سفر به دور آمریکا | پاسخ به مسابقه جلسه ۳۲ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-14 18:57:172024-07-31 12:12:21سفر به دور آمریکا | پاسخ به مسابقه جلسه ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدا،بنام عشق جاویدان
سلام دوستان عزیزم
سلام استاد مهربونم
سلام خانم شایسته مهربونم
استاد یادمه یبار وقتی راهنمایی بودم،یکی که داشنجو بود،بچه ها رو که میدید میگفت:بچه ها یه برق شادی تو چشماشونه.یه برق شوق و هیجان.که هرچی بزرگتر میشند این برق کمرنگ و کمرنگتر میشه تا کلا از بین میره.
من همون موقع باور نکردم.و تو دلم بدوناینک متوجه اش باشم به خودم تعهد دادم برق چشمامو حتی تا سن پیری ام حفظ کنم.سن پیری که نه.من قراره حتی اگر ۳۰۰سال هم که عمر کنم بازم جووونننننن بمونم مثه ۲۰ساله?چرا که نه.
و این برق چشم شادی و رهایی و عشق،در چشمان شما مووووججج میزنه.این برقی که کلی حس شادی رو به من هم القا میکنه.خداااا چقدر من عاشق این مسیرم اخه.خدایا شکرت.
اونجا که دارین به حرفهای عزیزدلتون گوش میدین،حالت چشماتون عاشقانه تر میشه.مشتاق تر میشه.???
الان بیشتر بهش توجه کردم.اخ که چقدر من عاشق این چشمای عاشقانه شمام.و از ویژگی هایی که دوست دارم عشق ایندم داشته باشه همینه?
استاد اعتراف میکنم هر دفعه که بچه ها میگفتند تو کامنتها که مثلا اشکمون درومد سر حرفاتون،باورم نمیشد.ولی اینقدر تو این فایل تحت تاثیر قرار گرفتم،اینقدر شما عاشقانه،اینقدر پر احساس،اینقدر با احساس عمیق و خالصانه صحبت کردین و از زیبایی ها عمیقا صحبت کردین،از به وجد اومدنتون از زیبایی هایی که تقریبا همه به راحتی میگذرند ازشون گفتین،دقیقا بعد از حرفهای خانم شایسته،استپ کردم ویدئو رو و برای چند ثانیه ی خیلییی کم زدم زیر گریه?کم بود ولی باحال بود.تاحالا به این حد نرسیده بودم فکر کنم.اینو گفتم چون دوست داشتم رد پایی از خودم گذاشته باشم که یادم بمونه احساسات قشنگی که تجربشون دارم میکنم رو.
البته سر جلسه ۶ قدم دوم هم اینجوری شدم.اصن برق از سرم پرید.هموم موقع پاشدم و بااینکه کل شب نخوابیده بودم رفتم بیرون پیاده روی و پیش از ظهر خوابیدم.ولی حس امروز بنظرم خیلی عمیق تر بود.
همون موقع یه حسی تو وجودم بهم گفت پنجره رو باز کن.و همین که باز کردم ،عطر خوشبویی رو از طبیعت حس کردم یه لحظه.و بعد موجی از نسیم نوازش دهنده وارد اتاقم شد.دستان نوازشگر خدا.اره خواسته ستاره قطبی ام هم بودکه هوا اینقدر خوب باشه و نسیم نوازشگر بیاد.ولی یادم رفته بود.و یهو با دیدن این فایل و باز کردن پنجره یادم اومد دوباره.
استاد عزیزممممم اعتراف میکنم من تاحالا به هیچ مرد نامحرمی دست ندادم حتی الان که ۲ساله خارج هستم امااا با خودم گفتم امکان نداره شما رو از نزدیک ببینم و محکم بغلتون نکنم?از عشق استاد از عشق.نه عشقی با تصوری که عموم ازش برداشت میکنند.عشق پدر دختری.عشق شاگرد به استاد.واقعا ممنونم بخاطر اینهمه حس عمیقانه که به ما میدین.
دوستتون دارم استاد.دوستتون دارم خانواده عزیزم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیم
به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی.
إِذَا جَآءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ
هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد
وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا
مردم را ببینی که گروه گروه در دین خدا درآیند
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا
پس پروردگارت را همراه با ستایش تسبیح گوی، و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبهپذیر است.
سلام برهمه عزیزان دل
وقتی استادازایده آل هایی که هنوز بهشون نرسیدن ودوست دارندکه درآینده بهشون برسند صحبت کردنداین آیه در پرده ذهنم نقش بست وروزی رو دیدم که فوج فوج آدم هابه این سایت واین مسیرزیبا روانه میشوندوقدم درمسیر حقیقت الهی میگذارندوما شاگردان قدیمی استادچه فضیلتی نصیب مان شده که جزو پیشتازان این عرصه هستیم ودراین زمان به این مسیرزیبا هدایت شده ایم
استادعزیزمن دراین فایل ودرتمام فایل هایی که ازشمادیدم حتی یک لحظه هم این فرکانس رادریافت نکردم که شمابه دروغ متوسل شده ایدویادورازواقعیت حرف میزنیدولی چه کنیم که شیطان دشمنیه دیرینه داردباافرادی که راه حقیقت وسعادت رابرای دیگران ترسیم میکنند
همان شیطانی که بانجواهایش درذهن مردمانی که درزمان پیامبران می زیستندشک وشبهه می انداخت الان هم دست به کار شده ومیخواهدهریک ازاعضای این سایت شگفت انگیز رااز مسیر درست بدر کند
اماخب ماهم دست شیطان راخوانده ایم وخیلی خوب از حیله های او آگاهیم وبه یاری خدا دراین مسیرباتمام قدرت ادامه میدهیم تاروزی عقاید عباسمنشی ها جهان شمول شودونوای دلنشین عشق وآزادی سراسرجهان را به لرزه درآورد
واقعاحقی که شمابر گردن من داریدعزیزترین کسانم ندارندچون من باشنیدن صحبت های الهی شما مسیرتازه ای رابرای خودم برگزیدم وهرروزبالذت درحال سپری کردن این مسیرهستم
من حرف های نابی که ازشماشنیده ام راتاکنون ازهیچ کسی نشنیده ام
درس هایی که ازشمایادگرفته ام را تاکنون هیچ کسی به من آموزش نداده است
حتی تصاویرزیبایی که ازلنز دوربین شمامشاهده کرده ام راتاکنون درهیچ جایی ندیده ام
من سپاسگزاراین هدایت هستم که روزی خداونددست رحمتش رابر بالای سرم قراردادومرا به این مسیر سرشاراززیبایی وسعادت رهنمون ساخت تاخوب زندگی کنم وکمک کنم جهان جای خوبی برای زندگی سایرانسان هاباشد.
قدردان محبت هایتان هستم
سلام آقای بهرامی عزیز
واقعا چه حرفهای خوبی گفتین ، منم همیشه اینو میگم که استاد عباسمنش تنها کسی هست که تا این اندازه در زندگی من تاثیر داشته و چه تاثیر دوست داشتنی .
تاثیرات مثبتی که هیچکدوم از عزیزانم در زندگیم نداشتن و نخواهند داشت …
یاد یه موضوعی افتادم ، با مسئولمون در سر کارم راجع به یه قضیه اختلاف نظر داشتیم و من اصلا حرف ایشون رو نمی تونستم بپذیرم ، تا اینکه ایشون بهم گفت اصلا کسی هست که شما حرفش رو قبول داشته باشین ؛ باورتون میشه تنها کسی که تو ذهنم اومد استاد عباسمنش بود ، یعنی من کلا خیلی کم حرف دیگران رو قبول میکنم اما حرفهای استاد که حرف نیست ، زندگیه …عشقه ..
…??
بخاطر همینه که استاد یه محبوبیت خاصی بین همه خصوصا بچه های سایت دارن ، چون حرف هاشون درسته و کاربردی و البته برآمده از دل و چه شیرین به دل میشینه .
سلام آقای بهرامی
چه عالی نوشته اید واقعا حرفهای دل من بوده ک گفتید
منم از لحظه ای که با استاد اشنا شدم هیچ وقت شک نکردم ک دروغی بگوید.
همیشه خودواقعی بودن استاد را دوست داشتم و دارم..و اینکه در مورد درسهایی که از استاد گرفته اید هم موافقم…هیچ معلمی هیچ استادی و حتی پدرو مادرم در این حد ب من آگاهی نداده بودن ک چگونه خوب و عالی زندگی کنم…
دوست عزیز سپاسگزارم
خداوند حامی و هدایتگر شما باشد???
جانا سخن از زبان ما میگویی
سلام دوست خوبم
منم رشد فکری , صیقل روحم , چشمان زیبا بینم , قلب آگاه شده ام , روان آسوده ام و بسیار چیزهایی که نمیشه براش قیمتی گذاشت رو , مدیون استاد هستم .
سلام به استاد عزیزم آقای عباسمنش و بانو شایسته گل
امشب که این ویدئو رو دیدم به خودم گفتم حتما باید کامنت بزارم و احساس خودم رو به همه بگم. من معمولا خیلی کم صحبت میکنم و خیلی کم کامنت میزارم. بیشتر دوست دارم نظرات بقیه رو بخونم و بیشتر یاد بگیرم تا اینکه خودم چیزی بنویسم. همونطور که استاد گفتند توی کامنت دوستان خیلی درسها رو میشه یاد گرفت و برای من خیلی جذابه که میبینم دوستان این همه نظرات و دیدگاههای عالی در مورد هدایت خداوند و قوانین دنیا دارند.
امشب میخواستم در مورد احساس خوبی که این روزها دارم بنویسم و بگم که چقدر حالم خوبه و چقدر همه چیز عالیههه احساسی که این روزها دارم رو هیچوقت تجربه نکرده بودم و مطمئن هستم که این حال خوب تا آخرین لحظه زندگی با من میمونه. بزرگترین دلیل من که اینطور با اطمینان مینویسم این هستش که دیدگاه من نسبت به زندگی عوض شده و میتونم تمام زیبایی های زندگی رو ببینم. شاید این جمله قبلا برای من فقط یه شعار بود و اینکه فکر میکردم همه دوره های مثبت اندیشی از این دست جملات استفاده می کنند تا بقیه در اون لحظه احساس خوبی داشته باشند، در صورتی واقعیت زندگی چیز دیگه ایه! ولی امشب من با اطمینان میگم که این احساس من با احساسهای قبلی خیلی فرق داره. انگار چشم سوم من باز شده و من چیزهایی رو میبینم که قبلا نمیدیدم. باور کنید این متنی رو که الان مینویسم انگار به من الهام شده، و تک تک کلمات توی ذهن من خلق شدند.
توی این چند وقت که دیدگاه من نسبت به همه چیز عوض شده اتفاقاتی افتاده که خیلی برام عجیبه. انگار همه چیز دست به دست هم دادند تا زندگی اونطوری باشه که من میخوام. توی ذهنم چیزهایی رو میبینم که مطمئنم رویا نیستند و واقعیت دارند و به زودی به همه اونها میرسم.
من امشب میخواستم از اینجا به همه هم فرکانسی های خودم بگم که تمام حرفهای استاد واقعیت داره و من به این باور رسیدم. من خودم رو باور کردم، من باور کردم که زندگی چیزی جز قوانین نیست و تا وقتی این قوانین رو درست اجرا نکنی نمیتونی در مسیر درست قرار بگیری.
از خدا میخوام که همه مارو هدایت کنه تا بتونیم همیشه در مسیر درست قدم برداریم. خدا رو شکر میکنم که من رو با سایت استاد آشنا کرد که بتونم خودم و خدای خودم رو بهتر بشناسم. از استاد عباسمنش و بانو شایسته کمال تشکر رو دارم که این فایلها رو برای ما آماده میکنند تا ما هم بتونیم زیبایی های دنیا رو ببینیم و قوانین اون رو درک کنیم. با بهترین آرزوها برای همه دوستان
یه دنیا سپاس ???
سلام خدمت همه هم فرکانسی های عزیز
وقتی جلسه 31 رو دیدم بی اختیار اشک توی چشمام جمع شد و گفتم اخه چرا باید از بین 30 جلسه انتخاب داشته باشیم. جلسه 31 برای من بهترین جلسه بود، اما فایده ای نداشت، من باید انتخابم و از جلسات دیگه انتخاب کنم، منم تصمیم گرفتم که دوباره بشینم همه جلسات و از اول ببینم و یه کاغذ و قلم بردارم و از هر جلسه هر چیزی برام جالب بود بنویسم، البته ی سری مسائل پیش اومد که الان که اول صبح اومدم سرکار اول جلسه 32 رو دانلود کردم و الان دارم می بینم، ینی وقت مسابقه تموم شده اما برام خیلی خوب بود وقتی که نشستم همه فایل ها رو مجدد دیدم. چیزایی دیدم، چیزایی شنیدم که دفعه اول انگار اصلن توی فایلا نبود. حالا همه چیزایی که دیدم و شنیدم برای تمام جلسات رو می نویسم
جلسه 1: در این جلسه فهمیدم که نباید حتی به زیبایی ها بچسبیم، زیرا زیبایی های بیشتر در انتظار ماست
جلسه 2: دیدن سنجاب ها برام انقدر جالب بود و انرژی گرفتم که نگو و نپرس. برام تعجب اور بود که سنجاب ها انقدر در سطح پارک دیده می شه. موضوع بعدی غذا درست کردن مریم جون بود و اخ که چقدر دوست دارم وقتی تخم مرغ درست می کنه و از تمامش فیلم می گیره
جلسه 3: اول از همه انقد طرز خوردن هندوانه خوردنتون جالب و دلچسب اومد که خودم فرداش دقیقا همین کار و کردم و خوشمزه ترین هندوانه عمرم و خوردم. از حرفای مریم جون هم یاد گرفتم که باید طرز دیدن مو به مردم تغییر بدم، تنوع و تغییر رو ببینم و الان واقعا روی من تاثیر گذاشته و خود آگاه خودم رو در این فرکانس قرار می دم. فهمیدم که باید خواسته هامو به وضوح ببینم تا جهان مرا برای رسیدن به خواسته هام هدایت کنه. موضوع دیگه این بود که استاد شعر رو لب خونی می کرد، بارها اشتباه خوند اما انقد عزت نفس دارن که اصلن براشون مهم نبود و این برای من پاشنه آشیل هستش
جلسه 4: وای خرید کردنتون رو چقدر دوست دارم، طرز خرید کردنتون، خواسته هاتون چطور به حقیقت می پیونده، نگران پولش نیستین، هر چی دوست دارین می خرین برام جالب بود که کارهای آر وی رو مریم جون با عشق انجام میده، همه کارها رو ایشون انجام می ده و باعث شد من کارهای خونه مو با عشق انجام بدم. وای که استاد وقتی به مریم جون می گفت عاشقتم، نفس چه حالی شدم. منم تقلید کردم، خود آگاه و بی دلیل به همسرم گفتم عاشقتم و واقعا همه چیز با همین یه کلمه چقدر تغییر کرد
جلسه 5: سایت امازون برام جالب بود، یه بار دیگه هم استاد توی فایلای رایگان خرید اینترنتی شونو نشون داده بودن اما این بار انگار برای اولین باره که من فهمیدم این سایت وجود داره! رفتم توی سایت، روش خرید شو پیدا کردم، کشور هایی که میشه ازش خرید کرد و دیدم و کلی چیزای جدید یاد گرفتم. تازه اینم بگم که من دقیقا شبیه استاد هستم، با یه سرچ ساده همه چیز و می فهمم، یاد می گیرم، وقتی یه چیزی رو بخوام برام دیواری وجود نداره و از آقای گوگل همیشه تشکر فراوان دارم و این برام جالب بود که استاد هم همین طور هستند. برام جالب بود که حتی خالی کردن فاضلاب برای مریم جون هیجان آور بوده و با خودم گفتم دختر، دیگه کارهایی که تو در طول روز انجام می ده، از نظر تو بدتر از خالی کردن فاضلابه که مریم اینطوری دربارش حرف می زنه!!! دختر به خودت بیا، با عشق انجام بده. نترس و پیش برو همه چیز عالی درست می شه
جلسه 6: فهمیدم آدم می بینه براش منطقی می شه، ثروت که ببینی ذهنت قبول می کنه، باید هر لحظه ذهن مونو هرس کنیم تا ذهنمون ثروت مند بشه
جلسه 7: چیزی که بیشتر از خود پروانه ها و اون فضا برام جذابیت داشت، پیله های پروانه ها بود، انقد دوست داشتم که یه لحظه احساس کردم منم در اون فضا هستم و دارم لذت می برم
جلسه 8: فراوانی رو دیدم که حتی با یه نوشابه که همش میگه ضرر داره و … میشه چقدر ثروت ایجاد کرد، لذت برد، رقصید و شاد بود. باز هم زیبایی خرید به چشمم خورد، چقدر پاکت های خریدشون زیبا بود و من چقدر این پاکت ها رو دوست داشتم
جلسه 9: از ته دلم مسافرت خواستم، اون هوا، اون زیبایی ها، اون آب، وای خداجون شکرت از این همه زیبایی، به قول مریم جون خدایااااااااااااا من از این زیبایی ها بیشتر می خوااااااااااام. برای رفتار مریم جون با استاد خیلی مهمه و دیدم ایشون ب استاد می گن که چقدر زیبا شدی، با عشق کارهاشونو انجام می دن، مسافرت، لذت بردن، کار، کسب درآمد، همه و همه رو با هم با عشق انجام می دن
جلسه 10: فهمیدم که باید هر چیزی رو ساده بگیریم مثل این خانواده عالی که حتی درباره غذا درست کردن هم ساده می گیرن، حرفای استاد به دلم نشست که گفت همیشه وقتی همه تلاشت رو بکنی و ناامید نشی و ادامه بدی، یه راهی پیدا می کنی، قرار نیست زندگی هیچ مسئله ای نداشته باشه، باید یادمون باشه که هر مسئله ای باهاش مواجه می شیم اومده تا ما رو رشد بده، ما بات مسائلمون بزرگ تر می شیم و اعتماد به نفسمون بالاتر می ره
جلسه 11: مردم کنار هم می رقصن، راحت نشستن کنار هم، همه به هم با زیبایی نگاه می کنن و این برام خیلی جالبه، دست دارم و از نگاه های زیر ذره بینی اصلن خوشم نمیاد (توی ایران و به خصوص شهر ما، قم حتی نمی تونی راحت لباس بپوشی و اگه چادر نداشته باشی مشکل پیدا می کنی). به این حرف مریم جون هم رسیدم که اگه مثبت باشی مردم وجه شادتر شونو بهت نشون می دن
جلسه 12: من برای جهیزه ام یه سری وسیله دست دوم اما تمیز گرفتم و همیشه باخودم می گفتم اگه پول داشتم حتما نو می خریدم اما با دیدن این فایل به خودم گفتم تو هر قدرم پول دار بودی، مثل الان استاد ک نبودی و استاد با این همه ثروت دست دومی براش مهم نبود و با کلی ذوق رفتن و وسیله های آرمی رو خریدن
جلسه 13: فهمیدم مهم نیست خواسته تو چیه، مهم اینه که تو تلاش کنی و مطمئنا جهان به تلاش تو پاسخ صحیح می ده فقط کافیه خودت رو به جریان هدایت بسپاری تا زیبایی ها برات اتفاق بیفته
جلسه 14: برام تکرار شد که خداوند همیشه هدایتگر ماست، فقط کافیه خودتو بهش بسپاری، ما در زمان و مکان مناسب قرار داریم و خداوند به زیبایی به درخواست من پاسخ می دهد. ثروتمندان هم خودشان خوب زندگی کردن و هم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن دیگران کردن.
جلسه 15: دیدم که می شه اصل و اساس یه مهمونی سادگی و لذت بردن باشه، برام جالب بود که هر کسی غذا شو میاره، زحمتی روی دوش میزبان نیست و فقط می خوان کنار هم لذت ببر برخلاف فرهنگ ما که خودم یه شب مهمون داشتم یک هفته درگیر بودم و واقعا اشکم در اومد.
جلسه 16: وای که چقدر قشنگ غذا درست می کنه، شاید اگه من این غذا رو درست می کردم می گفتم که غذا سوخته اما با اعتماد به نفس بالا هم فیلم گرفتن و هم کلی استاد ازشون تشکر کرد. متوجه شدم میشه اینطور هم به قضیه نگاه کرد.
جلسه 17: فهمیدم خدای درون هیچ وقت اشتباه نمی کنه، باز هم خرید و زیبایی های چشم نوازش برای من، وقتی کوتاه کردن موهای استاد توسط مریم جون و دیدم یاد خاطرات خوبم با بابام افتادم که حتی برای شب عروسیم آرایشگاه نرفت و حدود 10 سال بدون حتی یه ثانیه آموزش خودم موهاشو کوتاه می کردم، همین باعث شد که من الان حدود یک ساله که دارم کار آرایشگری رو بخاطر اون علاقه و استعدادم ادامه می دم
جلسه 18: برام جالب بود که مکان هایی هستش که لباس می شورن و تازه کارگر ندارن و خودت باید کاراتو انجام بدی. باز هم سایت امازون و پیگیری من و یاد گرفتن یه عالمه چیزای خوب از این سایت عاااااااااااااااااااااالی. یه موضوع دیگه فکر ثروتمند استاد رو دیدم، فکر ثروتمند ساکنین امریکایی که اینقدر راحت ثروت می سازن و همه چیز رو ساده می کنن و به قول استاد هر چقدر راه حل تو مشکلات بیشتری رو حل کنه، ثروت بیشتری می سازه. حتی این مردم به راحتی انعام می دم و این یه چیز مرسوم بین شون هستش
جلسه 19: وای خدای من که ثروت چقدر شگفت انگیزه، چقدر زیباست که پسرش اون همه ثروت رو به منابع طبیعی می بخشه. خدای من از این همه ذوق و شوق مریم جون، دست خطت چقدر زیباست عزیز دل
جلسه 20: جالبه که اعتماد به نفسشون انقد بالاست که خانمه راحت کچل کرده. چقدر ساده استاد وسط جنگل پول می سازه، سوال شو می پرسه، راحت سوال میکنه، راحت جواب میگیره و کلی می خندن. وای خدای من چقدر برام جالب بود وقتی یه چهره نامفهوم از مریم جون توی گوشی استاد دیدم. از وقتی اسم شما اومد کنجکاو شده بودم که شما حجاب به معنای ما ایرانی ها داری یا نه! (البته توی جلسات بعد یه سری توضیحات شما دادی) وقتی عکس تونو دیدم این دیوار در ذهنم ترک برداشت، با خودم گفتم ببین سمانه، قرار نیست تو حتما حجاب داشته باشی تا از زندگیت لذت ببره و به قول ماها، خدا بهت حال بده! تو اگه فرکانس درست داشته باشی، در مدار درست قرار گرفته باشی، در هر لحظه از زندگیت لذت می بری و ببین که این با اون چیزی که در بین مردم شهر تو (مخصوصا شهر ما، قم)، مردم کشور تو رواج داره در تضاد هستش! من دارم کم کم روی این موضوع روی خودم کار می کنم
جلسه 21: از لذت بردن و طرز فکر اون خونواده با سگ شون لذت بردم، از خدا خواستم من هم در اون فرکانس قرار بگیرم، حدود 7 ماهه که پدر مو از دست دادم اما هنوز نتونستم باهاش کنار بیام. مدام با خودم تکرار می کنم خدایا شکرت که من با بابام لحظات خوبی رو داشتم، شکرت که همچین بابای خوبی داشتم و البته خیلی بهتر از قبل شدم
جلسه 22: فهمیدم سن مهم نیست. در تصمیمم قاطع تر شدم حرف دیگران برام مهم نباشه و کارمندی مو بعد از 11 سال سابقه رها کنم و سراغ کاری برم که چند وقتی هست بهش علاقه پیدا کردم. البته الان یکساله که آرایشگری (که قبلا هم گفتم) شروع کردم ولی بخاطر شرایط زندگیم فعلا هر دو رو کنار هم انجام می دم. توی این قسمت متوجه شدم همه چیزایی که درباره رفتار و زندگی شهروندان امریکایی توی کله ما از بچگی کردن اشتباهه که اصلن خانواده براشون مهم نیست، در قید و بند نیستن و … اما من در تمامی قسمت ها دیدم که چقدر خانواده ها در کنار هم لذت می برن، تعصب نابجا ندارن، به قول ما ایرانیا، به ناموس دیگران چشم بد ندارن و به زندگی شون پایبندن. وای که جملات مریم جون چقدر زیبا بود که میگفت هر روز صبح از خواب که بیدار می شم میگم امروز چه خبره؟ امروز قراره چه چیز جدیدی رو تجربه کنم؟ حتی دیدم نسبت به قبل حتی به وسایل خونه خودم که قبلا مدام بخاطر اینکه خونم کوچیکه و نمی تونم خوب چیدمان داشته باشم و ناراحت بودم عوض شده و با عشق بهشون نگاه می کنم و لذت می برم.
جلسه 23: منم عااااااااااااااااااشق تخم مرغم و تا الان هر مدل تخم مرغی که درست کردین و درست کردم و با لذت خوردم. خیلی عااااااااااالی بود
جلسه 24: طرز فکر استاد برام تجربه شد که اول همه چیز و با دقت توضیح می ده، میگه دقیقا چی می خواد، آموزش می ده و بعدش از طرف کار شسته رفته می خواد و دو بار کاری رو اصلن قبول نمی کنه! دارم سعی می کنم مثل استاد ساده و راحت بگیرم تا همه چیز ساده و راحت انجام بشه
جلسه 25: همیشه نباید به همسرت چسبید، آزاد که بذاری لذت بخش تر برات میشه. وای خدای من، عاشقتم بخاطر این همه زیبایی، بخاطر این همه ابهت به وجه اومدم، خداجون دارم بخار آب و الانم که حتی می نویسم روی صورتم حس می کنم. خداجون عاشقتم بخاطر این قدرت، عظمت، خداجون شکرت بخاطر این همه ثروت و فروانی
جلسه 26: وای که خداجون بازم آبشار زیبااااااااااااااا. انقدری برام زیبا و ملموس بود که بعد از این فایل وقتی یه ویدئو از ابشار نیاگارا رو توی اینستا دیدم انگار اونجا بودم و به چشم خودم دیدم همه چیز و حتی می دونستم که روپوس آبی رنگ و نارنجی به چه معناست
جلسه 27: واقعا بارون و دوست دارم و دوست داشتم اونجا بودم، ماشین می زد کنار و می رفتم زیر بارون، می رقصیدم، می خوندم، می چرخیدم و خیس آب می شدم. خدا جون من ورودی شهر کانادا جایی که همیشه آرزوشو دارم که بتونم اونجا زندگی کنم و دیدم. توضیحات مریم جون همونطوری که قبلا هم گفتم درباره حجاب که اونجا هر کسی در انتخابش آزاد هستش. باز هم پرداخت ساده و راحت برام جذاب اومد
جلسه 28: محو زیبایی های آبشار شدم و فقط لذت بردم
جلسه 29: گل های زیبا و ذوق و شوق اون خانم درخصوص گل های خونش با اون سن و سال، ایمانش، اعتقاداتش همه و همه ترمز های سفت و سخت وجود منو کمی از بین برد
جلسه 30: تزیین و دیزاین حتی دستشویی خیلی قشنگ بود، کاری که با عشق انجام داده بودن. یاد خودم افتادم که برای تهیه جهیزیه به خاطر یه سری افکار محدود کننده پول کافی نداشتم و نمی تونستم همه چیزایی که دوست دارم و بخرم، اونجا بود که از فرصت استفاده کردم و تمام وسایل تزیینی و مصرفی که می شد رو خودم درست کردم. ازش درس گرفتم که می شود ، فقط کافیه تو بخواهی. سختی در مسیر زیاد کشیدم، زمان زیادی گذاشتم اما فقط برای من هدف مهم بود، مهم برام این بود که مثلا پیش بند آشپزخونه مو دوختم چقدر ذووووووووووووووق کردم.
با همه اینا، به نظر من بهترین قسمت ها که تونستم واقعا لذت ببرم (چون از هر لحظه قسمت قسمت این سفرنامه درس گرفتم) همون قسمت هایی بود که آبشار نیاگارا رو نشون دادین.
اینا همه از دید خودم بود اما در کل نگاهم به این مسائل تغییر کرد
1. الهامات رو دریافت می کنم و تا جایی که می تونم بهش جواب می دم
2. متوجه شدم که دوست دارم و الان نیاز دارم مسافرت کنم
3. متوجه شدم دوست دارم که رابطه خوب رو تجربه کنم و باید از خودم شروع کنم
4. متوجه شدم باید ساده بگیرم تا همه چیز ساده و به نحو احسن انجام شود
5. متوجه شدم می تونم کارهای خونه رو با دید بهتر انجام بدم
6. متوجه شدم می تونم از کنار هم دیگه لذت ببرم
7. و خیلی خیلی چیزای دیگه
بابت این تصمیم فوق العاده تون ممنووووووووووووووووووووووووونم
سلام دوست عزیز
از خواندن کامنتت کلی انرژی گرفتم و مجددا سفرنامه برام مرور شد.
شکرگزار لحظه لحظه خداوند بودن. ? رهایی ? احساس لیاقت ?اعتماد به نفس ?عشق ? زیبایی نعمتهای بی نهایت خداوند? ثروت نا محدود در امریکا ? ساده و آسان گرفتن همه چیز ?حل مسائل ? شجاعت ?آشپزی به روش آسان? دوست بودن با تمام موجودات هستی
اینا درس و نکته هایی بود که تا الان
از این سفرنامه گرفتم و در کامنت شما هم یاد آوری شد.?
سپاسگزارم بابت دیدگاه زیبا و عالی تون.???
عشق ، زیبایی، سلامتی، ثروت و معنویت بیشتر را برایتان از خدای عزیزم آرزومندم???????
به نام خدای توانا
سلام دوست عزیز الهی وای که چه کامنت زیبایی و در عین سادگی جذاب وپر از آگاهی و اقعااا چشم از کامنت بر نداشتم و لذت بردم از خوندنش عزیزم سپاسگزارم برای پخش آگاهی های ارزشمندی که با خوندنشون چقدر باور سازیای خوب وعالی انجام میشه .
امیدوارم هر روز بهتر از دیروز درخشان تر باشید .
در پناه خدای عشق
توفوق العاده ایی ممنون که اینقدر زیبا جلسات را توصیف کردی و از هرکدوم چند نکته نوشتی
خدا خیرت بده ????
سلام
چقد خوب برداشت کردین از جلسات.مخصوصا اونجا که درمورد فاضلاب گفتین نکته ی خوبی رو یادآوری کردین.
درمورد جلسه ۲۰و دیدن خانم شایسته یه چیزی دوست داشتم بگم؛ منم خیلی خیلی کنجکاو بودم که بدونم کی هستن،وقتی فهمیدم مریم شایسته هستن خیلی ذوق کردم
بعد دوس داشتم ببینمش و خیلی خیلی هم کنجکاوی میکردم توی فایل ها و عجله داشتم ببینمش برای حجاب و آرایش و این موارد که خودتون هم گفتین بخاطر شرایط اطرافمون خودمون درگیرش هستیم..
ولی این چند وقت احساس میکنم در حال تکامل هستیم و درحال تکامل هستش این موضوع و دیگه کندوکاو نمیکنم میدونم به موقعش وقتی که آماده ی پذیرشش باشیم میبینیم..
من درمورد خودم میگم:فهمیدم اگه مثلا پارسال میفهمیدم و مریم شایسته رو “میدیدم”
به خاطر باورهام حتما ظرفیتش رو نداشتم و جبهه میگرفتم و ..
ولی حالا که دارم یه سری رفتارها و عقاید و باورهام رو درست میکنم کم کم داره مطابق حال و وضعیتم این چیزا برام واضح میشه و راحت میپذیرمش..
دارم با زندگی خانم شایسته،زندگی میکنم و انگار سالهاست دنبال همچین خانمی با همچین رفتارهایی میگشتم و سعی میکنم عجول نباشم و با جریان پیش برم و لذت ببرم و ساخته بشم..
خانم شایسته خیلی عالیه خیلی..
خدایا شکرت
سپاسگزارم ازتون از کل کامنتتون استفاده بردم
شاد و ثروتمند باشی دوست عزیز?
سلام استاد عزیز و مریم بانوی دوست داشتنی
سپاسگذارم از همه زحماتی که می کشید و این همه احساس خوب و ناب را منتقل می کنید،من در این قسمت از سفرنامه با شنیدن حرفهای شماو حرفهای خانم شایسته عزیز که باگلویی بغض گرفته،با تمام وجودش سعی میکرد که عشق به خداوند و متحیر ماندن از این همه زیبایی را با تمام احساس بیان کند گریستم و عاشقانه احساسش را درک کردم
خدا را شاکرم از این بابت که لیاقت این را دارم که با بندگانی مثل شما همنشین باشم چون این دعای هر روز من است که خدایا ،دوستانی رو در مسیرم قرار بده که دیدن و صحبت کردن با آنها، مرا هر لحظه بیاد تو بیاندازد و مرا نسبت به تو عاشق تر کنند و از این بابت خدا را سپاسگذارم که این آرزوی من تحقق یافته و هر روز با تعداد بیشتری از این دوستان آشنا می شوم
استاد صحبت از تغییر کردید و من خواستم بگویم که در این یکسال که با شما آشنا شدم تغییرات خیلی زیادی کردم در کامنت قبلی که برای مسابقه بود موضوع آشنایی با شما را توضیح دادم من یکسال پیش در این زمان انسانی ناامید از زندگی بودم چون دخترم یک بیماری لاعلاج داشت و دکترها قطع امید کردند و من هر لحظه و هر ساعتم پر از استرس و ترس بود که نکند الان پایان زندگی او باشد وشب ها تا صبح بیدار بودم که نکند این لحظه آخرین لحظه ی دیدارمان باشد( الان که اینها را می نویسم بغض عمیقی گلویم را گرفته و اشکهایم مثل باران جاری شده) و مدام فکرهای نامربوط به ذهنم میزد و می گفتم که من بعد از مرگ دخترم از شدت غصه حتی یک لحظه هم زنده نخواهم ماند اما این روزهای خیلی سخت اینطور نماند و من به لطف خدای مهربان با شما آشنا شدم و خداوند شما را وسیله ای قرار داد تا حرفهایش را از دهان شما به من بگوید و من و همسرم به لطف خدای مهربان، شب و روز شروع کردیم به کار کردن روی باورهایمان و الان بعد از گذشت یکسال برخلاف آنچه که دکترها تصور میکردند معجزه ای در زندگی مان رخ داده و دخترم در حال حاضر در شرایط جسمی و روحی خیلی خیلی خیلی… بهتری نسبت به قبل قرار دارد و خود من هم خیلی خیلی… تغییر کردم و از یک آدمی که ناامید به ادامه زندگی بود تبدیل به آدمی شدم که صد در صد امید به زندگی دارد و می خواهم بیشتر و بیشتر زنده باشم تا دنیا را بیشتر ببینم و لذت هایش را بیشتر و بیشتر درک کنم
من از قبل آدم جسوری بودم اما ترس هایی از تاریکی و تنهایی داشتم و همسرم هم همینطور بوده، ما چند وقتی است که قرار گذاشتیم که مثل شما که تنهایی به جنگل میرفتید و شبها در آنجا میخوابیدید بر ترس هایمان غلبه کنیم و چون ما به لطف خدا در یکی از شهرهای شمالی زندگی میکنیم و اطرافمان پر است از جنگل های انبوه،تا به حال چندین بار به همراه دختر کوچولویمان به دل جنگل رفتیم و در آنجا چادر زدیم و هر بار یکی از ماها پیش دخترمان میماند ودیگری به دل جنگل میرفت تا بر ترسهایش غلبه کند و خدا را به عنوان یاور خود در این لحظه احساس کند و این مسابقه ای شد بین ما تا ببینیم چه کسی می تواند مسافت بیشتری طی کند و ایمانش را قوی تر کند .باورتان نمی شود که هر بار، بعد از یک شب خوابیدن در جنگل و انجام این کار، چند روز بعد از آن، چه اتفاقات جالبی برایمان می افتد و خداوند چگونه پاداش کارمان را می دهد استاد نمیدانید این تمرین چقدر بی نظیر است و ما بعد از آن چقدر احساس آرامشی عمیق ویکی بودن با خدا را داریم و هر چه که از خدا بخواهیم بعد از یکی دو ساعت و در بعضی مواقع که فرکانس ضعیفتری می فرستیم بعد از یکی دو روز درخواست مان اجابت می شود و ما الان این احساس شما را که می گفتید که (الان زندگی من جوریه که می خواهم ،می شود)را عمیقاً درک میکنیم در صورتی که ما آن زمان که اینها را برای بارهای اول از شما می شنیدم باور نداشتیم و الان ما، خود در این شرایط قرار گرفتیم و چقدر همه چیز راحت و دست یافتنی است و به قول شما احساس می کنیم که خدا همه ی کار و زندگی اش را رها کرده و چسبیده به ما، این را هم بگویم که دختر کوچولوی ما که ۷ سالش است با ما همراه شده وعاشق شما و برنامه هایتان شده و همیشه این حرف شما را به یاد ما می آوردکه( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است) وما کلی می خندیم…و با این سن کم حرف های شما را درک کرده و هر جا که به نفعش نباشد می گوید این باور شماست و ما را قانع می کند
وهمیشه تمرین سپاسگذاری و دسته چک… را با ما انجام میدهد( یعنی ادا در می آورد) و ما خدای مهربان را دائماً سپاسگذاریم که شما را برای هدایت ما قرار داد و از شما و خانواده ی محترمتان کمال تشکر را داریم که همدم شب و روز مان شدید.
با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما…
سلام بر عزیز دلِ با ایمانِ هدایت یافته
خدای من چه داستانـــی
اصلا وقتی خواندمش یاد کمپ و سفر و جنگل و شب مانی هام افتادم و چقدر این ایمان و نترس و شجاع بودن شما را خانواده ی شما را عزیزای من، تحسین میکنم واووو واوو واوو
چه رویایی داشتی و چطــــور به حقیقت پیوست
واقعا بینظیره
خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمند هر سه ی شما
دوستون دارم
و الهی که این خدایی که بهش ایمان دارید و داره همه ی کارهای شما را انجام میده بازم در ذهن و قلب و تمام وجود شمااا بزرگتر وبزرگتررر بشه. آمین.
ممنونم به خاطر نوشتن این داستان فول تحسین برانگیز واقعا من که واقعا لذت بردم.
خداروشکر خداروشکر خداروشکر خداروشکر
به نام خدای توانا
سلام دوست عزیز الهی مهربان
خانم زهره زمانی عزیز خیلی از خوندن کامنت شما احساس خوبی پیدا کردم و فرکانس زیبایی ایمان شما رو دریافت کردم .واسم تو چشمام حلقه زد و یه جورایی بغض کردم همین الآنم اشک از چشام اومد خدایا شکرت بخاطر اتفاقات خوب دوستانم هرچی بیشتر میگذره به حرف استاد نزدیک میشم که میگه من نتایج دوستان بسیار برام لذت بخش تر و زیبا تره تا تعریف وتمجیداشون .واقعاااا احساسی که از اون تأثیراتی که در زندگی انسان ها شما گذاشتید هزاران برابرش به زندگی خودتون در دنیا و آخرت بر میگرده شما دست خدا شدی تا مردگان رو از مردگی و اسارت دست خودشون رها کنید سپاسگزارم بی نهایت از خدای شما استاد از خودتون واز بچه های عزیز و خود نازنینم .خدایا شکرت هزاران مرتبه .
سپاسگزارم از خدایی که داره هی بهم خواسته نشونه میده وای خدای من با همسرت بری تو دل ترس هات یکی که این خودت در مسیر توحید باشه ودرکت کنه خیلی عالی بود چون من خیلی دوست دارم آدمی بیاد تو زندگیم که پایه همه کارهام باشه .
براتون خوشبختی های بی نهایت آرزو دارم اینا تازه اول ماجراست هنوز کلی راه مونده که باید رفت .مرد وزن سفر بایدی ?
در پناه خدای خوبان
سلام دوست همفرکانسی ام طیبه جان، ممنون بابت این همه لطفی که داشتید. واقعاً باید خدارو شاکر باشیم بخاطر این راه روشنی که به ما نشان داده و دوستان گلی همچون استاد عزیز و مریم بانوی گرامی، که در مسیر ما قرار داده تا گویای این حقیقت از زندگی به ما باشند که تا به امروز نمیدانستیم و درک نمیکردیم و امروز چشمانمان بینا شده واین حقایق برای ما آشکار.
برای شما آرزوی خوشبختی و سعادت را دارم و یقین داشته باش که وقتی در این مسیر قرار گرفتی و به خدای خودت ایمان داشته باشی به شرطی که درخواستت رو درست بفرستی ی همچین آدمی سر راهت قرار میگیره که با خودت همفرکانسه، خدارو شکر میگم که دل نوشته ی من تونسته انقدر تاثیر گذار باشه و ی همچین درخواستی رو در شما ایجاد کنه
به نام خدای رزاق
سلام سلاااااام ???
استاد ماشاالله چه خوشتیپ شدین ، با این لباس تون یه هارمونی قشنگی با طبیعت ایجاد کردین، همرنگ طبیعت شدین ??
???
خیلی جالبه که قانون برای همه یکسانه، به همه ی ما الهام میشه به استاد به مریم جان شایسته
خدا به شما گفت و شما به الهاماتت عمل کردی ، خدا خودش میدونه این نتایج به بار میاد ( وعده خدا حق ) واسه همین بهت میگه …
پس به احساس ات گوش کن ، ایمان بیار به غیب ??
باز خدا میگه ؛ هرچی میخوای من بهت میدم
…..
بنظرم این سفرنامه دوره عملی و تکمیلی تمام دوره های شماست و خداوند به مریم جان شایسته الهام کرد ، و قرار بود که این سفرنامه باشه تا ما بهتر درک کنیم تا ما هم نتیجه ببینیم تا نتیجه بگیریم …
???
ما آدم ها از راه های مختلفی اطلاعات کسب میکنیم ، عده ای شنیداری ، عده ای بصری ، عده ای لمسی و….هستیم، پس دیدن برای ما خیلی کمک کننده اس
این تصاویر و اطلاعاتی که از طریق چشم به ذهن مون وارد میشه خیلی بهتر در ذهن ما ثبت میشه ، بقول خودتون هرکی یه جوری باور هاش شکل میگیره مثل همین دیدن .ما با این سفرنامه خیلی از باورهامون شکل گرفت.
استاد عزیز شما یه انسانی هستی مثل بقیه انسان ها با این خصلت بی نهایت طلب بودن ، اما تفاوت اصلی شما میدونی چیه ؟؟!
شما خودت رو محدود نکردی …
این خصلت بی نهایت طلبی رو نه تنها سرکوبش نکردی بلکه بهش پرو بال دادی و رشد کردی و حرکت کردی و جریان ادامه پیدا کرد و ادامه داره تا وقتی که باشی و انسان بودن یعنی همین …
خودم رو مثال بزنم آدمی که همیشه باید همه چی رو برنامه ریزی میکرد وگرنه حالش بد میشدو نا آرام میشد !! اما با دیدن این فایل های سفرنامه آرام تر شدم خیلی ریلکس تر شدم …میدونی استاد حالا عاشق این جمله شما شدم که میگین :
” نمیدونم قراره چی پیش بیاد “??
این مصداق بارز ایمان ، ایمانی که باعث میشه شما به این زیبایی و راحتی هر لحظه هدایت بشین .
چرا من همیشه میخواستم خودم همه ی کارها رو انجام همه چی رو مرتب کنم همه چی رو برنامه ریزی کنم فلان ساعت اونجا باشم، فلان روز اونکارو انجام بدم ، واآااای اگه نشه !!???
آقا بیایین بسپاریمش به خدااای هدایتگر
چرا برای خودمون سد می سازیم؟! چرا اینقدر زندگی رو سختش کردیم ؟! آخه مگه چقدر توانایی پارو زدن داریم ، کم میاریم خب!
باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد …
اینو به خودم میگم ؛ چقدر ایمان داری که دل رو به دریا بزنی و خودتو رها کنی ؟؟!
??
بازم یه جمله طلایی از شما : بخدا تمام قدرت در اختیار ماست ، باور کنیم این وحی منزل .
…
استاد عزیزم من هیچوقت به شما شک نداشتم اما میدونی اون اوایل که با شما آشنا شده بودم با خودم میگفتم این آدم با من فرق داره لابد یه استعداد ویژه ای داشته !!!
منی که اینهمه واحد فیزیولوژی پاس کردم ? نمیدونم چرا این فکر اشتباه رو داشتم ، تا اینکه شما گفتی آقا سیستم عصبی – ذهنی همه ی انسان ها یکسانه ! اگه من تونستم شما هم میتونی ! ای ایها الناس میتونید??
دیگه اینجا گفتم بابا استاد راست میگه دیگه این خیلی واضحه ..واقعا که سمیه ??
…
اصل مهم دیگه که اینجا بازم ازش گفتین ، سبک زندگی شخصی ؛ وقتی سبک شخصی داری توی زندگیت اونوقت میشی یه آدم منحصر به فرد و خاص ? چرا ؟ چون از کسی تقلید نکردی و خدا تو رو خاص آفریده پس به همون روندی که خلق شدی و خاص بودی ادامه بده نه اینکه تو هم خودتو مثل بقیه دربیاری!
هرکی میتونه منحصر به فرد باشه با این هدایت همیشگی خداوند …
…
?????
سلام به دوست عزیزم سمیه جان
آفرین وقتی سبک شخصی خودتو داری تو زندگیت، اونوقت یه آدم منحصر به فرد و خاصی .
چرا؟
چون از کسی تقلید نکردی و خدا تو رو خاص آفریده پس به همون روندی که خلق شدی و خاص بودی ادامه بده نه اینکه تو هم خودتو مثل بقیه دربیاری?????
چقدر زیبا گفتی ????
وقتی خداوند با اون همه عظمتش این سیارات و منظومه ها رو هر کدوم با ویژگی خاصش آفرید
ما انسانها و تمام موجوداتش رو هر کدام از یه ویژگی خاص و مجزا آفرید
وقتی این موضوع رو درک کنیم باید بدونیم که هرکدوم از ما از یه ویژگی اخلاقی به وجود اومدیم و یه رسالتی تو این دنیا داریم.
پس بیاییم به همون روشی که خدا تو وجود هر انسانی گذاشته زندگی کنیم .
نه اینکه بخواهیم مثلا پدر و یا مادر و یا همسر و فرزندمان را همانطور که اونا دوست دارند راضیشون کنیم.
این نکته خیلی مهمه که اگه رعایت کنیم عشق و زیبایی و موفقیت و زندگی عالی رو تجربه خواهیم کرد.
سپاسگزارم از کامنت عالی ات??????
در خدای فراوانی ها،شاد باشید و راضی و پرروزی???
سلام لیلای مهربونم
دوست نازنینم مرسی از پیامی که در ادامه کامنتم گذاشتی ..
بله دقیقا همون خاص بودن شامل ویژگی اخلاقی و ظاهری و البته رسالت خاص مون هم میشه …
اینکه در پی رسالت خودمون باشیم نه اینکه هرکاری دیگران انجام دادن ماهم بریم دنبال بقیه !!..
وقتی راه خودت رو بری هدایت مخصوص خودت هم دریافت میکنی ، ولی با دنباله روی از دیگران دیگه از اون هدایت مخصوص بی نصیب می مونی …
و تنها حسرت میخوری !!
…
به نام خداوندی که وعده اش حق است
سلام بر بنده ی بینظیر خدا سمیه جونِ مهربون من
حسم گفت بنویسم واست دلیلش را نمیدونم و هیچ منطقی هم ندارم با این وجود که باید تمام نظرات این قسمت را بخوانم .. ولی منم اطاعت کردم از خدای خودم که الهام کرد از شما تشکر کنم.
سمیه جون این کامنت ارزشمندت
برام تایید باورهایی هست و مهم ترین
اینکه + خداست که کارهای من را انجام میده، خدا برای اینکه من به ثروت برسم غنی باشم نیازی نداره خسته بشم نیازی نداره زجر بکشم ولی نیازه که ایمان بیارم بهش به وهابیتش به رزاق بودنش به من حیث لایحتسب بودنش به مهربان بودنش به لطیف بودنش به هدایتگر بودنش به صادق بودنش به غفار و توبه پذیر بودنش .. آره باور باید کنم و ایمان به باورم داشته باشم
و من خالق 100% زندگیم هستم.
خداروشکر خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمند شما
خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمند خودم
هر دومون را عزیزم تحسین میکنم.
دوست دارممم مهربونِ خوش قلب
به نام خدای سمیع و بصیر ❤
محمد جان عزیزم سلاام ، دوست الهی من ، مهربان دوست داشتنی
مرررسی مررسی که برام نوشتی .
😭😭😭
خیلی به موقع هستی ، از حس ات هم ممنونم .
اینکه خدا میگه انسان فراموشکاره، همینجاست.
من نیاز دارم که بازم ایمان بیارم ..
باید همیشه ایمان رو تازه کرد
با هر نفسی که میکشم ..
با هر قدمی که بر میدارم..
با هر لبخندی که میزنم ..
با هر پیامی که برام میاد و بعد یکسال روی کامنت من قرار میگیره که خدا داره باهام حرف میزنه ، میگه بیا ببین خودت چی نوشته بودی یادت هست ؟! یادته اون موقع بهت گفتم و تو نوشتی !؟میدونه فراموش کردم 😭😭😭
خدارو هزار مرتبه شکر بخاطر وجود خداگونه ات محمد جان
منم تحسین میکنم تو رو برای وجود بینظیرت مثل خدا
سپاس گزارم ، سپاس گزارم 🙏🙏🙏
دوست دارممم مارکوی جان
سلام سمیه عزیز ….بارخدامیگه هرچی میخواهی من بهت میدم
این جمله اینبار کمی جنسش متفاوت ازدفه های قبل بودبرام ممنون…
سجاد عزیز سلام …
??
چه جمله ی آرام بخشی این جمله خالق : کلا نمد هولاء هولاء…
بقول استاد همه ی این ها رو ما خودمون میدونیم فقط استاد داره به یادمون میاره.
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ﴿١١٩نحل﴾
آن گاه پروردگارت به کسانی که از روی نادانی کار زشت مرتکب شدند، و بعد از آن توبه کردند واصلاح نمودند، [لطف و عنایت دارد] زیرا پروردگارت پس از آن بسیار آمرزنده و مهربان است.
=======================================================================================
تمرین ستاره ی قطبی در نشانه ی امروز من:18 دی ماه 1403
روز های عجیب و غریب ولی قشنگیه،وقتی این پیچ جاده رو هم رد کنم و از ارتفاع بالاتر به این جاده ای که با کمک خدا ردش کردم نگاه کنم،خیلی به خودم افتخار میکنم.انتظار مثبتِ رسیدن روز های خوش آینده،همیشه جواب میده،خدا این همه بار سنگین رو از روی دوشم برداشته…این مسئله رو هم حل میکنه،از نظر من شاید طول کشیده،اما خدا هیچ وقت دیر نمیکنه،استاد تو جلسه 3 قدم 7 بهم یاد داده،قانون رهایی خیلی ایمان میخواد،باید بتونی توکل کنی،باید رها باشی تا جریان هدایت برسه،سخته ولی شدنیه.یا تو یک فایل دانلودی که درمورد الهامات هست استاد یک جمله ی طلایی میگه،اینکه برای دریافت الهامات،باید هر لحظه ذهنت رو پاک کنی،پیش فرض هارو بریزی دور.
این مدت که برای کنترل ذهن و گوش کردن به فایل ها میرم پیاده روی،با اینکه با جفت هندزفری دارم به صدای استاد گوش میدم باز میبینم یک جایی ذهنم داره جاخالی میده،برای همین همزمان با شنیدن صدای استاد،دونه دونه قدم هامم میشمرم.یکی یکی،دوتا دوتا،برعکس…برای اینکه هیچ راه فراری برای ذهنم نزارم،اما امروز که یاد این حرف استاد افتادم که برای اینکه الهامات رو دریافت کنی باید ذهنت رو هرلحظه پاک کنی، دیگه با هر قدممم،این عبارت رو تکرار میکردم.
clear history…
حسبی الله!
چیز خوبی از آب درومد،تا یک مدت طولانی برای ذهنم جذاب بود و دوست داشت تکرارش کنه…واین یعنی امروز هم من تا حد خوبی،بازی رو بردم.یک وقتایی هم ذهنم میخواد منو ببره توی مقایسه و احساس قربانی بودن که آقا چه جوریه تو انقدر داری برای تغییر همه چیز تلاش ذهنی و فیزیکی میکنی و بقیه از همون اول همه چیز براشون خوب پیش رفته؟!اصلا نیاز نبوده مثل تو انقدر همه چیز رو تغییر بدن!؟ولی من خیلی خوب مچش رو میگیرم.بهش میگم بخاطر اینکه من قبل از آشنایی با قانون،ناآگاهانه خیلی بلا سرخودم آورده بودم،من عزت نفس پایینی داشتم و با همون باورهای داغون،زندگیم رو ساخته بودم،مشکل از خودم بوده،حالا تغییر کردم،جهان اطرافمم میخواد تغییر کنه …من فقط باید بیشتر روی شجاعت و ایمانم کار کنم همین.هرکسی هرجایی هست جای درستشه،جایی هست که لیاقتش رو داشته،به قول یکی از بچه ها هرکسی داره وسط باورهاش زندگی میکنه،نون باورهای خودشو میخوره….پس جای هیچ مقایسه ای درکار نیست.just focus on your self!
این فایل رو امروز صوتی گوش کردم،از شروع صحبت های استاد شایسته بغضِ منم ترکید…چون بی نهایت دلم برای اون فرکانس نزدیکی به خداوند و رهایی و عشق بی قیدو شرط تنگ شده…این،اون چیزی که هر روز براش توی دفترم مینویسم،دلم برات تنگ شده خدا،دلم برات خیلی تنگ شده …دستمو بگیر و این پیک رو هم خودت ردش کن…برای اینکه من میخوام فقط به تو فکر کنم،نه به هیچ چیز دیگه …دلم برای وقتایی که مینشستم جلوی پنجره،روی میز وصندلی خودم…تا چشم کار میکرد دریای لاجوردی بود و آسمون آبی…و با نوشتن هرخط دفترم، صورتم انقدر خیس اشک میشد که دفترمم رو هم خیس میکرد،تنگ شده …
آدم مگه چی میخواد از زندگی؟!غیر از آرامش،غیر از احساس خوشبختی بی قیدو شرط؟!من میگم این بیت که میگه:آنکه به درگاه مقرب تر است،جام بلا بیشترش میدهند،درسته!نه به اون معنی که به ما گفتن…مفهومش برای من اینکه،اون آدمی که به فرکانس خداوند نزدیک میشه و اون جنس ارتباط رو تجربه میکنه،دیگه هیچ چیز به اون اندازه اون رو خوشحال و شاد و راضی نمیکنه….برای همین وقتی ارتباطش با خدا یکم کمرنگ تر میشه،واقعا درد میکشه….
اینو اصلا آدم های عادی جامعه نمیفهمند….فقط کسی این مفهوم رو متوجه میشه که در نزدیکی فرکانس خداوند قرار گرفته باشه…برای همین حافظ میگه:ما در پیاله عکس رخِ یار دیدهایم،ای بیخبر ز لَذَّتِ شُربِ مُدامِ ما… البته که منم ادعای نزدیکی ندارم،اصلا و ابدا …ولی یک جنسی از فرکانس آرامشِ ناب رو تجربه کردم که الان در به در تجربه ی دوباره ی همون احساسم….
این من و این خلق کلمه ها کنارهم برای کنترل آگاهانه ی کانون توجه …استاد مرسی که انقدر خوب قانون رو برای ما مهندسی کردی،مرسی که به جای اینکه ماهی دستمون بدی،بهمون ماهیگیری یاد دادی،تا هرکسی توی هر مرحله ای از زندگیش هست،درکی که از قانون داره رو به عمل بیاره و مسیر درست رو پیش ببره…
و خدایی هست مهربان تر از مادر…استاد من از کجا میدونستم جلسه ی34 ثروت درمورد چیه!؟من فقط این باور رو ساختم که خدا میتونه دست منو برداره و بزاره روی همون کدی که خرابه…این مدت از چپ و راست و بالا و پایین بهم میگفت برو به این جلسه گوش بده …ذهن منطقی من میگفت نه بابا،هنوز کلی جلسات قبلی رو گوش نکردم،چرا باید بپرم برم جلسه 34؟!اون میگفت گوش کن به حرف من …من جای بدی نمیبرمت…
اصلا استاد دیوانه شدم از قدرت ودقت این جریان هدایت،که چقدر دقیق دست منو برداشت وبرد همون جایی که باید من این حرف هارو از شما میشنیدم تا بتونم ذهنم رو کنترل کنم….اون خدایی که انقدر دقیق داره کد های خراب رو بهم نشون میده و میگه سعیده،روی این ها کار کن…مگه میشه بیخیالم بشه!؟مگه میشه منو رها کرده باشه!؟مگه میشه دوباره هدایتم نکنه!؟من…من باید در مدار دریافت هدایت قرار بگیرم…همین…کل بازی همینه….کل بازی که این 3 سال درک کردم…روی ایمان و توکل و باورها و عزت نفسم کار کنم،به محض دریافت جریان هدایت بهش عمل کنم….من ایمانمو خیلی وقته بهش ثابت کردم…الان وقت اینکه خدا و جهانش،خودش رو به من ثابت کنه …
وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا ۖ وَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ
و در برابر حکم پروردگارت شکیبایی کن که تو زیر نظر و مراقبت ما هستی، و هنگامی که [از خواب] برمی خیزی پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی.
روزهای قشنگیه برای من،پر از درس…پر از تمرین…پر از اجرای توحید در عمل….این روز ها هم میگذره و ازش خاطره میمونه…مهم اینکه من همینجایی که هستم،زندگی رو زندگی کنم.استاد بهم یاد داده همه ی آدم های موفق،با اینکه میترسیدن حرکت میکردن…بهم یاد داده جهان به شجاعان پاسخ میده…قطعا پاسخ میده …
یک چندتا زنجیر مخفی اومده،اونارم پیدا کنم و پاره شون کنم،ازین مدار هم رد میشم و میرم بالاتر…و بعد ها برمیگردم و این کامنتم رو میخونم و از روند رشدی که داشتم لذت میبرم وباز هم مسیر موفقیت و توحید و ایمان رو ادامه میدم ….همون کاری که تموم این 3 سال انجامش دادم….
وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿٢5یونس﴾
و خدا [مردم را] به سرای سلامت و امنیت دعوت می کند و هر که را بخواهد به راهی راست هدایت می نماید.
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَىٰ وَزِیَادَهٌ ۖ وَلَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّهٌ ۚ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢6یونس﴾
برای کسانی که نیکی کردند، [بهترین] پاداش و افزون [بر آن] است؛ و چهره آنان را سیاهی و خواری نمی پوشاند؛ آنان اهل بهشت اند [و] در آن جاودانه اند.
خداروصدهزارمرتبه شکر برای همینجای زندگیم،همه چیز خوبه،همه چیز آرومه،روند تکاملی رشد برقراره،آزادی زمانی دارم هروقت بخوابم،هروقت بیدار شم،هروقت دلم خواست و هرچقدر دلم خواست برم پیاده روی،به درس ومشق نیلا نیکا برسم،مامانم صحیح و سلامته،همه ی کارهای خونه رو اون انجام میده،بابام سرحال وقبراقه،همه ش درحال ورزش کوهنوردیه و لذت بردن از طبیعته،داداشم خوشحاله…منتظر ویزاشه که بره اروپا…حال دلش عالیه،من یک اتاق شخصی دارم،هرچیزی که دلم بخواد اینجا هست،هیچ کس مزاحم خلوت من نمیشه…هیچ کس به من نمیگه تو داری چیکار میکنی،همه بهم احترام میزارند،همه مراقبمند.صلح برقراره،آرامش هست،نور هست،عشق هست…هرشب کلی از کامنت بچه هارو باعشق میخونم و ازشون یاد میگیرم،پروژه رو دارم گام به گام پیش میبرم…اکثرا جلساتی که از دوره ها توی پروژه پیشنهاد میشه رو دارم و به اون هام گوش میدم و آموزشم تکمیل میشه،هوا به شدت خوبه،دلپذیره،پر از اکسیژن خالصه،نیلا نیکا دخترای خوبی هستند،باهم بازی میکنند،باهم درس میخونند،درکنار هم رشد میکنند،عاشق نقاشی و کاردستی و خلاقیتن،منم سعی میکنم مادر خوبی براشون باشم،از خودم راضی نیستم اما بهرحال دارم تلاشمو میکنم هر روز بهتر از روز قبلم باشم.راستی چندتا خودکار رنگی روان نویس برای پروژه خریدم،اونارم خیلی دوست دارم…دفتر پروژه م خیلی برام جذابه …و هر روز ذوقِ گام جدید و آگاهی های جدید رو دارم….خلاصه که هرچقدر ذهن بخواد نجوا کنه،هزاران هزار نعمت توی زندگیم هست که هرکدوم جایِ صدهزاربار سپاسگزاری داره….
خدایا ازت ممنونم،ممنونم که هستی،ممنونم که هیچ وقت نمیخوابی،هیچ وقت گمراه نمیشی،هیچ وقت خطا نمیکنی،هیچ وقت نمیمیری…ممنونم که همیشه مراقبمی.دوستت دارم خدا…خیلی دوستت دارم…خیلی زیاد.
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی…
سلام به استاد نازنینم و خانوم شایسته،و خانواده صمیمی عباس منش
داستان بر میگرده به چند روز پیش که تصمیم گرفتم فایل های سفرنامه رو دوباره ببینم با اینکه دقیقا میدونستم کدوم قسمت بهم حس بهتری داده و سوژه کدوم فایل هست، ذهنم میگفت چرا اینقدر وقت میذاری؟
خب راستش انگیزه اولیم برنده شدن توی مسابقه بود.و این برای شروع کار کافی بود.
برگشتم فایل ها رو دیدم تک تک کلمات مریم و استاد رو توی دفتر زیبام نوشتم(که الان با این کلمات زیباترهم شده،این اولین جایزم بود).فایل تموم می شد برمیگشتم نوشته هامو میخوندم
باورم نمیشد اینارو قبلا شنیدم؟یعنی واقعا شنیده بودم؟؟؟
جواب این بود که بله شنیدی اما با توجه به مدارت درک کردی.
سوال یعنی میگی الان توی مدار بالاتری هستم که بیشتر میفهمم؟جواب بله(این جایزه دومم بود). و یه لبخند بزرگ روی صورتم نشست.
شروع کردم به خلاصه برداری که کامنتم رو کامل کنم.
یه انرژی زیادی توی وجودم شکل گرفت بود،یعنی توی فایل بعدی چه اتفاقاتی می افته؟چه حرفایی زده شده؟جواب پلی کن که منم خیلی مشتاقم بدونم! بازهم نوشتن،بازهم دوباره خوندن و خلاصه برداری!
ذهنم میگفت: با این سرعتی که پیش میری اصلا فکر نکنم برسی ۳۱ جلسه رو ببینی بیاهمون سوژه رو ببین و کامنت رو بنویس بره!و قلبم میگفت:مگراز دیدن این فایل ها لذت نمیبری؟جواب چرا خیلی لذت میبرم، قلبم گفت: پس کار درست همینه.
خلاصه من هم یه گفتگوی دو تایی باقلبم و ذهنم داشتم.خیلی خوب میتونستم بفهمم که الان کدوم یکی از این ۲تا دارن حرف میزنن.این دانشی بود که قبلا برام به این واضحی نابود(اینم سومین جایزه).
گاهی میگفتم ایول چه رابطه خوبی بین این سه نفر هست،منم از اینا میخوام و چقدر در مورد روابطم به وضوح رسیدم(اینم جایزه چهارم)
خیلی از دیدن و نوشتن لذت بردم،گاهی میدیم همچین امکاناتی هم هست ادم میتونه اینجور زندگی کنه چه جاهایی که باید برم و از نزدیک ببینم و چقدر خواسته جدید در من شکل گرفت (چقدر از این به بعد کائنات به من جایزه بدن فکر کردن به این موضوع شمارش جایزه هایی که تا الان رقم زدم با تکرار این ۳۱جلسه رو از دستم خارج کرد)
جلسه۳۱ام تموم شد.
توی کامتنم نوشتم حس واقعی من حس یک برندست چون تا اینجای کار جایزه های زیادی گرفته بودم و هنوز دارم میگیرم،وقتی این فایل رو دیدم پاسخ هایی که قلبم به ذهنم داده بود رو از زبون استاد میشنیدم.حس بی نظیری بود چقدر راضیم از خودم و این حس رضایت شاید چندهزارمیلیاردیوم جایزه این تکرارزیبا باشه.
استاد وقتی میگید تک تک اعضای این خانواده برنده هستیم،واقعا بالهای پرواز رو روی شونم احساس کردم.
یه چیزی توی قلبم میگه بیا و ۱۲قدم رو باز از فایل یک قدم اول گوش کن باز بنویس،باز خلاصه برداری کن باز فکر کن،بذار ذهنت باز حرف بزنه و قلبت ساکتش کنه،بذار با این روش قدرت ذهنت رو بگیری و به قلبت بدی،بذار تسلیم باشی و گوش به فرمان الهامات قلبت .و بذار که جایزه هات هر لحظه بیشتر و بیشتر شن.
کار درست لذت بردن هست و گوش دادن ساده به ندای قلب،بدون بالا پایین کردن این ندا و نخوای توی همین لحظه بدونی نتیجه گوش دادن به این ندا چی هست.
همون ندایی که اومد مگر از دیدن این فایلها لذت نمیبری؟ پس ادامه بده.
شاد و پیروز باشید
باتشکرفراوان سعیده خیاط
سلام و درود فراوان به سارای عزیز?
همیشه این جدال بین قلب و ذهن هست.
چه وقتهایی که این قلب و ذهنم با هم سخن میگویند و من هم میخندم
خنده ام از این میگیره که من گوش میدم و خدا خودش جواب شیطان و میده و میگم خدایا شکرت مرسی که هستی و تنهام نمیذاری و کمکم میکنی???
خیلی خوبه که به ندای قلب آرامت گوش میدهی.?
بهت تبریک میگم که به این درجه رسیدی که برات روشنه الهامات خداوند و شیطان.??
در خدای زیباییها ،شاد باشی و راضی و پرروزی
سلام
چقد خوب
ترغیب شدم و تصمیم گرفتم منم برم باز از اول ببینم و یادداشت بردارم و باز لذت ببرم?
خدایا شکرت
سپاسگزارم ازت دوست خوبم?
به نام خداوند هدیه دهنده ی بهترین ها!
جایزه بعدی شما هم اینه که از طرف عزیزِ دلِ خدا: یک آغوش گرم از جانب خودش دریافت کنی که گرم ترین آغوش دنیاست و بوس باران بشی ..
جایزه بعد ترشم اینه که به خاطر وجود ارزشمند شما از خدا جون سپاس گزاری کنم و بگم که چقــــدر بینظیری خداروشکر خداروشکر خداروشکر
تحسین برانگیزی.
خداروشکر
دوست دارم)))) الهی که همیشه بدرخشی
سعیده جان بسیار بسیار لذت بردم . چه ابداع نوینی بود ! چه دیدمثبتی داشتی. سپاسگزارم
سلام عزیزم
چقدر برام نوشته تون برام اشنا بود، انگار خىدم نوشته بودم و الان ک خوندم هی اولش میگفتم منم همینطور فقط میخاستم برنده بشم، منم همینطور بودم و میدونستم کدوم قسمت برام جالب تر و زیبا تر و بهتر بود، منم همین طور دلم نیمد دوباره سفرنامه رو تا انتها نبینم و نکته برداری نکنم، منم همینطور به الهام قلبم گوش دادم و با کامنت شما متوجه شدم منم برنده شدم
ممنون ک یاداوری کردین
سلام عزیزم…دوست خوبم..عالی بود…این نگرشت واقعا جواب خیلی از سوالات من بود..بی نهایت سپاسگذارم اول از خداوندم که از زبان شما دوست عزیزم جواب هایم را داد و دوم از شما دوست عزیزدلم….و سپاسگذارم از استاد بی نظیرم…در پناه الله یکتا شاد و موفق باشید
سلام ب سارا خانم عزیز
واقعا تشکر میکنم از شما بابت اینکه این پیام رو گزاشتین چراکه لبخندی پر از آرامش رو روی لبای من آورد و ب من که در جریان این سفرم احساس برنده بودن دست داد خداروشکر
و ب شما تبریک میگم بابت اینکه انقدر در فرکانس خوبی قرار دارین که فایل هارو مجددا ببیند و دوره دوازده قدم و درکنار استاد عزیزمون هستید و بابت موفقیت های شما خداروشاکرم
چی زیبا نوشتی دوست عزیز. موفقیت بیشتر برایت ارزو دارم انشاالله برنده باشی. در نوشتارت تکاملت را انشاالله طی کردی به برنده شدن. توکل به خداوند رزاق. و وهاب
سلام به استاد دوست داشتنی و خانم شایسته ی مهربون و همه بچه های پرانرژی سایت
چند نکته رو لازم میبینم یادراوری کنم هم به خودم همه به همه ی کسانی که کامنت ها رو میخونند
یکی اینکه ، این سفرنامه بزرگترین کار و رسالتی که انجام داده این بوده که به مای دنبال کننده این نکته مهم رو یاداور شد ، ک عمل به قوانین را سخت و پیچیده نکنیم! به قول استاد که در این فایل هم گفتند این رفتاراشون کاملا عادیه و جز عادات روزانشونه….،، دقیقا نکته اینجاست که تو این سفرنامه و آنچه که از لنز خانم شایسته گذشت ، ما ، هم قوانین را دیدیم ،هم نتیجه را ، در حقیقت قوانین را ،در اعمال ساده و روزانه استاد و خانواده ی دوست داشتنیش به وضوح دیدیم ،
و چیزی که هست ،اینکه خیال کنیم صبح تا شب خودمان را در اتاق خانه هایمان حبس کنیم ،و زندگی را آنطور ک باید زندگی نکنیم ، عشق نورزیم ، و بعد بنشینیم و مثل ضبط صوت پشت سر هم تکرار کنیم خدایا شکرت ، مدام تجسم کنیم ، و هزار کار دیگه و بعد منتظر نتایج عالی باشیم ، کاملا اشتباست.
به تاکید میخام بگم که بزرگترین درسی که این سفرنامه به من آموخت و همه دوستان باید بهش توجه کنند اینه که مثل استاد ، قوانین باید بشوند بخشی از وجود ما ، باید بشوند جزئی از شخصیت ما ، و درتک تک کارهای روزانه در هر موقعیت و شرایط و مکانی در عمل پیاده بشن ، و اعمال ما بر آنچه که بر زبانمان جاریست ، پیشی بگیرد ، آن وقت ،وقت معجزه هاست.
دو اینکه ، همونطور که استاد در این فایل گفتند هرروز باید بهتر از دیروز بشیم ، و از جایگاه فعلی بالاتر بریم ، و بسیار نکته ی مهمیه و مطمئنم که این خواست خداست که بندگانش یکی یکی قله های موفقیت رو فتح کنند ، و هرروز بالاتر بروند ، هرروز ثروتمندتر ، هرروز سلامت تر ، هرروز قدرتمندتر
? ?و یک جمله خطاب به خود استاد عباس منش :
استاد شما تا همین الان قله های زیادی رو فتح کردین ، دیوارهای کاه گلی زیادی رو خراب کردین وبرج ها و ویلاها ساختید ، و مطمئنم در نزد خدا ، موفقیت های تک تک ما بچه ها به حساب شما هم نوشته میشه ، درسته ک شما پیامبر نیستید اما در این عصری ک بشریت تو تاریکی ها فرو رفته ، مثل یک خورشید اول خود درخشیدید و به آسمان ها رفتید و بهشت را در زمین خدا هم دیدید و هم ساختید ، هم باعث روشنایی زندگی هزاران نفر شدید و آنها را از دره به قله هدایت کردید…..
به امید دیدن شما از نزدیک در ایالت فلوریدا??
به نام خدای عزیز
سلام دوست عزیز الهی کامنت زیبایی را نوشتید وبه من آرامش عجیبی داد .
آرامشی که باعث شد به فکر فرو برم و به حرفهایی که گفتید در جامعه ای که بشریت هر روز داره غرق میشه در تاریکی ها استاد دست خداوند چون خورشید بر زندگی خودش تابیده و نورش بقیه خورشیدهای حقیقت دوست را روشن کرد .
سپاسگزارم برای پخش آگاهی ها .
در پناه خدای عشق وزیبایی
سلام ، خواهش میکنم
نظر لطف شماست ??
بله این یک حقیقته ک بشر امروز فراموش کرده که جلوتر از آنکه یک موجود جسمانی باشد ، یک وجود آسمانی و روحی و ذهنی ست ، امیدوارم رفته رفته همه انسان های روی زمین به این حقیقت بیدار شوند…
به امید آن روز
موفق باشید
سلام دوست عزیزم
سپاسگزارم از خداوندمهربان منو هدایت کرد به کامنتتون ک بیشتر عملگرا باشم یعنی در این راه فقط باید تعهدی داشته باشی پولادین ک پایبند باشی و حرفهای استاد عزیز در این فایلها گفته میشه رو بپذیری و در زندگیت پیاده کنی اون موقع هست که نتیجه میاد
سپاسگزارم از شما دوست عزیز
سلام به استاد جانم و مریم بانوی شایسته
دوستتون دارم وصف نشدنی
کلام زیبای هر دو تون شده غذای روح من،
دوست دارم این قدم هایی که دارم باهاتون بر میدارم و لحظه لحظه عشق میکنم با عاشقی کردن با خدای خودم
استاد گفتین دوست دارین از تغییر شخصیت بشنوید و من با افتخار میگم که یه آدم دیگه شدم از شروع دوره دوازده قدم و بعد از دیدن فایل های سفر نامه مریم بانو
تو مسابقه کامنتی نذاشتم چون اصلا دلم نمیخواست که انتخابی بکنم تو این سفر ، چون لذت تک تک جلساتش باهامه و مگه میشه انتخابی کرد
بیشترین و بولد ترین چیز برای من نگاه توحیدی استاد و مریم بانو بود
اینکه هر لحظه خودم رو باید بسپارم با خیاااااال راحت
با اشک های مریم بانو اشک ریختم از دیدن این فایل و لذت بردم از دیدن مردی که دست خدا شده برای هدایت من تو مسیر توحیدی که همیشه دنبالش بودم
برای دوستانی که این کامنت رو میخونن میگم که این مسیر و این قدم ها ، آرامش ، انگیزه ، شادی ، شور و هیجان زندگی کردن ، هدف های بزرگتر و لذت بردن از زندگی رو بهم هدیه کرده
و صد البته نتایج هم گواهه
به راحتی قدم ها رو تهیه میکنم و هر روز از خوان نعمت خداوند بیشتر بهره مند میشم
تو فایلی از استادم میشنیدم که میگفتن ایمان همه چیزه
منم به کسایی که میخوان بدونن چطور؟ مگه میشه عباسمنشی زندگی کرد میگم ، ایمان همه چیزه
باور هم همون ایمان و یقینه
وقتی شکل میگیره
نعمات رو که همیشه جاری بوده دریافت میکنیم
خانواده من سید حسین عباسمنش و مریم بانوی شایسته و مایک نازنینم و دوستان گل هم فرکانسیم شدن
به لطف الله تو این مسیر قرار گرفتم و سپاسگزار استادی مثل شما هستم
استاد گفتین متعجبین از حرف های کسایی که میگن تازه میفهمیم که تو دوره حرف از چی میزدین
من به عنوان یه شاگرد میگم
شما قضاوت کنید که وقتی سی و سه سال به شیوه ای زندگی کردم که با اصل خودم فاصله داشته ، چطور میتونم با تنها شنیدن برسم به اصل موضوع؟ این سفرنامه درخواست من و هزاران نفر مثل منه
که خدایا یک عمر آدم های نادرست شیوه نادرست زندگی نکردن رو نشونم دادن ، میشه تو شیوه زندگی کردن رو بهم نشون بدی؟
پارسال که از خداوند خواستم کمکم کنه که از افرادی نباشم که هم در دنیا متضررند و هم در آخرت هدایت شدم اینجا
حق بدین به من و افراد دیگه ، که بعد از یه دنیای دروغین و پا گذاشتن به جایی که خود واقعیمون رو داریم پیدا میکنیم متعجب باشیم…
من داشتم یکی از مقاله های مریم بانو رو تو راهکار برای مسائل شما مطالعه میکردم که فکر میکنم دو بار هم خونده بودمش
اما اینبار تازه میفهمیدم ، گاز و ترمز یعنی چی؟؟؟
آگاهی های دنیایی که ازش اومدیم یعنی چی؟؟؟
و چرا منی که همیشه مشتاقانه دستم بالا بود تا پای تخته برای حل مسائل ریاضی برم ، حالا از مسائلم میترسم
چی بگم و چطور وصف کنم که حال الانم رو بیان کرده باشم
چطور سپاس خداوند رو به جا بیارم که تو این فضا قرار گرفتم
چقدرررر ساده بوده همه چیز و چقدر سادگی زیبا بوده و من غافل
دست مریزاد و به قول دوستی حلالتون
دوستتون دارم وصف نشدنی
عاشقتونم تا وقتی زنده ام
دوست داشتنی ترین استاد دنیام
به نام خدای روزی رسانِ بی حساب هدایتگر مطلقِ زیبا آفرین
سلام بر مریم جانِ من؛ عزیز دل من عشق من
خدای من خدای من چه کامنتی
میدونی چیزی که باعث شد برای شما بنویسم اینه درک بالا و والای توست، ایمان توست
من چقدر چقدر چقدر این خودت بودن این ایمان به خدا این اعتماد به نفس والاو بالای خالق کامل 100% زندگیت بودنت را تحسین میکنم آفرین افرین افرین
من عاشقتم
خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندت خداروشکر میکنم به خاطر قوانین ثابت الهی
احساس بسیار بسیار نزدیکی میکنم بهت عزیزممم
عاشقتممم عاشقتمم عاشقتمم
از اینکه خدا را باور کردی خودت را باور کردی و داری شاد زندگی میکنی و دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنی خوشحال و سپاس گزارممم.
از اینکه نشانه ها شدی برای من سپاس گزارم
از اینکه الان داری لبخند میزنی و احساس خیلی خوبی داری سپاس گزارم از اینکه دست به قلم میشی سپاس گزارم
از اینکه روی خودت کار میکنی سپاس گزارم
از خودم هم سپاس گزارم از پادشاه مارکوی بینظیر سپاس گزار ثروتمند که متعهد برای تغییر تمام زندگیشش سپاس گزارم از خودم برای اینکه اینجام و خودم را تحسین باران میکنم من عاشققققققققق خودممم هستم یوهووووووووووو
همینه زندگی خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت عاشقتممممم رب من رب من رب عاشق من
مریم جان عزیز دلِ من، بمب انگیزه و انرژی دنیاا
برات ارزو میکنم به همین خدایی که درست کردی و بهش ایمان داری ایمانت را بی نهایت بار بیشتر و بیشتر کنه.و قلبت را عاشق تر از خودش وجود ارزشمندد خودش. آمین
احساس میکنم به زودی میبینمت … )) واقعا دارم احساس میکنم
سلام و درود به دوست عزیزم مریم جان?
از خواندن کامنت پرانرژی و انگیزه بخشت ،یه حس آرامش و انرژی مثبتی در من ایجاد کرد و حرف دل منو زدید.
خیلی خوشحالم و بهت تبریک میگم که این تغییرات در تو و زندگی ات به وجود آمد.
من هم از آن وقتی که به خودم متعهد شدم فقط از آموزه های استاد استفاده کنم، از گذشته ها خیلی فاصله گرفتم و انگار در واقعیت زندگی من نبوده و تو کتاب خوندمش.
این فاصله از گذشته نشون دهنده ی اینه که ما در مسیر درستی هستیم و همین راه را ادامه میدیم تا به مقصد و هدفمان برسیم.
خداروشکر برای وجود دوستان عزیزی چون شما که اینقدر با احساس و پرانرژی نتایجشون و مینویسند.
از خدای عزیزم برات موفقیت های بیشتر، آرامش و سلامتی بیشتر، ثروت بیشتر ،شادی بیشتر و معنویت بیشتری ، آرزومندم???
با سلام خیلی عالی ولذت بخش بود
سلام
واقعا این حرف هممونه:این سفرنامه درخواست من و هزاران نفر مثل منه
که خدایا یک عمر آدم های نادرست شیوه نادرست زندگی نکردن رو نشونم دادن ، میشه تو شیوه زندگی کردن رو بهم نشون بدی؟
خدایا شکرت
سپاسگزارم ?
سلام ?دقیقا خانم حقیقت
گل گفتی???
هذا من فضل ربی
تمام این نتایج عالی مون از آموزه های استاد از لطف و توجه خداونده
خدایا صدهزار مرتبه شکرت????
شاد باشی و راضی و پرروزی???
سلام
بله
ممنونم از توجهت وآرزوهای خوبت?
خدایا شکرت
شاد و ثروتمند باشی دوست خوبم?
بسیارعالی….براتون آرزوی بهترینها رو دارم…