قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 34

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    دختر خانواده:

    سلام به استاد خوبم و خانم شایسته و دوستان

    این فایل نشانه ی امروز من بود که درباره اش می‌نویسم:

    درباره ی حجاب، من توی زندگیم وقتی جنگیدم و دوست داشتم راحت باشم اذیت شدم.

    بعدا ها این اهرم رنج و لذت در من شکل گرفت و به طور ناخودآگاه تمایل داشتم پوشش ام به شکلی باشه که اذیت نشم.

    دانشگاه پوشش مناسب متوسط رو داشتم چون اصلا خوشم نمی اومد جلوی در بهم گیر بدن و وقتم گرفته بشه و حس ام خراب بشه.

    البته که منم قلبا دوست دارم اونجوری که راحتم زندگی کنم با آزادی انتخاب و عمل اما در شرایط زندگیم یاد گرفتم اولویت فعلی ام باید حس خوب باشه، حتی اگر اون حس خوب با رعایت ایجاد میشه.

    فهمیدم که در دانشگاه، سر کار، مهمونی اونم خونه ی ادم های مختلف، در سفر، توی خونه و در خلوت، این ها همه پوشش مناسب خاص خودش رو داره.

    البته من قبلا فکر میکنم آدم باید ثابت قدم باشه، اگر سبک خاصی رو انتخاب کرده همه جا باید همونجوری باشه، بعدا دیدم با عمل به این طرز فکر درباره ی مسئله ی حجاب یا هنجارهای اجتماعی دیگه، نمیشه در صلح زندگی کرد.

    و من دوست دارم در صلح زندگی کنم.

    نمی‌تونم اینجا تمام تکه های پازل زندگیم رو به تصویر بکشم.

    یه مدت زمانی چادری بودم، قبل دانشگاه گذاشتم اش کنار. قبلا مهمونی خانوادگی اقوام درجه 1 هم انرژی می‌گذاشتم سر انتخاب لباس.

    و گذشت و گذشت.

    پارسال طبیعت گردی و سفر میرفتم شمال، بدون شال و روسری و گاهی با کلاه چون اینجوری راحت‌تر تر بودم، و هیچ نوع مشکلی برای من ایجاد نشد.

    هدایت شدم به لطف خدا اول تابستان امسال اومدم شمال زندگی میکنم با خانوادم.

    تابستان امسال هم طبیعت گردی و سفر همینطور. با آستین کوتاه و کلاه. در صلح کامل.

    آنقدری که پیش میاد یادم بره حجاب با خودم ببرم!

    ولی خرید و مرکز شهر لباس مناسب میپوشم همیشه. اونم در صلح.

    زمانی که این اخبار پخش شد من و خانوادم حتی نمی‌دونستیم اصلا داستان چیه! چون خونه ی ما اصلا آنتن تلویزیون وصل نیست و چند ساله گیرنده ی تلویزیون رو فروختیم! ماهواره و شبکه ها و کانال های مجازی خبری نداریم.

    اون تایم تولد من بود دقیقا همون روزا، کلی هم در حال خوش گذرونی بودم، بعدا که فهمیدم داستان شده باز، حس ام خیلی بد شد و همون موقع انتخاب کردم آگاهانه، چون می‌دونستم که این ره به ترکستان است و باز هم ورودی هام رو بیشتر فیلتر کردم.

    بهاش رو پرداخت کردم، با بعضی دوست هام کمرنگ تر شدم، گاها در مکالمه هام مجبور میشدم بگم من توی اون فضای فکری نیستم و نمی‌خوام چیزی بدونم.

    و باز هم به صلح بیشتری رسیدیم من و خانوادم.

    و با تمدید این تصمیم که باید و باید ورودی هام رو کنترل کنم حداقل 6 ماه خودمو جلو انداختم چون این جریانات هیچوقت تمومی نداره و همیشه هست.

    و باید تعهد به خرج داد.

    (اینم بگم من 88 یک نوجوان بودم و شرایط اش بود که با دوستام برم توی اون جو، خونمون هم نزدیک میدان آزادی بود! ولی هیچی رو به چشم خودم ندیدم. همون موقع اش هم این نوع تنش ها و استرس ها خیلی حالم رو بد میکرد و هیچ علاقه ای نداشتم.)

    درباره ی امسال، گاهی بهمون می‌گفتند که شما خانوادگی راحت شدید “چون از تهران رفتید” و یه روستای ساکت و آروم دارید زندگی می‌کنید و به شهر زیاد رفت و آمد ندارید.

    ولی اون ها ظاهر قضیه رو می‌بینند.

    اون ها جابجایی فیزیکی رو علت اصلی می‌دونند.

    در باطن ما وقتی تهران بودیم آگاهانه ورودی ها رو فیلتر کردیم و هی کنترل بیشتری کردیم.

    بارها قرنطینه شد، من تنهایی موندم تهران کلی تنهایی خوش گذروندم، و خانوادم اومدند شمال خوش گذروندند، و اتفاقات دیگه هم همینطور مدیریت کردیم.

    تکامل مون رو طی کردیم.

    و هدایت شدیم در بهترین زمان، که قبل این شلوغی های اخیر هست، به شمال و روستا‌.

    تاکید می‌کنم در بهترین زمان.

    من اینجا شاید ‌کلا 2 روز هم اینترنت ام قطع نشده باشه و دسترسی داشتم. اما سواستفاده نکردم.

    باز هم به خودم یاد آوری میکنم، اول تو خودت رو عوض می‌کنی بعد جات عوض میشه.

    این جا هم خدا شاهده ما مرکز شهر هم رفتیم برای خرید به هیچ مسئله ای بر نخوردیم، چون همون خدا ما رو بهترین زمان می‌فرسته خرید.

    و امید دارم که همین باورها من رو حتی به جای بهتر و صلح بیشتر هدایت میکنه، در صورتی که من باز هم به سمت خوبی ها حرکت کنم و شخصیت ام تغییر کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    جمال خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    سلام استاد خوبم

    سلام بانوی زیبای این خانواده سبز

    سلام دوستان خوبم

    سلام باخودم که عاشقانه در توحید عملی قدم بر میدارم وآگاهی بدست میارم وپیشرفت میکنم

    سپاسگذارم

    من طبق معمول از کامنت های دوست بسیار خوب ونازنینم علی ابودر دایی عزیز استفاده میکنم تا باهم لذت ببریم

    سپاسگذارم

    هر چقدر که ما در هر برهه ای ناراضی باشیم

    و یا نگران باشیم

    هیچ کمکی به خودمان نخواهیم کرد و این باعث می‌شود که از همان غلظت ناراضی و نگرانی در خود بیشتر و بیشتر کنیم

    اگرچه ما اکنون در هر شرایطی که هستیم به دلیل باورهای گذشته و فرکانس های گذشته مان هستیم

    و یا به عبارت دیگر ما اکنون میوه و محصول باورهای گذشته خود هستیم

    پس جای امید باقی است که ما در واقع روند افکار خود را و شکل افکار خود را تغییر بدهیم

    و این تغییر نیاز به تکامل دارد

    و نیاز به یک جهاد اکبر

    اگر قرار بر پرواز است با نارضایتی از شرایط موجود قادر به هیچ پروازی نخواهیم شد

    تنها راه تغییر شرایط آن است که با شرایط کنونی به صُلح برسیم

    جهان همچون یک مترسک فقط به باور ها و فرکانس های ما خیره می شود

    او به این نگاه نمی کند که چه کسی هستی

    در چه شرایطی هستی

    در چه وضعیتی هستی

    بی صبرانه منتظر باورها و فرکانسها و ارتعاش های توست

    باید شرایط موجود را به یک دوست برای خود تبدیل کنی

    باید در شرایط موجود ، عاشق خودت باشی تا آنگاه جهان عشق

    و دوست های بیشتر

    و اتفاقات و شرایط زیباتر را در مسیر زندگی قرار دهد

    تا وقتی که در شرایط کنونی گریه کنی و ناراضی و نگران باشی همچنان هم چون یعقوب باید منتظر یوسف و یوسف ها باشید اما آنگاه که با شرایط موجود رفاقت را برقرار کنی یوسف ها از راه میرسند.

    شرایط کنونی از نظر جهان ، بهانه‌ای است برای پرتاب به شرایط های دلخواه

    و اگر از این شرایط موجود و تضاد هایش استفاده نکنید و تنها به شرایطی که هست خیره باشی

    فقط در آن شرایطی که هست زندگی خواهی کرد

    و درگیر تکرارها و روزمرگی ها می شوی

    اما اگر از شرایط موجود به عنوان بهانه‌ای برای پرتاب خویش استفاده کنید

    و از تضادها و مشکلاتش ، خواسته‌های خود بسازی

    تو به سمت خواسته هایت

    و سمتِ اهداف پرتاب خواهی شد .

    شاد و موفق و سربلند باش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    شیرین قسمتی گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    سلام استاد عزیز

    برای من دوتا اتفاق با دوشخص متفاوت رخ داد اولی همسرم بود در تجربه قبلیش خیانت دیده بود ودر زندگی با من منو بسیار ازاد گذاشته بود چون فکر میکرد با محدود کردن این اتفاق ها میفته ودر عین حال بی تفاوت به احساسات من

    در ارتباط بعدی من دوباره با یه فردی اشنا شدم که باز هم در رابطه قبلیش خیانت دیده بود ولی در ارتباط با من بسیار خونگرم وبا احساس اما ذهنیت کنترل گری داشت نسبت به من وتماما هم از سمت من اتفاقهایی رخ میداد ناخاسته ومیگفت تو دروغ ریز ریز میگی تو پنهان کار هستی

    استاد الان من نفهمیدم توجه من بروی چه چیزی بود که این دسته از افراد سر راهم قرار میگرفت؟؟

    البته من در ازدواجم که رابطه اولم بود من خودم خیانت کردم

    ولی یاد گرفتم تعهد را ودر رابطه دومم متعهد ودرستکار بودم اما این بدبینی ها کلافه ام کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مهدی ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    استاد،چقدر ساده وزیبا این قانون رو برای من جا انداختید من این موضوع را میدانستم ولی باز هم در شرایط مختلف نمیتوانستم خودم رو کنترل کنم و دانسته نازیباییها رو وارد زندگیم میکردم امیدوارم با تمرین بتوانم با توجه به توضیحات استادزیباییها رو وارد زندگیم کنم تا خودم عوض نشم چیزی عوض نخواهد شد یا حق سپاسگزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1201 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوب خودم

    خوشحالم که در حال شنیدن این فایل هستم

    نکته هایی عالی از این فایل من کسب کردن

    نکته

    وقتی تعدای از مردم در یک مسیر می روند ممکن است که فکر کنم آن مسیر درست است ولی من باید به این نکته توجه داشته باشم که کدام مسیر درست است و قانون کدام است

    هیچ لزومی ندارد که من مثل دیگران رفتار کنم و همان کاری را انجام بدهم که دیگران انجام می دهند

    هر کس نتیجه نگرش و باورهای خودش را می گیرد

    و اینو باید در نظر بگیرم که همه به فکر منافع خودشان هستند

    این درس را امروز یاد گرفتم

    با هر چیزی که بجنگم بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود

    مثلا بر علیه آلودگی هوا بجنگم از همان جنس آلودگی بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود

    و یا هر مثال دیگر

    این جمله را باید با آب طلا نوشت

    با هرچیزی که بجنگم از همان جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگی من می شود

    این قانون در همه موضوعات زندگی من جاری است در روابط ، کار، رفت و آمد و جامعه و و و

    وقتی من به موضوعی توجه می کنم نسبت به آن موضوع من یک حس خواهم داشت و بنابر این حس من فرکانسی به جهان هستی صادر می کنم و این سبب می شود که جهان هستی هم اتفاقاتی همسو و هم راستا با آن فرکانس وارد زندگی من می کند

    خوب اگر این حس خوب باشد اتفاقات خوب را وارد زندگی من می کند و برعکس آنهم اتفاقات بد با احساس بد وارد زندگی من خواهد شد

    نکته

    حتی خداوند به پیامبر خود موسی گفت که با زبان خوش با فرعون صحبت کن

    این بدان معنی است که نجنگید و بلکه موسی اعراض کرد و رفت

    نکته اینجا است که وقتی من با موضوعی بجنگم آن موضوع بیشتر و بیشتر در زندگی من رخ می دهد

    من باید بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم

    من باید به چیزی توجه کنم که می خواهم از همان وارد زندگی من بشود

    وقتی که تمرکز من بر روی مشکلات است هرگز شرایط زندگی من خوب نمی شود

    این بدان معنی است که من باید تمرکز خودم را روی زیبایی های خودم بگذارم تا از جنس زیبایی ها و حال خوبی ها وارد زندگی من بشود

    اگر من بتوانم که ذهن خودم را کنترل کنم و تمرکز خودم را روی آن چیزی که می خواهم بگذارم وارد زندگی من بشود بر روی زیبایی ها و احساسات خوب خداوند هم از همان جنس زیبایی ها و خوشبختی ها را وارد زندگی من می کند

    تمرکز روی آن چیزی که در زندگی من خوب است

    دوم اینکه هرگز در مورد چیزی که خوب نیست در مورد آن صحبت نکنم چرا که با صحبت کردن در مورد آن این نازیبایی بیشتر و بیشتر در ذهن من فعال می شود

    ورودی های خودم را کنترل کنم

    رادیو تلوزیون

    رسانه های اجتماعی

    صحبت نکردن در مورد آن

    بجث نکردن درد مورد آن

    همه اینها کنترل کردن ورودی های است که به ذهن من وارد می شود

    و بهترین الگو برای ذهن من می تواند همین سفرنامه های استاد باشد که استاد چگونه به نکات مثبت توجه می کنند و چگونه از این زیبایی ها بیشتر و بیشتر در زندگی استاد عزیز جاری می شود و از همه مهمتر اینکه استاد باز هر روز هدایت می شوند به سمت زیبایی های بیشتر و حال خوبی های فراوان تر

    درس عالی و زیبایی امروز یاد گرفتم و ممنونم از استاد عزیز بخاطر این فایل پر از آگاهی

    به هرچیزی که توجه کنم از همان جنس بیشتر در زندگی من رخ می دهد

    ممنونم استاد مهربان از تهیه این فایل پر از نکته

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ملیحه جلایری گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    سلام استاد.من امروز که این فایلو گوش دادم سخت درگیره موضوعی بودم که بسیار نازیبا هست ومن هم روش خیلی حساسیت نشون دادم.اشتباهمو فهمیدم.میرم برای اینکه روشمو عوض کنم الن فقط باشنیدن این فایل حالم اوکی شد.بعد از اجرای عملی نتیجش رو اطلاع میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    عاطفه اصغرپور گفته:
    مدت عضویت: 1363 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عباسمنش ومریم خانم ودوستان عزیزم

    استاد من درزمان این وقایع داشتم تمرکزی رو فایلای سفر به دور امریکا کار میکردم و خونه خودمون که اصلآ تلویزیون نگاه نمیکردم خیلی درجریان این چیزا نبودم و واقعآ هم چیز خاصی ندیدم جز صحبت همکارا که اونم خیلی توجهی نداشتم.یعنی میخوام بگم وقتی توجه به نازیبایی نداشته باشی نمی بینیش و تمرکزت روی زیباییها باشه بجای دیدن اخبار وتلویزیون رو فایلای مثبت سایت باشه لاجرم اتفاقات منفی رو نمیبینی اتفاقآ ،اتفاقات مثبت برات رخ میده.

    واینکه امروز وقتی وارد سایت شدم و این فایل برام بازشد،بی دلیل نبود هدایت خداوند بود.واقعیتش چن وقتی هست تو محل کارم همه دارن اعتراض میکنن نسبت به کمبود نیرو و همش رفتارهای منفی و اعتراض گونه دارن همش میگن خسته شدیم من هم ازاین قاعده مستثنی نیستم وقتی الان مرور میکنم اتفاقات ابن چند مدت رو میبینم هرکی اعتراض کرده ومقاومت کرده اوضاع براش سخت ترشده یه همکارم که خواسته بازنشست بشه انقد از خستگی و بیماریهاش مینالید که چرا منو بازنشست نمیکنن که قبل اومدن نامه بازنشستگی ،کلی بیماری سراغش اومده و رفته استعلاجی جالبه که نیرویی هم جاش بما ندادن،یا اون یکی که همش میناله و میگه منم باید درخواست بازنشستگی بدم وکلی گله وشکایت میکنه اونم الان دچار مشکل درسلامتیش شده ، وروز به روز مشکل بخش ماداره بزرگتر میشه این یه تلنگر واسه منه که بابا اگه این شغل و دوست داری بمون وکارکن ولی وارد موج اعتراضی بقیه نشو .هرچی همکارام دارن اعتراض میکنن میرن پیش مسئول ورئیس باز میبینیم که طبق قانون بدون تغییر جهان ،اتفاقاتی ازهمون جنس داره میافته و باعث اعتراض بیشتر درپرسنل میشه.

    ازین فایل درس گرفتم ازخداوند عزیز میخوام کمکم کنه کنترل ذهن کنم و زبانم رو کنترل کنم که فقط حرفای مثبت بزنم و به لطف خداوند ازین مدار خارج بشم و اتفاقات مثبت برام بیفته

    الهی به امیدتو وبه امید فرکانسهای مثبت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمد رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    به نام فرمانروای جهان،الله یکتا،درودبراستادعزیزم ،درودبرهمه هم فرکانسیهای خوبم،اگه بخوام درمورد چیزهایی که توزندگیم باهاشون جنگیدم برای اینکه اونجوری که من میخوام بشن به اندازه چندتا کتاب میشه ،واونقدرجنگیدم که درنهایت به قول استادعزیزم که فرمودند به قول قرآن من به نقطه تسلیم رسیدم وازاونجا هدایت من توسط خدای مهربان شروع شد ووقتی که به سایت استاد عزیزم آقای عباس منش دوست داشتنی ام هدایت شدم وشروع کردم به گوش دادن فایلها کردم تغییرات درزندگی من شروع شد وهروز وهرلحظه که من به جای تغییر ناخواسته هام به زیباییها وخواسته هام توجه میکنم لحظه به لحظه زندگی سرشار از احساس خوب واحساس سپاسگزاری روتجربه میکنم خیییییییییلی حالم خوبه درتمام جنبه های زندگیم چه از لحاظ مالی ،رابطه ام باخودم ،رابطه ام باخداوند مهربان ،ورابطه ام بادیگران عالیییییییه ،ازلحاظ سلامتی پرانرژی وسالم هستم،شبها وقتی میخوابم دوست دارم زودتر صبح بشه یه روز عالی وپرانرژی روباامیدوتوکل به خدای مهربان وهدایتهای فرمانروای قدرتمندجهان الله یکتا برای رسیدن به خواسته هام واهدافم شروع کنم،درتمام جنبه هازندگیم روبه رشده ،ای خدای مهربان ،ای الله یکتاوای فرمانروای قدرتمندجهان بی نهایت ازت ممنون وسپاسگزارم ،استادعزیزم بسیار ازشماسپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمد رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    به نام خداوند مهربان،سلام خدمت استاد عزیزودوست داشتنی ام،قبل از اینکه باشما وسایت شما آشنابشم تقریبا تمام تمرکز من روی ناخواسته ها بود ومن هر لحظه باآنها میجنگیدم ولی چون از قانون خبر نداشتم ای ناخواسته ها بیشتر وبیشتر میشدند اما از زمانی که فایلهای استادروگوش کردم وفهمیدم که باچیزی که دوستش ندارم نباید بجنگم از همون لحظه که شروع کردم وتوجهم روبه زیباییها گذاشتم زندگیم عالیییییییییی شده عالییییییی ،خدایابی نهایت ازت ممنونم،استاد عزیزم ازشمابسیارسپاسگزار م دوستت دارم استادعزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آرزو عزیزیان گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    سلام

    یادمه یه آرزو و یه رویا داشتم

    شاید حدود ده سال یا بیشتر براش جنگیدم با حرص و فشار میخواستم بشه ولی با زور بدون احساس خوب و گریه و التماس

    تلاش میکردم اما هر بار عقب تر بودم

    و نرسیدن

    دقیقا دو سال پیش رفتارم رو عوض کردم

    احساسم رو عوض کردم و دیگه زور نمیزدم بلکه با عشق فقطدر مورد خواسته ام صحبت میکردم و تلاش میکردم

    مدام با خدا در موردش حرف میزدم با لذت و با شوق و ذوق

    و شد

    در کمترین زمان ممکن بهش رسیدم

    و این تا زمانی جواب میده که من به قانون عمل کنم

    با تغییر رفتار من نتایج هم از بین میره

    الهی شکرت بابت راهنمایی و هدایتهات

    رو به راه و رو به رشد باشید

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: