اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
««خوب حالا خبرهای خوبی که میخوایم از این طوفان یاد بگیریم، چیه؟
یعنی نکات مثبت توی هر لحظه»»
خودِ گفتنِ این جمله، برای من خیلی درس داشت. که حتی بعد از یک طوفان هم، ذهنم باید سریع بره سراغ نکات مثبت اون ماجرا و اولین سوالی که باید از خودش بپرسه، باید یک سوال قدرتمند کننده باشه…
خیلی جالبه. این جمله رو یه جوری ناخودآگاه نوشتم… و جالبیش اینه که یه خورده پیش فایل نشانه ام رو خوندم که صفحه معرفی بخش پنجم قانون آفرینش بود، که موضوعش: مهارت در بهره برداری از توانایی های درونی بوسیله «سوالات قدرتمندکننده» است.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
قُر زدن یا قُر نزدن….مساله این است…
استاد، من دیگه به این نتیجه رسیدم که یکی از نشانه های سپاسگزاری قُر نزدنه…. یعنی حتی توی ذهنم هم نباید قُر بزنم. و هر بار که ببینم ذهنم داره مقدمه چینی میکنه که درباره یه چیزی قُر بزنه، باید توی ذهنم آلارم بزنه…
در مورد من، به خصوص در برابر رفتارها و کارهای دیگران خیلی باید مواظب باشم که اجازه ندم ذهنم قُر بزنه. و به محض اینکه خواست شروعش کنه، تمرکزم رو بزارم روی ویژگی های مثبت اون فرد و بخاطرشون سپاسگزار باشم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
««دستشون هم جلوی دولت دراز نیست… که آقا دولت چرا برای ما یه کاری نمیکنه؟
مردم هم انتظاری ندارن از دولت… برعکس ما که هر اتفاقی که میوفته، دولت باید برای ما یه کاری بکنه…. یعنی باوره اینه… و اینا شرکه….
اینکه یه کسه دیگه ای باید زندگی منو درست کنه!
ولی تا وقتی که نگاهت اینه که یه کسی از بیرون باید زندگیت رو درست کنه، توی زندگیت به هیچ جا نمیرسی… خودت باید جمع کنی زندگیت رو… حالا هر اتفاقی که افتاده…»»
استاد، وقتی این جملات رو گفتین، یه لحظه این اومد توی ذهنم که به جای کلمه «دولت» تو هر کلمه دیگه بذاری هم همینه…. بازم شرکه. مثلا:
یعنی تمرکز روی اینه که اون چیزی که داریم از دست نره!
به جای اینکه نگران این باشم که اون چیزی که دارم از دست نره، بیایم باورهایی بسازیم که ثروت بسازیم.
ثروت بینهایته…. به جای اینکه اینقدر مواظب باشیم که اون چیزی که داریم از بین نره و بیمه¬شون کنیم، به جاش، بیام تمرکز کنم که هر اتفاقی بیوفته هم، بتونیم فیکسش کنیم. و اینقدر بیشتر از اونها ثروت ساخته باشم، که هر اتفاقی بیوفته بشه درستش کرد. به جای اینکه نگران اتفاقات باشم.
تفاوت هست بین نتایج 2 نفر که، یکیشون تمرکزش بر از دست ندادنه و دیگری تمرکزش بر به دست آوردنه…
تفاوت هست بین 2 دیدگاهی که، یکیشون تمرکزش بر حفظ کردنِ اون چیزیه که از قبل داره، و یکیشون تمرکز داره بر ساختن چیزهای جدید. نتایج اینها متفاوته…. متفاوته…
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
استاد اونجا که گفتید:
««این زیبایی این مردم رو یاد گرفتم و کمک و آرامش و آرامش رو… و نه جایی دیدم کسی عصبانی باشه و داد و بیداد کنن که: آی خدا… آی ملت… آی دولت… چرا این بلا سر ما اومد؟!
چرا کسی به فکر ما نیست؟….. و قشنگ دارن کارشون رو میکنن و درستش میکنن و زندگیشون رو میکنن و گریه و زاری هم نمیکنن»».
این اومد توی ذهنم که اینا ویژگی های افرادیه که احساس قربانی بودن ندارن. نمیدونم چرا چند وقته خیلی روی این موضوع حساس شدم و به محض اینکه یه گفتگویی توی ذهنم شکل میگیره که حس کنم نتیجه این حرف، به من حس قربانی بودن رو میده، توی ذهنم آلارم میده…
حالا هم از این جمله ای که گفتین:
و قشنگ دارن کارشون رو میکنن و درستش میکنن و زندگیشون رو میکنن و گریه و زاری هم نمیکنن، فهمیدم که این رفتار، نقطه مقابل احساس قربانی بودنه، و ما هم باید همین کارو کنیم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
این قسمت رو که میخوام بنویسم ربطی به این فایل نداره، ولی نمیدونم چرا احساس میکنم دلم میخواد بنویسمش:
استاد، من یکی از طرفدارهای پرو پا قرص فیلمها و کتابهای هری پاتر بودم…
نمیدونم دیدنشون یا نه. توی قسمت سومش، موضوع داستان اینجوریه که هری و دوستش یه ساعت دارن که میتونن باهاش زمان رو به عقب برگردونن و همزمان با خودِ گذشتشون اون فضا یا اتفاق رو تجربه کنن و مثلا یه کارهایی رو که قبلا نتوستن رو، انجام بدن.
توی یه بخشی از داستان، هری و پدرخوندش، توسط یه سری موجودات به نام دیوانه سازها (که موجوداتی بودن که شادی رو از بقیه موجودات میگرفتن)، احاطه شده بودن و انگار داشتن لحظات آخر عمرشون رو میگذروندن و دیگه دست از تلاش برداشته بودن…
در لحظه ای که هری داشت بیهوش میشد، برای یه لحظه قبل از اینه چشماش بسته بشه، یه نفر رو میبینه که میاد و اون طلسم سختی رو که هری نتونسته بود اجرا کنه رو، با قدرت اجرا میکنه و همه دیوانه سازها از اونجا میرن… و هری احساس میکنه که اون فرد، پدرش بوده که اومده و نجاتشون داده….
وقتی برای دوم با دوستش وارد اون صحنه میشن (به وسیله همون ساعت جادویی)، و داشتن از دور ماجرا رو تماشا میکردن،
یکم که گذشت دوباره هری میگه: چند لحظه دیگه میاد….. ببین…. دقیقا اونجا پیداش میشه…
دوستش میگه: هری،…….. به من گوش کن … هیچ کس نمیاد….
هری میگه: نگران نباش… میاد…. اون حتما میاد…
و همینطور هم داشتن خودش و پدرخوندش رو تماشا میکردن که دارن بیهوش میشن…
دوستش میگه: تو داری میمیری…. هر دوتون دارین میمیرین!!!
در اون لحظه هری میدووه به سمت دیوانه سازها و چوب جادوش رو سمتشون میگیره و همون طلسم سختی و که دفعه قبل نتونسته بود اجرا کنه رو با قدرت اجرا میکنه و همه اون دیوانه سازها از اونجا دور میشن…
هریِ قبلی، از دور یه لحظه هریِ این زمان رو میبینه و بیهوش میشه…
هیچکس برای نجاتشون نیومد…
لحظه ای که مطمئن شد کسی نمیاد، خودش رفت و خودشون رو نجات داد…
استاد نمیدونم چرا این صحنه، و این جمله که ««No one’s coming….»»، بارها و بارها توی ذهن من تکرار شدن.
دقیقا یادم نیست از چه زمانی تکرار این صحنه توی ذهن من شروع شد. ولی فکر میکنم یا قبل از شروع آشناییم با این آگاهی ها بود یا اوایلش بوده.
دقیقا حس میکنم منم تمام عمرم منتظر بودم که یه کسی، یه اتفاقی، یه موضوعی پیش بیاد و بیاد همه چیزو تغییر بده، زندگیم رو درست کنه، اوضاع رو روبه راه کنه و منو نجات بده!
ولی هیچکس نیومد… هیچکس نمیاد…
خودم باید بلند میشدم…. خودم باید دست به کار میشدم…. خودم باید اون کاری رو که منتظر بودم بقیه برام انجام بدن رو انجام میدادم….
برای اینکه جملات فیلم رو درست بنویسم، الان رفتم اون تیکه از فیلم رو دوباره دیدم و باهاش های های اشک ریختم. و خودم و تکرار شدن این جمله در اون زمان، در گوشم یادم اومد و نمیدونم چطور میتونم خدارو شکر کنم که از چه طریقها و روشهایی که اصلا به ذهن ما هم خطور نمیکنه، ما رو هدایت میکنه و راه راست و راه درست رو به ما نشون میده…
روشهایی که حتی ممکنه بعدها هم نفهمیم که چطور به اون مسیر هدایت شدیم…
خدایا شکرت….
نمیدونم چطور میتونم سپاسگزار خداوند باشم….
نمیدونم چطور میتونم سپاسگزار خداوند باشم.
استاد، هنوز هم گاهی اوقات این جمله No one’s coming رو توی ذهنم میشنوم، و یاد این میوفتم که با تکرار شدن این جمله بود که من تونستم از بقیه چیزا قطع امید کنم و شروع کنم به کار کردن روی خودم….
یادآوری این موضوع، برای من این پیام رو داره که:
منتظر هیچ اتفاق بیرونی نباش…. منتظر نباش تا شرایط تغییر کنه… منتظر هیچی نباش…. منتظر هیچکس نباش….. هیچ کس نمیاد….. تنها کسی که میتونه نجاتت بده، خودت هستی… خودت باید دست به کار بشی و خودت رو نجات بدی.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دوست داشتم دعای فوق العاده استاد رو هم آخر کامنتم بنویسم:
خدایا خودت به ما کمک کن…
خودت ما رو سپاسگزار نعمتهات کن…
خودت به ما این باور رو بده که درکت کنیم، نعمتهات رو درک کنیم، تواناییهات رو درک کنیم، تواناییهای خودمون رو درک کنیم.
نگران نباشیم…. نترسیم از آینده که چی بشه و چی نشه…
و بدونیم که تو در هر حالتی، راه حلها رو داری، توی هر شرایطی راه حل ها رو داری….
و اگر ما بهت وصل بشیم، راه حلها رو دریافت میکنیم….
و از دل این طوفانها چه خیر و برکتی وارد زندگی ما خواهد شد.
چقدر مهمه که از همین الانی که شرایط آروم هست تمرین کنیم که روی «کنترل ذهن» مسلط بشیم تا توی هر شرایطی بتونیم تمرکز رو از روی شرایط به ظاهر بد، متمرکز کنیم روی نکات مثبت و زیبایی ها
در واقع اگه وقتی اوضاع خوبه تمرین کنیم ، قاعدتا در دل شرایط سخت میتونیم خودمون رو در مدار مناسب حفظ کنیم و تازه بشه «نقطه عطف» که از لحاظ مدار پیشرفت کنیم
وقتی هم که ما در مدار درست باشیم، هدایت میشیم به افراد مثبت و مناسب..
یعنی میخوام بگم دیدن و تجربه این شرایط ، برای همه یکسان نیس .. یه عده غر میزنن و شاکی و عصبانی و تقصیر رو گردن دولت و حکومت و .. میندازن
*بنظرم وقتی میشه اینقدر رها و آزاد بود که باورهای توحیدی قوی ای داشت
یعنی باور داشته باشی که خدا حواسش بهت هست ، تنها نیستی و این صرفا یه چالش بوده مثل بقیه چالش ها ، حالا یه خورده ظاهر متفاوتی داره وگرنه ماهیت یکسانه و البته موقت و گذرا ، پس دلیلی نداره برای این گذرا بودن به خودمون فشار عصبی بیاریم و تسلیم نجواهای شرک آلود بشیم
چقدر دید عالی ای که بجای اینکه بگیم فلان جا ثروت زیادی دارن که میتونن اون مدل امکانات داشته باشن و ایه یأس بخونیم، روی باورهامون کار کنیم که ما هم انقدر ثروت داشته باشیم که نگران از دست دادن نباشیم یا بخوایم همینی که هست رو سیو کنیم چون فک میکنیم کمبود و محدودیت هست
* یعنی تمرکز روی «بدست آوردن» بذاریم نه روی «از دست دادن»
سلام به استادعزیز استاد عباس منش وسلام به بچه های سایت
استاد عباس منش من میخوام یک چیزی رابه شما بگویم که همین الان به پدر ومادرم گفتم من همیشه دوست داشتم که فامیلی شما عباس منشق باشد که میشه آخرش عشق میشه.
خیلی خوش حالم که یک بار دیگه می توانم در کنار شما باشم و کامنت بنویسم. این کامنت با کامنت های دیگر من خیلی فرق داره چون این کامنت روبرای این نوشتم تا اینکه بدونید من با استاد چگونه آشنا شدم دوست دارم که شروع کنم
فکر کنم دو سال پیش بود که بابام با چهار تا استاد اشنا شده بود و فکر کنم تازه هم با شما آشنا شده بود. اون چهار تا استاد قبلا دانشجو های شما بودند و شما می شوید پنجمین استاد که میشه استاد آخری و شما از همه ی این استاد ها خداوند بیشتر عظمت داده است من بعد از یک سال فهمیدم که بابام با چهار تا استاد آشنا شده است. من وقتی فایل های اون هارو گوش می دادم خیلی حرف های بزرگانه می زدند و من نمی تونستم چیزی ازشون یاد بگیرم چهارمین استاد استاد آزمندیان بود که دوره تشکیل داد که 12 جلسه بود فکر کنم و این دوره در استان تهران هرهفته برگزار می شد بابام 12 هفته رفت و این دوره را گذراند و چیز های زیادی یاد گرفت و قبل از اینکه با شما آشنا بشه راستش رو بگم خیلی شاد یا خیلی بامزه یا خوش اخلاق و مهربون نبود. یادمه وقتی که فهمیدم بابام استاد جدید داره از اخلاقش بود. که خیلی عوض شده بود اون روز من داشتم توپ بازی می کردم بعد بابام جلوم بود و داشت فایل جدید رو گوش می داد که پایه من با توپ قل خورد ومن افتادم دقیق روی کیبورد لپتاپ بابام و اون به جای اینکه اخم کنه بهم با اون ابروهای پرپشتش بگه چرا این کار رو کردی خلاصه این حرف ها ،گفت حالت خوبه؟ من اون لحظه خیلی خوش حال شدم و تونستم بفهمم اون یک تغییر خیلی بزرگ کرده.بعدش مامانم با شما آشنا شد یعنی موقع شام بود مامانم پرسید از بابا و این کیه بابام مامان روبا شما آشنا کرد و من اصلا فایل هایی که توی سایت می ذاشتید من گوش می دادم می گفتم این آدم داره وقت خودش رو هدر میده بعد نه مامان و بابام عاشقه شما بودند هر شب فایل های توی سایت رو برام میذاشتند من گوش هام رو یک بار گرفتم و صبحش مدرسه داشتم اصلا نخوابیدم بعد از یک ماه دست از لج بازی برداشتم و گوشش دادم من هم مثل خانوادم عاشقه فابل هاتون شدن خیلی واقعا خوب توضیح میدید من دوست داشتم وارد سایت بشم چون بی کار بودم و تابستون بود قبل از این که تابستون تموم شد و درس هام و امتحانات شروع بشه من اون روز به بابام گفتم و اون روز از شنا اومده بودم و خیلی خسته بودم.توی ماشین بودیم و داشتیم میرفتیم خونه از بابام پرسیدم که بابا میشه منو توی سایت عضو کنی بابام گفت چه را که نه! اون منو عضو کرد من فکر می کردم که خیلی مثلا جزابه ولی خوب این طور برای من نبود بابا من و عضو سایت کرد و من مسئولیت داشتم که هر هفته کامنت بنویسم من اصلا وقتی وارد سایت شدم خوشم نمی یومد حتی من بعضی وقت ها راستشو بگم پشت سر شم حرف بد میزدم من اصلا خوشم نمی یومد چون دوست داشتم بازی کنم که باید درس می خوندم دوست داشتم کلاس ژیمناستیک برم که باید میرفتم شنا خلاصه توی مهم ترین درس ها بودیم و من دوست نداشتم بعضی و وقت ها می گفتم کی حالا بیاد کامنت بنویسه خیلی بدم میومد بعدش محمد حسن عزیز یک کامنت نوشت و دل همه رو برد من خیلی بهش حسودی می کردم چون حتی دل همه رو برده بود با اون کامنتش حتی بابامم خوشش از کامنت اون اومده بود و یک بار به هم گفت شینا ببین چقدر با جزئیات نوشته من خیلی حالم بد بود یک روز گفتم از ته ته قلبم برای استاد بنویسم کامنت قبل بابام بهم گفت استاد آخرین کامنتی که خونده و رو سایت گذاشته کامنت تو بوده من خیلی خوش حال شدم که من همون روز کامنت فرستاده بودم و کمتر از یک ساعت تائید شده بود .از خدا ند بزرگوار ممنونم امیدوارم استاد خوشتون آمده باشه چون از ته ته قلبم به شما تقدیم کردم . استاد من الان انقدر تغییر کردم که شب ها با فایل شما می خوابم اون شینایی که از فایل های شما بدش میومد آلان به اینجا رسیده که خودم ازشون میخوام با فایلهای شما بخوابم!
مرسی از کسانی که برام کامنت نوشتن
خاله رضوان که با کامنتش دلم رو برد ،خاله فهیمه عزیز که کامنتش برام خاطره میشه ، خاله فاطمه ممنونم که کامنت نوشتید و من رو خوش حال کردید من می دونم که اگر نوه ی شما رو ببینم میدونم دوست های خوبی میشیم، واز خاله شیرین که باکامنتش شیرینش دلم رو برد ممنونم ، و ممنونم از خاله مریم عزیز خیلی خوشحالم کرد، خاله فاطمه ممنونم که با جون و دل برام کامنت نوشتین ، وخاله رویا جانم که رویا های جدیدی برام میسازه خاله رویا مامانم عضو سایت هست ولی کامنت نمینویسه ، خاله مریم عزیز ممنونم که برام بادست های قشنگت کامنت نوشتی ،عمو محمد مرسی که برام کامنت نوشتید خیلی خوشحال شدم، و ممنونم از خاله فاطمه عزیز که برام کامنت نوشته.خداحافظ
شینا جانم، عزیز خاله سلام. انشاا… در بهترین حال و یا در حال تلاش در ماندن در بهترین حال باشی عزیز دل. من که کیف میکنم از تمام جملاتی که نوشتی و واقعا از صمیم قلب شما رو تحسین میکنم که با جرات کامل، تمام احساساتت را با جزییات نوشته ای عزیزم. هر وقت دوست داشتنی بازم برامون بنویس که ما همیشه مشتاق نوشته هایت هستیم و حتی اگر ننویسی هم برامون خیلی عزیز هستی و من که مطمینم که تو زندگی خیلی موفق خواهی شد. مخصوصا که مامان و بابا تو این مسیر هستند و از نتایج و عمل کردن آن ها به آموزه ها توسط آن ها، میبینی و یاد میگیری و مخصوصا از نتایج اون ها بیشتر انگیزه میگیری که در زندگی مثل اون ها عمل کنی …
احسنت وهزار آفرین چقدر عالی مسیر تکاملی ات را شرح دادی وچه خوب این مطلب را درک کردی
چه حس خوبی داشت که کامنتت را با لهجه خودت نوشتی وآرزو کردم کاش بودی برام با لهجه شیرینت اتفاقات هر هفته ات را تعریف میکردی ومنلذت میبردم از هم صحبتی باشما
خوشا به سعادت استاد عباس منش بخاطر داشتن فرشته های نازنینی چون شما ومحمدحسن جان وچقدر خوشبختیم ما که شما را داریم واز وجودتون واز بودنتون در این مسیر لذت میبریم
احسنت به اسداله عزیز که با عمل به قانون در زندگی ، به شما کمک کرد تا از این مسیر لذت ببرید وآسان شوید برای آسانی ها
شینای عزیزم بهترین بهترینها را از خدا برات خواستارم چرا که تو بهترینی ولایق بهترینها
سلام فرشتهی نازنین، سلام شینا قشنگم که دل همه ما رو برده.
آفرررررررین دختر چقدر قشنگ داستان آشنایی ات با سایت رو نوشتی، خیلی عالی بود، هم کلی خندیدم هم لذت بردم، و هم اینکه کلی قند تو دلم آب میشد از این زیبایی کلامی که داری اون چهره معصوم و قشنگی که داری.
دختر قشنگم آینده درخشانی داری. ان شاءالله همیشه سالم و سرحال با همین روند پیش بری، یکی از دختران ثروتمند دنیا خواهی شد.
از همین جا از محمد حسن هم تشکر می کنم که با کامنت نوشتن اش باعث شد شما فرشتهی نازنین به جمع ما بپوندی،
مررررسی که اینقدر زیبا می نویسی.
دوست دارم.
ان شاءالله به زودی ببینمت و تو را در آغوش بگیرم و صورت نازنین ات را بوس کنم.
تازه هم بافت یاد گرفتم، دیدمت موهای قشنگت رو برات بافت بزنم.
لحظات خوشی در کنار پدر و مادر مهربان ات داشته باشی قشنگم.
خدا جونم سلام صبح زیبایم بخیر خدایا شکرت بنام خداوند زیبایی ها که بعد از بیدار شدن در این صبح زیبای بهاری و دیدن سپیده ی این طلوع روشنایی چشمم به کامنت زیبای شینای خوشکل مو مشکین ام روشن و نورانی شد..
سلام شینای نازنینم
سلام شینای خوشکلم
قربون اون ته ته ته قلب مهربانت برم
اومدی و اینجا برامون از نحوه ی آشنایی تون با این سایت و استاد عباسمنش عشق نوشتی
شینا جونم نمیدونی چقدر خوشحال شدم که اولین خواندن کامنت صبح گاهیم با اسم زیبای تو شروع شد .. وقتی توی لیست ایمیل هام اسم زیباتو دیدم گفتم اول از کامنت شینا خوشکلم شروع کنم . بعدش دیدم توی فایل درس هایی از طوفان مایکُل کامنت گذاشتی پیش خودم گفتم شینا جونم چی می تونه در این قسمت نوشته باشه
بعدش دیدم شینا جونم مثل این طوفان رفته به اون ریشه ی اصلی تغییرات.. تغییرات بلاخره از یک جایی شروع میشه دیگه .. اینکه آقای زرگوشی عزیز این پدر بزرگوار شینا جون با چند استاد و مباحث قانون جذب و مباحث مختلف موفقیت شروع کرد و تکامل رو طی کرد و بعدش تصمیم نهایی گرفته شد و بعدش هدایت بشی بسمت سر منشا استادان عزیز یعنی استاد عباسمنش عشق مون..
شینا جونم منم قبلنا با مباحث موفقیت تا حدودی آشنایی داشتم و کتاب های رو خوانده بودم یعنی چندین سال قبل از اینکه با استاد آشنا بشم خداوند منو داشت آماده می کرد که بتونم وارد این مدرسه ی بزرگ بشم یعنی توی مراحل مراحل کودکستان و آمادگی و پیش دبستان بودم!!!!!!
من اولش با کتاب قانون توانگری کاترین پاندل آشنا شدم دو سه سال طول کشید تا عاشق این کتاب شدم و هی تمرین هاشو انجام میدادم و می خوندم و بعد از چند سال بخاطر اینکه سرم شلوغ شد یک تغییرات خوبی برام پیش اومده بود . یواش یواش تنبلی کردم و دیگه کتاب رو نخوندم و کنار گذاشتم .. بعدش میدونی چی شد؟؟؟
یواش یواش جزو شاگرد تنبل ها شدم و اوضاع خیلی منفی شد و دوباره اومدم شروع کردم از کتاب خواندن ولی چون افکارم هنوز تنبل و مریض بود زیاد پیگیرش نبودم بعدش توی کانال تلگرام با استاد های زیادی آشنا شدم .. البته بعد ها فهمیدم که این اساتید شاگردهای استاد عزیز خودمون بودن.. ببین شینا جون من خیلی خیلی خوشحالم که شاگردهای استاد عباسمنش هم استادی شدند برای خودشون .. و نکته ی جالبش برام اینه که خوشحالم توسط همون شاگردهای استاد با قانون جذب و این مسایل موفقیت شخصی آشنا شدم …
( آخ آخ شینا جون هوا روشن شده و صدای جیک جیک پرندگان حوااسمو برد سمت آسمان زیبا یعنی داره به طلوع خورشید نزدیک میشم خدا رو شکر)
آره شینا جونم منم مثل بابا جونت همین طوری یواش یواش توسط شاگرد های استاد اومدم این سمت .. البته یادمه یکبار خواهرم با پسرش از کرج رفته بودند برج میلاد تهران سمینار دکتر آزمندیان . خیلی خوشحال و شادمان شده بودند ولی پیگیر نبودند یعنی در حد کانال تلگرام . فایل هاشو میدیدند و به منم می گفتند گوش کن … از اونجا منم با دکتر آزمندیان آشنا شدم و چند تا از فایل هاشو دیده بودم ولی من قبلتر انتخاب مو کرده بودم یعنی هنوز وارد سایت نشده بودم ولی توسط همین خواهرم با سه فایل چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنیم در تلگرام با استاد عزیزم آشنا شده بودم .. و بیشترین تاثیر قلبی رو از استاد گرفتم ... البته خواهرم بعدش با آقای عرشیانفر آشنا شد و دنبالش می کرد و خیلی برام فایل های ایشون رو میذاشت و منم گوش میدادم می خواستم بفهمم بیس و بنیاد حرف هاشون چیع .. خواهرم خیلی دو آتیشه بود از این شاخه به اون شاخه می پرید و فکر می کرد از هر کسی یک چیزی یاد بگیره کافیه . ولی فقط در همین حد.. ولی من داشتم فکر می کردم چطوری به حرف های استادم گوش کنم و چطوری وارد سایت بشم .. آخه گوشی من در اون زمان قدرتمند نبود یعنی کارآیی خاصی نداشت قربونش برم !!! ولی کارمو راه می انداخت . بعدش چون استاد گفتند که چند ماه فقط به حرف هاشون گوش بدم منم همین کار رو کردم و فقط و فقط به فایل های استاد گوش دادم و عمل کردم و بعدش قاطعانه انتخابم رو کردم و گوشی جدید هوااوی خوشکل سفید رنگ خریده بودم و وارد سایت عزیزمون شدم و از اون موقع تا به الان یعنی از تابستان سال 97 تا به الان خدا رو شکر در همین مسیر هستم خدا رو شکر. الان هم دوباره گوشیمو عوض کردم با ورژن بالاتر شیامی. خریدم خیلی دوش میدارم شینا جونمممممون
.البته منم خیلی از صحبت های اساتید مختلف رو می شنیدم و بگوشم می رسید و همین الان هم بارها با مباحث شون روبرو میشم ولی بخودم تبریک می گم که از میان خوبان و بهترین ها من بهترینع بهترین خوبان رو انتخاب کردم و خداوند هم خودش دستمو گرفت و صاف آورد اینجا در بین بهترینع بهترین دوستان و همکلاسی های نازنینم .
شینا جونم آفتاب خیلی وقته طلوع کرده و دارم میبینمش ولی من همچنان دارم برای تو می نویسم ..
شینا جونم مرسی مرسی که اومدی و برامون نوشتی و ممنونم که با خواندن کامنت زیبات بهم یادآوری کردی که به خاطره های قشنگم فکر کنم و اون روزهای زیبا رو با تکرار کردن بیاد بیارم و یک صبح دل انگیز خاطره انگیز رو برام ساختی
شینا جون مواظب زیبایی هات باش دختر خوشکلم
مرسی برای پاسخگویی خیلی قشنگت که اینجا برام نوشتی از مامان خوشکلت و بابای نازنینت هم تشکر میکنم بخاطر اینکه دختر ی به زیبایی تو برامون آوردن توی این سایت ..
الان دیگه باید برم روی بالکن با آسمون و چهه چهه پرندگان و خورشید و هوای خنک سلام احوالپرسی کنم
من پروفایل شخصی درسایت ندارم و مامانم هم اینکارو نکرد چون من ده ساله م هست و قانون برای ساخت ایمیل باید سیزده ساله م باشه و از معلمم هم پرسیدم وتایید کرد
تو این مدت هم با اکانت مامانم کامنت نوشتم درسایت .
من هفتگی مثل شینا جان نمیتونم درسایت فعالیت کنم .
اگه دست خط مامانم را احساس کردین برای من عالیه چون دوست دارم یه روزی مثل مامانم بتونم شعر بنویسم و این یعنی کامنتم شبیه مامانم شده ومن پیشرفت کردم مثل حرفی که معلمم شنبه تو کلاس انشا بهم گفت و خوشحال شدم
ممنونم خاله رویا عزیزم که برام جواب دادین و از نویسنده شدنم گفتین ولذت بردم
بله بله شما قطعا درست گفتید که از اکانت مادر جان نوشتید آخه شما اینقدر قشنگ و زیبا نوشته بودید که اصلا فکر نمی کردم یک پسر ده ساله این جمله های قشنگ رو نوشته باشه .. آفرین پسرم خب این نشان از هوش و ذکاوت بالای شماست که رشد کردین و صد البته که مثل مامان عزیزت شعر و نویسندگی رو کسب کردین .. محمد حسن جان
میدونم که باید به درس و مدرسه آت برسی و فرصت کافی برای فعالیت در سایت نداری ولی من آنقدر کامنت هاتو دوست دارم که همیشه منتظر کامنت های زیبا و تاثیر گذارت هستم و لذت می برم بخصوص اینکه درک و آگاهی تو خیلی بالاتر از همسن سالات هست و بیشتر از سن ده سال آگاهی داری .. خب البته با داشتن چنین پدر و مادر بینظیری باید هم چنین پسر نازنینی داشته باشیم
مرسی مرسی عزیزم که اومدی و برام نوشتی واقعا برام ارزشمندی عزیزم مرسی
از مامان عزیزت هم از طرف من تشکر و قدردانی کن .(فاطمه جون مرسی عزیزم برای داشتن چنین پسر باهوش و دوست داشتنی مرسی)
شاد و موفق و سلامت و پایدار باشی جناب محمد حسن خانکی نازنینم فرشته ی الهی عزیزم
این فایل رو قبلاً هم گوش کردم و درسهای خوبی گرفتم و عمل هم کردم ،این بار آمدم که کامنت بنویسم.
«روی آرامش و صبر این جماعت که همه زندگی شان را از دست داده بودند، به خوبی می شد فهمید، فارغ از اینکه چه اتفاقی رخ داده، آنها به زندگی پس از طوفان امیدوارند و خود را برای ساختن دوباره این زندگی آماده کرده اند.»
این جملات همان عمل به «استعینو بالصبر و الصلوه » است،صبوری کردن و دیدن زیباییهای پس از مسائل، وقتی مشکل و مسئله ای پیش میاد آدمها به فکر رشد و ارتقای خود و جامعه شوند میافتند و یقین دارند که وضعیت پیش آمده و مشکل فعلی دائمی نیست.
مگر توحید عملی غیر از این است که به جای ناامید شدن یا دست روی دست گذاشتن، روی نیرویی حساب کنیم که به ما توان ساختن دوباره هر شرایطی را بخشیده است!
اگر بتوانیم در هر شرایطی به یاد بیاوریم که همه ما به نیروی متصل هستیم که قانونش ان مع العسر یسری است (همانا با هر سختی آسانی است) و فارغ از اینکه اوضاع چقدر سخت است، اما قطعاً راه حلی دارد، آنوقت می توانیم باور بپذیریم، قدرتی که به شکل طوفان آمده، سازندگی هم به همراه دارد و نه تنها بد نیست، بلکه موجب ساخته شدن بناهای باکیفیت تر و مقاومت تر و ساختن شهر و کشوری زیباتر می گردد.
قطعاً چنین نگاهی موجب می شود در سالهای آینده آدمها از همین طوفان ثروت را به شکل نیروی برق و انرژی هایی خلق نمایند که الان هیچ ایده ای برایش ندارند.
درس بعدی، نقش زیبای ثروت و شکوهمندی آن بود. در شرایطی که سهمگین ترین طوفان فلوریدا تمام جاده ها را بسته بود، قدرت سازندگی ای ثروت، موجب شد تا حتی قدرت تخریب طوفانی مثل مایکل نیز روند عادی زندگی را متوقف نسازد. هزاران ماشین آلات پیشرفته از سرتاسر آمریکا به این منطقه روانه شدند و از همان لحظه توقف طوفان، بازسازی آغاز شد. در عرض کمتر از دو روز تمام جاده ها باز شد، فروشگاه ها و پمپ بنزین ها به روال طبیعی برگشت و زندگی دوباره جریان یافت.
شرکت های ثروتمند مثل مک دونالد و … ساختمان های موقت برای پخش غذای تازه و رایگان بر پا کرده بودند و…
این شکوه و زیبایی ثروت است که باید تحسین شود.و من واقعاً میستایم این شرکتهای عظیم و درست و حسابی رو که روی یک اصول رشد کردند و بزرگ شدند و اکنون در این شرایط در مسیر کمک به مردمانی هستند که دجار مسئله شدند و این کار قشنگ شرکتهای بزرگ قطعا ،طبق قانون ، نتایج آن بر میگردد.
«در واقع کشوری ثروتمند مثل آمریکا حاصل تفکر چنین انسانهایی است که به جای تلاش برای حفظ آنچه داشته اند، تمرکز را بر خلق ثروت های جدید گذاشته اند. . به همین دلیل تقریباً اکثر تحولات جهان در آمریکا رخ می دهد و سپس به سراسر جهان گسترش می یابد. به همین دلیل مهم ترین ویژگی این کشور وجود بسیار زیاد کسب و کارهای شخصی است. کسب و کارهایی نوپا و ساده که هر روز از مرز یک میلیون دلار دارایی، می گذرند، در این کشور کم نیست و دلیلش نوع تفکری است که به جای تلاش برای حفظ داشته ها یا نگرانی درباره از دست دادن آنها، تمرکزش بر ساختن ثروت بیشتر است زیرا توانایی خود در خلق ثروت را درک کرده و از این توانایی استفاده می کنند».
این بخش رو چقدر دقیق فهمیدم و درک کردم؛
در کاری که با برادرانم دارم ،من همواره به فکر
مشتریان جدید و مسیرهای جدید خلق ثروت هستم و خالق ثروتی هستم که بوضوح قابل درکه و البته فعالیتهای توام با ذوق و شوق همان مطلبی که استاد عزیزم در فایل 5«کشف قوانین زندگی »و روز به روز این مسیر برای من زیباتر میشه، اما برادرم همان مشتریان سابقش رو با رشوه و قیمت پایین میخواد حفظ کنه و بعضی موارد تفاوت فروشمان در یک محصول مشابه و یکسان به حدود25در صد هم میرسد و البته از لحاظ کمیت اختلاف به بیش از 85در صد میرسه.
و این نتیجهی باورهای الهی من و ایمان به خداییست که یقین دارم مسائل را برای رشد و ارتقای من و جامعه بوجود میآورد
واین رو هم از استاد عزیزم آموختم
سپاس فراوان از شما استاد عزیزم
در پناه مهر بی پایان الهی ثروتمند و سعادتمند و شاد باشید در دنیا و آخرت.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه دوستان در این سایت الهی
خدا را سپاسگزارم بخاطر عضویت در این گروهی که مرا به اندیشیدن دعوت کردند. در این جهانی که به تعداد آدم های روی زمین نگرش های متفاوت وجود دارد و هر کسی دنیای متفاوت خود را دنبال میکند. یکی از نعمت هایی که بخاطرش خیلی سپاسگزارم نعمت سلامتی است که قادر به شکرگزاری آن نیستم .
زندگی من که 54 سال از آن گذشت و بازنشسته شدم با کلی باورهای محدود کننده و نادرست سپری شد. زندگی آدم های شبیه من مانند برنده شدن یک هواپیمای شخصی خیلی عالی با بهترین کیفیت و امکانات است. که حق فروش و یا هر تغییری را نداری و فقط می توانی به هر شکل بصورت شخصی از امکانات آن استفاده کنی. این در حالی است که من توان خرید بنزین برای این هواپیما را ندارم از دور به آن نگاه میکنم و حسرت پرواز را هر روز در دلم دارم. پس این همه زیبایی و امکانات عملاً کاری برای من نخواهد کرد.
در روزهایی که عضو سایت شدم یک اصل را متوجه شدم و آن اصل احساس خوب مساوی است با اتفاق خوب
من که توانایی کنترل احساسم را در هیچ زمینه ای ندارم و با هر اتفاق خوب یا بدی کنترل زندگی را از دست میدهم نباید متوقع باشم نتایج متفاوت از زندگی ببینم. بقول استاد جدا شدن از راه نادرستی که یک عمر با من بوده جهاد اکبری می خواهد و تحمل تغییر آن کار هر کسی نیست. راهکارهای بعدی که توسط استاد با زبانی شیوا بیان می شود زمانی کارآمد خواهد بود که از مرحله اول یعنی توانایی کنترل احساسات عبور کرده باشم. تا زمانی که از احساسات گذشته و باورهای نادرست و ترس ها رها نشوم زندگی به روال قبل است.
جایزه استفاده از این هواپیمای زندگی مختص کسانی است که توانستند کنترل احساسات را در دست بگیرند و زیبا اندیش شوند. و این عین عدالت خداوند است.
امیدوارم دوستان این سایت خصوصا جوانان در این راه سعادتمندی موفق باشند.
که نوشتین تا زمانی که اون ترس ونگرانیها همراه هست زندگیمون مثل روال قبلی هست دقیقا چیزی که من بارها وبارها بهش رسیدم به لطف الله مهربانم
آقای منصوری بازم بهتون افتخار میکنم که با اینکه از نظر خودتون سنتون بالا رفته وهمش باور محدود کننده داشتین وارد کانال استاد عزیزم شدین ودارین از مطالبش استفاده میکنید
خودمنم بارها وبارها درگیر سنم شدم هرچند من خیلی کوچتر از شماهستم ولی این باور محدود کننده که دیگه دیر شد و ولش کن به کجا میخوای برسی و…برای همه ما انسانها وجود داره چه در سن شما چه در سن من
مهم ادامه دادنمون هست تا وقتی که نفس میکشیم.
از کجا معلوم تا قبل از مرگمون چقدر قرار پیشرفت کنیم وبه کجا ها قرار برسیم خیلی ها تا 100سالگیشون هیچ تغییری نمیکنند وبه قول استادم زیر چرخهای این دنیا که همیشه درحال تغییر وپیشرفت هست له میشن
امیدوارم ماها جزو اون دسته نباشیم که این دنیا واون دنیا در عذاب سختی گرفتارند.
واما فایل این قسمت که چقدر آموزنده بود از وجود آدمهای با ایمان-صبور-اهل عمل-مهربان-همیشه در حال حرکت
که اصلا غر نمیزنند وحتی در صف های بشیار طولانی شکایتی ندارند وفقط وققط روی خودشون مترکز هستند
چه ماشین آلات هیولایی که در عرض2روز جاده ها رو بازکرد
واقعا سپاسگزارم ازتون که این کامنت زیبا رو نوشتین، سپاسگزارم که از حضور و وجود ارزشمندتون این ردپای زیبا رو گذاشتین.
چقدر تحسین تون کردم که به سن 54سالگی رسیدین و کلی چیز تجربه کردین و الان اینجا هستین و این شجاعت رو دارین که میخواین این همه باور، این همه چیزی که به عنوان زندگی و شخصیت تون در این سال ها ساختید رو تغییر بدید و شاید یکجاهایی جهادی اکبری میخواد که بکوبین و از نو و ریشه ایی بسازید.
مثلا اینکه ذهن تون رو دارین تربیت میکنید توجه اش به “نکات مثبت و زیبایی ها” باشه اگر یک عمر جور دیگه تربیت شده، و این تحسین برانگیزه، نتونستم نیام ننویسم واقعا بهتون افتخار کردم و تحسین تون کردم و خیلی از جملاتی هم که نوشتید درس گرفتم و اینو بیشتر باور کردم که “سن” اصلا مهم نیست،اصل چیزی دیگری است.اینکه زمانی که تصمیم میگیری تغییر کنی میـــشود هرچند اگر کار زیاد ببره.
و جهان مطابق فرکانس های جدیدمون واکنش نشون میده و خداوند هدایت مون میکنه و هیچ محدودیتی برای خدا و قوانین خدا وجود نداره.
چقدر مثال هواپیما تون جالب بود و این قسمت از کامنتتون رو برای خودم اینجا مرور میکنم:
“جایزه استفاده از این هواپیمای زندگی مختص کسانی است که توانستند کنترل احساسات را در دست بگیرند و زیبا اندیش شوند. و این عین عدالت خداوند است.”
واقعا بازهم برای وجودتون سپاسگزارم.
براتون از الله یکتا بهبود های دائمی در درون و بیرون خواهانم.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
خدایا شکرت
سلام به دوستان معنوی و توحیدی در این مسیر الهی
خدایا شکرت که با شنیدن و در معرض هدایت های الهی بودن
من درسی از آگاهی گرفتم که باز هم تمرکز کنم بر کنترل ذهنم
همون طوفان های سخت و نابودگری که ما میتوانیم در شرایط سخت هم نگاهمون روی زیبای ها و خواسته ها و نکات مثبت بزاریم
شاید الان بظاهر شرایط سخت باشد ولی همین که در این سایت الهی هستیم که سرشار از کلام الله و زیبایی و اصلا بهشتی در آن است که ما فقط وردی های مناسب را به ذهن بدهیم و توجه کنیم به زیبایی های اطرافم و داشته های الآنم
خدایا شکرت که همین الان که دارم کامنت مینویسم خداوند هدایت کرد که از خونه با بچه های خودم و بچه های برادر .خواهر زاده های همسرم
براشون یه سیب زمینی پیتزای درست کردم و یه زمین خالی کنار خونمونه با یه زیر انداز و ظرف غذا خیلی سبک اومدیم بیرون و بچه ها الان کلی خوشحال شدند و برای اطرافیانم تعجب داشت که آخه مگه اینجا چی داره و حتما باید ماشین باشه و کلی اثاث جمع کنی و بری یه جای دور
ولی بخدا براون یه حس و حال دیگه داره کلی بابت همین زمین سرسبز ی که الان نشستم و دارم فایل رو گوش میدهم و کامنت مینویسم در هوای بینظییییر بهاری و در حال دیدن زیبایی ها و بازی بچه ها و خوشحالی بچه ها هستم حال واقعا عالییییی دارم به لطف خداوند
و باور و ایمان واقعی دارم که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار دارم
خدایا شکرت بابت تمام نعمتها وثروتهای و فراوانی های عالی همین لحظه که در بهترین شرایط هستم
اصلا دیدگاه بقیه برام مهم نبود ن خانواده ن همسایه ها و نه هیچ کس دیگری که الان مردم چی میگن یا بگم دیگه جا نبود اومدید اینجا
من میگم باید از همینجا شروع بشه باید الان ایمانم را نشون بدم
و بابت قبلا هم که شرایط عالی بوده و در زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت بودم و الان هم تا ابد باید در همین حال خوب ثابت قدم ومتعهد تر باشم
خدایا شکرت که که همه چی از درون من وجود دارد
من چی میخواهم هر چیزی که روش توجه و تمرکز کنم همون در زندگی ام بوجود میآید
خدایا شکرت که در معرض هدایت تو هستم و با کمک خدای مهربانم داریم روی بهبود شخصیتم کار میکنم و هر روز آرامتر صبورتر و شادتر و عملگراتر نسبت به ایده های الهامی ام هستم
خدایا شکرت که مرا سپاسگزارتر کرده ای بر تمام وجودم
بخدا زندگی همین لحظه ای است که در انیم
ساعتی روزی ماهی سالی دیگه وجود ندارد فقط باید در لحظه زندگی کرد و گذشت
خدایا بر همین اصل پایدارترم کن
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا فقط روی تو حساب باز کرده ام
خ.پت مرا از طوفان های زندگی ام سربلند و پیروز کن
خدایا ذهنم را بدستان قدرتمند تو میسپارم خودت یاری گرم باشم تا فقط زیبای ببینم و هر لحظه بیاد آورم که همه کاره ام تویی و من هیچ
خدایا شکرت هرآنچه دارم از آن توست
خدایا شکرت که خودت مواظب حال خوبم هستی
خدایا شکرت وقتی امروز به قرآن هدایت شدم و سوره ضحی را به چشمان زیبابینی که بخشیدی بهم قرار دادی و از سر شوق وذوق اشک ریختم و ایه
ولسوف یعطیک ربک فترضی را نشانه امروزم هم کردی
ومن به کمتر از بهترین راضی نیستم
چون خدایی دارم بزرگتر از تمام هستی
خدایی دارم بزرگتر از آنچه که من با عقل کوچکم تصور کنم
خدایی دارم بینهایت رزاق و وهاب و رحمان و رحیم و بخشنده و مهربان
خدایی دارم به وسعت تمام آسمانها و زمین
که عاشقانه مرا دوست دارد و هر لحظه در آغوش امن خودش مرا کشیده تا دستی بالاتر تمام دستان در زندگی ام باید و هر لحظه در حال هدایت و حرف زدن با من
خدایی که مرا هدایت کرده و از گمراهی به راه راست هدایت و حمایتم کرده
دیگر کجا روم که اگر از این جایگاه نورانی خودم را محروم کنم سخت از کافران هستم
خدایا شکرت برای منتی که بر سرم گذاشته ای و انسان افریدی مرا اشرف مخلوقات تا درک کنم شعور کیهانی را
درک کنم قوانین بدون تغییر خداوند را
درک کنم احساس خوب اتفاقات خوب
درک کنم من ارزشمندم بی قید و شرط
درک کنم و خودم را باور کنم خدای درونم را باور کنم
که به من قدرت خلق زندگی ام را داده تا شکر گذار باشم وبهترینهای جهان را جذب کنم با حال خوب با عشق دادن به سرزمین الهی وجودم
عشق دادن به هر آنچه که الان در دسترسم دارم
خداوند به من وعده فزونی داده است
خدایا شکرت برای این فایل زیبا و استاد عزیزم که کلامش کلام خداست
و مرا سرمست از کلام خود کرده
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
وچقدر باور مردم اون منطقه عالیه که نه تنها غر نمیزننن بلکه انتخاب میکنند سازنده باشند وپیش بینی کنند دفعه بعد طوفان رو که از ش چه استفادهایی میتونن بکننن…..
واقعا چقدر انسان شگفت انگیزه خداوند چه موجودی رو خلق کرده واقعا استاد متحیر میشم از این همه خارق العاده وسازنده بودن خودمون ،که چطور میتونین اینقدر شگفت انگیز باشیم
من این فایل رو قبلن دیدم ولی الان که دیدم توی یه مدار دیگه هستم انگار،چیزهای جدید میشنوم و درکم متفاوته از قبل…اگاهی که راحتتر درک میکنم،قبلن خیلی مقاومتداشتم و اینا فقط با ادامهدادن و تعهدی بوده که داشتم،همیشه دنبال نتایج بزرگ هستم و به خودم سخت میگیرم میگم ریشه این احساس کجاست،اول میرسم به کمالگرایی خودم که ذهنم فقط نتایج بزرگ دستآورد میدونه،اصلن چرا دستآورد مهمه،چون احساس ارزشمندی میکنم و لیاقتم بهش وصله،مخصوصا نتایج مالی و در آمد،اصلن چرا نتیجه مهمه،یه دلیل دیگه اینکه نظر و حرف مردم برام مهمه،در موردم حرف میزنن که بازم احساس ارزشمندی میگیرم،حالا بازم چرا نتایج مهمه اونم بزرگ باشه فقط،باور کمبود،عجله،ترس،نگرانی از اینکه جا موندم،از اینکه تمام میشه…چرا نتایج بزرگ مهمه چون نمیخوام روی ریشه ها کار کنم و باورهام رو درست کنم و ظاهر برام مهمتره تا باطن و چیزهایی که دیده نمیشه،من همه رو میخوام برای پز دادن،شو کردن و چشم بقیهرو کور کردن،نپذیرفتن مسؤلیت زندگیم و دادن پاداشها بدون تغییر فرکانسی و نپذیرفتن قانون خداوند،حساب کردن روی عقل خودم و نگه داشتن کویرها…خداوند یه سیستمه که فقط به فرکانس غالب من پاسخ میده،بعد از نوشتنها و کنکاشها فهمیدم ذهنی کاملن فقیر دارم،همه فاکتورهای ذهن فقیر رو دارم و فرکانس 24 ساعته من کمبود،ترس،نگرانی تمرکز برنشدنها و چه طورها هست بعد انتظار چی دارم واقعاااا ثروت؟؟؟بسی خیال باطل و بیهوده و خداروشکر فهمیدم که چقدر شرک،ترمزهای ذهنی و بهتر بگم عادتهای ذهنی که خود بهخود داره فرکانس ارسال میکنه و فایلهای باز ذهنی و شکر که در این مسیر توحیدی هستم و هدف امسالم هم ارتقای شخصیتم هست و انجام شدن خود به خودی و راحت کارها و از خداوند طلب یاری میخوام و هدایت که از هر خیری فقیرم و محتاج
امروز کار من و روزهای آیندهای اینه پذیرش مسؤلیت زندگیم و اینکههمینی که هست رو نمیپذیرم و حتما راه حلی هست باید پیداش کنم، چون کلی الگو هستن و دارم که شده براشون و یکی از اون الگوها استاد و مریم خانمه که شده و تونستن پس برای منم میشه،چرا که نه،اونام آدم بودن منم آدمم با همون سیستم ذهنی و عملکردی، فضایی که نبودن،آدم بودن و فقط به تعهد باور عملکرد و اقدام عمل ایمان من بستگی داره،عدالت خداوند بی نقصه،کامله،درسته، ایراد از باورهای منه،نه از من،باورهای من که بیهوده بی پایه فقط پذیرفتم و حالا فرصت دارم درستش کنم و میشه،میدونم میشه،اینو اینمدتی کهدر قانون بودم تجربه کردم و اتفاقاتی که افتاده و بر ایمانم افزوده گواه این ماجراست…همه چیز عوض شده،به نفع من شده،ولی خوب کار ذهن اینه،بزرگ کردن کمبودها و نداشتن ها، وظیفه الهی اش هست،حالا وظیفه الهی منم به عنوان بنده خداوند اینه،توحید و بپذیدم هیچ دستی و هیچ قدرتی بالاتر از خداوند نیست،سعی میکنم روی خداوند حساب کنم،اشکال نداره یه جاهایی یادم میره ولی خبر خوب اینه خیلی زود میتونم به مسیر برسم و بفهمم منحرف شدم و زنگهای ذهنم به صدا در میاد،سمیه عزیزم مواظب باش و تقلا نکن و میتونم حالم خوب کنم و این دستاوردیه که کسی درکش نمیکنه مگه ما بچه های عباسمنشی…اینجا میتونم بی پروا بنویسم و ترسی از قضاوت شدن ندارم،مینویسم که دفترچه یادداشت منه،و دفترچه تمرین من،من قبل از نوروز 402 کشف قوانین و احساس لیاقت رو تمرینداشتم و ادامه پیدا کرده به 403 و هر روز مینویسم و فکر میکنم و میدونم اتفاقات زندگیم از کجا آب میخوره و باید متعهد باشم،وبه خودم میگم چی میشه یه راننده ماهر میشه،تمرین کرده،شب و روز،از هر فرصتی تونسته استفاده کنه،نترسیده و گفته من میتونم الگو داشته،گفته فلان کس دونسته یاد بگیره ماهر بشه،پس منم میتونم،و اینو هر وقت بی انگیزه میشم به خودم میگم و کلی حالمرو خوب میکنه….
سپاسگزارم استاد عزیزم و مریم عزیزم از این فایل و تدوین بسیار بسیار زیبا و پر از آگاهی و درس…دوستون دارم
خیلی خوشحالم برات که این قدر بی پرده و شفاف با خودت صحبت کردی و بدون ترس از قضاوت شدن نوشتی ، چه زیبا نوشتی! از کمالگرایی ، احساس لیاقت گره خورده به عامل نتایج ،ترس ها و پز دادن ها … .
یک جمله هست که می گوید پنجاه درصد درمان ، تشخیص درست است.
مثلا اگر کسی پادرد دارد اول باید تشخیص بدهند علت ایجاد این درد پا از کجاست، بعد می توانند درست درمان کنند نا اینکه فقط مسکن بدهند.
الان شما هم خوب تشخیص دادی باورهای محدود کننده را و با تکامل و استمرار همینجور که تا الان عالی پیش اومدی روز به روز بهتر و بهترش می کنی.
سلام به اساتید عزیزم
سلام به دوستان خوبم
نکات و آگاهی هایی که من از این فایل یاد گرفتم:
این جمله استاد که گفتن:
««خوب حالا خبرهای خوبی که میخوایم از این طوفان یاد بگیریم، چیه؟
یعنی نکات مثبت توی هر لحظه»»
خودِ گفتنِ این جمله، برای من خیلی درس داشت. که حتی بعد از یک طوفان هم، ذهنم باید سریع بره سراغ نکات مثبت اون ماجرا و اولین سوالی که باید از خودش بپرسه، باید یک سوال قدرتمند کننده باشه…
خیلی جالبه. این جمله رو یه جوری ناخودآگاه نوشتم… و جالبیش اینه که یه خورده پیش فایل نشانه ام رو خوندم که صفحه معرفی بخش پنجم قانون آفرینش بود، که موضوعش: مهارت در بهره برداری از توانایی های درونی بوسیله «سوالات قدرتمندکننده» است.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
قُر زدن یا قُر نزدن….مساله این است…
استاد، من دیگه به این نتیجه رسیدم که یکی از نشانه های سپاسگزاری قُر نزدنه…. یعنی حتی توی ذهنم هم نباید قُر بزنم. و هر بار که ببینم ذهنم داره مقدمه چینی میکنه که درباره یه چیزی قُر بزنه، باید توی ذهنم آلارم بزنه…
در مورد من، به خصوص در برابر رفتارها و کارهای دیگران خیلی باید مواظب باشم که اجازه ندم ذهنم قُر بزنه. و به محض اینکه خواست شروعش کنه، تمرکزم رو بزارم روی ویژگی های مثبت اون فرد و بخاطرشون سپاسگزار باشم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
««دستشون هم جلوی دولت دراز نیست… که آقا دولت چرا برای ما یه کاری نمیکنه؟
مردم هم انتظاری ندارن از دولت… برعکس ما که هر اتفاقی که میوفته، دولت باید برای ما یه کاری بکنه…. یعنی باوره اینه… و اینا شرکه….
اینکه یه کسه دیگه ای باید زندگی منو درست کنه!
ولی تا وقتی که نگاهت اینه که یه کسی از بیرون باید زندگیت رو درست کنه، توی زندگیت به هیچ جا نمیرسی… خودت باید جمع کنی زندگیت رو… حالا هر اتفاقی که افتاده…»»
استاد، وقتی این جملات رو گفتین، یه لحظه این اومد توی ذهنم که به جای کلمه «دولت» تو هر کلمه دیگه بذاری هم همینه…. بازم شرکه. مثلا:
بابام چرا برای من یه کاری نمیکنه؟
برادرم چرا برای من یه کاری نمیکنه؟
عموم چرا برای من یه کاری نمیکنه؟
فلانی چرا برای من یه کاری نمیکنه؟
بقیه چرا برای من یه کاری نمیکنن؟
فامیل چرا برای ما یه کاری نمیکنن؟
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پرسیدن این سوال که: خونه ات بیمه بود؟، نشون میده که:
یعنی تمرکز روی اینه که اون چیزی که داریم از دست نره!
به جای اینکه نگران این باشم که اون چیزی که دارم از دست نره، بیایم باورهایی بسازیم که ثروت بسازیم.
ثروت بینهایته…. به جای اینکه اینقدر مواظب باشیم که اون چیزی که داریم از بین نره و بیمه¬شون کنیم، به جاش، بیام تمرکز کنم که هر اتفاقی بیوفته هم، بتونیم فیکسش کنیم. و اینقدر بیشتر از اونها ثروت ساخته باشم، که هر اتفاقی بیوفته بشه درستش کرد. به جای اینکه نگران اتفاقات باشم.
تفاوت هست بین نتایج 2 نفر که، یکیشون تمرکزش بر از دست ندادنه و دیگری تمرکزش بر به دست آوردنه…
تفاوت هست بین 2 دیدگاهی که، یکیشون تمرکزش بر حفظ کردنِ اون چیزیه که از قبل داره، و یکیشون تمرکز داره بر ساختن چیزهای جدید. نتایج اینها متفاوته…. متفاوته…
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
استاد اونجا که گفتید:
««این زیبایی این مردم رو یاد گرفتم و کمک و آرامش و آرامش رو… و نه جایی دیدم کسی عصبانی باشه و داد و بیداد کنن که: آی خدا… آی ملت… آی دولت… چرا این بلا سر ما اومد؟!
چرا کسی به فکر ما نیست؟….. و قشنگ دارن کارشون رو میکنن و درستش میکنن و زندگیشون رو میکنن و گریه و زاری هم نمیکنن»».
این اومد توی ذهنم که اینا ویژگی های افرادیه که احساس قربانی بودن ندارن. نمیدونم چرا چند وقته خیلی روی این موضوع حساس شدم و به محض اینکه یه گفتگویی توی ذهنم شکل میگیره که حس کنم نتیجه این حرف، به من حس قربانی بودن رو میده، توی ذهنم آلارم میده…
حالا هم از این جمله ای که گفتین:
و قشنگ دارن کارشون رو میکنن و درستش میکنن و زندگیشون رو میکنن و گریه و زاری هم نمیکنن، فهمیدم که این رفتار، نقطه مقابل احساس قربانی بودنه، و ما هم باید همین کارو کنیم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
این قسمت رو که میخوام بنویسم ربطی به این فایل نداره، ولی نمیدونم چرا احساس میکنم دلم میخواد بنویسمش:
استاد، من یکی از طرفدارهای پرو پا قرص فیلمها و کتابهای هری پاتر بودم…
نمیدونم دیدنشون یا نه. توی قسمت سومش، موضوع داستان اینجوریه که هری و دوستش یه ساعت دارن که میتونن باهاش زمان رو به عقب برگردونن و همزمان با خودِ گذشتشون اون فضا یا اتفاق رو تجربه کنن و مثلا یه کارهایی رو که قبلا نتوستن رو، انجام بدن.
توی یه بخشی از داستان، هری و پدرخوندش، توسط یه سری موجودات به نام دیوانه سازها (که موجوداتی بودن که شادی رو از بقیه موجودات میگرفتن)، احاطه شده بودن و انگار داشتن لحظات آخر عمرشون رو میگذروندن و دیگه دست از تلاش برداشته بودن…
در لحظه ای که هری داشت بیهوش میشد، برای یه لحظه قبل از اینه چشماش بسته بشه، یه نفر رو میبینه که میاد و اون طلسم سختی رو که هری نتونسته بود اجرا کنه رو، با قدرت اجرا میکنه و همه دیوانه سازها از اونجا میرن… و هری احساس میکنه که اون فرد، پدرش بوده که اومده و نجاتشون داده….
وقتی برای دوم با دوستش وارد اون صحنه میشن (به وسیله همون ساعت جادویی)، و داشتن از دور ماجرا رو تماشا میکردن،
دوستش میگه: خیلی وحشتناکه
هری بهش میگه که: نگران نباش … بابام میاد… اون میتونه طلسم رو اجرا کنه…
یکم که گذشت دوباره هری میگه: چند لحظه دیگه میاد….. ببین…. دقیقا اونجا پیداش میشه…
دوستش میگه: هری،…….. به من گوش کن … هیچ کس نمیاد….
هری میگه: نگران نباش… میاد…. اون حتما میاد…
و همینطور هم داشتن خودش و پدرخوندش رو تماشا میکردن که دارن بیهوش میشن…
دوستش میگه: تو داری میمیری…. هر دوتون دارین میمیرین!!!
در اون لحظه هری میدووه به سمت دیوانه سازها و چوب جادوش رو سمتشون میگیره و همون طلسم سختی و که دفعه قبل نتونسته بود اجرا کنه رو با قدرت اجرا میکنه و همه اون دیوانه سازها از اونجا دور میشن…
هریِ قبلی، از دور یه لحظه هریِ این زمان رو میبینه و بیهوش میشه…
هیچکس برای نجاتشون نیومد…
لحظه ای که مطمئن شد کسی نمیاد، خودش رفت و خودشون رو نجات داد…
استاد نمیدونم چرا این صحنه، و این جمله که ««No one’s coming….»»، بارها و بارها توی ذهن من تکرار شدن.
دقیقا یادم نیست از چه زمانی تکرار این صحنه توی ذهن من شروع شد. ولی فکر میکنم یا قبل از شروع آشناییم با این آگاهی ها بود یا اوایلش بوده.
دقیقا حس میکنم منم تمام عمرم منتظر بودم که یه کسی، یه اتفاقی، یه موضوعی پیش بیاد و بیاد همه چیزو تغییر بده، زندگیم رو درست کنه، اوضاع رو روبه راه کنه و منو نجات بده!
ولی هیچکس نیومد… هیچکس نمیاد…
خودم باید بلند میشدم…. خودم باید دست به کار میشدم…. خودم باید اون کاری رو که منتظر بودم بقیه برام انجام بدن رو انجام میدادم….
برای اینکه جملات فیلم رو درست بنویسم، الان رفتم اون تیکه از فیلم رو دوباره دیدم و باهاش های های اشک ریختم. و خودم و تکرار شدن این جمله در اون زمان، در گوشم یادم اومد و نمیدونم چطور میتونم خدارو شکر کنم که از چه طریقها و روشهایی که اصلا به ذهن ما هم خطور نمیکنه، ما رو هدایت میکنه و راه راست و راه درست رو به ما نشون میده…
روشهایی که حتی ممکنه بعدها هم نفهمیم که چطور به اون مسیر هدایت شدیم…
خدایا شکرت….
نمیدونم چطور میتونم سپاسگزار خداوند باشم….
نمیدونم چطور میتونم سپاسگزار خداوند باشم.
استاد، هنوز هم گاهی اوقات این جمله No one’s coming رو توی ذهنم میشنوم، و یاد این میوفتم که با تکرار شدن این جمله بود که من تونستم از بقیه چیزا قطع امید کنم و شروع کنم به کار کردن روی خودم….
یادآوری این موضوع، برای من این پیام رو داره که:
منتظر هیچ اتفاق بیرونی نباش…. منتظر نباش تا شرایط تغییر کنه… منتظر هیچی نباش…. منتظر هیچکس نباش….. هیچ کس نمیاد….. تنها کسی که میتونه نجاتت بده، خودت هستی… خودت باید دست به کار بشی و خودت رو نجات بدی.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دوست داشتم دعای فوق العاده استاد رو هم آخر کامنتم بنویسم:
خدایا خودت به ما کمک کن…
خودت ما رو سپاسگزار نعمتهات کن…
خودت به ما این باور رو بده که درکت کنیم، نعمتهات رو درک کنیم، تواناییهات رو درک کنیم، تواناییهای خودمون رو درک کنیم.
نگران نباشیم…. نترسیم از آینده که چی بشه و چی نشه…
و بدونیم که تو در هر حالتی، راه حلها رو داری، توی هر شرایطی راه حل ها رو داری….
و اگر ما بهت وصل بشیم، راه حلها رو دریافت میکنیم….
و از دل این طوفانها چه خیر و برکتی وارد زندگی ما خواهد شد.
خدایا شکرت
استاد جان، خانم شایسته عزیز، سپاسگزارم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
چقدر مهمه که از همین الانی که شرایط آروم هست تمرین کنیم که روی «کنترل ذهن» مسلط بشیم تا توی هر شرایطی بتونیم تمرکز رو از روی شرایط به ظاهر بد، متمرکز کنیم روی نکات مثبت و زیبایی ها
در واقع اگه وقتی اوضاع خوبه تمرین کنیم ، قاعدتا در دل شرایط سخت میتونیم خودمون رو در مدار مناسب حفظ کنیم و تازه بشه «نقطه عطف» که از لحاظ مدار پیشرفت کنیم
وقتی هم که ما در مدار درست باشیم، هدایت میشیم به افراد مثبت و مناسب..
یعنی میخوام بگم دیدن و تجربه این شرایط ، برای همه یکسان نیس .. یه عده غر میزنن و شاکی و عصبانی و تقصیر رو گردن دولت و حکومت و .. میندازن
*بنظرم وقتی میشه اینقدر رها و آزاد بود که باورهای توحیدی قوی ای داشت
یعنی باور داشته باشی که خدا حواسش بهت هست ، تنها نیستی و این صرفا یه چالش بوده مثل بقیه چالش ها ، حالا یه خورده ظاهر متفاوتی داره وگرنه ماهیت یکسانه و البته موقت و گذرا ، پس دلیلی نداره برای این گذرا بودن به خودمون فشار عصبی بیاریم و تسلیم نجواهای شرک آلود بشیم
چقدر دید عالی ای که بجای اینکه بگیم فلان جا ثروت زیادی دارن که میتونن اون مدل امکانات داشته باشن و ایه یأس بخونیم، روی باورهامون کار کنیم که ما هم انقدر ثروت داشته باشیم که نگران از دست دادن نباشیم یا بخوایم همینی که هست رو سیو کنیم چون فک میکنیم کمبود و محدودیت هست
* یعنی تمرکز روی «بدست آوردن» بذاریم نه روی «از دست دادن»
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استادعزیز استاد عباس منش وسلام به بچه های سایت
استاد عباس منش من میخوام یک چیزی رابه شما بگویم که همین الان به پدر ومادرم گفتم من همیشه دوست داشتم که فامیلی شما عباس منشق باشد که میشه آخرش عشق میشه.
خیلی خوش حالم که یک بار دیگه می توانم در کنار شما باشم و کامنت بنویسم. این کامنت با کامنت های دیگر من خیلی فرق داره چون این کامنت روبرای این نوشتم تا اینکه بدونید من با استاد چگونه آشنا شدم دوست دارم که شروع کنم
فکر کنم دو سال پیش بود که بابام با چهار تا استاد اشنا شده بود و فکر کنم تازه هم با شما آشنا شده بود. اون چهار تا استاد قبلا دانشجو های شما بودند و شما می شوید پنجمین استاد که میشه استاد آخری و شما از همه ی این استاد ها خداوند بیشتر عظمت داده است من بعد از یک سال فهمیدم که بابام با چهار تا استاد آشنا شده است. من وقتی فایل های اون هارو گوش می دادم خیلی حرف های بزرگانه می زدند و من نمی تونستم چیزی ازشون یاد بگیرم چهارمین استاد استاد آزمندیان بود که دوره تشکیل داد که 12 جلسه بود فکر کنم و این دوره در استان تهران هرهفته برگزار می شد بابام 12 هفته رفت و این دوره را گذراند و چیز های زیادی یاد گرفت و قبل از اینکه با شما آشنا بشه راستش رو بگم خیلی شاد یا خیلی بامزه یا خوش اخلاق و مهربون نبود. یادمه وقتی که فهمیدم بابام استاد جدید داره از اخلاقش بود. که خیلی عوض شده بود اون روز من داشتم توپ بازی می کردم بعد بابام جلوم بود و داشت فایل جدید رو گوش می داد که پایه من با توپ قل خورد ومن افتادم دقیق روی کیبورد لپتاپ بابام و اون به جای اینکه اخم کنه بهم با اون ابروهای پرپشتش بگه چرا این کار رو کردی خلاصه این حرف ها ،گفت حالت خوبه؟ من اون لحظه خیلی خوش حال شدم و تونستم بفهمم اون یک تغییر خیلی بزرگ کرده.بعدش مامانم با شما آشنا شد یعنی موقع شام بود مامانم پرسید از بابا و این کیه بابام مامان روبا شما آشنا کرد و من اصلا فایل هایی که توی سایت می ذاشتید من گوش می دادم می گفتم این آدم داره وقت خودش رو هدر میده بعد نه مامان و بابام عاشقه شما بودند هر شب فایل های توی سایت رو برام میذاشتند من گوش هام رو یک بار گرفتم و صبحش مدرسه داشتم اصلا نخوابیدم بعد از یک ماه دست از لج بازی برداشتم و گوشش دادم من هم مثل خانوادم عاشقه فابل هاتون شدن خیلی واقعا خوب توضیح میدید من دوست داشتم وارد سایت بشم چون بی کار بودم و تابستون بود قبل از این که تابستون تموم شد و درس هام و امتحانات شروع بشه من اون روز به بابام گفتم و اون روز از شنا اومده بودم و خیلی خسته بودم.توی ماشین بودیم و داشتیم میرفتیم خونه از بابام پرسیدم که بابا میشه منو توی سایت عضو کنی بابام گفت چه را که نه! اون منو عضو کرد من فکر می کردم که خیلی مثلا جزابه ولی خوب این طور برای من نبود بابا من و عضو سایت کرد و من مسئولیت داشتم که هر هفته کامنت بنویسم من اصلا وقتی وارد سایت شدم خوشم نمی یومد حتی من بعضی وقت ها راستشو بگم پشت سر شم حرف بد میزدم من اصلا خوشم نمی یومد چون دوست داشتم بازی کنم که باید درس می خوندم دوست داشتم کلاس ژیمناستیک برم که باید میرفتم شنا خلاصه توی مهم ترین درس ها بودیم و من دوست نداشتم بعضی و وقت ها می گفتم کی حالا بیاد کامنت بنویسه خیلی بدم میومد بعدش محمد حسن عزیز یک کامنت نوشت و دل همه رو برد من خیلی بهش حسودی می کردم چون حتی دل همه رو برده بود با اون کامنتش حتی بابامم خوشش از کامنت اون اومده بود و یک بار به هم گفت شینا ببین چقدر با جزئیات نوشته من خیلی حالم بد بود یک روز گفتم از ته ته قلبم برای استاد بنویسم کامنت قبل بابام بهم گفت استاد آخرین کامنتی که خونده و رو سایت گذاشته کامنت تو بوده من خیلی خوش حال شدم که من همون روز کامنت فرستاده بودم و کمتر از یک ساعت تائید شده بود .از خدا ند بزرگوار ممنونم امیدوارم استاد خوشتون آمده باشه چون از ته ته قلبم به شما تقدیم کردم . استاد من الان انقدر تغییر کردم که شب ها با فایل شما می خوابم اون شینایی که از فایل های شما بدش میومد آلان به اینجا رسیده که خودم ازشون میخوام با فایلهای شما بخوابم!
مرسی از کسانی که برام کامنت نوشتن
خاله رضوان که با کامنتش دلم رو برد ،خاله فهیمه عزیز که کامنتش برام خاطره میشه ، خاله فاطمه ممنونم که کامنت نوشتید و من رو خوش حال کردید من می دونم که اگر نوه ی شما رو ببینم میدونم دوست های خوبی میشیم، واز خاله شیرین که باکامنتش شیرینش دلم رو برد ممنونم ، و ممنونم از خاله مریم عزیز خیلی خوشحالم کرد، خاله فاطمه ممنونم که با جون و دل برام کامنت نوشتین ، وخاله رویا جانم که رویا های جدیدی برام میسازه خاله رویا مامانم عضو سایت هست ولی کامنت نمینویسه ، خاله مریم عزیز ممنونم که برام بادست های قشنگت کامنت نوشتی ،عمو محمد مرسی که برام کامنت نوشتید خیلی خوشحال شدم، و ممنونم از خاله فاطمه عزیز که برام کامنت نوشته.خداحافظ
شینای دلنشین من
سلاااامبهرویماهتتتت
ممنونم ازت که یک بار دیگه به جمع ما سعادت دادی و برامون نوشتی
کامنتت عاااالی بود عاااااالی
نمیدونی چقدر به توصیفاتت از بابات خندیدم و قلبم روووشن شد.
مررررسی که هستی
هم مامان بابا ،هم ما بچه های سایت و هم استاد عباسمنش به داشتن همچین دختر نازی به خودش میباله…
ازون مهمتر…تو لبخند رو به لبای خدا میاری ،وعطر این لبخند از خط به خط کامنتت به مشام ما میرسه…
دوووستتت دارم بینهایت
و به امید دیدارت در بهترین زمان ومکان دختر دلبر سایت
شینا جانم، عزیز خاله سلام. انشاا… در بهترین حال و یا در حال تلاش در ماندن در بهترین حال باشی عزیز دل. من که کیف میکنم از تمام جملاتی که نوشتی و واقعا از صمیم قلب شما رو تحسین میکنم که با جرات کامل، تمام احساساتت را با جزییات نوشته ای عزیزم. هر وقت دوست داشتنی بازم برامون بنویس که ما همیشه مشتاق نوشته هایت هستیم و حتی اگر ننویسی هم برامون خیلی عزیز هستی و من که مطمینم که تو زندگی خیلی موفق خواهی شد. مخصوصا که مامان و بابا تو این مسیر هستند و از نتایج و عمل کردن آن ها به آموزه ها توسط آن ها، میبینی و یاد میگیری و مخصوصا از نتایج اون ها بیشتر انگیزه میگیری که در زندگی مثل اون ها عمل کنی …
دوستت دارم شینا جانم.
در پناه خود خودش باشی جان خاله
خاله شیما
بنام رب العالمین
سلام ورحمت وعشق الهی به وجود نازنین وارزشمندت
احسنت وهزار آفرین چقدر عالی مسیر تکاملی ات را شرح دادی وچه خوب این مطلب را درک کردی
چه حس خوبی داشت که کامنتت را با لهجه خودت نوشتی وآرزو کردم کاش بودی برام با لهجه شیرینت اتفاقات هر هفته ات را تعریف میکردی ومنلذت میبردم از هم صحبتی باشما
خوشا به سعادت استاد عباس منش بخاطر داشتن فرشته های نازنینی چون شما ومحمدحسن جان وچقدر خوشبختیم ما که شما را داریم واز وجودتون واز بودنتون در این مسیر لذت میبریم
احسنت به اسداله عزیز که با عمل به قانون در زندگی ، به شما کمک کرد تا از این مسیر لذت ببرید وآسان شوید برای آسانی ها
شینای عزیزم بهترین بهترینها را از خدا برات خواستارم چرا که تو بهترینی ولایق بهترینها
روی چون ماهت را میبوسم
خیلی دوستت دارم
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام فرشتهی نازنین، سلام شینا قشنگم که دل همه ما رو برده.
آفرررررررین دختر چقدر قشنگ داستان آشنایی ات با سایت رو نوشتی، خیلی عالی بود، هم کلی خندیدم هم لذت بردم، و هم اینکه کلی قند تو دلم آب میشد از این زیبایی کلامی که داری اون چهره معصوم و قشنگی که داری.
دختر قشنگم آینده درخشانی داری. ان شاءالله همیشه سالم و سرحال با همین روند پیش بری، یکی از دختران ثروتمند دنیا خواهی شد.
از همین جا از محمد حسن هم تشکر می کنم که با کامنت نوشتن اش باعث شد شما فرشتهی نازنین به جمع ما بپوندی،
مررررسی که اینقدر زیبا می نویسی.
دوست دارم.
ان شاءالله به زودی ببینمت و تو را در آغوش بگیرم و صورت نازنین ات را بوس کنم.
تازه هم بافت یاد گرفتم، دیدمت موهای قشنگت رو برات بافت بزنم.
لحظات خوشی در کنار پدر و مادر مهربان ات داشته باشی قشنگم.
خدایااا سلام
خدا جونم سلام صبح زیبایم بخیر خدایا شکرت بنام خداوند زیبایی ها که بعد از بیدار شدن در این صبح زیبای بهاری و دیدن سپیده ی این طلوع روشنایی چشمم به کامنت زیبای شینای خوشکل مو مشکین ام روشن و نورانی شد..
سلام شینای نازنینم
سلام شینای خوشکلم
قربون اون ته ته ته قلب مهربانت برم
اومدی و اینجا برامون از نحوه ی آشنایی تون با این سایت و استاد عباسمنش عشق نوشتی
شینا جونم نمیدونی چقدر خوشحال شدم که اولین خواندن کامنت صبح گاهیم با اسم زیبای تو شروع شد .. وقتی توی لیست ایمیل هام اسم زیباتو دیدم گفتم اول از کامنت شینا خوشکلم شروع کنم . بعدش دیدم توی فایل درس هایی از طوفان مایکُل کامنت گذاشتی پیش خودم گفتم شینا جونم چی می تونه در این قسمت نوشته باشه
بعدش دیدم شینا جونم مثل این طوفان رفته به اون ریشه ی اصلی تغییرات.. تغییرات بلاخره از یک جایی شروع میشه دیگه .. اینکه آقای زرگوشی عزیز این پدر بزرگوار شینا جون با چند استاد و مباحث قانون جذب و مباحث مختلف موفقیت شروع کرد و تکامل رو طی کرد و بعدش تصمیم نهایی گرفته شد و بعدش هدایت بشی بسمت سر منشا استادان عزیز یعنی استاد عباسمنش عشق مون..
شینا جونم منم قبلنا با مباحث موفقیت تا حدودی آشنایی داشتم و کتاب های رو خوانده بودم یعنی چندین سال قبل از اینکه با استاد آشنا بشم خداوند منو داشت آماده می کرد که بتونم وارد این مدرسه ی بزرگ بشم یعنی توی مراحل مراحل کودکستان و آمادگی و پیش دبستان بودم!!!!!!
من اولش با کتاب قانون توانگری کاترین پاندل آشنا شدم دو سه سال طول کشید تا عاشق این کتاب شدم و هی تمرین هاشو انجام میدادم و می خوندم و بعد از چند سال بخاطر اینکه سرم شلوغ شد یک تغییرات خوبی برام پیش اومده بود . یواش یواش تنبلی کردم و دیگه کتاب رو نخوندم و کنار گذاشتم .. بعدش میدونی چی شد؟؟؟
یواش یواش جزو شاگرد تنبل ها شدم و اوضاع خیلی منفی شد و دوباره اومدم شروع کردم از کتاب خواندن ولی چون افکارم هنوز تنبل و مریض بود زیاد پیگیرش نبودم بعدش توی کانال تلگرام با استاد های زیادی آشنا شدم .. البته بعد ها فهمیدم که این اساتید شاگردهای استاد عزیز خودمون بودن.. ببین شینا جون من خیلی خیلی خوشحالم که شاگردهای استاد عباسمنش هم استادی شدند برای خودشون .. و نکته ی جالبش برام اینه که خوشحالم توسط همون شاگردهای استاد با قانون جذب و این مسایل موفقیت شخصی آشنا شدم …
( آخ آخ شینا جون هوا روشن شده و صدای جیک جیک پرندگان حوااسمو برد سمت آسمان زیبا یعنی داره به طلوع خورشید نزدیک میشم خدا رو شکر)
آره شینا جونم منم مثل بابا جونت همین طوری یواش یواش توسط شاگرد های استاد اومدم این سمت .. البته یادمه یکبار خواهرم با پسرش از کرج رفته بودند برج میلاد تهران سمینار دکتر آزمندیان . خیلی خوشحال و شادمان شده بودند ولی پیگیر نبودند یعنی در حد کانال تلگرام . فایل هاشو میدیدند و به منم می گفتند گوش کن … از اونجا منم با دکتر آزمندیان آشنا شدم و چند تا از فایل هاشو دیده بودم ولی من قبلتر انتخاب مو کرده بودم یعنی هنوز وارد سایت نشده بودم ولی توسط همین خواهرم با سه فایل چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنیم در تلگرام با استاد عزیزم آشنا شده بودم .. و بیشترین تاثیر قلبی رو از استاد گرفتم ... البته خواهرم بعدش با آقای عرشیانفر آشنا شد و دنبالش می کرد و خیلی برام فایل های ایشون رو میذاشت و منم گوش میدادم می خواستم بفهمم بیس و بنیاد حرف هاشون چیع .. خواهرم خیلی دو آتیشه بود از این شاخه به اون شاخه می پرید و فکر می کرد از هر کسی یک چیزی یاد بگیره کافیه . ولی فقط در همین حد.. ولی من داشتم فکر می کردم چطوری به حرف های استادم گوش کنم و چطوری وارد سایت بشم .. آخه گوشی من در اون زمان قدرتمند نبود یعنی کارآیی خاصی نداشت قربونش برم !!! ولی کارمو راه می انداخت . بعدش چون استاد گفتند که چند ماه فقط به حرف هاشون گوش بدم منم همین کار رو کردم و فقط و فقط به فایل های استاد گوش دادم و عمل کردم و بعدش قاطعانه انتخابم رو کردم و گوشی جدید هوااوی خوشکل سفید رنگ خریده بودم و وارد سایت عزیزمون شدم و از اون موقع تا به الان یعنی از تابستان سال 97 تا به الان خدا رو شکر در همین مسیر هستم خدا رو شکر. الان هم دوباره گوشیمو عوض کردم با ورژن بالاتر شیامی. خریدم خیلی دوش میدارم شینا جونمممممون
.البته منم خیلی از صحبت های اساتید مختلف رو می شنیدم و بگوشم می رسید و همین الان هم بارها با مباحث شون روبرو میشم ولی بخودم تبریک می گم که از میان خوبان و بهترین ها من بهترینع بهترین خوبان رو انتخاب کردم و خداوند هم خودش دستمو گرفت و صاف آورد اینجا در بین بهترینع بهترین دوستان و همکلاسی های نازنینم .
شینا جونم آفتاب خیلی وقته طلوع کرده و دارم میبینمش ولی من همچنان دارم برای تو می نویسم ..
شینا جونم مرسی مرسی که اومدی و برامون نوشتی و ممنونم که با خواندن کامنت زیبات بهم یادآوری کردی که به خاطره های قشنگم فکر کنم و اون روزهای زیبا رو با تکرار کردن بیاد بیارم و یک صبح دل انگیز خاطره انگیز رو برام ساختی
شینا جون مواظب زیبایی هات باش دختر خوشکلم
مرسی برای پاسخگویی خیلی قشنگت که اینجا برام نوشتی از مامان خوشکلت و بابای نازنینت هم تشکر میکنم بخاطر اینکه دختر ی به زیبایی تو برامون آوردن توی این سایت ..
الان دیگه باید برم روی بالکن با آسمون و چهه چهه پرندگان و خورشید و هوای خنک سلام احوالپرسی کنم
خداحاااااااااافظ
عزیزم فرشته ی الهی عزیزم شینا جونم بوس بوس
کامنت محمدحسن خانکی:
سلام به شینا جان دوست عزیزم
میدونی من خیلی کتاب میخونم و خیلی هم داستان می نویسم تو دفترم بیشترش هم تخیلی
واسه همین نوشتن برام خیلی راحته تا حرف زدن
کامنتت را خوندم البته مامانم اول خوند وبعد بهم نشون داد تا بخونم
اول که خوشم اومد از داستان آشنایی با سایت و تغییررفتارهای پدرعزیزت
بعد خیلی برام جالب بود که خوندن کامنتم باعث شده که بیایی و کامنت بنویسی و خیلی حال کردم و بهت افتخارمیکنم .
به شنا و زبان و حتی کامنت هفتگی نوشتن هات افتخارمیکنم به عنوان دوست عزیزم دراین سایت و
خدا خیلی مارو دوست داره که الان اینجا هستیم
خیلی ها عقل دارن چشم دارن گوش دارن اما خدا خواسته که ما میتونیم صدای خدارو از زبون استاد بشنویم
بتونیم زیبایی های زندگی مون رو ببینیم و بنویسیم تو دفتر شکرگزاری مون که خدایا خیلی شکرت .
از طرف محمدحسن خانکی
دورودددددد و سلام به عزیز دلمون آقا محمد حسن خانکی نازنین
محمد حسن جان یادمه خودت هم اینجا توی سایت یک پروفایل شخصی داشتی عزیزم!!؟؟
کاش تو هم مثل شینا جون هفتگی بیایی برامون بنویسی
آخه تو نویسنده ی خوبی هستی
محمد حسن جان فکر کنم این کامنت رو خودت ننوشتی شبیه دست خط مامانت هست خخخخخخخخخخخ
خیلی نوشته هاتو دوست داشتم
منتظر کامنت های زیبات هستم عزیز دل منو این سایت
مواظب نویسندگیت باش چون تو قراره نویسنده ی بزرگی بسی
پسر نازنینم مرسی مرسی که براون می نویسی
خداحافظظططططط
فرشته ی الهی محمد حسن جان
سلام به خاله رویا عزیز
من پروفایل شخصی درسایت ندارم و مامانم هم اینکارو نکرد چون من ده ساله م هست و قانون برای ساخت ایمیل باید سیزده ساله م باشه و از معلمم هم پرسیدم وتایید کرد
تو این مدت هم با اکانت مامانم کامنت نوشتم درسایت .
من هفتگی مثل شینا جان نمیتونم درسایت فعالیت کنم .
اگه دست خط مامانم را احساس کردین برای من عالیه چون دوست دارم یه روزی مثل مامانم بتونم شعر بنویسم و این یعنی کامنتم شبیه مامانم شده ومن پیشرفت کردم مثل حرفی که معلمم شنبه تو کلاس انشا بهم گفت و خوشحال شدم
ممنونم خاله رویا عزیزم که برام جواب دادین و از نویسنده شدنم گفتین ولذت بردم
از طرف محمدحسن خانکی
پسرم گلم سلاممممممم و صددددددد سلام محمد حسن جان
بله بله شما قطعا درست گفتید که از اکانت مادر جان نوشتید آخه شما اینقدر قشنگ و زیبا نوشته بودید که اصلا فکر نمی کردم یک پسر ده ساله این جمله های قشنگ رو نوشته باشه .. آفرین پسرم خب این نشان از هوش و ذکاوت بالای شماست که رشد کردین و صد البته که مثل مامان عزیزت شعر و نویسندگی رو کسب کردین .. محمد حسن جان
میدونم که باید به درس و مدرسه آت برسی و فرصت کافی برای فعالیت در سایت نداری ولی من آنقدر کامنت هاتو دوست دارم که همیشه منتظر کامنت های زیبا و تاثیر گذارت هستم و لذت می برم بخصوص اینکه درک و آگاهی تو خیلی بالاتر از همسن سالات هست و بیشتر از سن ده سال آگاهی داری .. خب البته با داشتن چنین پدر و مادر بینظیری باید هم چنین پسر نازنینی داشته باشیم
مرسی مرسی عزیزم که اومدی و برام نوشتی واقعا برام ارزشمندی عزیزم مرسی
از مامان عزیزت هم از طرف من تشکر و قدردانی کن .(فاطمه جون مرسی عزیزم برای داشتن چنین پسر باهوش و دوست داشتنی مرسی)
شاد و موفق و سلامت و پایدار باشی جناب محمد حسن خانکی نازنینم فرشته ی الهی عزیزم
شینا جان سلام
قربونت برم عزیزم
چقدر عالیییییی نوشتی
چقدر عکس پروفایلت پرانرژیه
خنده زیبات یه میلیارد برامون ارزش داره
چون توی خنده عکست میشه خدا رو دید
توی چهره زیبات میشه زیبایی و خوشکلی صورت خدا رو دید
شینا جون
قربونت برم
با چ زبونی ازت تشکر کنم ک با کامنتت کلی اشک ریختم
آخه عزیزم مردها خیلی کم پیش میاد گریه کنن
اما وقتی کامنت قشنگتو خوندم توی دلم ب خدا گفتم خدا جون عاشقتم ک خودت خوب میدونی دل من چیو نیاز داره
دل من ی ذره اشک میخواست ک آروم بشه
شینا جونم
خوشکل عمو
من از اینکه خوابم نمیبرد ی جوری بودم و مدام فکرهای بیخود داشتم
ی لحظه خدا گفت برو سایت شاید ی کامنتی و فایلی بود ک تونستی بفهمی
بعد ک اومدم توی سایت قسمت نشانه ها ب خدا گفتم هدایتم کن
و سایت منو آووورد ب اینجا
و وقتی کامنت شما رو خوندم
چقدر از صداقت و سادگی حرفات لذت بردم
چقدر از شما و کامنتت یاد گرفتم
آخه میدونی
امروز پسرم رو بردم دوچرخه سواری
ی کمی گوش ب حرفام نمیداد برای دوچرخه سواری
آخه تازه داره یاد میگیره و 9 سالشه
کمی ازش دلخور شدم ک گوش ب حرفام نمیده
ولی یاد گرفتم سعی کنم زمان بهش بدم
بعد ک شما گفتب بابا جونتون راج ب لب تاپ ناراحتی نکرد
خجالت کشیدم ک منم باید با خانوادم رفتارمو بهتر کنم.
خلاصه شینا جون
کامنت زیبای شما
هم برام درس بابا بودن داشت
هم برام گریه داشت
هم آرامش داشت
هم یاد گرفتم اگ محمد حسن میتونه کامنت بزاره چرا من نزارم
اگه شینا جون میتونه منم میتونم
……..
…….
خیلی دوست دارم
عاشقتم
سلام بر استاد عزیزم
این فایل رو قبلاً هم گوش کردم و درسهای خوبی گرفتم و عمل هم کردم ،این بار آمدم که کامنت بنویسم.
«روی آرامش و صبر این جماعت که همه زندگی شان را از دست داده بودند، به خوبی می شد فهمید، فارغ از اینکه چه اتفاقی رخ داده، آنها به زندگی پس از طوفان امیدوارند و خود را برای ساختن دوباره این زندگی آماده کرده اند.»
این جملات همان عمل به «استعینو بالصبر و الصلوه » است،صبوری کردن و دیدن زیباییهای پس از مسائل، وقتی مشکل و مسئله ای پیش میاد آدمها به فکر رشد و ارتقای خود و جامعه شوند میافتند و یقین دارند که وضعیت پیش آمده و مشکل فعلی دائمی نیست.
مگر توحید عملی غیر از این است که به جای ناامید شدن یا دست روی دست گذاشتن، روی نیرویی حساب کنیم که به ما توان ساختن دوباره هر شرایطی را بخشیده است!
اگر بتوانیم در هر شرایطی به یاد بیاوریم که همه ما به نیروی متصل هستیم که قانونش ان مع العسر یسری است (همانا با هر سختی آسانی است) و فارغ از اینکه اوضاع چقدر سخت است، اما قطعاً راه حلی دارد، آنوقت می توانیم باور بپذیریم، قدرتی که به شکل طوفان آمده، سازندگی هم به همراه دارد و نه تنها بد نیست، بلکه موجب ساخته شدن بناهای باکیفیت تر و مقاومت تر و ساختن شهر و کشوری زیباتر می گردد.
قطعاً چنین نگاهی موجب می شود در سالهای آینده آدمها از همین طوفان ثروت را به شکل نیروی برق و انرژی هایی خلق نمایند که الان هیچ ایده ای برایش ندارند.
درس بعدی، نقش زیبای ثروت و شکوهمندی آن بود. در شرایطی که سهمگین ترین طوفان فلوریدا تمام جاده ها را بسته بود، قدرت سازندگی ای ثروت، موجب شد تا حتی قدرت تخریب طوفانی مثل مایکل نیز روند عادی زندگی را متوقف نسازد. هزاران ماشین آلات پیشرفته از سرتاسر آمریکا به این منطقه روانه شدند و از همان لحظه توقف طوفان، بازسازی آغاز شد. در عرض کمتر از دو روز تمام جاده ها باز شد، فروشگاه ها و پمپ بنزین ها به روال طبیعی برگشت و زندگی دوباره جریان یافت.
شرکت های ثروتمند مثل مک دونالد و … ساختمان های موقت برای پخش غذای تازه و رایگان بر پا کرده بودند و…
این شکوه و زیبایی ثروت است که باید تحسین شود.و من واقعاً میستایم این شرکتهای عظیم و درست و حسابی رو که روی یک اصول رشد کردند و بزرگ شدند و اکنون در این شرایط در مسیر کمک به مردمانی هستند که دجار مسئله شدند و این کار قشنگ شرکتهای بزرگ قطعا ،طبق قانون ، نتایج آن بر میگردد.
«در واقع کشوری ثروتمند مثل آمریکا حاصل تفکر چنین انسانهایی است که به جای تلاش برای حفظ آنچه داشته اند، تمرکز را بر خلق ثروت های جدید گذاشته اند. . به همین دلیل تقریباً اکثر تحولات جهان در آمریکا رخ می دهد و سپس به سراسر جهان گسترش می یابد. به همین دلیل مهم ترین ویژگی این کشور وجود بسیار زیاد کسب و کارهای شخصی است. کسب و کارهایی نوپا و ساده که هر روز از مرز یک میلیون دلار دارایی، می گذرند، در این کشور کم نیست و دلیلش نوع تفکری است که به جای تلاش برای حفظ داشته ها یا نگرانی درباره از دست دادن آنها، تمرکزش بر ساختن ثروت بیشتر است زیرا توانایی خود در خلق ثروت را درک کرده و از این توانایی استفاده می کنند».
این بخش رو چقدر دقیق فهمیدم و درک کردم؛
در کاری که با برادرانم دارم ،من همواره به فکر
مشتریان جدید و مسیرهای جدید خلق ثروت هستم و خالق ثروتی هستم که بوضوح قابل درکه و البته فعالیتهای توام با ذوق و شوق همان مطلبی که استاد عزیزم در فایل 5«کشف قوانین زندگی »و روز به روز این مسیر برای من زیباتر میشه، اما برادرم همان مشتریان سابقش رو با رشوه و قیمت پایین میخواد حفظ کنه و بعضی موارد تفاوت فروشمان در یک محصول مشابه و یکسان به حدود25در صد هم میرسد و البته از لحاظ کمیت اختلاف به بیش از 85در صد میرسه.
و این نتیجهی باورهای الهی من و ایمان به خداییست که یقین دارم مسائل را برای رشد و ارتقای من و جامعه بوجود میآورد
واین رو هم از استاد عزیزم آموختم
سپاس فراوان از شما استاد عزیزم
در پناه مهر بی پایان الهی ثروتمند و سعادتمند و شاد باشید در دنیا و آخرت.
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه دوستان در این سایت الهی
خدا را سپاسگزارم بخاطر عضویت در این گروهی که مرا به اندیشیدن دعوت کردند. در این جهانی که به تعداد آدم های روی زمین نگرش های متفاوت وجود دارد و هر کسی دنیای متفاوت خود را دنبال میکند. یکی از نعمت هایی که بخاطرش خیلی سپاسگزارم نعمت سلامتی است که قادر به شکرگزاری آن نیستم .
زندگی من که 54 سال از آن گذشت و بازنشسته شدم با کلی باورهای محدود کننده و نادرست سپری شد. زندگی آدم های شبیه من مانند برنده شدن یک هواپیمای شخصی خیلی عالی با بهترین کیفیت و امکانات است. که حق فروش و یا هر تغییری را نداری و فقط می توانی به هر شکل بصورت شخصی از امکانات آن استفاده کنی. این در حالی است که من توان خرید بنزین برای این هواپیما را ندارم از دور به آن نگاه میکنم و حسرت پرواز را هر روز در دلم دارم. پس این همه زیبایی و امکانات عملاً کاری برای من نخواهد کرد.
در روزهایی که عضو سایت شدم یک اصل را متوجه شدم و آن اصل احساس خوب مساوی است با اتفاق خوب
من که توانایی کنترل احساسم را در هیچ زمینه ای ندارم و با هر اتفاق خوب یا بدی کنترل زندگی را از دست میدهم نباید متوقع باشم نتایج متفاوت از زندگی ببینم. بقول استاد جدا شدن از راه نادرستی که یک عمر با من بوده جهاد اکبری می خواهد و تحمل تغییر آن کار هر کسی نیست. راهکارهای بعدی که توسط استاد با زبانی شیوا بیان می شود زمانی کارآمد خواهد بود که از مرحله اول یعنی توانایی کنترل احساسات عبور کرده باشم. تا زمانی که از احساسات گذشته و باورهای نادرست و ترس ها رها نشوم زندگی به روال قبل است.
جایزه استفاده از این هواپیمای زندگی مختص کسانی است که توانستند کنترل احساسات را در دست بگیرند و زیبا اندیش شوند. و این عین عدالت خداوند است.
امیدوارم دوستان این سایت خصوصا جوانان در این راه سعادتمندی موفق باشند.
سلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان
سلام خدمت آقای منصوری عزیز
خدا به شما عمر بلند وبا عظتی بهتون عطا کنه
باعث افتخارم هست بابت خواندن کامنت زیبای شما
که نوشتین تا زمانی که اون ترس ونگرانیها همراه هست زندگیمون مثل روال قبلی هست دقیقا چیزی که من بارها وبارها بهش رسیدم به لطف الله مهربانم
آقای منصوری بازم بهتون افتخار میکنم که با اینکه از نظر خودتون سنتون بالا رفته وهمش باور محدود کننده داشتین وارد کانال استاد عزیزم شدین ودارین از مطالبش استفاده میکنید
خودمنم بارها وبارها درگیر سنم شدم هرچند من خیلی کوچتر از شماهستم ولی این باور محدود کننده که دیگه دیر شد و ولش کن به کجا میخوای برسی و…برای همه ما انسانها وجود داره چه در سن شما چه در سن من
مهم ادامه دادنمون هست تا وقتی که نفس میکشیم.
از کجا معلوم تا قبل از مرگمون چقدر قرار پیشرفت کنیم وبه کجا ها قرار برسیم خیلی ها تا 100سالگیشون هیچ تغییری نمیکنند وبه قول استادم زیر چرخهای این دنیا که همیشه درحال تغییر وپیشرفت هست له میشن
امیدوارم ماها جزو اون دسته نباشیم که این دنیا واون دنیا در عذاب سختی گرفتارند.
واما فایل این قسمت که چقدر آموزنده بود از وجود آدمهای با ایمان-صبور-اهل عمل-مهربان-همیشه در حال حرکت
که اصلا غر نمیزنند وحتی در صف های بشیار طولانی شکایتی ندارند وفقط وققط روی خودشون مترکز هستند
چه ماشین آلات هیولایی که در عرض2روز جاده ها رو بازکرد
چقدر این کشور ثروتمند هست
استاد عزیزم خیلی ممنونم که درس بزرگی به ما دادین
درپناه الله مهربانم باشید.
سلام به شما دوست ارزشمند
سلام به شما آقای عباس منصوری عزیز
واقعا سپاسگزارم ازتون که این کامنت زیبا رو نوشتین، سپاسگزارم که از حضور و وجود ارزشمندتون این ردپای زیبا رو گذاشتین.
چقدر تحسین تون کردم که به سن 54سالگی رسیدین و کلی چیز تجربه کردین و الان اینجا هستین و این شجاعت رو دارین که میخواین این همه باور، این همه چیزی که به عنوان زندگی و شخصیت تون در این سال ها ساختید رو تغییر بدید و شاید یکجاهایی جهادی اکبری میخواد که بکوبین و از نو و ریشه ایی بسازید.
مثلا اینکه ذهن تون رو دارین تربیت میکنید توجه اش به “نکات مثبت و زیبایی ها” باشه اگر یک عمر جور دیگه تربیت شده، و این تحسین برانگیزه، نتونستم نیام ننویسم واقعا بهتون افتخار کردم و تحسین تون کردم و خیلی از جملاتی هم که نوشتید درس گرفتم و اینو بیشتر باور کردم که “سن” اصلا مهم نیست،اصل چیزی دیگری است.اینکه زمانی که تصمیم میگیری تغییر کنی میـــشود هرچند اگر کار زیاد ببره.
و جهان مطابق فرکانس های جدیدمون واکنش نشون میده و خداوند هدایت مون میکنه و هیچ محدودیتی برای خدا و قوانین خدا وجود نداره.
چقدر مثال هواپیما تون جالب بود و این قسمت از کامنتتون رو برای خودم اینجا مرور میکنم:
“جایزه استفاده از این هواپیمای زندگی مختص کسانی است که توانستند کنترل احساسات را در دست بگیرند و زیبا اندیش شوند. و این عین عدالت خداوند است.”
واقعا بازهم برای وجودتون سپاسگزارم.
براتون از الله یکتا بهبود های دائمی در درون و بیرون خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
خدایا شکرت
سلام به دوستان معنوی و توحیدی در این مسیر الهی
خدایا شکرت که با شنیدن و در معرض هدایت های الهی بودن
من درسی از آگاهی گرفتم که باز هم تمرکز کنم بر کنترل ذهنم
همون طوفان های سخت و نابودگری که ما میتوانیم در شرایط سخت هم نگاهمون روی زیبای ها و خواسته ها و نکات مثبت بزاریم
شاید الان بظاهر شرایط سخت باشد ولی همین که در این سایت الهی هستیم که سرشار از کلام الله و زیبایی و اصلا بهشتی در آن است که ما فقط وردی های مناسب را به ذهن بدهیم و توجه کنیم به زیبایی های اطرافم و داشته های الآنم
خدایا شکرت که همین الان که دارم کامنت مینویسم خداوند هدایت کرد که از خونه با بچه های خودم و بچه های برادر .خواهر زاده های همسرم
براشون یه سیب زمینی پیتزای درست کردم و یه زمین خالی کنار خونمونه با یه زیر انداز و ظرف غذا خیلی سبک اومدیم بیرون و بچه ها الان کلی خوشحال شدند و برای اطرافیانم تعجب داشت که آخه مگه اینجا چی داره و حتما باید ماشین باشه و کلی اثاث جمع کنی و بری یه جای دور
ولی بخدا براون یه حس و حال دیگه داره کلی بابت همین زمین سرسبز ی که الان نشستم و دارم فایل رو گوش میدهم و کامنت مینویسم در هوای بینظییییر بهاری و در حال دیدن زیبایی ها و بازی بچه ها و خوشحالی بچه ها هستم حال واقعا عالییییی دارم به لطف خداوند
و باور و ایمان واقعی دارم که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار دارم
خدایا شکرت بابت تمام نعمتها وثروتهای و فراوانی های عالی همین لحظه که در بهترین شرایط هستم
اصلا دیدگاه بقیه برام مهم نبود ن خانواده ن همسایه ها و نه هیچ کس دیگری که الان مردم چی میگن یا بگم دیگه جا نبود اومدید اینجا
من میگم باید از همینجا شروع بشه باید الان ایمانم را نشون بدم
و بابت قبلا هم که شرایط عالی بوده و در زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت بودم و الان هم تا ابد باید در همین حال خوب ثابت قدم ومتعهد تر باشم
خدایا شکرت که که همه چی از درون من وجود دارد
من چی میخواهم هر چیزی که روش توجه و تمرکز کنم همون در زندگی ام بوجود میآید
خدایا شکرت که در معرض هدایت تو هستم و با کمک خدای مهربانم داریم روی بهبود شخصیتم کار میکنم و هر روز آرامتر صبورتر و شادتر و عملگراتر نسبت به ایده های الهامی ام هستم
خدایا شکرت که مرا سپاسگزارتر کرده ای بر تمام وجودم
بخدا زندگی همین لحظه ای است که در انیم
ساعتی روزی ماهی سالی دیگه وجود ندارد فقط باید در لحظه زندگی کرد و گذشت
خدایا بر همین اصل پایدارترم کن
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا فقط روی تو حساب باز کرده ام
خ.پت مرا از طوفان های زندگی ام سربلند و پیروز کن
خدایا ذهنم را بدستان قدرتمند تو میسپارم خودت یاری گرم باشم تا فقط زیبای ببینم و هر لحظه بیاد آورم که همه کاره ام تویی و من هیچ
خدایا شکرت هرآنچه دارم از آن توست
خدایا شکرت که خودت مواظب حال خوبم هستی
خدایا شکرت وقتی امروز به قرآن هدایت شدم و سوره ضحی را به چشمان زیبابینی که بخشیدی بهم قرار دادی و از سر شوق وذوق اشک ریختم و ایه
ولسوف یعطیک ربک فترضی را نشانه امروزم هم کردی
ومن به کمتر از بهترین راضی نیستم
چون خدایی دارم بزرگتر از تمام هستی
خدایی دارم بزرگتر از آنچه که من با عقل کوچکم تصور کنم
خدایی دارم بینهایت رزاق و وهاب و رحمان و رحیم و بخشنده و مهربان
خدایی دارم به وسعت تمام آسمانها و زمین
که عاشقانه مرا دوست دارد و هر لحظه در آغوش امن خودش مرا کشیده تا دستی بالاتر تمام دستان در زندگی ام باید و هر لحظه در حال هدایت و حرف زدن با من
خدایی که مرا هدایت کرده و از گمراهی به راه راست هدایت و حمایتم کرده
دیگر کجا روم که اگر از این جایگاه نورانی خودم را محروم کنم سخت از کافران هستم
خدایا شکرت برای منتی که بر سرم گذاشته ای و انسان افریدی مرا اشرف مخلوقات تا درک کنم شعور کیهانی را
درک کنم قوانین بدون تغییر خداوند را
درک کنم احساس خوب اتفاقات خوب
درک کنم من ارزشمندم بی قید و شرط
درک کنم و خودم را باور کنم خدای درونم را باور کنم
که به من قدرت خلق زندگی ام را داده تا شکر گذار باشم وبهترینهای جهان را جذب کنم با حال خوب با عشق دادن به سرزمین الهی وجودم
عشق دادن به هر آنچه که الان در دسترسم دارم
خداوند به من وعده فزونی داده است
خدایا شکرت برای این فایل زیبا و استاد عزیزم که کلامش کلام خداست
و مرا سرمست از کلام خود کرده
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
بنام خداوندهدایتگر ورزاق
سلام استاد سلام مریم بانو
سلام دوستان گرامی
چقدر این گشتن و توجه ب نکات مثبت استاد رو دوس دارم تو دل این شرایط و طوفان ادم میتونه نگاهشو عوض کنه
خب معلومه زندگیش بهشت میشه و چقدر خوبه ک زاویه ی دیدمون رو تغییر بدیم تو این شرایط
چ انسان های خداگونه ایی
خدایا شکرت برا وجود این ادما
منم میخوام به جایی هدایت بشم ک همچین ادمای توحیدی باشه
و اینقدر ارامش وجودشونو گرفته و نگرانی ندارن
خدایا شکرت
درست میگن استاد ک چندسال دیگه اینقدر جهان پیشرفت میکنه ک از طوفان هم انرژی میتونن بگیرن و این باعث خوشحالی و فراوانی بیشتر میشه تو دنیا
واقعا اگر خودم ب شخصه بخوام بجای اینکه ب ضرر نگاه کنم ب نفعی ک برامون داره ب درسی ک توش هست نگاه کنم
خب ادمو باتجربه تر میکنه
باایمانتر میکنه
ترسا کم میشن توجهمون بیشتر سمت فراوانی ها میره تا ب کمبود ها و ضررو زیان
قربون خدا برم ک دستاش همه جا هستن و برای کمک حاضرن
خدایا شکرت برای فراوانی این کشور
خدایا شکرت برای باایمان بودن این ملت
خدایا شکرت برای این کشور ثروتمند
روز ب روز علاقه م ب کشور آمریکا بیشتر میشه
دوستتون دارم
سپاسگذارم بینهایت برای این فایل باارزش
درپناه الله مهربان و روزی رسان باشید
درود خدمت استاد عباسمنش مریم جانم
درود خدمت همه همفرکانسی های نازنین ام
باور فراوانی
باور فراوانی
باور فراوانی
چقدر زیباست این کلمه
وچقدر باور مردم اون منطقه عالیه که نه تنها غر نمیزننن بلکه انتخاب میکنند سازنده باشند وپیش بینی کنند دفعه بعد طوفان رو که از ش چه استفادهایی میتونن بکننن…..
واقعا چقدر انسان شگفت انگیزه خداوند چه موجودی رو خلق کرده واقعا استاد متحیر میشم از این همه خارق العاده وسازنده بودن خودمون ،که چطور میتونین اینقدر شگفت انگیز باشیم
سپاسگزارم سپاسگزارمسپاسگزارم
سلام استاد عزیزم و دوستان همراه در مسیر توحید
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
من این فایل رو قبلن دیدم ولی الان که دیدم توی یه مدار دیگه هستم انگار،چیزهای جدید میشنوم و درکم متفاوته از قبل…اگاهی که راحتتر درک میکنم،قبلن خیلی مقاومتداشتم و اینا فقط با ادامهدادن و تعهدی بوده که داشتم،همیشه دنبال نتایج بزرگ هستم و به خودم سخت میگیرم میگم ریشه این احساس کجاست،اول میرسم به کمالگرایی خودم که ذهنم فقط نتایج بزرگ دستآورد میدونه،اصلن چرا دستآورد مهمه،چون احساس ارزشمندی میکنم و لیاقتم بهش وصله،مخصوصا نتایج مالی و در آمد،اصلن چرا نتیجه مهمه،یه دلیل دیگه اینکه نظر و حرف مردم برام مهمه،در موردم حرف میزنن که بازم احساس ارزشمندی میگیرم،حالا بازم چرا نتایج مهمه اونم بزرگ باشه فقط،باور کمبود،عجله،ترس،نگرانی از اینکه جا موندم،از اینکه تمام میشه…چرا نتایج بزرگ مهمه چون نمیخوام روی ریشه ها کار کنم و باورهام رو درست کنم و ظاهر برام مهمتره تا باطن و چیزهایی که دیده نمیشه،من همه رو میخوام برای پز دادن،شو کردن و چشم بقیهرو کور کردن،نپذیرفتن مسؤلیت زندگیم و دادن پاداشها بدون تغییر فرکانسی و نپذیرفتن قانون خداوند،حساب کردن روی عقل خودم و نگه داشتن کویرها…خداوند یه سیستمه که فقط به فرکانس غالب من پاسخ میده،بعد از نوشتنها و کنکاشها فهمیدم ذهنی کاملن فقیر دارم،همه فاکتورهای ذهن فقیر رو دارم و فرکانس 24 ساعته من کمبود،ترس،نگرانی تمرکز برنشدنها و چه طورها هست بعد انتظار چی دارم واقعاااا ثروت؟؟؟بسی خیال باطل و بیهوده و خداروشکر فهمیدم که چقدر شرک،ترمزهای ذهنی و بهتر بگم عادتهای ذهنی که خود بهخود داره فرکانس ارسال میکنه و فایلهای باز ذهنی و شکر که در این مسیر توحیدی هستم و هدف امسالم هم ارتقای شخصیتم هست و انجام شدن خود به خودی و راحت کارها و از خداوند طلب یاری میخوام و هدایت که از هر خیری فقیرم و محتاج
امروز کار من و روزهای آیندهای اینه پذیرش مسؤلیت زندگیم و اینکههمینی که هست رو نمیپذیرم و حتما راه حلی هست باید پیداش کنم، چون کلی الگو هستن و دارم که شده براشون و یکی از اون الگوها استاد و مریم خانمه که شده و تونستن پس برای منم میشه،چرا که نه،اونام آدم بودن منم آدمم با همون سیستم ذهنی و عملکردی، فضایی که نبودن،آدم بودن و فقط به تعهد باور عملکرد و اقدام عمل ایمان من بستگی داره،عدالت خداوند بی نقصه،کامله،درسته، ایراد از باورهای منه،نه از من،باورهای من که بیهوده بی پایه فقط پذیرفتم و حالا فرصت دارم درستش کنم و میشه،میدونم میشه،اینو اینمدتی کهدر قانون بودم تجربه کردم و اتفاقاتی که افتاده و بر ایمانم افزوده گواه این ماجراست…همه چیز عوض شده،به نفع من شده،ولی خوب کار ذهن اینه،بزرگ کردن کمبودها و نداشتن ها، وظیفه الهی اش هست،حالا وظیفه الهی منم به عنوان بنده خداوند اینه،توحید و بپذیدم هیچ دستی و هیچ قدرتی بالاتر از خداوند نیست،سعی میکنم روی خداوند حساب کنم،اشکال نداره یه جاهایی یادم میره ولی خبر خوب اینه خیلی زود میتونم به مسیر برسم و بفهمم منحرف شدم و زنگهای ذهنم به صدا در میاد،سمیه عزیزم مواظب باش و تقلا نکن و میتونم حالم خوب کنم و این دستاوردیه که کسی درکش نمیکنه مگه ما بچه های عباسمنشی…اینجا میتونم بی پروا بنویسم و ترسی از قضاوت شدن ندارم،مینویسم که دفترچه یادداشت منه،و دفترچه تمرین من،من قبل از نوروز 402 کشف قوانین و احساس لیاقت رو تمرینداشتم و ادامه پیدا کرده به 403 و هر روز مینویسم و فکر میکنم و میدونم اتفاقات زندگیم از کجا آب میخوره و باید متعهد باشم،وبه خودم میگم چی میشه یه راننده ماهر میشه،تمرین کرده،شب و روز،از هر فرصتی تونسته استفاده کنه،نترسیده و گفته من میتونم الگو داشته،گفته فلان کس دونسته یاد بگیره ماهر بشه،پس منم میتونم،و اینو هر وقت بی انگیزه میشم به خودم میگم و کلی حالمرو خوب میکنه….
سپاسگزارم استاد عزیزم و مریم عزیزم از این فایل و تدوین بسیار بسیار زیبا و پر از آگاهی و درس…دوستون دارم
سلام سمیه جان
خیلی خوشحالم برات که این قدر بی پرده و شفاف با خودت صحبت کردی و بدون ترس از قضاوت شدن نوشتی ، چه زیبا نوشتی! از کمالگرایی ، احساس لیاقت گره خورده به عامل نتایج ،ترس ها و پز دادن ها … .
یک جمله هست که می گوید پنجاه درصد درمان ، تشخیص درست است.
مثلا اگر کسی پادرد دارد اول باید تشخیص بدهند علت ایجاد این درد پا از کجاست، بعد می توانند درست درمان کنند نا اینکه فقط مسکن بدهند.
الان شما هم خوب تشخیص دادی باورهای محدود کننده را و با تکامل و استمرار همینجور که تا الان عالی پیش اومدی روز به روز بهتر و بهترش می کنی.
موفق و دلشاد باشی
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
این فایل پر از نکات عالی و مثبت برای من بود
واقعا حس و حال خوبی را برای من در خود داشت
از همه مهمتر اینکه من می توانم در همه کارهای خودم به خدای خودم اطمینان کنم
همیشه در همه کارهای خودم از او هدایت بخواهم
نکته دیگر این موضوع که همیشه در همه جنبه ها و اتفاقات زندگی خودم به نکته های مثبت و حال خوبی ها و زیبایی ها توجه داشته باشم
آنوقت در بدترین حالات زندگی من همه چیز برای من به بهترین شکل ممکن رقم خواهد خورد
واقعا خداوند را شاکر هستم که نوع دید و نگاه من عوض شده است
می توانم همیشه برای خودم یک روش صحیح و عالی استفاده کنم تا به آسانی بتوانم روند خوبی را در پیش بگیرم
آنوقت من در همه زندگی خودم شاد خواهم بود و همین شادی برای من کافی است
آنوقت این را همیشه باید در نظر داشته باشم که در زندگی خودم غر نزنم
شاکی نباشم
گله مند نباشم
اینها درس هایی است که من در این فایل یاد گرفتم
می توانم جوری زندگی کنم که همیشه شاد و آرام باشم و این همان رمز موفقیت و پیروزی در همه مراحل زندگی هر کسی خواهد بود
چقدر این برای من عالی است که بجای نگران بودن برای از دست دادن به آنچنان رشد و پیشرفت مالی برسم که هرگز نگران از دست دادن نباشم
بتوانم برای خودم بسازم
جهان ما جهانی پر از فراوانی است
اینها بزرگترین درس برای امروز من بود
ممنونم استاد مهربان
ممنونم از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها