در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:
1.آنجایی که بر علیه ناخواسته ها و نازیبایی های زندگی ات جنگیدی و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی ات بیرون کنی. اما در نهایت- حتی آنجا که ظاهرا شما پیروز جنگ بودی، مسئله حل نشد بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی ات گسترش پیدا کرد.
2. آنجایی که تصمیم گرفتی به جای جنگ با ناخواسته یا اعتراض به آن، آگاهانه ذهن خود را کنترل کنی و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می خواهی تجربه کنی. سپس به خاطر این جنس از توجه، جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها از زندگی شما حذف کرد، بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی های بیشتر احاطه کرد.
منابع بیشتر:
با هرچه بجنگی، آن را ماندگار تر می کنی
live با استاد عباسمنش | قسمت 7
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD389MB50 دقیقه
- فایل صوتی قانون تغییر ناخواسته ها49MB50 دقیقه
سلام آقای رمضانی عزیز
تبریک میگمبهتون بخاطر تعهدتون
به چه اهرم قوی اشاره کردید
چند روز پیش میخواستم اهرم رنج و لدت رو شروع کنم ولی وقتی به روش های قبل مینوشتم نتیجه ی خاصی نمیگرفتم
تا اینکه عموم مهمان ما بود و صحبت از خاطره ی 15 سال پیشش کرد که اون موقع پول داشت و میتونست یه گاو داری دور از شهر بگیره و الان میلیارد ها پولشه و ترس ها جلوش رو گرفت و این کارو نکرد
الان وضعیت مالی خوبی نداره
چنان با حسرتی از این خاطره یاد میگرد که میشد با تمام وجود حسرت رو دید تو چشماش
گفتم با خودم همینه این باید بشه اهرم من
اگه میخام یه روزی بشینم جلو بچه هام و از فرصت هائیکه داشتم و بخاطر ترس هام انجام ندادم بگم پس بشینم و تکونی نخورم
ولی اگه میخام با افتخار تعریف کنم که من خلق کردم زندگی دلخواهم رو پس بسم الله
و یه نکته مهم تو کامنتتون بود
چند روز پیش یه باور محدود رو شناسایی کردم که من موقع خرید وسایلی که دوست دارم ترس دارم که اگه اینو بخرم پولم تموم شه چی
تو همین خرید های روزمره ها
امروز هم پیام شما هم پیام یکی از دوستام نشونه بود برام که تو خرج کن بدون نگرانی پولش جور میشه
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم
سلام آقای رمضانی عزیز
تبریک میگمبهتون بخاطر تعهدتون
به چه اهرم قوی اشاره کردید
چند روز پیش میخواستم اهرم رنج و لدت رو شروع کنم ولی وقتی به روش های قبل مینوشتم نتیجه ی خاصی نمیگرفتم
تا اینکه عموم مهمان ما بود و صحبت از خاطره ی 15 سال پیشش کرد که اون موقع پول داشت و میتونست یه گاو داری دور از شهر بگیره و الان میلیارد ها پولشه و ترس ها جلوش رو گرفت و این کارو نکرد
الان وضعیت مالی خوبی نداره
چنان با حسرتی از این خاطره یاد میگرد که میشد با تمام وجود حسرت رو دید تو چشماش
گفتم با خودم همینه این باید بشه اهرم من
اگه میخام یه روزی بشینم جلو بچه هام و از فرصت هائیکه داشتم و بخاطر ترس هام انجام ندادم بگم پس بشینم و تکونی نخورم
ولی اگه میخام با افتخار تعریف کنم که من خلق کردم زندگی دلخواهم رو پس بسم الله
و یه نکته مهم تو کامنتتون بود
چند روز پیش یه باور محدود رو شناسایی کردم که من موقع خرید وسایلی که دوست دارم ترس دارم که اگه اینو بخرم پولم تموم شه چی
تو همین خرید های روزمره ها
امروز هم پیام شما هم پیام یکی از دوستام نشونه بود برام که تو خرج کن بدون نگرانی پولش جور میشه
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم