روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 4
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درووود بر استاد عباس منش و همه ی عباس منشی های عزیز. مدتی بود سوالی ذهنمو درگیر کرده بود و خیلی ممنون میشم اگر دوستان جواب بدن. با استفاده از قانون جذب و در کل آموزش های استاد عباس منش چطور میشه با یه شخصیت(حالا چه هنری و چه ورزشی چه مرد و چه زن) در دنیای هم مجازی و هم حقیقی ارتباط برقرار کرد؟
سلام به تمام ثروتمندان عزیز
سلام دوستان ، استاد ، خانم شایسته
این اولین کامنت من است
من پارسال با فایلهای استاد شروع کردم و خیلی روی باورهام کار کردم ولی ترس نمیگذاشت کاری رو از پیش ببرم تا تو اسفند بود که با گوش دادن به فایل ” شما جز کدام گروه هستید ” تصمیم گرفتم و تغییر بزرگی در زندگیم دادم اوایل عالی بود و نشانه های زیادی هم رخ داد حالا دوباره میخواهم کاری را شروع کنم ولی ترس هام ترمزم شدن و خیلی هم قوی هستند
تصمیم گرفتم با گذاشتن کامنت اولین حمله رو به اونها بکنم و با پاسخ دوستان راهنمایی بشم و امید وار و ایمانم رو قوی تر کنم
ایده های زیادی دارم ولی نمیتونم برم سمتشون حتی وقتی میخواهم با همسرم ( همسرم هم با من فایلها را گوش میده و در راه ثروتمند شدن هم پای هم هستیم ) هم درمورد اونا حرف بزنم نمیتونم
سفر روز 40 رو که خوندم دوباره جرقه ای در من زده شد و تصمیم گرفتم که به این ترمز ، قدرتمندانه و با تمام قوا حمله کنم و پیروز و سربلند راه را برای ثروت های فراوانی که در انتظار سرازیر شدن به زندگیم هستند رو باز کنم
با خوندن کانتها و مرور دوباره فایلها با گذاشتن کامنت و پاسخ دادن به دیگر کامنت ها و نوشتن با حرف زدن با تصویر سازی با تکرار شبانه روزی با ایمان با شادی با خنده با … با تمام راه ها و مسیرهایی که بلدم
دوستتون دارم
جهان گیر ثروتمند
سلام دوستان چرا برای من بعد از ۳۸امین روز روزای دیگه راندارم برا نمیاد
سلام دوست من
مشکل شما رفع شد؟
چون من هم فقط تا روز ۳۸ رادارم.
??
سلام دوست خوب نه
با درود بر تمامی شما عزیزان که عاشق خودتون هستید و این عشق رو با دیگران به اشتراک می گذارید.
من مثل هزاران هزار نفر که راهشون از مسیر این خانواده ی پرشور و صمیمی می گذره ؛ پر بودم و البته هنوز هم هستم از باورهای محدود کننده و فقیرانه و باورهای ضد خود. بعد از مبارزه با باور “زندگی با رنج و سختی معنی پیدا می کنه” شروع کردم به ساختن باورهای قدرتمند کننده. البته درست تره بگم شروع کردم به کشف باورهای قدرتمند کننده که سالهای سال با من بودن و خیلی وقتا به دادم رسیده بودن اما من بهشون توجهی نمی کردم. چون فکر می کردم از شکم سیری و تن پروری میان. چون ساده ن و زحمت زیادی قرار نیست براشون بکشم.من رشته ی تحصیلیم رو بر طبق هدف کلیی که داشتم و همیشه بزرگترین اصل در وجودم میدونستم انتخاب کردم اما بعد از شروع تحصیلم باز باورهای محدودکننده اجازه ندادن من از انتخابم لذت ببرم. هدف من “تحقق گوهر ذات وجودم” بود و هست. من بعد از گذشت دو دهه از این انتخاب نه از رشته م ناراضی هستم و نه در هدفم خللی وارد شده اما مدام دست و پاهام تو این باورا گره می خورد. هر قدر به آموزه های این سایت توجه بیشتری کردم بیشتر با درونم هماهنگ دیدم. انگار مرحله به مرحله این مطالب من رو واکاوی می کنن. من همیشه معتقد بودم که کار فیزیکی جوابگوی اهداف بزرگ نیستن. چون با حساب و کتاب رایج درست در نمیان. اما مگه ذهنم قبول میکرد. خیلی وقتا مغلوب میشدم اما نتیجه ی کار مشخص میکرد که فکر اولیه مهمه. تا این که این باورها پشت سر هم بر من جاری شدن:
کارهای خوب و ارزشمند و مفید و بدرد بخور همگی ساده ن. راحت انجام میشن. همه ی کارهای خوب راحت انجام میشن. (“خوب” به تعبیر هر کسی فرق میکنه و در کل منظور کاریه که باعث رضایت و خرسندی شخص میشه) کار درست و خوب اونیه که در موقع انجامش هیچ فشار و نگرانی و عجله ای در کار نباشه. این کار همونیه که نتیجه ی فوق العاده ای داره و از اونی که میخواستیم بهتر شده. حالا سوال اینجاست که اگر کار درست و رشد دهنده راحت انجام میشه پس تکلیف اون کارایی که با سختیشون باعث میشن لایه های مختلف وجودیمون رو بشناسیم چی میشن؟ جواب اینه که وقتی با باور “کار خوب راحت انجام میشه” زندگی کنیم اونقدر ایده های مختلف به ذهنمون میرسه که در مسی اونها میتونیم لایه های وجودیمون رو بشناسیم. ما با اعتیاد به احساس خوب مدام کارهایی انجام میدیم که این احساس خوب رو بی وقفه برامون ایجاد میکنه. وقتی با انجام یک کار رضایت بخش وارد ودار بالاتری میشیم اونقدر آدمها، شرایط و موقعیتهای جالب و متفاوتی می بینیم که دوست داریم وارد اون موقعیتها بشیم و اون شرایط رو تجربه کنیم و در کنار اون آدمها گاهی نیاز به تجربه هم نداریم چون اونا بی دریغ شادی ها و موقعیتهای عالی رو به ما هدیه میدن.
حالا نوبت این سواله که پس قانون تضاد چیه؟ جواب اینه که اولا تضاد به سراغ افرادی میره که فکر می کنن زندگی موقعی ارزش داره که از دل رنج و سختی و درد بگذره. ثانیا افرادی رو نشونه میره که راهشون رو گم کردن. اونقدر از خونه دور شدن که راه برگشت رو گم کردن. تضاد راه برگشت رو قدم به قدم بهشون نشون میده. این افراد اونقدر از مرکز ثقل وجودشون دور شدن که برای رشد جهان بلکه برای رشد خودشون و کشف گوهر درونیشون مزاحمت ایجاد می کنن چون مشرک شدن. از اونجایی که خداوند همون مبدا و مرکز ثقل وجودی ماست طبق قانون انالله و اناالیه راجعون نمی تونه اجازه بده بیش از حد از مرکز و مبدا دور بیوفتیم و به نسبت دوری مصیبت و مشکل برامون ایجاد میکنه یا بهتر بگم طبق قانون آفرینش خودمون این مشکلات رو ایجاد می کنیم تا بفهمیم یک : چقدر از مبدا دور افتادیم ؛ دو: دقیقا میگن که از چه جهت برگردیم؛ سه: اما بدون گفتن چگونگی. در هر کدوم ازین مراحل لنگ بزنیم باز مصیبت بیشتر و دیگری پیش میاد. جالبه برای بعضی این بلاها به مراتب سنگین تر و سهمگین ترن. چون افرادی که خیلی دور شدن و این دور شدن به بی حس شدن و سرانجام افسردگی منتهی شده باید ضربه ترسناک تر و خطرناک تر باشه تا تکون بخورن و قانع بشن که خیلی دور افتادن.چون این بی حسی باعث میشه اصلا نشانه های خیلی نزدیک رو نبینن و صدای درون براشون یکنواخت شده باشه و دیگه نشنون.این بی حسی باعث میشه سنسورها از کار بیوفتن.چون ناامید شدن.از خودشون.از دنیا. از خدا. این بی حالی باید بوسیله ای گسسته بشه تا راه توکل و نیاز و شادی باز بشه.پس باید مصیبت خیلی بزرگ باشه که اونا رو از شوک و بهت بیرون بیاره.باید بتونه لرزه به اندامش بندازه. مثل پوستی که پینه بسته. این پوست با نوک چاقو خراش برنمیداره. یا تیغ تیز جراحی لازمه یا شئی مثل اره. متاسفانه ما در فرهنگی بزرگ شدیم که به نشانه ها بی اعتنا هستیم. اگر مصیبتی بر کسی وارد میشه به جای تبریک گفتن و خوشحالی از توجه جهان آفرینش و لطف خدا، به جهت دلداری و همدلی اون مصیبت رو کوچک جلوه میدیم تا فرد غصه دار زودتر ازش بگذره و این بی اعتنایی رو به یک حُسن بزرگ تبدیل کردیم. که اگر کسی بدون طی مراحل، به اصطلاح خودشو جمع و جور کنه اونو به عنوان انسانی مقاوم، قوی و قابل ستایش میشناسیم.و به این شکل این مصیبت رو در گنجینه ی شجاعت و دل بزرگی و استقامتهامون ذخیره می کنیم و در هر محفلی هم از اونها به عنوان افتخاراتمون نام می بریم. غافل از اینکه این دُمل ها در آینده ای نچندان دور باز عفونی میشن و از جای دیگری از زندگیمون سر درمیارن. چون درسی رو که باید می گرفتیم، نگرفتیم. به این شکل برای مصیبتها ارج و قربی ویژه قائل میشیم و به این صورت به استقبال بلا و رنج بیشتری می ریم. و برای افزودن به افتخاراتمون خودمون آگاهانه رنجهایی رو به زندگیمون میاریم تا به قولی خودتکانی کنیم و استخونی سبک کنیم.
و در مورد ضرب المثل : “هرکه درین بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند” باید بگم وقتی کسی مقرب تره یعنی به منبع نزدیک تره و از طرفی میدونیم که با احساس خوب فقط میشه به منبع نزدیک شد و مسلما هیچ بلا و رنجی احساس خوبی در پی نداره؛ هرقدر هم که فرد بهش عادت کرده باشه. پس این بلا که همگان در موردش اتفاق نظر دارن با این بلا که مخصوص مقربینه از زمین تا آسمون توفیر داره. این بلا فقط از دید کسانی که در مدارهای پایین هستن سخت و دشواره. مثل حل مساله ی فیزیک در نظر انیشتین و حل همون مساله در نظر یک دانش آموز ابتدایی که نمیدونه علمی به نام فیزیک اصلا وجود داره.
این مطالب امروز بعد از پرسیدن هزاران باره ی چطور باور قدرتمند کننده بسازم بر من جاری شد. امیدوارم برای شما هم مفید بوده باشه. ممنونم که وقت گذاشتید و نوشته ی منو خوندید.
عشقتان پایدار
سلام
خیلی آموزنده و پرنکته بود
چند باری برگشتم و از ابتدا خوندم
خیلی زاویه جدیدی رو به من نشون دادین
واقعا از شما متشکرم
درود بر شما
ممنونم که توجه کردید و خوشحالم در مورد زاویه ی جدیدی که فرمودید براتون باز شده.
پاینده باشید
خیلی عالی بود دیدگاهتون. مخصوصا در مورد تضاد ، که خدا نمیذاره زیاد از مبدامون – که خودشه- دور بشیم
سلام به استاد بزرگواروموحدم وسلام به خانم شایسته ی نازنین
من همون دوستتون هستم که دیرتربه سفرنامه رسیدم ونرم نرمک دارم دنبالتون میام
نکاتی که ازچندروز دیگه یادداشت کردم:
( روز هجدهم)
وقتی میخواهیم برای چیزی هزینه کنیم به کیفیتش توجه کنیم.ذهنی ثروتمند داشته باشیم وخودرالایق بهترینها بدانیم.به صرف ارزان بودن یک چیز سراغش نرویم چون هزینه ایکه بعدها میپردازیم به مراتب بیشتر است.
(روزنوزدهم)
بحث شیرین ثروت. استاد میفرمایند ثروت درمدارخاصی است که ماباید سعی کنیم درمدارش قرار بگیریم.ثروت به طرف ما نمیآید
دیگه اینکه پول وموقعیت پدر، پارتی ، تلاش فیزیکی و…. هیچکدام نمیتوانند تضمینی برای ثروتمند شدن ماباشند.ذهن ماباید ثروتمند شود وباورکند ودرمدارش قرار بگیرد.
درپایان هم میفرمایند نکته بسیاربسیار مهم درابتدای کارتعهدی است که ماباید بدهیم که میخواهیم ثروتمان راچندبرابرکنیم.
(روزبیستم)
صحبت درمورد فرکانس.هستی به فرکانسهای ماپاسخ میدهد نه به صحبتهایمان.
کنترل ورودیهای ذهن مهم است.نتیجه ی ورودیهای فقرآفرین آگاهانه وغیرآگاهانه فقربیشتر است.
خوب است درصورت امکان تنهاییی داشته باشی وروی خودت کارکنی. چیزهای مزاحم و افراد مزاحم و… راحذف کن.
(روز بیست ویکم)
درمورد اطرافیانی که تغییر نمیکنند نگران نباشید شمافقط روی خودت کارکن.
تغییرات بسیار طبیعی ایجاد میشود.نباید باعث عدم تعهد شما گردد. همیشه باید باتعهد مراقب باشیم.
دونکته اساسی فایل:
۱- ثروتمند شدن معنوی ترین کاردنیاست.
۲- چه کارکنیم درهمین وضعیت وشغل وموقعیت کنونی درآمدمان چندبرابر شود.
اگرذهنت برایت موانعی برشمرد،همان پاشنه ی آشیل شماست وباید رویش کارکنی.
تابعد??
درپناه خدای بزرگ
با سلام
بعد از چند روز غیبت و دور بودن از شما به دلیل امتحاناتم ، واقعا دلتنگ این فضا شدم و هر لحظه دلم می خواست بیام اینجا و چقدر عالییییییی
سفرنامه روزهایی که نبودم ، و چقدر حیف ، ولی بازهم عالییییییی چون بالاخره بهشون رسیدم و فقط خوندنشون چه آرامشی چه جنسی از آرامش رو به خونمون تزریق می کنه ،
با خوندن 38 روز به قدری آرام و رها شدم که می تونم الان به راحتی به خواب برم ، یک خواب آرام یک خیال آسوده و شما خانم شایسته عزیز این خداست که در متن ها و نوشته های شما جاری ست.شکررر
سلام
سفرنامه چهلم
مطابق هر روز امروز هم از صبح رکودر را روشن کردم و در گوشم گذاشتم اکثر فایلها مربوط به دوره قوانین است چه دوره بی نظیری است این دوره سراسر آگاهیهای ناب و گهربار است.
فایل 9+1 امروز خیلی برایم آرامش بخش بود بنابراین گذاشتم این فایل تکرار شود چندین بار آن را شنیدم با گوش جان شنیدم گاهی اوقات برخی فایلها ولع می آورد هر چقدر گوش می کنی کم است سیر نمی شوی با اینکه چند دقیقه پیش شنیدش ولی انگار اولین بار است که داری می شنوی. در دوره قوانین حس استاد طور دیگری بود وقتی آهنگ صوت استاد بر گوش و مغزم می خورد انگار دارد ساختار مغزم را که مثل یک آهن در حال ذوب در دست آهنگر است که با چکس روی آن می کوبد تا شکل قبلیش را از دست بدهد و شکل جدیدی به خود بگیرد آهن خیلی مقاومت دارد ولی آهنگر هم کوتاه نمی آید می خواهد دست ساخته اش را با کوبیدن چکش روی فلز شکل بدهد پس هی می کوبد و از کوبیدن دست بردار نیست اینجا کوره و داغی آتش هم به کمک آهنگر می آید تا سریعتر به هدفش برسد. امروز که سفرنامه چهلمین روز را خواندم دیدم خانم شایسته عزیز در این مورد این فایل نوشته اند چه قلم بی نظیری دارد که به قول یکی از دوستان آنقدر تاثیرگذار است که آدم دیوانه می شود به اصطلاح خودمان می زنید به خال به عصب ریشه باورهای مخرب و چون دردناک است و از طرفی مقاومت داریم برای همین احساس سرگشتگی و سر به بیابان زدن و دیوانگی به آدم دست می دهد فایلهای استاد مخصوصا فایلهای توحیدی استاد نیز این چنین است من بارها دچار این حس شدم. نمی دانم چند نفر به دندانپزشکی رفته اند و تجربه عصب کشی دندان را داشته اند کمتر کسی است که این تجربه را نداشته باشد قیاس مع الفارق است چون حس دندان درد و کشتن ریشه عصبها از نظر نوع درد خیلی فرق دارد اما وقتی صدای استاد و قلم خانم شایسته را کنار هم بگذاریم این حس دیوانگی بیداد می کند چرا که هر دو ریشه علفهای هرز ذهن و باورهای مخربی را ریشه می گیرند که قدمتی دیرینه دارند و در گوشه ذهنمان جا خوش کرده اند و به محض تصمیم به اقدام در جهت اهداف سر و کله شان پیدا می شود. هر چه بیشتر فایلها را بشنویم و مطالب خانم شایسته را جدی تر و عمیق تر بخوانیم ریشه این علفهای هرز که ما را از موفقیتهایمان دور نگه داشته اند و موانع پیشرفت ما هستند سست تر میشود. پس بیایید با هم برای تجربه حس سرگشتگی که شروع تغییر باورها و فرکانسها و در نهایت فرکانسهای ماست و ما را از جایگاه فعلی که در آن اسیریم بکند و با خود به مدار بهتر ببرد همراه شویم. شخصا عاشق تجربه این حس سرگشتگی و شیدایی ام که تا قعر وجودم را تا سلولهایم را درگیر می کند.
سلام بر استاد عزیییز دلم و دوستان خوش فکرم. من هم تونستم به نتایج خیلیی عالی کوچک و بزرگ رسیدم با کنترل ورودی های ذهنم.
یکیشو براتون میگم
من همین چند ماه پیش رفتم مدرکمو از دانشگاه بگیرم و میخواستم سریع کارم انجام بشه چون یه شهر دیگه بود.
بعد من رفتم پیش مسئول اون قسمتی که مدارکو میدن گفتم چقدر طول میکشه مدرکمو بگیرم. گفت اگه خیلی کم بخواد طول بکشه یه هفته وگرنه بیشتر. بعد من تو دلم خندیدم گفتم من میدونم همین امروز مدرکمو میگیرم و سریع کارم انجام میشه. باورتون میشه بعد رفتم پیش یکی دیگه به خانومه گفتم کی بیام مدرکمو بگیرم گفت تا دو ساعت دیگه مدرکت آمادست. واقعا این ذهن منطقی رو باید نادیده گرفت و ورودی های ذهن که شامل حرف های مردم، جامعه و خیلی چیزهای دیگست باید نادیده گرفت و به همونن راهی که بهمون الهام میشه به قلبمون ادامه بدیم.
به نام الله فرمانروای کل جهان
سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته.
مرسی به خاطر زحمات بی وقفه تون
دقیقا همینطوره واقعا میشه تغییر مدار رو حس کرد تو همه ابعاد زندگی
نزدیک سه ماه پیش خیلی جدی شروع کردم قوانین و عمل بهشون رو.. اوایل فک میکردم روند پیشرفتم خیلی کنده و همین فکر باعث میشد دوباره فک کنم شاید دارم مسیرو اشتباه میرم ولی مسیرم درست بود فقط نیاز به زمان داشت. میخوام اینو بگم به تمام کسایی که مثل منن دچار اشتباه یا ناامیدی نشین.. اگه نتایج رو نمیبینید یا کم میبینید دلیلش اینه که هوشیار نیستین و فک میکنین نشانه حتما باید یه چیز بزرگ باشه. ولی بعضی وقتا نشانه ها خیلی کوچیکه. یا اینکه خیلیا فقط همون مثال های استاد رو نشونه میدونن.. به عنوان مثال همیشه استاد وقتی میخوان از نشانه حرف بزنن در مورد تماس از طرف یه دوست قدیمی یا در مورد پخت غذای مورد علاقه توسط مادر یا همسر میگن.. یادمه خودمم اوایل فقط همین چیزارو نشونه میدونستم. بعد یه مدت که کسی زنگ نمیزد میگفتم چرا هیچ نشونه ای نیس در صورتی که روزی صدتا نشونه بود ولی نمیدیدم که بعدها فهمیدم نشونه بودن. خیلی خیلی باید هوشیار باشین. البته اینم بگم که اوایلش همین هوشیار بودنم سخته ولی کم کم همه چی درست میشه. اول مسیر شاید حتی مدارتون تغییر کنه ولی خودتون متوجه نشید چون مقاومت زیاده و هم شیطان خیلی در گوش ادم نجوا میخونه .. شیطان و نجواهاش خیلی خیلی مسئله مهمیه خصوصا اول مسیر که مقاومت زیاده.. مثلا شیطان میاد میگه: اینا که تغییر نیس بابا.حالا یه ذره خوش اخلاق تر شدی یا یه خورده روابطت با اطرافیانت بهتر شده که دلیل نمیشه تغییر کرده باشی. اینا همیشه هست.. تو زندگی ادم روز خوبم هست روز بدم هست و این جور چیزا. و این شیطان لامصب اینقد کارش تمیزه که خیلیارو از پا درمیاره خلاصه بگم اصلا به این چیزا توجه نکنید و باهاش درنیفتید فقط بهش بی توجهی کنید. خیلی سخته ولی کم کم راحت میشه براتون تحمل کنید.. این مطالب رو نوشتم واسه کسایی که اول راهن چون روزای اول بزرگترین مشکلات خودم همینا بودن. البته خودمم هنوز اول راهم ولی خیلی بهتر شدم نسبت به روز اولم اشناییم با استاد.
براتون بهترینارو میخوام چون لایق بهترینایین.. اگه لایق نبودین الان اینجا تو این سایت در حال خوندن کامنت نبودین
به نام خدای مهربان ن میلاد مهتابی هستم و سپاس گذار خداوند هستنم که این فرصتو داده در خدمت شما دلبندانم باشم
استاد امروز بعد از ظهر سری به سایت زدم و دیدم که کسانی که محصولی رو تهیه نکردن نمیتونن نظر ها رو بخونن استاد خواهشا این قابلیت رو برگردونید من هر روز دارم یک صفحه از نظرات کاربران رو میخونم و حس خوبی پیدا کردم خب واقعیتش استاد هنوز من درامدی ندارم که بتونم محصولات چد میلیونی رو تهیه کنم دارم آموزشگاه میرم و کاراموزم پدرم پول میده بهم به لطف خدای بزرگ هم تا حالا خوب پیش رفتم من کاراموز برنامه نویسی هستم و یکی و دو سالی باید وقت بذارم که اونقدر حرفه ای شم بتونم درامد کسب کنم از طرفی هم همش فکرم اینه که کی بشه درامد کسب کنم زود برم محصولات استاد رو بخرم یعنی بخدا اگه 5 میلیون پول داشته باشم به جای این که ی موتور یا ی گوشی آیفون باهاش بخرم میام دوره های شما رو خریداری می کنم چون اون گوشیه بعد از مدتی برام عادی میشه اما تهیه یکی از دوره های عباس منش زندگی مو متحول میکنه هر روز اتفاق های زیبا و شیرین می افته برام حالا استاد خواهش میکنم نظر ها رو باز کن برای کسایی که محولات رو تهیه نکردن که بتونن حداقل ی انرژی بگیرن استاد من چند تا کتاب تهیه کردم از سایت شما و جلسه اول قانون آفرینش به خوبی در مورد فرکانس و تغییر اون توی جلسه اول قانون آفرینش صحبت کردین من خودمو از جامعه دور نگه میدارم تا شنیده ها و باور های مناسب تری به خورد ذهنم بدم یادمه تا همین چند وقت پیش همین که مینشتم توی تاکسی راننده شروع میکرد از بدبختی گفتن فوش دادن از قیمت دلار گفتن توی مترو همین طور محل کار همین طور توی باشگاه همین طور اما حالا چند وقته همشون محو شدن حرف خوب شاید نزنن اما هیچی نمیکن ساکت شدن این نشون میده من فرکانسم تغییر کرده توی مدار بالا تر قرار گرفتم استاد این نطر ها رو برگدون وقتی نظر بچه ها رو میخونم که نتیبجه گرفتن با تمام وجود حس می کنم که همون نتیجه رو خودم گرفتم احساس می کنم ذهن اونا خیلی تغییر کرده از روی خوندن نظراتشون این حسو پیدا می کنم هر وقت ی کد جدید یاد میگرم و اجرا میکنم برای چند تا از دوستانم که حرفه ای اند از پروزه ام فیلم می گیرم و میفرستم همشون تشویقم می کنن که آفرین خوب داری پیش میری کلی تو تلگرام برام تحسین میاد اون روزی با ی دوستی که توی باشگاه آشنا شدیم البته از آشناهای مربی ام هست و آدم موفقیه برنامه نویس ارشد اندروید هست وقتی ازش پرسیدم چقدر درامد داری گفت بین هشت تا دوازده میلیون در ماه باهاش صحبت کردم در مورد کار باهاش صحبت کردم گفت که من حس میکنم تو آدم باهوشی هستی خیلی حال کردم این حرفو زد البته اون روز مسابقه داشتم و ی مبارزه جانانه با حریفم کردم بازی با من بود ضربات من سهمگین تر بود قدرت من بیشتر بود چون دوتا خطا کردم بازی رو به اون دادن اخر مبارزه مربی ام با خوشحالی لبحند زد گفت عالی بازی کردی اصلا برام مهم نبود که مقام بیاری من مبارزه قشنگ ازت خواستم که انجام دادی امروز هم کلی ازم تعریف کرد منم بهش گفتم استاد همین که شما از دستم راضی بودی خودش برام خیلی با ارزشه میخوام بکم من کلی تغییر کردم ووقتی با شما آشنا شدم قبلا ی آدم توخالی بودنم که جرات اینو نداشتم برم سمت برنامه نویسی دنبال کار های ساده بودم قبلا خیلی احساس بیچارگی می کردم قبلا به شدت ذهنم منفی بود خودمو با غل و زنجیر افکار منفی بسته بودم هیچ کاری نمیتونستم بکنم قبلا دو ماه یبار سرما میخوذدم همه میگفتن تو چرا همیشه دستمال دسته همش دماغتو پاک میکنی همین که اول مهر ماه میشد من سرما می خوردم از پس که ذهنم بیمار بود اما بخدا قسم از وقتی که جلسه اول قانون آفرینش رو تهیه کردم و اون قسمتی که استاد میگفت در مورد بیماری نخون در مورد بیماری صحبت نکن من یکساله که اصلا بیمار نشدم قبلا وقتی از میدان رسالت رد میشدم از روی پل هوایی که رد می شدنم برای چند لحظه به این فکر کردم که خودمو از این بالا بندازم پایین ی ماشین هم از روم رد شه بمیرم راحت شم انقدر بدبختی نکشم هر وقت از اونجا رد میشدم این فکر شیطانی بهم حمله میکرد چون جای بلندی بود حدود پنجاه شصت متر که زیرش ی اتوبان هست اما حالا اصلا به این چیز ها فکر نمی کنم حالا خیلی همه چیز تغییر کرده حالا احساس ارزشمندی میکنم حالا احساس میکنم که قراره خیلی موفق شم توی کارم همه دارن بهم میگن تو موفق خواهی شد بخدا همه میگن تو روحیت عالیه تو چقدر پر انرژی هستی
شاد و پیروز باشید در هر دو جهان
صمیمانه ممنونم از استاد
سلام دوست عزیز
فکرنکنم به خاطر نخریدن محصول باشه.
ظاهرا”ازهرمحصول چندتا ازگزیده هاش راگذاشتند.
چون من خودم عزت نفس راخریدم ولی بازهم فقط چندتاشو میتونم رویت کنم.
شاید مال حجم زیادشونه
??
درود دوست خوبم شما رو نمیدونم اما من فقط تونستم کتاب ها رو بخرم و جلسه اول قانون آفرینش که از روی سایت پاک شده روی دوره ای که تهیه نکردم که میرم پیغام گذاسته شده که کسی میتونه نظر بخونه که محصول رو تهیه کرده باشه البته خدا بزرگه من ایمانمو نشون میدم من بندگیمو میکنم خداوندا سپاس گذارم بابت نعمت هایی که دادی