روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 34
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
روز چهل و هشتم از سفرم
خدارو سپاس گذارم هر روز و هر روز مدارم در حال بهت شدن هست. حال دلم خیلی خوبه. کارم رو به پیشرفت هست تا حالا ۵ تا از کراوات هام به فروش رفته و من روند رو به رشد خودم رو دارم می بینم. واقعا نمی دونم چطور باید سپاسگزار باشم.
این روزها همش این مثال توی ذهنم می یاد که بامبو هفت سال زیر خاک هست و در عرض ۵ ماه رشد بسیار زیاد می کنه که طولش به بیش از ۴ متر میرسه. همه می پرسند که بامبو در طی هفت سال رشد کرده و بامبو شده یا ۵ ماه. من هم خودم رو مثل بامبو می بینم که اون چند سال زیر خاک رو به رشد خودش گذاشت و در عرض چند ماه دیگران نتیجه صبوری و تلاش بی وقفه اش رو می بینند.
سلام
روز چهل و هفتم از سفرم
تو این دو سه سالی که همراه گروه عباسمنش هستم این جمله رو خیلی شنیدم که به چیزی که بهت احساس خوب میده فکر کن و این حس رو گسترش بده. یعنی اگه آرزویی داری و خواسته ای داری بهش بیاندیش و اگه زمانی که بهش می اندیشی احساس خوب داری تو مسیر اون خواسته قرار داری پس بهش بیشتر و بیشتر بیاندیش و تمرکز کن تا بهش برسی.
ولی من دو سال طول کشید تا ذره ذره معنی این خواستن و احساس خوب داشتن از داشتن و اندیشیدن به یک خواسته رو بفهمم. البته الان هم صد در صد نمی تونن بگم کاملا درک کردم ولی می تونن بگم نسبت به دوسال پیش خیلی برام درک این مساله شفاف تر شده و خواسته هام برام واضح تر شدند. بیشتر می دونم چی می خوام انگار دارند برام از توی یک فضای مه آلود بیرون می آیند و خودشون رو بهم نشون میدهند. اره دقیقا همینطوره که توصیف کردم.
سلام
روز چهل و ششم از سفرم
من تو این مسیر دارم لحظه به لحظه چگونگی ایمان و اعتماد به خدا رو تجربه می کنم. چیزی که برام ابن روزها خیلی جالب هست و دائم جلوی چشمم می یاد این هست که من این آگاهی ها را تقریبا پانزده شانزده سال پیش داشتم البته ناخودآگاه. مثلا اگه چیزی رو می خواستم خودم به خودم می گفتم سعیده من این رو می خوام و تمام تلاشم رو می کنم تا بهش برسم بقیه اش دست خداست بعد با خدا حرف می زدم و خیلی محکم و طلبکارانه می گفتم خدایا من این رو می خوام و دارم تلاشم رو می کنم چجوری و چطورش به من ربطی نداره کار خودته فقط باید برای من تهیه اش کنی. دقیقا همین حرف های استاد!!! اما به مرور زمان نمی دونم چطور از این مدار فاصله گرفتم و روز به روز نادان تر شدم. اما حالا دوباره دارم قدم به قدم آگاهی هام بیشتر میشه و این بار با دانش و آگاهی از سیستم کاینات و قانون آفرینش خواسته هام رو از خدا و فقط و فقط خودش می خوام و می دونم که بنده هاش همگی دست های توانمند او هستند که برای رسیدن من به اهدافم سر راهم قرار می گیرند ونه چیزی بیشتر از این هستند.
خدایا شکرت که چشمهایم رو به مسایل باز کردی. هرچند خیلی رنج کشیدم تا به این مرحله برسم. مثل کیمیاگر پایولو کویلو من هم سفر کردم تا به خودشناسی برسم.
سلام
روز چهل و پنجم از سفرم
خدارو شکر که همه قوانین ثابت هستند خدارو شکر که به واسطه ثابت بودن قوانین احساس امنیت می کنم و پام روی زمین سفت هست. خدارو شکر که خیالم راحت هست از وجود خدای ثابت و بدون تغییر. خدای محکم خدایی که می تونم با خیال راحت روش حساب کنم و فقط خواسته هام رو براش بفرستم. قبلا که چنین دانشی رو نداشتم یادم می یاد که فکر می کروم هر چی بیشتر گریه و زاری کنم هرچی بیشتر عین بچه ها پام رو رک زمین بکوبم و بهونه بگیرم اونطوری می تونم توجه خدا رو جلب کنم و خواسته هام رک بهش بگم و جواب بگیرم. البته که گاهی جواب می گرفتم ولی نه به خاطر گریه و شیون کردن بلکه به خاطر این که مدتی روی خواستم تمرکز می کردم تا بهش دست پیدا کنم. ولی من اون زمان این قوانین رو نمی دونستم و فکر می کردم به خاطر گریه هایی هست که می کنم. که البته این رو متاسفانه توی دین و مذهب هم بهمون یاد دادن. اشتباه یاد دادن که همش باید گریه و زاری کنید برای خدا.
خدارو شاکرم که از این جهل رها شدم. خدارو شکر که چشمم باز شده و متوجه شدم که چطور و چگونه باید از خدای بزرگم تقاضا کنم.
امیدوارم این دانش و روشنایی نصیب تمام حقیقت طلبان بشه.
خدایا دوستت دارم و دستم محکم تر از همیشه تو دستاته
سپاس از فرمانروای کیهان که مرا فرصتی عطا فرمود که به این اگاهی ها دسترسی داشته باشم
سلام به استاد عزیزم ومریم جان توانمند سپاس برای پنجاه وپنجمین روز سفر نامه
زندگی به سبک شخصی
بله شما حق دارید به هرصورتی که دوست دارید زندگی کنید این من هستیم که باید خودم زندگی به سبک شخصی خودم رو بسازم نه اینکه شما یا کسی دیگر را به خاطر سبک شخصی زندگیش نپسندم اصلا یکی از قوانین جهان هستی همینه که ما با کسی کاری نداشته باشیم و خودمون زندگیمون رو بسازیم
مثل این میمونه که مابگیم حالا که استاد این غذارو میخوره پس ما باید مثل استاد غذا بخوریم امروز ببینم چی خورده او لوبیا پس منم برم لوبیا بخورم چیکار کنم چی بپوشم اِ استاد امروز لباس آرمی پوشید پس منم برم بخرم
نه هرکسی یه چیزی واسش دوستداشتنیه بقول استاد یکی یه چیزی میتونه واسش دلچسب باشه ولی یکی دیگه ممکنه همون چیز واسش دلچسب نباشه اصلا دوسش نداشته باشه
پس بهتره بجای اینکه من ببینم استادم چیکار میکنه 🤔منم همونکارو کنم
نه من باید برم دنبال علایق خودم که ببینم دوست دارم چطور زندگی کنم با چه طور فردی میخام وارد رابطه بشم
من زیاد بلد نیستم بنویسم ولی دارم تکرار و تمرین میکنم که یاد بگیرم و مدارم بره بالا در پناه رب باشید❤️
سلام به همگی
روز چهل و چهارمازسفرم
فایل امروز استاد در مورد رسالتشون صحبت کرد و این که همیشه چه کاری رو دوست داشت انجام بده و خدا هدایتش کرد.
من از وقتی با سایت عباسمنش آشنا شدم به این مسیله فکر می گردم گاهی برام گنگ بود گاهی می دونستم چی می خوام ولی مطمین نبودم گاهی می ترسیدم و گاهی برام غیر ممکن بود و به خودم می گفتم نه بابا نمیشه من دیگه نمی تونم یا وقتش گذشته دیگه سنم داره بالا میره اصلا نمی تونمدیگه به این آرزو برسم.
اما اروم اروم داره جوونه های عشق تو وجودم شکل می گیره. منالان دقیقا می دونم کجا ایستاده ام چی می خوام و چه مسیری رو باید براشطیکنم. اصلا مهمنیست که چقدر طول بکشه به خواسته ام برسم. اصلا مهمنیست حتی برسم یا نرسم. مهم اینه که من هدفمند هستم من می دونم کی هستم و چی می خوام. مهم اینه که من تو مسیر زندگیم هستم. مسیر کاری که از انجام دادنش لذت می برم و می دونم این کاری هست که من رو خوشحال می کنه. هر چند الان برام ثروت نمی آورد ولی خوشحالم می کند. به خودممعنا می ده و اینیعنی یک قدم فیلی بزرگ برداشتم.
من می خوام یک طراح باشم که طرح ها و کارهاش شناخته شده باشه و از این طریق به ثروت برسم. دارم کار می کنم هر روز و هر روز و از کارهام و طراحی هام لذت می برم.
سلام
روز چهل و سوم از سفرم
خدارو شکر می کنم که این اراده رو بهم داده که بتونم به طور مرتب و همیشگی روی خودم و افکارم کار کنم و هر روز یک فایلی رو گوش بدم. خدارو شکر می کنم که این برام تبدیل به عادت روزانه شده و اروم اروم دارم نتایج رضایت بخشش رو تو زندگیم و حال روحیم می بینم.
آرامش چیزی هست که سال های سال گم شده بود برای من ولی دوباره داره لهم برمیگرده و من با تک تک سلول های بدنم و روحم جذبش میکنم. این روزها روزهای خوبی هست و من می بینم که با قدم های کوچک و استوارم به سمت خوشبختیم حرکت می کنم.
خدایا دستم تو دستهات هست محکم تر از قبل بگیر.
من گاهی وقتا فکر میکنم که اگر استاد نبود چقدر ما همه از نظر فکری عقب بودیم…
با اینکه من تمام کتب آنتونی رابینز رو خوندم اما استاد عباسمنش گنجیه که فقط ما ایرانیا داریمش
با سلام
روز چهل و دوم از سفرم
یادم می یاد که ده یا پانزده سال پیش من دقیقا همینطور بودم. همه چیز رو آسونمی گرفتم و کارهامهم پیش می رفت ومن آدم خوشحال تری بودم. اما یه روزی خودم به خودم گفتم چرا اینقدر بیخیالی چرا اینقدر بیخودی خوشحالی دیگه باید جدی باشیلودگی و شوخی و خنده بسه دیگه بزرگشدی و یواش یواش برای این که آدم ها جدی بگیرنت باید جدی باشی. و این حرف شد سنگ بنای بیچارگی خودم. یواش یواش شدم یک ادمافسرده که اصلا از زندگی لذت نمی بره.
اما الان دوباره به لطف این سایت و همه دوستان و استاد و خانم شایسته دوباره دارم به اون سعیده خوشحال و شاد و آسان گیر تبدیل میشم
خدارو شکر دارمنتایجش رو هم می بینم. از قبل خیلی راحت ترم خیلی آرامش بیشتری دارم خیلی کارهام به روال بیشتری جلو میره
و هرچیزی که می خوام رو گی تونم با تمرکز و صبر بدست بیارم. خیلی شاکرماز خدا و با قدرت بیشتر اینمسیر رو ادامه می دهم تا روز به روز ثروتمندتر بشوم.
آمین.
خدایا دستم رو از توی دستات ول نکن
سپاس از فرمانروای کل هستی سپاس که مرا به این مسیر هدایت کردی سپاس
سلام به همه دوستانم
در روز چهلم سفر از خدا سپاسگزارم که تمام فایلهایی که چندسن بار گوش کرده بودم را به شکل منظم دوباره با تمرکز بیشتر گوش کردم و اعتراف میکنم که من بعد از این همه گوش کردن به فایلهای دانلودی باز هم خیلی چیزهارو من اصلا نشنیده بودم خدارو شکر که برای درخواستم پاسخ گرفتم همش بصورت درهم فایلهارو گوش میکردم ته دلم میگفتم کاش یه نظمی بدم به گوش کردنهایم که برایم یک تعصییر بسزایی داشته باشد خدارو شکر که به محض درخواست اجابت میکند مارا خدای من سپاس
پروردگارم از تو برای همگان طلب خیرو برکت دارم امیین