به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم
استاد جان چند نکته اساسی در این مسیر رویایی هست که درک و استفاده درست از این نکات اساسی میتونه تو همه زمینه های موفقیت راه گشا باشه که من تو این دوره سلامتی بیشتر و بیشتر درکش کردم و درک این نکات اساسی میتونه منو به اهداف دیگه ام هم برسونه
اولین نکته اساسی اهرم رنج و لذت و جایگیری درست این اهرم در ذهن هست که وقتی که تو با تضادی روبرو میشی و با هدایت خدا به این دوره هدایت میشی نیازه که بیشتر به لذت این تغییرات توجه کنی و رنجش رو و تضادی که ایجاد میکنه رو تو ذهنت جای درست خودش بزاری اونوقت خود به خود بدون زجر و تقلا و سختی تو کار درست رو انجام میدی حتی وقتی در ابتدا مسیر جهان در مقابل تغییرات مثبت تو مقاومت میکنه ولی تعهد تو جهان رو به کرنش وا می داره هدایتها میاد از این مسیر نادرست دورتر میشی و در واقع جهان رام تو میشه با ادامه دادن تو به انجام کار درست و کار اسونتر میشه
دومین نکته اساسی داشتن الگوی مناسب دیدن نتیجه شما و مریم جانم در همه زمینه ها و این دوره سلامتی ایمان و باور ما رو بیشتر میکنه که نتیجه صددرصد هست به خصوص که تو دوره هایی که از قبل از سایت تهیه کردیم با عمل کردن نتیجه گرفتیم و به درستی مسیر و صداقت کلام شما ایمان داریم و می دونیم این حد از عملکرد این حد از نتیجه رو مثل شما استاد جان میاره الگوی مناسب داشتن تایید و تحسین کردنش تو رو در مدار دریافتش و البته عمل کردن به آگاهیهای خالص میده و نتایج هم لاجرم میاد کاری که خود من انجام دادم و هدایت شدم به خرید دوره ارزشمند قانون سلامتی
سومین نکته اساسی صحبت نکردن در مورد این مسیر با آدمهایی که به هیچ وجه آماده دریافت این آگاهیها نیستند چقدر درک این موضوع مهم و اساسی هست چقدر تو باید درک کنی که تو قادر به تغییر دیگران نیستی درک کنی چقدر بحث وقت و انرژی تو رو میگیره ایمان تو رو متزلزل میکنه فرکانسها رو با احساس بد پایین میاره چقدر بایددرک کنی که تمرکز ارزشمنده و خیلی مهمه وقتی پراکنده میکنی و از رو خودت و اهداف بر میداری از مسیر درست و توحیدی خودت دور میشی چقدر باید درک کنی که برای خودت دردسر درست میکنی وقتی آدمهایی رو دور خودت جمع میکنی که منتظر اشتباه کردن تو کم آوردن تو هستند تا حسابی مسخرت کنند و اعتمادبه نفس تو رو از بین ببرند فقط نتایج میتونه حرف بزنه تازه اگر پرسیدند بدون هیچ توضیحی فقط سایت و دوره رو باید معرفی کرد اگر در مدارش بود با پرداخت بها متعهد میشه عمل کنه چقدر باید درک کنی که تو نباید دلسوزی کنی برای دیگران که بخوای راه درست رو نشون بدی همه به یک اندازه به هدایت الهی و دریافت الهامات دسترسی دارند تو مسیر درست خودت رو برو خدا به همه به یک اندازه نزدیکه
چهارمین نکته اساسی بالا رفتن انرژی که تو این دوره همون هفته اول ایجاد میشه چقدر قدرت و توانایی میده تا به اهدافت برسی توحیدی تر بشی همه کارهاتو خودت بکنی تمرکز بالا تر بره ذهنت آزاد از بحث تهیه غذا بشه و همون حضم غذا در وعده های بالا کمتر میشه که کلی انرژی میگیره خسته و بی حالی ولی تو این شیوه هوشیار و متمرکزی و بیشتر الهامات رو دریافت میکنی بیشتر رو خودت و اهدافت متمرکز میشی و همین تمرکز بالا نتایج رو میاره
پنجمین نکته اساسی درمان بیماریها و سلامتی بیشتر هست که باعث میشه تو با احساس خوب با انرژی مثبت در مدار اتفاقات خوب قرار بگیری نشتی انرژی نداشته باشی و چقدر زندگی رو بهشت میکنه وقتی بدون هیچ دارو و درمان بیماری درمان میشه و تو در مسیر توحید به این همه موهبت الهی هدایت شدی و این ایمان رو ایجاد میکنه که بقیه خواسته هام هم همینطوری ساده و طبیعی و عزتمندانه لاجرم دریافت میکنم استاد جان شما فوقالعاده اید که چنین دوره ای رو با بالاترین کیفیت و منطق و پر از انگیزه دادنهای عالی با اطلاعات فوقالعاده با گذاشتن زمان زیاد برای آموزش به بهترین و ساده ترین شیوه آماده کردید چه محدودیتهای ذهنی که پاک کردید و قدرت و عظمت خداوند رو با این دوره نشون دادید
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD139MB31 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوره قانون سلامتی | قسمت 261MB31 دقیقه
به نام خدا
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش و خانم شایسته.میخوام از تجارب منفی و مثبت یعنی عمل به قوانین و عمل نکردنم به قوانین بگم.من نرم افزار های معماریو یاد گرفتم و توضیحاتو در کامنتای قبلی دادم اما از وقتی که وارد بازار کارم شدمو میخام بگم.من در حوضه طراحی غرفه با شرکتی آشنا شدم که صاحب اون شرکت خیلی انسان عالی هست و الآنم که طرح میزنم تو اون طرح ها کمکم میکنه.من وقتی رفتم واسه مصاحبه یادم نیس من پیشنهاد دادم یا اون که به صورت عملی در اجرای غرفه مجانی کار کردم اول و بعد شروع کردم به طرح زدن و همه چیز خوب بود تا وقتی که ی دفه دیگه از صاحب شرکت خبری نشد و جواب تماس و پیام های من رو نداد .الان میدونم چرا چون روش حساب کرده بودم ولی واقعا کلی حرف تو این جملس و کسی که درک میکنه میفهمه یعنی چی .و این ی چالش بود من شروع کردم به پیام دادن به بقیه شرکت ها که شمارشون رو از اینترنت گرفتم همه چیز خراب شده بود کل برنامه ریزی هام و واقعا داقون از نظر روانی.شروع کردم روی ذهنم کار کردن و جلسه ۶ عزت نفس کمکم کرد .البته که باز تو اون زمان ی سری از شرکت ها جواب میدادن و ی سریا نه .استاد ی مصاحبه داشتن با اون خانم آرایشگر که اسمشون یادم نیست.اون مصاحبه ها برای من بود مشکلات من بود که تو حوضه طراحی دکوراسیون هنوز اونقدر قوی نیستم طرف بهم پیام داد و گفت تا حالا طرح زدی گفتم آره خوراکمه و بعد شروع کردم و خیلی به مشکل بر خوردم و اون طرحو بلاخره تموم کردم اما مشکل اینجا بود که چیزی که بلد نیستمو باید برم یاد بگیرم نه ادعا کنم .من هنوز تو کارم اونقدر قدرتمند نشدم که قیمتی که به مشتری دادم قیمت بهترینا در این حوضه هست و اسمشو گذاشته بودم لیاقت در صورتی که لیاقت ساختنی هست نه این که توحم بزنم.یادمه جلسه دوم عزت نفس من هی میگفتم من انسان ارزشمندی هستم و چرا بقیه با من مثل انسان ارزشمند صحبت نمیکنند.چون در حد حرف بود ارزشمندی یعنی با چه آدم هایی نشست و بر خاست داری.چه لباسی میپوشی.چه غذایی میخوری.چقدر از خودت میگزری برای بقه که کار درستی نیست .آنقدر برا خودت ارزش قائل هستی که بری با بهترین و زیبا ترین دختر دانشگاه دوست بشی.مهم نیست اون چی بگه مهم اینه که خودتو در اون حد لایق دونستی یا نه.وقتتو چجوری میگزرونی و البته ارزشمندی خودتو با درخواستت جدا کن میزان ارزشمندی تو بستگی به پاسخ مثبت به درخواستت نداره و..البته اینارو سعی میکنم که عمل کنم منم انسانم .من امسال عمل گرا تر شدم نسبت به قبل اما از امروز شروع کردم هر آموزشی از استاد میبینم تمریناتشو بنویسم و عمل کنم.چرا؟چون من هیچ کدوم از تمرینات عزت نفس رو انجام نداده بودم البته سعی میکردم اونجوری که استاد میگه عمل کنم اما تمرین های اخر فیلم رو انجام نمیدادم .پریروز من تا از زبان استاد شنیدم ی پسر۲۱ ساله آنقدر موفق شده منم خواستم موفق بشم .منم ۲۱ سالمه و مدت عضویتم با این دوستمون براره.پریشب تنها رفتم تو ی قبرسون اما به دلم نچسبید چون لامپ داشت و چند نفری اونجا بودن داشتم بر میگشتم حسم گفت تا اینجا اومدی برو تو این قبرسونی که درش بسه و لامپ هم نداره و درخت هم داره.چون درخت در شب ترسناکه ی کمی.من رفتم تو اون قبرسون تنها و از دیوار رفتم تو .همین ی تمرین منو فقط شجاع تر نکرد بلکه احساس ارزشمندی که الان دارم که حتی دختر میبینم خیلی خیلی کمتر استرس میگیرم.منو در همه چیز ۱۰ پله برد جلو.واقعا تمرینا کولاک میکنه .دو روز بعد تصمیم گرفتم برم تو مترو و آگهی بازرگانی بخونم چیزی که ی زمانی حاظر بودم کوه هارو جابه جا کنم اما این کار رو انجام ندم.استاد در یک فایلی گفتن کار هارو برا خودتون آسون کنید و من به اون روش عمل کردم و در ذهنم خیلی آسون تر شد.قبلا بهش فکر میکردم گریم میگرفت اما الان رفتم که انجامش بدم اما موفق نبودم حد اقل خواستم قبلا ازش فرار میکردم اما الان تو این فکرم چجوری انجام بدم همونجوری که از رفتن تو قبرسون فرار میکردم یک زمانی.من آنقدر از تاریکی مینرسیدم که شبا هم پتو رو سرم میکشیدم و میخوابیدم .ی دفتر برداشتم و تمام تمریناتو توش نوشتم که انجام بدم و تا تمرینات انجام نشود من بزرگ تر نمیشوم همون جوری که سه ساله عزت نفسو دارم اما مسخره بازی دارم در میارم.برگردیم به طراحی غرفه.من فکر میکنم در طراحی غرفه پیشرفت زیادی داشتم و با مهندسای بیشتری ارتباط بر قرار کردم به لطف اون مهندسی که دیگه جواب من رو نداد البته بعدش پیام داد و گفت دستم بند بود و در طرحام کمکم میکنه اما وقتی که رو خدا حساب کردم این مهندس برگشت .بلخره باید رو ی چیز حساب کرد .رو آدما که خوب با چک و لگد فهمیدم که نه.رو خودم که حس میکردم تنهام و یا رو خدا که میخام داد بزنم که چقدر دوسش دارم.ی دختر باهاش آشنا شدم که دوست دارم باش دوست بشم اما تا دو سه روز پیش هی ازش دوری میکردم هی شمارشو پاک میکردم دوباره شمارشو گیر میاوردم و پیام میدادم بهش خودم با خودم تکلیفم معلوم نبود .ی دفه به خودم اومدم بابا من اون دختر رو میخوام اما چون میترسم باش برم رستوران.میترسم پول نداشته باشم وقتی باش میرم بیرون هی ازش دوری میکنم و اسمشو گزاشتم عزت نفس که من با خودم لذت میبرم اون هیچی نیست .درسته اگه بره سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم اما با خدا صحبت کردم و حسم گفت بنویس و نوشتم که خدا من این دخترو میخوام و پول هم میخوام که بتونم برم بیرون چون ثروت ها دست تو هست و ما با هم رفیقیم .دیروز نوشتم و امروز ی مشتری طرح داد براش بزنم البته روش سعی میکنم حساب نکنم .خودم بازار یابی میکنم واسه خودم و تصمیم دارم از اول تمرینات عزت نفسو انجام بدم تا رفتن به مترو برام راحت تر بشه و روزیو میبینم که از مترو میام بیرون و چند دقیقه میشینم ی جا و به خودم افتخار میکنم❤️😍عاشق خودم هستم واقعا و این درسو گرفتم که حتی وقتی مشتری دارم بازار یابی بکنم البته حسم میگه به چه کسی پیشنهاد همکاری بدم .ی چیزی که در یک کامنت خوندم ی دوستی گفتن که عزت نفس وابسته به نتایج نباشه و خودت بدون نتیجه دوست داشتنی هستی.درسته و قبول دارم اما چرا من به واسطه نتایجم ارزشمندتر نشوم ؟نتایجم به من قدرت میدن از وقتی که رفتم قبرسون و هی به یادم میارم باور کنید نظر مردم برام کمرنگ تر شده .من مصاحبه کردم با افرادی که در هر حوضه به موفقیت رسیدن و سه مصاحبه با دونفر داشتم و نفر سوم درخواستو قبول نکرد اما چرا به واسطه این ارزشمند تر نشوم؟من دارم زبانم رو کار میکنم خودم تو خونه و الان ی آدم پرو تر هستم نصبت به گزشتم و به واسطه اینا میخام ارزشمند تر باشم چون تاثیرش بینهایت زیاده و در دل ترس رفتن بهترین کاریه که میشه کرد.ی بخشی هست در فایل های دانلودی که اسمش باور های ثروت ساز هست من تقریبا همشو به صورت صوت دوباره دانلود کردم و هین کارم گوش دادم .من هنوز که هنوزه درآمد ندارم با این که دارم حرفه ای میشم و الان میتونم ی جاهایی کار کنم.امروز به خودم گفتم چرا من فکر میکنم الان نباید درآمد داشته باشم.چرا فکر میکنم مشتری سمت من نمیآید.چرا فکر میکنم شرکت های طراحی غرفه نمیخان با من کار کنند .چرا فکر میکنم کسی که کارآموزی میکنه نباید درآمد داشته باشه و من میخام الان درآمد داشته باشم و کنار پیشرفتی که در کار میکنم درآمد هم داشته باشم و با درآمد زیاد پیشرفت کنم.چون تو فکرم اینجوریه نه من باید علم زیاد کسب کنم و به ی جای بالایی برسم و بعد شروع کنم به درآمد.عاشق همتونم امید وارم که همه بتونیم عملگرا تر باشیم در زندگی.راستی ی طرح امروز زدم و فرستادم برای چنتا مهندس و تا اشکالاتم رو به من بگم و اونام کمکم کردن و این طرح مشکل بزرگی مثل طرحای قبلیم نداشت و این مهندسارو تا حالا تو زندگیم ندیدمشون فقط حرکت میکنم به هر شکلی که بشه.