قانون تغییر ناخواسته ها

در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه  آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.

2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.


منابع بیشتر:

بررسی حجاب در قرآن

با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی

تمرکز بر بهبود آنچه می توانم

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم عباسی» در این صفحه: 1
  1. -
    مریم عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1852 روز

    سلام به استاد عزیزم که همیشه از دهانش در و گوهر میبارد،

    چقدر زیبا گفتی، چقدر درست گفتی، چقدر کامل گفتی استاد

    به خدا همه حرفهاتون درسته، من توی زندگیم که دقت میکنم، میفهمم که اون موقع هایی که به زیبایی دقت کردم و دیدم خوبی‌ها و محبت اطرافیانم رو و تحسین کردم و لذت بردم از محبت دیگران چه به خودم و چه به دیگران

    هدایت شدم به محبت بیشتر اطرافیان بهم

    هر چقدر بیشتر لذت بردم و دیدم عشق آدمها به همدیگرو، تجربه کردم عشق و محبت دیگران رو به خودم،،،

    به خدا استاد همه حرفهاتون درسته،

    من الان توی آلمان زندگی میکنم و دلم میخاد بیایید و ببینید چه زندگی دارم، چه لذتی دارم میبرم از زندگی،

    من تازه ۵ ساله اومدم آلمان، از کجاش براتون بگم،، از دانشگاه رفتنم توی رشته مورد علاقه ام توی سن ۳۸ سالگی،، از کار آنلاین که اونقدر لذت توشه، از فراوانی نعمت و ثروت، از اومدن پول توی زندگیم، از ماشینم، از سلامتیم، از عدم وابستگی ام، از بودن بچه هام در کنارم،

    از زندگی توی خونه ۱۲۰ متری، یه محوطه سرسبز دارم توی حیاط جلوی خونه که از اتاق خوابم لذتش رو ببرم،

    و یه حیاط سرسبز دیگه که وقتی میرم توی آشپزخانه لذت میبرم، اگه برم توی دستشویی یه محوطه سرسبز رو جلوم میبینم که حیاط خونه منه، استاد

    من توی خونه ام دوش دارم، وان دارم،، چیزهایی رو من دارم تجربه میکنم که به خدا خود آلمانی ها هم آرزوشونه،

    من یه همسایه هایی دارم که از فرشته هم فرشته تر هستند،

    یه همسایه هایی که اونقدر محبت دارن، اونقدر من و بچه‌هام رو دوست دارن، اونقدر بهم عشق می‌کنند و عشق میدهند که هر چی بگم کم گفتم،

    به خدا استاد، اگه بدونی برای تولد بچه هام چه کادوهایی که میخرن، چه چیزهایی که براشون بدون بهانه کادو میدن،

    اگه بدونی چه لذتی میبرن با بچه‌هام، به بهانه های مختلف براشون کادو میخرن، میبرنشون فروشگاه، اون چیزی که بچه‌های من میخان براشون میخرن،

    برای تولد بچه‌هام، خودشون میگن من کیک تولدشون رو درست میکنم،

    استاد اگه تا فردا بگم از محبت همسایه هام، بازم دارم براتون بگم،

    اون یکی میگی من پسرت رو میبرم فوتبال، تو نمیخاد ببریش،

    اون یکی میگه وقتی پسرت میره فوتبال، دخترت بیاد پیش من که تنها نباشه،،

    اگه اینا عشق نیست، پس چیه

    و من به یاد میارم که من لذت میبرم از عشق آدمها به خودم و به همدیگرو،

    من تحسین میکردم محبت و عشق و علاقه رو

    و اینها رو من از روزی ساختم که توی ایران بودم، من هم مثل خیلی ها، یه روزهایی بود که خیلی درد بود و یادم میاد اون روزها بدون اینکه از قانون خبر داشته باشم، تمرکز کرده بودم روی خوبی ها و زیبایی های اطرافم،

    من توی اون همه درد و ناراحتی، خنده های از ته دل میکردم و میگم من ناراحت نمیشم و خوشحال هستم و شاکر چیزهایی بودم که داشتم، همون چیزهایی که خدا بهم داد رو میدیدم و شاکر بودم

    توی همون شرایط سخت که همه متعجب بودن، از رفتار من که چرا من سختی نمیکشم

    و

    من هدایت شدم که بیام آلمان و اگه بازم بگم من یک ریال خرج نکردم، من یه ثانیه زحمت نکشیدم برای ویزا و بلیت و این جور چیزها،

    به خدا من هیچ، هیچ کاری نکردم و اومدم آلمان

    بریم سراغ یه موضوع دیگه

    بگم براتون از روزهایی که خودم خلق کرده بودم و با فردی زندگی میکردم که همش دنبال اخبار سیاسی و بدبختی و ناراحتی و بیچارگی بود و من ۲۰ سال تلاش کردم تا این آدم رو عوض کنم و من هر روز خسته تر از قبل و موفق هم نشدم،

    تا روزی که با شما استاد عزیزم آشنا شدم و دیگه تمرکز کردم روی خودم و نشنیدم حرفهاشو، در مورد بدیهاش با هیچ کس حرف نزدم، نه با بقیه و نه با خودم،

    تمام تلاشم بود که تمرکز کنم روی خودم و سرمایه گذاری کنم روی خودم،، استاد عزیزم تمام محصولاتتون رو خریدم و با عشق پولش رو واریز میکردم، چون روز به روز توانایی مالیم هم بهتر میشد و همه چی رو به پیشرفت بود و من هیچ تلاشی نکردم تا اون آدم از زندگیم بره بیرون

    و یه روزی خودش از زندگیم رفت بیرون، بدون هیچ زحمتی

    و از روزی که رفت، برکت و نعمت و فراوانی بیشتر اومد توی زندگیم،

    به خدا هر روز پول میاد به حسابم، هر روز پول بیشتر و من چه لذتی میبرم از آزادی، رهایی، آرامش و همینطور ثروت

    حرفهاتون دور و گوهر است استاد

    تمرکز بر روی هرچی بگزاریم، از همون جنس وارد زندگیمون میشه

    استاد من الان توی بهشتم، توی خود خود بهشت دارم زندگی میکنم و این زندگی رو از توجه و تمرکز روی زیبایی ها دارم

    خداروشکر بابت وجودتون استاد عزیزم،

    ممنونم از مریم جان عزیزم که در کنار استاد عزیزم، این همه آگاهی رو بهمون میده

    من عاشقتونم استاد

    به خودتون ببالید و افتخار کنید به خودتون که چه زندگی هایی رو رشد دادید و باعث شدید که چه آدمهایی به واسطه حرفهای شما و آگاهی های شما دارن از زندگی لذت میبرن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 84 رای: