوندم.ولی همین چندساعت پیش بهم الهام شد که قرار نیست وقتی تضادی برات پیش میاد همون لحظه گیر بهش بدی که بفهمی به خاطر کدوم باورته.اولین کار اینه که به هر نحوی شده اول حستو خوب کن.بعد تو آرامش بهت گفته میشه که باید چیکار کنی.
یعنی من هنوز یقین پیدا نکرده بودم به این الهام چون فکر میکردم تو هیچ منبع موثقی ندیدم که اینو گفته باشه که با خوندن کامنت شما برق از سرم پرید واااای خدای من….قبل از اینکه جواب رو تو کامنت شما بخونم ب هم الهام شده بود.چقدر ما ساده این الهامات رو نادیده میگیریم و چیزی که خداوند مستقیم بهمون گفته رو تو دنیای بیرون دنبال تاییدشیم.چقدررررررر همه چی دقیقه خدایا بزرگیتو شکرر
برات بهترینهارو ارزو میکنم محمد رسول عزیز چون لایق بهترینهایی
به نام یگانه خالق هستی
راز خوشبختی
راز شاد بودن
راز اینکه شب ها خواب اروم،روزها با انگیزه تر
روابط عالی
سلامتی
ثروت
رابطه معنوی
اصلا بهتره بگم چه طوری تو مسیر مستقیم ،
مسیر کسانی که از نعمت های خداوند بهره میبرند
سعادتمند دنیا هستند و سعادتمند آخرت هم میشوند
چی هست؟
در لحظه بودنه= دیدن نعت هایی که هم اکنون دارم،و به دنبال زیبایی ها باشم،
نه غم دیروز و نه ترس فردا = زمانی هست که مشرک نیستم توکل دارم میدونم خدا نیروی واحد هست و ترس از فردا ندارم
غم دیروز زمانی از بین میره که نعمت های امروزم رو ببینم معجزه های امروزم رو مشاهده کنم
توکل کردن (چه قدر قشنگه چه قدر آرامش بخشه
صبح هاهر بار که چشم هام رو باز میکنم اولین کار هرانچه که میخوام تجربه کنم رو از خداوند میخواهم )و خداوندی که اجابت میکنه درخواست هر درخواست کننده ای رو
میدونی!!اینکه نزارم داشته هام بدیهی بشه
پاهای سالم دارم که کلی درخدمتم هستند
دست سالم
حس لامسه که گرمای وجوده عزیزانم رو حس کنم
نوازش کنم…
داشتن خونه دلباز و بزرگ
صبور بودنِ همسرم
داشتن عزیزانی که با عمل و رفتارشان درس ها میگیرم
خدایا شکرت خدایا صدهزار بار شکرت خدایا سپاسگزارتم
استاد عزیزم این فایل 9 دقیقه بود ولی درس ها داشت برا من گنجی بود برای من…
استاد به لطف خدا خیلی خوب یادگرفتم که همه چی احساسِ خوب داشتنه
و روزانه خودم دعوت میکنم برای
هرآنچه که احساسمو خوب میکنه
تحسین و تعریف از انسان های اطرافم عمیق
پیاده روی
شنیدن فایل های شما
سپاسگزاری عمیق
زیر مهتاب با خدا حرف زدن
نکته مهمش اینجاست که باید عمیقا احساس خوب رو تجربه کنم خدایا سپاسگزارتم
روز 42 ام ، روز شماری که به معنی واقعی نشونه های هر روز ماست و با تکامل به ما کمک میکنه برای تغییر زندگی خودمون
دقیقا این فایل در شرایط جمع کردن و اسباب کشی من گوش داده شد
و دیروز گوش دادم ، امروز هم گوش دادم و امروز به دلیل عقب افتادن کار سرامیک شدن خونه ای که قرار داخلش برم ، دو الی سه روز مهاجرتمون عقب افتاد
و همسرم سریع ذهنش مشغول شد که چرا اینطور شد ؟ چون برنامه ریزی کرده بودیم
ولی من سریع این فایل اومده به ذهنم که سخت نگیرم ، قطعا خیر هست !
و از جهتی نشونه هاش داره بهم میرسه که خیره این تعویق دو روزه ، چرا که جاده ها خلوت میشه و مسیری که ما باید بریم شلوغ تر از همه ی جاد هاست
یکی از پروژه هام دو روز عقب افتاد و همین قضیه هم برای انجامش و تسویه اش باعث شد که به استرس نیفتم و مطمئن بشم که هم انجام میشه و هم تسویه میشه
از طرفی هم میدونیم که کار سرامیک اون خونه کامل میشه و خیالمون راحته
و بازم از این طرف خونه ای که دارم تخلیه میکنم و صاحب خونه هم فرصت داره و میدونم که پول رهن را هم قطعا آماده میشه
واقعا اگر ذهن را کنترل کنیم ، سریع نشونه ها میاد و اگر افسار ذهن را از دست بدیم ، رنج پشت رنج ایجاد میشه
به لطف همین فایل و کنترل ذهن هم رفتم سراغ همسرم و گفتم : چرا ناراحتی ؟! حتما خیره و کمک کردم تا اون هم سریع به احساس خوب برسه و ذهنشو مشغول نکنه
بعدش موقعی که این تماس باهام گرفته شد و برنامه عقب افتاد ، یکی از رفیقام که مثل برادرم بهم نزدیک هست هم پیشم بود ، کلی با هم خندیدیم و به فال نیک گرفتیم ، همسرم هم که کمکش کردم و تونست ذهنش را کنترل کنه بعد سه نفری یه کم پاسور بازی کردیم و با حس خوب رفیقم رفت سر دفتر کار خودش و ماهم به کارهای دیگه رسیدیم
در پرانترز مربوط به احساس خوب بگم که :
” چقدر جالب با همین رفیقم که گفتم پیشم بود ، خیلی هم فرکانس هستیم و بیشتر از من واقعا دیدم که کانون توجه خودش را کنترل میکنه ، با اینکه از بچه های سایت نیست و دیده که من فایل ها را میبینم و گوش میدم ولی به طرز عجیبی خیلی هم فرکانسه و کانون توجهش را خیلی خیلی کنترل میکنه و به هم اتفاق های خوب را میگیم و توجه میکنیم ، همین که داشتم این کامنت را مینوشتم ، اسمس داد و با حس خوب از یه مشتری خوب و یه فروش خوب برام نوشت ، منم تحسینش کردم و گفتم تا آخر شب ان شالله دوتای دیگه را هم تیک بزنی ”
.
امیدوارم در هر شرایط بتونیم نکته مثبت را ببینیم و احساسمون را خوب نگه داریم تا با فرکانس و احساس بد در روند طبیعی نعمت های جهان و هدایت الهی اختلال ایجاد نکنیم
دوستون دارم و در پناه حق : )