روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 5

سلاااام بر استاد عزیز و بانو شایسته

خیییلی ممنونم از این سفر ، واقعا روز به روز متن هایی که شما به عنوان هر فایلی داخل تلگرام میگذارید بی نظیره پر از آگاهی ، صمیمانه سپاسگذارم از این انرژی و حال خوبی که توسط دستی از خدا که شما باشید به من و بقیه دوستان میرسه

از متن این فایل و بعد از صحبت خود استاد من یه کم عذاب وجدان گرفتم ? به این دلیل که ردپایی نداشتم تا به الان در داخل سفر ، برای هر فایل نکته های اون فایل را یادداشت میکنم برای خودم ، مرور میکنم ولی به طوری نبوده که دنباله دار باشه و یا به عنوان نظر بخوام بگذارم ، نکته هایی برای خودم نوشتم !! و برای همین یه کم عذاب وجدان پیدا کرده بودم که بخاطر” تعهد غیر قابل مذاکره ، و گرنه وارد سفر هم نشو ” ، میخواستم بگم من در سفر هستم ، مینویسم ، استفاده میکنم ولی توی نظرات و سایت رد پایی از خودم نداشتم ، دست به قلمم بد نیست اما توی این سفر هنوز چیزی ننوشته بودم که بخوام در نظرات بگذارم !

برای همین تصمیم گرفتم یه قسمتایی از دل نوشته ای که مال چند ماه پیش نوشته بودم را بگذارم ،بهونه ای برای رد پا ، تا با احساس بهتر و کار کردن بیشتر روی خودم در ادامه بتونم ان شالله ردپاهای بیشتر و بیشتر با آگاهی بذارم !

.

?

خستم ، دنبال خدایی میگردم فارغ از بحث و جدال ، فارغ از فرق و عرف ، فارغ از محدودیت !

سراسر آرامش

سراسر شادی و پاکی

خدای بی انتها

.

درونم از انرژی فریاد میزنه که میتونه به سعادتم برسونه

ولی اختیار منه که این راه را مشخص میکنه و خدا به هر دو گروه کمک میکنه و هیچ وقت از خدا ستمی به بندگانش نمیرسه !! ?

دنبال خدایی ام که طبق کلامش مالک همه چیزه و هیچ شریکی به قدرتش وارد نیست ، نه تنها وارد نیست بلکه صاحب پوسته ی هسته ی خرمایی هم نیست !!! چه برسه به قدرت

درونم از آزادی فریاد میزنه ، فریادی که میتونه منو به راه راست هدایت کنه و به راه کسانی که خدا به آنها نعمت داد و یا اینکه با شرک و باورهای گشته و نادرست تبدیل بشه به یه زامبیه خود ساخته !!

.

دست به دامن و منتظر خدایی که ببینم کسی که میخواد راه پاکی و درستی را بره چطور هدایت و راهنماییش میکنه !

خدایی که در لحظه هدایت میکنه !

خدایی که قبل از درخواست تو همه جا هست !

هدایتی میخوام ، خسته از همه شنیده ها ، در لحظه ، آشکارا !

ایمان دارم که راه ها را دلم انتخاب میکنه ، دلی که پنت هاسیه برای خدای درونم ، برای آرامش و پاکی مطلق !

هرچیزی را پاک ، عاشقانه ، سالم ، و با نهایت آرامش میخوام ?

هدایت میخوام

هدایت از خدایی که قدر شناسه ! که اگر اون ارزش یا قدر منو مشخص نکنه ممکنه انرژی درونم به نسبت افکار منطقی ارزشم را کم کنه و یا اصلا نادیده بگیره ، عملکرد عام مردم را ببینه ، قضاوت کنه ، عمل کنه ، و تبدیل به عادت و رفتار بشه

و ترسم از اینه که اون رفتار تبدیل به زندگی و البته روزمرگی ام بشه ، و فراموش کنم که از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود و به کجا خواهم رفت ؟!!

.

مرامم توحیده ، و خواسته ام عمل به توحید و یکتا پرستی ?

.

به دنبال عشقم ، عشقی که توی عملم باشه ، نه حرف باشه ، نه تظاهر باشه !

عشقی که بگم : ” انا اقول لهو کن فیکون ”

با تمام وجود احساس نیاز میکنم ، احساس نیاز به بی نیاز آفرینش !!?

دنیا و مخلوقات در برابر منه اشرف مخلوقات ، تعظیم کرد ، و به تسخیرم در اومد ولی همین مخلوق پر قدرت اگر غرور کاذبش منکر نیاز شدیدش به منبع بشه ، باعث سقوطش میشه و کمتر از هرچیزی !! ولی اگه با تمام وجود ابراز نیاز کنه و بپذیره ضعف خودش رو ، بلافاصله بعدش به صورت آشکارا هدایت میشه و در مسیر قرار میگیره که افراد صالح و جاودان رفتند !?

الان میخوام خدا کنارم باشه و باهم یه قهوه ی دیگه بخوریم ، ولی نه اینکه کوچکش کنم به اندازه ی خودم ، نه اینکه براش بعد فیزیکی قائل بشم و ناخواسته قدرتش را به اندازه فکر محدودم کم کنم ، نه !!!

میخوام الان اون بی نیاز هستی ، نیاز به یک هم پیک منو پر کنه ، خدایی که همه چیز میشود همه کس را ، به شرط ایمان ، اعتماد و پاکی دل

.

دلم ایمان ابراهیم را میخواد که برای اثبات عشقم ، اسماعیل قربانی کنم !!?

دلم ایمان مادری را میخواد که برای اثبات عشقم فرزندمو به آب بسپارم !!?

دلم ایمان نوح را میخواد که بخاطر اثبات عشقم ، سرمو بندازم پایین و بیش از 50 سال مشغول ساختن کشتی بشم !!?

دلم ایمان عیسی را میخواد که معشوقم بخاطر علاقه اش به من ، به من نفس مسیحایی عطا کنه !!?

دلم ایمان حسین را میخواد که برای اثبات عشقم تمام هستیمو براش قربانی کنم !!?

دلم ایمان قاسم را میخواد که رسیدن به عشقم را از عسل شیرین تر ببینم !!?

دلم ایمان زینب را میخواد که عشق بازی برادرم را جز زیبایی چیزی نبینم !!?

دلم ایمانی به شکل سلیمان میخواد تا ملکی و ثروتی را از اون انرژی به دست بیارم که به نسبت توانایی خدایم قطره ای از اقیانوس هم نیست !!?

دلم نیمی از ایمانی که عیسی گفت را میخواد که اگر به اندازه یک دانه خردل باشه ، کوه ها را جا به جا میکنم !!?

.

چه بسیار خواندم ، لذت بردم و اشک ریختم از قسم خدا به داوود نبی ، از اینکه خدا به عزت و جلال خودش قسم میخوره که اگر همه ی اهل آسمان و زمین به من امیدوار باشند و از من درخواست کنند و درخواست هر کدومشون 70 برابر دنیا باشه ، و من خواسته ی همه را اجابت و بر آورده کنم ، مانند اینه که هر شخصی سوزنی را آب دریا فرو کنه و در بیاره ، آیا این کار چیزی از آب دریا کم میکنه ؟؟؟ ?

خواندم ، هیجان زده شدم ، اشک ریختم ، سپاس گذاری کردم ولی هنوز نفهمیدم که چی گفته !!!!

.

من حمیدرضا ، نوشتم ، از دلم از نیازم به بی نیاز عالم ، از لحظه و حالم !!

نوشته ای بدون شروع ، میانه و پایان ، در لحظه و درهم برهم ، هرچه آمد نوشتم !

.

خدایا یاورم باش تا اراده ی اختیارم و انرژی درونم را به راه صالحان هدایت کنم ، به راه عشاق ?

و نه به راه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه گمراهان !!

.

? آسمان بار امانت نتواست کشید …… قرعه فال به نام منه دیوانه ی دیوانه ی دیوانه زدند ?

.

یا حق